17 نتیجه برای تمرین هوازی
دکتر سیدجعفر موسوی، معصومه حبیبیان،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : فیبرینوژن به عنوان یک شاخص التهابی، بخش اصلی از مسیر آبشاری انعقاد خون است که نقش مهمی در تصلب شرایین و عوارض ناشی از لختهزایی ایفاء مینماید. این مطالعه به منظور مقایسه اثر دو شیوه تمرینی حاد هوازی و مقاومتی بر غلظت فیبرینوژن پلاسمایی زنان فعال جوان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه نیمهتجربی روی 20 زن سالم و فعال دانشجوی تربیت بدنی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری در سال 1388 انجام شد. افراد به صورت در دسترس و هدفمند انتخاب و سپس به دو گروه تمرین مقاومتی و تمرین هوازی تقسیم شدند. پروتکل تمرینی گروه هوازی شامل دویدن بر روی تریدمیل با 75- 65 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی تا رسیدن به واماندگی و در گروه مقاومتی اجرای شش تمرین با وزنه در سه ست و 7- 5 تکرار با شدت 80درصد از یک تکرار بیشینه بود. افراد از نظر متغیرهای آنتروپومتریک، حداکثر اکسیژن مصرفی، درصد چربی و سن همسان شدند. پس از 12 ساعت ناشتایی شبانه، نمونههای خونی در مراحل قبل، بلافاصله و 60 دقیقه پس از آزمون گرفته شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-12 و آزمونهای کولموگروف- اسمیرونوف، تحلیل واریانس اندازههای تکراری، تعقیبی LSD و t مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در هر دو گروه تمرینی مقاومتی و هوازی مقادیر فیبرینوژن بلافاصله بعد از تمرین افزایش یافت و در 60دقیقه ریکاوری تا سطوح بالاتر از مقادیر پایه بالا ماند. تغییرات فوق فقط در گروه هوازی معنیدار (P<0.05) بود. در مقایسه بین گروهی سطوح فیبرینوژن، فقط تفاوت معنیداری در غلظت فیبرینوژن بلافاصله پس از تمرین و با سطوح بالاتر در گروه تمرین مقاومتی نسبت به تمرین هوازی مشاهده شد (P<0.035). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که اجرای یک جلسه تمرین حاد هوازی واماندهساز با شدت متوسط ممکن است به افزایش کمتر سطوح فیبرینوژن پلاسمایی در مقایسه با یک جلسه تمرین مقاومتی با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه، منجرشود.
اسرا عسکری، بابی سان عسکری، دکتر زین العابدین فلاح، شیما کاظمی،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماریهای قلبی و عروقی یکی از مهمترین علل مرگ و میر در جهان میباشند. افزایش لیپیدهای خون به خصوص کلسترول و تری گلسیرید دو عامل خطر بیماریهای قلبی و عروقی میباشند. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرین هوازی بر سطح لیپیدو لیپو پروتئینهای سرم زنان غیرورزشکار انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی روی 30 زن غیرورزشکار با دامنه سنی 45-30سال در شهرستان گلوگاه از استان مازندران در سال 1387 انجام شد. روش نمونهگیری از نوع تصادفی بود. افراد با روش همتاسازی از روی Vo2max به دست آمده به دو گروه 15 تایی کنترل و آزمایش تقسیم شدند. لیپوپروتئین پرچگال (HDL-c)، کلسترول تام (TC)، تریگلیسرید (TG)، لیپوپروتئین کمچگال (LDL-c)، لیپوپروتئین بسیارکمچگال (VLDL-c)، عامل خطر بیماریهای قلبی (RF=TC/HDL) و درصد چربی زیرپوستی قبل از تمرین هوازی ارزیابی گردید. سپس گروه آزمایش به مدت هشت هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه یک ساعت تحت تمرین هوازی (با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه) قرار گرفتند. پس از هشت هفته تمرین لیپید و لیپوپروتئینهای سرم گروههای آزمایش و کنترل تعیین گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-14 و آزمونهای t همبسته و t مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : بین میزان کلسترول تام ، عامل خطر بیماریهای قلبی (RF) و درصد چربی زیرپوستی در گروه آزمایش در مرحله پسآزمون نسبت به پیشآزمون کاهش معنیداری مشاهده گردید (P<0.05). همچنین مقادیر HDL-c، تریگلیسرید، LDL-c و VLDL-c در گروه آزمایش نسبت به کنترل افزایش نشان داد؛ اما این افزایش از نظر آماری معنیدار نبود. بین میزان کلسترول تام ، LDL-c ، RF و درصد چربی زیرپوستی در گروه آزمایش نسبت به کنترل در پسآزمون کاهش معنیداری مشاهده گردید (P<0.05). افزایش مقدار HDL-c و کاهش در مقادیر تریگلیسرید و VLDL-c در گروه آزمایش نسبت به کنترل مشاهده گردید؛ ولی از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تمرینات هوازی سبب کاهش درصد چربی زیرپوستی، کلسترول تام ، RF و لیپوپروتئینهای کمچگال پلاسما در زنان غیرورزشکار میگردد.
دکتر وحید تأدیبی، زهرا بیات،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : دیابت نوع 2 به عنوان اختلال متابولیکی جدی، کیفیت زندگی افراد مبتلا را تحت تأثیر قرار میدهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر مداخله دارویی و تمرین هشت هفته تمرین هوازی بر کیفیت زندگی زنان دیابتی نوع 2 انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 52 زن مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز دیابت بیمارستان طالقانی کرمانشاه از اردیبهشت لغایت تیرماه 1389 انجام شد. بیماران به طور تصادفی به چهار گروه تمرین ایروبیک با مصرف دوز کامل دارو (12 نفر)، تمرین ایروبیک با مصرف نصف دوز دارو (12 نفر)، بدون تمرین با مصرف دوز کامل دارو (14 نفر) و بدون تمرین با مصرف نصف دوز دارو (14نفر) تقسیم شدند. تمرین ایروبیک شامل جلسات تمرینی 45 دقیقه در ابتدا و افزایش تدریجی تا 105 دقیقه بود که در هر هفته 3 جلسه و به مدت 8 هفته اجراء شد. دوز کامل دارو شامل مصرف روزانه 500 میلیگرم متفورمین و 5 میلیگرم گلیبنکلامید و نصف دوز دارو شامل مصرف روزانه 250 میلیگرم متفورمین و 5/2 میلیگرم گلیبنکلامید بود. در گروههای بیتمرین، آزمودنیها هیچگونه فعالیت ورزشی انجام ندادند. از پرسشنامه SF-36 (short-form health survey with only 36 questions) برای ارزیابی کیفیت زندگی استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-18 و آزمونهای ANOVA و تی وابسته تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در ابتدای مطالعه تفاوت معنیداری در کیفیت زندگی بین چهار گروه مشاهده نشد. پس از مداخله، کیفیت زندگی در گروه اول افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). در گروه دوم همه خردهمقیاسهای کیفیت زندگی افزایش داشتند؛ اما فقط افزایش در خردهمقیاس عملکرد اجتماعی از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). در گروه سوم در همه خردهمقیاسها کاهش دیده شد و در خردهمقیاسهای عملکرد بدنی، نشاط و سرزندگی و درد جسمانی از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). در گروه چهارم کیفیت زندگی کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تمرین ایروبیک با مصرف کامل دارو میتواند باعث بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به دیابت نوع2 گردد.
دکتر محمدرضا رمضان پور، عباس خسروی،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : چاقی و رژیم غذایی با چربی اشباع شده بر لیپوپروتئینهای سرم اثر منفی میگذارد. بهترین روش برای درمان چاقی و کاهش لیپوپروتئینهای سرم استفاده از رژیم غذایی حاوی اسیدهای چرب اشباع نشده توأم با ورزشهای استقامتی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف بادام زمینی بر سطح سرمی لیپوپروتئینهای مردان دارای اضافه وزن و چاق انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی روی 36 مرد چاق و دارای اضافه وزن با میانگین سنی 3.4±41.82 سال و نمایه توده بدنی 2.50±32.38 در شهرستان گالیکش استان گلستان در سال 1388 انجام شد. افراد به صورت غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند. آزمودنیها به سه گروه 12 نفری کنترل، تمرین هوازی (گروه تجربی اول) و تمرین هوازی توأم با مصرف روزانه 50 گرم بادام زمینی (گروه تجربی دوم) تقسیم شدند. نمونه خون اخذ شده قبل و بعد از دوره تمرینی از نظر کلسترول تام، تریگلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی بالا، لیپوپروتئین با چگالی پایین و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت. دادهها با استفاده از SPSS-16 و آزمونهای ANOVA و LSD تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میزان کاهش سطح میانگین کلسترول تام، تریگلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی پایین و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین در گروه تجربی دوم نسبت به دیگر گروههای مورد مطالعه از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده بهبود سطح سرمی لیپوپروتئین به ویژه تریگلیسرید و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین در اثر تمرینات هوازی توأم با مصرف بادام زمینی در مردان دارای اضافه وزن و چاق بود.
معصومه حبیبیان، ولی اله دبیدی روشن، سید جعفر موسوی، سید علی اکبر محمودی،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : آسیب اکسیداتیو ناشی از وجود سرب در مغز، به عنوان یک مکانیسم مولکولی احتمالی در سمیت سرب در نظر گرفته میشود. تمرین هوازی با القای آبشاری از فرایندهای مولکولی و سلولی از مغز حمایت میکند. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین هوازی بر عامل نروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) و مالون دی آلدئید (MDA) بافت مخچه موشهای صحرایی در معرض استات سرب انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به گروههای پایه، شم (30 میلیگرم/کیلوگرم، اتیل اولئات)، سرب و سرب + تمرین (20 میلیگرم/کیلوگرم، تزریق داخل صفاقی استات سرب) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل 8 هفته دویدن با سرعت 15 تا 22متربردقیقه، مدت 25 تا 64 دقیقه در روز و 5 جلسه در هفته بود. سطوح BDNF و MDA به ترتیب با روش ELISA و تیوباربیتوریک اسید سنجیده شد. یافتهها : تیمار مزمن با استات سرب سطوح MDA مخچهای را در موشها افزایش داد (P<0.001)؛ اما اثری بر سطوح BDNF نداشت. اثر متقابل تمرین هوازی و استات سرب سطوح MDA را کاهش داد (P<0.001) و منجر به افزایش غیرمعنیدار سطوح BDNF در مخچه گردید. نتیجهگیری : تمرین هوازی با شدت متوسط ممکن است نقش حمایت عصبی در مقابل آسیب ناشی از سرب بر مخچه از طریق تنظیم منفی استرس اکسیداتیو داشته باشد و سلامت مغز را با افزایش BDNF ارتقاء بخشد.
مهدی مدیر، فرهاد دریانوش، هنگامه فیروزمند، حسین جعفری، مصطفی خانزاده،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : فعالیتهای جسمانی متفاوت بر روی سیستم ضداکسایشی موثرند. انتخاب نوع، زمان و شدت تمرین به عنوان الگویی مناسب برای بهبود سطح سلامت جامعه ضروری است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرینات هوازی شدید فزاینده کوتاه و میان مدت بر سطح سرمی آنزیمهای سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در موشهای صحرایی ماده انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 45 سر موش صحرایی ماده نژاد اسپراگوداولی بهطور تصادفی در سه گروه 15 تایی کنترل، هوازی کوتاهمدت و میانمدت قرار گرفتند. برنامه تمرینی کوتاهمدت و میانمدت به ترتیب به مدت 4 و 8 هفته، هفتهای 5 جلسه با سرعت 10 تا 17 متر در دقیقه، شیب 5 تا 15 درجه و مدت زمان 15 تا 60 دقیقه اجرا شد. میزان سرمی آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز به روش ELISA اندازهگیری شد. یافتهها : سطح سرمی آنزیم سوپراکسیددیسموناز (U/ml) در گروههای کنترل 12.8±98.8، تمرینات هوازی کوتاهمدت 10.2±126.4 و میانمدت 10.2±115.1 و سطح سرمی آنزیم کاتالاز (U/ml) در گروههای کنترل 7.2±51.2، تمرینات هوازی کوتاهمدت 5.3±43.7 و 6.3±52.1 تعیین شد. این تغییرات از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : تمرینات هوازی کوتاهمدت و میانمدت اثری بر سطح سرمی آنزیمهای ضداکسایشی سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز موشهای ماده نداشت.
وحید تأدیبی، ناصر بهپور، مهرعلی رحیمی، صیاد رشیدی، محمداحسان دلبری، پیمان یوسفیپور، زهرا بیات،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : هورمون لپتین نقش مهمی در چاقی و دیابت نوع 2 دارد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر هشت هفته تمرین هوازی و ترکیبی (تمرین هوازی و مقاومتی) بر سطوح هورمون لپتین و گلوکز سرم مردان مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 24 مرد مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز دیابت بیمارستان طالقانی کرمانشاه در سال 1391 انجام شد. بیماران بهطور تصادفی در سه گروه هشت نفری کنترل، تمرین هوازی و تمرین ترکیبی (تمرین هوازی و مقاومتی) قرار گرفتند. تمرینات در هشت هفته شامل سه جلسه در هفته به مدت یک ساعت انجام گردید. گروه کنترل هیچگونه فعالیت ورزشی نداشت. سطح لپتین و گلوکز ناشتا سرم 48 ساعت پیش از آغاز مداخله و 48 ساعت پس از پایان مداخله در حالت ناشتا به عنوان مقادیر پیش آزمون و پس آزمون اندازهگیری شد. یافتهها : در پیشآزمون تفاوت آماری معنیداری در سطح هورمون لپتین و گلوکز ناشتا سرم بین سه گروه مشاهده نشد. پس از مداخله در گروه تمرین هوازی گلوکز ناشتا سرم و در گروه تمرین ترکیبی سطح لپتین و گلوکز ناشتا سرم کاهش آماری معنیداری در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (P<0.05). نتیجهگیری : تمرین هوازی و ترکیبی با کاهش در گلوگز سرم برای بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 پیشنهاد میشوند؛ اما تمرین ترکیبی با توجه به کاهش در سطح لپتین، برای این دسته از بیماران سودمندتر است.
پروین فرزانگی، معصومه حبیبیان، سیدمهدی انوری،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : استرس اکسایشی نقش مهمی در تغییرات ساختاری و عملکرد میوکارد ناشی از دیابت ایفا میکند. این مطالعه به منظور تعیین اثر شنا و مکمل آربوتین بر سطح آنزیمهای آنتیاکسیدان و استرس اکسیداتیو قلب موشهای صحرایی دیابتی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 42 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به صورت تصادفی به شش گروه کنترل، دیابت، آربوتین، دیابت+آربوتین، دیابت+تمرین و دیابت+ترکیبی تقسیم شدند. دیابت با تزریق یک دوز آلوکسان درون صفاقی به میزان 90 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن القا شد و مکمل آربوتین 50 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن 5 روز در هفته به صورت درون صفاقی تزریق گردید. پروتکل ورزشی شامل شش هفته شنا به مدت 6-30 دقیقه در روز، 5 روز در هفته بود. سطح مالوندیآلدئید، کاتالاز و فعالیت سوپراکسید دیسموتاز قلب موشهای صحرایی تعیین شد. یافتهها : دیابت منجر به افزایش معنیدار سطح مالون دی آلدئید، کاهش سطح کاتالاز و فعالیت سوپراکسید دیسموتاز قلبی شد (P<0.05). شش هفته مصرف آربوتین، تمرین شنا و ترکیب این دو روش با افزایش سطح کاتالاز و فعالیت سوپراکسید دیسموتاز قلبی همراه بود؛ اما کاهش سطح مالون دی آلدئید قلبی تنها در گروههای ترکیبی و تمرین معنیدار بود (P<0.05). نتیجهگیری : هر دو مداخله فعالیت منظم ورزشی (شنا) و مکمل آنتیاکسیدانی (آربوتین) ممکن است به واسطه اثرات آنتیاکسیدانی خود از بافت قلبی در مقابل استرس اکسیداتیو ناشی از دیابت حمایت نمایند و ترکیب این دو شیوه درمانی ممکن است با اثرات همافزایی همراه باشد.
نادر شوندی، عباس صارمی، شهناز شهرجردی، لیلا پوریامنش،
دوره 18، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : مکمل دانه کتان نقش مهمی در درمان و پیشگیری دیس لیپیدمی و التهاب دارد و ممکن است مزایای تمرین ورزشی را افزایش دهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین هوازی به همراه مکمل دانه کتان بر لیپیدها و پروتئین واکنشگر C سرم زنان چاق انجام شد.
روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 45 زن چاق در دامنه سنی 30 تا 45 سال به صورت در دسترس و بهطور تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. برنامه تمرین هوازی 50 تا 60 دقیقه در روز، سه روز در هفته، با شدت 50 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه برای 10هفته اجرا شد. گروه تمرین هوازی به علاوه مکمل و گروه مکمل به مدت 10 هفته پودر دانه کتان را به مقدار 6 تا 9 گرم در روز مصرف نمودند. ترکیب بدنی و شاخصهای متابولیکی قبل و بعد از دوره تمرینی ارزیابی شد.
یافتهها : مصرف دانه کتان موجب کاهش آماری معنیداری در مقادیر تریگلیسیرید، HDL-c، TC-HDL، وزن بدن، نمایه توده بدن، دور کمر و توده چربی گردید (P<0.05). از طرفی مصرف دانه کتان همراه با تمرین هوازی منجر به کاهش در شاخصهای آدیپوسیتی وزن، نمایه توده بدن، دور کمر، توده چربی، تریگلیسیرید، HDL-c، LDL-c، LDL/HDL و TC-HDL شد (P<0.05).
نتیجهگیری : مصرف دانه کتان برای بهبود سلامت قلبی - متابولیکی زنان یک روش ایمن و موثر است و ترکیب کردن دانهکتان با تمرین هوازی میتواند برخی اثرات مفید آن را طی یک دوره 10 هفتهای افزایش دهد.
مهدی قهرمانی مقدم، کیوان حجازی،
دوره 18، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : افزایش سطح اندوتلین-1 و مالوندیآلدئید سرمی با افزایش خطر بروز بیماری عروق کرونر همراه است. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرین هوازی بر سطح سرمی اندوتلین-1 و مالوندیآلدئید زنان بالای 60 سال غیرفعال انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 21 زن بالای 60 سال غیرفعال به صورت غیرتصادفی در دو گروه کنترل (10 نفر) و مداخله (11 نفر) قرار گرفتند. برنامه تمرین هوازی شامل هشت هفته تمرین هوازی (با شدت 50 تا 70 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره)، هر هفته سه جلسه یک ساعته اجرا شد. سطح اندوتلین-1 و مالوندیآلدئید سرمی پیش از شروع و پس از پایان مداخله تمرینی تعیین شد.
یافتهها : اندوتلین-1 سرمی گروه مداخله پس از هشت هفته تمرین هوازی (3.42 در مقابل 2.19 پیکوگرم بر میلیلیتر) به میزان 35.96% کاهش یافت (P<0.05). این میزان در گروه کنترل نیز با کاهش 41.09% (4.38 در مقابل 2.58 پیکوگرم بر میلیلیتر) از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05)؛ اما تغییرات میانگین اندوتلین-1 سرمی زنان در مقایسه بینگروهی تفاوت آماری معنیداری نداشت. در انتهای مطالعه کاهش میزان مالوندیآلدئید سرمی گروه مداخله (12.47 در مقابل 12.27 میکرومول بر لیتر) در مقایسه با گروه کنترل (22.09 در مقابل 15.97 میکرومول بر لیتر) از نظر آماری معنیدار نبود.
نتیجهگیری : سطح سرمی اندوتلین-1 در هر دو گروه مداخله و کنترل در انتهای مطالعه کاهش یافت؛ لذا تمرین هوازی منظم با شدت متوسط اثرگذار نبود.
معصومه حبیبیان، ناصرالدین صبحی،
دوره 19، شماره 2 - ( 4-1396 )
چکیده
زمینه و هدف : پیری با آنژیوژنز آسیبدیده، گلومرواسکلروز و افزایش ابتلا به آسیب نفروتوکسیک همراه است. این مطالعه به منظور تعیین اثر مستقل و ترکیبی تمرین هوازی شنا و عصاره سیر بر سطح کلیوی عامل رشد اندوتلیال عروقی (VEGF) و عامل رشد تبدیل بتا -1 (TGF-β1) در موشهای صحرایی پیر انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 35 سر موش صحرایی نر پیر (50-48 هفتهای) از نژاد ویستار به صورت تصادفی در گروههای کنترل، شم، تمرین هوازی، عصاره سیر (2.5 g/kg/bw) و تمرین هوازی + عصاره سیر (2.5 g/kg/bw) قرار داده شدند. حیوانات با تمرین شنا به مدت 60 دقیقه، 3 روز در هفته به مدت 8 هفته ورزش داده شدند. سطح کلیوی VEGF و TGF-β1 به روش الایزا تعیین شد.
یافتهها : 8 هفته تمرین شنا، مصرف مکمل سیر و ترکیبی از دو مداخله با افزایش معنیدار سطح VEGF و کاهش معنیدار TGF-β1 در بافت کلیه موشهای پیر همراه بود (P<0.05). بین اثر مستقل و ترکیبی این مداخلهها بر سطح TGF-β1 و VEGF کلیوی موشهای پیر تفاوت آماری معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری : بهنظر میرسد بخشی از اثر حفاظتی تمرین منظم شنا، مصرف مکمل سیر و ترکیبی از دو مداخله بر فرایند پیری کلیه به توانایی این مداخلهها در کاهش TGF-β1 و تنظیم مثبتVEGF مربوط است.
کیوان حجازی، سیدرضا عطارزاده حسینی، مهرداد فتحی، محمد مسافری ضیاءالدینی، مهدیه زعیمی،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1397 )
چکیده
زمینه و هدف : سنتز پروتئین جفت نشده نوع یک (Uncoupling Protein 1: UCP-1) در بافت چربی نقش مهمی در ایجاد مقاومت در برابر تجمع چربی، پیشگیری از افزایش وزن و چاقی دارد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر هشت هفته تمرین هوازی با شدتهای متوسط و زیاد بر سطح سرمی آیرزین و پروتئین جفت نشده نوع یک بافت (UCP-1) چربی سفید موشهای صحرایی نر چاق انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 24 سر موش صحرایی نر چاق نژاد ویستار (وزن 250 الی 300 گرم، نمایه توده بدن بالای30 گرم برسانتیمتر مربع) به سه گروه تمرین هوازی با شدت متوسط، شدت بالا و کنترل تقسیم شدند. تمرین هوازی هشت هفته، 5 جلسه در هفته و هر جلسه 60 دقیقه دویدن بود که به ترتیب گروه های متوسط و بالا آن را با سرعت 28 و 34 متر در دقیقه روی نوار گردان انجام دادند. 48 ساعت پس از دوره تمرین، سطح پروتئین UCP-1 و آیرزین اندازه گیری شد.
یافتهها : سطح پروتئین UCP-1 بافت چربی و آیرزین سرمی هر دو گروه تمرین هوازی در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت و این افزایش تنها در گروه تمرین هوازی با شدت متوسط نسبت به گروه کنترل از نظر آماری معنیدار بود (p<0.05).
نتیجهگیری : 8 هفته تمرین هوازی به ویژه با شدت متوسط منجر به افزایش سطح پروتئین UCP-1 بافت چربی و آیرزین سرمی گردید.
صدیقه اسدی آهنگر، معصومه حبیبیان،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1397 )
چکیده
زمینه و هدف : همزمانی دو بیماری دیابت نوع دو و پرفشاری خون ممکن است؛ التهاب مزمن را تشدید نماید و فعالیت ورزشی منظم به عنوان یک راهکار درمانی مهم برای این بیماران محسوب میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرین هوازی منظم بر سطح آپلین و عامل نکروزدهنده تومور آلفا در زنان یائسه با ابتلا به پرفشاری خون و دیابت نوع دو انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی روی 20 زن یائسه با ابتلا به پرفشاری خون و دیابت نوع دو در دو گروه 10 نفری مداخله و کنترل انجام شد. برنامه تمرینی شامل 25 تا 40 دقیقه تمرین هوازی با شدت 50 تا 70 حداکثر ضربان قلب، 3 جلسه در هفته و به مدت 8 هفته بود. سپس سطح آپلین، عامل نکروزدهنده تومور آلفا و گلوگز پلاسما گروهها اندازهگیری و مقایسه شد.
یافتهها : هشت هفته تمرین هوازی منجر به کاهش معنیدار سطح آپلین، عامل نکروزدهنده تومور و گلوگز زنان یائسه با پرفشاری خون و ابتلا به دیابت نوع دو در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل گردید (p<0.05).
نتیجهگیری : فعالیت ورزشی هوازی منظم میتواند برخی از اثرات مطلوب خود را در شرایط پاتولوژیکی پرفشاری خون همراه با دیابت نوع دو، بهواسطه کاهش سطح پلاسمایی آپلین و عامل نکروزدهنده تومور آلفا میانجیگری کند.
علی رجبی، علی اکبرنژاد، معرفت سیاهکوهیان، مرتضی یاری،
دوره 21، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش حجم ریه، انسداد راههای هوایی، محدودیت جریان هوا، و افزایش فشارخون از عوامل خطرزای مرگومیر در بیماران مبتلابه دیابت نوع دو است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تجویز مکمل زعفران و تمرین هوازی بر تغییرات فشارخون، عملکرد ریوی و شاخصهای اسپیرومتری زنان دارای اضافه وزن و چاق مبتلا به دیابت نوع دو انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه شبهتجربی 48 زن دارای اضافه وزن و چاق مبتلا به دیابت نوع دو بهصورت غیرتصادفی در 4 گروه 12 نفری دارونما، زعفران، دارونما + تمرین هوازی و زعفران + تمرین هوازی قرار گرفتند. گروههای تمرین+زعفران و تمرین+دارونما تمرین هوازی را با شدت 60 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه (سه جلسه در هفته) به مدت هشت هفته اجرا کردند. دوز روزانه 400 میلیگرم پودر سرگل زعفران (یکبار در روز) به مدت دو ماه استفاده شد. اندازهگیری متغیرها در مرحله پیشآزمون، 48 ساعت و دو هفته پس از آخرین جلسه تمرینی انجام شد. متغیرهای مورد بررسی شامل عملکرد ریوی (VO2max، FVC، FEV1، FVC/FEV1، PEF، MVV)، فشارخون، تعداد نبض و تنفس در دقیقه و شاخصهای آنتروپومتری (وزن، نمایه توده بدنی و درصد چربی) بودند.
یافتهها: نتایج درونگروهی نشاندهنده افزایش آماری معنیدار متغیرهای عملکرد ریوی و نیز کاهش آماری معنیدار فشارخون سیستولی و شاخصهای آنتروپومتری در هر سه گروه زعفران به تنهایی، دارونما + تمرین هوازی و زعفران + تمرین هوازی بودند (P<0.05). بااینحال نتایج بینگروهی نشاندهنده اختلاف آماری معنیدار در متغیرهای فوق بین گروه زعفران + تمرین هوازی با هریک از گروههای زعفران به تنهایی و دارونما + تمرین هوازی بودند (P<0.05). همچنین بیشترین اندازه اثر در گروه زعفران + تمرین هوازی مشاهده شد.
نتیجهگیری: ترکیب تمرین هوازی توأم با مصرف زعفران باعث بهبود مؤثرتری در افزایش حجمها و ظرفیتهای ریوی و نیز کاهش فشارخون در مقایسه با اثر هر یک بهتنهایی میگردد.
زهرا اسلامی، زینب محمدی، شهره شریفیان، معصومه رضائی قمی، سیده وفا موسوی، محبوبه فرهادی، نجمه شیخ رباطی، زینب فغفوری، سید جواد میرغنی،
دوره 23، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: سکته مغزی به عنوان یکی از پیامدهای ایسکمی مغزی، دومین علت مرگ و میر در جهان است. با این وجود، مداخلات درمانی محدودی برای بیماران ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی در دسترس است. این مطالعه به منظور تعیین اثر محافظتی تمرین هوازی و آدنوزین بر تغییرات واسطههای التهابی پس از ایسکمی گذرا شریانهای مشترک کاروتید مغز موشهای صحرایی نر انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 50 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی در 5 گروه شامل کنترل، کنترل ایسکمی، ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی + آدنوزین، ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی + تمرین هوازی و ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی + آدنوزین + تمرین هوازی تقسیم شدند. ایسکمی با انسداد شریان کاروتید مشترک پس از یک دوره تمرین هوازی و تزریق ادنوزین به مدت 45 دقیقه انجام شد. بررسی ساختاری نورونها به روش رنگآمیزی بافت نیسل صورت گرفت. مقادیر بیان ژن NGF و Glutamate در ناحیه CA1 نمونههای بافت هیپوکمپ از طریق روش RT-qPCR اندازهگیری شدند.
یافتهها: مرگ سلولی در نورونهای ناحیه CA1 هیپوکمپ در گروه ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی افزایش داشت. مرگ سلولی در گروههای ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی + آدنوزین و ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی + تمرین هوازی، کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). بیان ژنهای NGF و Glutamate در گروه ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی + آدنوزین و در گروه ایسکمِی مغزی با آدنوزین + تمرین هوازی نسبت به گروه کنترل ایسکمی به ترتیب افزایش و کاهش آماری معنیداری نشان دادند (P<0.05).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که تجویز همزمان داروی آدنوزین به همراه تمرین هوازی در موشهای صحرایی منجر به بهبود ترمیم آسیب ناشی از تجمع گلوتامات به دنبال ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی، از طریق افزایش بیان mRNA NGF میگردد.
شکوفه صادقی، سیدجواد ضیاءالحق،
دوره 25، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: چاقی ممکن است با اختلالات غده تیروئید مرتبط باشد. از طرفی برخی درمانها مانند اصلاح رژیم غذایی و فعالیت بدنی ممکن است بر کاهش چاقی اثربخش باشند. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرینات هوازی و رژیم غذایی مختلف بر سطح هورمونی و تغییرات هیستوپاتولوژیکی بافت تیروئید موشهای صحرایی نر چاق انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 25 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار سه هفتهای انجام شد. در ابتدا برای القاء چاقی 50 سر موش صحرایی بهمدت 12 هفته در معرض رژیم غذایی پرچرب شامل ۴۰ درصد چربی، ۴۰درصد پروتئین و ۲۰ درصد کربوهیدرات قرار گرفتند. پس از آن بر اساس شاخص لی، 25 موش صحرایی به صورت تصادفی در پنج گروه 5 تایی شامل کنترل سالم، چاق+ رژیم پرچرب، چاق+ رژیم معمولی، چاق+ رژیم پرچرب+هوازی، چاق +رژیم معمولی+ هوازی تقسیم شدند. بعد از القاء چاقی، به 2 گروه رژیم غذایی استاندارد شامل 20 درصد چربی، 10درصد پروتئین و 70 درصد کربوهیدرات داده شد. تمرینات هوازی 30 دقیقه در روز، 8 متر بر دقیقه طی 5 روز در هفته به مدت 8 هفته بر روی تردمیل جوندگان انجام شد. پس از بیهوشی، کالبد شکافی انجام و بافت تیروئید برای مطالعات هیستوپاتولوژیک و 5 میلیلیتر خون برای تعیین سطح TSH، T3 و T4 بهوسیله کیت رادیوایمونواسی به آزمایشگاه ارسال شدند.
یافتهها: مقادیر سرمی هورمون TSH در گروههای دریافتکننده رژیم پرچرب نسبت به گروه کنترل و رژیم معمولی با و بدون فعالیت هوازی افزایش آماری غیرمعنیداری داشت. مقادیر هورمون T3 گروه دریافتکننده رژیم معمولی به همراه فعالیت هوازی نسب به گروههای کنترل، رژیم پرچرب و رژیم پرچرب به همراه فعالیت هوازی بهصورت معنیداری کمتر بود (P<0.05). از طرفی هورمون T4 در همه گروههای چاقی نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنیدار داشت (P<0.05) و تنها در گروه دریافتکننده رژیم معمولی به همراه فعالیت هوازی این مقادیر در سطح گروه کنترل بود. تغییرات زیادی در سلولهای فولیکولار، پارافولیکولار و فولیکول بافت تیروئید در گروه چاقی ادامهدهنده رژیم پرچرب بهدست آمد. این تغییرات در گروههای تغییر رژیم غذایی به سمت رژیم معمولی به تنهایی و همراه با فعالیت هوازی کاهش چشمگیری داشت (P<0.05).
نتیجهگیری: القاء چاقی موجب تغییرات ساختاری و بیوشیمیایی قابل توجه در تیروئید شد و ترکیب اصلاح رژیم غذایی به همراه فعالیت هوازی برای بهبود این تغییرات، موثرتر بود.
زهرا آقاجانی، سمیه رجبی، سیدجواد ضیاءالحق،
دوره 26، شماره 3 - ( 7-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: متآمفتامین یک داروی بسیار اعتیادآور، با خطرات اجتماعی و روانی شدید است که بهطور گستردهای مورد سوء مصرف قرار میگیرد. این مطالعه به منظور تعیین اثر چهار هفته تمرین هوازی و مکمل بربرین بر بیان ژنهای گیرنده دوپامین 5 وPARP در بافت قلب موشهای مواجهه یافته با متآمفتامین انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 30 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار بهصورت تصادفی در پنج گروه شش تایی شامل کنترل، متآمفتامین، متآمفتامین+ فعالیت هوازی، متآمفتامین+ بربرین و متآمفتامین+ فعالیتهوازی + بربرین تقسیم شدند. تزریق درون صفاقی متآمفتامین به میزان ۱۰ میلیگرم بر کیلوگرم و تمرین هوازی و مصرف بربرین (100 میلیگرم بر کیلوگرم) به مدت 4 هفته در دوره ترک در نظر گرفته شد. بیان ژن گیرنده دوپامین 5 وPARP با استفاده از روش Real time PCR مورد سنجش قرار گرفت.
یافتهها: بیان ژن PARP در گروه آمفتامین (1.02±0.65) نسبت به گروه کنترل (1.02±0.24) و بیان ژن گیرنده دوپامین 5 در گروه آمفتامین (5.74±4.94) در مقایسه با گروه کنترل (4.76±2.63) اختلاف آماری معنیداری نداشت. بیان ژنهای PARP و گیرنده دوپامین 5 متعاقب فعالیت ورزشی به ترتیب شامل 1.01±0.55 و 4.30±1.96، مکمل بربرین به ترتیب شامل 0.61±0.25 و 2.97±1.45 و مداخله ترکیبی به ترتیب شامل 0.67±0.30 و 3.43±1.87 بودند که تفاوت آماری معنیداری بین گروهها مشاهده نشد.
نتیجهگیری: القاء کوتاه مدت متآمفتامین تغییر معنیداری در بیان ژنهای گیرنده دوپامین 5 و PARP در قلب موشهای مواجهه یافته با متآمفتامین ایجاد نکرد.