11 نتیجه برای عضله
محمدجواد هادیان فرد، محمود حصاریان،
دوره 8، شماره 4 - ( 10-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم تونل کارپال شایع ترین گیرافتادگی اعصاب محیطی می باشد. یکی از درمان های متداول این عارضه تزریق کورتیکواستروئید در داخل تونل است. این تحقیق به منظور مقایسه تاثیر تزریق متیل پردنیزولون از طریق کف دست (روش جدید) نسبت به تزریق از پروگزیمال مچ (روش متداول) در درمان سندرم تونل کارپال انجام شد.روش بررسی: این مطالعه آینده نگر و دوسوکور روی 56 مچ دست بیمارانی که بر اساس معیارهای الکترودیاگنوستیک دارای سندرم تونل کارپال خفیف تا متوسط بودند، انجام شد. بیماران به صورت تصادفی دو گروه تقسیم شدند. در روش متداول تزریق از سطح قدامی و پروگزیمال مچ و از بین تاندون عضلات فلکسور کارپی رادیالیس و پالماریس لونگوس انجام می شود. در روش دیگر (روش نوین) سوزن از قسمت کف دست وارد می شود. انجام بررسی های الکترودیاگنوستیک به وسیله یک پزشک و تزریق ها به وسیله پزشک دیگر انجام گرفت، به نحوی که پزشک اول از نوع تزریق اطلاعی نداشت. هر دو گروه قبل از تزریق نمودارهای امتیاز بینایی را تکمیل کردند. گروه اول (کنترل) را با روش متداول و گروه دوم (مطالعه) را با روش جدید مورد تزریق قرار دادیم. بعد از یک ماه بیماران مجددا از نظر نمودارهای امتیاز بینایی و الکترودیاگنوستیک مورد بررسی قرار گرفتند.یافته ها: میزان افزایش سرعت هدایت عصبی در گروه کنترل (متداول) به طور متوسط 4.00 متر بر ثانیه بود. میزان افزایش سرعت هدایت عصبی در گروه مطالعه (روش نوین) به طور متوسط 12.03 متر بر ثانیه بود. میزان بهبودی درد بر اساس نمودار امتیاز بینایی در هر دو گروه تقریبا یکسان و دو واحد کاهش داشت.نتیجه گیری: در روش تزریق جدید میزان بهبودی بیماران از نظر مطالعات الکترودیاگنوستیک سه برابر روش تزریق متداول بود. بنابراین به نظر می رسد که روش تزریق نوین بتواند جایگزین مناسبی نسبت به روش تزریق متداول در درمان سندرم تونل کارپال باشد.
دکتر غلامرضا حسن زاده، نحله زارعی فرد،
دوره 9، شماره 4 - ( 10-1386 )
چکیده
شبکه بازویی عصبدهی اندام فوقانی را عهدهدار میباشد. تاکنون گزارشات زیادی راجع به واریاسیون در چگونگی تشکیل طناب خارجی شبکه بازویی و ارتباطات بین شاخههای آن داده شده است، ولی اشاره به واریاسیون در مسیر طناب خارجی بسیار نادر است. با تشریح اندام فوقانی یک کاداور در سالن تشریح دانشکده پزشکی بندرعباس مشاهده گردید که طناب خارجی شبکه بازویی و شاخههای آن مسیر متفاوتی را طی کرده است. بدین صورت که طناب خارجی از ضخامت عضله کوراکوبراکیالیس عبور کرده و پس از آن به دو شاخه موسکولوکوتانئوس و ریشه خارجی عصب مدیان تقسیم میگردید. بعد از طی مسیری عصب مدیان از اجتماع دو ریشه (ریشه داخلی و خارجی عصب مدیان) در سمت داخل شریان براکیال بهوجود میآمد و از این به بعد هر دو عصب مدیان و موسکولوکوتانئوس در قسمت بازو دارای مسیر طبیعی میشدند.
خدابخش جوانشیر، دکتر محمدعلی محسنی بندپی، دکتر محسن امیری، دکتر اصغر رضاسلطانی، دکتر مهدی رهگذر،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : اندازه عضله تعیین کننده مناسبی از عملکرد عضله است. نقش ویژهای برای عضله Longus Colli در ثبات ستون فقرات گردنی ثابت شده است. این مطالعه به منظور مقایسه اندازه عضله Longus Colli به وسیله اولتراسونوگرافی در افراد سالم و بیماران مبتلا به درد مزمن گردن غیراختصاصی انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 20 بیمار (10 مرد و 10 زن) مبتلا به درد دوطرفه گردن مراجعه کننده به کلینیک فیزیوتراپی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و 20 فرد سالم (10 مرد و 10 زن) که هیچگونه ضایعه یا دردی در گردن نداشتند؛ در سال 1387 انجام شد. تصویربرداری به وسیله اولتراسونوگرافی از عضله Longus Colli در ناحیه 2سانتیمتر پایینتر از غضروف تیروئید در دو گروه مورد و شاهد انجام شد. سطح مقطع (سانتیمترمربع) و شکل عضله (تقسیم پهنابرضخامت) اندازهگیری شد. از آزمون آماری تی برای مقایسه سطح مقطع و شکل عضله در دو گروه به تفکیک سمت راست و چپ استفاده گردید.
یافتهها : سطح مقطع عضله Longus Colli سمت راست و چپ گروه شاهد به ترتیب 0.11±0.85 سانتیمترمربع و 0.12±0.86 سانتیمترمربع بود. این مقدار در سمت راست و چپ گروه مورد 0.11±0.76 سانتیمترمربع و 0.07±0.68 سانتیمترمربع به دست آمد که بهطور معنیداری بزرگتر بود (P<0.05). همچنین شکل عضله Longus Colli در سمت راست و چپ گروه شاهد به ترتیب 0.17±1.18 سانتیمتر و 0.19±1.16 سانتیمتر بود که نسبت به شکل عضله Longus Colli سمت راست و چپ گروه مورد که به ترتیب 0.25±1.50 سانتیمتر و 0.27±1.50 سانتیمتر به دست آمد؛ به طور معنیداری کوچکتر بود (P<0.05).
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که سطح مقطع عضله Longus Colli در بیماران مبتلا به درد مزمن گردن در مقایسه با افراد سالم کوچکتر و شکل آن بزرگتر است.
سمیه حسینپور نیازی، زهرا نادری، نسرین حسینپور نیازی، مریم دلشاد، دکتر پروین میرمیران، دکتر فریدون عزیزی،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : سوءتغذیه شامل طیف گستردهای از شرایط تغذیهای مختلف نظیر اضافه وزن یا کاهش وزن، کمبود مواد مغذی خاص مانند پروتئین، ویتامین و مواد معدنی است. سوءتغذیه در بیمارستان سبب افزایش مرگ و میر میشود. این مطالعه به منظور تعیین شیوع سوءتغذیه در بیماران بستری در بیمارستان آیت اله طالقانی تهران انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی 446 بیمار (217 مرد و 229 زن) بستری از نظر شاخصهای تنسنجی در بیمارستان آیتالهطالقانی تهران از مرداد تا پایان دی ماه سال 1384 ارزیابی شدند. شاخص توده بدنی (BMI) یا ضخامت چربی زیرپوستی (TSF) یا محیط عضله وسط بازو (MAMC) در شش ماه گذشته تعیین و افراد براساس این معیارها در سه گروه سوء تغذیه خفیف، متوسط و شدید قرار گرفتند. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS-15 و آزمونهای آماری کایاسکوئر و t-test تجزیه و تحلیل شدند. نسبت شانس با استفاده از آزمون رگرسیون لجستیک تعیین شد. یافتهها : شیوع سوءتغذیه در این مطالعه به طور کلی 52 درصد تعیین گردید. شیوع سوءتغذیه به صورت خفیف، متوسط و شدید به ترتیب 14 درصد، 10 درصد و 28درصد تعیین شد. بیشترین شیوع سوءتغذیه کل در بخش گوارش (64 درصد)، بیماران مرد (52.2 درصد)، گروه سنی 29-18سال (71.4 درصد) و افراد با تحصیلات راهنمایی و دبیرستان (67.4 درصد) بود. شیوع TSF، MAC و MAMC کمتر از صدک 5 درصد در گروه سوءتغذیه بهطور معنیداری بیش از گروه تغذیه مناسب بود (P<0.005). افزایش هر واحد نمایه توده بدن احتمال سوءتغذیه را 17 درصد کاهش داد. نسبت شانس سوءتغذیه در بیماران با یک یا بیش از یک مشکل گوارشی 64 درصد بیشتر از بیماران بدون مشکل گوارشی بود. همچنین نسبت شانس سوءتغذیه در بیماران با دو یا بیش از دو بار بستری در بیمارستان طی 6 ماه گذشته، 2.1 برابر نسبت به عدم بستری در بیمارستان تعیین شد. نسبت شانس تعداد دفعات بستری بیش از یک بار در افراد با MAC کمتر از صدک 5 درصد، 1.64 برابر در مقایسه با صدک 50-7 درصد حاصل شد. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که سوءتغذیه در بیماران بستری در بیمارستان آیت اله طالقانی تهران (52 درصد) در مقایسه با بیمارستانهای دیگر و یا سایر کشورها در سال 1384 بالاتر بود. نمایه توده بدن، مشکلات گوارشی و تعداد دفعات بستری در بیمارستان با سوءتغذیه ارتباط داشت.
فرهاد رضازاده، دکتر رضا رجبی، دکتر نورالدین کریمی، آیدین ولی زاده، اعظم محمودپور، امیر حاتمی،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : سندرم درد پاتلوفمورال از جمله شرایط متداولی است که ورزشکاران به آن مبتلا میگردند و هدف از روشهای درمانی عمدتاً بهبود عملکرد عضلات ثباتی مفصل پاتلا میباشد. این مطالعه به منظور مقایسه فعالیت الکترومیوگرافی عضله پهن مایل داخلی (VMO) با پهن خارجی طویل (VLL) حین حرکت اسکات با اداکشن ایزومتریک ران ورزشکاران مبتلا به سندرم درد پاتلوفمورال (PFPS) و ورزشکاران سالم انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 16 ورزشکار مرد 30-18 ساله تیمهای ملی والیبال، هندبال و تکواندو مبتلا به PFPS و 16 ورزشکار سالم در آزمایشگاه بیومکانیک دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، از اول دیماه تا آخر بهمنماه 1388 انجام شد. افراد براساس متغیرهای وزن، قد، سن، رشته ورزشی و غالب بودن اندام تحتانی همتاسازی شدند. فعالیت الکترومیوگرافی عضلات VMO و VLL حین اسکات با اداکشن ران در زوایای 15، 30 و 45 درجه فلکشن زانو ثبت گردید. برای مقایسه عضلات در هر گروه از آزمون آماری تی همبسته و برای مقایسه هر یک از عضلات در زوایای مختلف از ANOVA یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی استفاده گردید. یافتهها : فعالیت الکتریکی عضلات VMO و VLL ورزشکاران مبتلا به PFPS تنها در زوایه 45 درجه فلکسیون تفاوت آماری معنیداری داشت (P<0.05) و در هیچکدام از زوایای فلکسیون ورزشکاران سالم تفاوت آماری معنیداری مشاهده نشد. همچنین با مقایسه فعالیت هر یک از عضلات در سه زاویه در هر یک از گروهها، فقط در زاویه 45 درجه فلکسیون اختلاف معنیداری در فعالیت VMO و VLL وجود داشت (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که فعالیت الکتریکی عضله VMO حین حرکت اسکات همراه اداکشن ایزومتریک ران در ورزشکاران سالم در زاویه 45درجه فلکشن بیشتر از زوایای دیگر و نیز در ورزشکاران مبتلا به PFPS بیشتر از ورزشکاران سالم میباشد.
سوده زندی، محمدعلی محسنی بندپی، ناهید رحمانی،
دوره 14، شماره 4 - ( 10-1391 )
چکیده
کمردرد یکی از اختلالات رایج و پیچیده جوامع محسوب میشود که عوامل گوناگونی در ایجاد آن دخیل هستند. یکی از این عوامل از دست رفتن ثبات ستون فقرات است که به وسیله عضلات تامین میشود. یکی از مهمترین عضلات تامین کننده ثبات ستون فقرات عضله عرضی شکم است. جستجو در بانکهای اطلاعاتی PubMed، Scopus، Elsevier، Ovid, CINAHL، ScienceDirect به زبان انگلیسی با استفاده از کلیدواژههای عضله عرضیشکم (Transversus Abdominis)، اولتراسوند (ultrasonography)، کمردرد مزمن غیراختصاصی (chronic nonspecific low back pain) در فاصله زمانی 2000 تا 2011 انجام گرفت. از بین مطالعات 19 مقاله معیارهای ورود به مطالعه را داشتند. بررسی مقالات نشان داد که ضخامت عضله ترنسورس ابدومینیس در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی کاهش یٰافته و اولتراسونوگرافی نیز ابزاری معتبر با روایی بالا در اندازهگیری ضخامت عضله ترنسورس ابدومینیس در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی و افراد سالم و در وضعیتها و حالتهای مختلف است. بررسی مطالعات نشان داد که شواهد کافی مبنی بر شایستگی سونوگرافی برای ارزیابی عضله عرضی شکم در بیماران مبتلا به کمردرد و افراد سالم و طراحی برنامه درمانی مناسب برای آنها وجود دارد.
اصغر اکبری، مریم میری تربقان، عبدالوهاب پورقاز،
دوره 14، شماره 4 - ( 10-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : سندرم درد میوفاشیال یکی از وضعیتهای دردناک سیستم موسکولواسکلتال است. در اثربخشی روشهای درمانی اختلاف نظر وجود دارد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر فونوفورزیس دیکلوفناک و آموزشهای ارگونومی بر درد گردن و شانه زنان دارای نقاط ماشهای در عضله تراپزیوس انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 30 دختر دانشجو دارای نقاط ماشهای عضله تراپزیوس در کلینیک فیزیوتراپی رزمجومقدم دانشگاه علوم پزشکی زاهدان طی سال 1390 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی ساده در سه گروه 10 نفری فونوفورزیس دیکلوفناک، آموزشهای ارگونومی و کنترل قرار گرفتند. در گروه فونوفورزیس ژل دیکلوفناک روی پوست مالیده شد و سپس اولتراسوند یک مگا هرتز از نوع مداوم با شدت 5/1 وات بر سانتیمترمربع به مدت 4 دقیقه دریافت نمودند. به گروه ارگونومی آموزشهایی برای حفظ پاسچر مناسب در طی انجام امور روزمره داده شد. گروه کنترل اولتراسوند روشن بدون خروجی دریافت نمودند. درمان به مدت 12 جلسه در 4 هفته و هر هفته 3جلسه انجام شد. قبل و بعد از مداخله درد گردن با پرسشنامه NPNPQ (The Northwick Park Neck Pain Questionnaire) و درد و ناتوانی شانه با پرسشنامه SPADI (Shoulder Pain And Disability Index) سنجیده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-17 و آزمونهای آماری Kolmogorov-Smirnov، paired t-test، One-way ANOVA و Tukey تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : نمره درد گردن در گروه فونوفورزیس از 3.5±18 به 4.4±7.6 و در گروه ارگونومی از 3.5±17.8 به 3.4±10.5 کاهش یافت (P<0.05). همچنین نمره درد و ناتوانی شانه در گروه فونوفورزیس از 28.1±106.2 به 30.7±36.76 و در گروه ارگونومی از 22.9±103.3 به 12.3±26.2 کاهش یافت (P<0.05). بین نتایج قبل و بعد از درمان در گروه کنترل اختلاف آماری معنیداری وجود نداشت. بعد از درمان اختلاف آماری معنیداری بین دو گروه درمان از نظر درد و ناتوانی گردن و شانه وجود نداشت. کاهش درد بین دو گروه درمان و کنترل از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که فونوفورزیس دیکلوفناک و آموزشهای ارگونومی در کاهش درد گردن، درد و ناتوانی شانه در بیماران دارای نقاط ماشهای در عضله تراپزیوس موثر است و هیچیک از دو روش درمانی نسبت به دیگری برتری نداشت.
رسول اسلامی، رضا قراخانلو، عبدالرضا کاظمی، راضیه دباغ زاده،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : عضله اسکلتی چندین نروتروفین و گیرندههایشان را بیان میکند که جایگاهی را برای سیگنالینگ نروتروفینها در بخشهای عضله فراهم میکند. این مطالعه به منظور تعیین اثر یک جلسه فعالیت مقاومتی بر بیان ژنهای NT-3 و TrkC در عضله سولئوس موشهای صحرایی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 16 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار به طور تصادفی در دو گروه 8 تایی کنترل و مداخله قرار گرفتند. بالارفتن از نردبان یک متری همراه با وزنههای بسته شده به دم حیوانات به عنوان فعالیت مقاومتی در نظر گرفته شد. برای اندازهگیری بیان ژنها از روش Quantitative Real time RT-PCR استفاده شد. یافتهها : در بیان ژن NT-3 پس از یک جلسه فعالیت مقاومتی در عضله سولئوس تغییر آماری معنیداری مشاهده نشد. یک جلسه فعالیت مقاومتی باعث افزایش آماری معنیدار بیان ژن گیرنده TrkC به میزان 1.7 برابر در عضله سولئوس گردید (P<0.05). نتیجهگیری : فعالیت مقاومتی سبب افزایش بیان ژن گیرنده TrkC عضله سولئوس موش صحرایی گردید.
سحر محمدیاری قره بلاغ، سیدصدرالدین شجاع الدین، امیرحسین براتی،
دوره 20، شماره 1 - ( 1-1397 )
چکیده
زمینه و هدف : نقطه ماشهای، نقطهای تحریکپذیر مرتبط با یک باند سفت از عضله اسکلتی بوده که در برابر فشار و کشش دردناک است. هدف واقعبینانه در درمان نقاط ماشهای، دستیابی به میزانی از کاهش درد است که فرد مبتلا بتواند علیرغم وجود مقداری درد به فعالیتها و عملکرد معمول خود بازگردد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر یک جلسه ماساژ ورزشی و کشش توام با سرما بر آستانه درد نقاط ماشهای غیرفعال ناحیه کمربند شانهای در بازیکنان تیم ملی والیبال بانوان انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 32 عضو تیم ملی والیبال بانوان که دارای یک نقطه ماشهای غیرفعال در ناحیه کمربند شانهای بودند؛ به صورت غیرتصادفی در سه گروه کنترل (10 نفر)، ماساژ ورزشی (11 نفر) و کشش توام با سرما (11 نفر) قرار گرفتند. آزمون آستانه درد با استفاده از دستگاه الگومتری در دو مرحله قبل و بلافاصله پس از مداخلههای ماساژ ورزشی و کشش توام با سرما انجام شد.
یافتهها : میانگین نمرات آستانه درد پیشآزمون و پسآزمون در گروه ماساژ ورزشی (از 9.88±39.40 به 9.63±43.54) و گروه کشش توام با سرما (از 10.57±39.22 به 10.95±41.10) تغییر آماری معنیداری نشان نداد. میانگین نمرات آستانه درد گروه کنترل در ابتدای مطالعه و انتهای مطالعه به ترتیب 11.348±38.84 و 9.311±35.16 تعیین شد که از نظر آماری معنیدار نبود. در مقایسه برونگروهی نیز بین میزان آستانه درد پیشآزمون و پسآزمون گروههای مورد مطالعه تفاوت آماری معنیداری یافت نشد.
نتیجهگیری : اجرای یک جلسه 15 دقیقهای ماساژ ورزشی و کشش توام با سرما بر آستانه درد نقاط ماشهای غیرفعال موثر نبود.
آیسان فردمهرگان، ملیحه حدادنژاد، امیر لطافت کار،
دوره 22، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: قدرت و انعطاف پذیری از عوامل تاثیر گذار بر عملکرد ورزشی محسوب میشوند. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرینات اکسنتریک بر قدرت و انعطاف پذیری زنان فعال دارای کوتاهی همسترینگ انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 24 زن فعال دارای کوتاهی همسترینگ در دو گروه 12 نفری مداخله و کنترل انجام شد. برای اندازهگیری قدرت شامل گشتاور اکسنتریک، گشتاور کانسنتریک و زمان رسیدن به حداکثر گشتاور در سرعتهای 60 و180 درجه بر ثانیه از دستگاه دینامومتر ایزوکینتیک و برای اندازهگیری انعطافپذیری همسترینگ از آزمون اکستنشن غیرفعال زانو قبل و بعد از 6 هفته تمرینات اکسنتریک استفاده شد.
یافتهها: پس از شش هفته تمرینات اکسنتریک بهبود معنیداری در امتیازات آزمونهای باز کردن غیرفعال زانو و نیز حداکثر گشتاور و زمان رسیدن به حداکثر گشتاور اکسنتریک فلکسورهای زانو در سرعت زاویهای 60 درجه بر ثانیه در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (P<0.05).
نتیجهگیری: تمرینات اکسنتریک سبب افزایش انعطافپذیری و قدرت اکسنتریک عضله همسترینگ زنان فعال گردید.
ملیحه باقری، امین فرزانه حصاری، هاجر عباس زاده،
دوره 24، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: اسفنگوزین 1-فسفات نقش مهمی در بیولوژی عضله اسکتی داشته و همچنین در هایپرتروفی و فعالسازی سلولهای ماهوارهای درگیر است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر هشت هفته تمرین موازی با ترتیب متفاوت بر سطح اسفنگوزین 1-فسفات عضله اسکلتی تند و کند انقباض موشهای صحرایی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در محدوده وزنی 180 تا 200 گرم به روش تصادفی به پنج شامل گروههای کنترل، تمرین مقاومتی، تمرین استقامتی، تمرین مقاومتی – استقامتی و تمرین استقامتی - مقاومتی تقسیم شدند. ﺗﻤﺮﻳﻦ مقاومتی شامل بالا رفتن از نردبان به ارتفاع یک متر و بر اساس درصدی از آزمون اضافه بار (75 درصد وزن) در هفته اول شروع و اضافه شدن هفتگی 30 گرم، اجرا شد. تمرین استقامتی بر روی تردمیل و با شدت 12 متر در دقیقه و زمان 15 دقیقه در هفته اول شروع و به 30 متر در دقیقه و زمان 60 دقیقه در هفته آخر رسید. در تمرین مقاومتی - استقامتی ابتدا تمرین مقاومتی و بعد از 5 دقیقه تمرین استقامتی و در تمرین استقامتی - مقاومتی برعکس آن اجرا شد. سطح پروتئین اسفنگوزین-1 فسفات در عضله تاکننده بلند انگشت پا (FHL) و عضله نعلی بررسی شد.
یافتهها: تمرین موازی استقامتی - مقاومتی، مقاومتی- استقامتی و تمرین مقاومتی در عضلات تند و کند انقباض منجر به افزایش آماری معنیدار سطح اسفنگوزین 1-فسفات نسبت به گروه کنترل شد (P<0.05). تفاوت آماری معنیداری بین دو تمرین موازی با ترتیب متفاوت مشاهده نشد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد که ترتیب اجرای فعالیت در تمرین موازی منجر به پاسخ متفاوت در سطح اسفنگوزین 1-فسفات عضلات تند و کند انقباض موشهای صحرایی نمیشود.