34 نتیجه برای مادر
دکتر موسی احمدپور، محمدعلی وکیلی،
دوره 1، شماره 1 - ( 1-1378 )
چکیده
در این مطالعه به منظور بررسی ارتباط بین تغذیه با شیر مادر و رشد کودکان بستری شده در بیمارستان، پارامترهای پایش رشد 324 کودک زیر سه سال، هنگام بستری شدن در بیمارستان به همراه شکل تغذیه در 6-4 ماه اول زندگی و زمان شروع تغذیه کمکی، ثبت گردید و پس از تجزیه و تحلیل، نتایج زیر بدست آمد: 58% جمعیت، پسر و 42% دختر بودند، 55.6% جمعیت زیر یکسال و 44.4% بالای یکسال سن داشتند. در 6-4 ماه اول زندگی 67.3% (218 مورد) انحصارا با شیر مادر، 21.3% (69 مورد) با شیر مادر به همراه شیر غیر مادر (شیر گاو، شیر خشک و شیر پاستوریزه) و 11.4% (37 مورد) فقط با شیر غیر مادر تغذیه شده اند. 44.8% بیماران وزن برای سن زیر صدک 5 و 53.7% قد برای سن زیر صدک 5 و 26.9% جمعیت دور سر زیر صدک 5 منحنی NCHS داشتند. 77.8% شیرخواران زیر شش ماه که وزن برای سن آنها زیر صدک 5 واقع می شد، یا اصلا شیر مادر نخورده بودند یا با شیر مادر همراه شیر غیر مادر تغذیه شده بودند. از طرف دیگر 72.2% بیماران با صدک وزنی 5 تا 100 به تنهایی با شیر مادر در 4 تا 6 ماه اول زندگی تغذیه شده بودند. ارتباط موجود بین دو موضوع فوق معنی دار بوده است (P<0.03). از مقدار 48.7% شیرخواران 12-6 ماهه که وزن برای سن آنها زیر صدک 5 واقع می شد، 63.2% آنها طی 6-4 ماه اول زندگی با شیر مادر تغذیه نشده بودند و یا تغذیه کمکی را در زمان مقرر شروع نکرده بودند. نسبت وزن به قد بیماران در مقایسه با وزن به قد استاندارد برای همان سن (معیار مک لورنس) نیز نشان می دهد که 49.2% شیرخواران زیر شش ماه دارای درجاتی از سوء تغذیه می باشند که 74.2% آنها نیز انحصارا با شیر مادر تغذیه نشده بودند (P<0.03) نتیجه نشان می دهد که شیر مادر به تنهایی در شش ماه اول زندگی و همراه با شروع بموقع تغذیه کمکی، بعد از شش ماهگی، می تواند جنبه های رشدی برتر را نسبت به سایر روش های تغذیه ای فراهم نموده، از بروز سوء تغذیه در ماه های بعدی نیز جلوگیری نماید.
دکتر وحید خوری، دکتر سیدمحسن نایب پور، دکتر یونس اشرافیان، دکتر محسن ناصری،
دوره 1، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده
بی نظمی ضربان (آریتمی) های فوق بطنی باتوجه به شدت و دوره وقوع حملات، درمان های دارویی و غیر دارویی را می طلبد. درمان های دارویی در اکثر موارد به دلیل خصوصیت منجر به فرد این آریتمی ها، یعنی مزمن بودن دوره حملات، پایین بودن سن وقوع آنها، همچنین وجود عوارض جانبی و احتمال تشدید آریتمی ها به عنوان درمان های ایده آل مطرح نبوده اند. گیاهان دارویی به دلیل سهولت دسترسی، کاهش عوارض جانبی و قیمت مناسب، بعنوان جایگزین شایسته داروهای ساختگی همواره مورد توجه بوده اند. در این تحقیق برای ارزیابی خواص ضد آریتمی گیاه بومادران زرد با استفاده از مدل تجربی قلب جدا شده موش صحرایی نر، غلظت های مختلف (7-^10×2، 9-^10×2، 10-^10×2 وزن/حجمی) عصاره متانولی گیاه بر خواص الکتروفیزیولوژیک گره دهلیزی-بطنی مورد مطالعه قرار گرفت. یافته تحقیق نشان می دهد که غلظت های 10-^10×2 وزن/حجمی منجر به افزایش معنی دار در شاخص ونکه باخ می گردید، در صورتی که غلظت های 7-^10×2، 9-^10×2 وزن/حجمی به افزایش معنی دار در هرسه شاخص زمان هدایت گره دهلیزی-بطنی، شاخص ونکه باخ و زمان تحریک ناپذیری موثر منتهی گردید. هیچکدام از غلظتهای فوق نتوانستند ثابت زمانی شروع پدیده ریکاوری (trec) را تغییر دهند. براساس این نتایج عصاره متانولی گیاه بومادران زرد بدون وابستگی به غلظت، قادر به افت فعالیت نسبی گره دهلیزی-بطنی مخصوصا در قسمت ابتدایی آن بوده و با کنترل تکانه (ایمپالس) های ورودی به بطن ها احتمالا قادر به کنترل و یا جلوگیری از شروع آریتمی فوق بطنی با سازوکار ناشناخته می باشد. تحقیقات گسترده تر در زمینه چگونگی ایجاد اثرات فوق و بررسی تاثیر این گیاه در مطالعات کارآزمایی بالینی در انسان، می تواند افق های استفاده از این گیاه را در درمان بیماران مبتلا به آریتمی فوق بطنی روشن تر سازد.
الهام خوری، محمدعلی وکیلی، دکتر محمدجعفر گلعلی پور،
دوره 1، شماره 3 - ( 7-1378 )
چکیده
کم وزنی هنگام تولد، از عمده ترین علل مرگ و میر کودکان زیر یک سال بویژه نوزادان است. این پژوهش بمنظور تعیین میزان کم وزنی نوزادان در بدو تولد و بررسی برخی عوامل مرتبط با آن چون گروه قومی، محل سکونت، سن مادر و رتبه تولد نوزاد در متولدین مرکز آموزشی درمانی دزیانی شهرستان گرگان انجام گرفته است. این مطالعه یک بررسی توصیفی-تحلیلی و با روش مقطعی است و نمونه پژوهشی آن شامل 2138 نوزاد بود که با روش نمونه گیری تصادفی نظام دار در طول سال 1375 و از روی داده های موجود انتخاب شد. اطلاعات لازم از طریق تکمیل برگه تنظیمی ویژه ای جمع آوری و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که شیوع کم وزنی در افراد مورد پژوهش 6.3%، در نوزادان پسر 5.7% و در نوزادان دختر 6.9% می باشد. میزان کم وزنی در نوزادان مادران 18 سال و کمتر و نوزادان مادران بالای 35 سال بترتیب 1.8 و 1.4 برابر میزان کم وزنی نوزادان مادران 35-19 سال بوده است. درصد نوزادان با وزن پایین، در مادران اول زا 1.9 برابر مادران با نوزدان رتبه تولد دوم تا چهارم است. میزان کم وزنی در نوزادان گروه قومی سیستانی تقریبا 1.8 برابر نوزادان مادران ترکمن است. باتوجه به نتایج پژوهش، عواملی نظیر سن مادر، قومیت و رتبه تولد با میزان کم وزنی نوزادان رابطه دارد.
دکتر محمد حسن ترابی نژاد، دکتر علی اصغر وحیدی، دکتر علیرضا رئیس زاده،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
اسهال و سوء تغذیه از مشکلات بهداشتی اصلی جوامع بشری علی الخصوص کشورهای در حال توسعه به شمار می آیند. مطالعات متعددی پیرامون رابطه سوء تغذیه به عنوان یک عامل مساعد کننده و افزایش شیوع اسهال حاد انجام شده ولی به نتیجه واحدی نرسیده اند. در این پژوهش ما در یک مطالعه مقطعی با گروه شاهد، 398 شیرخوار سنین 24-1 ماه را که به علت اسهال حاد به واحد آموزش بیماران اسهالی (DTU) بیمارستان شماره یک شهر کرمان مراجعه کرده بودند مورد بررسی قرار دادیم. بعد از اصلاح کم آبی این شیرخواران، وزن و قد آنها اندازه گیری و پس از تجزیه و تحلیل آماری، شاخص های رشدی قد و وزن آنها با گروه های شاهد همسن خودشان مقایسه شد. این مطالعه نشان داد که از بیماران مبتلا به اسهال حاد بر اساس معیار گومز، 3.2 درصد، به سو تغذیه شدید، 14.8 درصد به سوء تغذیه متوسط، 48.8 درصد به سوء تغذیه خفیف مبتلا و 33.2 درصد نیز فاقد سوء تغذیه بودند. در گروه شاهد نیز 0.5 درصد واجد سوء تغذیه شدید، 2.2 درصد دارای سو تغذیه متوسط، 32.4 درصد مبتلا به سوء تغذیه خفیف و 64.8 درصد نیز طبیعی بودند. با توجه به میانگین نسبت «وزن به سن» و «وزن به قد»، اسهال حاد در بیماران مبتلا به سو تغذیه از شیوع بیشتری برخوردار است. برای شیرخواران مبتلا به اسهال حاد در مقایسه با شیرخواران سالم، «شیر مادر» درصد کمتری از غذای اصلی را تشکیل می داد و مدت زمان کمتری با شیر مادر تغذیه شده بودند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که سو تغذیه و کاهش شاخص های رشد وزنی احتمالا یکی از عوامل مهم مساعد کننده اسهال حاد می باشند و این توجه بیشتر پزشکان به تشخیص هر چه زودتر سوء تغذیه (به خصوص موارد متوسط و خفیف) و اقدام برای برطرف کردن آن را می طلبد تا بدین وسیله بتوان گام موثری در جهت کاهش اسهال و عوارض حاصل از آن برداشت.
حمیرا خدام، طیبه ضیایی، سیدعابدین حسینی،
دوره 4، شماره 1 - ( 1-1381 )
چکیده
نوزادان در مقایسه با اطفال بزرگتر و بالغین نسبت به درد حساس ترند و استعداد بیشتری برای ابتلا به عوارض درازمدت آن دارند. علی رغم اهمیت بالینی درد، هنوز هم اعمال تشخیصی و درمانی موجود، نوزادان را در معرض دردهای حاد، تکراری و طویل المدت قرار می دهند. به همین دلیل اجرای تدابیری برای کاهش احساس درد نوزادان ضروری است. پژوهش حاضر یک مطالعه تجربی است که با هدف بررسی تاثیر تماس پوست با پوست مادر و نوزاد بر کاهش درد ناشی از تزریق عضلانی در نوزادان ترم سالم انجام شده است. نمونه های مورد مطالعه در این پژوهش را 30 نوزاد سالم بدنیا آمده در مرکز آموزشی- درمانی دزیانی شهر گرگان تشکیل می دادند که به طور کاملا تصادفی در دو گروه مورد و شاهد قرار داده شدند. هنگام تزریق عضلانی، نوزادان گروه مورد، کاملا لخت، در زیر لباس مادر و در تماس مستقیم با پوست سینه و شکم وی و گروه شاهد، پیچیده در پتو و روی تخت قرار داده شدند. قبل، حین و پس از تزریق عضلانی واکسن هپاتیت B، واکنش های رفتاری (تغییر حالت صورت، گریه و ناآرامی) و فیزیولوژیک (تعداد ضربانات قلب و اشباع اکسیژنی خون شریانی) نوزادان بررسی و ثبت شد. نتایج حاصل از پژوهش جز در مدت گریه 38.2)ثانیه در گروه شاهد و 35.5 ثانیه در گروه مورد، 0.02=(p هیچ گونه اختلاف معنی دار آماری را در واکنش های رفتاری و فیزیولوژیک ناشی از درد در دو گروه نشان نداد. با توجه به این که یافته های پژوهش نشان دهنده اختلاف معنی داری در مدت گریه نوزادان گروه مورد و شاهد بود و مدت گریه نیز یک پارامتر مهم از تخفیف درد نوزادان به حساب می آید، بنابراین می توان از این روش آسان و بی خطر برای کاهش درد ناشی از تزریق عضلانی در نوزادان ترم سالم استفاده کرد.
دکتر عبدالله عباسی، دکتر محمدرضا یوسفی،
دوره 4، شماره 2 - ( 7-1381 )
چکیده
اسهال به عنوان یکی از علل عمده مرگ در بین کودکان کشورهای در حال توسعه می باشد و نیمی از این مرگ ها ناشی از اسهال پایدار است. این پژوهش به منظور تعیین عوامل مرتبط با اسهال پایدار کودکان زیر 5 سال مناطق روستایی، روی 708 کودک مبتلا به اسهال حاد در سال 1377 در روستاهای شهرستان گرگان و به شیوه تحلیلی - مقطعی انجام شده است. برای انجام این پژوهش ابتدا با روش مصاحبه چهره به چهره و اندازه گیری متغیرهای مورد نظر و استخراج بعضی از متغیرها از پرونده خانه بهداشت، برای کودک مبتلا به اسهال حاد پرسشنامه تکمیل گردید. سپس در مرحله دوم، بعد از 14 روز از شروع اسهال حاد، به منزل مسکونی کودک مراجعه شد و پرسشنامه مرحله دوم تکمیل گردید. عوامل خطر آفرین مرتبط با افزایش پایداری اسهال حاد که با انجام این پژوهش شناخته شده اند شامل سن کودک مبتلا به اسهال حاد، قومیت کودک مبتلا، مدت زمان استفاده از شیرمادر، کلرینه بودن آب آشامیدنی و غذای مصرفی کودک در زمان اسهال حاد می باشد. نتیجه این پژوهش مشخص نموده است 11 درصد موارد اسهال حاد کودکان مورد مطالعه شکل پایدار به خود گرفته اند، یعنی بیش از 14 روز از شروع اسهال، ادامه داشته اند. بنابراین با کنترل برخی عوامل خطرآفرین مرتبط می توان میزان مرگ و میرهای ناشی از اسهال را کاهش داد.
منصور دبیرزاده، دکتر مهدی بقایی، دکتر محمد بکائیان، محمدرضا گودرزی،
دوره 5، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
زمینه و هدف: انگل کریپتوسپوریدیوم با انتشار جهانی، به خصوص در کودکان، عامل بیماری زا است و در افرادی که نقص ایمنی دارند اسهال شدید و مداوم ایجاد می کند و در برخی از جوامع سومین یا چهارمین عامل اسهال کودکان محسوب می شود. به دلیل اختصاصی بودن روش تشخیص اواوسیت کریپتوسپوریدیوم اطلاعات وسیعی در میزان شیوع این انگل در کشورمان وجود ندارد به همین دلیل این مطالعه به منظور تعیین میزان شیوع این انگل در شهر زاهدان انجام شد.مواد و روشها: این مطالعه به روش توصیفی از دیمان 1376 لغایت آذرماه 1377 در شهر زاهدان، مرکز استان سیستان و بلوچستان، بررسی گردید. از 528 بیمار مبتلا به اسهال زیر پنج سال مراجعه کننده به مرکز انگل شناسی بیمارستان کودکان علی اصغر(ع) که مورد بررسی قرار گرفتند- شیوع بیماری و ارتباط آن با فصل، جنس، سن، تغذیه از شیر مادر، ابتلا به ژیاردیا و استفاده از مهد کودک مورد بررسی قرار گرفت.یافته ها: شیوع کرپیتوسپوریدیوم در این مطالعه 4.7 درصد تعیین شد. انگل در گروه سنی 2-1 سال از شیوع بیشتری برخوردار بود. پسرها (17 مورد) از دخترها(8 مورد) آلودگی بیشتری داشتند. کودکانی که از شیر مادر تغذیه نمی کردند به طور معنی داری از آلودگی بیشتری برخوردار بودند و نیز کودکانی که به مهد کودک سپرده شده بودند آلودگی بیشتری داشتند. نتیجه گیری: اگر چه آلودگی به کریپتوسپوریدیوم در فصلهای بهار و تابستان بیشتر دیده شد ولی اختلاف معنی داری بین فصول مختلف سال و همچنین بین این انگل و شیوع انگل ژیاردیا مشاهده نگردید.
دکتر ژیلا ترابی زاده، دکتر عباسعلی کریمپور ملکشاه، دکتر مهرانگیز صدوقی، سید سعید صادقی دارابی،
دوره 6، شماره 2 - ( 7-1383 )
چکیده
مقدمه و هدف: آلومینیوم که سومین عنصر فراوان پوسته زمین است، ماده ای سمی برای بدن محسوب می شود. اثرات سمی آن بر بدن حیوانات آزمایشگاهی بالغ مورد مطالعه فراوان قرار گرفته است. اما مطالعات در خصوص اثرات این عنصر در تکوین جنین و سمیت آن برای جنین کافی نبوده و گزارشات موجود متناقض می باشند. در این تحقیق بروز ناهنجاری های مادرزادی خارجی در جنین های موش به دنبال قرار گرفتن در معرض کلرید آلومینیوم در یک دوره زمانی کوتاه، مورد بررسی قرار گرفت.مواد و روش ها: موش های سفید NMRI با وزن 24 الی 33 گرم مورد استفاده قرار گرفتند. روز مشاهده پلاک واژنی به عنوان روز صفر حاملگی در نظر گرفته شد و موش ها به طور تصادفی در 6 گروه 12 تایی جای داده شدند. در سه گروه اول به ترتیب روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم حاملگی یک دوز کلرید آلومینیوم به میزان mg/kg 150 به صورت داخل صفاقی تزریق شد. در سه گروه دیگر به عنوان گروه های شاهد در روزهای یاد شده مقدار 0.3 میلی لیتر سرم فیزیولوژیک تزریق شد. موش ها در روز پانزدهم کشته شده و جنین ها از رحم بیرون آورده شدند و پس از وزن کردن و اندازه گیری طول سری- دمی (CR) با استفاده از استریومیکروسکوپ وقوع ناهنجاری های ساختمانی خارجی مورد مطالعه قرار گرفتند.یافته ها: میانگین وزن جنین ها در گروه های تجربی روزهای دهم، یازدهم و دوازدهم به طور معنی داری کمتر از گروه های شاهد بوده است (P<0.05). اما طول CR تفاوتی را نشان نداده است. فراوانی ناهنجاری های خارجی در گروه های تجربی یاد شده به ترتیب 47.0، 37.0 و 33.1 درصد و در گروه های شاهد به ترتیب 9.8، 10.2 و 8.7 درصد بوده است که اختلاف بین گروه های تجربی و شاهد معنی دار بوده است (P<0.05).نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که کلریدآلومینیوم دارای اثر سمی و تراتوژنیک بر جنین های موش بوده و حتی در معرض قرار گرفتن جنین ها برای یک دوره کوتاه می تواند باعث بروز ناهنجاری های ساختمانی در آنها شود.
دکتر افسانه تابنده، دکتر الهام کاشانی،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : نمایه توده بدنی مادر و میزان افزایش وزن دوران بارداری نقش مهمی در نتیجه بارداری دارد. در مطالعات مختلف ارتباط بین شاخص توده بدنی اولیه و افزایش وزن دوران بارداری مادر با عوارض نوزادی مانند وزن پائین تولد، نوزاد نارس و عوارض مادری مانند پرهاکلامپسی مورد بررسی قرار گرفته است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط میان نمایه توده بدنی و وزنگیری طول بارداری با عوارض مادری و جنینی در بیماران بستری شده در مرکز آموزشی - درمانی دزیانی گرگان انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه تحلیلی مقطعی که طی یکسال در مرکز آموزشی - درمانی دزیانی گرگان انجام شد، 350 زن باردار وارد مطالعه شدند. متغیرهایی مانند سن مادر، شاخص توده بدنی در ابتدای بارداری، افزایش وزن دوران بارداری و عوارض مادری-جنینی (پرهاکلامپسی، پارگی زودرس کیسه آب، زایمان زودرس، ماکروزومی) در فرم ثبت اطلاعات درج شد. دادهها پس از کدبندی به وسیله نرم افزار آماری SPSS وارد رایانه شده و برای تعیین ارتباط بین دادهها از آزمون کایاسکوئر استفاده شد. یافتهها: بیشترین میزان افزایش وزن کمتر از حد طبیعی در BMI کمتر و مساوی kg/m28/19 و بیشترین میزان افزایش وزن بیش از حد طبیعی در BMI بیشتر از kg/m229 مشاهده شد. وقوع زایمان زودرس با BMI مادر ارتباط آماری معناداری داشت (05/0P<)، اما ارتباطی بین افزایش وزن طی دوران بارداری و زایمان زودرس دیده نشد. میزان وقوع پارگی زودرس کیسه آب و وزن هنگام تولد نوزادان با BMI مادر و نیز افزایش وزن دوران بارداری ارتباط معناداری نشان داد (05/0P<). میزان وقوع پرهاکلامپسی با BMI اولیه مادر ارتباط معناداری نشان نداد، اما با افزایش وزن دوران بارداری به طور معناداری ارتباط داشت (05/0P<). نتیجهگیری : غیرطبیعی بودن شاخص توده بدنی مادر در ابتدای بارداری و میزان وزنگیری در دوران بارداری میتوانند منجر به عوارضی در مادر و جنین گردند. وزنگیری بیش از حد و کمتر از حد استاندارد، با توجه به شاخص توده بدنی اولیه مادر، هر دو میتوانند یک بارداری طبیعی را عارضهدار نمایند.
دکتر حاجی محمد ساتلقی، دکتر یوریتا آهنگ،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
دررفتگی مادرزادی سررادیوس بدون وجود ناهنجاریهای دیگر، نادر بوده و به طور شایع، با بدشکلیهایی در اندامهای دیگر تظاهر مینماید. این ناهنجاری میتواند خود را به صورت یکطرفه یا دوطرفه نمایان سازد. معمولاً تشخیص دررفتگی مادرزادی سر رادیوس به دلیل تظاهرات دیررس آن، مشکل است. اهمیت تشخیص، در افتراق ناهنجاری مادرزادی از دررفتگی ناشی از تروما میباشد. مورد گزارش شده در مطالعه حاضر، کودکی 6 ساله با دررفتگی قدامی یکطرفه و بدون ناهنجاری همراه است.
دکتر بهرام مبینی، دکتر حمید بهتاش، دکتر ابراهیم عامری، دکتر حسن قندهاری،
دوره 9، شماره 3 - ( 7-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : بدشکلیهای مادرزادی اسکولیوز و کیفوز به دلیل بروز در نوزادی و کودکی با نگرانیهای بسیاری برای والدین همراه است. ماهیت جنینی ایجاد بدشکلی نیاز به بررسی اختلالات سایر ارگانها و نخاع را برمیانگیزد. هدف از این مطالعه اختلالات نخاعی، قلبی و کلیوی در بیماران با بدشکلی ستوان فقرات و ارتباط آنها با یکدیگر و یافتههای بالینی بیماران بود.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 97 بیمار که با نقص مادرزادی ستون فقرات طی آبان ماه 84 تا دیماه 85 (در مدت 15 ماه) به درمانگاه ستون فقرات بیمارستان شفا یحیائیان تهران مراجعه کرده بودند، انجام شد. کلیه بیماران تحت معاینه بالینی، پرتونگاریهای ستون فقرات، MRI، سونوگرافی کلیه و اکوکاردیوگرافی قرار گرفتند.
یافتهها : متوسط سن مراجعین 81 ماه بود. 29 نفر مرد و 68 نفر زن بودند. 81 بیمار (6/46درصد) اسکولیوز مادرزادی و 16 بیمار (13 درصد) کیفوز مادرزادی داشتند. در هنگام مراجعه متوسط میزان اسکولیوز 52 درجه و کیفوز 70درجه بود. 22بیمار نشانگان پوستی یا عصبی داشتند که 81درصد آنها نقصی در MRI داشتند (05/0P<). اختلال نخاعی در 36 بیمار اسکولیوزی (5/46 درصد) و 2 بیمار کیفوزی (13درصد) وجود داشت (05/0P<). بیشترین اختلال نخاعی سیرنگومیلی، دیاستوماتومیلیا و تترکورد بود. ناهنجاری ساختمانی قلبی در 3 بیمار (4درصد)، ناهنجاری دریچهای قلب در 10 بیمار (5/13 درصد) و ناهنجاری کلیوی در 7بیمار (12 درصد) وجود داشت. از این تعداد تنها یک بیمار با ناهنجاری ساختمانی قلبی و یک بیمار با ناهنجاری کلیوی کیفوز داشتند. دیگر بیماران در گروه اسکولیوز بودند.
نتیجهگیری : با توجه به فراوانی ناهنجاری نخاعی در بیمارای اسکولیوزی و در بیماران کیفوزی تمامی بیماران دچار بدشکلی مادرزادی ستون فقرات بایستی تحت بررسی MRI، اکوکاردیوگرافی و سونوگرافی کلیه و مجاری برای ناهنجاریهای مادرزادی قرار گیرند.
دکتر محمدجعفر گلعلیپور، دکتر بهناز خدابخشی، دکتر عزتالله قائمی،
دوره 10، شماره 3 - ( 7-1387 )
چکیده
زمینه و هدف : عوامل عفونی TORCH شامل ویروسهای روبلا، سیتومگالو، هرپس سمپلکس II ، توکسوپلاسما گوندی و ترپونماپالیدوم از عوامل ایجاد کننده ناهنجاریهای مادرزادی میباشد. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی آنتیبادیهای TORCH در نوزادان با ناهنجاری مادرزادی و مادران آنان در مرکز آموزشی درمانی دزیانی گرگان طی سالهای 83-1382 انجام شد. روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی کلیه نوزادانی که در طی مدت 20 ماه از سال 1382 لغایت 1383 در مرکز آموزشی درمانی دزیانی گرگان با ناهنجاریهای مادرزادی متولد شده بودند، انجام شد. از 64 نفر نوزاد ناهنجاری که اجازه خونگیری و امکان خونگیری وجود داشت، نمونه خون تهیه گردید و همزمان از مادران آنها نیز نمونه خون تهیه شد. مشخصات دموگرافیک نوزادان و مادران آنان ثبت گردید. با روش الیزا سطح سرمی آنتیبادی علیه عوامل TORCH در این دو گروه مورد بررسی قرار گرفت. یافتهها : آنتیبادی از کلاس IgM ویژه ویروسهای روبلا، سیتومگالو، هرپس سمپلکس II و توکسوپلاسما گوندی در14درصد سرم مادران وجود داشت، اما این میزان در مورد سرم نوزادان 6درصد برآورد گردید. یک مورد IgM ویژه توکسوپلاسما و 2 مورد ویژه سیتومگالوویروس و یک مورد ویژه روبلا در سرم نوزادان مثبت بود. در سرم مادران، 3 مادر نسبت به IgM ویژه روبلا و 3 مادر نسبت به IgM ویژه سیتومگالوویروس و 3 مادر نسبت به IgM ویژه توکسوپلاسموزیس مثبت بودند. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که آنتیبادیهای TORCH در 6 درصد ناهنجاریهای مادرزادی در این منطقه وجود دارد.
الهام خوری، آسیه سادات بنی عقیل، دکتر رامین آذرهوش،
دوره 10، شماره 4 - ( 10-1387 )
چکیده
زمینه و هدف : واکسن سرخجه از ویروس زنده ضعیف شده تهیه میشود. چنانچه این واکسن در دوره پرهیز بارداری تزریق گردد، میتواند جنین را در معرض خطر قرار دهد. این تحقیق با هدف تعیین وضعیت سرولوژیک IGM سرخجه در نوزادان مادرانی که در طی 3ماه قبل تا 3 ماه بعد از تزریق واکسن MR باردار شدند (دوره پرهیز)، انجام گرفت. روش بررسی: این مطالعه کوهورت روی 253 مادر در مرکز آموزشی درمانی دزیانی گرگان طی سالهای 83-1382 انجام شد. گروه مورد (116 نفر، 8/45 درصد) شامل مادرانی بودند که بهطور سهوی واکسن MR از نوع RA27/3را در دوره پرهیز دریافت کرده بودند و گروه شاهد (137 نفر، 2/54 درصد) از میان مراجعهکنندگان واکسننزده مراجعه کننده به همان مرکز برای زایمان به طور تصادفی انتخاب شدند. گروه شاهد از نظر عوامل زمینهای و مداخلهای با گروه مورد همسان شدند. میزان IGM سرمی سرخجه بندناف نوزادان برای تشخیص سرولوژیک عفونت جنینی در هر دو گروه پس از زایمان به روش ELISA اندازهگیری شد. دادههای جمعآوری شده توسط آزمونهای آماری کایاسکوئر و T-Test با سطح معناداری 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها : میزان موارد مثبت IGM نوزادی (یک مورد در هر گروه) در دو گروه مورد و شاهد مشابه بود. علیرغم این که تفاوت موجود در دو گروه معنیدار نبود، اما حداکثر خطر نسبی تئوری در این مطالعه برابر با 392/4درصد به دست آمد (392/4 و 271/0:CI 95درصد ، 091/1=RR). نتیجهگیری: علیرغم عدم وجود تفاوت معنیدار آماری در میزان موارد مثبت شدن IgM سرخجه نوزادی در دو گروه، به دلیل خطر نسبی به دست آمده پیشنهاد میشود که کماکان در دوره پرهیز، واکسیناسیون صورت نگیرد.
یوسف یحیی پور، دکتر محمد کریمی، نوشین خیر، علی هاشم زاده عمران، دکتر سیدمحمد جزایری، زهرا سعادتمند، دکتر محمود محمودی،
دوره 11، شماره 1 - ( 1-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : انتقال عمودی مادر به فرزند یکی از مهمترین راههای انتشار ویروس هپاتیت(HBV) B است. بیش از 50درصد حاملین ایرانی عفونت را از طریق مادر به فرزند دریافت کردند که این مسیر یکی از محتملترین راه انتقال HBV در کشور ما میباشد. در این مطالعه میزان عفونت HBV در بچههایی که از مادران HBsAG مثبت استان مازندران متولد شده بودند، از نظر وجود مارکرهای سرولوژیک ویروس هپاتیت B شامل Anti-HBC, Anti-HBs, HBsAg مورد ارزیابی قرار گرفت.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی برای تعیین حضور مارکرهای سرولوژیک HBV آزمایش الایزا روی نمونه سرم 123 کودکی که از مادران HBsAG مثبت در شهرستان آمل استان مازندران طی سالهای 85-1381 متولد شده بودند، انجام گرفت. تمامی کودکان مورد مطالعه، علاوه بر ایمونوگلوبولین هپاتیت (HBIG) B واکسن هپاتیت B را در بدو تولد دریافت نموده و بهدنبال آن دوز دوم و سوم را در ماههای یک و شش تزریق کردند. نتایج با روشهای آماری کایاسکوئر و آزمون دقیق فیشر تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : از بین 31241 زن بارداری که در طی 5 سال زایمان نمودند، 140 مورد (45%) آنها از نظر وجود HBsAG، مثبت بودند که از بین آنها 123 کودک وارد مطالعه شدند. تنها یک مورد (0.8%) از این کودکان حامل HBsAg بود و91.9 درصد کودکان دارای یکی از مارکرهای سرولوژیک عفونت HBV بودند. 82.1 درصد کودکان دارای ایمنی ( Anti-HBs) مثبت و در8.9% آنها نیز Anti-HBc شناسایی گردید.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که بعد از توجه به انتقال عمودی در چندین سال و اجرای استراتژیهایی نظیر واکسیناسیون و تجویز HBIG برای نوزادانی که از مادران HBsAg مثبت متولد شدند، اکنون بهنظر میرسد که باید بیشتر به راههای افقی انتقال HBV در این منطقه پرداخت.
دکتر الهام کاشانی، دکتر افسانه تابنده، دکتر ابراهیم کریمی زارع، دکتر غلامرضا روشندل،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : جفت سرراهی یکی از علل شایع خونریزی اواخر بارداری و حین زایمان است که با مورتالیتی و موربیدیتی در مادر و جنین همراه است. این مطالعه با هدف تعیین عوامل خطر و پیامد بارداری جفت سرراهی در مرکز آموزشی درمانی دزیانی گرگان انجام گردید. روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 33473 فردی که برای زایمان به مرکز آموزشی درمانی دزیانی گرگان طی سالهای 1381 تا 1386مراجعه نمودند؛ انجام شد. همه افراد مبتلا به جفت سرراهی (82 نفر) به عنوان گروه مورد و 251 نفر از افراد بدون جفت سرراهی به عنوان گروه شاهد وارد مطالعه شدند. برای بررسی ارتباط متغیرها از آزمون تی استودنت و کایاسکوئر استفاده گردید. یافتهها : از کل 33473 زایمان، 82 نفر (0.24%) با جفت سرراهی همراه بود. ختم حاملگی در زنان گروه مورد و شاهد به ترتیب در 96 درصد و 22 درصد از طریق سزارین انجام شد (P<0.05). بین بروز جفت سرراهی و سابقه سزارین ارتباط معنیداری مشاهده شد (P<0.05). فراوانی هیسترکتومی به دنبال جفت سرراهی در افراد دارای سابقه سزارین قبلی (24 درصد) به طور معنیداری بیشتر از موارد بدون سابقه سزارین (5 درصد) بود (P<0.05). نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده ارتباط قوی بین سابقه سزارین قبلی و هیسترکتومی ناشی از جفت سرراهی به علت چسبندگیهای غیرطبیعی جفت بود. بنابراین پیشنهاد میشود که احتمال جفت سرراهی در مادرانی با سابقه سزارین قبلی مدنظرقرار گیرد.
رضاعلی محسنی، هما پاکزاد،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : مرگ و میر کودکان به عنوان نمادی از توسعه بوده و در تعیین رشد جمعیت نقش مهمی دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر عوامل اقتصادی، اجتماعی و جمعیتشناختی بر مرگ و میر کودکان زیر پنج سال شهرستان گتوند در استان خوزستان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 372 زن در محدوده سنی 48-20 سال دارای حداقل یک کودک زیر 5 سال مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهری و روستایی شهرستان گتوند در استان خوزستان به صورت تصادفی در سال 1389 انجام شد. برای افراد پرسشنامه محققساخته شامل متغیرهای مرگ و میر کودکان، جمعیت شناختی، اقتصادی و اجتماعی تکمیل گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-17 ، آزمونهای ANOVA ، Chi-Square و Pearson’s correlation coefficient تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : با افزایش تعداد مراقبتهای بهداشتی مادر در دوران بارداری و افزایش مرتبه شغلی پدر و مادر، میزان مرگ ومیر کودکان به صورت معنیداری کاهش یافت (P<0.05). سن کمتر از 18 و بیشتر از 35 سال مادر در هنگام بارداری با افزایش مرگ و میر کودکان ارتباط آماری معنیداری داشت (P<0.05). ترجیح جنسی به داشتن فرزند پسر نیز یکی دیگر از عوامل موثر بر مرگ ومیر کودکان زیر پنج سال تعیین شد (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که وضعیت شغلی بهتر والدین و افزایش دفعات دریافت مراقبتهای مادر در زمان بارداری سبب کاهش مرگ و میر کودکان زیر پنج سال شده و سن کمتر از 18 سال و بیشتر از 35 سال مادر در هنگام بارداری و ترجیح جنسی فرزند پسر سبب افزایش مرگ و میر کودکان زیر پنج سال میگردد.
داریوش فرهود، غلامعلی افروز، فاطمه نصرتی،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : نشانگان داون، ترکیبی از ویژگیها و نارساییهای خاص جسمانی و عقبماندگی ذهنی است که بهعلت اختلال شمارشی در کروموزوم 21 بهوجود میآید. این نشانگان از شایعترین و شناختهترین اختلال کروموزومی در انسان محسوب میشود که منجر به مشکلات ذهنی متوسط تا شدید، به همراه علائم فیزیکی، حسی و حرکتی میگردد. این مطالعه به منظور تعیین عوامل مرتبط با تولد نوزاد مبتلا به نشانگان داون انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 913 مادر دارای فرزند یا جنین مبتلا به نشانگان داون مراجعه کننده به مرکز مشاوره کلینیک ژنتیک تهران در سال 1389 انجام شد. تشخیص اختلال نشانگان داون در کودکان از طریق انجام کشت کروموزوم در کلینیک انجام شد. اطلاعات مربوط به متغیرهای سن مادر، سن شروع قاعدگی، گروه خونی، تعداد سقط، نسبت فامیلی والدین و تعداد فرزندان از طریق تکمیل پرسشنامه جمعآوری و فراوانی نشانگان داون براساس متغیرهای مطالعه توصیف گردید. یافتهها : از مجموع 913 کودک مبتلا به نشانگان داون بررسی شده 493 پسر (54 درصد) و 420 نفر دختر (46 درصد) بودند و نسبت جنسی پسر به دختر 1.17 بود. تولد نوزاد مبتلا به نشانگان داون در 32.4% از مادران در سنین 30-25 سال رخ داده بود. 384 نفر (42 درصد) از والدین کودکان مبتلا به نشانگان داون نسبت فامیلی دور و نزدیک داشتند. تعداد سقط در مادران از عدم سقط (96.7%) تا 5 سقط مکرر (0.1%) متغیر بود. تعداد فرزندان از تک فرزندی (15.1%) تا 13-11 فرزند (1.3%) متغیر بود و بیشترین ابتلاء با تعداد 4 فرزند (16.5%) مشاهده گردید. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده فراوانی بیشتر تولد نوزاد مبتلا به نشانگان داون در مادران با سنین 30-25 سال بود.
دکتر زری جاویدی، دکتر مسعود ملکی، دکتر وحید مشایخی، دکتر امیر امیدوار برنا،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : ضایعات رنگدانهای و خالهای سطحی پوست صورت مشکلات زیادی را از نظر زیبایی و درمانی ایجاد میکنند. این مطالعه به منظور تعیین اثر سرمادرمانی بر لنتیگو و خال سطحی صورت انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 100 بیمار مبتلا به لنتیگو و خال سطحی صورت با اندازه حداکثر 2میلیمتر که به درمانگاه پوست بیمارستان امامرضا (ع) مراجعه نمودند؛ طی سالهای 1384-85 انجام شد. پس از عکسبرداری ضایعه توسط USB microscope M2 (Scalar) تیپ پوستی بیمار تعیین شد. سپس هر ضایعه با نیتروژن مایع به وسیله اپلیکاتورپنبهای به مدت 2 ثانیه درمان شد. درمان بیماران در طی سه بار مراجعه به فواصل یک ماه پیگیری و ارزیابی شد. نتایج درمان در چهار گروه تشدید پیگمانتاسیون، بدون پاسخ، پاسخ نسبی و پاسخ کامل طبقهبندی شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-11.5 و آزمون ناپارامتری ویلکاکسون تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در مجموع 298 ضایعه در 96بیمار زن و 4 بیمار مرد مورد درمان قرار گرفت. متوسط سن بیماران 11.7±30 سال بود. براساس معیار فیتزپاتریک 15بیمار تیپ پوستی 2، 50 بیمار تیپ پوستی 3 و 35 بیمار تیپ پوستی 4 داشتند. سه ماه پس از درمان بهبودی کامل در 6% ، بهبودی نسبی در 58% ، عدم پاسخ به درمان در 31% و افزایش رنگدانه در 5% از بیماران دیده شد. پاسخ درمانی در تیپ پوستی 2 نسبت به تیپهای 3 و 4 از نظر بالینی بهتر ارزیابی گردید؛ ولی این اختلاف از نظر آماری معنیدار نبود. همچنین بین پاسخ به درمان و سن بیماران اختلاف آماری معنیداری مشاهده نشد. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که سرمادرمانی با استفاده از نیتروژن مایع به عنوان یک روش ساده، ارزان و بیخطر در درمان ضایعات پیگمانته سطحی در 64% موارد با پاسخ کامل و یا نسبی همراه است.
ناهید مسعودپور، فاطمه عرب بنی اسد، آزاده جعفری،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : ناهنجاری مادرزادی به تغییر دائمی که قبل از تولد توسط یک اختلال تکاملی با منشا درونی در ساختمانهای بدن ایجاد شده اطلاق میگردد. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی و الگوی ناهنجاریهای ظاهری مادرزادی نوزادان زنده متولد شده در رفسنجان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 6089 نوزاد زنده متولد شده در مرکز آموزشی درمانی نیک نفس دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان طی سالهای 87-1386 انجام شد. نوع ناهنجاری بزرگ و کوچک براساس معاینه بالینی نوزاد توسط متخصصین اطفال در پرسشنامه ثبت شد. یافتهها : 179 مورد حداقل دارای یک ناهنجاری کوچک یا بزرگ بودند. شیوع ناهنجاری مادرزادی 2.93% تعیین شد. بیشترین میزان ناهنجاری در سیستم عضلانی-اسکلتی (43.5%) و سپس در سیستم ادراری-تناسلی (22.9%) و سیستم قلبی (15.08%) مشاهده شد. بین ناهنجاری مادرزادی و سن تولد و مصرف دارو توسط مادر تفاوت آماری معنیداری مشاهده شد (P<0.05). نتیجهگیری : بیشترین ناهنجاری ظاهری مادرزادی در سیستم عضلانی- اسکلتی مشاهده گردید.
مرضیه اکبرزاده، بهاره رفیعی، نسرین اسدی، نجف زارع،
دوره 17، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : الگوی ضربان قلب جنین یکی از مهمترین معیارهای مورد ارزیابی در آزمون بدون استرس است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر دو روش کاهنده اضطراب، آموزش تنآرامی و مهارتهای دلبستگی بر فراوانی افت تکگیر و تغییرپذیری ضربان به ضربان قلب جنین انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 126 زن نخست باردار به روش تصادفی در سه گروه 42 نفری کنترل، تنآرامی و دلبستگی قرار گرفتند. پس از 4 هفته مداخله آزمون بدون استرس، دو مرتبه، 30 دقیقه قبل از شروع کلاس و 30 دقیقه پس از پایان کلاس انجام و آزمون کرانلی نیز انجام شد. در گروه کنترل آزمون بدون استرس یک مرتبه در هفته چهارم انجام گردید. یافتهها : فراوانی افت اسپورادیک ضربان قلب جنین در گروههای آموزش دلبستگی، تن آرامی و کنترل قبل از مداخله به ترتیب 23.8% ، 19% و 21.4% بود. پس از انجام مداخلات در گروه آموزش دلبستگی مادر و جنین، فراوانی افت تکگیر (11.9%) گزارش شد. کاهش تعداد افت ضربان قلب جنین پس از مداخلات دلبستگی از لحاظ آماری معنیدار نبود. پس از انجام مداخلات تن آرامی 95.2% (40 مورد) بدون افت ضربان قلب جنین و 4.8% (2 مورد) دچار افت شدند (P<0.05). نتیجهگیری : کاهش فراوانی افت تکگیر ضربان قلب جنین و افزایش تغییرپذیری ضربان به ضربان قلب جنین در هر دو گروه مداخله مشاهده شد و در مداخله آموزش تنآرامی ارتباط معنیدار بود.