[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
هیئت تحریریه::
اعضای دفتر مجله::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
شرح امور دفتر مجله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
اخبار::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2020
Citations78133278
h-index3418
i10-index23074
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
31 نتیجه برای حیدری

فاطمه قاسم‌زاده، مسعود گلعلی‌پور، کامران حیدری، زهرا نظری، محمدجعفر گلعلی‌پور،
دوره 20، شماره 3 - ( پاییز 1397 )
چکیده

زمینه و هدف : دیابت بارداری (gestational diabetes mellitus:GDM) یک بیماری به‌طور معمول ناشی از تولید ناکافی انسولین در زنان باردار است. GDM سبب رشد غیرطبیعی جنین می‌گردد. این مطالعه به منظور بیان ژن‌های BMP2 و BMP4 در تکوین قلب رویان موش‌های C57BL/6 مبتلا به دیابت بارداری انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه تجربی 8 سر موش 8 هفته‌ای باردار نژاد C57BL/6 به‌صورت تصادفی در دو گروه 4 تایی کنترل و تجربی قرار گرفتند. حیوانات گروه تجربی در روز یک بارداری میزان mg/kg/bw 150 استرپتوزوتوسین (STZ) را به صورت تک دوز و داخل صفاقی دریافت نمودند. 72 ساعت پس از تزریق STZ سطح گلوکز سرم سنجیده شد و موش‌های باردار با گلوکز سرم بالای 250 میلی‌گرم بر دسی‌لیتر به‌عنوان دیابتی در نظر گرفته شدند. بعد از گذشت 11.5 روز از بارداری رویان‌های هر دو گروه جراحی و بافت قلب آنها استخراج شد. سپس RNA total بافت قلب توسط ترایزول استخراج و میزان بیان ژن‌های BMP2 و BMP4 در قلب هر دو گروه توسط Real-time PCR برآورد شد.

یافته‌ها : بیان ژن‌های BMP2 و BMP4 در قلب رویان‌های 11.5 روزه گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت آماری معنی‌داری نشان نداد.

نتیجه‌گیری : دیابت بارداری بر بیان ژن‌های BMP2 و BMP4 در تکوین قلب رویان موش‌های C57BL/6 اثرگذار نبود.


سارا پاسبان بوانلو، مسعود گلعلی پور، کامران حیدری، محمدجعفر گلعلی پور،
دوره 20، شماره 4 - ( زمستان 1397 )
چکیده

زمینه و هدف: دیابت بارداری (Gestational Diabetes Mellitus: GDM) یک اختلال متابولیک است که به دلیل نقص در ترشح کافی انسولین ایجاد می‏شود. GDM خطر سقط و یا تولد نوزادانی با نقایص مادرزادی قلب را افزایش می‌دهد. برخی از این نقایص ممکن است مربوط به اختلال در بیان برخی از ژن‏های مهم ساختاری قلب باشد. ژن‏های ساختاری کلاژن و دسموکولین نقش مهمی به ترتیب در اتصالات بین سلولی در نواحی دسموزوم و صفحات بینابینی در ساختار قلب دارند. این مطالعه به منظور تعیین اثر دیابت بارداری بر بیان ژن‌های Col5a2 و Dsc2 در قلب رویان موش‌های آزمایشگاهی نژاد C57BL انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه تجربی تعداد 12 سر موش ماده نژاد C57BL (8-10 هفته) و 6 سر موش نر بالغ از همین نژاد با میانگین وزن 22-24 گرم استفاده گردید. پس از جفت‌گیری حیوانات ماده و رویت پلاک واژینال روز صفر بارداری تعیین شد و به‌صورت تصادفی به دو گروه دیابتی و کنترل تقسیم شدند. القاء دیابت بارداری در موش‌های باردار گروه دیابتی به‌وسیله تزریق داخل صفاقی استرپتوزوتوسین با دوز 150 mg/kg/bw در روز یک بارداری (GD1) انجام شد. در حالی که در گروه کنترل تنها بافر سیترات در روز یک بارداری تزریق شد. در روز 11.5 بارداری جراحی سزارین انجام و قلب رویانها با استفاده از استرئو میکروسکوپ خارج شد. سپس به ترتیب استخراج total RNA ، سنتز cDNA و اندازه‌گیری کمی میزان RNA با استفاده از روش Real Time-PCR انجام گردید و میزان بیان ژن‏های Col5a2 و Dsc2 در رویان‌های گروه دیابتی و کنترل اندازه‏گیری شد.

یافته‌ها: الفاء دیابت بارداری در موش های باردار سبب افزایش بیان ژن های Col5a2 و Dsc2 در رویان‌های 11.5 روزه در مقایسه با گروه کنترل شد که در رابطه با دسموکولین این تغییرات از نظر آماری معنی‌دار بود (P<0.05).

نتیجه‌گیری: القاء دیابت در دوره بارداری سبب افزایش بیان ژن های Col5a2 و Dsc2 در یکی از مسیرهای مهم ساختاری تکامل قلب در رویان‏های حاصل می‌گردد.


زهرا کرم پور قبچاق، رضا حیدری، سیدمیثم ابطحی فروشانی، فرح فرخی،
دوره 21، شماره 2 - ( تابستان 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: ﻧﻔﺮوﭘﺎﺗﻲ دﻳﺎﺑﺘﻲ ﻳﻜﻲ از مهم‌ترین ﻋﻮاﻣﻞ ﻧﻘﺺ در ﻋﻤﻠﻜﺮد ﻓﻴﺰﻳﻮﻟﻮژﻳﻚ ﻛﻠﻴﻪ‌ﻫﺎ در ﺑﻴﻤﺎری دﻳﺎﺑﺖ ﻣﻠﻴﺘﻮس اﺳﺖ. ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻛﻠﻴﻪ‌ﻫﺎ ﺑﻪ اﻋﺘﺒﺎر ﻧﻘﺶ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪه‌ای ﻛﻪ در ﻓﻴﻠﺘﺮاﺳﻴﻮن دارﻧﺪ؛ در ﻣﺤﻴﻂ ﻫﻴﭙﺮﮔﻠﻴﺴﻤﻴﻚ ﺳﺮﻳﻊ‌ﺗﺮ و ﺑﻴﺸﺘﺮ از بقیه ﺑﺎﻓﺖ‌ﻫﺎ آﺳﻴﺐ‌ﭘﺬﻳﺮی از ﺧﻮد ﻧﺸﺎن ﻣﻲ‌دﻫﻨﺪ. این مطالعه به منظور تعیین اثر ترکیبی آتورواستاتین و اکسیدروی بر تغییرات بیوشیمیایی سرم و هیستوپاتولوژی کلیه موش‌های صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین انجام شد.


روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار به صورت تصادفی به 5 گروه 8 تایی تقسیم شدند. گروه‌ها شامل کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابتی تیمار شده با 20 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن آتورواستاتین، دیابتی تیمار شده با 30 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن اکسیدروی و دیابتی تیمار شده با 10 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن آتورواستاتین و 15 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن اکسیدروی بودند. موش‌های صحرایی با تزریق داخل صفاقی 60 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن استرپتوزوتوسین دیابتی شده و به مدت یک ماه تحت تیمار قرار گرفتند. در پایان آزمایش ابتدا تغییرات وزن حیوانات و وزن کلیه، سپس عوامل بیوشیمیایی کراتینین و اوره سرم برای ارزیابی عملکرد کلیه اندازه‌گیری شدند. برای بررسی آسیب‌شناسی بافت کلیه نیز برش‌هایی با رنگ‌آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین طبق روش‌های معمول تهیه مقاطع هیستوپاتولوژی تهیه گردید.


یافته‌ها: میزان کراتینین و اوره سرم در حیوانات دیابتی افزایش آماری در مقایسه با گروه کنترل معنی‌داری یافت (P<0.05). تنها تیمار با ترکیبی از نصف دوز آتورواستاتین و اکسیدروی، نسبت به دوز کامل آنها به تنهایی، موجب کاهش آماری معنی‌داری (P<0.05) سطح کراتینین، اوره و آسیب‌های بافتی کلیه نسبت به گروه کنترل دیابتی گردید.


نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که ترکیب آتورواستاتین و اکسیدروی اثر بهتری در کنترل نفروپاتی دیابتی دارد.


زینب شکی، محمدرضا حیدری، محسن ناصری، انوشیروان کاظم نژاد، محمد کمالی نژاد، حمیدرضا رستمانی، فاطمه علیجانیها،
دوره 21، شماره 2 - ( تابستان 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: خارش مزمن موجب کاهش کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز می‌گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر خارش مزمن بر کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز انجام شد.

روش بررسی: در این مطالعه توصیفی – تحلیلی مقطعی 111 بیمار با میانگین سنی 12.7±58.36 سال به‌طور تصادفی در مراکز همودیالیز استان گلستان از اردیبهشت لغایت دی ماه سال 1396 ارزیابی شدند. اطلاعات دموگرافیک، کیفیت زندگی (پرسشنامه Itchy QOL)، خشکی پوست، شدت خارش (پرسشنامه Balaskas سال 1998) و تست‌های آزمایشگاهی (کلسـیم، فسفر، آلکالین فسفاتاز، هورمون پـاراتورمون، نیتـروژن اوره خـون، کراتینین، هموگلوبین و هماتوکریت) تحلیل شدند.

یافته‌ها: میانگین نمره شدت خارش 7.46±29.27 و کیفیت زندگی کلی 10.04±50.41 تعیین شد. بین شدت خارش و نمره کل کیفیت زندگی بیماران همبستگی معنی‌دار یافت شد (P<0.05). همبستگی شدت خارش با علایم، عملکرد و احساسات معنی‌دار بود (P<0.05). همچنین، بین شدت خارش با میزان خشکی پوست و میزان کلسیم سرم خون همبستگی معنی‌دار و مثبت وجود داشت (P<0.05). بین متغیرهای خشکی پوست و کلسیم خون با افزایش خارش رابطه آماری معنی‌داری وجود داشت (P<0.05).

نتیجه‌گیری: خارش باعث کاهش کیفیت زندگی بیماران تحت همودیالیز می‌گردد.


خدیجه عاشورپور، احمد حیدری، آی سن قرنجیک، الهام مبشری، سمیرا عشقی نیا،
دوره 21، شماره 3 - ( پاییز 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: از دیرباز انتخاب جنسیت فرزندان به دلایل متعدد مورد توجه جوامع بشری بوده است. برخی مطالعات، تاثیر رژیم غذایی حوالی بارداری مادر را بر تغییر نسبت جنسیتی نشان می‌دهند. با توجه این که در طول ماه رمضان، رژیم غذایی زنان دستخوش تغییر اساسی می‌گردد و پژوهش‌های پیرامون ارتباط روزه‌داری مادر بر جنسیت جنین اندک و نتایج آن ضد و نقیض است؛ این مطالعه به منظور تعیین ارتباط روزه‌داری مادر در مرحله فولیکولی آخرین قاعدگی با جنسیت نوزاد انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه توصیفی- تحلیلی روی 139 زن باردار مراجعه کننده به درمانگاه مامایی بیمارستان شهید صیاد شیرازی یا مراکز بهداشتی درمانی شهر گرگان به دلیل انجام مراقبت‌های دوران بارداری انجام شد که شروع آخرین دوره قاعدگی قبل از بارداری آنها در ماه رمضان سال‌های 1395 لغایت 1396 بود. ابزار جمع‌آوری اطلاعات چک لیستی شامل مشخصات دموگرافیک مادر باردار، تاریخ آخرین قاعدگی، سن بارداری، تعداد بارداری و تعداد روزهای روزه‌داری بودند.

یافته‌ها: 86 نفر (62 درصد) از مادران باردار روزه‌دار و 53 نفر (38 درصد) غیرروزه‌دار بودند. فراوانی نوزادان متولد شده از مادران باردار روزه‌دار 43 نوزاد پسر و 43 نوزاد دختر و در مادران غیرروزه‌دار 35 نوزاد پسر و 18 نوزاد دختر تعیین گردید. فراوانی جنسیت پسر نسبت به جنسیت دختر در مادران غیرروزه‌دار بیشتر بود؛ ولی این تفاوت از نظر آماری معنی‌دار نبود. در بررسی اثرات همزمان متغیرها بر جنسیت نوزاد، هیچ‌کدام از متغیرهای مورد بررسی با جنسیت نوزاد ارتباط آماری معنی‌داری نشان ندادند. متغیرهایی مانند تعداد بارداری (P= 0.051) و روزه‌داری مادر (P= 0.083) به ترتیب با نسبت شانس 0.706 و 0.705 شانس پسرزایی را حدود 30 درصد کاهش دادند که البته از لحاظ آماری معنی‌دار نبودند.

نتیجه‌گیری: جنسیت نوزاد با روزه‌داری مادر در مرحله فولیکولی آخرین قاعدگی ارتباطی نشان نداد.

کاظم کاظم نژاد، سیدمسعود حسینی، احمد حیدری، ارازبردی قورچائی،
دوره 22، شماره 1 - ( بهار 1399 )
چکیده

زمینه و هدف: کنترل درد پس از جراحی یکی از نگرانی‌های عمده پزشکان و بیماران است. یکی از روش‌های کاهش درد تزریق داروی بیحسی در محل برش جراحی است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر موضعی داروهای کتامین و لیدوکایین بر کاهش درد پس از جراحی هرنی اینگوینال انجام شد.

روش بررسی: این کارآزمایی بالینی دوسوکور روی 60 بیمار کاندید جراحی هرنی اینگوینال با بیهوشی عمومی انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفری شامل گروه کنترل (بدون داروی تزریقی)، گروه مداخله اول (تزریق زیر جلدی 0.5mg/kg کتامین در ناحیه بخیه محل جراحی) و گروه مداخله دوم (تزریق زیر جلدی 1mg/kg لیدوکایین در ناحیه بخیه محل جراحی) قرار گرفتند. سپس درد بعد از عمل در هر سه گروه با مقیاس بصری درد (VAS) مورد مقایسه قرار گرفت و علایم حیاتی ثبت گردید. بیماران با نمرات درد 3 و بیشتر، شیاف دیکلوفناک سدیم (100mg) و در صورت عدم پاسخ، پتیدین وریدی mg 30 (0.5mg/kg) دریافت نمودند. عوارضی مثل تهوع و استفراغ، گیجی، نیستاگموس و هالوسینیشن ثبت گردید.

یافته‌ها: کاهش درد در گروه مداخله اول و دوم در ساعات اول و دوم پس از عمل دیده شد که در مقایسه با گروه کنترل درد کمتری داشتند (P<0.05) ؛ اما بین دو گروه مداخله در ساعات اول و دوم پس از عمل جراحی تفاوتی دیده نشد.

نتیجه‌گیری:  به نظر می‌رسد می‌توان برای کاهش درد در محل برش جراحی به جای لیدوکایین از تزریق کتامین استفاده کرد که تقریباً مشابه لیدوکایین اثر دارد.


علی شهریاری، بی بی سلیمه آنه بردی پور قزل، آرزو حیدری، محمد هادی مهدی نژاد،
دوره 23، شماره 3 - ( پاییز 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: تماس بیش از اندازه با امواج الکترومغناطیسی ساطع شده توسط رایانه‌ها، اثرات مخربی بر روی کاربران دارد. این مطالعه به منظور ارزیابی شدت میدان الکترومغناطیسی مانتیورهای رایانه‌ مورد استفاده کارکنان ادارات شهر گمیشان در استان گلستان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی – تحلیلی روی 100 رایانه مورد استفاده 100 نفر (69 مرد و 31 زن) از کارکنان ادارات مختلف شهرستان گمیشان استان گلستان با میانگین سنی 7.27±40.83 سال طی ماه‌های اردیبهشت لغایت بهمن سال 1397 انجام شد. شدت میدان‌های الکتریکی و مغناطیسی مانیتورهای رایانه در فواصل 30، 50 و 60 سانتی‌متری و در چهار جهت مختلف مانیتور با استفاده از روش استاندارد Svensk به وسیله دستگاه الکترومغناطیس سنج TM-190 ساخت تایوان تعیین و با استانداردهای TCO، MPRII و OEL مقایسه گردید. برای ارزیابی عوارض ناشی از کار با مانیتورهای رایانه از پرسشنامه استاندارد مؤسسه ملی ایمنی و بهداشت شغلی (National Institute for Occupational Safety and Health: NIOSH) استفاده شد.
یافته‌ها: میانگین و انحراف معیار شدت امواج الکتریکی 33.62±103.63 v/m تعیین شد که کمتر از مقادیر استاندارد بود. میانگین و انحراف معیار شدت امواج مغناطیسی 0.09±0.1 mA/m تعیین شد که از حد استاندارد TCO و MPRII بیشتر و از حد استاندارد OEL کمتر بود. بیشترین شدت امواج الکترومغناطیسی در جلوی مانیتورها و در فاصله 30 سانتی‌متری (157.04  mA/m) و کمترین آن در حالت خاموش و در فاصله 60 سانتی‌متری از مانیتور (19.2  mA/m) تعیین شد. افزایش طول زمان کار با مانیتورهای رایانه در روز، سبب افزایش علایم سندرم خستگی مزمن در کاربران گردید. شیوع سردرد و سرگیجه در کاربرانی که بیش از 4 ساعت پشت مانیتورهای رایانه قرار گرفته بودند؛ بیش از دیگر افراد بود. تفاوتی در خصوص علایم بالینی بین مردان و زنان و نیز علایم سندرم خستگی وجود نداشت.
نتیجه‌گیری: میزان امواج الکتریکی مانیتورهای رایانه در کلیه شرایط، پایین‌تر از حد استاندارد، ولی میزان امواج مغناطیسی تولید شده، بسیار بالاتر از حد استاندارد بود.

امراله شریفی، علیرضا علاقی، محمدرضا هنرور، علیرضا حیدری،
دوره 23، شماره 3 - ( پاییز 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: یکی از اقدامات مهم در وقوع بحران و بعد از آن، مدیریت تغذیه مردم آسیب دیده است. بحران سیل و آب‌گرفتگی شهرها و روستاهای حاشیه گرگانرود استان گلستان در ابتدای سال 1398 اتفاق افتاد. این مطالعه به منظور تبیین چالش‌های مدیریت تغذیه در بحران سیل استان گلستان انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه کیفی، ۳۱ نفر از مردم سیل زده، مدیران و کارشناسان شهری و استانی دخیل در مدیریت بحران به روش نمونه‌گیری مبتنی بر هدف انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از راهنمای مصاحبه و به روش مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته جمع‌آوری شد. داده‌ها پس از ضبط و پیاده‌سازی، به روش تحلیل محتوی و با استفاده از نرم افزار Atlas.ti 8.3 آنالیز شدند.
یافته‌ها: چالش‌های مدیریتی تغذیه در بحران سیل شامل برنامه‌ریزی، سازماندهی، هماهنگی و کنترل و ارزیابی بودند. چالش‌های اجرایی و عملکردی مدیریت تغذیه در بحران سیل شامل تهیه غذا، توزیع غذا و نظارت تعیین شدند. سایر چالش‌ها شامل چالش‌های سیاستی، اقتصادی، فرهنگی و اکولوژیکی و زیست محیطی بودند.
نتیجه‌گیری: اکثر پاسخگویان بر بی نظمی و آشفتگی مدیریت تغذیه در بحران سیل تاکید داشتند و آن را ناشی از چالش‌های مدیریتی، اجرایی و عملکردی، سیاستی، اقتصادی، فرهنگی و اکولوژیکی می‌دانستند.


سجاد پورباقر، عبدالرضا بای*، علیرضا حیدری،
دوره 25، شماره 2 - ( تابستان 1402 )
چکیده

زمینه و هدف: سازمان‌های مردم نهاد (سمن) (Non-governmental organizations: NGOs) از دیرباز در حوزه سلامت فعال بوده و نقش کلیدی و به سزایی در آن داشته‌اند؛ ولی این سازمان‌ها در برای ارتقاء سلامت اجتماعی برای مردم کمتر شناخته شده هستند و زیاد مورد توجه برنامه‌ریزان و مدیران نظام سلامت نیستند. این مطالعه به منظور تبیین چالش‌های سازمان‌های مردم نهاد برای ارتقاء سلامت اجتماعی انجام شد.


روش بررسی: این مطالعه کیفی روی 15 نفر از مدیران و صاحب نظران علمی و اجرایی وزارت بهداشت، وزارت کشور، استانداری، دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور و و سازمان‌های مردم نهاد با روش نمونه‌گیری مبتنی بر هدف در سال 1400 انجام شد. داده‌ها با استفاده از راهنمای مصاحبه و به روش مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته جمع‌آوری شدند. سپس داده‌ها پس از ضبط و پیاده‌سازی، به روش تحلیل محتوا آنالیز شدند.


یافته‌ها: چالش‌های سازمان‌های مردم نهاد برای ارتقاء سلامت اجتماعی در شش عنوان اصلی چالش‌های برنامه‌ریزی، سازماندهی، عملکردی، سیاستی، اقتصادی و فرهنگی اجتماعی و 33 عنوان فرعی طبقه‌بندی گردید. اکثر مشارکت کنندگان بر نقش ضعیف سازمان‌های مردم نهاد در ارتقاء سلامت اجتماعی تاکید داشتند و آن را ناشی از چالش‌های برنامه‌ریزی، سازماندهی، عملکردی، سیاستی، اقتصادی و فرهنگی اجتماعی ‌دانستند.


نتیجه‌گیری: توانمندسازی سازمان‌های مردم نهاد در ارتباط با داشتن برنامه راهبردی و عملیاتی و جذب منابع مالی از بخش‌های مختلف دولتی، خصوصی و خیرین کمک شایانی به تقویت آنها برای پیشبرد برنامه‌های ارتقاء سلامت اجتماعی خواهد نمود.


لیلا کاشانی، فاطمه سادات صمصام شریعت، نجمه شاهینی، غلامرضا وقاری، اعظم السادات حیدری یزدی،
دوره 26، شماره 4 - ( زمستان 1403 )
چکیده

 زمینه و هدف: در دوران پسا کرونا، پیام‌ها و تماس‌های ویدیویی با عزیزان، خانواده و دوستان، آنها را به هم نزدیک کرده و انزوای اجتماعی را قابل تحمل‌تر نموده است. هرچند به‌کارگیری و استفاده از این ابزارها دارای عناصر مثبت بسیاری است؛ اما موارد منفی نیز وجود دارند. این مطالعه به منظور تعیین شیوع اعتیاد به اینترنت در دانشجویان رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی گلستان و ارتباط آن با اختلالات روانپزشکی انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 189 (73 مذکر و 116 مؤنث) دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی گلستان با میانگین سنی 23.35±3.03 سال طی سال 1400 انجام شد. نمونه‌گیری از نوع در دسترس بود و تمامی دانشجویان به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شدند. ابزار جمع‌آوری داده‌ها پرسشنامه اعتیاد به اینترنت یانگ و فرم کوتاه شده پرسشنامه شخصیتی مینه‌سوتا (MMPI-2) بود که توسط دانشجویان تکمیل گردید.

یافته‌ها: 50 نفر از دانشجویان رشته پزشکی (26.45%) در معرض اعتیاد به اینترنت و 3 نفر (1.58%) دارای اعتیاد به اینترنت بودند. کمتر از 4 درصد دانشجویان اختلالات روانپزشکی شدید و 9.5% تا 19.6% دانشجویان اختلالات روانپزشکی مختلف را در حد متوسطی دارا بودند. به‌غیر از حیطه علایم هیپوکندریا، در سایر حیطه‌های اختلالات روانپزشکی شامل افسردگی (r=0.285, P<0.001)، هیستری (r=0.170, P<0.019)، سایکوپاتی (r=0.338, P<0.001)، پارانویا (r=0.384, P<0.001)، مانیا (r=0.336, P<0.001)، سایکواستنی (r=0.432, P<0.001) و اسکیزوفرنی (r=0.415, P<0.001)، بین اعتیاد به اینترنت و افزایش اختلالات روانپزشکی همبستگی مثبت و معنی‌داری وجود داشت و با افزایش اعتیاد به اینترنت شدت اختلالات روانپزشکی افزایش یافت.

نتیجه‌گیری: اعتیاد به اینترنت در میان دانشجویان رشته پزشکی در سطح پایینی قرار داشته و با افزایش اعتیاد به اینترنت، شدت اختلالات روانپزشکی افزایش یافته است.


فهیمه ساجدی فر، پروین احتشام زاده، علیرضا حیدری، سحر صفرزاده،
دوره 27، شماره 1 - ( بهار 1404 )
چکیده

اوتیسم یک اختلال عصب تحولی است که نقص در مهارت‌های ارتباطی از بارزترین ملاک‌های آن است و شروع زودهنگام مداخلات فشرده یکی از عوامل تعیین کننده در پیش‌آگهی این اختلال و کاهش شدت آن است. این مطالعه به منظور تعیین اثر مداخلات زودهنگام مدل دنور - والدین بر بهبود مهارت‌های ارتباطی و کاهش شدت علائم کودکان مبتلا به اوتیسم انجام شد. این گزارش مورد از نوع آزمایشی با طرح A-B روی 4 کودک (3 پسر و 1 دختر) مبتلا به اختلال اوتیسم با سن کمتر از 60 ماه مراجعه کننده به مرکز اوتیسم شکوفه‌ها شهرستان ماهشهر در سال 1400 انجام شد. در ابتدا والدین آنها در 12 جلسه انفرادی و یک‌ساعته در هفته مداخلات زودهنگام مدل دنور- والدین را آموزش دیدند. برای سنجش مهارت‌های ارتباطی از Autism Treatment Evaluation Checklist و برای سنجش شدت اوتیسم از Gilliam autism rating scale-2 استفاده شد. ارزیابی‌ها در 7 مرحله (2 ارزیابی پایه، 3 ارزیابی حین مداخله و 2 ارزیابی پیگیری) انجام گردید. تحلیل داده‌ها با استفاده از شاخص‌های آمار توصیفی، تحلیل درون‌موقعیتی و بین‌موقعیتی با محاسبه درصد داده‌های ناهمپوش و همپوش انجام شد. استفاده از مداخلات زود هنگام مدل دنور- والدین باعث کاهش میانگین نمرات و بهبود چالش‌های ارتباطی و بهبود و کاهش نمرات شدت اوتیسم در هر 4 آزمودنی گردید. همچنین در تحلیل درون موقعیتی، نمرات چالش‌های ارتباطی و شدت اوتیسم آزمودنی‌ها روندی کاهشی و با ثبات داشت و در تحلیل بین موقعیتی، میزان ناهمپوشی بین داده‌ها در مراحل پایه و مداخله در بیشترین مقدار (100 درصد) و میزان همپوشی بین داده‌ها در کمترین میزان خود (صفر درصد) قرار داشت. همچنین تغییرات به‌دست آمده تا مرحله پیگیری پایدار بود. نتایج این مطالعه نشان داد که اجرای مداخلات زود هنگام مدل دنور- والدین می‌تواند باعث بهبود و کاهش چالش‌های ارتباطی و شدت علائم در کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم شود.



صفحه 2 از 2    
2
بعدی
آخرین
 

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.39 seconds with 36 queries by YEKTAWEB 4725
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)