[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations70343314
h-index3219
i10-index21682
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
8 نتیجه برای ناصری

دکتر وحید خوری، دکتر سیدمحسن نایب پور، دکتر یونس اشرافیان، دکتر محسن ناصری،
دوره 1، شماره 3 - ( پاييز و زمستان 1378 )
چکیده

بی نظمی ضربان (آریتمی) های فوق بطنی باتوجه به شدت و دوره وقوع حملات، درمان های دارویی و غیر دارویی را می طلبد. درمان های دارویی در اکثر موارد به دلیل خصوصیت منجر به فرد این آریتمی ها، یعنی مزمن بودن دوره حملات، پایین بودن سن وقوع آ‌نها، همچنین وجود عوارض جانبی و احتمال تشدید آریتمی ها به عنوان درمان های ایده آل مطرح نبوده اند. گیاهان دارویی به دلیل سهولت دسترسی، کاهش عوارض جانبی و قیمت مناسب، بعنوان جایگزین شایسته داروهای ساختگی همواره مورد توجه بوده اند. در این تحقیق برای ارزیابی خواص ضد آریتمی گیاه بومادران زرد با استفاده از مدل تجربی قلب جدا شده موش صحرایی نر، غلظت های مختلف (7-^10×2، 9-^10×2، 10-^10×2 وزن/حجمی) عصاره متانولی گیاه بر خواص الکتروفیزیولوژیک گره دهلیزی-بطنی مورد مطالعه قرار گرفت. یافته تحقیق نشان می دهد که غلظت های 10-^10×2 وزن/حجمی منجر به افزایش معنی دار در شاخص ونکه باخ می گردید، در صورتی که غلظت های 7-^10×2، 9-^10×2 وزن/حجمی به افزایش معنی دار در هرسه شاخص زمان هدایت گره دهلیزی-بطنی، شاخص ونکه باخ و زمان تحریک ناپذیری موثر منتهی گردید. هیچکدام از غلظتهای فوق نتوانستند ثابت زمانی شروع پدیده ریکاوری (trec) را تغییر دهند. براساس این نتایج عصاره متانولی گیاه بومادران زرد بدون وابستگی به غلظت، قادر به افت فعالیت نسبی گره دهلیزی-بطنی مخصوصا در قسمت ابتدایی آن بوده و با کنترل تکانه (ایمپالس) های ورودی به بطن ها احتمالا قادر به کنترل و یا جلوگیری از شروع آریتمی فوق بطنی با سازوکار ناشناخته می باشد. تحقیقات گسترده تر در زمینه چگونگی ایجاد اثرات فوق و بررسی تاثیر این گیاه در مطالعات کارآزمایی بالینی در انسان، می تواند افق های استفاده از این گیاه را در درمان بیماران مبتلا به آریتمی فوق بطنی روشن تر سازد.
دکتر علیرضا سرکاکی، خلیل سعدی پور، دکتر محمدکاظم غریب ناصری، دکتر محمد بدوی،
دوره 10، شماره 1 - ( بهار 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : اعتیاد به مواد مخدر مانند مرفین از مهم‌ترین مشکلات اجتماعی می‌باشد. در حیوانات معتاد به مرفین مصرف آنتی‌اکسیدان‌ها مانند ویتامین C می‌تواند باعث کاهش علائم سندرم محرومیت از مرفین شود. هدف از این مطالعه بررسی اثر پیشگیری کننده افشره گریپ‌فروت بر وابستگی به مرفین در موش‌های صحرایی نر بود. روش بررسی: در این مطالعه تجربی که طی سال 1386 در مرکز تحقیقات فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز انجام شد، تعداد 16 سر موش صحرایی نر جوان نژاد Wistar (300- 250 گرم) به طور تصادفی به دو گروه 8 تایی شاهد و درمان تقسیم شدند. موش‌های هر دو گروه با تجویز داخل صفاقی مرفین (3 روز اول mg/kg10، 3 روز دوم mg/kg20 و 3 روز آخر mg/kg40) معتاد شدند. گروه شاهد 2 میلی‌لیتر محلول نرمال سالین و گروه درمان 2 میلی‌لیتر افشره تازه میوه گریپ‌فروت را به صورت خوراکی روزانه یک ساعت قبل از تجویز مرفین به مدت 9 روز دریافت کردند. روز دهم 45 دقیقه بعد از تجویز یک دوز اضافی مرفین (mg/kg40) برای ایجاد سندرم محرومیت مقدار mg/kg10 نالوکسان به صورت زیر جلدی به حیوانات تزریق گردید. سپس علائم سندرم محرومیت شامل دندان قروچه، لرزش شدید بدن، دفعات دفع مدفوع و دفعات لیسیدن پنیس برای مدت 30 دقیقه بررسی شد. یافته‌ها : نتایج این مطالعه نشان داد که مصرف افشره میوه گریپ فروت بر چهار نوع علائم وابستگی به مرفین در موش‌های صحرایی معتاد شامل دندان قروچه، لرزش بدن، تعداد دفع مدفوع و تعداد لیسیدن پنیس در مقایسه با گروه کنترل (سالم) اثر پیشگیری کننده داشته و آنها را به طور معنی‌داری کاهش داده است (05/0P<). نتیجه‌گیری: نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که افشره گریپ‌فروت می‌تواند، علائم محرومیت از مرفین را کاهش دهد. مکانیسم دقیق اثر آن نیاز به تحقیق و بررسی بیشتری دارد.
دکتر بهزاد احسن، شعله شامی، دکتر کریم ناصری، قادر صالح نژاد،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده

زمینه و هدف : در بعضی از موقعیتهای پزشکی استفاده از شلکنندههای عضلانی برای لولهگذاری تراشه بهدنبال تزریق هوشبرهای وریدی ممکن است، غیرضروری و یا مضر باشد. این مطالعه به منظور مقایسه شرایط لارنگوسکوپی و لولهگذاری تراشه بهدنبال القای بیهوشی عمومی با پروپوفول یا تیوپنتال سدیم در ترکیب با رمی فنتانیل در غیاب شلکنندههای عضلانی انجام شد.

روش بررسی: در یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسوکور، 42 بیمار در کلاس 1و2 درجهبندی متخصصین بیهوشی امریکا برای القای بیهوشی در یکی از دو گروه پروپوفول 2mg/kg یا تیوپنتال سدیم5 mg/kg قرار گرفتند. در هر دو گروه از بیماران 1.5 mg/kg لیدوکائین و 2.5µg/kg رمی فنتانیل 30 ثانیه قبل از هوشبرها تزریق شد. 90 ثانیه بعد از القای بیهوشی لارنگوسکوپی و لولهگذاری تراشه انجام شد. وضعیت لولهگذاری براساس سهولت تهویه با ماسک، شلی فک، لارنگوسکوپی، وضعیت طنابهای صوتی و پاسخ بیمار به لولهگذاری تراشه و بادکردن کاف لوله تراشه بهصورت عالی، خوب، مناسب و بد ارزیابی شد. میانگین فشارخون متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب قبل از القا ، بعد از القای بیهوشی و بلافاصله ،2 دقیقه و 5 دقیقه بعد از لولهگذاری تراشه ثبت شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری فیشر ، کایاسکوئر و تی استودنت مقایسه شد.

یافته‌ها :وضعیت لارنگوسکوپی و لولهگذاری عالی یا خوب در 40درصد بیماران گروه دریافت کننده تیوپنتال سدیم و80درصد بیماران گروه پروپوفول مشاهده شد (p<0.05). افت فشار خون متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب در گروه پروپوفول بهطور معنیداری شدیدتر از گروه دریافت تیوپنتال سدیم بود (p<0.05).

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که ترکیب پروپوفول با رمیفنتانیل برای لولهگذاری تراشه در غیاب شلکنندههای عضلانی نسبت به ترکیب تیوپنتال سدیم با رمیفنتانیل برتر است، اما موجب افت شدیدتر فشارخون متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب میشود.


ناصر مهدوی شهری، مریم مقدم متین، مسعود فریدونی، مرتضی بهنام رسولی، علی مقیمی، احمدرضا بهرامی، محمد علیزاده نمینی، سمیه نادری، معصومه خیرآبادی، فاطمه ناصری،
دوره 15، شماره 4 - ( زمستان 1392 )
چکیده

مهندسی بافت براساس سه ترکیب اصلی بافت‌های بیولوژیکی شامل داربست، سلول و عوامل رشد بنیان نهاده شده است. داربست‌های زیستی مشتق از بافت‌ها و اندام‌های سلول‌زدایی شده به‌طور موفقیت‌آمیزی در مهندسی بافت مورد استفاده قرار گرفته‌اند. مطالعات سلول‌زدایی بیانگر آن است که داربست‌های طبیعی حاصل از بافت‌های سلول‌زدایی شده، با حفظ ترکیبات اصلی می‌توانند بستر مناسبی برای بررسی رفتارهای سلولی باشند و آماده‌سازی چنین داربست‌هایی بخش مهمی از پژوهش‌های آتی دانش زیست‌شناسی خواهد بود که می‌تواند کاربردهای گسترده‌ای در دانش پزشکی ترمیمی و مهندسی بافت داشته باشد. بافت بلاستما که طی روند ترمیم زخم در برخی از موجودات ایجاد می‌شود؛ دارای سلول‌هایی با قابلیت تکثیر و تمایز، مشابه سلول‌های جنینی است و می‌تواند مدل مناسبی را برای بررسی برهم‌کنش‌ها و رفتارهای سلولی در شرایط آزمایشگاهی فراهم نماید. در این مقاله مروری به بیان روش‌های آماده‌سازی داربست‌های سه‌بعدی مشتق از ماتریکس خارج سلولی بافت‌های مختلف از قبیل غضروف، استخوان، لثه، آئورت، مثانه و ارزیابی عملکرد آنها با استفاده از بافت بلاستما پرداخته شده است.
آیدا بابازاده ناصری، محمدمهدی سلطان دلال،
دوره 21، شماره 1 - ( بهار 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: لیستریا مونوسیتوژنز یک پاتوژن داخل سلولی منتقله از غذا است که باعث مننژیت، مننگوانسفالیت و سقط جنین می‌گردد. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی آلودگی نمونه‌های غذایی به گونه‌های لیستریا به‌ویژه لیستریا مونوسیتوژنز، تعیین سروتایپینگ و الگوی مقاومت آنتی‌بیوتیکی آنها انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی 150 نمونه غذایی از سوپرمارکت‌ها، فروشگاه‌ها و غذاهای آماده در مناطق مختلف تهران طی فروردین لغایت شهریور 1397 تهیه گردید. همه جدایه‌های مشکوک از نظر تست‌های بیوشیمیایی مورد آزمایش قرار گرفتند. جدایه‌های لیستریا مونوسیتوژنز با استفاده از آزمون‌های حساسیت ضدمیکروبی و سروتایپینگ ارزیابی شدند.

یافته‌ها: از مجموع 150 نمونه مورد بررسی، 30 نمونه (20درصد) از نظر گونه‌های لیستریا و 9 نمونه (6درصد) از نظر لیستریا مونوسیتوژنز (سبزی 4جدایه 44.44%، پنیر 2 جدایه 22.22% و گوشت 3 جدایه 33.33%) مثبت بودند. از 9 جدایه لیستریا مونوسیتوژنز، 5 جدایه (55.55%)،3 جدایه (33.33%) و یک جدایه (11.11%) به‌ترتیب متعلق به سرووارهای 4b، 1/2b و 1/2a بودند. لیستریا مونوسیتوژنزهای جدا شده به آنتی‌بیوتیک‌های تری‌متوپریم، سولفامتوکسازول، تتراسایکلین، استرپتومایسین، کلرامفنیکل و سیپروفلوکساسین مقاوم بودند؛ به پنی‌سیلین G، جنتامایسین، استرپتومایسین و آمپی‌سیلین حساس بودند و نسبت به سیپروفلوکساسین مقاومت بینابینی داشتند.

نتیجه‌گیری: میزان آلودگی نمونه‌های گوشت، به‌ویژه سبزی و پنیر به لیستریا مونوسیتوژنز به علت مصرف خام حایز اهمیت است. باتوجه به پتانسیل آلودگی نمونه‌های مورد بررسی به لیستریا ضرورت پایش مستمر و تدوین یک برنامه دقیق برای شناسایی این باکتری در تهران و کل کشور وجود دارد.


زینب شکی، محمدرضا حیدری، محسن ناصری، انوشیروان کاظم نژاد، محمد کمالی نژاد، حمیدرضا رستمانی، فاطمه علیجانیها،
دوره 21، شماره 2 - ( تابستان 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: خارش مزمن موجب کاهش کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز می‌گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر خارش مزمن بر کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی – تحلیلی مقطعی 111 بیمار با میانگین سنی 12.7±58.36 سال به‌طور تصادفی در مراکز همودیالیز استان گلستان از اردیبهشت لغایت دی ماه سال 1396 ارزیابی شدند. اطلاعات دموگرافیک، کیفیت زندگی (پرسشنامه Itchy QOL)، خشکی پوست، شدت خارش (پرسشنامه Balaskas سال 1998) و تست‌های آزمایشگاهی (کلسـیم، فسفر، آلکالین فسفاتاز، هورمون پـاراتورمون، نیتـروژن اوره خـون، کراتینین، هموگلوبین و هماتوکریت) تحلیل شدند.

یافته‌ها: میانگین نمره شدت خارش 7.46±29.27 و کیفیت زندگی کلی 10.04±50.41 تعیین شد. بین شدت خارش و نمره کل کیفیت زندگی بیماران همبستگی معنی‌دار یافت شد (P<0.05). همبستگی شدت خارش با علایم، عملکرد و احساسات معنی‌دار بود (P<0.05). همچنین، بین شدت خارش با میزان خشکی پوست و میزان کلسیم سرم خون همبستگی معنی‌دار و مثبت وجود داشت (P<0.05). بین متغیرهای خشکی پوست و کلسیم خون با افزایش خارش رابطه آماری معنی‌داری وجود داشت (P<0.05).

نتیجه‌گیری: خارش باعث کاهش کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز می‌گردد.


امیرعلی جعفرنژادگرو، سیده مریم انواری، سعیده ناصری،
دوره 24، شماره 2 - ( تابستان 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: زانوی پرانتزی یکی از اختلالات اندام تحتانی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر طول عمر کفش ورزشی بر هم انقباضی عمومی و جهت‌دار عضلات مفصل مچ پا هنگام دویدن در زنان مبتلا به زانوی پرانتزی و سالم انجام شد.


روش بررسی: این مطالعه مورد - شاهدی روی 30 زن دانشجو (15 فرد مبتلا به زانوی پرانتزی درجه 2 و 15 فرد سالم) با استفاده از کفش نو و کفش کهنه (6 ماه استفاده) در آزمایشگاه بیومکانیک ورزشی دانشگاه محقق اردبیلی انجام شد. به هر کدام از آزمودنی‌ها یک جفت کفش ورزشی نو داده شد. پس از داده گیری اولیه از آزمودنی‌ها خواسته شد که به مدت 6 ماه، روزانه حداقل یک ساعت در فعالیتشان استفاده کنند. فعالیت الکتریکی عضلات با استفاده از الکترومایوگرافی سطحی ثبت گردید.


یافته‌ها: در هیچیک از زیر فازهای دویدن، تفاوتی بین گروه‌های مورد مطالعه در هم انقباضی عمومی و جهت‌دار مفصل مچ پا مشاهده نشد.


نتیجه‌گیری: طول عمر کفش اثری بر هم انقباضی عضلات مفصل مچ پا ندارد.
 


علی میکاییلی، سجاد ناصری، محمدمهدی حسینی، سیداحمد امامی، مهدی مجرب،
دوره 26، شماره 2 - ( تابستان 1403 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از بیماری‌های مهم جلدی انسان و حیوانات، درماتوفیتوزیس است که مقاومت آن به درمان‌های رایج رو به افزایش است. این مطالعه به منظور تعیین میزان فعالیت برون‌تنی ضدقارچی عصاره‌های اترنفت، دی‌کلرومتان، اتیل‌استات، اتانول و هیدرواتانول اندام هوایی درمنه‌های خراسانی (Artemisia khorassanica)، شرقی (Artemisia scopari) و معمولی (Artemisia vulgaris) علیه قارچ‌های شایع عامل بیماری درماتوفیتوزیس شامل تریکوفیتون روبروم (Trichophyton rubrum)، تریکوفیتون وروکوزوم (Trichophyton verrucosum)، اپیدرموفیتون فلوکوزوم (Epidermophyton floccosum) و میکروسپوروم کانیس (Microsporum canis) انجام شد.


روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی عصاره‌های مختلف اندام هوایی درمنه‌های خراسانی، شرقی و معمولی علیه جدایه‌های قارچی Trichophyton rubrum، Trichophyton verrucosum، Microsporum canis و Epidermophyton floccosum انجام شد. اندام‌‌های هوایی سه گونه درمنه خراسانی، درمنه شرقی و درمنه معمولی با استفاده از پنج حلال اتر نفت، دی کلرومتان، اتیل استات، اتانول و هیدرواتانول (50%) عصاره‌گیری و عصاره‌های حاصل برای اثرات ضددرماتوفیتی علیه Trichophyton rubrum، Trichophyton verrucosum، Microsporum canis و Epidermophyton floccosum غربالگری شدند. سپس آزمایش حداقل غلظت بازدارندگی (MIC) براساس روش رقیق‌سازی در آگار انجام شد. فعال‌ترین عصاره‌ها در آزمون‌های مقدماتی فیتوشیمیایی مورد بررسی قرار گرفتند.


یافته‌ها: در غربالگری اولیه، میکروسپوروم کانیس و تریکوفیتون وروکوزوم به ترتیب حساسیت (86.66%) و مقاومت (100%) بیشتری را به عصاره‌های مورد مطالعه نشان دادند. عصاره‌های حاصل از درمنه شرقی، از گسترده‌ترین دامنه فعالیت برخوردار بودند. موثرترین عصاره‌های به کار رفته در آزمایش‌ها نیز با MIC برابر با 78.12 میکروگرم بر میلی‌لیتر از همین گیاه بودند. عصاره‌های هیدرواتانولی تمام گونه‌های گیاهی کمترین فعالیت ضددرماتوفیتی را بروز دادند. نتایج مطالعات مقدماتی فیتوشیمیایی، حضور مشترک ترپنوییدها را در تمام عصاره‌های اتر نفتی و دی کلرومتانی گونه‌های گیاهی نشان داد.


نتیجه‌گیری: برخی ترکیبات چربی دوست موجود در عصاره‌های مختلف به ویژه عصاره‌های اتر نفتی و دی کلرومتانی درمنه شرقی فعالیت قابل توجه برون‌تنی ضددرماتوفیتی دارد.



صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.12 seconds with 34 queries by YEKTAWEB 4660
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)