|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
6 نتیجه برای اندام تحتانی
محمد تقی پور، دکتر اسماعیل ابراهیمی، دکتر محمد جعفر شاطرزاده، دکتر مهیار صلواتی، دوره 2، شماره 2 - ( 7-1379 )
چکیده
امروزه در توان بخشی نوین آسیب های ارتوپدی اندام تحتانی، از روش دویدن به عقب به عنوان یک روش مؤثر در بهبود کنترل عصبی عضلانی اندام در حین انجام فعالیت های عملکردی و ورزشی یاد می شود. با این حال نیاز به مقایسه این روش با روش مرسوم دویدن به جلو به لحاظ تاثیر آنها بر کارآیی عملکردی اندام تحتانی احساس می گردد. هدف از انجام این کارآزمایی بالینی تصادفی مقایسه تأثیر دو روش تمرینی دویدن به جلو و دویدن به عقب روی برخی از آزمون های عملکردی اندام تحتانی بوده است. یک نمونه 30 نفری از مردان سالم و جوان به روش احتمالی ساده انتخاب، و به روش تصادفی منظم به دو گروه 15 نفری تقسیم شدند. برای یک گروه به مدت شش هفته، هر هفته سه جلسه و 15 دقیقه در هر جلسه با سرعت انتخابی دویدن به جلو، و برای گروه دیگر دقیقاً با همان حجم تمرین، دویدن به عقب انجام شد. آزمون عملکردی شامل پرش عمودی، پرش طول روی یک پا، زمان جهش متوالی روی یک پا در مسافت شش متری، و دویدن رفت و برگشت سریع بودند که در چهار مرحله به فواصل زمانی دو هفته ای انجام و نتایج حاصله در هر گروه با آزمون آماری t زوج، و بین دو گروه با آزمون آماری t مستقل تجزیه و تحلیل شد. داده های حاصل، نمایانگر بهبود معنی دار تمامی آزمون ها در هر گروه و همچنین نبودن اختلاف معنی دار بین پیشرفت دو گروه پس از شش هفته بودند. بر اساس این پژوهش دو روش تمرینی دویدن به جلو و عقب به یک میزان در افزایش توانایی های عملکردی اندام تحتانی موثر هستند، و هر دو می توانند درصورت نبودن ممنوعیت، در توان بخشی فعال عملکردی اندام تحتانی متعاقب آسیب های ارتوپدی و ورزشی، مورد استفاده قرار گیرند.
زهرا درزی شیخ، معصومه قربانی مرزونی، دوره 17، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : با افزایش تعداد ورزشکاران، میزان آسیبهای وابسته به آن نیز افزایش یافته و از این میان، اندام تحتانی بیشتر در معرض آسیبهای ورزشی قرار دارد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط شاخص قوس کف پا و تعادل ایستای زنان ورزشکار با آسیب در اندام تحتانی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی با نمونهگیری در دسترس روی 18 زن ورزشکار سالم و 18 زن ورزشکار با آسیب در اندام تحتانی انجام شد. برای ثبت آسیبهای ورزشی از فرم جمعآوری اطلاعات، برای سنجش ساختار پا از آزمون شاخص قوس کف پا و برای سنجش تعادل ایستا از آزمون Stork استفاده شد. یافتهها : میانگین تعادل ایستا در حالت چشم باز در گروههای مورد و شاهد به ترتیب 16.10 ثانیه و 26.53 ثانیه تعیین شد که این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). بین تعادل ایستا در حالت چشم بسته و نیز شاخص قوس کف پا در دو گروه مورد و شاهد اختلاف آماری معنیداری یافت نشد. نتیجهگیری : کاهش تعادل ایستایی با احتمال ضعف کنترل عصبی عضلانی، میتواند یکی از عوامل اثرگذار بر آسیبدیدگی اندام تحتانی زنان ورزشکار باشد.
بهرام فرهادی مقدم، مسعود فریدونی، علی اسدالهی، دوره 17، شماره 4 - ( 10-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : برخی از عصارههای گیاهان دارویی با دارا بودن انواع ترکیبات فعال، از طرق مختلف قادرند سطوح سیتوکاینها و سایر میانجیهای التهابی را کاهش دهند این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره هگزانی و هیدروالکلی گلهای گیاه شاهدانه بر ادم التهابی پای موش صحرایی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 56 سر موش صحرایی نر در گروههای کنترل، شم، دریافتکننده دوز mg/kg300 سالیسیلات سدیم، دریافتکننده دوزهای 1, 10, 50 mg/kg عصاره هیدروالکلی گلهای حرارت دیده، دوز 50 mg/kg عصاره هیدروالکلی گلهای حرارت ندیده و عصاره هگزانی گلهای حرارت دیده دستهبندی شدند. پس از گذشت 30 دقیقه از تجویز صفاقی در هر گروه، حجم ادم التهابی ناشی از تزریق 0.05cc فرمالین 2.5% به کف پای حیوانات به روش پلتیسمومتری سنجیده شد. یافتهها : تجویز داخل صفاقی 50 mg/kg عصارههای هیدروالکلی و هگزانی گلهای حرارت دیده موجب کاهش حجم ادم التهابی پا ناشی از فرمالین شد (P<0.05). از طرفی تجویز داخل صفاقی 50 mg/kg عصاره هیدروالکلی گلهای حرارت ندیده حجم ادم التهابی پا را نسبت به عصارههای حرارت دیده کاهش داد (P<0.05). نتیجهگیری : عصاره هیدروالکلی گلهای حرارت دیده گیاه شاهدانه حجم ادم پای ناشی از التهاب را بهصورت وابسته به دوز کاهش داد. عصاره هیدروالکلی گلهای حرارت ندیده به خاطر وجود کانابینوئیدهای کربوکسیله در مقایسه با گلهای حرارت دیده سبب کاهش بیشتر حجم ادم التهابی پای موش صحرایی میگردد.
حدیثه حمیدی، سید صدرالدین شجاع الدین، امیر لطافت کار، دوره 18، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : نوروپاتی دیابتی یکی از شایعترین عوارض میکروواسکولار دیابت است که با ایجاد بیحسی در پاها، ایجاد درد و اختلال در حس عمقی بهدنبال تخریب آورانهای عصبی اندام تحتانی، موجب اختلال در حفظ تعادل میشود. این مطالعه به منظور مقایسه اثربخشی دو شیوه ماساژ رفلکسولوژی و یومیهوتراپی بر درد و حفظ تعادل زنان مبتلا به نوروپاتی دیابتی اندام تحتانی انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 34 زن مبتلا به نوروپاتی دیابتی اندام تحتانی به صورت غیرتصادفی در سه گروه ماساژ رفلکسولوژی (12 نفر)، یومیهوتراپی (11 نفر) و کنترل (11 نفر) قرار گرفتند. اندازهگیری درد و حفظ تعادل به ترتیب توسط مقیاس بصری درد، آزمون شارپند رومبرگ و برگ قبل و بعد از شش هفته اندازهگیری شد. دو گروه رفلکسولوژی و یومیهوتراپی 6 هفته (سه جلسه در هفته و به مدت 30 دقیقه) تحت ماساژ قرار گرفتند.
یافتهها : بهبودی معنیداری در دو گروه ماساژ رفلکسولوژی و یومیهوتراپی بر درد و حفظ تعادل (ایستا و پویا) در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد (P<0.05). تفاوت آماری معنیداری بین میزان اثرگذاری دو روش رفلکسولوژی و یومیهوتراپی وجود نداشت.
نتیجهگیری : شیوه ماساژ رفلکسولوژی و یومیهوتراپی به یک میزان در بهبود درد و حفظ تعادل بیماران مبتلا به نوروپاتی دیابتی اندام تحتانی مؤثر است.
عارفه مختاری ملک آبادی، امیرعلی جعفرنژادگرو، محسن برغمدی، عباس معمارباشی، دوره 23، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: گیرندههای حس عمقی در کف پای سالمندان کارایی کمتری دارند و تقویت و تحریک این بخش میتواند منجر به کاهش خطر افتادن در آنان گردد. یکی از شیوههای تقویت گیرندههای حسی-عمقی در این افراد استفاده از کفی بافتدار است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر ارتزهای بافتدار پا بر فرکانس فعالیت الکتریکی عضلات اندام تحتانی، زمان اتکا و راحتی افراد بالای 55 سال حین راه رفتن انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه شبه تجربی روی 14 زن و 14 مرد در محدوده سنی 56 تا 70 سال که دارای توانایی راه رفتن به صورت مستقل و سلامت جسمی و ذهنی بودند؛ انجام شد. آزمودنیها در پنج وضعیت بدون ارتز و استفاده از چهار نوع ارتز (شامل کفیهای پا از نوع بافتدار ریز و درشت در دو نوع منعطف و سخت) مورد مقایسه قرار گرفتند. به منظور ثبت فعالیت الکتریکی، 8 الکترود بر روی عضلات درشت نی قدامی، دوقلو داخلی، پهن داخلی، پهن خارجی، دو سر رانی، نیم وتری، سرینی و راست کننده ستون فقرات در محل مهره 3 کمری قرار داده شدند.
یافتهها: میزان طیف فرکانس فعالیت عضلات درشت نی قدامی و پهن داخلی در مردان نسب به زنان افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). فرکانس عضله پهن داخلی در شرایط راه رفتن با ارتز بافتدار درشت نسبت به شرایط راه رفتن بدون کفی افزایش آماری معنیداری داشت (P<0.05). ارتز بافتدار درشت منعطف نسبت به ارتز بافتدار ریز از نظر راحتی، معنیدار بود (P<0.05). زمان اتکا در هیچیک از شرایط از نظر آماری معنیدار نبود.
نتیجهگیری: افزایش فرکانس الکترومایوگرافی عضله پهن داخلی هنگام استفاده از ارتز درشت منعطف میتواند در افزایش جذب شک و کاهش نرخ بارگذاری عمودی وارد بر پا موثر باشد که این به خودی خود سبب کاهش خطر آسیب در اندام تحتانی افراد بالای 55 سال میگردد.
سارا مقدسی، مهرداد عنبریان، سید حسین حسینی مهر، مهردخت مزده، دوره 23، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis: MS) یکی از شایعترین بیماریهای سیستم عصبی بوده و میزان ابتلا در زنان شایعتر است. اختلال در الگوی راهرفتن از شایعترین اختلالات حرکتی در این بیماران است. این مطالعه به منظور مقایسه فعالیت عضلات منتخب اندام تحتانی و سطح حرکتی مرکز فشار پا حین پایان غیرارادی راهرفتن در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس و افراد سالم انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه مورد – شاهدی روی 10 زن مبتلا به MS (براساس طبقهبندی EDSS) و 10 سالم همتاسازی شده از نظر قد، سن و وزن انجام شد. فعالیت الکترومایوگرافی عضلات راست رانی (RF)، پهن داخلی (VM)، پهن خارجی (VL)، دوسررانی (BF)، نیمه وتری (SM)، دوقلوی داخلی (GM)، درشت نئی قدامی (TA) و جابجایی مرکز فشار پا (COP) با سیستم اندازهگیری فشار کف پایی حین پایان غیرارادی راهرفتن ثبت شد. آزمودنیها در پاسخ به یک سیگنال صوتی که برای توقف (مرحله انتهایی راهرفتن) در زمان ضربه پاشنه پا ارایه میشد؛ سعی میکردند به سرعت توقف کنند.
یافتهها: فعالیت عضله پهن خارجی گروه شاهد نسبت به گروه مورد بهطور معنیداری بیشتر بود (P<0.05)؛ در حالی که در گروه مورد فعالیت عضله دوقلو داخلی به میزان قابل توجهی افزایش یافت (P<0.05). همچنین، سطح حرکتی مرکز فشار پاها در گروه مورد کاهش آماری معنیداری نسبت به گروه شاهد داشت (P<0.05).
نتیجهگیری: افزایش فعالیت عضله دوقلو در گروه مبتلا به MS ممکن است ناشی از تلاش آنان برای آهسته کردن حرکت مرکز جرم به منظور پیشگیری از پیشروی استخوان درشت نی به سمت جلو و در نتیجه سعی در کنترل تعادل به عنوان یک استراتژی برای محدود کردن حرکات مرکز فشار پاها برای پیشگیری از سقوط باشد.
|
|
|
|
|
|