22 نتیجه برای Enzym
خسرو جلالی دهکردی، غلامرضا شریفی، سجاد ارشدی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : افزایش گلوکز و اکسیداسیون آن یکی از دلایل افزایش تولید رادیکالهای آزاد و ایجاد استرس اکسیداتیو است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین استقامتی شنا و عصاره آبی بذر شنبلیله بر سطح گلوکز سرم و آنتیاکسیدانهای بافت قلب موشهای دیابتی شده با استرپتوزوتوسین (STZ) انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 50 سر موش صحرایی نر بالغ به صورت تصادفی در پنج گروه ده تایی کنترل دیابتی (DC)، کنترل سالم (دارونما، HC)، تمرین استقامتی شنا (S)، تمرین شنا توأم با عصاره آبی بذر شنبلیله با دوز بالا (SF1) (1.74 g/kg/bw) و تمرین شنا توأم با عصاره آبی بذر شنبلیله با دوز متوسط (SF2) (0.87 g/kg/bw) قرار گرفتند. در ابتدا دیابت در حیوانات گروههای دیابتیک، تمرین استقامتی، SF1 و SF2 با تزریق استرپتوزوتوسین به میزان 60 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن القاء شد. پس از شش هفته، سطح گلوکز سرم و فعالیت آنزیمهای سوپراکسید دسموتاز، کاتالاز و گلوتاتیون پراکسیداز بافت قلب موشهای صحرایی اندازهگیری شد. یافتهها : کاهش وزن بدن در همه گروهها بهغیر از گروه دارونما مشاهده شد (P<0.05). سطح گلوکز سرم بهطور معنیداری در گروههای تمرین شنا توأم با عصاره آبی بذر شنبلیله با دوز بالا و دارونما در مقایسه با گروه کنترل دیابتی کاهش نشان داد (P<0.05). افزایش معنیداری در میزان آنتیاکسیدانهای بافت قلبی در گروههای تمرین شنا توأم با عصاره آبی بذر شنبلیله با دوز بالا و متوسط، تمرین استقامتی شنا و دارونما در مقایسه با گروه کنترل دیابتی مشاهده شد (P<0.05). نتیجهگیری : ترکیب تمرین استقامتی شنا و عصاره بذر شنبلیله سبب افزایش آنتیاکسیدانهای بافت قلب و کاهش سطح گلوکز سرم میگردد.
طالب عموزاد مهدیرجی، علی رضا براری، پروین فرزانگی، مهران احمدی،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : پاراکسوناز-1 عامل مهم جلوگیری از اکسیداسیون لیپیدها و تشکیل اکسید لیپوپروتئین کمچگال است. مطالعات متناقضی از اثر فعالیت بدنی بر پاراکسوناز-1 وجود دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر چهار هفته تمرین استقامتی بر سطح سرمی آنزیم پاراکسوناز-1 و نیمرخ لیپیدی مردان چاق غیرورزشکار انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 16 مرد چاق غیرورزشکار سالم به صورت تصادفی در دو گروه هشت نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. افراد گروه مداخله به مدت چهار هفته، هفتهای سه جلسه با شدت 80-65 درصد ضربان قلب بیشینه به دویدن استقامتی تناوبی پرداختند. نمونهگیری خون 48 ساعت قبل از اولین جلسه تمرین و ۴۸ ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین در حالت ناشتا 12 ساعته انجام شد و سطح سرمی پاراکسوناز-1 و نیمرخ لیپیدی شامل کلسترول، تریگلیسرید، لیپوپروتئین کمچگال و لیپوپروتئین پرچگال با روش ELISA اندازهگیری شدند. یافتهها : غلظت پاراکسوناز-1 بعد از دوره تمرین در گروه مداخله 15.57% افزایش (P<0.05) و در گروه کنترل 19.25% کاهش غیرمعنیدار داشت. در انتهای مطالعه و مقایسه برونگروهی، غلظت سرمی پاراکسوناز-1 در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنیدار نشان داد (P<0.05). در انتهای مطالعه و مقایسه برونگروهی سطح سرمی لیپوپروتئین کمچگال در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05). نتیجهگیری : چهار هفته تمرین استقامتی سبب افزایش غلظت سرمی پاراکسوناز-1 و کاهش لیپوپروتئین کمچگال مردان چاق گردید.
مهدی مدیر، فرهاد دریانوش، هنگامه فیروزمند، حسین جعفری، مصطفی خانزاده،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : فعالیتهای جسمانی متفاوت بر روی سیستم ضداکسایشی موثرند. انتخاب نوع، زمان و شدت تمرین به عنوان الگویی مناسب برای بهبود سطح سلامت جامعه ضروری است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرینات هوازی شدید فزاینده کوتاه و میان مدت بر سطح سرمی آنزیمهای سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در موشهای صحرایی ماده انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 45 سر موش صحرایی ماده نژاد اسپراگوداولی بهطور تصادفی در سه گروه 15 تایی کنترل، هوازی کوتاهمدت و میانمدت قرار گرفتند. برنامه تمرینی کوتاهمدت و میانمدت به ترتیب به مدت 4 و 8 هفته، هفتهای 5 جلسه با سرعت 10 تا 17 متر در دقیقه، شیب 5 تا 15 درجه و مدت زمان 15 تا 60 دقیقه اجرا شد. میزان سرمی آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز به روش ELISA اندازهگیری شد. یافتهها : سطح سرمی آنزیم سوپراکسیددیسموناز (U/ml) در گروههای کنترل 12.8±98.8، تمرینات هوازی کوتاهمدت 10.2±126.4 و میانمدت 10.2±115.1 و سطح سرمی آنزیم کاتالاز (U/ml) در گروههای کنترل 7.2±51.2، تمرینات هوازی کوتاهمدت 5.3±43.7 و 6.3±52.1 تعیین شد. این تغییرات از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : تمرینات هوازی کوتاهمدت و میانمدت اثری بر سطح سرمی آنزیمهای ضداکسایشی سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز موشهای ماده نداشت.
مهرنوش کوثریان، محمدرضا مهدوی، حسین جلالی، پیام روشن،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : برنامه غربالگری کشوری برای شناسایی نوزادان مبتلا به نقص در عملکرد آنزیمی گلوکز-6- فسفات دهیدروژناز (G6PD) قادر نیست تمامی مبتلایان را شناسایی کند. این مطالعه به منظور مقایسه روشهای فلورسانت نقطهای، دکولوراسیون و اندازهگیری کمی آنزیمی در تشخیص نقص عملکردی G6PD نوزادان انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی نمونههای خون بندناف 365 نوزاد بلافاصله پس از تولد جمعآوری و تست دکولوراسیون، اندازهگیری کمی آنزیمی و تست DNA انجام گردید. نوزادان مورد مطالعه وارد برنامه غربالگری کشوری G6PD شدند که در آن تست فلورسانت نقطهای روی نمونههای پاشنه پا و در روز سوم الی پنجم پس از تولد صورت میپذیرد. در تمامی نوزادان تست اندازهگیری کمی بهعنوان استاندارد طلایی در نظر گرفته شد. براساس نتایج تست اندازهگیری کمی آنزیمی، نوزادان با فعالیت آنزیمی کمتر از 20درصد میانگین فعالیت آنزیمی بهعنوان بیمار کامل و نوزادان با فعالیت آنزیمی 20 تا 60 درصد میانگین فعالیت آنزیمی بهعنوان بیمار جزیی تقسیمبندی شدند. یافتهها : تست فلورسانت نقطهای 13 مورد را شناسایی کرد که همگی آنها پسر بودند. تست دکولوراسیون 18 پسر و یک دختر را بهعنوان بیمار شناسایی کرد. تست اندازهگیری کمی آنزیمی نیز موفق به شناسایی 19 بیمار پسر و 28 بیمار دختر (26 نفر با نقص آنزیمی جزیی و 2 نفر با نقص آنزیمی کامل) شد. آنالیز DNA نیز 14 نوزاد پسر را در حالت همیزیگوت و 34 دختر را به صورت هتروزیگوت شناسایی کرد. نتیجهگیری : تست فلورسانت نقطهای دارای حساسیت لازم برای شناسایی تمامی نوزادان نیست. لذا توصیه میگردد تا از روش اندازهگیری کمی بهعنوان روش جایگزین استفاده گردد.
حسین شیروانی،
دوره 17، شماره 4 - ( 10-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : فعالیتهای ورزشی شدید ممکن است تعادل سیستم اکسیدانتی و آنتیاکسیدانتی بدن را بر هم بزند و سبب بروز پدیده استرس اکسیداتیو و افت عملکرد ورزشکان شود. این مطالعه به منظور تعیین اثر مصرف مکمل کوآنزیم Q10 بر شاخصهای پراکسیداسیون لیپیدی ناشی از مسابقه فوتبال انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 36 بازیکن فوتبال (با میانگین سن 1.12±20.08 سال، وزن 1.65±63.28 کیلوگرم و حداکثر اکسیژن مصرفی 0.98±53.12 میلیلیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) طی 14 روز در سه گروه 12 نفری قرار گرفتند. گروه کنترل تحت دریافت مکملها و فعالیت ورزشی مذکور قرار نداشت؛ اما گروههای تجربی تحقیق شامل گروه پلاسبو و گروه کوآنزیم Q10 در طول دوره علاوه بر دریافت دارونما (5 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن آسپارتام) و مکمل (5 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن مکمل یوبیکینون-10) به اجرای دو مسابقه 90 دقیقهای فوتبال به فاصله کمتر از 48 ساعت از هم پرداختند. سپس در دو مرحله 24 ساعت قبل و بعد از دوره، شاخصهای مالون دی آلدئید (MDA)، لاکتات دهیدروژناز (LDH)، کراتینکیناز (CK) و آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) سرم اندازهگیری گردید. یافتهها : مقادیر سرمی مالون دی آلدئید و AST بعد از دو مسابقه متوالی فوتبال در گروه پلاسبو افزایش معنیداری یافت (P<0.05)؛ اما غلظت سرمی مالون دی آلدئید و AST در گروه تجربی با مصرف مکمل در مقایسه با گروه کنترل و پلاسبو افزایش معنیداری پیدا نکرد. نتیجهگیری : مصرف کوتاه مدت کوآنزیم Q10 به صورت مصرف قبل و در حین دو مسابقه متوالی فوتبال میتواند از افزایش سطح برخی نشانگرهای پراکسیداسیون لیپیدی بکاهد.
محمدحسین آقاجانی، عباس تهذیبی، مجید شهبازی،
دوره 17، شماره 4 - ( 10-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : ﭘﺮوﺗﺌﯿﻦ ﭘﺎراﺗﯿﺮوﺋﯿﺪ در ﻫﻤﻮﺳﺘﺎزی ﮐﻠﺴﯿﻢ ﺑﺪن ﻧﻘﺶ اﺳﺎﺳﯽ دارد. ﺑﺎ اﻓﺰایﺶ ﺳﻦ و ﺳﺎیﺮ ﻋﻮاﻣﻞ، ایﻦ ﻫﻮرﻣـﻮن ﻗـﺎدر ﺑـﻪ اﻧﺠﺎم ﻧﻘﺶ ﺧﻮد در ﺑﺪن ﻧﯿﺴﺖ؛ ﺑﻪ ﻃﻮری ﮐﻪ ﻓﺮد دﭼﺎر ﭘﻮﮐﯽ اﺳﺘﺨﻮان ﻣﯽشود. استفاده از پروتئین نوترکیب پاراتیروئید، مانع پیشرفت بیماری شده و به بهبودی آن کمک میکند. این مطالعه به منظور طراحی و ساخت سازه ژنی و انجام فرایند کلونینگ و سابکلونینگ پروتئین پاراتیروئید به صورت محلول در باکتری اشریشیاکلی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی با طراحی و اپتیمایز کردن سکوانس ژن هورمون پاراتیروئید برای بیان پروتئین نوترکیب بهصورت محلول انجام شد. بعد از ترانسفورم کردن سازه ژنی داخل باکتری و کشت باکتری اشریشیاکلی، استخراج پلاسمید انجام شد. قطعه کدکننده پروتئین موردنظر به روش هضم آنزیمی جدا و در ادامه به وکتور بیانی منتقل گردید. سپس عمل القا صورت گرفت و پروتئین مورد نظر در باکتری بیان شد. یافتهها : بعد از برش آنزیمی، قطعه کدکننده پروتئین پاراتیروئید به درستی در محل موردنظر قرار گرفت. فرایند مذکور به روش واکنش زنجیرهای پلیمراز (PCR) تائید گردید. بعد انجام عمل ترانسفورم، فرایند القا صورت گرفت که در نهایت پروتئین پاراتیروئید بهصورت محلول در باکتری بیان شد. نتیجهگیری : بیان پروتئین در باکتری به دلیل رشد سریع آن و نیاز به محیط کشت ارزان مقرون بهصرفه است. بیان پروتئین بهصورت محلول باعث کوتاه شدن فرایند پایین دستی تولید پروتئین نوترکیب گردید.
شیوا آشگر طوسی، مریم طهرانی پور، مرتضی بهنام رسولی،
دوره 19، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده
زمینه و هدف : دیابت یک ناهنجاری متابولیکی است که با هیپرگلیسمی ناشی از نقص در ترشح و عمل انسولین و یا هردو مشخص میگردد. گیاه برازمبل دارای اثر ضدباکتری و انگل، آنتیاکسیدانی، ضدالتهاب و ضددرد است. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره هیدروالکلی گیاه برازمبل بر سطح گلوکز سرم و فعالیت آنزیمهای کبدی موشهای صحرایی سالم و دیابتی شده با استرپتوزوتوسین و مقایسه با داروی گلیبنگلامید انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 60 سر موش صحرایی بالغ نر نژاد ویستار بهطور تصادفی در 10 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروهها شامل کنترل سالم، سالم دریافت کننده گلیبنگلامید، سالم تحت تیمار با عصاره هیدروالکلی گیاه برازمبل با دوزهای 150 و 300 و 600 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن، کنترل هیپرگلیسمی، کنترل مثبت (هیپرگلیسمی تحت درمان با داروی گلیبنگلامید)، هیپرگلیسمی تحت درمان عصاره هیدروالکلی گیاه برازمبل با دوزهای 150 و 300 و 600 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن بودند. پس از انجام تیمارهای لازم، از حیوانات نمونههای خونی گرفته شد و میزان قند و آنزیمهای کبدی (ALP, AST, ALT) مورد سنجش قرار گرفت. مقایسهای نیز بین اثر عصاره هیدروالکلی گیاه برازمبل و داروی متداول گلیبنگلامید انجام شد.
یافتهها : نتایج حاکی از افزایش معنیدار آنزیمهای کبدی در موشهای صحرایی هیپرگلیسمی نسبت به گروه کنترل سالم بود. میانگین میزان آنزیمهای AST ، ALT و ALP در گروه هیپرگلیسمی به ترتیب 286.83+-7.46، 172.16+-5.74، 526.17+-8.17 و در گروه کنترل سالم به ترتیب 239+-12.6، 100+-2.42 و 196.33+-6.82 بود. تیمار با دوزهای 150 و 300 و 600 عصاره گیاه در موشهای صحرایی هیپرگلیسمی شده موجب کاهش معنیداری در سطح آنزیمهای فوق در مقایسه با گروه کنترل هیپرگلیسمی گردید (P<0.05). میانگین میزان آنزیمهای AST ، ALT و ALP در گروه تحت درمان با دوز mg/kg 150 عصاره به ترتیب 160.67+-6.29، 127.33+-5.23 و 260.33+-7.18 بود. میانگین میزان آنزیمهای AST ، ALT و ALP در گروه تحت درمان با دوز mg/kg 300 عصاره به ترتیب 197.5+-6.71، 144.33+-8.82 و 201.67+-9.60 بود. میانگین میزان آنزیمهای AST ، ALT و ALP در گروه تحت درمان با دوز mg/kg 600 عصاره بهترتیب 192.23+-8.23، 111.17+-6.13 و 329+-7.43 بود. در مقایسهای که بین میزان اثربخشی عصاره هیدروالکلی برازمبل و داروی گلیبنگلامید بر گلوکز سرم و آنزیمهای کبدی انجام شد؛ تیمار با عصاره گیاه در موشهای صحرایی دیابتی شده کاهش معنیداری را نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری : عصاره هیدروالکلی گیاه برازمبل سبب کاهش سطح سرمی آنزیمهای کبدی و گلوکز سرم در موشهای صحرایی میگردد.
منصوره توکلی، محمد سبحانی شهمیرزادی، حسین زائری، علی ژیانی اصغرزاده، مصطفی زارع، محمدهادی قریب، غلامرضا روشندل،
دوره 19، شماره 3 - ( 7-1396 )
چکیده
زمینه و هدف : کبدچرب غیرالکلی شایعترین بیماری کبدی سراسر جهان بوده و اختلالی است که با تجمع چربی اضافی در کبد تعریف میشود. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی کبدچرب در کودکان با نمایه توده بدنی طبیعی، اضافه وزن و چاق انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه همگروهی تاریخی بر روی 90 کودک 13-5 ساله در مرکز آموزشی درمانی کودکان طالقانی گرگان در شمال ایران انجام گردید. نمایه توده بدنی طبیعی، دارای اضافه وزن و چاق به ترتیب با مقادیر 85-5 درصد، 95-85 درصد و بیشتر یا مساوی 95 درصد درنظر گرفته شد. کودکان از لحاظ سن و جنس همسانسازی شدند. تستهای آزمایشگاهی شامل آنزیمهای کبدی ALT (Alanine aminotransferase) و AST (Aspartate aminotransferase) و پروفایل چربی شامل تریگلیسرید (Triglyceride: TG)، کلسترول تام، لیپوپروتئین با چگالی بالا (High Density Lipoprotein: HDL) و لیپوپروتئین با چگالی پایین (Low Density Lipoprotein: LDL) انجام شد. کودکان توسط رادیولوژیست غیرمطلع از مقادیر نمایه توده بدنی از لحاظ متغیرهای سونوگرافیک کبدچرب ارزیابی شدند.
یافتهها : فراوانی کبدچرب در کودکان چاق (23.3%) بهطور غیرمعنیداری بیشتر از کودکان دارای اضافه وزن (16.7%) و طبیعی (16.7%) بود. همچنین فراوانی کبدچرب غیرالکلی در میان دو جنس تفاوت آماری معنیداری نداشت. میزان AST کودکان طبیعی بهطور معنیداری (P<0.05) بیشتر از دو گروه دیگر بود. در گروه چاق بیشترین میزان کلسترول و در گروه با BMI طبیعی، کمترین میزان کلسترول مشاهده گردید (P<0.05).
نتیجهگیری : فراوانی کبدچرب در کودکان چاق در مقایسه با کودکان با وزن طبیعی و دارای اضافهوزن بهطور غیرمعنیداری بالاتر بود.
معصومه رمضانی فرد دارابی، وحید حمایت خواه جهرمی،
دوره 19، شماره 4 - ( 10-1396 )
چکیده
زمینه و هدف : پیامد مصرف بیرویه کودهای فسفاته علاوه بر تجمع فسفر بیش از نیاز، باعث ایجاد رقابت با جذب عناصر ریز مغذی بهویژه روی و از همه مهمتر تجمع آلایندههایی نظیر کادمیوم در محصولات کشاورزی میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره هیدروالکلی کورکومین بر سطح آنزیمهای کبدی موشهای صحرایی تیمار شده با کلرید کادمیوم انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 56 سر موش صحرایی نر بالغ ویستار در 8 گروه 7 تایی تقسیم شدند. گروه کنترل فقط از آب و غذای معمولی استفاده نمود. به گروه شاهد یک، نرمال سالین و به گروه شاهد دو، روغن زیتون تزریق شد. به گروه کادمیوم 1.5 mg/kg/bw کلرید کادمیوم و به گروه کورکومین mg/ml 120 کورکومین تزریق شد. به گروه تجربی یک، دو و سه به ترتیب 30 ، 60 و 120 میلیگرم بر میلیلیتر کورکومین و 1.5 mg/kg/bw کلرید کادمیوم تزریق شد. تزریقها به صورت داخل صفاقی انجام شد. پس از 21روز از قلب موشها خونگیری بهعمل آمد و میزان آنزیمهای کبدی (آسپارتات آمینوترانسفراز، آلانین آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز) به روش اسپکتروفتومتر ارزیابی شد.
یافتهها : میانگین میزان آنزیمهای آسپارتات آمینوترانسفراز، آلانین آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز در گروه کادمیوم افزایش آماری معنیدار و در گروه کورکومین نسبت به سایر گروهها کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). میانگین میزان آنزیمهای آسپارتات آمینوترانسفراز و آلانین آمینوترانسفراز در گروههای تجربی اول، دوم و سوم نسبت به گروه کلرید کادمیوم کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). میانگین میزان دو آنزیم آسپارتات آمینوترانسفراز و آلانین آمینوترانسفراز در گروه تجربی سوم کاهش آماری معنیداری با گروههای تجربی اول و دوم نشان داد (P<0.05) میانگین میزان آلکالین فسفاتاز گروه تجربی اول، دوم و سوم نسبت به گروههای کنترل، شاهد یک، شاهد 2 و کورکومین افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). همچنین این میزان در گروههای تجربی دوم و سوم کاهش آماری معنیداری در مقایسه با گروه تجربی اول نشان داد (P<0.05). میانگین میزان آلکالین فسفاتاز در گروه تجربی سوم کاهش آماری معنیداری نسبت به گروه تجربی دوم داشت (P<0.05)
نتیجهگیری : عصاره هیدروالکلی کورکومین میتواند افزایش آنزیمهای کبدی ناشی از مصرف کادمیوم را در موشهای صحرایی کاهش دهد.
نجمه غفوری، بهدخت جمشیدنژاد، مهرداد شریعتی،
دوره 19، شماره 4 - ( 10-1396 )
چکیده
زمینه و هدف : کبد اندامی مهم با عملکرد ویژه در ارتباط با متابولیسم داروها است. هالوپریدول دارویی برای درمان اسکیزوفرنی، شیدایی در اختلالات دو قطبی و سرگیجه است. این مطالعه به منظور تعیین تغییرات بافت و آنزیمها کبدی نوزادان موش صحرایی نر متولد شده از مادران تحت تیمار با هالوپریدول انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 25 سر نوزاد موش صحرایی نر از نژاد ویستار به 5 گروه 5 تایی تقسیم شدند. گروهها شامل کنترل، شم و سه گروه تجربی اول، دوم و سوم بود که مادران موشها به ترتیب مقادیر
12.5, 25, 50 mg/kg داروی هالوپریدول را طی دوران بارداری بهصورت گاواژ 21 روزه دریافت کردند. در پایان دوره بارداری و دوره 22روزه نوزادی تمام نوزادان وزن شدند. میزان آنزیمهای آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آلکالین فسفاتاز (ALP) و آسپارتات ترانس آمیناز (AST)، آلبومین و پروتئین تام بهوسیله اتوآنالیزور و بافت کبد نوزادان با رنگآمیزی هماتوکسیلین- ائوزین ارزیابی شد.
یافتهها : میانگین غلظت آلبومین و پروتئین تام در گروههای تجربی دوم و سوم نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنیدار و میانگین غلظت AST در گروههای تجربی دوم و سوم در مقایسه با گروه کنترل افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). میانگین غلظت ALT و ALP در تمام گروههای تجربی در مقایسه با گروه کنترل افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05). میانگین شاخص کبد در تمام گروههای تجربی در مقایسه با گروه کنترل تغییر آماری معنیداری نشان نداد. در نمونههای بافتی گروههای تجربی، نکروز بیشتر با افزایش دوز دارو مشاهده شد.
نتیجهگیری : داروی هالوپریدول باعث افزایش آنزیمهای کبدی و نکروز کبدی میگردد و میزان نکروز بافت کبد متناسب با دوز دارو افزایش مییابد.
شیما پدرپور واجارگاه، فرح فرخی،
دوره 20، شماره 2 - ( 4-1397 )
چکیده
زمینه و هدف : پاراکوات به عنوان علفکش گیاهی، محرک قوی در تشکیل آنیونهای سوپر اکسید است. با توجه به عوارض مضر رادیکالهای آزاد حضور ترکیبات مفید مانند زعفران بهدلیل دارا بودن اثر آنتیاکسیدانی و از بین برنده رادیکالهای آزاد، ضروری بهنظر میرسد. این مطالعه به منظور تعیین اثر ترمیمی عصاره هیدروالکلی زعفران بر آسیب کبدی ناشی از پاراکوات در موش آزمایشگاهی انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 36 سر موش سوری نر بهطور تصادفی به 6 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروه کنترل آب و غذای معمولی و 1.5 ml روغن ذرت، گروههای دوم و سوم به ترتیب پاراکوات با غلظت mg/kg/bw 20 و 40 محلول در روغن ذرت، گروه چهارم عصاره هیدروالکلی زعفران با غلظت mg/kg/bw 80 ، گروه پنجم و ششم بهترتیب پاراکوات با غلظت mg/kg/bw 20 و 40 را به همراه زعفران با غلظت mg/kg/bw 80 به صورت گاواژ دریافت کردند. بعد از 30 روز تیمار و بیهوش نمودن موشها، خونگیری از قلب برای مطالعه مالون دی آلدئید (MDA)، آنزیمهای کبدی آلانین آمینوترانسفراز (ALT) و آسپارتات آمینو ترانسفراز (AST) انجام شد. سپس کبد از بدن جدا و نیمی از بافت کبد برای سنجش اکسایشی و نیمی دیگر برای مطالعات بافتی به فرمالین انتقال یافت.
یافتهها : در کبد موشهای تیمار شده با پاراکوات، سیروز شدید کبدی، تخریب هپاتوسیتها و التهاب و نیز افزایش آماری معنیداری در میزان MDA و آنزیمهای AST و ALT مشاهده شد (P<0.05). زعفران موجب کاهش معنیدار میزان MDA و آنزیمهای ALT و AST در مقایسه با موشهای تیمار شده با پاراکوات گردید (P<0.05). همچنین در کبد موشهای تیمار شده با زعفران تخریب کبدی کاهش یافت.
نتیجهگیری : مصرف زعفران در حد معمول (mg/kg/bw 80) میتواند اثرات سوء ناشی از سموم علفکش مثل پاراکوات را کاهش دهد.
زهره امیرخانی، محمدعلی آذربایجانی،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1397 )
چکیده
زمینه و هدف : استرس اکسایشی نقش مهمی را در پاتوژنز بسیاری از بیماریها مانند آترواسکلروز دارد و اجرای فعالیت بدنی شدید منجر به افزایش استرس اکسایشی میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرین مقاومتی بر شاخصهای پراکسیداسیون لیپیدی، ظرفیت آنتیاکسیدانی تام، آنزیمهای کبدی و نیمرخ لیپیدی زنان دارای اضافه وزن و چاق انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 16 زن دارای اضافه وزن و چاق در دو گروه مداخله (9 نفر) و کنترل (7 نفر) به روش نمونهگیری هدفمند و در دسترس انتخاب شدند. برنامه تمرین مقاومتی شامل تمرینات مقاومتی (با شدت50 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه) بود که به مدت هشت هفته، هرهفته سه جلسه یک ساعتی انجام شد. شاخصهای پراکسیداسیون لیپیدی، ظرفیت آنتیاکسیدانی تام، آنزیمهای کبدی و نیمرخ لیپیدی اندازهگیری و در پیشآزمون و پسآزمون مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها : هشت هفته تمرین مقاومتی سبب افزایش آماری معنیدار ظرفیت آنتیاکسیدانی، لیپوپروتئین پرچگال و تریگلیسرید و کاهش آماری معنیدار آلانین آمینو ترانسفراز در مقایسه با گروه کنترل گردید (p<0.05).
نتیجهگیری : هشت هفته تمرین مقاومتی از طریق افزایش ظرفیت آنتیاکسیدانی تام و کاهش مالوندیآلدئید میتواند در کاهش خطر آتروسکلروزیس و بهبود سلامت قلب و عروق موثر باشد.
سارا استوار، علیرضا نوروزی، الهام مبشری، غلامرضا روشندل، سیما بشارت،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1397 )
چکیده
زمینه و هدف : معمولاً در بارداریهای طبیعی، تستهای کبدی طبیعی بوده و یا در محدوده طبیعی اندکی افزایش مییابد. تستهای کبدی غیرطبیعی در 3 درصد بارداریها دیده میشود و بایستی سریعاً ارزیابی شوند. تشخیص زود هنگام و درمان به موقع کلید موفقیت در درمان است. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی اختلالات آنزیمهای کبدی و پیامد بارداری در گرگان انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 73 زن باردار بستری به دلیل اختلال آنزیمهای کبدی از 6680 مورد زایمان در مرکز آموزشی درمانی شهیدصیاد شیرازی گرگان طی ششماه اول سال 1394 انجام شد. اطلاعات فردی و نیز اطلاعات بالینی شامل تستهای آزمایشگاهی، تشخیص نهایی و عوارض مشاهده شده پس از زایمان جمعآوری و پیامد بارداری تعیین شد.
یافتهها : شایعترین علت بستری بهخاطر اختلال آنزیمهای کبدی، پرهاکلامپسی (16 مورد، 21.9%) بود که در سه ماهه سوم اتفاق افتاده بود. سندرم همولیز همراه با افزایش آنزیمهای کبدی و کاهش تعداد پلاکت (HELLP) در 9 مورد (12.3%) از بیماران در تریمستر سوم و 3 مورد (4.1%) اکلامپسی در سه ماهه سوم رخ داده بود.
نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده شیوع بالای پرهاکلامپسی و سندرم HELLP در زنان با اختلال آنزیم کبدی بود. لذا ارزیابی دقیق بیماران بهویژه در سه ماهه سوم بارداری ضروری است.
میترا کوراوند بردپاره، علی نوری،
دوره 20، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: امروزه نانولولههای کربن چنددیواره دارای کاربردهای متعدد در زمینه انتقال دارو و ژن و زمینههای دیگر بیولوژیک هستند و ضروری است که باتوجه به خواص منحصر به فرد این نانوساختارها، سمیت احتمالی آنها بر موجودات زنده مورد بررسی قرار گیرد. این مطالعه به منظور تعیین سمیت نانولولههای کربن چنددیواره عاملدار شده با گروههای کربوکسیل بر عملکرد و ساختار بافت کبد موشهای صحرایی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 50 سر موش صحرایی ماده بالغ نژاد ویستار به 5 گروه 10تایی تقسیم شدند. گروهبندی شامل گروه شاهد سرم فیزیولوژی و تویین و گروههای تیمار غلظتهای 2.5, 5, 10, 20 mg/kg/bw از نانولوله کربن چنددیواره عاملدار شده با گروه کربوکسیل با قطر کمتر از 8نانومتر و طول 30میکرومتر بودند که در 8مرحله بهصورت یک روز در میان و به روش درون صفاقی دریافت شد. خونگیری در دو مرحله (مرحله اول یک روز پس از آخرین تزریق و مرحله دوم 20 روز پس از آخرین تزریق) انجام شد. میزان فعالیت آنزیمهای کبدی آلانین آمینوترانسفراز (alanine aminotransferase: ALT)، آسپارتات آمینوترانسفراز (aspartate aminotransferase: AST) و آلکالین فسفاتاز (alkaline phosphatase: ALP) و نیز مقدار مالون دی آلدئید در سرم خون اندازهگیری شد. با تهیه مقاطع بافتی از کبد تعدادی از موشهای صحرایی در هر گروه (پس از گذشت 20روز از آخرین تزریق) با رنگآمیزی هماتوکسیلین-ائوزین، ساختار بافتی کبد توسط میکروسکوپ نوری مورد بررسی قرار گرفت. حیوانات قبل از شروع تیمار و پس آن وزن شدند.
یافتهها: در مرحله اول فقط میانگین فعالیت آنزیم AST در غلظت mg/kg/bw 5 بهطور معنیدار افزایش یافت (P<0.05). در مرحله دوم، فعالیت آنزیم ALP در تمام دوزهای بالاتر از mg/kg/bw 2.5، کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05) و فعالیت آنزیمهای AST و ALT در دوزهای mg/kg/bw 10 ، 5 کاهش آماری معنیدار (P<0.05) و در دوز mg/kg/bw 2.5 افزایش آماری معنیداری (P<0.05) یافت. مطالعات بافت شناسی اختلالاتی نظیر دژنره شدن دیواره سیاهرگ مرکز لوبولی، تحلیل رفتن هسته و لیز شدن هپاتوسیتها همراه با آتروفی شدید، بینظمی و اتساع سینوزوئیدها و تجمع سلولهای التهابی را در گروههای تیمار بهصورت وابسته به دوز نشان داد. بهطوری که بیشترین اختلالات مربوط به غلظتmg/kg/bw 20 بود.
نتیجهگیری: بهنظر میرسد که نانولولههای کربنی چنددیواره عامل دار شده با گروه کربوکسیل حتی در مقادیر کم (mg/kg/bw 5, 2.5) پس از گذشت 20 روز، برای بافت کبد سمی بوده و باعث اختلالاتی در بافت و عملکرد کبد میشود.
سید علی حقیقت جو، مهرداد شریعتی، مختار مختاری، داوود مقدم نیا،
دوره 21، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: حشرهکش دیازینون کنترل کننده قوی استیل کولین استراز در پایانه های عصبی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر دیازینون بر آزمونهای عملکردی و تغییرات بافتی کبد موش صحرایی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر بالغ از نژاد ویستار به 5 گروه 8 تایی تقسیم شدند. گروههای تجربی اول، دوم و سوم به ترتیب مقادیر 50 ، 100 و 150 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن دیازینون را به صورت خوراکی به مدت 21 روز دریافت کردند. گروه کنترل هیچ دارویی دریافت نکرد و گروه شاهد حلال دارو را دریافت نمود. در روز 22، نمونه خونی از همه گروهها تهیه و آنزیمهای کبدی شامل آلانین ترانس آمیناز (ALT)، آسپارتات ترانس آمیناز (AST)، آلکالین فسفاتاز (ALP)، پروتئین تام، آلبومین و بیلیروبین اندازهگیری شدند. پس از بیهوشی حیوانات بافت کبد جدا و با رنگآمیزی هماتوکسیلین- ائوزین مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: سطح آنزیمهای ALT و AST در گروههای تجربی دریافت کننده مقادیر 100 و 150 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن دیازینون نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). سطح آنزیم ALP در تمام گروههای دریافت کننده دیازینون نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). سطح پروتئین تام در تمام گروههای دریافت کننده دیازینون نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). سطح آلبومین در گروه تجربی دریافت کننده مقدار حداکثر دیازینون نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). در گروههای تجربی در نمونههای بافتی تهیه شده با افزایش مقدار دارو نکروز بافتی بیشتری مشاهده شد.
نتیجهگیری:این مطالعه نشان داد که مصرف خوراکی دیازینون باعث افزایش سطح آنزیمهای کبدی و کاهش سطح پروتئین تام، آلبومین و تغییرات نکروتیک در کبد موشهای صحرایی میگردد.
بهروز شکری، فاطمه نژاد حبیب وش، فرح فرخی، محمدباقر رضایی،
دوره 21، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: هیپرلیپیدمی و افزایش کلسترول تام سرمی از مهمترین عوامل خطر دخیل در شیوع و شدت اختلالات قلبی - عروقی مانند بیماری عروق کرونر قلب محسوب میگردد. از آنجایی که گیاهان تیره نعنا به دلیل داشتن ترکیبات فلاونوئیدی و ترپنوئیدی توانایی کاهش چربی خون را دارند؛ لذا این مطالعه به منظور تعیین اثر تغذیه با اسانس آویشن دنایی (Thymus deanensis Celak.) بر پروفایل چربی، اوره و آنزیمهای کبدی سرم خون موشهای صحرایی نر هیپرکلسترولمیک انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 36 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار انجام شد. حیوانات بهطور تصادفی در 6 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروهها شامل کنترل، شم، مداخله اول (هیپرکلسترولمی دریافت کننده آویشن دنایی 200ppm)، مداخله دوم (هیپرکلسترولمی دریافت کننده آویشن دنایی 500ppm)، مداخله سوم (دریافت کننده آویشن دنایی 200ppm) و مداخله چهارم (دریافت کننده آویشن دنایی 500ppm) بودند. هیپرکلسترولمی با خوراندن رژیم غذایی پرچرب حاوی پودر کلسترول (2.5%) و روغن بادام شیرین (97.5%) ایجاد گردید. حیوانات گروههای مداخله روزانه به مدت 32 روز با اسانس آویشن دنایی تحت درمان قرار گرفتند. در پایان دوره آزمایش 32 روزه، خونگیری انجام شد. سطح کلسترول تام، تریگلیسیرید، اوره و آنزیمهای کبدی آلانین آمینوترانسفراز (ALT) و آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) مورد سنجش قرار گرفتند.
یافتهها: میزان آنزیم آلانین آمینوترانسفراز و آسپارتات آمینوترانسفراز در موشهای هیپرکلسترولمی نسبت به گروه شاهد افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05). اسانس آویشن دنایی در همه گروههای مداخله موجب کاهش آماری معنیدار تریگلیسیرید و کلسترول سرم شد. اسانس آویشن دنایی با دوز بالا (500ppm) بیشتر از دوز پایین (200ppm) سبب کاهش آماری معنیدار سطح کلسترول و تریگلیسیرید سرم گردید (P<0.05). میزان نیتروژن اوره خون در گروه هیپرکلسترولمی نسبت به گروه شاهد افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05). در پی تجویز اسانس با دوز حداقل و حداکثر در موشهای صحرایی هیپرکلسترولمی، میزان اوره خون در مقایسه با گروه هیپرکلسترولمی کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05).
نتیجهگیری: به نظرمیرسد گیاه آویشن دنایی به صورت وابسته به دوز در بهبود عملکرد کبد، کلیه و درمان چربی خون بالا موثر باشد.
پریسا راجی، باقر سید علیپور، اکبر حاجی زاده مقدم،
دوره 21، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: فنوالریت (Fenvalerate) جزء حشرهکش پیرتیروئیدی است که سبب القاء استرس اکسیداتیو میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره هیدروالکلی سیر (Garlic Extract:GE) و N-استیلسیستئین (N-acetylcysteine: NAC) بر استرس اکسیداتیو ناشی از القاء فنوالریت بر سرم و بیضه موش صحرایی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 42 سر موش صحرایی بهطور تصادفی در 7 گروه 6 تایی قرار گرفتند. گروهها شامل کنترل، شم (نرمال سالین)، گروه تجربی اول دریافت کننده داخل صفاقی N-استیل سیستئین (80mg/kg/bw)، گروه تجربی دوم دریافت کننده فنوالریت (10mg/kg/bw)، گروه تجربی سوم دریافت کننده عصاره هیدروالکلی سیر (40mg/kg/bw) بهعلاوه فنوالریت (10mg/kg/bw)، گروه تجربی چهارم دریافت کننده N-استیل سیستئین (80mg/kg/bw) بهعلاوه فنوالریت (10mg/kg/bw) و گروه تجربی پنجم دریافت کننده N-استیل سیستئین (80mg/kg/bw) بهعلاوه عصاره هیدروالکلی سیر (40mg/kg/bw) بهعلاوه فنوالریت (10mg/kg/bw) بودند. تزریق فن والریت بهصورت داخل صفاقی به مدت 7 روز متوالی برای گروههای تجربی انجام شد. پس از آن برای 10 روز متوالی N-استیل سیستئین و عصاره سیر تزریق شد. در این مطالعه از یکچهلم LD50 فنوالریت استفاده شد. بعد از خونگیری، جداسازی سرم و بیضه، فعالیت آنزیمهای کاتالاز (activity of the catalase: CAT)، گلوتاتیون s-ترانسفراز (Glutathione S-transferase: GST)، سطح مالوندیآلدئید (malondialdehyde: MDA) و آنتیاکسیدان تام (total antioxidant capacity: TAC) اندازهگیری و مقایسه گردید.
یافتهها: سطح MDA سرم و بیضه گروه فنوالریت در مقایسه با گروه کنترل بهطور معنیداری افزایش یافت (P<0.05). تزریق N-استیل سیستئین و عصاره هیدروالکلی سیر به تنهایی و نیز عصاره هیدروالکلی سیر در ترکیب با N-استیل سیستئین باعث کاهش آماری معنیدار MDA در مقایسه با گروه فنوالریت در بیضه و سرم شد (P<0.05). سطح TAC سرم در گروه فنوالریت در مقایسه با گروه کنترل کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05). سطح TAC سرم در گروههای تجربی سوم، چهارم و پنجم در مقایسه با گروه فنوالریت افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). فعالیت GST سرم در گروه فنوالریت نسبت به کنترل افزایش یافت (P<0.05). تزریق N-استیل سیستئین و عصاره هیدروالکلی سیر به تنهایی و در ترکیب باهم باعث کاهش آماری معنیدار GST سرم در مقایسه با گروه دریافت کننده فن والریت شد (P<0.05).
نتیجهگیری: فنوالریت در دوز پایین (10mg/kg/bw) سبب ایجاد استرس اکسیداتیو میشود. تزریق N-استیل سیستئین و عصاره هیدروالکلی سیر به تنهایی و در ترکیب با هم، میتوانند آسیب ناشی از فنوالریت را بهبود دهند.
سمیه فخری، فاطمه فخری، سعید شاکریان، علیاکبر علیزاده،
دوره 23، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: فعالیتبدنی و استفاده از مکملهای گیاهی میتواند آنزیمهای کبدی را تحت تاثیر قرار دهد. کورکومین، ماده مؤثر (دی فرولوئیل متان) زردچوبه است که دارای خواص آنتیاکسیدانی، ضدباکتریایی، ضدقارچی، ضدویروسی، ضدالتهابی و ضدتکثیری است و میتواند نقش مهمی در جلوگیری از فیبروز کبدی داشته باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر شش هفته تمرین تناوبی شدید (high intensity interval training: HIIT) همراه با مصرف مکمل نانوکورکومین بر سطوح سرمی آنزیمهای کبدی دانشجویان دختر دارای اضافه وزن انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 48 دانشجوی دختر دانشگاه شهید چمران اهواز دارای اضافهوزن با میانگین سنی 1.32±21.7 سال و نمایه توده بدنی 2.46±27.8 کیلوگرم بر متر مربع در سال 1397 انجام شد. آزمودنیها به طور تصادفی در چهار گروه 12 نفری کنترل، مکمل نانوکورکومین (روزانه یک کپسول 80 میلیگرمی)، تمرین، تمرین توام با دریافت مکمل نانوکورکومین (روزانه یک کپسول 80 میلیگرمی) قرار گرفتند. گروههای تمرین هفتهای سه جلسه بهمدت شش هفته تمرین HIIT را با حداکثر ضربان قلب (سه جلسه در هفته) اجرا نمودند. نمونههای خونی برای اندازهگیری سطوح سرمی آنزیمهای کبدی (ALT،AST و ALP) قبل و بعد از دوره مداخله گرفته شد.
یافتهها: سطح سرمی AST و ALT در گروه تمرین – مکمل نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنی داری یافت (P<0.05) و این کاهش در مقایسه با پیش آزمون نیز معنی دار بود (P<0.05)؛ اما در سطح ALP تغییرات آماری معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: بهنظر میرسد مصرف مکمل نانوکورکومین همراه با اجرای تمرینات تناوبی با شدت بالا، تاثیر مطلوبی در بهبود برخی شاخصهای کبدی دختران دارای اضافه وزن دارد.