85 نتیجه برای تمرین
علی عباسی، صدیقه فیاضی، دکتر فرزانه احمدی، محمدحسین حقیقی زاده،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : تنگینفس و خستگی در نارسایی قلبی، باعث اختلال قابل توجهی در کیفیت زندگی و توانایی عملکردی این بیماران میگردد. این مطالعه به منظور تعیین تاثیر برنامه ورزشی پیادهروی خانگی بر کیفیت زندگی و توانایی عملکردی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی انجام پذیرفت. روش بررسی: در این پژوهش نیمه تجربی، 60 بیمار بستری مبتلا به نارسایی قلبی کلاس II و III در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی اهواز طی سال 1384، با روش جورکردن در دو گروه آزمون (30=n) و کنترل (30=n) قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها شامل فرم اطلاعات دموگرافیک، چک لیست کیفیت زندگی مینهسوتا و فرم زمانبندی شده برنامه ورزشی بود. برنامه ورزشی پیادهروی در این بیماران سه بار در هفته و تا هشت هفته انجام گرفت. در ابتدا و انتهای مداخله نیز چک لیست کیفیت زندگی مینهسوتا برای تعیین کیفیت زندگی در اختیار بیماران دو گروه قرار گرفت. همچنین تست پیاده روی 6 دقیقهای نیز به منظور تعیین توانایی عملکردی بیماران در ابتدا و انتهای مداخله در دو گروه انجام گرفت. دادهها به وسیله نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها: اختلاف قابل توجهی میان میانگین مسافت طی شده در MWT 6 در ابتدا و انتهای مداخله در بیماران گروه آزمون وجود داشت (86/373 متر در ابتدای مداخله تا 30/412 متر در انتهای مداخله، 05/0P<). این تفاوت در بیماران گروه کنترل معنیدار نبود (79/376 متر در ابتدای مداخله تا 63/377 متر در انتهای مداخله). اختلاف قابل توجهی میان نمرات کیفیت زندگی، در ابتدا و انتهای مداخله در گروه آزمون وجود داشت (32/52 در ابتدای مداخله تا 80/43 در انتهای مداخله). این تفاوت در گروه کنترل معنیدار نبود (32/52 در ابتدای مداخله تا 80/43 در انتهای مداخله). همچنین بین مدت زمان ورزش هفتههای اول، چهارم و هشتم تفاوت معنیدار وجود داشت (05/0P<). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که فعالیتهای ورزشی پیادهروی میتواند به عنوان یک روشدرمانی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بهکار رود، زیرا باعث کیفیت زندگی و نیز توانایی عملکردی و ظرفیت ورزشی بیماران میگردد.
دکتر اصغر اکبری، فاطمه غیاثی، مریم براهویی، محمدرضا عرب کنگان،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : تمرین ثباتدهنده گردن روشی است که برای بهبود مکانیسمهای درونی ستون فقرات طراحی شده است و سبب ثبات فقرات گردن و آسیبناپذیری آن میگردد. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی تمرینهای اختصاصی ثباتدهنده عضلات گردن نسبت به تمرینهای دینامیک در بهبود ناتوانی و درد مزمن گردن انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده دو سوکور روی 26 بیمار مراجعه کننده به کلینیک فیزیوتراپی دانشگاه علوم پزشکی زاهدان با تشخیص درد مزمن گردن طی سالهای 86-1385 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه 13تایی تمرینهای ثباتدهنده و دینامیک قرار گرفتند. درد (رتبهای) با مقیاس اندازهگیری دیداری درد و Northwick Park Neck Pain Questionnaire (NPNPQ)، شدت ناتوانی (رتبهای) با Neck Disability Index (NDI)، قدرت عضلات گردن (بار) توسط Dynatest و دامنههای حرکتی (درجه) با گونیامتر مخصوص گردن قبل و پس از درمان ارزیابی شد. برنامه درمان برای هر دو گروه شامل 24 جلسه تمرین طی 12 هفته، هر هفته 2 جلسه و هر جلسه 45 دقیقه بود. از آزمونهای t مستقل ، منویتنی ، t زوج و ویلکاکسون به ترتیب برای مقایسه نتایج قبل و بعد درمان بینگروهی و درونگروهی استفاده گردید. یافتهها : میانگین درد گردن (NPNPQ) در گروه ثباتدهنده از 77/0+-23/18 به 39/4+-54/7 و در گروه دینامیک از 99/3+-31/18 به 89/3+-85/11 کاهش یافت (P<0.05). میانگین ناتوانی (NDI) در گروه ثباتدهنده از 99/4+-69/22 به 09/4+-23/8 و در گروه دینامیک از 88/4+-23/22 به 54/5+-92/14 کاهش یافت (P<0.05). افزایش قدرت عضلات، دامنه حرکتی اکستانسیون و کاهش میانگین درد و ناتوانی بعد از درمان در گروه ثباتدهنده نسبت به گروه دینامیک بیشتر بود (P<0.05). اختلافی بین دو گروه از نظر قدرت عضلات فلکسور و فلکسور طرفی چپ و نیز دامنه فلکسیون و فلکسیون طرفی راست و چپ بعد از درمان وجود نداشت. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که هر دو روش تمرین ثباتدهنده و تمرین دینامیک گردن در بیماران با درد مزمن گردن سبب افزایش قدرت عضلات سطحی و عمقی گردن، افزایش دامنههای حرکتی آن و کاهش درد و ناتوانی میشوند. همچنین استفاده از تمرینهای ثباتدهنده در کاهش درد و ناتوانی و افزایش قدرت، موثرتر از تمرینهای دینامیک بود.
دکتر طناز احدی، دکتر محمد سالکی، دکتر محمد رازی، دکتر غلامرضا رئیسی، دکتر بیژن فروغ،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : استئوآرتریت شایعترین بیماری مفاصل سینوویال میباشد. این بیماری با تخریب پیشرونده غضروف مفصلی مشخص میشود. شیوع این بیماری در سنین سالمندی بوده و در رأس علل ناتوانی در این سنین قرار دارد. علائم بیماری استئوآرتریت زانو به صورت درد، خشکی صبحگاهی و محدودیت حرکات مفصلی میباشد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر مدالیتههای فیزیکی و تمرین ایزومتریک بر علائم بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو انجام پذیرفت. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی تصادفی شده روی 40 بیمار مبتلا به استئوآرتریت زانو مراجعه کننده به درمانگاه طب فیزیکی و توانبخشی بیمارستان فیروزگر تهران در سال 1388 انجام شد. بیماران براساس علائم بالینی و رادیولوژیکی طبق معیارهای ACR انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 20 نفره تحت درمان با مدالیتههای فیزیکی (A) و تمرین ایزومتریک (B) قرار گرفتند. گروه A تحت درمان با مدالیته فیزیکی به مدت 12 جلسه (4 هفته) و گروه B تحت درمان با تمرین ایزومتریک در منزل (4 هفته) قرار گرفتند. برای ارزیابی از فرم پرسشنامه Koos استاندارد شده و نیز برای اندازهگیری شدت درد از مقیاس بصری درد (VAS) استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزاری آماری SPSS-11 و آزمون تی تحلیل شدند. یافتهها : در گروه مدالیته فیزیکی میانگین کیفیت زندگی پس از مداخله افزایش و میانگین شدت درد و علائم بالینی شامل تورم و سفتی مفصل کاهش یافت (P<0.05). در گروه تمرین ایزومتریک میانگین شدت علائم بالینی کاهش و کیفیت زندگی پس از مداخله افزایش یافت (P<0.05). همچنین میانگین درجه بهبود فعالیتهای روزمره زندگی پس از مداخله در گروه مدالیته فیزیکی به میزان معنیداری نسبت به گروه تمرین ایزومتریک بالاتر بود (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که مدالیتههای فیزیکی و تمرین ایزومتریک زانو در بیماران مبتلا به استئوآرتریت به یک میزان باعث کاهش درد شده است؛ اما روش درمانی مدالیتههای فیزیکی باعث بهبود معنیدار فعالیتهای روزمره زندگی در مقایسه با روش درمانی تمرین ایزومتریک میگردد.
دکتر سیدجعفر موسوی، معصومه حبیبیان،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : فیبرینوژن به عنوان یک شاخص التهابی، بخش اصلی از مسیر آبشاری انعقاد خون است که نقش مهمی در تصلب شرایین و عوارض ناشی از لختهزایی ایفاء مینماید. این مطالعه به منظور مقایسه اثر دو شیوه تمرینی حاد هوازی و مقاومتی بر غلظت فیبرینوژن پلاسمایی زنان فعال جوان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه نیمهتجربی روی 20 زن سالم و فعال دانشجوی تربیت بدنی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ساری در سال 1388 انجام شد. افراد به صورت در دسترس و هدفمند انتخاب و سپس به دو گروه تمرین مقاومتی و تمرین هوازی تقسیم شدند. پروتکل تمرینی گروه هوازی شامل دویدن بر روی تریدمیل با 75- 65 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی تا رسیدن به واماندگی و در گروه مقاومتی اجرای شش تمرین با وزنه در سه ست و 7- 5 تکرار با شدت 80درصد از یک تکرار بیشینه بود. افراد از نظر متغیرهای آنتروپومتریک، حداکثر اکسیژن مصرفی، درصد چربی و سن همسان شدند. پس از 12 ساعت ناشتایی شبانه، نمونههای خونی در مراحل قبل، بلافاصله و 60 دقیقه پس از آزمون گرفته شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-12 و آزمونهای کولموگروف- اسمیرونوف، تحلیل واریانس اندازههای تکراری، تعقیبی LSD و t مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در هر دو گروه تمرینی مقاومتی و هوازی مقادیر فیبرینوژن بلافاصله بعد از تمرین افزایش یافت و در 60دقیقه ریکاوری تا سطوح بالاتر از مقادیر پایه بالا ماند. تغییرات فوق فقط در گروه هوازی معنیدار (P<0.05) بود. در مقایسه بین گروهی سطوح فیبرینوژن، فقط تفاوت معنیداری در غلظت فیبرینوژن بلافاصله پس از تمرین و با سطوح بالاتر در گروه تمرین مقاومتی نسبت به تمرین هوازی مشاهده شد (P<0.035). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که اجرای یک جلسه تمرین حاد هوازی واماندهساز با شدت متوسط ممکن است به افزایش کمتر سطوح فیبرینوژن پلاسمایی در مقایسه با یک جلسه تمرین مقاومتی با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه، منجرشود.
اسرا عسکری، بابی سان عسکری، دکتر زین العابدین فلاح، شیما کاظمی،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماریهای قلبی و عروقی یکی از مهمترین علل مرگ و میر در جهان میباشند. افزایش لیپیدهای خون به خصوص کلسترول و تری گلسیرید دو عامل خطر بیماریهای قلبی و عروقی میباشند. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرین هوازی بر سطح لیپیدو لیپو پروتئینهای سرم زنان غیرورزشکار انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی روی 30 زن غیرورزشکار با دامنه سنی 45-30سال در شهرستان گلوگاه از استان مازندران در سال 1387 انجام شد. روش نمونهگیری از نوع تصادفی بود. افراد با روش همتاسازی از روی Vo2max به دست آمده به دو گروه 15 تایی کنترل و آزمایش تقسیم شدند. لیپوپروتئین پرچگال (HDL-c)، کلسترول تام (TC)، تریگلیسرید (TG)، لیپوپروتئین کمچگال (LDL-c)، لیپوپروتئین بسیارکمچگال (VLDL-c)، عامل خطر بیماریهای قلبی (RF=TC/HDL) و درصد چربی زیرپوستی قبل از تمرین هوازی ارزیابی گردید. سپس گروه آزمایش به مدت هشت هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه یک ساعت تحت تمرین هوازی (با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه) قرار گرفتند. پس از هشت هفته تمرین لیپید و لیپوپروتئینهای سرم گروههای آزمایش و کنترل تعیین گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-14 و آزمونهای t همبسته و t مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : بین میزان کلسترول تام ، عامل خطر بیماریهای قلبی (RF) و درصد چربی زیرپوستی در گروه آزمایش در مرحله پسآزمون نسبت به پیشآزمون کاهش معنیداری مشاهده گردید (P<0.05). همچنین مقادیر HDL-c، تریگلیسرید، LDL-c و VLDL-c در گروه آزمایش نسبت به کنترل افزایش نشان داد؛ اما این افزایش از نظر آماری معنیدار نبود. بین میزان کلسترول تام ، LDL-c ، RF و درصد چربی زیرپوستی در گروه آزمایش نسبت به کنترل در پسآزمون کاهش معنیداری مشاهده گردید (P<0.05). افزایش مقدار HDL-c و کاهش در مقادیر تریگلیسرید و VLDL-c در گروه آزمایش نسبت به کنترل مشاهده گردید؛ ولی از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تمرینات هوازی سبب کاهش درصد چربی زیرپوستی، کلسترول تام ، RF و لیپوپروتئینهای کمچگال پلاسما در زنان غیرورزشکار میگردد.
دکتر وحید تأدیبی، زهرا بیات،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : دیابت نوع 2 به عنوان اختلال متابولیکی جدی، کیفیت زندگی افراد مبتلا را تحت تأثیر قرار میدهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر مداخله دارویی و تمرین هشت هفته تمرین هوازی بر کیفیت زندگی زنان دیابتی نوع 2 انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 52 زن مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز دیابت بیمارستان طالقانی کرمانشاه از اردیبهشت لغایت تیرماه 1389 انجام شد. بیماران به طور تصادفی به چهار گروه تمرین ایروبیک با مصرف دوز کامل دارو (12 نفر)، تمرین ایروبیک با مصرف نصف دوز دارو (12 نفر)، بدون تمرین با مصرف دوز کامل دارو (14 نفر) و بدون تمرین با مصرف نصف دوز دارو (14نفر) تقسیم شدند. تمرین ایروبیک شامل جلسات تمرینی 45 دقیقه در ابتدا و افزایش تدریجی تا 105 دقیقه بود که در هر هفته 3 جلسه و به مدت 8 هفته اجراء شد. دوز کامل دارو شامل مصرف روزانه 500 میلیگرم متفورمین و 5 میلیگرم گلیبنکلامید و نصف دوز دارو شامل مصرف روزانه 250 میلیگرم متفورمین و 5/2 میلیگرم گلیبنکلامید بود. در گروههای بیتمرین، آزمودنیها هیچگونه فعالیت ورزشی انجام ندادند. از پرسشنامه SF-36 (short-form health survey with only 36 questions) برای ارزیابی کیفیت زندگی استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-18 و آزمونهای ANOVA و تی وابسته تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در ابتدای مطالعه تفاوت معنیداری در کیفیت زندگی بین چهار گروه مشاهده نشد. پس از مداخله، کیفیت زندگی در گروه اول افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). در گروه دوم همه خردهمقیاسهای کیفیت زندگی افزایش داشتند؛ اما فقط افزایش در خردهمقیاس عملکرد اجتماعی از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). در گروه سوم در همه خردهمقیاسها کاهش دیده شد و در خردهمقیاسهای عملکرد بدنی، نشاط و سرزندگی و درد جسمانی از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). در گروه چهارم کیفیت زندگی کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تمرین ایروبیک با مصرف کامل دارو میتواند باعث بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به دیابت نوع2 گردد.
محمدجواد دیلم، محمدعلی قرائت، دکتر محمدعلی آذربایجانی، حسینعلی اسلانی کتولی،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : افزایش شدت تمرین یکی از راهکارهای توسعه عملکرد ورزشکاران میباشد. کارآمدی برنامه تمرین از طریق سنجش نشانگران بیوشیمیایی و روانشناختی تعیین میگردد. از آنجایی که پاسخ این متغیرها به افزایش شدت تمرین وابسته به سطح آمادگی افراد مورد مطالعه و نوع برنامه تمرینی میباشد؛ نتایج مطالعات موجود متناقض است. لذا این مطالعه به منظور تعیین اثر افزایش شدت تمرین بر کورتیزول، تستوسترون، آلفاآمیلازبزاقی و وضعیت خلق و خوی کشتیگیران حرفهای نوجوان انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 15 کشتیگیر نوجوان دعوت شده به اردوی تیم ملی در سال 1388 به مدت سه هفته تمرینات فزاینده را انجام دادند. نمونه بزاق قبل از انجام تمرینات، پایان هفتههای اول، دوم و سوم برای سنجش غلظت کورتیزول، تستوسترون وآلفاآمیلاز جمعآوری گردید. برای سنجش خلق و خوی افراد مورد مطالعه قبل و پس از پایان دوره تمرینی، از آزمون 24 سوالی نیمرخ وضعیت خلق و خو برامس استفاده گردید. با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-14 ، برای تعیین اثر یک دوره تمرین شدید بر عوامل آمادگی جسمانی و نیمرخ وضعیت خلقی از مدل آماری t و برای تغییرات متغیرهای بزاق از مدل آماری تحلیل واریانس استفاده شد. یافتهها : پس از افزایش شدت تمرین سههفتهای، غلظت کورتیزول (0.75+-7.69 ng/ml در مقابل 0.93+-8.1 ng/ml)، تستوسترون (0.89+-82.3 ng/ml در مقابل 1.7+-64.2 ng/ml)، آلفاآمیلازبزاقی (1.35+-98.81 U/ml در مقابل 1.5+-84.2 U/ml) و خلق و خو (3.28+-16.4 در مقابل 2.91+-20.08)تفاوت آماری معنیداری نشان نداد. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که افزایش شدت تمرین بر غلظت کورتیزول، تستوسترون و آلفاآمیلازبزاقی و نیز خلق و خوی کشتیگیران حرفهای نوجوان اثری ندارد.
عبدالحمید حاجی حسنی، فرید بحرپیما، امیرهوشنگ بختیاری، محمد تقیخانی،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : ادیپونکتین هورمون مترشحه از سلولهای ادیپوسیت است که سطح پایین آن نشاندهنده مقاومت انسولینی و گسترش بیماری دیابت میباشد. تمرین درمانی بهصورت منظم و در میان مدت، موجب کاهش مقاومت انسولینی، افزایش جذب گلوکز در عضلات، افزایش سطح ادیپونکتین و کاهش هموگلوبین گلیکوزیله در افراد مبتلا به دیابت میگردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر دویدن روی سطوح شیبدار مثبت (تمرینات کانسنتریک) و منفی (تمرینات اکسنتریک) بر میزان ادیپونکتین پلاسما و گلوکز سرم بیماران مبتلا به دیابت نوع2 انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 28 بیمار (13 مرد و 15 زن) در محدوده سنی 60-40 سال مبتلا به دیابت نوع 2 ارجاع شده توسط مرکز دیابت سمنان به مرکز تحقیقات توانبخشی عصبی - عضلانی دانشگاه علوم پزشکی سمنان در سال 1389 انجام شد. بیماران بهطور تصادفی در دو گروه تمرینات اکسنتریک و کانسنتریک با استفاده از تردمیل قرار گرفتند. قبل و بعد از دورههای کنترل و مداخله گلوکز، هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) و ادیپونکتین سرم گروهها اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-18 و آزمونهای Kolmogorov-Smirnov ، Repeated-Measures ANOVA ، Tukey و independent t-test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : تمرینات اکسنتریک و کانسنتریک سبب کاهش آماری معنیداری در میزان گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله سرم و نیز افزایش میزان ادیپونکتین سرم بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 گردید (P<0.05). با این وجود تمرینات اکسنتریک نسبت به تمرینات کانسنتریک سبب کاهش بیشتر گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله سرم و افزایش بیشتر ادیپونکتین سرم بیماران نسبت به گروه تمرینات کانسنتریک گردید (P<0.05). نتیجهگیری : تمرینات اکسنتریک در کاهش و کنترل گلوکز سرم و بهبود ادیپونکتین سرم بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مؤثرتر از تمرینات کانسنتریک میباشد.
ابراهیم بنیطالبی، کیهان قطره سامانی، گشتاسب مردانی، علی سهیلی، رویا انصاری سامانی، حسین تیموری،
دوره 14، شماره 4 - ( 10-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : اسفنگوزین-1-فسفات (S1P) در تنظیم، تکثیر، تمایز، هایپرتروفی و مقابله با مرگ برنامهریزی شده سلولی و فعالسازی سلولهای ماهوارهای (satellite cell) نقش دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین مقاومتی بر مقدار اسفنگوزین-1-فسفات، میزان بیان ژن اسفنگوزین-1-فسفات کیناز1 و ایزوفرمهای مختلف زنجیره سنگین میوزینی (MHC I, IIa, IIb, IIx) عضلات اسکلتی تند و کند انقباض موش صحرایی نر انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 8 هفتهای با وزن تقریبی 250-190 گرم انجام شد. موشها به صورت تصادفی در دو گروه 12 تایی کنترل و تمرینی قرار گرفتند. نردبان مقاومتی یک متری با فاصله میلههای 2 سانتیمتری با شیب 85 درجه بهعنوان وسیله تمرین مقاومتی و وزنههای متصل شده به دم حیوان بهعنوان مقاومت استفاده شد. مقدار S1P در لایه کلروفرم بهوسیله دستگاه HPLC اندازهگیری شد. برای بررسی بیان ژن اسفنگوزین-1-فسفات کیناز1 (SK1) و ایزوفرمهای مختلف زنجیره سنگین میوزینی (MHC I, IIa, IIb, IIx) عضلات اسکلتی تند و کند موشها از روش Real-Time PCR استفاده شد. بیان ژنها در عضلات تاکننده بلند انگشت شست پا (Flexor Hallucis Longus: FHL) به عنوان عضله تندانقباض و عضله نعلی (Soleus: SOL) به عنوان کندانقباض بررسی گردید. دادهها با میانگین و انحراف معیار توصیف گردید و پس از انجام آزمون نرمالیتی Kolmogorov-Smirnov، مقایسه میانگینها با نرمافزار SPSS-17 و independent t-test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها : تمرین مقاومتی محتوای S1P در عضله FHL 0.292±1.042 pmol/mg weight و SOL 0.111±0.587 pmol/mg weight را در گروه تمرینی در مقایسه با عضله FHL 0.146±0.608 pmol/mg weight و SOL 0.159±0.427 pmol/mg weight گروه کنترل افزایش داد (P<0.05). بهعلاوه تمرین مقاومتی باعث تغییرات در بیان ژن SK1 در عضله تندانقباض FHL و کندانقباضSOL ، MHC I در عضله تندانقباضFHL و کندانقباضSOL ، MHC IIa در عضله تندانقباض FHL و کندانقباض SOL، MHC IIb در عضله تندانقباض FHL و کندانقباض SOL و MHC IIx در عضله کندانقباضSOL گروهتمرینی نسبت به گروه کنترل شد (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تمرین مقاومتی سبب افزایش میزانS1P عضلانی و بیان MHCs و SK1 میگردد.
دکتر محمدرضا رمضان پور، عباس خسروی،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : چاقی و رژیم غذایی با چربی اشباع شده بر لیپوپروتئینهای سرم اثر منفی میگذارد. بهترین روش برای درمان چاقی و کاهش لیپوپروتئینهای سرم استفاده از رژیم غذایی حاوی اسیدهای چرب اشباع نشده توأم با ورزشهای استقامتی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف بادام زمینی بر سطح سرمی لیپوپروتئینهای مردان دارای اضافه وزن و چاق انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی روی 36 مرد چاق و دارای اضافه وزن با میانگین سنی 3.4±41.82 سال و نمایه توده بدنی 2.50±32.38 در شهرستان گالیکش استان گلستان در سال 1388 انجام شد. افراد به صورت غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند. آزمودنیها به سه گروه 12 نفری کنترل، تمرین هوازی (گروه تجربی اول) و تمرین هوازی توأم با مصرف روزانه 50 گرم بادام زمینی (گروه تجربی دوم) تقسیم شدند. نمونه خون اخذ شده قبل و بعد از دوره تمرینی از نظر کلسترول تام، تریگلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی بالا، لیپوپروتئین با چگالی پایین و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت. دادهها با استفاده از SPSS-16 و آزمونهای ANOVA و LSD تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میزان کاهش سطح میانگین کلسترول تام، تریگلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی پایین و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین در گروه تجربی دوم نسبت به دیگر گروههای مورد مطالعه از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده بهبود سطح سرمی لیپوپروتئین به ویژه تریگلیسرید و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین در اثر تمرینات هوازی توأم با مصرف بادام زمینی در مردان دارای اضافه وزن و چاق بود.
معصومه حبیبیان، ولی اله دبیدی روشن، سید جعفر موسوی، سید علی اکبر محمودی،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : آسیب اکسیداتیو ناشی از وجود سرب در مغز، به عنوان یک مکانیسم مولکولی احتمالی در سمیت سرب در نظر گرفته میشود. تمرین هوازی با القای آبشاری از فرایندهای مولکولی و سلولی از مغز حمایت میکند. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین هوازی بر عامل نروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) و مالون دی آلدئید (MDA) بافت مخچه موشهای صحرایی در معرض استات سرب انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به گروههای پایه، شم (30 میلیگرم/کیلوگرم، اتیل اولئات)، سرب و سرب + تمرین (20 میلیگرم/کیلوگرم، تزریق داخل صفاقی استات سرب) تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل 8 هفته دویدن با سرعت 15 تا 22متربردقیقه، مدت 25 تا 64 دقیقه در روز و 5 جلسه در هفته بود. سطوح BDNF و MDA به ترتیب با روش ELISA و تیوباربیتوریک اسید سنجیده شد. یافتهها : تیمار مزمن با استات سرب سطوح MDA مخچهای را در موشها افزایش داد (P<0.001)؛ اما اثری بر سطوح BDNF نداشت. اثر متقابل تمرین هوازی و استات سرب سطوح MDA را کاهش داد (P<0.001) و منجر به افزایش غیرمعنیدار سطوح BDNF در مخچه گردید. نتیجهگیری : تمرین هوازی با شدت متوسط ممکن است نقش حمایت عصبی در مقابل آسیب ناشی از سرب بر مخچه از طریق تنظیم منفی استرس اکسیداتیو داشته باشد و سلامت مغز را با افزایش BDNF ارتقاء بخشد.
نجمه حبیبی، سیدمحمد مرندی،
دوره 15، شماره 4 - ( 10-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : دیابت ملیتوس به عنوان یک بیماری متابولیک با اختلال در سطح لیپید و گلوکز خون همراه است. این مطالعه به منظور تعیین اثر 12 هفته تمرین یوگا برسطح سرمی گلوکز، انسولین و تریگلیسیرید زنان مبتلا به دیابت نوع2 انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 26 زن مبتلا به دیابت نوع 2 در دو گروه مداخله (16 نفر) و کنترل (10 نفر) در شرایط رژیم دارویی و غذایی یکسانی قرار گرفتند. برنامه تمرینی گروه مداخله روزانه شامل 75 دقیقه تمرین یوگا، هفتهای سه جلسه و به مدت 12هفته به طول انجامید. سطح گلوکز، انسولین، لپتین ، تریگلیسرید ، HDL-C ، LDL-C و TC زنان 24 ساعت قبل و بعد از اتمام دوره تمرینی مورد سنجش قرار گرفت. یافتهها : پس از اتمام دوره تمرینی سطح گلوکز، انسولین و تریگلیسرید بیماران گروه مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). در حالی که سطح لپتین، HDL-C ، LDL-C و TC گروه مداخله نسبت به گروه کنترل تفاوت آماری معنیداری نشان نداد. نتیجهگیری : تمرین یوگا باعث بهبود میزان گلوکز، انسولین و تریگلیسیرید زنان مبتلا به دیابت نوع دو میگردد.
فرهاد کوهی آچاچلویی، فتاح مرادی، مهدی عباس زادگان،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف:مطالعات پیشین نتایج متناقضی را در خصوص اثر تمرین استقامتی بر سطوح در گردش اینترلوکین-18 (IL-18) وC-reactive protein با حساسیت بالا (hsCRP) در افراد چاق گزارش کردهاند. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی IL-18 و hsCRP در مردان چاق انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 18 مرد چاق بهطور تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. متعاقب 12 ساعت ناشتا، قد، وزن، نمایه توده بدن، درصد چربی بدن، سطوح سرمی IL-18 و hsCRP پیش و پس از دوره تمرین اندازهگیری شد. پروتکل تمرین مقاومتی شامل دوازده هفته تمرین با وزنه 3 جلسه تمرین در هفته و هر جلسه به مدت 60 دقیقه بود. یافتهها :به دنبال دوازده هفته تمرین مقاومتی سطوح سرمی IL-18 و hsCRP در گروه مداخله به طور غیرمعنیداری در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت. نتیجهگیری : اجرای تمرین مقاومتی به مدت دوازده هفته کاهش معنیداری در سطح سرمی IL-18 و hsCRPمردان چاق نداشت.
رسول اسلامی، رضا قراخانلو، سیدجواد مولی، حمید رجبی، ریحانه محمدخانی،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : خانواده عوامل رشدی نقش مهمی را در سلامت سیستم عصبی-عضلانی ایفا میکند. این مطالعه به منظور تعیین اثر یک جلسه تمرین بدنی از نوع مقاومتی بر مقادیر پروتئینی و بیان ژن NT-4/5 در عضلات کند و تند تنش موشهای صحرایی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 16 موش صحرایی نر به طور تصادفی در دو گروه 8 تایی تمرین مقاومتی و کنترل قرار گرفتند. تمرین مقاومتی شامل بالارفتن از نردبان یک متری به همراه وزنههای بسته شده به دم موشها بود. برای اندازهگیری بیان ژن NT-4/5 از Quantitative Real time RT-PCR و برای اندازهگیری پروتئین آن از روش الایزا استفاده شد. یافتهها : یک جلسه تمرین مقاومتی باعث کاهش معنیداری در بیان ژن NT-4/5 و افزایش معنیدار پروتئین آن در عضله سولئوس شد (P<0.05). یک جلسه تمرین مقاومتی بر مقادیر پروتئینی و بیان ژن NT-4/5 در عضله خم کننده بلند انگشتان اثر آماری معنیداری نداشت. نتیجهگیری : یک جلسه تمرین بدنی از نوع مقاومتی باعث تغییرات در مقادیر پروتئینی و بیان ژن NT-4/5 در عضله اسکلتی شد که این تغییرات به نوع عضله نیز وابسته است.
شادمهر میردار، علی اکبر رمضان نژاد، اکرم ارزانی، محمد علی نژاد، اکبر حاجی زاده،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف:سرب به عنوان آلاینده محیطی موجب تخریب سیستم ایمنی میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین با شدت متوسط و کورکومین بر سطح سرمی ایمنوگلوبولین A در موشهای در معرض استات سرب انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 46 موش صحرایی نر به 6 گروه کنترل، حلال، سرب، تمرین-سرب، کورکومین-سرب و سرب-تمرین-کورکومین تقسیم شدند. گروههای تمرینی به مدت 8 هفته (25 تا 64 دقیقه در روز، 15 تا 22 متر در دقیقه و شیب صفر درجه) بر روی نوارگردان به تمرین پرداختند. 20میلیگرم محلول استاتسرب به گروههای سرب، تمرین-سرب، کورکومین-سرب و ترکیبی، 30 میلیگرم حلال اتیلاولئات به گروه حلال و 30 میلیگرم کورکومین به گروههای کورکومین و ترکیبی به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، 3 روز در هفته و به مدت 8 هفته تزریق شد. سطح IgA با استفاده از روش Single Radial Immuno Diffusion تعیین گردید. یافتهها : سرب سبب افزایش معنیدار سطح سرمی مالون دیآلدهید در حیوانات گردید (P<0.05). همچنین تفاوت معنیداری بین سطح سرمیIgA گروههای سرب، سرب-تمرین و سرب-تمرین-کورکومین نسبت به گروه کنترل، حلال و کورکومین – سرب یافت شد (P<0.05). نتیجهگیری : استفاده همزمان از تمرینات ورزشی استقامتی و کورکومین به علت افزایش فعالیت ایمنوگلوبولین A اثرات سودمندی در مقابله با مسمومیت ناشی از سرب داشت.
حسن عموزاد مهدیرجی، ابوالفضل آقاباباییان، مجتبی میرسعیدی، ساجده فدائی ریحان آبادی، آرشین عباسپور سیدی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : تغییرات و عدم تعادل در سیستم هموستاز یکی از علل اصلی حملات قلبی است. اطلاعات متناقضی در مورد اثر تمرین منظم ورزشی به ویژه تمرین مقاومتی بر این عوامل وجود دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین مقاومتی بر شاخصهای هموستاز و نیمرخ لیپیدی مردان انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 16 مرد در محدوده سنی 7.7±48.5 سال به طور تصادفی در دو گروه هشتنفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. افراد گروه مداخله در یک برنامه تمرین مقاومتی (3 روز در هفته، به مدت 8 هفته) شرکت نمودند. وزن بدن، شاخص توده بدن و سطح عوامل انعقادی فیبرینوژن، زمان پروترومبین (PT) ، زمان نسبی ترومبوپلاستین فعال شده (PTT) و تعداد پلاکتها و نیز عامل فیبرینولیتیک D-dimer و لیپیدهای پلاسما شامل تریگلیسرید، کلسترول، لیپیوپروتئین پرچگال و لیپیوپروتئین کمچگال اندازهگیری شدند. یافتهها : پس از 8 هفته تمرین مقاومتی سطح فیبرینوژن، PT ، PTT و تعداد پلاکتها در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بهطور معنیداری کاهش و عامل فیبرینولیتیک D-dimer افزایش یافت (P<0.05). در حالی که سطح کلسترول، تریگلیسرید، لیپیوپروتئین پرچگال و لیپیوپروتئین کمچگال تغییر معنیداری نداشت. نتیجهگیری : اجرای تمرین مقاومتی باعث کاهش شاخصهای هموستاز در مردان بالغ گردید؛ اما بر نیم رخ لیپیدی اثری نداشت.
خسرو جلالی دهکردی، غلامرضا شریفی، سجاد ارشدی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : افزایش گلوکز و اکسیداسیون آن یکی از دلایل افزایش تولید رادیکالهای آزاد و ایجاد استرس اکسیداتیو است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین استقامتی شنا و عصاره آبی بذر شنبلیله بر سطح گلوکز سرم و آنتیاکسیدانهای بافت قلب موشهای دیابتی شده با استرپتوزوتوسین (STZ) انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 50 سر موش صحرایی نر بالغ به صورت تصادفی در پنج گروه ده تایی کنترل دیابتی (DC)، کنترل سالم (دارونما، HC)، تمرین استقامتی شنا (S)، تمرین شنا توأم با عصاره آبی بذر شنبلیله با دوز بالا (SF1) (1.74 g/kg/bw) و تمرین شنا توأم با عصاره آبی بذر شنبلیله با دوز متوسط (SF2) (0.87 g/kg/bw) قرار گرفتند. در ابتدا دیابت در حیوانات گروههای دیابتیک، تمرین استقامتی، SF1 و SF2 با تزریق استرپتوزوتوسین به میزان 60 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن القاء شد. پس از شش هفته، سطح گلوکز سرم و فعالیت آنزیمهای سوپراکسید دسموتاز، کاتالاز و گلوتاتیون پراکسیداز بافت قلب موشهای صحرایی اندازهگیری شد. یافتهها : کاهش وزن بدن در همه گروهها بهغیر از گروه دارونما مشاهده شد (P<0.05). سطح گلوکز سرم بهطور معنیداری در گروههای تمرین شنا توأم با عصاره آبی بذر شنبلیله با دوز بالا و دارونما در مقایسه با گروه کنترل دیابتی کاهش نشان داد (P<0.05). افزایش معنیداری در میزان آنتیاکسیدانهای بافت قلبی در گروههای تمرین شنا توأم با عصاره آبی بذر شنبلیله با دوز بالا و متوسط، تمرین استقامتی شنا و دارونما در مقایسه با گروه کنترل دیابتی مشاهده شد (P<0.05). نتیجهگیری : ترکیب تمرین استقامتی شنا و عصاره بذر شنبلیله سبب افزایش آنتیاکسیدانهای بافت قلب و کاهش سطح گلوکز سرم میگردد.
طالب عموزاد مهدیرجی، علی رضا براری، پروین فرزانگی، مهران احمدی،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : پاراکسوناز-1 عامل مهم جلوگیری از اکسیداسیون لیپیدها و تشکیل اکسید لیپوپروتئین کمچگال است. مطالعات متناقضی از اثر فعالیت بدنی بر پاراکسوناز-1 وجود دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر چهار هفته تمرین استقامتی بر سطح سرمی آنزیم پاراکسوناز-1 و نیمرخ لیپیدی مردان چاق غیرورزشکار انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 16 مرد چاق غیرورزشکار سالم به صورت تصادفی در دو گروه هشت نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. افراد گروه مداخله به مدت چهار هفته، هفتهای سه جلسه با شدت 80-65 درصد ضربان قلب بیشینه به دویدن استقامتی تناوبی پرداختند. نمونهگیری خون 48 ساعت قبل از اولین جلسه تمرین و ۴۸ ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین در حالت ناشتا 12 ساعته انجام شد و سطح سرمی پاراکسوناز-1 و نیمرخ لیپیدی شامل کلسترول، تریگلیسرید، لیپوپروتئین کمچگال و لیپوپروتئین پرچگال با روش ELISA اندازهگیری شدند. یافتهها : غلظت پاراکسوناز-1 بعد از دوره تمرین در گروه مداخله 15.57% افزایش (P<0.05) و در گروه کنترل 19.25% کاهش غیرمعنیدار داشت. در انتهای مطالعه و مقایسه برونگروهی، غلظت سرمی پاراکسوناز-1 در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنیدار نشان داد (P<0.05). در انتهای مطالعه و مقایسه برونگروهی سطح سرمی لیپوپروتئین کمچگال در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05). نتیجهگیری : چهار هفته تمرین استقامتی سبب افزایش غلظت سرمی پاراکسوناز-1 و کاهش لیپوپروتئین کمچگال مردان چاق گردید.
مهدی مدیر، فرهاد دریانوش، هنگامه فیروزمند، حسین جعفری، مصطفی خانزاده،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : فعالیتهای جسمانی متفاوت بر روی سیستم ضداکسایشی موثرند. انتخاب نوع، زمان و شدت تمرین به عنوان الگویی مناسب برای بهبود سطح سلامت جامعه ضروری است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرینات هوازی شدید فزاینده کوتاه و میان مدت بر سطح سرمی آنزیمهای سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در موشهای صحرایی ماده انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 45 سر موش صحرایی ماده نژاد اسپراگوداولی بهطور تصادفی در سه گروه 15 تایی کنترل، هوازی کوتاهمدت و میانمدت قرار گرفتند. برنامه تمرینی کوتاهمدت و میانمدت به ترتیب به مدت 4 و 8 هفته، هفتهای 5 جلسه با سرعت 10 تا 17 متر در دقیقه، شیب 5 تا 15 درجه و مدت زمان 15 تا 60 دقیقه اجرا شد. میزان سرمی آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز به روش ELISA اندازهگیری شد. یافتهها : سطح سرمی آنزیم سوپراکسیددیسموناز (U/ml) در گروههای کنترل 12.8±98.8، تمرینات هوازی کوتاهمدت 10.2±126.4 و میانمدت 10.2±115.1 و سطح سرمی آنزیم کاتالاز (U/ml) در گروههای کنترل 7.2±51.2، تمرینات هوازی کوتاهمدت 5.3±43.7 و 6.3±52.1 تعیین شد. این تغییرات از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : تمرینات هوازی کوتاهمدت و میانمدت اثری بر سطح سرمی آنزیمهای ضداکسایشی سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز موشهای ماده نداشت.
رامین محرمی، صدالدین شجاع الدین، حیدر صادقی،
دوره 16، شماره 4 - ( 10-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : شایعترین علت دردهای مزمن شانه، سندرم گیرافتادگی شانه است. ثبات عملکردی شانه حاصل ارتباط متقابل بین ثباتدهندههای استاتیک و دینامیک است و این ارتباط با واسطه سیستم حسی- حرکتی (حس عمقی) ایجاد میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر شش هفته تمرین مقاومتی با کش بر حس عمقی مردان ورزشکار مبتلا به سندرم گیرافتادگی مفصل شانه انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 30 مرد با سندرم گیرافتادگی مفصل شانه به صورت غیرتصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. آزمودنیها، حرکات ورزشی نیازمند استفاده مکرر بازو در بالای سر را انجام داده بودند و در رشته ورزشی خاصی فعالیت نداشتند. گروه مداخله تمرینات مقاومتی را با استفاده از کش تمرینی به مدت شش هفته انجام دادند. حس عمقی مفصل آزمودنیها در ابتدا و انتهای مطالعه با زوایای صفر، 45 و 90 درجه با استفاده از دستگاه ایزوکنتیک مدل بایودکس سیستم-3 ، اندازهگیری و مقایسه گردید. یافتهها : حس عمقی مفصل شانه در همه زوایای اندازهگیری شده گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل در انتهای مطالعه بهبودی نشان داد (P<0.05). همچنین میزان بهبودی در مقایسه بین دو گروه کنترل و مداخله تفاوت آماری معنیداری داشت (P<0.05). نتیجهگیری : شش هفته تمرین مقاومتی با کش منجر به بهبودی حس عمقی در مبتلایان به سندرم گیرافتادگی مفصل شانه میگردد.