|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
4 نتیجه برای الکترومیوگرافی
دکتر محمدرضا غفاری، دکتر هرمز ایرملو، دکتر علی تقی زادیه، دوره 13، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : میوپاتی دیافراگم ناشی از بیماریهای کریتیکال در بیماران تحت ونتیلاسیون مکانیکی از علل اصلی ضعف، موربیدیتی و تهویه مکانیکی طولانی مدت میباشد. برآورد زمان شروع این تغییرات بهعنوان معیار مهم در پیشآگهی بیماران کریتیکال تحت ونتیلاسیون مکانیکی، ضروری است. مطالعات الکترودیاگنوستیک دیافراگم و عصب فرنیک به عنوان عناصر مهم دخیل در تنفس، نسبت به سایر روشهای ارزیابی کننده سیستم تنفسی از اهمیت خاصی برخوردار میباشند. لذا این مطالعه به منظور برآورد متوسط زمان شروع تغییرات میوپاتیک عضله دیافراگم در بیماران تحت ونتیلاسیون مکانیکی با استفاده از روش الکترودیاگنوستیک انجام گردید.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 56 بیمار تحت ونتیلاسیون مکانیکی در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان امام خمینی (ره) تبریز طی سالهای 86-1384 انجام شد. بیماران در روز چهارم و سپس در فواصل هر چهار روز تحت الکترومیوگرافی عضله دیافراگم و تعیین سرعت انتقال عصب (NCV) فرنیک قرار گرفتند.
یافتهها : الکترومیوگرافی و NCV در روز چهارم و هشتم روی 56 بیمار انجام شد که شواهدی به نفع درگیری دیافراگم نداشتند. در ادامه 24بیمار روز دوازدهم الکترومیوگرافی شدند که در 3بیمار میوپاتی خفیف گزارش شد. از 18 بیماری که در روز شانزدهم تحت الکترومیوگرافی قرار گرفتند؛ در 5 بیمار شواهد میوپاتی دیافراگم مشاهده شد. در 10 بیماری که در روز بیستم بررسی شدند؛ در همگی موارد میوپاتی خفیف تا متوسط گزارش گردید.
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که حداقل زمان لازم برای ایجاد ضعف دیافراگم در بیماران کریتیکال تحت ونتیلاسیون مکانیکی با علل متعدد در بخش مراقبتهای ویژه 12 روز میباشد و با افزایش زمان میزان بروز تغییرات الکتروفیزیولوژیک افزایش مییابد.
دکتر سیدمحمد ابراهیم موسوی، دکتر بیژن فروغ، محمود بهرامی زاده، مختار عراضپور، معصومه ویس کرمی، علیرضا مقدمی، دوره 13، شماره 4 - ( 10-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : کاهش ارتفاع پاشنه کفش ممکن است؛ سبب افزایش میزان فعالیت عضلانی در گروه عضلات ناحیه شکمی شود. این مطالعه به منظور تعیین اثر ارتفاع کمتر از حد استاندارد پاشنه کفش روی فعالیت عضلات شکم در دختران سالم انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی به صورت قبل و بعد روی 48 دختر سالم در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران طی سال 1388 انجام شد. نمونهگیری به صورت غیراحتمالی در دسترس بود. 24 فردی که حداقل ششماه از کفشهایی با ارتفاع پاشنه کمتر از مقدار 3.4 سانتیمتر استفاده نموده بودند؛ در گروه اول قرار گرفتند و 24 فرد استفاده کننده از کفش دارای پاشنه استاندارد (3.4 سانتیمتر) به مدت حداقل ششماه؛ در گروه دوم قرار گرفتند. در مرحله بعدی از گروه اول خواسته شد تا برای ششماه از کفشهایی با پاشنه استاندارد و با ارتفاع 3.4 سانتیمتر استفاده نمایند. بعد از استفاده ششماهه از کفشهایی با پاشنه استاندارد؛ آنان دوباره مورد آزمون قرار گرفتند. میزان فعالیت عضلانی رکتوس ابدومینوس و مایل خارجی با استفاده از دستگاه Kinsiologic Electromyography اندازهگیری شد. دادهها توسط آزمونهای تی زوجی، مستقل و اسمیرونوف کولموگروف تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میانگین و انحراف معیار فعالیت عضلانی برای گروه اول و گروه دوم در عضله مایل خارجی به ترتیب 3.15+-9.72 و 2.47+-7.87 میکروولت و در عضله رکتوس ابدومینوس 3.58+-11.60 و 3.46+-9.81 میکروولت تعیین شد. میزان فعالیت عضلات در گروه اول در دو مرحله قبل و بعد از استفاده از کفش دارای پاشنه استاندارد از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که استفاده از کفش دارای پاشنه کوتاهتر از حد استاندارد، میزان فعالیت عضلات شکمی را افزایش میدهد.
فرهاد رضازاده، دکتر رضا رجبی، دکتر نورالدین کریمی، آیدین ولی زاده، اعظم محمودپور، امیر حاتمی، دوره 14، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : سندرم درد پاتلوفمورال از جمله شرایط متداولی است که ورزشکاران به آن مبتلا میگردند و هدف از روشهای درمانی عمدتاً بهبود عملکرد عضلات ثباتی مفصل پاتلا میباشد. این مطالعه به منظور مقایسه فعالیت الکترومیوگرافی عضله پهن مایل داخلی (VMO) با پهن خارجی طویل (VLL) حین حرکت اسکات با اداکشن ایزومتریک ران ورزشکاران مبتلا به سندرم درد پاتلوفمورال (PFPS) و ورزشکاران سالم انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 16 ورزشکار مرد 30-18 ساله تیمهای ملی والیبال، هندبال و تکواندو مبتلا به PFPS و 16 ورزشکار سالم در آزمایشگاه بیومکانیک دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، از اول دیماه تا آخر بهمنماه 1388 انجام شد. افراد براساس متغیرهای وزن، قد، سن، رشته ورزشی و غالب بودن اندام تحتانی همتاسازی شدند. فعالیت الکترومیوگرافی عضلات VMO و VLL حین اسکات با اداکشن ران در زوایای 15، 30 و 45 درجه فلکشن زانو ثبت گردید. برای مقایسه عضلات در هر گروه از آزمون آماری تی همبسته و برای مقایسه هر یک از عضلات در زوایای مختلف از ANOVA یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی استفاده گردید. یافتهها : فعالیت الکتریکی عضلات VMO و VLL ورزشکاران مبتلا به PFPS تنها در زوایه 45 درجه فلکسیون تفاوت آماری معنیداری داشت (P<0.05) و در هیچکدام از زوایای فلکسیون ورزشکاران سالم تفاوت آماری معنیداری مشاهده نشد. همچنین با مقایسه فعالیت هر یک از عضلات در سه زاویه در هر یک از گروهها، فقط در زاویه 45 درجه فلکسیون اختلاف معنیداری در فعالیت VMO و VLL وجود داشت (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که فعالیت الکتریکی عضله VMO حین حرکت اسکات همراه اداکشن ایزومتریک ران در ورزشکاران سالم در زاویه 45درجه فلکشن بیشتر از زوایای دیگر و نیز در ورزشکاران مبتلا به PFPS بیشتر از ورزشکاران سالم میباشد.
علی ترکاشوند، حسین مژده ای پناه، احمد ابراهیمی، فیروزه نادری، دوره 17، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : ترمیم اعصاب محیطی یکی از چالشبرانگیزترین مباحث در جراحی ترمیمی بوده و علیرغم پیشرفتهای حاصله، ترمیم عصب در کمتر از 50 درصد باعث بهبود عملکرد میگردد. این مطالعه به منظور مقایسه نتایج آزمایشگاهی و بالینی ترمیم عصب اولنار به دو روش اپینوریوم و پرینوریوم انجام گردید. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 28 بیمار مبتلا به قطع عصب اولنار داوطلب عمل جراحی پیوند عصب به صورت تصادفی در دو گروه درمانی روش اپینوریوم و پرینوریوم تقسیم شدند. چهار ماه بعد از درمان وضعیت بهبودی بیماران با انجام معاینات حسی- حرکتی، الکترومیوگرافی و سرعت هدایت عصبی روی دو عضله FDI و ADM مقایسه گردید. یافتهها : میانگین مقادیر دامنه فعالیت عصب و زمان تاخیر و سرعت هدایت فعالیت عصب در سمت سالم نسبت به سمت مبتلا هم در روش اپینوریوم و هم در روش پرینوریوم دارای اختلاف آماری معنیداری بود (P<0.05). نسبت زمان تاخیر و سرعت هدایت در روش اپینوریوم نسبت به روش پرینوریوم مشابه بود و اختلاف آماری معنیداری نداشتند. میزان motor unit potential در عضله ADM 10 بیمار (71%) روش اپینوریوم و 9 بیمار (64%) روش پرینوریوم تعیین شد. فعالیت عضله FDI در 9 بیمار (64%) روش اپینوریوم و 8 بیمار (57%) روش پرینوریوم مشاهده شد. 5 بیمار (35.7%) در روش اپینوریوم و 4 بیمار (28.5%) در روش پرینوریوم دارای لمس سطحی بودند. حس درد در 11 بیمار (78.5%) روش اپینوریوم و 8 بیمار (57%) روش پرینوریوم وجود داشت. نتیجهگیری : ترمیم عصب اولنار به دو روش اپینوریوم و پرینوریوم از لحاظ نتایج الکترومیوگرافی و سرعت هدایت فعالیت عصب و عملکرد حسی و حرکتی هیچ تفاوتی نسبت به هم ندارند.
|
|
|
|
|
|