|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
4 نتیجه برای ایمونوهیستوشیمی
روناک شعبانی، دکتر مهرداد جهانشاهی، دکتر محسن نوروزیان، دکتر یوسف صادقی، دکتر نسرین سادات اعظمی، دوره 13، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : تغییرات مورفولوژیک در نقاط مختلف مغز از جمله هیپوکامپ و شکنج دندانهای که دارای تغییرات شکلپذیر (پلاستیسیتی) زیادی هستند؛ به دنبال تزریق داروهای اعتیادآور در مطالعات انسانی و حیوانی مشاهده شده است. ازسوی دیگر، شواهد نشان دادهاند که آستروسیتها به طور فعال در شکلپذیری سیناپسی شرکت دارند. این مطالعه به منظور تعیین اثر پدیده ترجیح مکانی شرطی شده (CPP) بر ساختار سلولی (تعداد آستروسیتهای) شکنج دندانهای موش صحرایی نر و استفاده از روش ایمونوهیستوشیمی برای ردیابی آستروسیتها انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی از 48 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با میانگین وزنی 250-220 گرم استفاده شد. برای آزمایشات رفتاری، موشها به 8 گروه کنترل، کنترل - سالین، شم 1 ، شم 2 و شم 3 (به ترتیب مورفین 2.5 ، 5 و 7.5 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن)، آزمایشی CPP1 ، آزمایشی CPP2 و آزمایشی CPP3 (به ترتیب مورفین 2.5 ، 5 و 7.5 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن + CPP) تقسیمبندی شدند. گروههای آزمایشی روزانه به مدت سه روز تزریقهای زیرجلدی مورفین با دوزهای مختلف (mg/kg 2.5 ، 5 و 7.5) و گروههای شم سالین با دوز mg/kg 1 دریافت کردند و آزمایش ترجیح مکان شرطی شده در آنها مورد بررسی قرار گرفت. 48 ساعت بعد از تست رفتاری، حیوانات با کلروفرم بیهوش شدند و مغز آنها فیکس شد. پس از انجام پردازش بافتی، برشهای 10 میکرونی تهیه شده با روش ایمونوهیستوشیمی رنگآمیزی شدند. به منظور بررسی مورفومتریک آستروسیتهای شکنج دندانهای، از رنگآمیزی اختصاصی آستروسیتها (PTAH) و رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی GFAP استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS16 و آزمون آماری One-way ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سطح معنیداری کمتر از 0.05 در نظر گرفته شد.
یافتهها : بیشترین پاسخ مورفین در دوز 7.5 mg/kg مشاهده شد. تعداد آستروسیتها در گروه کنترل با میانگین 6.129±20.627 با تعداد آن در گروه کنترل - سالین با میانگین 4.71±17.339 تفاوت آماری معنیداری نداشت. در حالی که تفاوت تعداد آستروسیتهای گروه کنترل با سایر گروهها از نظر آماری معنیدار بود (P<0.001).
نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که پدیده ترجیح مکانی شرطی شده ناشی از مورفین میتواند موجب افزایش قابل ملاحظهای در تعداد آستروسیتهای گروههای شم و گروههای آزمایشی نسبت به گروه کنترل شود.
دکتر بابک ایزدی، دکتر ندا کامکار، دکتر مالک کنانی، صدیقه خزاعی، دکتر سیدحمید مدنی، دوره 13، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماری هیرشپرونگ یک بیماری مادرزادی است که بر مبنای فقدان سلولهای گانلگیونی در شبکه عصبی زیرمخاط و لایه عضلانی تشخیص داده میشود. روش استاندارد تشخیص، رنگآمیزی H&E است و با توجه به محدودیتهای تشخیصی که برای مشاهده سلول گانگلیونی در آن وجود دارد؛ این مطالعه به منظور مقایسه روش H&E و رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی با نشانگر BCL-2 انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه آزمایشگاهی 71 نمونه بافتی بیماران مشکوک به بیماری هیروشپرونگ در بخش پاتولوژی بیمارستان امام رضا(ع) کرمانشاه طی سالهای 87-1385 و 20 نمونه مثبت بیماری هیرشپرونگ براساس روش H&E از سایر مراکز (تهران و کرمانشاه) طی سالهای 87-1385 بررسی شدند. از 36 نمونه که در برشهای H&E سلول گانگلیونی در آن دیده شده بود و 35نمونه فاقد سلول گانگلیونی در برشهای رایج H&E، برشهای جدید تهیه شد و تحت رنگآمیزی H&E و BCL-2 قرار گرفت. یافتهها : از 36 مورد با سلول گانگلیونی مثبت در رنگآمیزی H&E ، سلول گانگلیونی در 29 مورد با نشانگر BCL-2 مشاهده شد و در 7 مورد این سلول مشاهده نگردید. در 35 موردی که با رنگآمیزی H&E سلول گانگلیونی مشاهده نگردید؛ سلول گانگلیونی در 5مورد با رنگآمیزی BCL-2 مشاهده شد. حساسیت، ویژگی، ارزش اخباری مثبت و منفی در رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی با مارکر BCL2 به ترتیب 81درصد، 86درصد، 85درصد و 86درصد تعیین شد. عدم توافق (discordancy) رنگآمیزی BCL-2 مثبت (یعنی یافتن سلول گانگلیونی) و H&E منفی (یعنی عدم مشاهده سلول گانگلیونی) 14 درصد تعیین شد. تفاوت مشاهده شده از لحاظ آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی با BCL-2 برای یافتن سلولهای گانگلیونی در موارد مشکوک به بیماری هیرشپرونگ از نظر علایم بالینی، نمیتواند جایگزین روش رایج H&E شود؛ اما استفاده از BCL-2 به عنوان یک روش تکمیلی، تعداد موارد منفی کاذب در یافتن سلول گانگلیونی را کاهش داده و در نتیجه از موارد تشخیص نادرست بیماری هیرشپرونگ میکاهد.
دکتر رحیم گل محمدی، دکتر اکبر پژهان، دوره 13، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : سرطان پستان یکی از مهمترین تومورهای بدخیم و دومین سرطان شایع در زنان است. مجموعهای از عوامل محیطی و آسیبهای ژنتیکی در ایجاد این سرطان نقش دارند. ژن Ki67 یک پروتوانکوژن است که در روند تکثیر سلولی فعال است. بررسی پروتئین Ki67 از نظر پاسخ به شیمیدرمانی و پیشآگهی بیماری اهمیت دارد. این مطالعه به منظور بیان ژن Ki67در بیماران مبتلا به سرطان پستان به روش ایمونوهیستوشیمی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی تحلیلی به روش ایمونوهیستوشیمی روی نمونههای سرطانی بافت پستان 80 بیمار (79 نفر زن و یک نفر مرد) مراجعه کننده به بیمارستانهای شهر سبزوار در سالهای 88-1385 انجام شد. بعد از ثابتکردن نمونهها در فرمالین، پاساژ بافتی بر روی نمونهها انجام شد. پس از رنگآمیزی با هماتوکسیلین و ائوزین در صورت تشخیص بدخیمی توسط متخصصین آسیبشناس، بیان ژن Ki67 به روش ایمونوهیستوشیمی در نمونهها تعیین شد و با توجه به در نظر گرفتن درصد و شدت رنگپذیری سلولها، اسلایدها به درجات منفی، ضعیف، متوسط و شدید تقسیمبندی شدند. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-15 و آزمون کایاسکوئر و تست دقیق فیشر تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : از تعداد 80 نمونه سرطانی بافت پستان در 37 نمونه (46.3 درصد) مارکر پرولیفراتیو Ki67 در بیش از 10درصد سلولها مشاهده شد که میزان رنگپذیری آنها در 15 مورد یک مثبت (+)، در 14 مورد 2 مثبت (++) و در 8 مورد سه مثبت (+++) بود. بین مرحله و نوع تومور با بیان ژن Ki67 ارتباط آماری معنیداری یافت شد (P<0.05)؛ اما بین درجه تومور و بیان ژن Ki67 در سلولهای سرطانی ارتباط آماری معنیداری وجود نداشت. نتیجهگیری : بیان ژنKi67 در بیماران مبتلا به سرطان پستان که در مرحله پیشرفته بیماری و متاستاتیک قرار داشتند؛ بیشتر مشاهده شد. لذا احتمال بیان ژن Ki67در تومورهای مهاجم و پیشرفته بیشتر میباشد.
فرشاد نقش وار، ژیلا ترابی زاده، ندا شجاعی، فاطمه صالحی، دوره 16، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف:اخیراً بیان گلیکودلین در بافت طبیعی و سرطانی پستان انسان و رابطه آن با سن، نوع تومور، درجه میکروسکوپی و متاستاز به غدد لنفاوی زیربغل مورد توجه واقع شده است. این مطالعه به منظور تعیین میزان بیان گلیکودلین در مبتلایان به سرطان مهاجم پستان انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی 96 نمونه بلوک پارافینی سرطان پستان بررسی و بیان مارکر گلیکودلین به روش ایمونوهیستوشیمی صورت گرفت. اطلاعات مربوط به سن بیمار، اندازه تومور و تعداد غدد لنفاوی درگیر زیربغل از پرونده بیماران استخراج گردید. یافتهها :مارکر گلیکودلین به طور غیرمعنیداری در 30.45%از تومورهای پستان با متاستاز لنفاوی بیان گردید و این مارکر در 72.7%از تومورهای بدون متاستاز بیان شد (P<0.05). بین بیان مارکر گلیکودلین و درجه میکروسکوپی یک تومور و متاستاز به تعداد کمتر از 4 غده لنفاوی ارتباط آماری معنیداری مشاهده شد (P<0.05). نتیجهگیری : بیان مارکر گلیکودلین میتواند نشانگر عدم تهاجم به غدد لنفاوی در سرطان پستان باشد.
|
|
|
|
|
|