22 نتیجه برای کیفیت زندگی
غلامرضا محمودی، علیرضا شریعتی، ناصر بهنامپور،
دوره 5، شماره 2 - ( 7-1382 )
چکیده
مقدمه و هدف: کیفیت زندگی در بیماران دیالیزی یک موضوع با اهمیت و قابل بررسی می باشد. مشکل عمده بیماران دیالیزی که موجب پیچیده تر شدن شرایط کیفی زندگی آنان می گردد، روش های مقابله ای و تطابق با بیماری است. دامنه واکنش های تطابقی نسبت به دیالیز را احساس کسب مجدد و کامل توانایی ها تا خودکشی متغیر می باشد. هدف از این مطالعه تعیین رابطه بین کیفیت زندگی و انواع روش های مقابله ای به کار گرفته شده (مشکل مدار، هیجان مدار و مشکل مدار هیجان مدار) توسط بیماران همودیالیزی بود. مواد و روش کار: این پژوهش یک مطالعه توصیفی تحلیلی از نوع همبستگی بود که به صورت مقطعی اجراء شده است. محیط پژوهش بخش های همودیالیز بیمارستان های وابسته به دانشگاه علوم پزشکی استان گلستان بود. ابزار گردآوری پرسشنامه، روش جمع آوری اطلاعات سرشماری، تعداد نمونه 167 نفر و شیوه جمع آوری اطلاعات مصاحبه و تکمیل پرسشنامه بود. یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که از 167 نفر نمونه تحقیق 89 نفر مرد و 78 نفر زن، 25.74 درصد در گروه سنی 44-35 سال و حداکثر 114 نفر به مدت کمتر از 4 سال سابقه دیالیز داشتند. میانگین و انحراف معیار کیفیت زندگی ۸.۱۳±۵۶.۸۹ به دست آمد. 72.45 درصد کیفیت زندگی متوسط داشتند و میزان به کارگیری هر دو شیوه مقابله ای هیجان مدار و مشکل مدار در حد متوسطی استفاده شده ضمن این که بین کیفیت زندگی و شیوه هیجان مدار رابطه معنی داری وجود داشت (p<0.05)نتیجه گیری: در این تحقیقی ما نتیجه گرفتیم که کیفیت زندگی بیماران دیالیزی تحت تاثیر شیوه مقابله ای هیجان مدار می باشد و در کل نیز کیفیت زندگی بیماران دیالیزی تحت تاثیر شیوه های مقابله است، بنابراین نیازمند آموزش و حمایت روانی هستند.
علی عباسی، صدیقه فیاضی، دکتر فرزانه احمدی، محمدحسین حقیقی زاده،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : تنگینفس و خستگی در نارسایی قلبی، باعث اختلال قابل توجهی در کیفیت زندگی و توانایی عملکردی این بیماران میگردد. این مطالعه به منظور تعیین تاثیر برنامه ورزشی پیادهروی خانگی بر کیفیت زندگی و توانایی عملکردی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی انجام پذیرفت. روش بررسی: در این پژوهش نیمه تجربی، 60 بیمار بستری مبتلا به نارسایی قلبی کلاس II و III در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی اهواز طی سال 1384، با روش جورکردن در دو گروه آزمون (30=n) و کنترل (30=n) قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها شامل فرم اطلاعات دموگرافیک، چک لیست کیفیت زندگی مینهسوتا و فرم زمانبندی شده برنامه ورزشی بود. برنامه ورزشی پیادهروی در این بیماران سه بار در هفته و تا هشت هفته انجام گرفت. در ابتدا و انتهای مداخله نیز چک لیست کیفیت زندگی مینهسوتا برای تعیین کیفیت زندگی در اختیار بیماران دو گروه قرار گرفت. همچنین تست پیاده روی 6 دقیقهای نیز به منظور تعیین توانایی عملکردی بیماران در ابتدا و انتهای مداخله در دو گروه انجام گرفت. دادهها به وسیله نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها: اختلاف قابل توجهی میان میانگین مسافت طی شده در MWT 6 در ابتدا و انتهای مداخله در بیماران گروه آزمون وجود داشت (86/373 متر در ابتدای مداخله تا 30/412 متر در انتهای مداخله، 05/0P<). این تفاوت در بیماران گروه کنترل معنیدار نبود (79/376 متر در ابتدای مداخله تا 63/377 متر در انتهای مداخله). اختلاف قابل توجهی میان نمرات کیفیت زندگی، در ابتدا و انتهای مداخله در گروه آزمون وجود داشت (32/52 در ابتدای مداخله تا 80/43 در انتهای مداخله). این تفاوت در گروه کنترل معنیدار نبود (32/52 در ابتدای مداخله تا 80/43 در انتهای مداخله). همچنین بین مدت زمان ورزش هفتههای اول، چهارم و هشتم تفاوت معنیدار وجود داشت (05/0P<). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که فعالیتهای ورزشی پیادهروی میتواند به عنوان یک روشدرمانی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بهکار رود، زیرا باعث کیفیت زندگی و نیز توانایی عملکردی و ظرفیت ورزشی بیماران میگردد.
دکتر طناز احدی، دکتر محمد سالکی، دکتر محمد رازی، دکتر غلامرضا رئیسی، دکتر بیژن فروغ،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : استئوآرتریت شایعترین بیماری مفاصل سینوویال میباشد. این بیماری با تخریب پیشرونده غضروف مفصلی مشخص میشود. شیوع این بیماری در سنین سالمندی بوده و در رأس علل ناتوانی در این سنین قرار دارد. علائم بیماری استئوآرتریت زانو به صورت درد، خشکی صبحگاهی و محدودیت حرکات مفصلی میباشد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر مدالیتههای فیزیکی و تمرین ایزومتریک بر علائم بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو انجام پذیرفت. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی تصادفی شده روی 40 بیمار مبتلا به استئوآرتریت زانو مراجعه کننده به درمانگاه طب فیزیکی و توانبخشی بیمارستان فیروزگر تهران در سال 1388 انجام شد. بیماران براساس علائم بالینی و رادیولوژیکی طبق معیارهای ACR انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 20 نفره تحت درمان با مدالیتههای فیزیکی (A) و تمرین ایزومتریک (B) قرار گرفتند. گروه A تحت درمان با مدالیته فیزیکی به مدت 12 جلسه (4 هفته) و گروه B تحت درمان با تمرین ایزومتریک در منزل (4 هفته) قرار گرفتند. برای ارزیابی از فرم پرسشنامه Koos استاندارد شده و نیز برای اندازهگیری شدت درد از مقیاس بصری درد (VAS) استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزاری آماری SPSS-11 و آزمون تی تحلیل شدند. یافتهها : در گروه مدالیته فیزیکی میانگین کیفیت زندگی پس از مداخله افزایش و میانگین شدت درد و علائم بالینی شامل تورم و سفتی مفصل کاهش یافت (P<0.05). در گروه تمرین ایزومتریک میانگین شدت علائم بالینی کاهش و کیفیت زندگی پس از مداخله افزایش یافت (P<0.05). همچنین میانگین درجه بهبود فعالیتهای روزمره زندگی پس از مداخله در گروه مدالیته فیزیکی به میزان معنیداری نسبت به گروه تمرین ایزومتریک بالاتر بود (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که مدالیتههای فیزیکی و تمرین ایزومتریک زانو در بیماران مبتلا به استئوآرتریت به یک میزان باعث کاهش درد شده است؛ اما روش درمانی مدالیتههای فیزیکی باعث بهبود معنیدار فعالیتهای روزمره زندگی در مقایسه با روش درمانی تمرین ایزومتریک میگردد.
دکتر مرضیه حیدرزاده، دکتر زیبا مسیبی، دکتر امیرحسین موحدیان، دکتر فیروزه روناسیان، سیدغلامعباس موسوی، ایمان غفارپسند، سیدشهاب الدین ایزدی، الهام نظر،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : آسم شایعترین بیماری مزمن دستگاه تنفسی در طی دوران کودکی بوده و در حدود 8/4 میلیون کودک را در سراسر جهان در گیر کرده است. از طرفی شیوع و بروز این بیماری همچنان در حال افزایش میباشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر دستگاه پیکفلومتری در کیفیت زندگی کودکان مبتلا به بیماری آسم انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 80 کودک 7 تا 15 ساله مبتلا به بیماری آسم مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان شهیدبهشتی کاشان طی سال 1388 مطالعه شدند. پرسشنامه Susan Sylvia که سه قسمت اصلی داشت؛ برای هر کودک تکمیل گردید. سؤوالات در هر سه قسمت دارای 3 گزینه بود. 5 سؤال در زمینه محدودیت فعالیت، 13 سؤال در مورد نشانههای بیماری و 6 سؤال در زمینه عملکردهای هیجانی بود. به هر سؤال بین 1 تا 3 امتیاز تعلق گرفت و امتیاز کلی بین 23 تا 69 بود. سپس به آزمودنیها آموزش داده شد که هر روز سه بار PEFR خود را با استفاده از دستگاه پیکفلومتری اندازهگیری و پس از هر بار استفاده، تصمیم درمانی جدیدی مطابق با نتیجه به دست آمده اخذ نمایند. پس از گذشت 3 ماه از زمان تحویل دستگاه و مراجعه مجدد به درمانگاه؛ پرسشنامه برای آنها تکمیل گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-15 و آزمون تی زوجی تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میانگین سنی کودکان مبتلا به بیماری آسم 2.75+-8.82 سال بود. 33 نفر (41.3%) دختر و بقیه پسر بودند. میانگین امتیاز در قسمت کیفیت عملکردهای هیجانی کودکان مبتلا به آسم مورد مطالعه قبل استفاده از دستگاه پیکفلومتری 3.07+-13.1 و بعد از استفاده 3.7+-14.35 به دست آمد (P<0.05). میانگین امتیاز قسمت محدودیت در فعالیتها قبل استفاده از دستگاه پیکفلومتری 1.57+-7.33 و بعد از استفاده 0.67+-8.47 تعیین گردید (P<0.05). میانگین امتیاز قسمت نشانههای بیماری قبل استفاده از دستگاه پیکفلومتری 5.13+-28.81 و بعد از استفاده 5.62+-32.02 بود (P<0.05). در نهایت امتیاز کلی کیفیت زندگی در این کودکان افزایش معنیداری را بعد استفاده از دستگاه پیکفلومتر نسبت به قبل از آن نشان داد (P<0.05). نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده افزایش کیفیت عملکردهای هیجانی، کاهش محدودیت در فعالیتها و کاهش نشانههای بیماری آسم در کودکان بعد استفاده از دستگاه پیکفلومتری بود. لذا این روش مفید در برنامه مدیریت بیماران مبتلا به آسم به خصوص کودکان پیشنهاد میگردد.
دکتر محمدحسین تقدیسی، محبوبه برهانی، دکتر مهناز صلحی، دکتر محمداسحاق افکاری، فاطمه حسینی،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : مشکلات ناشی از بیماری دیابت دارای اثرات مستقیم و غیرمستقیم بر کیفیت زندگی بیماران دیابتی است و با افزایش مشکلات ناشی از این بیماری کیفیت زندگی نیز کاهش مییابد. این مطالعه به منظور تعیین اثر برنامه آموزشی بر اساس الگوی precede در ارتقاء کیفیت بیماران دیابتی نوع 2 انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه مداخلهای نیمهتجربی از نوع قبل و بعد روی 78 نفر از بیماران دیابتی نوع 2مراجعه کننده به کلینیک دیابت شهرستان مینودشت طی ماههای خرداد لغایت شهریور سال 1388 انجام شد. طراحی برنامه آموزشی بر اساس مراحل الگوی precede و محتوی آموزشی بر اساس نیازهای آموزشی بیماران تدوین گردید. قبل از اجرای مداخله آموزشی پرسشنامه کیفیت زندگی WHOQOL-BREF و پرسشنامه براساس سازههای الگوی precede برای بیماران دیابتی نوع 2 تکمیل گردید. بیماران و خانواده آنها و کارکنان بهداشتی مداخله موردنظر را دریافت نمودند و پس از چهار هفته میزان تاثیر برنامه آموزشی بر اساس الگوی precede بر کیفیت زندگی بیماران با استفاده از پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی تعیین شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-16 و آزمون تی زوج تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : میانگین نمره کل کیفیت زندگی افراد مورد مطالعه پیش از مداخله آموزشی 11.35±80.39 بود و پس از مداخله آموزشی به 8.31±81.35 افزایش یافت؛ اما این تفاوت از لحاظ آماری معنیداری نبود. یافتههای حاصل در ابعاد مختلف کیفیت زندگی نشان داد که اختلاف معنیداری در ابعاد سلامت جسمانی (P<0.05) ، ارزیابی بیماران از کیفیت زندگی خود (P<0.001) و ارزیابی از سلامت خود (P<0.001) قبل و بعد از مداخله آموزشی وجود داشت.
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که آموزش بیماران دیابتی نوع 2 براساس الگوی precede سبب افزایش بُعد جسمانی کیفیت زندگی و ارزیابی بیماران نسبت به وضیت سلامت و کیفیت زندگی میگردد.
زهره سادات، فرزانه صابری، محبوبه تائبی، معصومه عابدزاده،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : نتایج متناقضی در زمینه ارتباط بین کیفیت زندگی و نوع زایمان گزارش شده است. این مطالعه به منظور تعیین رابطه کیفیت زندگی زنان با زایمان سزارین و طبیعی انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه تحلیلی روی 300 زن مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر کاشان طی سالهای 87-1386 انجام شد. زنان براساس نوع زایمان در دو گروه 150 نفره سزارین و طبیعی قرار گرفتند. دو و چهار ماه پس از زایمان پرسشنامه اختصاصی کیفیت زندگی، توسط آنان تکمیل شد. نمرات در ابعاد مختلف کیفیت زندگی برای هر دو گروه دو و چهار ماه پس از زایمان تعیین شد. سپس مقایسه دادهها بین دو گروه صورت پذیرفت. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-16 و آزمونهای t-test ، کایاسکوئر، Mann-Whitey U test و pair t test تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : ابعاد کیفیت زندگی دو ماه و چهار ماه بعد از زایمان در دو گروه زایمان سزارین و طبیعی تفاوتی نشان نداد؛ بهجز بعد رضایت از زایمان که یافتهها نمره بالاتری را دو ماه پس از زایمان طبیعی (P=0.03) و چهار ماه پس از زایمان طبیعی (P=0.018) نشان دادند. نمره بعد رضایت از زایمان دو ماه پس از زایمان به ترتیب در گروه زایمان طبیعی و سزارین 4.40±1.11 و 3.76±1.16 و چهار ماه پس از زایمان در دو گروه زایمان طبیعی و سزارین 4.13±1.40 و 3.82±1.22 تعیین شد.
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تفاوت آماری معنیداری در کیفیت زندگی زنان در زایمان سزارین و طبیعی دوماه و چهارماه پس از زایمان وجود ندارد.
دکتر وحید تأدیبی، زهرا بیات،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : دیابت نوع 2 به عنوان اختلال متابولیکی جدی، کیفیت زندگی افراد مبتلا را تحت تأثیر قرار میدهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر مداخله دارویی و تمرین هشت هفته تمرین هوازی بر کیفیت زندگی زنان دیابتی نوع 2 انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 52 زن مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز دیابت بیمارستان طالقانی کرمانشاه از اردیبهشت لغایت تیرماه 1389 انجام شد. بیماران به طور تصادفی به چهار گروه تمرین ایروبیک با مصرف دوز کامل دارو (12 نفر)، تمرین ایروبیک با مصرف نصف دوز دارو (12 نفر)، بدون تمرین با مصرف دوز کامل دارو (14 نفر) و بدون تمرین با مصرف نصف دوز دارو (14نفر) تقسیم شدند. تمرین ایروبیک شامل جلسات تمرینی 45 دقیقه در ابتدا و افزایش تدریجی تا 105 دقیقه بود که در هر هفته 3 جلسه و به مدت 8 هفته اجراء شد. دوز کامل دارو شامل مصرف روزانه 500 میلیگرم متفورمین و 5 میلیگرم گلیبنکلامید و نصف دوز دارو شامل مصرف روزانه 250 میلیگرم متفورمین و 5/2 میلیگرم گلیبنکلامید بود. در گروههای بیتمرین، آزمودنیها هیچگونه فعالیت ورزشی انجام ندادند. از پرسشنامه SF-36 (short-form health survey with only 36 questions) برای ارزیابی کیفیت زندگی استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-18 و آزمونهای ANOVA و تی وابسته تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در ابتدای مطالعه تفاوت معنیداری در کیفیت زندگی بین چهار گروه مشاهده نشد. پس از مداخله، کیفیت زندگی در گروه اول افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). در گروه دوم همه خردهمقیاسهای کیفیت زندگی افزایش داشتند؛ اما فقط افزایش در خردهمقیاس عملکرد اجتماعی از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). در گروه سوم در همه خردهمقیاسها کاهش دیده شد و در خردهمقیاسهای عملکرد بدنی، نشاط و سرزندگی و درد جسمانی از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). در گروه چهارم کیفیت زندگی کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تمرین ایروبیک با مصرف کامل دارو میتواند باعث بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به دیابت نوع2 گردد.
منیره احمدی بنی، مختار عراضپور، رضا وهاب کاشانی، محمد موسوی خطاط،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : استئوآرتریت مفصل تراپزیومتاکارپال سبب کاهش قدرت اندام فوقانی شده و زندگی مستقل افراد مسن را با خطر مواجه میکند. کاهش توانایی در انجام فعالیتهای مفرح و شرکت در فعالیتهای اجتماعی شروعی برای کاهش کیفیت زندگی در این بیماران است. این مطالعه به منظور تعیین اثر اسپلینتهای سفارشی و پیشساخته انگشت شست دست بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به آرتروز مفصل تراپزیومتاکارپال انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی روی 24 بیمار بالای 60 سال مبتلا به استئوآرتریت مفصل بازیلار انگشت شست در گروه ارتز و پروتز دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران بهصورت موازی با دوره درمان 8 هفته در سال 90-1389 انجام شد. 12 فرد سالم به عنوان گروه کنترل برای مقایسه کیفیت زندگی در نظر گرفته شدند. بیماران بهطور تصادفی به دو گروه 12 نفری تقسیم شدند. در گروه اول اسپلینت پیشساخته و برای گروه دوم اسپلینت سفارشیساخت، بهکار رفت. به منظور اندازهگیری کیفیت زندگی گونه فارسی پرسشنامه SF36 استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-16 و paired t-test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در مقایسه کیفیت زندگی بین بیماران مبتلا به استئوآرتریت با گروه کنترل در تمام ابعاد عملکرد جسمی، محدودیت جسمی، درد جسمی، سلامت عمومی، نشاط، عملکرد اجتماعی، مشکلات روحی و سلامت روان اختلاف آماری معنیداری مشاهده گردید (P<0.05). استفاده از اسپلینت باعث بهبود ابعاد موثر بر کیفیت زندگی در بیماران شد؛ ولی اختلاف معنیداری بین دو نوع اسپلینت پیشساخته و سفارشیساخت در اثرگذاری بر کیفیت زندگی مشاهده نگردید. نتیجهگیری : این مطالعه نشاندهنده افزایش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به استئوآرتریت مفصل کارپومتاکارپال اول در استفاده از اسپلینت بود و تفاوتی بین اسپلینتهای پیشساخته و سفارشیساخت وجود نداشت.
مجید مقدس زاده، ابراهیم فتاحی، محمدرضا بنیادی، مهدی شیرزاده،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : سندرم روده تحریکپذیر یکی از شایعترین اختلالات عملکردی دستگاه گوارش است که با علایم درد یا احساس ناراحتی در شکم به همراه اختلال در دفع (تواتر دفع یا قوام مدفوع) تظاهر پیدا میکند. اگرچه علت دقیق و اصلی این بیماری هنوز مشخص نشده؛ ولی عواملی از قبیل عوامل روحی- روانی و آلرژی به برخی مواد غذایی مطرح هستند. این مطالعه به منظور تعیین اثر حذف آلرژن غذایی بر علایم بیماری و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی – تحلیلی روی 100 بیمار (66 زن و 34 مرد) مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر ارجاع شده به کلینیک گوارش مرکز آموزشی درمانی امام رضا (ع) تبریز در سال 1390 انجام شد. آلرژی غذایی و نوع آن بررسی و اثر قطع آلرژن بهمدت یکماه روی کیفیت زندگی بیماران، شدت درد و علایم بیماری بررسی شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-16 ، student’s t-test، Chi-Square و Fisher’s exat test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : بیماران در محدوده سنی 43-15 سالگی قرار داشتند. آنتیبادی اختصاصی علیه ماده غذایی آلرژن در 31 نفر (31 درصد) مثبت بود و بیشترین آلرژی غذایی به بادام زمینی در 5 بیمار (16.1%) مشاهده شد. میانگین طول مدت بیماری در بیماران با آلرژی غذایی 2.6±4.5 سال و در گروه بدون آلرژی 2.9±3.5 سال بود که تفاوت آن از لحاظ آماری معنیدار نبود. تغییرات مربوط به کیفیت زندگی بیماران با آلرژی بعد از یکماه پرهیز از غذای آلرژن از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05)؛ ولی تغییرات مربوط به علایم بیماری از قبیل شدت دفع بلغم و گاز معنیدار نبود. نتیجهگیری : با توجه به فراوانی نسبتاً بالای آلرژی غذایی در سندرم روده تحریکپذیر و وجود تفاوت معنیدار از نظر تغییرات کیفیت زندگی و شدت درد شکمی بعد از یکماه پرهیز از عامل آلرژن بهنظر میرسد که انجام تست آلرژی غذایی در همه مبتلایان مفید باشد.
شیما سادات آقاحسینی، آزاد رحمانی، فرحناز عبدالهزاده، ایرج اسودی کرمانی،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : اطلاع از تشخیص سرطان توسط بیمار یکی از چالشهای اصلی در مراقبت از این بیماران است و این نگرانی وجود دارد که آگاهی از تشخیص بیماری سبب کاهش کیفیت زندگی آنان گردد. این مطالعه به منظور تعیین نقش اطلاع بیمار از تشخیص سرطان بر کیفیت زندگی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 300 بیمار با تشخیص قطعی سرطان، در مرکز آموزشی درمانی شهیدقاضی طباطبایی تبریز در سال 1388 انجام شد. بیماران با روش نمونهگیری در دسترس در دو گروه 150 نفری مطلع و غیرمطلع از تشخیص قطعی سرطان قرار گرفتند. کیفیت زندگی بیماران شامل ابعاد جسمی، ایفای نقش، علایم بیماری، عاطفی و اجتماعی با استفاده از پرسشنامه EORTC QLQ-C30 ارزیابی گردید. روایی پرسشنامه به روش صوری و محتوایی و پایایی آن با روش بازآزمایی تعیین گردید. دادهها بااستفاده از نرمافزار آماری SPSS-17 و student’s t-test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میانگین نمره کیفیت زندگی بیماران مطلع و غیرمطلع از تشخیص سرطان به ترتیب 18.85±64.18 و 19.02±65.16 تعیین شد و تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه یافت نشد. فقط بعد اجتماعی کیفیت زندگی بیماران غیرمطلع از تشخیص سرطان (2.88±8.78) بهتر از کیفیت زندگی بیماران مطلع (3.01±7.96) بود (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که کیفیت زندگی بیماران مطلع از تشخیص بیماری سرطان تفاوتی در مقایسه با بیماران غیرمطلع ندارد.
رحمت الله بنان، عبدالرحیم کوشا، شادمان نعمتی، سیدمحمد قریشی نژاد، احسان کاظم نژاد،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : انسداد بینی شایعترین شکایتی است که منجر به سپتوپلاستی بهعنوان یکی از اعمال جراحی شایع در ENT میشود. این مطالعه به منظور تعیین رضایت بیماران با جراحی سپتوپلاستی و انطباق با نتایج تست رینومانومتری قبل و بعد از عمل انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 41 بیمار داوطلب جراحی سپتوپلاستی به دلیل انسداد همراه با انحراف تیغه میانی بینی انجام شد. قبل از عمل جراحی و شش ماه پس از آن، تست رینومانومتری برای بیماران انجام و شکایات شایع شامل انسداد و گرفتگی بینی، تنفس مشکل حین خواب، عدم کفایت تنفسی حین فعالیت و ورزش و تنفس مشکل از راه بینی مورد پرسش قرار گرفت. همچنین با استفاده از پرسشنامه GBI (glasgow benefit inventory) همزمان با تست رینومانومتری دوم میزان رضایتمندی و اثر جراحی بر کیفیت زندگی بیماران بررسی شد. یافتهها : شکایات بیماران شامل انسداد و گرفتگی بینی (78.8%)، تنفس مشکل حین خواب (65.85%)، عدم کفایت تنفسی حین فعالیت و ورزش (68.29%) و تنفس مشکل از راه بینی (82.92%) به صورت معنیداری بعد از سپتوپلاستی کاهش یافت (P<0.05). رضایتمندی کلی بیماران بعد از سپتوپلاستی 90.24% تعیین شد. تست رینومانومتری به تنهایی پیشبینی کننده رضایتمندی بعد از جراحی نبود. نتیجهگیری : رضایتمندی کلی بیماران بعد از جراحی سپتوپلاستی 90.24% تعیین شد که ارتباطی با نتایج تست رینومانومتری نداشت.
نجمه حمید، اکرم کاویانی بروجنی،
دوره 18، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : در رواندرمانی شناختی - رفتاری مذهب محور، علاوه بر روشهای شناخت درمانگری، اعتقادات معنوی و باورهای دینی تقویت میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر رواندرمانی شناختی - رفتاری مذهب محور بر افسردگی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ایدز انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه از نوع شبهتجربی با پیشآزمون - پسآزمون، گروه کنترل و مرحله پیگیری سه ماهه بود. 30 بیمار مبتلا به ایدز به صورت غیرتصادفی در دو گروه 15 نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. گروه مداخله، 12 جلسه 45 دقیقهای، رواندرمانی شناختی- رفتاری مذهب محور دریافت کردند و گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. ابزار مورد استفاده در پژوهش، شامل آزمون افسردگی بک نسخه دوم (BDI-II) و پرسشنامه کیفیت زندگی (WHOQOL-Brief) بود. با استفاده از این آزمونها، هر دو گروه مداخله و کنترل در مراحل پیشآزمون، پس از خاتمه 12 جلسه آموزشی و پس از پیگیری 3 ماهه ارزیابی شدند.
یافتهها : میزان افسردگی در گروه مداخله پس از اعمال رواندرمانی شناختی - رفتاری مذهب محور به صورت معنیداری کاهش و میزان کیفیت زندگی به صورت معنیداری افزایش یافت و در دوره پیگیری نیز تداوم داشت (P<0.05).
نتیجهگیری : رواندرمانی شناختی - رفتاری مذهب محور در کاهش افسردگی و افزایش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به ایدز موثر است.
کاظم صمیمی، حمیدرضا مکرمی، سهیلا تون تاب حقیقی، ابراهیم تابان، محسن یزدانی اول، راضیه معصومی،
دوره 18، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : تغییر شیوه زندگی زنان و افزایش حضور آنها در عرصه اجتماعی و محیطهای کاری یکی از عوامل موثر بر کیفیت زندگی جنسی آنان است. این مطالعه به منظور تعیین عوامل موثر بر کیفیت زندگی جنسی زنان شاغل در بیمارستان انجام گردید.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی - تحلیلی مقطعی روی 121 نفر از کارکنان زن دو بیمارستان در شهرستانهای سبزوار و بیرجند در سال 1393 انجام شد. ابزار جمعآوری اطلاعات شامل نسخه هنجاریابی شده سنجش کیفیت زندگی جنسی ویژه زنان و یک پرسشنامه محقق ساخته مشتمل بر سه بخش اطلاعات جمعیتشناختی، متغیرهای مرتبط با سلامت و عوامل مرتبط با کار بود.
یافتهها : میانگین نمره کیفیت زندگی جنسی 19.7±80.1 تعیین شد. کیفیت زندگی جنسی با سن، ساعات خواب، مدت تاهل، سطح تحصیلات و فعالیت فیزیکی ارتباط آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). سطح تحصیلات (beta=0.33)، مدت تاهل (beta=0.32) و وضعیت کیفیت خواب (beta=0.56) پیشبینیکنندههای کیفیت زندگی جنسی زنان تعیین شد.
نتیجهگیری : سطح تحصیلات، مدت تاهل و وضعیت کیفیت خواب به عنوان عوامل پیشبینیکننده کیفیت زندگی جنسی زنان شاغل در بیمارستان تعیین شد.
صفورا قانع، جوانشیر اسدی، فیروزه درخشانپور،
دوره 20، شماره 1 - ( 1-1397 )
چکیده
زمینه و هدف : جمعیت سالمندی با سرعت چشمگیری در سراسر دنیا در حال افزایش است. یکی از معیارهای سنجش نیازها و شرایط سلامتی سالمندان و همچنین بهبود آن، شاخص کیفیت زندگی است. ذهنآگاهی نوعی هشیاری است و زمانی پدیدار میشود که ما با تجربیاتمان به گونهای دقیقتر و با جزئیات حاضر در زمان حال و بدون قضاوت مواجه شویم. این مطالعه به منظور تعیین اثر آموزش ذهنآگاهی بر بهزیستی فردی و سلامت روان سالمندان زن انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 46 زن سالمند بالای 60 سال مرکز نگهداری روزانه کانون جهاندیدگان گرگان به صورت غیرتصادفی در دو گروه 23 نفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله در هشت جلسه دو ساعته آموزش ذهنآگاهی شرکت نمودند. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه سلامت عمومی-28 (GHQ-28) و پرسشنامه بهزیستی شخصی بزرگسالان (PWI-A) (personal well-being index – adult) بود که در ابتدا و انتهای مطالعه توسط سالمندان تکمیل گردید.
یافتهها : در گروه مداخله آموزش ذهنآگاهی سبب افزایش آماری معنیدار خرده مقیاس بهزیستی شخصی در پسآزمون (53±57.4) در مقایسه با پیشآزمون (10.6±43.2) و نیز خرده مقیاس سلامت روان و مولفههای آن در پسآزمون (5.3±13.47) در مقایسه با پیشآزمون (10.9±35.6) گردید (P<0.05). خرده مقیاسهای بهزیستی شخصی و سلامت روان و مولفههای آن در ابتدا و انتهای مطالعه گروه کنترل تفاوت آماری معنیداری یافت نشد.
نتیجهگیری : آموزش ذهنآگاهی سبب بهبود خرده مقیاسهای بهزیستی شخصی و سلامت روان در زنان سالمند میگردد.
بهناز بذرافشان، علیرضا کارگر دولت آبادی، محمود محمدی، پیام سرمدی، جواد لک زایی، سیدمحسن حسینی نژاد، اکرم ثناگو، علی کاوسی، لیلا جویباری،
دوره 20، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: والدین کودکان مبتلا به اوتیسم در فعالیتهای روزانه خود و روابط اجتماعی دچار مشکل بوده و کیفیت زندگی پایینی دارند. اثر منفی داشتن کودک کمتوان یا ناتوان، بیشتر از همه اعضای خانواده در مادر کودک سبب ایجاد تنش و فشار میشود. این مطالعه به منظور تعیین کیفیت زندگی مادران دارای کودکان مبتلا به اوتیسم در مقایسه با مادران دارای کودک سالم انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه مورد - شاهدی روی 36 مادر دارای کودک مبتلا به اوتیسم و 114 مادر با کودک سالم در شهر گرگان طی سال 1394 انجام شد. نمونهگیری بهصورت تصادفی و ابزار جمع آوری دادهها پرسشنامه کیفیت زندگی استاندارد SF-36 بود.
یافتهها: کیفیت زندگی مادران دارای کودک مبتلا به اوتیسم کاهش آماری معنیداری در مقایسه با کیفیت زندگی مادران کودک سالم داشت (P<0.05). همچنین کیفیت زندگی شامل ابعاد سلامت عمومی، عملکرد اجتماعی و محدودیت نقش به دلیل عملکرد روانی عاطفی و جسمانی در گروه مادران دارای کودک اوتیسم در مقایسه با مادران دارای کودک سالم کاهش آماری معنیداری داشت (P<0.05).
نتیجهگیری: مادران دارای کودک اوتیسم از میزان کیفیت زندگی پایینی برخوردار بودند. لذا طراحی برنامههای مناسب برای ارتقاء وضعیت سلامتی و کیفیت زندگی آنها در اولویت طرحهای بهداشتی درمانی، پیشنهاد میشود.
زینب شکی، محمدرضا حیدری، محسن ناصری، انوشیروان کاظم نژاد، محمد کمالی نژاد، حمیدرضا رستمانی، فاطمه علیجانیها،
دوره 21، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: خارش مزمن موجب کاهش کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز میگردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر خارش مزمن بر کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی – تحلیلی مقطعی 111 بیمار با میانگین سنی 12.7±58.36 سال بهطور تصادفی در مراکز همودیالیز استان گلستان از اردیبهشت لغایت دی ماه سال 1396 ارزیابی شدند. اطلاعات دموگرافیک، کیفیت زندگی (پرسشنامه Itchy QOL)، خشکی پوست، شدت خارش (پرسشنامه Balaskas سال 1998) و تستهای آزمایشگاهی (کلسـیم، فسفر، آلکالین فسفاتاز، هورمون پـاراتورمون، نیتـروژن اوره خـون، کراتینین، هموگلوبین و هماتوکریت) تحلیل شدند.
یافتهها: میانگین نمره شدت خارش 7.46±29.27 و کیفیت زندگی کلی 10.04±50.41 تعیین شد. بین شدت خارش و نمره کل کیفیت زندگی بیماران همبستگی معنیدار یافت شد (P<0.05). همبستگی شدت خارش با علایم، عملکرد و احساسات معنیدار بود (P<0.05). همچنین، بین شدت خارش با میزان خشکی پوست و میزان کلسیم سرم خون همبستگی معنیدار و مثبت وجود داشت (P<0.05). بین متغیرهای خشکی پوست و کلسیم خون با افزایش خارش رابطه آماری معنیداری وجود داشت (P<0.05).
نتیجهگیری: خارش باعث کاهش کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز میگردد.
آناهیتا خدابخشی کولایی، محمدرضا فلسفی نژاد، لیلا قربانی سکاچایی، اکرم ثناگو،
دوره 21، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: مفهوم فراشناخت با سازگاری روانشناختی رابطه نزدیکی دارد. افراد دارای باورهای سازگارانه، از سازگاری روانی - اجتماعی بیشتری برخوردار هستند. دیابت نوع دو اثرات منفی بر کیفیت زندگی بیماران دارد. این مطالعه به منظور تعیین رابطه باورهای فراشناخت و سازگاری روانشناختی با بهبود کیفیت زندگی در بیماران دیابتی نوع دو انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی از نوع همبستگی روی 60 مرد و 40 زن مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به انجمن دیابت شهر تهران در سال ۱۳۹۵ انجام شد. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه باورهای فراشناختی ولز و کارترایت هاتون سال 2004، سازگاری بل سال 1961 و کیفیت زندگی سال 1996 استفاده شد.
یافتهها: رابطه مثبت و معنیداری میان باورهای فراشناختی (r=0.756) با کیفیت زندگی یافت شد (P<0.05). رابطه آماری معنیداری بین نمرات سازگاری روانشناختی (r= -0.917) با کیفیت زندگی مشاهده شد (P<0.05). همچنین نتایج زیرمقیاسهای باورهای فراشناختی نشان دادند که قویترین پیشبینیکننده کیفیت زندگی، مؤلفه باور مثبت در مورد نگرانی و پس از آن مؤلفههای باورهایی در مورد نیاز به کنترل افکار و باور منفی در مورد کنترل ناپذیری افکار و خطر، بهترتیب نقش پیشبینیکنندگی خوبی داشتند. شدت بیماری دیابت نوع دو سبب کاهش کیفیت زندگی بیماران گردید (P<0.05).
نتیجهگیری: باورهای فراشناختی و سازگاری میتواند کیفیت زندگی بیماران دیابتی را تحت تاثیر قرار دهد.
امین آنامی، مرضیه نظری، رامین شعبانی،
دوره 21، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: اسکیزوفرنی یک بیماری مزمن است که با اختلال در زندگی شخصی و عملکرد اجتماعی قابل توجهی همراه است. از آنجا که تمرینات ورزشی نقش مهمی بر مشکلات مذکور دارد؛ این مطالعه به منظور مقایسه اثر دو شیوه تمرینات تناوبی با شدت بالا و فوتسال بر برخی عوامل آمادگی جسمانی، کیفیت زندگی و علایم منفی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی از نوع پارانوئید انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 42 بیمار مرد مبتلا به بیماری مزمن اسکیزوفرنی از نوع پارانوئید بستری در مرکز آسایش رشت طی سال 1396 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در سه گروه تمرین تناوبی با شدت بالا (15=n)، فوتسال (12=n) و کنترل (15=n) تقسیم شدند. دادهها با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی، پرسشنامه علایم منفی و برخی از آزمونهای آمادگی جسمانی قبل و بعد از 8 هفته تمرین تعیین شدند. تمرینات تناوبی با شدت بالا (high-intensity interval training: HIIT) سه جلسه در هفته با شدت 70 تا 85 درصد حداکثر ضربان قلب و تمرینات فوتسال سه جلسه در هفته به مدت 40 دقیقه اجرا شدند.
یافتهها: توان بیهوازی گروههای فوتسال و HIIT در مقایسه با گروه کنترل بهطور معنیداری بالاتر بود (P<0.05)؛ اما اختلاف آماری معنیداری در توان بیهوازی دو گروه فوتسال و HIIT مشاهده نشد. توان عضلانی پا گروههای HIIT و فوتسال در مقایسه با گروه کنترل بهطور معنیداری بیشتر بود (P<0.05). توان عضلانی پا در گروه HIIT در مقایسه با گروه فوتسال بالاتر بود (P<0.05). علایم منفی گروههای HIIT و فوتسال در مقایسه با گروه کنترل بهطور معنیداری پایینتر بودند (P<0.05). کیفیت زندگی گروههای فوتسال و HIIT در مقایسه با گروه کنترل معنیدار نبود.
نتیجهگیری: بهنظر میرسد تمرینات تناوبی با شدت بالا اثرات چشمگیرتری نسبت به تمرینات فوتسال دارند؛ ولی هر دو نوع تمرین باعث بهبود برخی عوامل آمادگی جسمانی و کاهش علایم منفی در بیماران اسکیزوفرنی میشوند.
مهری اصفهانی، سید مجتبی عقیلی،
دوره 22، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی از شایعترین تشخیصهای روانپزشکی است که با روند رو به رشد و شیوع آن، مشکلی اساسی برای بهداشت روان ایجاد کرده است. احتمال ابتلا زنان به افسردگی در زنان بیش از مردان است. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی برکاهش افسردگی و افزایش کیفیت زندگی دانشجویان دختر انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه شبه تجربی روی 26 دانشجوی دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرگان انجام شد. دانشجویان به روش نمونه گیری در دسترس و به صورت غیرتصادفی در دو گروه 13 نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. گروه مداخله به صورت گروهی طی مدت دو ماه (8 جلسه 2 ساعته و هفتهای یک جلسه) با روش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی (Mindfulness-Based Cognitive Therapy) آموزش دیدند. آزمودنیهای دو گروه پرسشنامه افسردگی بک (BDI-II) و پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHO-QOL-BREF) را در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند.
یافتهها: در گروه مداخله میانگین و انحراف معیار نمرات پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه افسردگی بک به ترتیب 6.96±20.23 و 4.97±13.38 تعیین شد که کاهش آماری معنیدار مشاهده شد (P<0.05). در گروه مداخله میانگین و انحراف معیار نمرات کلی پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی به ترتیب 13.39±66.77 و 10.61±86.84 تعیین شد (P<0.05). همچنین میانگین شاخصهای کیفیت زندگی پسآزمون در تمامی زیربخشها نسبت به پیشآزمون در گروه مداخله افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05).
نتیجهگیری: روش درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی، کیفیت زندگی دانشجویان دختر را افزایش داده و سبب کاهش افسردگی میگردد.
راضیه السادات حسینی، آمنه ملایی، معصومه علیجانپور آقاملکی،
دوره 25، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: تعالی سالمندی در دوران سالمندی به عنوان یکی از اجزای سلامت معنوی بر کیفیت زندگی و سازگاری فرد مبتلا به بیماریهای مزمن از طریق ایجاد معنا و مفهوم در زندگی اثر داشته و رویکرد مهمی در ارتقاء ابعاد سلامت سالمندی بهشمار میرود. این مطالعه به منظور ارزیابی ارتباط تعالی سالمندی با کیفیت زندگی سالمندان مبتلا به سرطان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 200 سالمند مبتلا به سرطان در دو مرکز آموزشی پژوهشی درمانی فیروزگر و رسول اکرم(ص) تهران طی سال 1400 انجام شد. از فرم مشخصات فردی، پرسشنامه تعالی سالمند (GTS) و پرسشنامه کیفیت زندگی (LEIPAD) استفاده گردید. ابعاد تعالی سالمندی شامل ماورای مادی، مربوط به خود و شخصیتی اجتماعی بودند. ابعاد کیفیت زندگی شامل جسمی، مراقبت از خود، افسردگی و اضطراب، عملکرد ذهنی، عملکرد اجتماعی، عملکرد جنسی و رضایت از زندگی بودند.
یافتهها: تعالی سالمندی با وضعیت تاهل، میزان تحصیلات، وضعیت اشتغال، وضعیت مسکن، نوع سرطان و نوع درمان ارتباط آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). سن با کیفیت زندگی همبستگی منفی معنیدار داشت (r=-0.206). تعالی سالمندی با نمره کلی کیفیت زندگی همبستگی مثبت معنیداری داشت (r=0.221, P=0.002). همچنین تعالی سالمندی با ابعاد کیفیت زندگی شامل افسردگی و اضطراب (r=0.146, P=0.04)، عملکرد ذهنی (r=0.167, P=0.018)، عملکرد اجتماعی (r=0.226, P<0.001) و رضایت از زندگی (r=0.256, P<0.001) همبستگی مثبت معنیدار داشت.
نتیجهگیری: افزایش تعالی سالمندی سبب افزایش کیفیت زندگی در سالمندان میگردد.