|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
10 نتیجه برای تمرین ورزشی
آمنه محمودی، مریم کوشکی جهرمی، جواد نعمتی، صدیقه طهماسبی، محمود ضمیریان، دوره 20، شماره 1 - ( 1-1397 )
چکیده
زمینه و هدف : سرطان پستان و درمان آن عوارض مختلف جسمانی در پی داشته و تمرینات ورزشی در خصوص رفع یا کاهش این عوارض پیشنهاد شده است. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرینات پیلاتس بر برخی شاخصهای آمادگی جسمانی زنان مبتلا به سرطان پستان انجام شد.
روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 30 زن مبتلا به سرطان پستان با دامنه سنی 30 تا 57 سال در دو گروه 15 نفری کنترل و مداخله در بیمارستان مطهری شیراز طی سال 1395 انجام شد. گروه مداخله هشت هفته تمرینات پیلاتس را به مدت سه جلسه یک ساعته در هفته انجام دادند. گروه کنترل در هیچ فعالیت منظم ورزشی شرکت ننمودند. میزان انعطاف پذیری، هماهنگی، تعادل، قدرت عضلات پشت، قدرت دست و استقامت عضلات شکمی آزمودنیها به ترتیب با آزمونهای ولز، آزمون پرتاب پیدرپی توپ تنیس، آزمون ایستادن تک پا، نیروسنج کمری و دستی و حرکت دراز و نشست تعیین گردید.
یافتهها : تمرینات پیلاتس در زنان گروه مداخله موجب افزایش انعطافپذیری، تعادل، هماهنگی، قدرت عضلات کمر و پشت، قدرت دست و استقامت عضلات در مقایسه با گروه کنترل گردید (P<0.05).
نتیجهگیری : تمرینات پیلاتس سبب بهبود شاخصهای آمادگی جسمانی زنان مبتلا به سرطان پستان میشود.
حسین مهدیان، پروین فرزانگی، امین فرزانه حصاری، دوره 21، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی (non-alcoholic fatty liver disease: NAFLD) یکی از مهمترین اختلالات مزمن کبدی است که احتمالاً با مشکلات قلبی نیز مرتبط است. این مطالعه به منظور تعیین اثر درمان ترکیبی مکمل رزوراترول و ورزش تناوبی بر میزان آپوپتوز سلولهای بافت قلبی موشهای صحرایی نر دچار کبد چرب غیرالکلی به روش تانل انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 35 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار انجام شد. حیوانات به 5 گروه 7 تایی شامل گروه کنترل (سالم) و چهار گروه NAFLD شامل گروه بیمار، گروه دریافت کننده رزوراترول، گروه ورزش تناوبی و گروه رزوراترول توام با ورزش تناوبی تقسیم شدند. میزان آپوپتوز سلولهای بافت قلبی به روش TUNEL بررسی گردید.
یافتهها: گروه بیمار بهطور معنیداری دارای بیشترین میانگین درصد سلولهای آپوپتوز شده قلبی )0.69±24.38%( در مقایسه با سایر گروهها بود (P<0.05). در حالی که گروههای ترکیبی رزوراتول + ورزش تناوبی )0.49±9.02%( و مکمل رزوراتول )0.83±9.47%( دارای کمترین میانگین درصد سلولهای آپوپتوز شده قلبی در مقایسه با گروههای بیمار و صرفاً ورزش تناوبی بودند (P<0.05). تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه رزوراترول + تمرین ورزشی و مکمل رزوراترول مشاهده نگردید. میانگین درصد سلولهای آپوپتوز قلبی در گروه ورزش تناوبی برابر با 0.28±11.39% درصد تعیین شد.
نتیجهگیری: بیماری کبد چرب غیرالکلی بهطور چشمگیری با آپوپتوز سلولهای قلبی همراه است. تجویز مکمل رزوراترول، بهویژه همراه با ورزش تناوبی، بهطور چشمگیری سبب کاهش میزان آپوپتوز سلولهای بافت قلبی میگردد.
محمد پرستش، شهین امیدی، اسفندیار خسروی زاده، عباس صارمی، دوره 23، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: افزایش سطح فریتین در پاتوژنز دیابت میتواند نقش داشته باشد. این مطالعه به منظور مقایسه تمرینات هوازی به دو روش تناوبی و تداومی بر سطح سرمی فریتین و آهن موشهای صحرایی نر دیابتیک انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 28 سر موش صحرایی نژاد ویستار در محدوده وزنی 54±205 گرم به صورت تصادفی در 4 گروه شامل کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابتی توام با تمرین هوازی تناوبی و دیابتی توام با تمرین هوازی تداومی تقسیم شدند. گروههای دیابتی تمرین هوازی تناوبی و هوازی تداومی را یک هفته بعد از القاء دیابت توسط استرپتوزوتوسین و نیکوتینآمید، به مدت 10 هفته بهوسیله تردمیل انجام دادند. 24 ساعت بعد از آخرین جلسه سرم خون موشهای صحرایی برای بررسی متغیرهای خونی (فریتین ،آهن و گلوکز سرم) جمعآوری شد و شاخص مقاومت به انسولین برای هر حیوان تعیین گردید.
یافتهها: القاء دیابت موجب افزایش آماری معنیدار سطح سرمی فریتین و آهن در گروه دیابتی کنترل نسبت به گروه کنترل سالم شد (P<0.05). تمرین هوازی تناوبی و هوازی تداومی موجب کاهش معنیدار گلوکز سرم ناشتا، سطح سرمی فریتین، آهن و شاخص مقاومت به انسولین در گروههای تمرینی دیابتی نسبت به گروه کنترل دیابتی شد (P<0.05). بین تغییرات حاصل شده در دو روش تمرینی تناوبی و تداومی تفاوت آماری معنیداری در متغیرهای وابسته مشاهده نشد.
نتیجهگیری: دو روش تمرینی هوازی تناوبی و تداومی در موشهای صحرای دیابتیک ﺑﺎ کاهش سطح سرمی فریتین و آهن و همچنین ﺑﻬﺒﻮد گلوکز سرم ناشتا و انسولین سرمی، ﻣﻮﺟﺐ کاهش شاخص مقاومت به انسولین و بهبود وضعیت گلیسمی موشهای صحرایی دیﺎﺑﺘﯽ میگردد.
نصرت الله سلیمانی، معصومه حبیبیان، دوره 23، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: کمبود ویتامینD در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن بسیار رایج است و یکی از عوامل خطرزای مهم برای بیماریهای مزمن کلیوی محسوب میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر یک دوره تمرینات ثبات دهنده مرکزی و مصرف ویتامین D بر برخی از شاخصهای عملکرد کلیوی در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 48 زن مبتلا به کمردرد مزمن با تخصیص تصادفی در 4 گروه 12 نفری شامل گروه کنترل، گروه تمرین، گروه ویتامین D و گروه ترکیبی انجام شد. گروههای تمرین و ترکیبی، 8 هفته تمرینات ثباتدهنده مرکزی با سطوح مختلف را انجام دادند. گروههای ویتامینD و ترکیبی، هفتگی 50000 واحد ویتامین D دریافت نمودند. سطوح کراتینین، اوره و اسیداوریک قبل و پس از مداخلهها سنجیده شد.
یافتهها: 74.26% و 25.64% از بیماران به ترتیب دارای نقص و سطوح ناکافی ویتامینD بودند. پس از 8 هفته کاهش معنیداری در شاخصهای کراتینین، اوره و اسید اوریک گروههای تمرین، ویتامین D و ترکیبی مشاهده شد. بهعلاوه مداخله ترکیبی به کاهش بیشتری در سطوح اسیداوریک و اوره در مقایسه با دو مداخله دیگر منجر شد؛ اما اثر فعالیت ورزشی بر کاهش اسیداوریک نسبت به ویتامین D بیشتر بود (P<0.05).
نتیجهگیری: هر دو شیوه تمرینات ثباتدهنده مرکزی و مصرف ویتامین D میتواند در بهبود عملکرد کلیوی در بیماران کمردرد مزمن با سطوح پایین ویتامین D ، اثرگذار باشد؛ اما به نظر میرسد مداخله ترکیبی با اثربخشی بیشتری همراه است.
آذر حمیدی، امیر رشیدلمیر، رامبد خواجه ای، مهدی زارعی، احمد زنده دل، دوره 23، شماره 2 - ( 4-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری عروق کرونر قلب از مهمترین علل مرگ و میر در بیشتر کشورها و از جمله ایران است. انجام فعالیتهای ورزشی بعد از عمل بایپس عروق کرونر (Coronary Artery Bypass Grafting: CABG) و سازگاریهای ناشی از آن باعث افزایش چگالی مویرگی عضله اسکلتی و قلبی همراه با رشد مویرگهای جدید (Angiogenesis) و بهبود عملکرد قلبی - عروقی و توانایی عملکردی آنها ناشی از افزایش بیوژنز میتوکندریایی میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرینات هوازی - مقاومتی بر سطوح پلاسمایی گیرنده فعال کننده تکثیر پروگسیزوم-1آلفا (PGC1α) در بیماران کرونری پس از عمل جراحی CABG انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 30 مرد در محدوده سنی 60-45 سال که تحت عمل جراحی CABG قرار گرفتند؛ انجام شد. بیماران به طور تصادفی در دو گروه 15 نفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله به مدت هشت هفته (3 جلسه در هفته) تمرینات مقاومتی - هوازی را انجام دادند و برای گروه کنترل مداخلهای صورت نگرفت. برای اندازهگیری لنفوسیت، نمونه گیری خونی ناشتا 48 ساعت قبل از شروع اولین جلسه تمرینی و همچنین 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی به عمل آمد. برای اندازهگیری PGC1α از روش آزمایشگاهی الایزا استفاده شد.
یافتهها: تمرینات هوازی - مقاومتی سبب افزایش سطح PGC1α در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل گردید (P<0.05). تغییرات قبل و بعد بیماران در گروه مداخله افزایش معنیداری را در سطوح پلاسمایی PGC1α در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری: تمرینات ترکیبی (مقاومتی-هوازی) با افزایش سطوح سرمی PGC1α میتواند به عنوان فاکتور موثری در شروع فرایندهای رگزایی و افزایش چگالی مویرگی نقش داشته باشد و به عنوان فاکتوری تاثیرگذار در افراد مختلف بهویژه بیماران قلبی - عروقی مورد استفاده قرار گیرد.
احمدرضا یوسف پور دهاقانی، فرهاد پاشازاده، مرتضی ناجی، دوره 24، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: داشتن رژیم غذایی مناسب حائز اهمیت زیادی است. تعداد زیادی از عوامل خطرساز در بروز بیماریهای قلبی - عروقی موثرند که با تغییر آنها میتوان از بروز این بیماری کاست. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط میزان دانش تغذیهای و سطح فعالیت بدنی با شیوع سندرم متابولیک و برخی از عوامل خطر قلبی - عروقی در یک واحد نظامی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 97 نظامی ورزشکار و غیرورزشکار انجام شد. پرسشنامه دانش تغذیهای استاندارد Wardle و Parmenter سال 1999 و پرسشنامه فعالیت بدنی Baecke (Baecke Physical Activity Questionnaire) تکمیل شد. نمره آمادگی جسمانی آزمودنیها و شاخصهای پیکری اندازهگیری شد. شیوع سندرم متابولیک بر اساس معیارهای ATP III بازنگری شده و IDF محاسبه شد.
یافتهها: میانگین میزان دانش تغذیهای آزمودنیها متوسط به پایین بود. بین میزان دانش تغذیهای، سطح فعالیت بدنی و نمره آمادگی جسمانی و مقادیر عوامل خطر قلبی عروقی همبستگی معنیداری وجود داشت (P<0.05). همچنین بین میزان دانش تغذیهای، سطح فعالیت بدنی و نمره آمادگی جسمانی با پیشگیری سندرم متابولیک همبستگی معنیداری وجود داشت (P<0.05).
نتیجهگیری: با افزایش دانش تغذیهای، سطح فعالیت بدنی و نمره آمادگی جسمانی، مقادیر عوامل خطر قلبی - عروقی کاهش و احتمال پیشگیری سندرم متابولیک افزایش مییابد.
حانیه صادقی شیرسوار، معصومه حبیبیان، سقا فرج تبار بهرستاق، دوره 24، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: کمبود ویتامین D و فقر حرکتی از جمله عوامل مربوط به افزایش التهاب و استرس اکسایشی در شرایط چاقی هستند. این مطالعه به منظور تعیین اثر یک دوره تمرین پیلاتس همراه با ویتامین D بر سطح پروتئین جاذب شیمیایی مونوسیت -1 (MDP-1) و فعالیت سوپراکسیددیسموتاز (SOD) در مردان دارای اضافه وزن انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی یک سویه کور 56 مرد دارای اضافه وزن به طور تصادفی در گروههای کنترل، تمرین پیلاتس، ویتامین D و ترکیبی قرار گرفتند. تمرینات پیلاتس 8 هفته با شدت 75-50 درصد ضربان قلب ذخیره و 3 جلسه در هفته انجام شد. گروههای ویتامین D و ترکیبی به طور هفتگی 50000 واحد ویتامین D دریافت نمودند. سطح MCP-1 و فعالیت SOD قبل و پس از مداخله سنجیده شد.
یافتهها: وضعیت ویتامین D در تمام آزمودنیها پایینتر از نرمال بود. مقادیر MCP-1 در گروههای تمرین پیلاتس، ویتامینD و ترکیبی بعد از 8 هفته کاهش و فعالیت SOD افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05)؛ اما مداخله ترکیبی تاثیر قویتری در تعدیل مقادیر MCP-1 و فعالیت SOD در مقایسه با دو مداخله دیگر داشت (P<0.05). همچنین اثر تمرینات پیلاتس بر افزایش فعالیت SOD بیشتر از مصرف ویتامینD بود (P<0.05).
نتیجهگیری: به نظر میرسد تمرین پیلاتس و مصرف ویتامین D میتوانند اثرات حمایتی خود را در افراد اضافه وزن با سطح پایین ویتامینD، به واسطه افزایش فعالیت SOD و کاهش شاخص التهابی MCP-1 اعمال نمایند. اگرچه این اثرات با مداخله ترکیبی توسعه یافت؛ ولی تمرینات پیلاتس با افزایش بیشتری در افزایش سطح آنتی اکسیدانی نسبت به ویتامین D همراه بود.
آرش صادقی، ماندانا غلامی، حسن متین همایی، حسین عابد نطنزی، فرشاد غزالیان، دوره 25، شماره 1 - ( 1-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: تمرین ورزشی و آویشن دارای اثرات مثبتی بر سلامتی و تعدیل عوامل خطرزای قلبی - عروقی هستند. عوامل مترشحه از بافت چربی از قبیل ANGPTL8 و مولکولهای چسبان نقش مهمی در اعمال اثرات پاتولوژیک چاقی دارند. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرین ورزشی مقاومتی - استقامتی به همراه مصرف مکمل آویشن بر سطح ANGPTL8، ICAM-1 و VCAM-1 مردان دارای اضافه وزن و چاق غیرفعال انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 40 مرد غیرفعال دارای اضافه وزن و چاق (میانگین شاخص توده بدنی 1.75±28.41 کیلوگرم بر متر مربع) به صورت تصادفی در 4 گروه 10 نفری قرار گرفتند. گروهها شامل دارونما، آویشن، تمرین و تمرین + آویشن بودند. تمرین ورزشی اجرا شده از نوع ترکیبی و مشتمل بر فعالیت ورزشی مقاومتی - استقامتی بود که طی هشت هفته و سه جلسه در هفته انجام شد. مصرف مکمل آویشن روزانه به میزان 500 میلیگرم در نظر گرفته شد. خونگیری در دو مرحله قبل و بعد از اتمام دوره هشت هفتهای مداخله اجرا گردید و سطح سطح ANGPTL8، ICAM-1 و VCAM-1 به روش الایزا اندازهگیری گردید.
یافتهها: کاهش آماری معنیداری در سطح سرمی ANGPTL8 گروههای تمرین و تمرین+آویشن در مقایسه با گروههای دارونما و آویشن مشاهده شد (P<0.05). کاهش سطح سرمی ICAM-1 تنها در گروه تمرین+آویشن در مقایسه با گروه دارونما از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). کاهش آماری معنیدار سطح سرمی VCAM-1 در گروههای تمرین و تمرین+آویشن در مقایسه با گروههای دارونما و آویشن مشاهده شد (P<0.05).
نتیجهگیری: مصرف آویشن به همراه تمرین ترکیبی در کاهش سطح ANGPTL8 ، VCAM-1 و ICAM-1 میتواند اثر سینرژیک داشته باشد.
زهرا محمودآبادی، ملیحه حدادنژاد، رغد معمار، مجید هامون گرد، دوره 26، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
علی شفیع زاده، فرهاد شوری، بهنام قاسمی، سجاد باقریان، دوره 26، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: محدودیتهای دوران پاندمی COVID-19 سبب کاهش سطح فعالیت بدنی در گروههای مختلف سنی به ویژه دانشآموزان گردید. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرینات اصلاحی بر میزان دردهای اسکلتی- عضلانی دانشآموزان 15-13 ساله انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 101 دانشآموز (44 دختر و 57 پسر) 13 تا 15 ساله دارای دردهای اسکلتی - عضلانی در اندامهای مختلف در بندر ماهشهر استان خوزستان طی نیمه دوم سال تحصیلی 1401-1400 انجام شد. نمونهها بر اساس پرسشنامه غربالگری اسکلتی - عضلانی نوردیک نوجوانان انتخاب شدند و فقط پرسش اول این پرسشنامه که مربوط به وجود یا عدم وجود درد در هر یک از 9 ناحیه از بدن (گردن، شانه، آرنج، دست، بالای کمر، پایین کمر، لگن، زانو و مچ پا) طی هفت روز گذشته بود؛ مورد بررسی قرار گرفت. به وجود درد امتیاز یک و به عدم وجود درد امتیاز صفر تعلق گرفت. آزمودنیها به صورت تصادفی در دو گروه 60 نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. گروه مداخله به مدت هشت هفته هر هفته سه جلسه و هر جلسه 40 دقیقه تمرینات اصلاحی را در منزل اجرا کردند و برای گروه کنترل مداخلهای صورت نگرفت. سپس میزان درد اسکلتی - عضلانی در نواحی گردن، شانه، بالای کمر، آرنج – بازو، مچ دست، پایین کمر، زانو و مچ پا در پیشآزمون، پسآزمون و آزمون پیگیری مقایسه گردید.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره کلی درد گروه مداخله و کنترل به ترتیب در پیش آزمون 1.32±0.41 و 1.33±0.46 در پس آزمون 1.01±0.08 و 1.34±0.46 و در آزمون پیگیری 1.17±0.36 و 1.11±0.31 تعیین شد. نتایج نشان داد هشت هفته تمرینات اصلاحی بر دردهای اسکلتی – عضلانی نواحی گردن، شانه، بالا و پایین کمر، آرنج، زانو، مچ دست و پا و لگن و ران دانشآموزان کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05)؛ اما در آزمون پیگیری این بهبودی ماندگاری نداشت.
نتیجهگیری: انجام تمرینات اصلاحی سبب کاهش دردهای اسکلتی – عضلانی نواحی گردن، شانه، بالا و پایین کمر، آرنج، زانو، مچ دست و پا و لگن و ران دانشآموزان 15-13 ساله میگردد و با توقف تمرینات ماندگار نیست.
|
|
|
|
|
|