63 نتیجه برای Ros
سعید کوکلی، امید مومن، امید کر، سیدمحسن حسینی نژاد،
دوره 0، شماره 0 - ( 10-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: کپسولیت چسبنده (Adhesive capsulitis) جزء شایعترین اختلالات شانه بویژه در بیماران دیابتی بوده و درمان آن تاکنون مورد چالش است. کپسولیت چسبنده با افزایش تدریجی درد شانه و شروع خود به خودی و محدودیت حرکات فعال و غیرفعال مفصل گلنوهومورال در همه جهات شروع میشود. در ۹۰ درصد موارد به درمان محافظهکارانه جواب میدهد؛ اما اگر بهبودی علامتی بعد از ۶-۳ ماه به دنبال درمان محافظهکارانه حاصل نگردد؛ بایستی درمان جراحی شامل آزادسازی کپسول به صورت آرتروسکوپیک یا باز را در نظر گرفت. این مطالعه به منظور مقایسه اثربخشی روش درمانی غیرجراحی و روش آرتروسکوپیک بر عملکرد و درد شانه بیماران دیابتی مبتلا به کپسولیت چسبنده شانه انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه شبهتجربی روی 48 بیمار (16 مرد و 32 زن) با میانگین سنی 53.56±15.93 سال دیابتی مبتلا به کپسولیت چسبنده شانه مراجعه کننده به درمانگاه ارتوپدی مرکز آموزشی درمانی 5 آذر شهرستان گرگان طی سالهای 1401-1400 انجام شد. در ابتدا بیماران تحت نظارت فلوشیپ شانه تحت درمان محافظهکارانه به مدت ۳ ماه قرار گرفتند و بیمارانی با عدم بهبودی کلینیکی مقاوم به درمانهای محافظتی بعد از ۶ ماه، وارد مطالعه شدند. بیماران با انتخاب خود در یکی از دو گروه روش درمانی غیرجراحی (درمان محافظهکارانه) و گروه روش جراحی آرتروسکوپیک (آزادسازی آرتروسکوپیک شانه) قرار گرفتند. نتایج فانکشنال و محدودیت حرکت شانه بیماران بر اساس معیار DASH دو گروه در پیشآزمون و پس از گذشت 3 ماه و 6 ماه از انجام مداخله مورد مقایسه قرار گرفتند. دادهها با استفاده از شاخصهای آماری توصیفی ارایه شد. سپس نتایج فانکشنال و محدودیت حرکت شانه ارزیابی شدند.
یافتهها: میانگین نمره عملکرد شانه 3 ماه و 6 ماه پس از انجام مداخله در گروه عمل جراحی آزادسازی آرتروسکوپیک (45.80±19.32 و 43.10±14.12) کمتر از گروه درمان محافظهکارانه (67.89±17.46 و 72.10±15.16) تعیین شد (P<0.05). میانگین و انحراف معیار نمره علایم مانند درد، سوزش، ضعف و سفتی شانه 3 ماه و 6 ماه بعد از مداخله در گروه عمل جراحی آزادسازی آرتروسکوپیک (12.70±5.66 و 10.02±4.06) کمتر از گروه درمان محافظهکارانه (19.83±8.17 و 21.14±9.37) تعیین شد (P<0.05).
نتیجهگیری: کاهش میزان عملکرد و شدت علایم شانه بیماران در زمانهای 3 ماه و 6 ماه بعد از مداخله در گروه عمل جراحی آزادسازی آرتروسکوپیک موثرتر از گروه درمان محافظهکارانه ارزیابی شد.
دکتر آزادرضا منصوریان، دکتر اختر سیفی،
دوره 2، شماره 2 - ( 7-1379 )
چکیده
منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول با درصد زیادی از اسیدهای چرب غیراشباع همراه می باشد. این گلیکولیپید وقتی در آب پخش می شود، ساختمان غیر دو لایه شش وجهی به خود می گیرد. این لیپید عمدتاً در غشاء تیلاکوئیدی کلروپلاست به مقدار زیاد حضور دارد. اسیدهای چرب این لیپید را به کمک کاتالیزور و با فن هیدروژناسیون، کاملاً اشباع نموده که با این واکنش شیمیایی یعنی تغییر وضعیت اشباع شدن زنجیره های اسیدهای چرب، تغییراتی در ساختمان این گلیکولیپید ایجاد می شود، به طوری که بعد از هیدروژنه شدن و قرار دادن لیپید در محیط آبی، ساختمان صفحه مانند جایگزین شکل شش وجهی می شود. ما برای بررسی بیشتر این موضوع، منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول طبیعی و اشباع شده را با هم مخلوط، و در آب پخش کردیم. وضعیت جدید و نتایج حاصله از این تحقیق نشان می دهد که اثر هیدروژناسیون لیپید، دو قسمت جدا از هم را مشاهده خواهیم کرد که یکی در ارتباط با ساختمان شش وجهی مربوط به لیپید طبیعی است و دیگری وضعیت صفحه مانند است که به گلیکولیپید اشباع شده مربوط می باشد. از میکروسکوپ الکترونی جهت تشخیص وضعیت منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول استفاده نمودیم. منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول یکی از لیپیدهایی است که به وفور در غشاء تیلاکوئیدی کلروپلاست دیده می شود. این غشاء های زیستی برای بسیاری از اعمال حیاتی خود چنین تغییراتی را در ساختمان خود شاهد خواهند بود. یکی از راه هایی که غشاء می تواند چنین کنش هایی را از خود نشان دهد، تغییر وضعیت اشباع شدگی اسیدهای چرب بعضی از لیپیدهای موجود در غشاء می باشد. این مطالعه حاکی از آن است که با هیدروژنه کردن اسیدهای چرب منوگالاکتوزیل دی اسیل گلیسرول چنین تغییر و تحولی را در این لیپید و در نتیجه در ساختمان غشاء زیست شناختی شاهد خواهیم بود.
دکتر محمد جعفر گلعلی پور، کامران حیدری، مهرداد جهانشاهی، محمد علی وکیلی، علیرضا محرری،
دوره 3، شماره 2 - ( 7-1380 )
چکیده
ابعاد بدن نوزاد، پایه ای برای تمام تغییرات شاخص های انسان سنجی جسمانی (آنتروپومتریک) می باشد. با توجه به اهمیت شاخص های آنتروپومتریک سر و صورت در طب اطفال، علوم تشریح، پزشکی قانونی، جراحی پلاستیک، دندان پزشکی و ...، این مطالعه برای نوزادان زنده یک روزه دختر طراحی گردید. به این منظور، بررسی حاضر، به صورت توصیفی و به روش مقطعی، روی 423 نوزاد یک روزه دختر برای مقایسه دو گروه قومی فارس بومی و ترکمن که از نظر بالینی سالم بوده اند، به روش سفالومتری کلاسیک انجام شد. میانگین و انحراف معیار شاخص های سفالیک و پروسوپیک در گروه های قومی فارس بومی به ترتیب 4.7 ± 78.63 و 11.5± 74.3 و در گروه قومی ترکمن به ترتیب 8.7 ± 77.85 و 9.8 ± 81.6 تعیین گردید. تیپ های غالب و نادر سردر گروه قومی فارس بومی، به ترتیب مزوسفال (42 درصد) و هیپربراکی سفال(9درصد) ودر گروه قومی ترکمن به ترتیب مزوسفال(39 درصد) و هیپربراکی سفال (8 درصد) بودند. همچنین تیپ غالب صورت در گروه قومی فارس بومی با 71.22 درصد هیپراوری پروسوپیک و در گروه قومی ترکمن با 39.01 درصد از نوع مزوپروسوپیک بود. تیپ نادر صورت نیز در هر دو گروه از نوع هیپرلپتوپروسوپیک و فراوانی آن به ترتیب 4.24 و 1.89 درصد تعیین گردید. این مطالعه علاوه بر مشخص کردن تیپ های سر و صورت نوزادان دختر در دو گروه قومی فارس بومی و ترکمن، نشان داد که عامل قومیت با تنوع شکل صورت و سر نوزادان می تواند رابطه داشته باشد.
دکتر شهریار سمنانی، دکتر مریم نعمتی،
دوره 5، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
زمینه و هدف: با شناسایی نقش هلیکوباکترپیلوری در ایجاد گاستریت و زخم پپتیک، فرضیه های در مورد دخالت احتمالی این میکروب در ایجاد سوء هاضمه مطرح شده است. این مطالعه به منظور تعیین توزیع فراوانی همراهی عفونت هلیکوباکترپیلوری در مبتلایان به سوء هاضمه عملکردی به تفکیک زیر گروهها انجام گرفته است.مواد و روشها: این مطالعه روی 270 نفر از بیماران مراجعه کننده به مرکز آموزشی- درمانی 5 آذر گرگان انجام گردید. تشخیص سوء هاضمه عملکردی براساس معاینه بالینی و پاراکلینیک و در نهایت آندوسکوپی داده می شد. بعد از تایید تشخیص با آندوسکوپی 2 نمونه بیوپسی از ناحیه آنتر معده برداشته شده و در محیط اوره جهت تست اوره آز قرار می گرفت. داده ها بعد از ورود به رایانه از طریق نرم افزار آماری SPSS و آزمونهای آماری کای اسکوئر و تی مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته ها: میانگین سنی در بیماران 40.9 سال بود. نسبت مرد به زن تقریبا برابر یک بود. عفونت هلیکوباکترپیلوری در 51.5 درصد(139) افراد یافت شد. شیوع عفونت در زیر گروه: شبه اولسر 62 درصد، شبه ریفلاکس 40.4 درصد، نا مشخص 46.1 درصد و در شبه اختلال حرکت 20 درصد که این اختلافات از لحاظ آماری معنادار بود (P<0.05). اختلاف آماری معنادار بین شیوع عفونت هلیکوپاکترپیلوری با جنسیت یافت نشد، ولی در بین گروههای سنی مختلف اختلاف آماری معنادار وجود داشت (P<0.05) . بدین صورت که بیشترین میزان شیوع عفونت در دهه 6 و 7 زندگی بود.نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که شیوع عفونت با هلیکوباکترپیلوری در مبتلایان به سوء هاضمه عملکردی بالا می باشد و همچنین بیشترین فراوانی در زیر گروه سوء هاضمه عملکردی شبه اولسر دیده شد.
دکتر حمیده مروج، دکتر محمد دهقان،
دوره 6، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه و هدف: آکنه روزاسه یک بیماری التهابی مزمن و عود کننده پوستی است. با توجه به شیوع آکنه روزاسه و اهمیت شناخت اتیولوژی بیماری و تناقضاتی که در مورد نقش مایت های دمودکس در بروز بیماری آکنه روزاسه، این تحقیق روی مراجعین به بیمارستان های بوعلی و لقمان طی سالهای 79-1370 انجام گرفت. مواد و روش ها: این تحقیق به روش مورد- شاهدی انجام گرفت. گروه مورد بر اساس گزارش آسیب شناسی در بیماران مبتلا به آکنه روزاسه و دو گروه شاهد، یکی بیماران مبتلا به دیسکوئید لوپوس اریتماتوز (DLE) و دیگری بیماران مبتلا به لیکن پلان اکتینیک (ALP) بودند. گروه ها به لحاظ سن و جنس مشابه سازی شده و لام های تهیه شده را با تکنیک نمونه برداری پوستی از نظر وجود یا عدم وجود مایت های دمودکس و نیز دانسیته آنها بررسی شد. یافته های به دست آمده در فرمی ثبت و نقش آنها در بروز آکنه روزاسه تعیین و Odds Rratio آن تعیین گردید. یافته ها: این تحقیق روی 225 نفر شامل 75 نفر در گروه مورد (آکنه روزاسه)، 75 نفر در گروه شاهد DLE و 75 نفر در گروه شاهد ALP انجام گرفت. سن و جنس افراد در این سه گروه به لحاظ آماری اختلافی نداشتند. در گروه های شاهد 16 درصد و در گروه مورد 38 درصد مایت های دمودکس مشاهده گردید (p<0.05). وجود این پارازیت شانس بروز آکنه روزاسه را 3.3 برابر افزایش می دهد. تعداد متوسط مایت های دمودکس در گروه DLE برابر 0.66 و در گروه ALP برابر 0.2 و در گروه مورد 1.4 بود (p<0.05)نتیجه گیری: شیوع و دانسیته مایت های دمودکس شانس بروز آکنه روزاسه را افزایش می دهد و تحقیق برای تاثیر درمان این مایت در بیماری آکنه روزاسه پیشنهاد می گردد.
دکتر حمیدرضا هنرمند، دکتر فریبرز منصور قناعی، دکتر سعید اشراقی، دکتر محمد رضا خرمی زاده، دکتر غلامرضا عبداله پور،
دوره 7، شماره 2 - ( 7-1384 )
چکیده
زمینه هدف: لپتوسپیروز شایع ترین بیماری مشترک انسان و حیوان در جهان است که در مناطق گرمسیری و معتدله شیوع بیشتری دارد. لپتوسپیروز انسانی در حاشیه ساحلی دریای خزر که وضعیت جلگه ای و آب و هوای معتدل و مرطوب دارد، شایع بوده و در استان گیلان آندمیک است. این مطالعه به منظور همه گیرشناسی لپتوسپیروز در استان گیلان انجام شد.روش بررسی: این مطالعه توصیفی در سال 1382 با بیماریابی و نمونه گیری از خون افراد مشکوک به لپتوسپیروز که در بیمارستان های رازی رشت، امام خمینی صومعه سرا و 22 آبان لاهیجان صورت گرفت، انجام شد. تعداد 282 نمونه سرم جمع آوری شده با دو روش تشخیصی معتبر الیزا و MAT (آزمون آگلوتیناسیون میکروسکوپی) مورد بررسی قرار گرفت. در این مطالعه نمونه سرم هایی که تراز پادتن های اختصاصی ضد لپتوسپیرای آنها در هر دو آزمون مزبور مساوی یابالاتر از 160:1 بود را مثبت در نظر گرفته، نشانه بیماری تلقی نموده و ویژگی های دموگرافیکی آن بیماران را مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار دادیم.یافته ها: 62.5 درصد از جامعه مورد مطالعه مرد بودند. 89.2 درصد از بیماران ساکن روستا و بیشترین زمان شیوع لپتوسپیروز در ماه شهریور با 42.9 درصد بود. شایع ترین گروه سنی در محدوده 41-50 سال با میزان 23.1 درصد بوده است. 98.6 درصد بیماران سابقه کار در مزارع برنج و 27.4 درصد از آنها سابقه تماس با حیوان اهلی را ذکر می کردند.نتیجه گیری: ارتباط شغلی و زمان انتشار بیماری مشابه سایر مطالعات انجام شده در نقاط دیگر جهان است.
دکتر زهره مظلوم، سکینه شب بیدار، دکتر کامران آقا صادقی، دکتر عبدالرضا رجایی فرد،
دوره 8، شماره 2 - ( 4-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: هیپرکلسترولمی عامل خطری برای آتروسکلروز است که به تغییرات چربی و کلسترول رژیم جواب متفاوتی می دهد. مطالعات قبلی اثرات متناقضی را از تاثیر لسیتین بر کلسترول و تری گلیسرید پلاسما گزارش نموده اند. این مطالعه به منظور بررسی ویژگی های هیپوکلسترولمیک لسیتین در بیماران مبتلا به هیپرکلسترولمی انجام شد.روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 61 بیمار (27 مرد و 34 زن) با میانگین سنی 14±44 سال، مبتلا به هیپرکلسترولمی مراجعه کننده به درمانگاه مطهری شیراز به طور تصادفی به 2 گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه مورد روزانه 3 عدد کپسول لسیتین (1200 میلی گرم) حاوی 420 میلی گرم فسفاتیدیل کولین، به مدت 6 هفته دریافت کرد. وزن، شاخص توده بدن (BMI) و غلظت چربی های خون در ابتدا و انتهای 6 هفته اندازه گیری شد.یافته ها: مقایسه وزن بدن و نیز شاخص توده بدنی بین گروه مورد و شاهد اختلاف معنی داری را بین دو گروه نشان نداد. میانگین غلظت کلسترول تام، کلسترول LDL و تری گلیسیرید پایین تر و کلسترول HDL بالاتر در گروه مورد در مقایسه با قبل از مطالعه به دست آمد. علاوه بر آن مقایسه میانگین کلسترول تام، کلسترول LDL و تری گلیسرید بین دو گروه کاهش مشخصی را در غلظت کلسترول تام، کلسترول LDL و تری گلیسرید همراه با افزایش مشخص در غلظت کلسترول HDL در گروه مورد نشان داد (0.05>P).نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که لسیتین می تواند نقش مهمی در بهبود هیپرکلسترولمی داشته باشد و از ویژگی هیپوکلسترولمیک آن می توان در درمان هیپرکلسترولمی استفاده نمود.
دکتر رقیه گلشا، دکتر بهناز خدابخشی، عباس رهنما،
دوره 9، شماره 2 - ( 4-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماری لپتوسپیروز یکی از شایعترین بیماریهای مشترک بین انسان و حیوان در سراسر دنیا محسوب میشود. بیماری گاهاً مهلک بوده و از طریق تماس مستقیم یا غیرمستقیم با ادرار حیوانات آلوده به لپتوسپیرا بروزمیکند. این مطالعه به منظور معرفی موارد بروز لپتوسپیروز در استان گلستان طی سال 1383 انجام شد. روش بررسی : طبق هماهنگیهای مقرر با مرکز بهداشت استان، 20 بیماری که با تشخیص پزشک معالج و بر اساس علایم بالینی مشکوک به لپتوسپیروز بودند، به مرکز آموزشی – درمانی 5 آذر گرگان در سال 1383 ارجاع داده شدند. بیمارانی که لااقل 4 علامت از علائم بالینی عمومی لپتوسپیروز از قبیل تب، سردرد شدید، قرمزی ملتحمه، درد عضلات و مفاصل، زردی و بیحالی عمومی و نیز سابقه کار در مزرعه، تماس با حیوانات اهلی یا وحشی و تماس با آبهای راکد محیطی را داشتند، مبتلا به لپتوسپیروز تلقی میشدند. سپس با رد سایر علل (منفی بودن مارکرهای هپاتیت، کشت خون بیماران، منفی بودن سرولوژی رایت و ویدال و VDRL و اسمیر خون محیطی) از آنان نمونهگیری خون به عمل میآمد و پرسشنامه پر میشد و تست MAT در مورد بیماران مشکوک درخواست میشد. یافتهها : 12 بیمار عمدتاً برنجکار با علایم بالینی منطبق با لپتوسپیروز و با شایعترین شکایات تب، لرز و سردرد که آزمون سرولوژیکی MAT برای تمام موارد از نظر لپتوسپیروز مثبت بود، گزارش شد. پرخونی ملتحمه در 75 درصد بیماران و افزایش CPK به بیش از 2برابر حد طبیعی در 4/66 درصد آنها یافت شد و تمامی بیماران با آمپیسیلین یا آموکسیسیلین بهبود یافتند. نتیجهگیری : براساس یافتههای این مطالعه بایستی لپتوسیپروز به عنوان یک بیماری شغلی برنجکاران مدنظر پزشکان قرار گیرد. تشخیص زودرس آن میتواند از ایجاد عوارض در این گروه از کشاورزان جلوگیری نماید.
دکتر شاهرخ یوسف زاده چابک، سکینه شب بیدار، دکتر انوش دهنادی مقدم، دکتر معصومه احمدی دافچاهی،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : حمایت تغذیهای فرایندی حیاتی برای بیماران دچار ترومای سر است. هدف این مطالعه بررسی عملکرد روزانه تغذیه از راه روده و ورید در بیماران دچار آسیب سر بستری در بخش ICU جراحی اعصاب بیمارستان پورسینا رشت بود.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی مقطعی روی 115 بیمار دچار آسیب سر بستری در بخش ICU جراحی اعصاب بیمارستان پورسینا رشت طی سال 1384 که حداقل 48 ساعت تغذیه از راه روده میگرفتند، انجام شد. اطلاعات تغذیهای شامل شمار بیمارانی که تغذیه از راه روده میگرفتند، زمان آغاز حمایت تغذیهای و مقدار شروع تغذیه از راه روده بود. پیامدهای کلینیکی شامل مدت زمان بستری در بخش ICU و بیمارستان، تعداد روزهای وابستگی به تغذیه مکانیکی و میزان مرگ و میر بیماران بود. دادهها به صورت درصد و یا انحراف معیار±میانگین نشان داده شد. آزمون تی زوج برای آنالیز و مقایسه انرژی و درشت مغذیهای دریافتی و مورد نیاز بیماران استفاده شد.
یافتهها : میانگین سنی بیماران 7/5±22/41 بود. 84درصد بیماران تغذیه از راه روده داشتند. زمان و مقدار شروع تغذیه از راه روده به ترتیب 1±6/4 روز و 83/27±79/52 میلیلیتر در ساعت بود. مدت زمان وابستگی به تهویه مکانیکی 4/13±12 روز، مدت زمان بستری در ICU 3/18±96/18 روز، مدت زمان بستری در بیمارستان 84/19±47/24 روز بود. میزان مرگ و میر در 6 ماه 48 درصد بود. میزان انرژی، درشت مغذیهای دریافتی کربوهیدرات، چربی و پروتئین بیماران در مقایسه با میزان مورد نیاز تفاوتهای مشخص آماری داشت (05/0P<).
نتیجهگیری: فرایند اجرای حمایت تغذیهای در بیماران دچار آسیب سر نامطلوب میباشد. پیامدهای کلینیکی میبایست با اجرای پروتکلهای استاندارد در بخش ICU بهبود یابد.
دکتر محمد یزدانی، دکتر پیمان صالحی،
دوره 9، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : لیتوتریپسی یورتروسکوپیک یکی از روشهای کمتهاجمی و رایج برای سنگهای حالب میباشد. هدف از این مطالعه بررسی بروز عوارض ماژور در 3900 مورد لیتوتریپسی یورتروسکوپیک و نحوه درمان آنها بود.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی 3900 مورد لیتوتریپسی یورتروسکوپیک در مراکز پزشکی نور و حضرت علی اصغر(ع) اصفهان در سالهای 85-1373 انجام شد. فراوانی عوارض ماژور و نحوه درمان آنها در این بیماران برآورد گردید.
یافتهها : 29 بیمار دچار عوارض حین عمل یا دوره پس از عمل (تا30 روز) شدند که از این تعداد 16 بیمار دچار سوراخ شدگی حالب (41/0 درصد)، 7 بیماردچار Avulsion حالب، 4 بیمار دچار یورینوما و 2 بیمار دچار آبسه پرینفریک شدند. از 7 مورد Avulsion ، 2 مورد در محل اتصال حالب به مثانه بود که یورترونئوسیستوستومی انجام شد و در 5 مورد باقی مانده جایگزینی حالب با ایلئوم، Boari flap ، ترانس یورترویورتروستومی، گذاشتن DJ و پیچاندن امنتوم دور ناحیه خالی مانده حالب و گذاشتن DJ به وسیله یورتروسکوپ (هر کدام یک مورد) انجام شد. از 4مورد یورینوما 3مورد به وسیله درناژ پرکوتانئوس ناحیه یورینوما و گذاشتن DJ درمان شدند و در یک مورد نیز عمل جراحی باز برای گذاشتن DJ انجام گردید. 2 مورد آبسه پرینفریک با عمل جراحی درناژ آبسه و گذاشتن DJ درون حالب درمان شدند. در 14 مورد از 16 بیمار دچار سوراخ شدگی حالب به وسیله یورتروسکوپ DJ عبور داده شد و در 2 مورد که امکان دسترس رتروگرید به حالب فراهم نشد، با عمل جراحی باز DJ درون حالب قرار داده شد.
نتیجهگیری: لیتوتریپسی یورتروسکوپیک از طریق مجرا (TUL) روشی کمتهاجمی عالی برای سنگهای حالب بوده و میتواند برای سنین مختلف انجام گردد و عوارض اندک آن به کارگیری آن را قابل قبول میکند.
دکتر محمد دهقان، ناصر بهنام پور، دکتر نازیلا البرزی،
دوره 10، شماره 1 - ( 1-1387 )
چکیده
زمینه و هدف : پیتریازیس روزهآ یک درماتوز التهابی حاد با علت ناشناخته میباشد که علیرغم خود محدود بودن و عدم بهجاگذاشتن عوارض ممکن است تا دو ماه نیز ادامه یابد. این مطالعه به منظور تعیین میزان تاثیر اریترومایسین در مقایسه با دارونما در بهبود سیر بیماری پیتریازیس روزهآ انجام شد. روش بررسی: این کارآزمایی بالینی، روی بیماران مبتلا به پیتریازیس روزهآی تیپیک که طی دی ماه 1380 لغایت اردیبهشت 1384 به درمانگاه بیمارستان 5آذر گرگان مراجعه کرده بودند، انجام شد. تعداد کل بیماران 46 نفر بود که به صورت تصادفی در دو گروه 23 نفری قرار گرفتند. با توجه به دوسوکور بودن مطالعه، درمان به مدت دو هفته برای آنها تجویز و سپس در فواصل 6-2 هفته میزان بهبودی اندازهگیری شد. در گروه مورد داروی اریترومایسین با دوز یک گرم در روز به مدت 14 روز تجویز شد و در گروه کنترل دارونما تجویز شد. دادهها پس از جمعآوری و کدبندی و با استفاده از آزمون Pearson chi-square وارد نرم افزار SPSS 11.5 شد. با توجه به کیفی بودن صفت مورد بررسی و نوع مطالعه از مقایسه نسبتها برای تجزیه و تحلیل استفاده شد. یافتهها : طی 2 ، 4 و 6 هفته پس از شروع درمان هر چند در گروه تحت درمان با اریترومایسین نسبت به گروه دارونما نتایج بهتری اخذ شد، ولی تفاوت در پاسخدهی بین دو گروه از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشاندهنده تاثیر ناچیز داروی اریترومایسین در سیر درمانی بیماران مبتلا به پیتریازیس روزهآ میباشد.
دکتر هاله اخوان نیاکی، دکتر محمدرضا اسماعیلی دوکی، دکتر علی قابلی جویباری،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
زمینه و هدف : فیبروز کیستی شایعترین بیماری ارثی در جمعیت سفیدپوستان میباشد که در اثر جهش در پروتئین تنظیم کننده عبور غشایی فیبروز کیستی (CFTR) رخ میدهد. نوع و توزیع جهشها در بین کشورها و گروههای نژادی بسیار متغیر است. این مطالعه به منظور شناسایی جهشهای دخیل در ایجاد بیماری فیبروز کیستی در استان مازندران انجام گردید. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی 30 بیمار غیرخویشاوند مبتلا به فیبروز کیستی برای پنچ جهش Delta F508 ، N1303K ، G542X، R347H و W1282X در ژن CFTR که به آزمایشگاه ژنتیک بیمارستان کودکان امیرکلا ارجاع شده بودند، طی سالهای 85-1383 با استفاده از روش Reverse Dot Blot غربال شدند. در این روش از محصولات PCR بیوتینیله شده برای دورگهگیری با چندین پروب مخصوص توالی نرمال یا جهشیافته مشخص که بر روی نوارهای Biodyne C قرار داده شدند، استفاده شد. یافتهها : جهش Delta F508 6/21 درصد از آللهای جهش یافته را تشکیل داد. چهار جهش دیگر مشاهده نشد. شش بیمار هموزیگوت و یک بیمار هتروزیگوت مرکب در جایگاه Delta F508 بودند. نتیجهگیری: یافتههای این مطالعه نشاندهنده هتروژنی بالای جهشهای ژن CFTR در استان مازندران میباشد. با توجه به میزان نسبتاً پایین جهشهای قابل تشخیص، لازم است تا مطالعات گستردهتری برای تشخیص مولکولی فیبروز کیستی در این استان انجام گیرد.
دکتر مصطفی حسینی، یونس جهانی، دکتر محمود محمودی، دکتر محمدرضا اشراقیان، یوسف یحیی پور، دکتر عباسعلی کشتکار،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
زمینه و هدف : سرطان پروستات شایعترین سرطان بدخیم در مردان بوده و بعد از سرطان ریه دومین علت مرگ ناشی از انواع سرطان در مردان است. این مطالعه به منظور ارزیابی برخی عوامل خطر سرطان پروستات در استان مازندران انجام گردید. روش بررسی: این مطالعه مورد - شاهدی همسانسازی شده فردی بر اساس سن و همسایگی بود که روی 104 بیمار و 104 شاهد در استان مازندران طی سال 1384 انجام گرفت. با استفاده از اطلاعات ثبت سرطان ایستگاه تحقیقاتی بابل نشانی بیماران تهیه گردید. با مراجعه به درب منزل بیماران و افراد شاهد، پرسشنامه از پیش تدوین شده تکمیل شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری STATA(8.0) تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها : نتایج آنالیز تکمتغیره لجستیک شرطی نشان داد که سن، وجود عفونت یا التهاب پروستات، مصرف الکل، مصرف چپق و قلیان، ابتلا به سرطان پروستات اقوام نزدیک، شاخص توده بدنی، وجود سرطانهای دیگر، فعالیت شغلی، شدت فعالیت شغلی و پیادهروی بر ابتلا به سرطان پروستات تاثیر قابل توجهی دارد (20/0P<). در یک مدل چند متغیره رگرسیون لجستیک شرطی و با استفاده از روش گام به گام (Stepwise) و مبادرت به حذف مخدوش کنندهها و تعدیل یافتههای معنیدار قبلی مشاهده گردید که عفونت یا التهاب پروستات، مصرف الکل، سن بالاتر از 60 سال و سابقه سرطان پروستات در اقوام نزدیک به عنوان موثرترین عوامل در ابتلا به سرطان پروستات شناسایی گردیدند. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که سن و ابتلا به سرطان پروستات اقوام نزدیک و همچنین وجود عفونت یا التهاب پروستات و مصرف الکل عوامل خطر ابتلا به سرطان پروستات میباشند. لذا پیشنهاد میشود که مردان از یک سن خاص (مثلاً 60 سال و بیشتر) بهطور سالانه مورد آزمایشهای غربالگری قرار گیرند.
دکتر ناصر آقا محمد زاده، دکتر فرزاد نجفی پور، دکتر امیر بهرامی، دکتر میترا نیافر، دکتر لیلا بگلر، دکتر حمیده حاجی اقراری، دکتر اکبر علی عسگرزاده، دکتر مجید مبصری،
دوره 11، شماره 2 - ( 4-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : استئوپروز شایعترین بیماری متابولیک استخوان است که با کاهش استحکام استخوان مشخص میشود. این مطالعه به منظور ارزیابی فراوانی عوامل مؤثر در کاهش تراکم استخوان وعلل ثانویه مؤثر در ایجاد استئوپروز انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 105 بیمار (76 زن و 29 مرد) مبتلا به کاهش تراکم استخوان که طی سالهای 85-1382 به درمانگاه غدد بیمارستان سینای تبریز مراجعه نمودند؛ انجام شد. تاریخچه بیماری و یافتههای آزمایشگاهی بررسی و نتایج با نرمافزار آماریSPSS-14 و آزمون آماری کایاسکوئر تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : از 105 بیمار مبتلا به کاهش تراکم استخوان 55درصد استئوپروز و 45درصد استئوپنی داشتند. میزان دریافت روزانه کلسیم در 8/63درصد بیماران کمتر از mg400، در 9/31درصد بیماران بین 400 تا mg1000 و در 4/3درصد بیماران بالاتر از mg1000بود. متوسط کلسیم سرم بیماران 9.5±0.6 mg/dlبود. متوسط غلظت سرمی ویتامینD 45±37.1 nmol/l بود و 2/61درصد بیماران درجاتی از کمبود ویتامینD داشتند. 3/33درصد بیماران دارای استئوپروز ثانویه بودند. بیمارانی که استئوپروز اولیه داشتند؛ 3/11درصد مبتلا به هیپرکلسیوری بودند.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که کاهش تراکم استخوانی در زنان بیشتر بود و میزان دریافت موثر کلسیم در این بیماران کم بوده است. لذا با مصرف غذاهای سرشار از کلسیم و غنیسازی مواد غذایی با ویتامین D تا حدود زیادی از ایجاد و پیشرفت استئوپروز جلوگیری خواهد شد.
دکتر هادی پارسیان، دکتر محمد نوری، دکتر محمدحسین صومی، دکتر علی رحیمی پور، دکتر دردی قوجق، دکتر رسول استخری، دکتر مهرداد کاشی فرد، دکتر کریم آقچه لی، دکتر گلنار مجیدی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : در سالهای اخیر یافتن روشهای غیرتهاجمی به منظور جایگزینی برای روش تهاجمی بیوپسی کبد مورد توجه قرار گرفته است. سطوح افزایش یافته گلیکوپروتئین لامینین در برخی بیماریهای کبدی همراه با فیبروز گزارش شده است. لذا این مطالعه به منظور یافتن cut off point لامینین برای پیشبینی وجود فیبروز، مشخص کردن ارزش تشخیصی و بررسی اثرات درمان روی سطح سرمی آن در بیماران هپاتیت مزمن انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه مورد شاهدی سطح سرمی لامینین در 62 بیمار هپاتیت مزمن مراجعه کننده به مرکز تحقیقات گوارش و کبد دانشگاه علوم پزشکی تبریز طی سالهای 87-1386 قبل از درمان و در فواصل زمانی دو ، چهار و شش ماه پس از شروع درمان و 20 فرد سالم توسط ELISA سنجیده شد و با نتایج حاصل از بیوپسی بیماران مقایسه گردید.
یافتهها : میانگین غلظت سرمی لامینین در بیماران (20.9±91.9 نانوگرم بر میلیلیتر) نسبت به گروه کنترل (10.2±46.2 نانوگرم بر میلیلیتر) بالاتر بود (P<0.05). سطح سرمی لامینین در تمام مراحل فیبروز کبدی به طور معنیداری نسبت به گروه کنترل بالاتر بود (P<0.05). انتخاب سطح سرمی 52ng/ml برای لامینین، در تمایز وجود داشتن یا نداشتن فیبروز در بیماران نسبت به گروه کنترل، حساسیت (96.8%) و ویژگی (80%) خوبی را نشان داد. ششماه پس از شروع درمان کاهشی در سطح سرمی لامینین مشاهده گردید؛ اما همچنان سطح سرمی لامینین نسبت به گروه کنترل بالاتر بود (P<0.05).
نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده وجود همبستگی مثبت بین سطح سرمی لامینین و شدت فیبروز بود. لذا از سنجش سطح سرمی لامینین به عنوان شاخصی غیرتهاجمی برای بررسی وجود فیبروز میتوان استفاده نمود.
دکتر حمیدرضا هنرمند، لیلا خیاط، دکتر فریبرز منصور قناعی، دکتر مرتضی رهبر طارمسری،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : لپتوسپیروز یک بیماری مشترک انسان - حیوان شایع در سراسر جهان به ویژه در مناطق گرمسیری و نیمهگرمسیری از جمله در ناحیه جلگهای استان گیلان است که توسط گونههای بیماریزای لپتوسپیراها بهوجود میآید. تعیین هویت لپتوسپیراها با سروتایپینگ توسط روش MAT پرهزینه، وقتگیر و پیچیده است و روشهای ملکولی میتوانند؛ جایگزین شوند. این مطالعه به منظور جداسازی لپتوسپیراهای بیماریزا از خون بیماران و تشخیص و تایپینگ آنها به روش PCR-RFLP در استان گیلان انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه توصیفی ، بیماران بستری شده در بخشهای اورژانس، داخلی و عفونی بیمارستان رازی رشت که تشخیص بالینی لپتوسپیروز داشتند؛ از ابتدای اردیبهشت تا پایان مرداد 1387 بررسی شدند. کشتهای مثبت با روش فنل-کلروفرم مورد استخراج DNA قرار گرفتند. PCR با استفاده از دو جفت پرایمر G1 و G2 و B64-I و B64-II انجام شد. محصول PCR حاصل از پرایمرهای G1 و G2 با آنزیم DdeI و محصول PCR حاصل از پرایمرهای B64-Iو B64-II با آنزیم hinf I برش داده شدند و الکتروفورز گردیدند و الگوی باندی آنها با الگوهای مربوط به سویههای استاندارد مقایسه وتعیین هویت شد.
یافتهها : 65 مورد از مجموع 107 نمونه کشت داده شده؛ مثبت گردیدند. 56 نمونه با پرایمرهای G1 و G2 جواب دادند که به گونههای اینتروگانس و بورگ پترسنی متعلق بودند و 9 مورد نیز با پرایمرهای B64-I و B64-II پاسخ دادند که همگی به گونه کیرشنری متعلق بودند.
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که اکثریت لپتوسپیراها در این منطقه از گونههای اینتروگانس و بورگ پترسنی میباشند. با توجه به مشکلات متعدد در سروتایپینگ لپتوسپیراها، روش PCR-RFLP برای تعیین هویت و مطالعه ساختارهای یک جمعیت داخل گونهای مفید میباشد و استفاده مستقیم از آن برای نمونههای بالینی و تشخیص سریع و تعیین هویت ، کاربرد دارد.
رضا مسعودی، فریدون خیری، علی صفدری،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری مزمن، پیشرونده و تحلیل برنده غلاف میلینی سلولهای عصبی مرکزی است که تظاهرات و عوارض آن روی عزت نفس فرد اثر دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر برنامه خودمراقبتی مبتنی بر الگوی اورم بر عزت نفس بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش بررسی : این مطالعه نیمهتجربی به صورت قبل و بعد با حضور 34 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به کلینیک اعصاب بیمارستان آیتاله کاشانی شهرکرد طی سال 1387 با نمونهگیری در دسترس انجام شد. 8 جلسه برنامه آموزشی بر اساس نیازهای آموزشی بیماران و مبتنی بر الگوی اورم در طول سه ماه اجرا شد. پس از سه ماه پرسشنامه سنجش عزت نفس کوپراسمیت، مجدداً تکمیل و دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS-11.5 و آزمونهای تی زوجی ، ویلکاکسون و کروسکال والیس مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافتهها : میانگین امتیاز عزت نفس بیماران قبل و بعد از مداخله به ترتیب 4.2+-60.7 و 3.5+-118.3 تعیین شد که این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (P=0.001). بین مشخصات فردی نظیر سن، جنس، سطح تحصیلات، وضعیت تأهل، داشتن فرزند، شغل، میزان درآمد، مدت ابتلاء به بیماری و تعداد موارد بستری با میزان عزت نفس رابطه آماری معنیداری وجود نداشت. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که بهکارگیری برنامه خودمراقبتی طراحی شده مبتنی بر الگوی اورم بر عزت نفس بیماران مولتیپل اسکلروزیس نتیجه موثری دارد. این برنامه که براساس نیازهای آموزشی و با رویکرد مدل علمی طراحی گردید؛ به عنوان یک مداخله پرستاری در بیماران مولتیپل اسکلروزیس توصیه میشود.
محسن جام شیر، دکتر سیدمهران حسینی، زهرا حاجی مشهدی، حبیب عظیمی،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : در شرایط طبیعی متابولیتهای اکسیژن فعال (Reactive Oxygen Species: ROS) توسط آنتیاکسیدانها خنثی و بدین ترتیب مولکولهای بیولوژیک از استرسهای اکسیداتیو محافظت میشوند. در مدلهای In Vitro تولید ROS در شرایط هیپوکسی گزارش و به نام استرس احیاء نیز نامیده شده است. با توجه به نقش مکانیسمهای دفاعی In Vivo و به منظور بررسی پدیده اخیر در شرایط فیزیولوژیک که در فعالیتهای روزمره تجربه میشود؛ اثر توقف ارادی تنفس بر سطح سرمی ROS بررسی گردید. روش بررسی : این مطالعه نیمهتجربی روی 12 داوطلب مرد سالم با میانگین سنی 3±21 سال از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گلستان در سال 1387 انجام شد. هیچکدام از افراد ورزشکار حرفهای نبودند. توقف ارادی تنفس از انتهای دم عادی شروع شد و به مدت 40 ثانیه ادامه داشت. تعداد و عمق تنفس، ضربان قلب و درصد اشباع هموگلوبین خون شریانی به شکل پیوسته ثبت و نمونههای خون وریدی در دو نوبت شامل قبل از شروع آپنه ارادی و در انتهای آن و قبل از برقراری مجدد تنفس جمعآوری و سطح سرمی ROS در آنها با روش استاندارد D-ROM (Derivatives of reactive oxygen metabolites) اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-11.5 و آزمون t زوجی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها : میانگین و دامنه زمان آپنه ارادی افراد به ترتیب 7.9±52.5 و 7/61-40 ثانیه بود. ضربان قلب 12.75 درصد (P<0.003) و درصد اشباع هموگلوبین 2.05 درصد (P<0.001)؛ به ترتیب از میانگین 3.03±93.3 با دامنه 107-87 ضربه در دقیقه به مقدار 3.7±81.43 با دامنه 93-71 ضربه در دقیقه و از درصد اشباع 0.16±97.6 با دامنه 98-97 به مقدار 0.33±95.6 با دامنه 97-94 نسبت به مقادیر پایه کاهش داشت. سطح سرمی ROS هنگام40 ثانیه آپنه ارادی تغییر معنیداری نداشت. نتیجهگیری : براساس اندازهگیری سطح سرمی ROS با روش D-ROM توقف ارادی تنفس در افراد غیرورزشکار تغییری در غلظتهای ROS سرم ایجاد نمینماید.
اکبر الصاق،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : اهمیت محصولات و فرآوردههای دریایی، بهویژه ماهیان در رژیم غذایی انسان روز بهروز بارزتر میشود. به موازات افزایش مصرف این منابع، اطمینان از سلامت و بهداشت آن نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. معضل آلودگی منابع آبی به فلزات سنگین، ضروری بودن سنجش فلزات در ماهیان را که در چرخه غذایی به اکوسیستم انسانی میرسد را اثبات میکند. این مطالعه به منظور ارزیابی تراکم فلزات سنگین روی، مس،کبالت و منگنز در بافت خوراکی ماهیان سفید و کپور در جنوب مرکزی دریای خزر انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی مقدار فلزات سنگین دو گونه از ماهیان جنوب مرکزی دریای خزر شامل ماهی سفید (Rutilus frisii kutum) و ماهی کپور (Cyprinus carpio) در نیمه دوم سال 1388 اندازهگیری شد. پس از تعیین ایستگاههای بابلسر، فریدونکنار، محمودآباد، رستمرود نور، پارک جنگلی سیسنگان و نوشهر نمونههایی از ماهیان جمعآوری گردید. پس از آمادهسازی و هضم اسیدی، مقدار فلزات سنگین روی، مس، کبالت و منگنز با روش دستگاهی طیفسنجی جذب اتمی مورد سنجش قرار گرفت و با خط پایه برایان مقایسه شد. یافتهها : میانگین و انحراف معیار غلظت فلزات سنگین روی، مس، کبالت و منگنز در بافت خوراکی ماهی سفید به ترتیب 0.57+-29.97 ، 0.09+-9.45 ، 0.01+-0.30 و 0.01+-0.20 میکروگرم برگرم وزن خشک نمونه تعیین شد. همچنین میانگین و انحراف معیار غلظت فلزات سنگین روی، مس، کبالت و منگنز در بافت خوراکی ماهی کپور به ترتیب 0.14+-30.20 ، 0.07+-9.14 ، 0.03+-1.08 و 0.02+-0.71 میکروگرم برگرم وزن خشک ماهی بود. میانگین میزان فلزات سنگین مس، کبالت و منگنز در ایستگاههای مختلف برای دو گونه ماهی دارای تفاوت آماری معنیدار بود (P<0.05). میانگین میزان روی در ماهیسفید در ایستگاههای مختلف دارای تفاوت آماری معنیداری بود (P<0.05). برای ماهی کپور تنها در دوایستگاه تفاوت آماری معنیداری بین میانگین سطح روی وجود نداشت و در دیگر ایستگاهها دارای تفاوت آماری معنیداری بود (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که غلظت فلزات روی، مس و کبالت در بافت ماهیان سفید و کپور دریای خزر نسبتاً زیاد و بالاتر از خط پایهبرایان میباشد.
دکتر عالیا صابری، دکتر سیدابراهیم نقوی، دکتر حمیدرضا حاتمیان، دکتر رحمت اله بنان، دکتر شادمان نعمتی، دکتر احسان کاظم نژاد، دکتر داریوش پوریزدان پناه،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : مولتیپل اسکلروزیس یکی از بیماریهای میلنزدای سیستم عصبی مرکزی است که یکی از علل ناشایع کاهش شنوایی حسی عصبی میباشد. این مطالعه به منظور تعیین وضعیت شنوایی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 60 بیمار (44 زن و 16 مرد) مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به درمانگاه نورولوژی کلینیک امام رضا (ع) و انجمن مولتیپل اسکلروزیس استان گیلان و 38 فرد سالم (27 زن و 11 مرد) در سال 1389 انجام شد. مطالعه با استفاده از آزمونهای ادیومتری با تون خالص (PTA) و امواج اتواکوستیک (OAE) و پاسخ شنوایی ساقه مغز (ABR) انجام شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-17 و آزمونهای آماری کای اسکوئر و تست دقیق فیشر تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : 12.5درصد از گوشهای گروه مورد و 3.9درصد از گوشهای گروه شاهد PTA مختل داشتند (P<0.05). میزان اختلال PTA تواتر بالا و دو نوع OAE بین دو گروه اختلاف آماری معنیداری نداشت. میانگین همبستگی کلی در گروه مورد 23.76±75.94درصد و در گروه شاهد 27.2±70 درصد بود که تفاوت آماری معنیداری را نشان نداد. 20درصد از گوشهای مورد و 9.2 درصد از گوشهای شاهد ABR مختل داشتند که از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). زمان تأخیر امواج I ، III و V اختلاف آماری معنیداری را در دو گروه نشان نداد؛ اما فاصله امواج I-III و III-V به ترتیب در 10درصد و 11.7درصد از گوشهای مورد و 1.3 درصد و صفر درصد از گوشهای شاهد غیرطبیعی وجود داشت (P<0.05). گوشهای مورد 6.7درصد و گوشهای شاهد 2.6 درصد اختلال رتروکوکلئار داشتند که از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که کاهش شنوایی ثبت شده توسط PTA و ABR در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس نسبت به گروه شاهد بیشتر میباشد.