|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
7 نتیجه برای هیستوشیمی
دکتر علیرضا فاضل، دکتر محمدرضا نیکروش، دکتر مهدی جلالی، دوره 5، شماره 2 - ( 7-1382 )
چکیده
مقدمه و هدف: مطالعات مختلف نشان داده است که ترکیبات قندی در بسیاری از پدیده های بیولوژیکی دارای نقش کلیدی و بسیار بااهمیتی هستند. تا آنجایی که هر گونه اختلال در ظهور و یا زمان ظهور این ترکیبات می تواند اثرات نامطلوب بر تکامل جنین داشته باشد. لذا تکامل طبیعی در گرو ظهور به موقع آن دسته از گلیکوکانژوگیت هایی است که در پروسه های تکاملی نقش کلیدی دارند. بنابر این شاید بتوان گفت که شکل گیری نورون های حرکتی شاخ قدامی نخاع در گرو تغییرات وسیعی است که در ترکیبات قندی سطح این سلولها و ماده خارج سلولی آنها به وقوع می پیوندد. مواد و روش ها: در این پژوهش که روی جنین موشهای نژاد Balb/c انجام پذیرفت. طی روزهای نهم تا چهاردهم حاملگی جنین ها جمع آوری شده و پس از عمل فیکساسیون که با نرمالین و B4G انجام گرفت و آماده سازی بلوک های پارافینی، اقدام به تهیه برش های 5 میکرونی گردیده و جهت بررسی هیستوشیمیایی با لکتین WFA رنگ آمیزی شدند. در این نمونه ها برای رنگ آمیزی زمینه از آلسین بلو با 2.5=PH نیز استفاده شد. هم چنین برای بررسی و مقایسه ترکیبات قندی، بعضی از نمونه ها فقط در مجاورت آلسین بلو قرار گرفتند. سپس یافته های حاصل از این پژوهش بر اساس عکس العمل سلول ها، نسبت به لکتین درجه بندی شده و به وسیله آزمون کروسکال والیس مورد بررسی آماری قرار گرفتند. یافته ها: نتایج مربوط به این مطالعه نشان داد که اولین عکس العمل سلول های پیش ساز نورون های حرکتی در طی روز سیزدهم جنینی به صورت پراکنده در حاشیه شاخ قدامی نخاع ظاهر می شود. در طی روز چهاردهم بر تعداد این سلول ها افزوده شده و با قدری تاخیر، سلول های بخش قدامی نخاع و استطاله های مربوط به آنان نیز با این لکتین واکنش مثبت نشان می دهند تا آنجا که در اواخر روز چهاردهم حاملگی به میزان قابل توجهی بر تعداد این سلولها افزوده می شود. در طی این فرایند بافت هایی که در مجاورت سلول های پیش ساز نورون های حرکتی واقع شده اند، فاقد عکس العمل با این لکتین هستند که احتمالاً ممکن است سلول های پشتیبان بافت عصبی آینده و با نورون هایی باشند که در مرحله بعدی تمایزات آنها شروع خواهد شد. نتیجه گیری: این نتایج نشان می دهد که N-acetygalactosamine ممکن است نقش کلیدی در تمایز نورون های حرکتی شاخ قدامی نخاع داشته باشد.
دکتر حسن مفیدپور، دکتر رستم قربانی، دکتر مختار جعفرپور، دکتر علیرضا فاضل، دوره 6، شماره 1 - ( 1-1383 )
چکیده
مقدمه و هدف: زنجیره های کربوهیدراتی متصل به گلیکوپروتئین ها و گلیکولیپیدهای سطح سلولی، به ویژه قندهای انتهایی آنها در فعالیت های سلولی و تقریباً در تمام سیستم های بیولوژیک نقش کلیدی دارند. توزیع گلیکوکانجوگیت های کلیه بالغ تا به حال مورد توجه زیادی قرار نگرفته است. هدف از این مطالعه تعیین محل ملکول های گالاکتوز- ان- استیل گالاکتوز آمین در سطح سلول های کلیه موش بالغ می باشد. مواد و روش ها: در این پژوهش پس از خارج کردن کلیه های موش نژاد Balb/C و پاساژ بافتی به روش معمول نمونه های تهیه شده با استفاده از تکنیک لکتین هیستوشیمیایی و لکتین های MPA و PNA متصل به HRP که لکتین های اختصاصی برای تعیین قندهای انتهایی هستند، استفاده گردید. یافته ها: لوله های جمع کننده ادراری واکنش شدید به PNA نشان دادند و واکنش با شدت کمتر و یکنواخت با سطح لومینال لوله های پروکسیمال داشتند. لکتین MPA سلول های ویژه ای را در میان لوله های پیچدار دیستال و گلومرول مشخص نمود. نتیجه گیری: به نظر می رسد که قندهای انتهایی ویژه مذکور، مربوط به فونکسیون سلول ها در این نواحی کلیه می باشند و احتمال دارد تنظیم ژنتیکی آنها را در دوران تکاملی جنینی بر عهده داشته باشند.
روناک شعبانی، دکتر مهرداد جهانشاهی، دکتر محسن نوروزیان، دکتر یوسف صادقی، دکتر نسرین سادات اعظمی، دوره 13، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : تغییرات مورفولوژیک در نقاط مختلف مغز از جمله هیپوکامپ و شکنج دندانهای که دارای تغییرات شکلپذیر (پلاستیسیتی) زیادی هستند؛ به دنبال تزریق داروهای اعتیادآور در مطالعات انسانی و حیوانی مشاهده شده است. ازسوی دیگر، شواهد نشان دادهاند که آستروسیتها به طور فعال در شکلپذیری سیناپسی شرکت دارند. این مطالعه به منظور تعیین اثر پدیده ترجیح مکانی شرطی شده (CPP) بر ساختار سلولی (تعداد آستروسیتهای) شکنج دندانهای موش صحرایی نر و استفاده از روش ایمونوهیستوشیمی برای ردیابی آستروسیتها انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی از 48 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با میانگین وزنی 250-220 گرم استفاده شد. برای آزمایشات رفتاری، موشها به 8 گروه کنترل، کنترل - سالین، شم 1 ، شم 2 و شم 3 (به ترتیب مورفین 2.5 ، 5 و 7.5 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن)، آزمایشی CPP1 ، آزمایشی CPP2 و آزمایشی CPP3 (به ترتیب مورفین 2.5 ، 5 و 7.5 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن + CPP) تقسیمبندی شدند. گروههای آزمایشی روزانه به مدت سه روز تزریقهای زیرجلدی مورفین با دوزهای مختلف (mg/kg 2.5 ، 5 و 7.5) و گروههای شم سالین با دوز mg/kg 1 دریافت کردند و آزمایش ترجیح مکان شرطی شده در آنها مورد بررسی قرار گرفت. 48 ساعت بعد از تست رفتاری، حیوانات با کلروفرم بیهوش شدند و مغز آنها فیکس شد. پس از انجام پردازش بافتی، برشهای 10 میکرونی تهیه شده با روش ایمونوهیستوشیمی رنگآمیزی شدند. به منظور بررسی مورفومتریک آستروسیتهای شکنج دندانهای، از رنگآمیزی اختصاصی آستروسیتها (PTAH) و رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی GFAP استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS16 و آزمون آماری One-way ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سطح معنیداری کمتر از 0.05 در نظر گرفته شد.
یافتهها : بیشترین پاسخ مورفین در دوز 7.5 mg/kg مشاهده شد. تعداد آستروسیتها در گروه کنترل با میانگین 6.129±20.627 با تعداد آن در گروه کنترل - سالین با میانگین 4.71±17.339 تفاوت آماری معنیداری نداشت. در حالی که تفاوت تعداد آستروسیتهای گروه کنترل با سایر گروهها از نظر آماری معنیدار بود (P<0.001).
نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که پدیده ترجیح مکانی شرطی شده ناشی از مورفین میتواند موجب افزایش قابل ملاحظهای در تعداد آستروسیتهای گروههای شم و گروههای آزمایشی نسبت به گروه کنترل شود.
دکتر بابک ایزدی، دکتر ندا کامکار، دکتر مالک کنانی، صدیقه خزاعی، دکتر سیدحمید مدنی، دوره 13، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماری هیرشپرونگ یک بیماری مادرزادی است که بر مبنای فقدان سلولهای گانلگیونی در شبکه عصبی زیرمخاط و لایه عضلانی تشخیص داده میشود. روش استاندارد تشخیص، رنگآمیزی H&E است و با توجه به محدودیتهای تشخیصی که برای مشاهده سلول گانگلیونی در آن وجود دارد؛ این مطالعه به منظور مقایسه روش H&E و رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی با نشانگر BCL-2 انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه آزمایشگاهی 71 نمونه بافتی بیماران مشکوک به بیماری هیروشپرونگ در بخش پاتولوژی بیمارستان امام رضا(ع) کرمانشاه طی سالهای 87-1385 و 20 نمونه مثبت بیماری هیرشپرونگ براساس روش H&E از سایر مراکز (تهران و کرمانشاه) طی سالهای 87-1385 بررسی شدند. از 36 نمونه که در برشهای H&E سلول گانگلیونی در آن دیده شده بود و 35نمونه فاقد سلول گانگلیونی در برشهای رایج H&E، برشهای جدید تهیه شد و تحت رنگآمیزی H&E و BCL-2 قرار گرفت. یافتهها : از 36 مورد با سلول گانگلیونی مثبت در رنگآمیزی H&E ، سلول گانگلیونی در 29 مورد با نشانگر BCL-2 مشاهده شد و در 7 مورد این سلول مشاهده نگردید. در 35 موردی که با رنگآمیزی H&E سلول گانگلیونی مشاهده نگردید؛ سلول گانگلیونی در 5مورد با رنگآمیزی BCL-2 مشاهده شد. حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی در رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی با مارکر BCL2 به ترتیب 81درصد، 86درصد، 85درصد و 86درصد تعیین شد. عدم توافق (discordancy) رنگآمیزی BCL-2 مثبت (یعنی یافتن سلول گانگلیونی) و H&E منفی (یعنی عدم مشاهده سلول گانگلیونی) 14 درصد تعیین شد. تفاوت مشاهده شده از لحاظ آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی با BCL-2 برای یافتن سلولهای گانگلیونی در موارد مشکوک به بیماری هیرشپرونگ از نظر علایم بالینی، نمیتواند جایگزین روش رایج H&E شود؛ اما استفاده از BCL-2 به عنوان یک روش تکمیلی، تعداد موارد منفی کاذب در یافتن سلول گانگلیونی را کاهش داده و در نتیجه از موارد تشخیص نادرست بیماری هیرشپرونگ میکاهد.
دکتر رحیم گل محمدی، دکتر اکبر پژهان، دوره 13، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : سرطان پستان یکی از مهمترین تومورهای بدخیم و دومین سرطان شایع در زنان است. مجموعهای از عوامل محیطی و آسیبهای ژنتیکی در ایجاد این سرطان نقش دارند. ژن Ki67 یک پروتوانکوژن است که در روند تکثیر سلولی فعال است. بررسی پروتئین Ki67 از نظر پاسخ به شیمیدرمانی و پیشآگهی بیماری اهمیت دارد. این مطالعه به منظور بیان ژن Ki67در بیماران مبتلا به سرطان پستان به روش ایمونوهیستوشیمی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی تحلیلی به روش ایمونوهیستوشیمی روی نمونههای سرطانی بافت پستان 80 بیمار (79 نفر زن و یک نفر مرد) مراجعه کننده به بیمارستانهای شهر سبزوار در سالهای 88-1385 انجام شد. بعد از ثابتکردن نمونهها در فرمالین، پاساژ بافتی بر روی نمونهها انجام شد. پس از رنگآمیزی با هماتوکسیلین و ائوزین در صورت تشخیص بدخیمی توسط متخصصین آسیبشناس، بیان ژن Ki67 به روش ایمونوهیستوشیمی در نمونهها تعیین شد و با توجه به در نظر گرفتن درصد و شدت رنگپذیری سلولها، اسلایدها به درجات منفی، ضعیف، متوسط و شدید تقسیمبندی شدند. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-15 و آزمون کایاسکوئر و تست دقیق فیشر تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : از تعداد 80 نمونه سرطانی بافت پستان در 37 نمونه (46.3 درصد) مارکر پرولیفراتیو Ki67 در بیش از 10درصد سلولها مشاهده شد که میزان رنگپذیری آنها در 15 مورد یک مثبت (+)، در 14 مورد 2 مثبت (++) و در 8 مورد سه مثبت (+++) بود. بین مرحله و نوع تومور با بیان ژن Ki67 ارتباط آماری معنیداری یافت شد (P<0.05)؛ اما بین درجه تومور و بیان ژن Ki67 در سلولهای سرطانی ارتباط آماری معنیداری وجود نداشت. نتیجهگیری : بیان ژنKi67 در بیماران مبتلا به سرطان پستان که در مرحله پیشرفته بیماری و متاستاتیک قرار داشتند؛ بیشتر مشاهده شد. لذا احتمال بیان ژن Ki67در تومورهای مهاجم و پیشرفته بیشتر میباشد.
فرشاد نقش وار، ژیلا ترابی زاده، ندا شجاعی، فاطمه صالحی، دوره 16، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف:اخیراً بیان گلیکودلین در بافت طبیعی و سرطانی پستان انسان و رابطه آن با سن، نوع تومور، درجه میکروسکوپی و متاستاز به غدد لنفاوی زیربغل مورد توجه واقع شده است. این مطالعه به منظور تعیین میزان بیان گلیکودلین در مبتلایان به سرطان مهاجم پستان انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی 96 نمونه بلوک پارافینی سرطان پستان بررسی و بیان مارکر گلیکودلین به روش ایمونوهیستوشیمی صورت گرفت. اطلاعات مربوط به سن بیمار، اندازه تومور و تعداد غدد لنفاوی درگیر زیربغل از پرونده بیماران استخراج گردید. یافتهها :مارکر گلیکودلین به طور غیرمعنیداری در 30.45%از تومورهای پستان با متاستاز لنفاوی بیان گردید و این مارکر در 72.7%از تومورهای بدون متاستاز بیان شد (P<0.05). بین بیان مارکر گلیکودلین و درجه میکروسکوپی یک تومور و متاستاز به تعداد کمتر از 4 غده لنفاوی ارتباط آماری معنیداری مشاهده شد (P<0.05). نتیجهگیری : بیان مارکر گلیکودلین میتواند نشانگر عدم تهاجم به غدد لنفاوی در سرطان پستان باشد.
الهام وجودی، وحید ابراهیمی، علیرضا ابراهیم زاده بیدسکان، علیرضا فاضل، دوره 18، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : ارگانیزرهای متفاوتی با ارسال پیامهایی باعث تکامل و تمایز نخاع میشوند. گلیکوکانجوگیتهای مترشحه از سلولهای دیواره جانبی نخاع نیز میتواند بهعنوان پیامرسانهای نوروژنزیس و تمایز عصبی باشد. این مطالعه به منظور تعیین نحوه گسترش ترکیبات قندی در دیوارههای جانبی نخاع در دوران مورفوژنز موش BALB/c با استفاده از روش لکتین هیستوشیمی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی جنینهای 10 تا 16 روزه در فرمالین فیکس شدند. سپس مقاطع میکروسکوپی از آنها تهیه گردید. نمونههای بافتی برای واکنش با گلیکوکانجوگیتها در مجاورت لکتینهای DBA، OFA، GSA1B4 و MPA قرار داده شدند. برای رنگآمیزی زمینه از آلیسنبلو با pH=2.5 استفاده گردید. یافتهها : لکتین DBA هیچ واکنشی در ناحیه دیواره جانبی نخاع نشان نداد. لکتین MPA واکنشی نسبتاً شدید ولی یکنواخت به خصوص در قسمت رشتههای عصبی دیواره جانبی نخاع نشان داد. واکنش لکتین GSA1B4 در قسمت سلولها و رشتههای عصبی دیوارههای جانبی نخاع خفیف بود؛ ولی این واکنش در عروق خونی بهصورت شدید و واضح مشاهده شد. لکتین OFA با قند انتهایی α-L-Fucose واکنشی شدید و مشخصی از همان اوایل دوران مورفوزنز در ناحیه دیوارههای جانبی نخاع نشان داد. نتیجهگیری : بیشترین واکنش در قسمت دیوارههای جانبی نخاع مربوط به OFA بود که نشاندهنده اهمیت قند انتهایی فوکوز با اتصال (6→1) به قند ما قبل آخر N-acetyl-D-glocosamin (Glc-Nac) در تکامل این ناحیه است. همچنین بهدلیل واکنش شدید GSA1B4 با عروق خونی نخاع استفاده از این لکتین برای مطالعات عروقی توصیه میگردد.
|
|
|
|
|
|