[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
آشنایی با مراحل امور::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
اخبار::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2020
Citations76493158
h-index3318
i10-index22670
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
26 نتیجه برای بشارت

دکتر غلامرضا روشندل، دکتر شهریار سمنانی، دکتر نفیسه عبدالهی، دکتر سیما بشارت، دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر حمیدرضا جوشقانی، دکتر عبدالوهاب مرادی، خدابردی کلوی، صبا بشارت، دکتر علی جباری، محمدجواد کبیر، دکتر سیداحمد حسینی، دکتر سیدمهدی صداقت، دانیال روشندل، دکتر احمد دانش،
دوره 9، شماره 4 - ( زمستان 1386 )
چکیده

زمینه و هدف : عفونت هپاتیت B یکی از مهم‌ترین مشکلات بهداشتی در جهان به شمار می‌رود. این مطالعه به منظور تعیین سرولوژیک آلودگی هم‌زمان HCV و HDV در افراد آلوده به HBV (HbsAg مثبت) در استان گلستان انجام شد.

 

روش بررسی: این مطالعه توصیفی مقطعی مبتنی بر جمعیت روی 1850 نفر در استان گلستان طی سال 1383 انجام شد. 164 نفر (9درصد) از افراد جامعه HBsAg مثبت شدند که 139 نفر از این افراد از نظر ابتلا به HDV و HCV بررسی شدند. آزمون‌های سرولوژیک با روش الیزا و با استفاده از کیت‌های تجاری موجود انجام شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS-12 و STATA8 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. سطح معنی‌داری کمتر از 05/0 در نظر گرفته شد.

 

یافته‌ها : از 139 فرد مورد مطالعه 68 نفر (9/48درصد) مرد و 71 نفر (1/51درصد) زن بودند. میانگین سنی افراد 3/11±89/41 سال (64-25 سال) بود. آنتی‌بادی ضد HCV وHDV به ترتیب در 17 نفر (3/12درصد) و 8 نفر (8/5درصد) مثبت شد. میزان آلودگی به HCV و HDV در زنان بیشتر از مردان بود، ولی در هر دو مورد اختلاف مشاهده شده از نظر آماری معنی‌دارنبود.

 

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که شیوع عفونت HCV و HDV در افراد آلوده به HBV در استان گلستان نسبتاً بالا و قابل توجه می‌باشد. نظر به اثرات منفی عفونت هم‌زمان این ویروس‌ها بر سیر بالینی بیماری، توصیه می‌شود که برای انتخاب روش درمانی مناسب در بیماران مبتلا به عفونت HBV، احتمال عفونت هم‌زمان با HCV و یاHDV  در نظر گرفته شود.


دکتر شهریار سمنانی، دکتر سیما بشارت، دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر احمد دانش، دکتر نفیسه عبدالهی، دکتر غلامرضا روشندل، دکتر سیداحمد حسینی، دکتر سیدمهدی صداقت،
دوره 10، شماره 3 - ( پاييز 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : سرطان دستگاه گوارش فوقانی (مری و معده) معمولاً در مراحل انتهایی تشخیص داده شده و پیش‌آگهی آنها در زمان تشخیص بسیار بد می‌باشد. به دلیل بالا بودن میزان بروز این سرطان‌ در استان گلستان، این مطالعه به منظور بررسی بقای کوتاه مدت (6 و 12 ماهه) بیماران مبتلا به سرطان‌های دستگاه گوارش فوقانی در روستاهای استان گلستان انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی تحلیلی، اطلاعات 121 نفر از ساکنین مناطق روستایی که سرطان مری و معده آنان براساس گزارش آسیب‌شناسی از فروردین 1382 لغایت شهریور 1383 تشخیص داده شده بود، جمع‌آوری گردید. پس از مصاحبه حضوری با بیماران یا بستگان آنها، 108 پرسشنامه تکمیل شده در خصوص زمان تشخیص بیماری، عوامل اجتماعی-فردی و بالینی – آسیب‌شناسی مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. میانه بقای بیماران سرطان مری و معده برحسب جنس و گروه‌های سنی با استفاده از روش آماری کاپلان میر با یکدیگر مقایسه شد. یافته‌ها : نسبت مرد به زن در بیماران مبتلا به سرطان معده 8/3 به 1 و در سرطان مری 2/1 به 1 بود. بقای شش ماهه و یک ساله در بیماران سرطان مری به ترتیب 76/54 درصد و 2/26 درصد بود. در بیماران مبتلا به سرطان معده بقای شش ماهه 6/66درصد و بقای یک‌ساله 5/37 درصد بود. در آنالیز آماری اختلاف میانه بقای بیماران سرطان مری و معده برحسب گروه‌های سنی و جنس از نظر آماری معنادار نبود. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که علی‌رغم بالا بودن میزان بروز و شیوع سرطان‌های گوارش فوقانی در این منطقه هنوز پیش‌آگهی بیماران مبتلا درحد بسیار پائینی بوده و نیازمند مداخله و بازنگری در روش‌های تشخیصی و درمانی بیماران می‌باشد.
دکتر آرزو میرفاضلی، دکتر سیما بشارت، دکتر آناهیتا راشدی، محمدرضا ربیعی،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده

زمینه و هدف : شاخص‌های رشد نمادی تصویری از رشد جسمی کودک است و خدمات نظام بهداشتی اولیه، شامل پایش‌ها و مراقبت‌های دوران شیرخواری براساس آن به کودک و خانواده ارائه می‌گردد. مطالعه حاضر به منظور به دست آوردن شاخص‌های رشد بدو تولد در نوزادان سالم تک قل متولد شده در مرکز آموزشی درمانی دزیانی گرگان صورت گرفت. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی تحلیلی کلیه نوزادان تک قل و فاقد ناهنجاری مادرزادی بین 42-25 هفتگی بارداری در مرکز آموزشی درمانی دزیانی گرگان طی مهر و آبان سال 1382 بررسی شدند. شاخص‌های رشد بدو تولد شامل دورسر، قد و وزن 1011 نوزاد ثبت شد. سن حاملگی براساس جدول بالارد تعیین گردید. پس از ورود داده‌ها به نرم‌افزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون کای دو،T-test و Correlation Bivariate انجام شد. یافته‌ها : میانگین سن حاملگی نوزادان مورد بررسی (SD+-) 1.72+-39.86 هفته بود. 2/3 درصد نوزادان نارس (کمتر از 37 هفته)، 4/4 درصد نوزادان کم‌وزن و 69/0درصد بسیار کم‌وزن محسوب می‌شدند. همبستگی بین شاخص‌های رشد با سن حاملگی و با یکدیگر مثبت بود (P<0.05). نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج این مطالعه و پایین‌تر بودن شاخص‌های قد و وزن نسبت به سایر مناطق ایران و جهان، به نظر می‌رسد که بررسی‌های بیشتری به صورت طولی و مقطعی برای تعیین شاخص‌های منطقه‌ای و کشوری مورد نیاز است.
دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر شهریار سمنانی، دکتر غلامرضا روشندل، دکتر مریم ابومردانی، دکتر نفیسه عبدالهی، دکتر سیما بشارت، دکتر عبدالوهاب مرادی، خدابردی کلوی، صبا بشارت، هانیه سادات میرکریمی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده

زمینه و هدف : سرطان کولورکتال سومین بدخیمی شایع در دنیا محسوب می‌شود. امروزه ارتباط نزدیکی بین سرطان کولورکتال و بعضی عادات فردی نظیر شیوه زندگی و رفتارهای تغذیه‌ای مشخص شده است. این مطالعه به منظور تعیین رابطه شاخص‌های تغذیه‌ای و ابتلاء به سرطان کولورکتال در استان گلستان انجام شد.

 

روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 47 بیمار مبتلا به سرطان کولورکتال که بیماری‌ آنان در سال‌های 84-1383 تشخیص داده شده بود و 47 فرد سالم در استان گلستان در سال 1385 انجام شد. برای هر یک از افراد مورد مطالعه پرسشنامه‌ای حاوی اطلاعات دموگرافیک و تغذیه‌ای (FFQ) تکمیل شد. برای مقایسه نسبت‌ها از آزمون کای‌اسکوئر استفاده شد.

 

یافته‌ها : در هر یک از دو گروه 4/40درصد افراد زن و 6/59درصد مرد بودند. انحراف معیار و میانگین سن گروه مورد و شاهد به ترتیب 52.4±13.4 و 52.1±13.1 سال بود. میزان انرژی مصرفی تام بیشتر از 5/1837 کیلوکالری در روز با بروز سرطان کولورکتال ارتباط معنی‌داری داشت (OR=3.8 95% CI: 1.2-11.3) . میزان ابتلاء به سرطان کولورکتال در افرادی که روش پخت غذا در اغلب آنها سرخ کردن بود؛ بیش از سایر گروه‌ها دیده شد (OR=3 95% CI: 0.8-11.1). مصرف چربی در مقادیر بالاتر از 5/118 گرم در روز خطر ابتلاء به سرطان کولورکتال را 5/6 برابر نسبت به سایر الگوهای مصرف چربی افزایش داد (95% CI: 1.5-28.8). بین مصرف سبزیجات و ابتلاء به سرطان کولورکتال ارتباط معنی‌داری مشاهده نشد.

 

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که افزایش انرژی مصرفی تام، چربی بالا و پخت به روش سرخ کردن، نقش موثری را در ابتلاء به سرطان کولورکتال در این منطقه دارد.


دکتر شهریار سمنانی، دکتر سیما بشارت، دکتر علی عربعلی، دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر غلامرضا روشندل، دکتر نفیسه عبدالهی، ناصر بهنام پور،
دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1388 )
چکیده

زمینه و هدف : سرطان‌های مری و معده از سرطان‌های شایع در دنیا و عامل مرگ و میر بالایی در سال می‌باشد. عوامل خطر و محافظتی متعددی برای این سرطان‌ها تصور شده‌اند. یکی از عوامل محافظتی مطرح شده سختی آب آشامیدنی است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط سختی آب آشامیدنی با بروز سرطان‌های مری و معده در استان گلستان انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه اکولوژیک، داده‌های منابع آب شهری استان گلستان طی سال‌های 84-1383 برای هر شهر به‌صورت میانگین گزارش شد. تمامی بیماران تشخیص داده شده ساکن مناطق شهری در طی این مدت وارد مطالعه شدند. تقسیم‌بندی شهرها به مناطق بروز پایین، متوسط و بالا براساس صدک‌های 33 درصد و 66 درصد برای هر کدام از سرطان‌ها انجام شد. برای یافتن روابط موجود از Pearson Correlation Coefficient و مدل‌های رگرسیونی استفاده شد. یافته‌ها : نتایج نشان داد که آب آشامیدنی مناطق شهری استان از آب‌های سبک و نسبتاً سخت بوده و در محدوده استاندارد تعریف شده برای آب آشامیدنی قرار دارد. ارتباط معنی‌داری بین میزان سختی آب آشامیدنی و میزان بروز سرطان‌های مری و معده در مناطق مختلف استان وجود نداشت. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که سختی آب آشامیدنی در سطح اکولوژیک بر بروز سرطان مری و معده در مناطق شهری استان گلستان تأثیری ندارد.
دکتر سیما بشارت، مهسا بشارت، دکتر آزاده اخوان ماسوله، دکتر علی جباری، دکتر حمیدرضا یزدی،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده

زمینه و هدف : استفاده از مواد مخدر برای آرام‌بخشی یا بهبود اسهال و سرفه موجب یک مشکل بهداشتی عمده در جامعه شده است. این ماده منجر به مسمومیت شدید و حتی مرگ می‌گردد. این مطالعه به منظور تعیین مسمومیت با تریاک و مشتقات آن در کودکان زیر پنج‌سال استان گلستان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی با همکاری کمیته عوارض جانبی داروها در دانشگاه علوم پزشکی گلستان انجام شد. کودکان زیر پنج سالی که به دلیل مسمومیت با تریاک و مشتقات آن در بیمارستان‌های کودکان استان گلستان طی ششماهه دوم سال 1385 پذیرش یا بستری شده بودند؛ وارد مطالعه شدند. پرسشنامه طراحی شده توسط اعضای آموزش دیده کمیته عوارض جانبی داروها تکمیل گردید. داده‌ها به وسیله نرم‌افزار SPSS-13 و با آزمون‌ آماری کای‌دو و تست دقیق فیشر مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. یافته‌ها : در این مطالعه 67 کودک بررسی شدند. کمترین سن 6 روز و بالاترین سن 5 سال بود. در 41.3 درصد موارد، مادران تریاک و مشتقات آن را به کودک داده بودند. 4 مورد مرگ نیز مشاهده شد. 61.2 درصد از کودکان مسموم ساکن مناطق روستایی بودند. بیش از 80درصد والدین دارای سطح سواد زیردیپلم بودند. نوع خالص تریاک 63.6 درصد موارد مصرفی را تشکیل داده بود. اسهال یا بی‌قراری کودک علت اصلی مصرف تریاک و مشتقات آن بود. نتیجه‌گیری : با مقایسه تعداد مسمومین زیر 5 سال با تریاک در این منطقه نسبت به دیگر مطالعات مشابه و نیز فراوانی مرگ به همین دلیل؛ توصیه می‌شود در مسمومیت‌های کودکان منطقه که شرح حال والدین مبهم بوده و کودک دچار کاهش سطح هوشیاری است؛ مسمومیت با تریاک با دقت بیشتری مورد توجه قرار گیرد.
دکتر سپیده بخشنده نصرت، دکتر حمیدرضا بذرافشان، دکتر رامین آذرهوش، دکتر شرابه هزارخوانی، دکتر مریم السادات میرکریمی، دکتر ندا مختاری، دکتر سیما بشارت، مصطفی قربانی،
دوره 12، شماره 2 - ( تابستان 1389 )
چکیده

زمینه و هدف : اثرات زیانبار بیماری‌های تیروئید در دوران بارداری روی سیر بارداری و رشد جنین به اثبات رسیده است. بیماری‌های خودایمنی تحت بالینی تیروئید می‌توانند منجر به دو برابر شدن شانس زایمان زودرس, سقط و نیز تیروئیدیت پس از زایمان شوند. این مطالعه به منظور مقایسه میزان عملکرد و خودایمنی تیروئید در زنان باردار مبتلا و غیرمبتلا به گواتر انجام شد.

روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 100 زن باردار مبتلا به گواتر (گروه مورد) و 100 زن باردار غیرمبتلا به گواتر (گروه شاهد) مراجعه کننده به درمانگاه مرکز آموزشی درمانی دزیانی گرگان طی تابستان 1384 انجام شد. از هر زن 5 میلی‌لیتر خون برای تعیین مقادیر هورمون‌های تیروئیدی (T3, T4, TSH, T3RUP) و آنتی‌بادی‌های ضدتیروئید (Anti TG, Anti TPO) گرفته شد. هورمون‌های تیروئیدی به روش IRMA و آنتی‌بادی‌ها با روش الیزا اندازه‌گیری شدند.

یافته‌ها : از 100 زن باردار مبتلا به گواتر 34% اندازه تیروئید حدود سه برابر طبیعی و 66% اندازه تیروئید حدود دو برابر طبیعی داشتند. Anti TPO در 36% زنان باردار مبتلا به گواتر و در 16% زنان غیرمبتلا به گواتر بالاتر از حد طبیعی بود. Anti TG در 9% از زنان باردار مبتلا به گواتر و 4% زنان غیر مبتلا به گواتر از حد طبیعی بالاتر بود. میانگین TSH در گروه مورد و شاهد در محدوده طبیعی و به ترتیب microU/ml 1.81±1.33 و microU/ml 1.84±1.4 بود. میانگین غلظت Anti TPO و Anti TG در گروه مورد U/ml 373.91±197.37 و U/ml 248.8±70.59 و در گروه شاهد U/ml 79.52±63.97 و U/ml 248.8±70.59 تعیین شد.

نتیجه‌گیری : با توجه به مشاهده اختلالات عملکرد و اتوایمونیته تیروئید در 20% جمعیت سالم مورد مطالعه و در 45% افراد مبتلا به گواتر، بهتر است که بررسی عملکرد و آنتی‌بادی‌های ضدتیروئید در تمامی زنان باردار سالم، بدون علامت و مبتلا به گواتر برای جلوگیری از عوارض جنینی مادری انجام شود.


دکتر شهریار سمنانی، دکتر غلامرضا روشندل، دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر آزاده سادات زنده باد، هادی رحیم زاده، دکتر سیما بشارت، دکتر نفیسه عبدالهی، دکتر عبدالوهاب مرادی، عبدالجلیل ساریخانی، هانیه سادات میرکریمی، سیده زینب هاشمی نسب،
دوره 12، شماره 3 - ( پاييز 1389 )
چکیده

زمینه و هدف : استان گلستان در شمال ایران یکی از مناطق پرخطر سرطان مری در جهان می‌باشد. مطالعات متناقضی در رابطه با ارتباط میزان سلنیم و بروز سرطان دستگاه گوارش فوقانی وجود دارد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین میزان سلنیوم موجود در خاک و سرطان مری در استان گلستان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه اکولوژیک در سال 1386 انجام و در طی آن استان گلستان براساس طول و عرض جغرافیایی به 135 بلوک تقسیم‌بندی شد. یک نمونه خاک از مرکز هر بلوک جمع‌آوری و سپس میزان سلنیوم در نمونه‌های خاک با روش جذب اتمی اندازه‌گیری شد. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و آزمون تی انجام گردید. سطح معنی‌داری کمتر از 0.05 در نظر گرفته شد. یافته‌ها : میانگین و انحراف معیار میزان سلنیوم موجود در خاک استان گلستان 1.61+-3.7 میلی‌گرم بر کیلوگرم به دست آمد. ارتباط مستقیمی بین میزان سلنیوم خاک و میزان بروز استاندارد شده سنی (ASR)سرطان مری در استان گلستان دیده شد (P=0.03, Pearson correlation coefficient=0.19). میانگین میزان سلنیوم خاک در منطقه پرخطر سرطان مری (4.13 میلی‌گرم بر کیلوگرم) به‌طور معنی‌داری بیشتر از منطقه کم‌خطر (3.39 میلی‌گرم بر کیلوگرم) بود (P=0.01). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که میزان سلنیوم در خاک منطقه استان گلستان بیش از حد مجاز بوده و ارتباط معنی‌دار مستقیم بین میزان سلنیوم خاک و بروز سرطان مری وجود دارد.
تقی امیریانی، سیما بشارت، شهریار سمنانی، حمیدرضا جوشقانی، غلامرضا روشندل، عباسعلی کشتکار، محمدرضا کیایی، هانیه سادات میرکریمی، سیده زینب هاشمی نسب، آزاده زنده باد،
دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1390 )
چکیده

زمینه و هدف : سلیاک یک بیماری ژنتیکی است که با التهاب مزمن روده کوچک مشخص می‌شود. بعضی از مطالعات ارتباط بین بیماری سلیاک با بیماری التهابی روده را مطرح کرده‌اند. آنتی‌بادی ترانس گلوتامیناز بافتی یکی از بهترین مارکرهای سرمی در بیماری سلیاک است. این مطالعه با هدف تعیین همراهی بیماری سلیاک با بیماری التهابی روده با استفاده از تیتر آنتی‌بادی ترانس گلوتامیناز بافتی انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه توصیفی 127 فرد مبتلا به بیماری التهابی روده که توسط پزشکان فوق تخصص گوارش به مرکز تحقیقات گوارش و کبد گلستان ارجاع شده بودند؛ از نظر بیماری سلیاک طی سال‌های 87-1384 ارزیابی شدند. برای همه بیماران پرسشنامه تکمیل و تیتر آنتی‌بادی ترانس گلوتامیناز بافتی به روش الیزا اندازه‌گیری گردید.

یافته‌ها : از 127 نفر، تعداد 102 نفر برای نمونه‌گیری مراجعه کردند. میانگین سنی بیماران 36.2±15.2 سال بود و 48% آنان مرد بودند. کولیت اولسراتیو در 76 نفر (74.5%) ، بیماری کرون در 7 نفر (6.9%) و کولیت نامشخص در 19 نفر (18.6%) مشاهده شد. تیتر آنتی‌بادی ترانس گلوتامیناز بافتی (19.8 واحد/لیتر) تنها در یک مرد 46ساله با تشخیص کولیت اولسراتیو مثبت گزارش شد.

نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که ترانس گلوتامیناز بافتی در بیماران مبتلا به بیماری التهابی روده تفاوت معنی‌داری با افراد سالم نداشت و در این بیماران به عنوان یکی از تست‌های معمول، قابل توصیه نیست.


دکتر محمدمهدی مطهری، دکتر نیلوفر عبدالهیان، دکتر سیما بشارت،
دوره 13، شماره 4 - ( زمستان 1390 )
چکیده

زمینه و هدف : مگس‌پران (Floater) نقاط کوچک تیره و مبهمی هستند که در میدان بینایی برخی افراد ظاهر می‌شود. علل ایجادکننده آن در برخی موارد می‌تواند تهدیدکننده بینایی باشد. این مطالعه به منظور تعیین اختلالات چشمی در بیماران مبتلا به فلوتر در کلینیک چشم‌پزشکی مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 164 بیمار (105 زن و 59 مرد) مراجعه کننده به کلینیک چشم‌پزشکی مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان با شکایت مگس‌پران (فلوتر) یا جرقه‌های نورانی در شش‌ماهه دوم سال 1388 انجام شد. افراد به روش سرشماری وارد مطالعه شدند. معاینه چشم‌ برای بیماران انجام شد و در پرسشنامه به همراه مشخصات دموگرافیک ثبت گردید. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-16 و شاخص‌های مرکزی و پراکندگی توصیف شدند. یافته‌ها : افراد بالاتر از 60 سال شایع‌ترین گروه سنی مبتلا (37.2 درصد) بودند. 34 نفر (20.7 درصد) سابقه مصرف سیگار داشتند. 60نفر (57.2 درصد) از زنان در وضعیت منوپوز بودند. نزدیک‌بینی (32.9 درصد) و کاتاراکت (32.9 درصد) بیشترین بیماری‌های چشمی همراه بودند. در معاینه، جداشدگی خلفی زجاجیه (PVD) در 84.1 درصد و خونریزی شبکیه در 6.1 درصد از بیماران مشاهده گردید. 9.8 درصد بیماران مبتلا به فلوتر، جداشدگی خلفی زجاجیه و خونریزی شبکیه نداشتند. همچنین در هیچ کدام از بیماران پارگی شبکیه مشاهده نشد. نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان‌دهنده وقوع درصد بالایی از جداشدگی خلفی زجاجیه بود. افزایش سن، جنس مونث، کاتاراکت و میوپی از عوامل مرتبط با جداشدگی خلفی زجاجیه بود.
مریم مدرس، صبا بشارت، فاطمه رحیمی کیان، دکتر سیما بشارت، دکتر محمود محمودی، دکتر حسین صالحی سورمقی،
دوره 14، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده

زمینه و هدف : تهوع و استفراغ از شکایت‌های شایع زنان در نیمه اول حاملگی بوده و از جمله درمان‌های سنتی، استفاده از گیاهان دارویی از جمله زنجبیل و بابونه می‌باشد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر زنجبیل و بابونه در کاهش تهوع و استفراغ دوران بارداری انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی سه‌سوکور روی 105 زن بارداری که طی هفته‌های 16-6 بارداری به درمانگاه مرکز آموزشی درمانی دزیانی گرگان و مراکز بهداشتی منتخب سطح استان گلستان طی سال‌های 89-1388 مراجعه نمودند؛ انجام شد. زنان به صورت تصادفی در گروه‌های کنترل A (پلاسبو 35 نفر) ، مداخله B (زنجبیل 35 نفر) و مداخله C (بابونه 35 نفر) قرار گرفتند. گروه‌های A ، B و C به مدت یک هفته به ترتیب کپسول‌های خوراکی پلاسبو (نشاسته ذرت) ، زنجبیل و بابونه را به میزان 500 میلی‌گرم دو بار در روز به مدت یک هفته مصرف نمودند. چک لیست شاخص تهوع و استفراغ رودز هفته اول قبل از انجام مداخله و هفته دوم طی انجام مداخله، هر شب قبل از خواب توسط زنان باردار تکمیل گردید. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-16 و آزمون‌های آنالیز واریانس، تست دقیق فیشر و بن‌فرونی تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : میانگین امتیاز کلی شاخص رودز قبل از انجام مداخله در گروه‌های A ، B و C به ترتیب 5.88±12.71 ، 0.76±10.42 و 5.51±11.19 تعیین گردید و اختلاف آماری معنی‌داری مشاهده نشد. میانگین امتیاز کلی شاخص رودز بعد از انجام مداخله در گروه‌های A، B و C به ترتیب 6.43±11.47 ، 3.74±7.28 و 4.32±5.73 تعیین شد (P<0.05). تفاضل میانگین امتیازها قبل و بعد از مداخله در گروه بابونه بیشترین مقدار را با میزان 4.84±5.45 نشان داد (P<0.05). اثر مداخلات سه‌گانه بر گروه‌های مورد بررسی با استفاده از آزمون آنالیز واریانس یک‌طرفه اختلاف آماری معنی‌داری را نشان داد (P<0.05). بااستفاده از آزمون بن فرونی، این اختلاف بین گروه زنجبیل و بابونه و نیز زنجبیل و پلاسبو از نظر آماری معنی‌دار نبود؛ اما اختلاف آماری بین گروه بابونه و پلاسبو معنی‌دار بود (P<0.05). نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که کپسول‌های خوراکی بابونه در مقایسه با زنجبیل و پلاسبو در کاهش علایم تهوع و استفراغ ناشی از بارداری موثرتر است.
سارا استوار، علیرضا نوروزی، الهام مبشری، غلامرضا روشندل، سیما بشارت،
دوره 20، شماره 3 - ( پاییز 1397 )
چکیده

زمینه و هدف : معمولاً در بارداری‌های طبیعی، تست‌های کبدی طبیعی بوده و یا در محدوده طبیعی اندکی افزایش می‌یابد. تست‌های کبدی غیرطبیعی در 3 درصد بارداری‌ها دیده می‌شود و بایستی سریعاً ارزیابی شوند. تشخیص زود هنگام و درمان به موقع کلید موفقیت در درمان است. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی اختلالات آنزیم‌های کبدی و پیامد بارداری در گرگان انجام شد.

روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 73 زن باردار بستری به دلیل اختلال آنزیم‌های کبدی از 6680 مورد زایمان در مرکز آموزشی درمانی شهیدصیاد شیرازی گرگان طی ششماه اول سال 1394 انجام شد. اطلاعات فردی و نیز اطلاعات بالینی شامل تست‌های آزمایشگاهی، تشخیص نهایی و عوارض مشاهده شده پس از زایمان جمع‌آوری و پیامد بارداری تعیین شد.

یافته‌ها : شایع‌ترین علت بستری به‌خاطر اختلال آنزیم‌های کبدی، پره‌اکلامپسی (16 مورد، 21.9%) بود که در سه ماهه سوم اتفاق افتاده بود. سندرم همولیز همراه با افزایش آنزیم‌های کبدی و کاهش تعداد پلاکت (HELLP) در 9 مورد (12.3%) از بیماران در تریمستر سوم و 3 مورد (4.1%) اکلامپسی در سه ماهه سوم رخ داده بود.

نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان‌دهنده شیوع بالای پره‌اکلامپسی و سندرم HELLP در زنان با اختلال آنزیم کبدی بود. لذا ارزیابی دقیق بیماران به‌ویژه در سه ماهه سوم بارداری ضروری است.


علیرضا نوروزی، افشین سردارزاده مجد، بهزاد وطن خواه، نفیسه عبدالهی، سمانه توسلی، عبدالرضا فاضل، آسیه خلیلی، سمیه پاسندی، صبا بشارت،
دوره 22، شماره 2 - ( تابستان 1399 )
چکیده

در اواخر دسامبر 2019 گزارشاتی از بروز یک نوع بیماری حاد تنفسی با تظاهرات تب، سرفه‌های خشک، علایم گوارشی، گلودرد و میالژی و در تعدادی از موارد همراهی با علایم سندرم دیسترس تنفسی حاد (Acute Respiratory Distress Syndrome: ARDS) در کشور چین منتشر شد. طی بررسی‌های به‌عمل آمده علت آن، نوع جدیدی از کرونا ویروس با عنوان COVID-19 را مطرح نمود.

طبق اعلام منابع رسمی در ایران در اواخر بهمن 1398 اولین گزارش ابتلا به COVID-19 اعلام و به‌دنبال آن بلافاصله تیم‌های مدیریتی در سطح دانشگاه‌های کشور از جمله دانشگاه علوم پزشکی گلستان تشکیل شد تا در خصوص نحوه برخورد با بیماران مشکوک به این بیماری تصمیم‌گیری شود. اولین جلسه «ستاد مبارزه با کرونا» در دانشگاه علوم پزشکی گلستان با حضور ریاست، معاونین و روسای بیمارستان‌های سطح استان در یکم اسفند ماه 1398 برگزار و بلافاصله کمیته مدیریت بحران تشکیل شد. در ابتدا فضای درمانگاهی جداگانه برای بیماران سرپایی مشکوک (کلینیک تب) و نیز فضای جداگانه تریاژ و تحت نظر مستقل، در واحد اورژانس بیمارستان شهید صیاد شیرازی (20 تخت) اختصاص یافت. تجهیزات حفاظت فردی کامل برای کارکنان شاغل در بخش‌های فوق‌الذکر نیز فراهم گردید. به منظور شکل گیری کمیته مدیریت بالینی استان، از تیم آموزشی و درمانی مستقر در بیمارستان برای تدوین الگوریتم‌های برخورد با بیماران مشکوک به کرونا در کلینیک‌های سرپایی و بخش‌های بستری دعوت به‌عمل آمد. به‌دنبال حجم بالای مراجعین مشکوک به COVID-19 در سطح استان و نیز احساس نیاز فوری به اختصاص فضای بیمارستانی کامل به منظور ارایه خدمات مناسب و ایمن، جلسه فوق‌العاده‌ای با حضور ریاست دانشگاه، معاونت درمان دانشگاه و روسای بیمارستان شهیدصیاد شیرازی، بیمارستان پنجم آذر، معاون درمان بیمارستان صیاد شیرازی، ریاست بیمارستان فلسفی و نمایندگان بیمارستان طالقانی و بیمارستان حکیم جرجانی در هفتم اسفند ماه 1398 در دفتر مدیریت بیمارستان شهید صیاد شیرازی برگزار و تصمیم‌گیری شد که تمام ظرفیت تخت‌های موجود (300 تخت) آن مرکز به بیماران مشکوک به COVID-19 اختصاص یابد و سایر بیماران به مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر (130 تخت بستری و 20 تخت ICU)، بخش‌های زنان و زایمان و زایشگاه به بیمارستان حکیم جرجانی (50 تخت) و بخش‌های نوزادان و NICU با تجهیزات کامل به همراه کارکنان آن بخش‌ها به بیمارستان‌های حکیم جرجانی و طالقانی منتقل شوند. بیماران تحت ونتیلاتور غیرمبتلا به COVID-19 بستری از قبل، جداسازی و در ICU B (مستقر در طبقه دوم بیمارستان) تجمیع شدند. سپس به‌تدریج بیماران غیرمبتلا به COVID-19 از ICU B به ICU بیمارستان پنجم آذر گرگان انتقال یافتند. از ظرفیت متخصصین طب اورژانس در مراکز آموزشی درمانی شهید صیاد شیرازی و پنجم آذر و نیز پزشکان عمومی حوزه بهداشت برای تریاژ اولیه و انتخاب بیماران بدحال COVID-19 استفاده گردید. نظارت بالینی و ویزیت روزانه بیماران بستری در طبقات و بخش اورژانس ساختمان اصلی و ساختمان سلیم به تفکیک بین متخصصین داخلی، عفونی و فوق تخصص داخلی تقسیم گردید و الگوریتم‌های درمانی یکسان، با توجه به نیاز درمانی احساس شده از طریق آموزش مجازی به اطلاع همکاران پزشک رسانده شد. با افزایش تعداد بیماران مبتلا به نوع شدید COVID-19 تعداد تخت‌های ICU بیمارستان از 33 تخت به 44 تخت (30 درصد) افزایش یافت. همچنین کلینیک تب به‌صورت 24 ساعته در فضای درمانگاه تخصصی بیمارستان مستقر گردید. برای تامین وسایل حفاظت فردی (PPE) کمیته‌ای متشکل از ریاست بیمارستان، معاونت درمان، مسؤول واحد دارویی بیمارستان و نمایندگانی از معاونت غذا و دارو و معاونت توسعه دانشگاه تشکیل شد. دو کانکس 2.5 در 4.5 متر مجزا به منظور تحویل و تعویض لباس کارکنان آقا و خانم در حیاط بیمارستان و پیش از ورود به بخش‌های بیمارستانی، در ابتدای هر شیفت کاری اختصاص یافت. مواد ضدعفونی کننده سطوح و دو دستگاه مهپاش برای ضدعفونی سطوح بیمارستان و البسه کارکنان تحت نظارت مستقیم واحد بهداشت محیط بیمارستان خریداری و استفاده شد.

با بررسی ظرفیت‌های موجود در گروه خیرین سلامت، مجموعه‌های مردم نهاد و سایر نهادهای خارج از بخش سلامت، امکان درخواست کمک ایشان در تامین وسایل حفاظت فردی مورد تایید وزارت بهداشت خصوصاً تهیه گان و ماسک دولایه FFP2، FFP3 و N95 سنجیده شد.

از اواسط اسفند ماه باتوجه به افزایش شدید بار مراجعه و تکمیل ظرفیت تخت‌های سانتر کرونا، ضمن هماهنگی با ستاد دانشگاه و براساس یک پروتکل تدوین شده توسط کمیته مدیریت بالینی، بخشی مجزا در مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر تعیین شد و روزانه بیماران با شرایط پایدارتر، برحسب تشخیص پزشک معالج به بخش مذکور انتقال یافتند. به منظور رعایت قرنطینه دو هفته‌ای پس از بهبودی، برای بیمارانی که امکان تامین شرایط لازم را نداشتند؛ فضای نقاهتگاهی به ظرفیت 200 تخت در محل هتل ورزش گرگان جانمایی و تجهیز گردید. برای جابجایی بیماران از اتوبوس آمبولانس مرکز فوریت‌های استان استفاده گردید.

به‌منظور تسریع در فرآیندهای پذیرش، مستندسازی استاندارد خدمات بالینی و ترخیص بیماران، با نظرخواهی از کمیته بالینی و همکاری واحدهای آمار و اسناد پزشکی، برگه‌های آماده شرح حال و خلاصه پرونده و دستورات اولیه بستری بیماران COVID-19 طراحی و در پرونده‌های پذیرش شده قرار گرفت.

نظر به نیاز مبرم بیماران مبتلا به COVID-19 برای دریافت اکسیژن با خلوص و حجم بالا و نیز با توجه به عدم تناسب زیرساخت‌های تاسیساتی بیمارستان با شرایط به وجود آمده؛ ضمن بستن خطوط انتقال اکسیژن در مسیرهای بلااستفاده و یا بخش‌های منتقل شده، به‌منظور تقویت فشار در سایر خطوط مورد استفاده، بلافاصله نسبت به استقرار 24 ساعته باکس‌های اکسیژن فشار قوی به‌منظور تزریق به سیستم سانترال بیمارستان اقدام شد و به موازات آن مقرر گردید تا بیماران بدحال و با SPO2 پایین و یا بیماران تحت ونتیلاتور نیازمند FIO2 بالا، توسط گروه پزشکی و پرستاری تعیین و نسبت به استقرار کپسول اکسیژن پرتابل همراه با یک کپسول رزرو در کنار تخت بیمار اقدام شود و در نهایت یک دستگاه اکسیژن‌ساز جدید با ظرفیت 600 لیتر برای مرکز خریداری و در مجاورت دو اکسیژن‌ساز قبلی نصب گردید.

در ابتدای بحران، جلسه‌ای با حضور ریاست دانشگاه، نمایندگانی از استانداری و دادستان شهرستان و جلسه دیگری با حضور فرماندار شهرستان، ریاست بیمارستان و معاونین بیمارستان در محل دفتر مدیریت بیمارستان تشکیل و در خصوص سازوکار مناسب برای تحویل سریع اجساد به خانواده متوفیان و همچنین شیوه کار برای موارد عدم دسترسی به خانواده متوفیان تصمیم‌گیری و ابلاغ گردید. بلافاصله پس از وقوع موارد فوت، سوپروایزر کنترل عفونت روزانه نسبت به ثبت دقیق آمار متوفیان و اطلاع تلفنی به خانواده متوفی اقدام نمود. در نهایت با هماهنگی همکاران بهداشت محیط بیمارستان، در خصوص اطلاع‌رسانی و اعمال نظارت بر حمل و دفن مناسب جنازه توسط مراکز بهداشتی شهرستان‌ها اقدام لازم به‌عمل آمد. علاوه بر این فرآیند ضدعفونی و مهپاشی روزانه و مکرر سطوح و فضای سردخانه جنازه با نظارت مستقیم همکاران بهداشت محیط بیمارستان انجام و در عین حال از حضور روحانیون داوطلب جهادگر برای اجرای مراسم مذهبی متوفیان بهره ‌گرفته شد.

تیمی متشکل از دفتر پرستاری، سوپروایزر کنترل عفونت و واحد IT بیمارستان، به صورت 24 ساعته نسبت به جمع‌آوری و صحت‌سنجی آمار و داده‌های عملکردی بیمارستان اقدام نمودند و اطلاعات حاصله در شروع هر روز برای تصمیم‌گیری و کنترل چالش‌های به‌وجود آماده و یا تغییر احتمالی شرایط بخش‌ها و نیروها، در اختیار تیم مدیریت بیمارستانی قرار گرفت.

برای افزایش بهره‌وری واحد آزمایشگاه، پزشکان مجموعه حتی‌الامکان از درخواست موارد غیرضروری اجتناب نمودند. ضمن آن که کارکنان بخش آزمایشگاه برای نمونه‌گیری دقیق بیماران مشکوک به COVID-19، مطابق با آخرین دستورالعمل‌های وزارت بهداشت در اسرع وقت تحت آموزش قرار گرفتند. ارسال نمونه‌ها به آزمایشگاه ویروس‌شناسی دانشگاه در کمترین زمان با رعایت کامل اصول ایمنی و محرمانگی انجام و پاسخ‌ها دریافت شدند.

به‌دلیل فراوانی موارد درخواست سی‌تی اسکن ریه، پروتکل معینی برای تعیین و غربالگری بیماران تدوین و ابلاغ گردید. ضمن افزایش تعداد نیرو در هر شیفت، یک دستگاه مهپاش ثابت در محل مستقر و پس از انجام هر مورد سی‌تی اسکن، فضا و تخت ضدعفونی گردید. سلف سرویس بیمارستان تعطیل شد و غذا در آشپزخانه تحت نظارت کامل کارشناسان تغذیه و بهداشت محیط در ظروف یکبار مصرف تهیه، بسته‌بندی و به همراه بطری آب معدنی در اختیار کارکنان و بیماران قرار داده شد.

نظر به کمبود نیرو ناشی از افزایش بار مراجعه و همچنین موارد مکرر بروز بیماری در میان کارکنان واحدهای مختلف، با هدف جایگزینی و تامین نیروهای جدید، مکاتبه و هماهنگی لازم با معاونت‌های محترم درمان و توسعه صورت گرفت. متعاقباً از همکاری نیروهای قرارداد محدود، نیروهای مراکز بهداشت و نیروهای رادیولوژی دانشکده دندانپزشکی، رزیدنت‌ها و کمک فراگیران اینترن همراه با پزشکان مراکز بهداشتی بهره گرفته شد.

با توجه به ظرفیت بالای خیرین سلامت و سایر گروه‌های مردم نهاد، از همان ابتدا فرم‌های مخصوصی برای تحویل اقلام اهدایی اعم از مواد غذایی، تجهیزات حفاظت فردی و تجهیزات پزشکی طراحی شد.

در روزهایی که سیستم درمان با بحرانی سخت و فراگیر مواجه شده بود؛ پاسخ‌دهی فوری، آگاهی، توجیه و آموزش، سازماندهی، توزیع و تامین منابع مورد نیاز و حفاظت از کارکنان در راس امور قرار گرفت. سپس با ارزیابی مستمر و باز خورد میزان تاب‌آوری و افزایش ظرفیت بخش‌های بیمارستان، همچنین تقسیم کار و سازماندهی گروه‌های بالینی، تسهیل‌سازی و تسریع در چرخه اطلاعات و آموزش‌ها، بازخورد مستمر پروتکل‌ها و الگوریتم‌ها برمبنای تغییرات بالینی بیماران سعی در رفع اشکالات موجود به‌عمل آمد. در نهایت میزان پذیرش بیماران COVID-19 در اردیبهشت ماه 1399 در وضعیت مطلوبی قرار گرفت و شرایط بیمارستان به حالت عادی بازگشت. پس از آن مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر به عنوان مرکز ریفری مراجعین COVID-19 در نظر گرفته شد. در دوره زمانی اول اسفند 1398 تا آخر فروردین ماه 1399، بیش از دو هزار بیمار مشکوک به COVID-19 در مراکز درمانی استان پذیرش شدند.

بدین‌وسیله از زحمات شبانه‌روزی تیم‌های پزشکی و پرستاری و نیز تمامی کارکنان درگیر در آن روزهای بسیار سخت تشکر و سپاسگزاری می‌گردد. ضمن زنده نگه‌داشتن یاد عزیزانی که در این همه‌گیری از بین ما رفتند؛ یاد و خاطره شهید مدافع سلامت در مقابله با کرونا، استاد گرامی جناب آقای دکتر عبدالله عباسی (متخصص عفونی) را گرامی می‌داریم.


میلاد نیک نام عضدی، فاطمه استوار، ابوالفضل امجدی پور، سیما بشارت، بهفر تازیکی، فهیمه عبدالهی، سید آیدین ساجدی،
دوره 24، شماره 3 - ( پاییز 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: سکته‌ مغزی دارای شیوع و مرگ و میر زودرس بالایی است؛ لذا شناسایی عوامل موثر در افزایش بروز سکته مغزی دارای اهمیت بسیاری است. این مطالعه به منظور تعیین اثر عوامل جوی و نوسان میدان‌های مغناطیسی زمین بر رخداد سکته مغزی در گرگان انجام شد.


روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی گذشته نگر روی 3639 بیمار شامل سکته مغزی ایسکمیک (3102 بیمار)، خونریزی داخل مغزی (472 بیمار) و خونریزی زیرعنکبوتیه (65 بیمار) بستری در سال‌های 1394 لغایت 1398 در مرکز آموزشی درمانی شهید صیاد شیرازی طی سال 1399 انجام شد. پس از ثبت متغیرهای محیطی شامل دما، فشار، رطوبت و نوسان میدان مغناطیسی زمین، داده‌های بیماران سکته مغزی از سیستم اطلاعات بیمارستان استخراج و ارزیابی گردید.


یافته‌ها: بیشترین موارد خونریزی داخل مغزی در فصل زمستان و کمترین موارد در فصل تابستان رخ داده بود. بروز خونریزی داخل مغزی ارتباط مستقیم و معنی‌داری با فشار هوا (r=0.452, P=0.001) و رابطه معکوس معنی‌داری با دما (r=-0.457, P=0.001) داشت. خونریزی زیرعنکبوتیه و سکته‌های ایسکمیک ارتباطی با فصل و ماه نداشتند. بروز سکته‌های ایسکمیک ارتباط مستقیم و معنی‌داری با نوسانات میدان مغناطیسی زمین داشت (r=0.359, P=0.007). خونریزی زیرعنکبوتیه ارتباطی با هیچیک از متغیرها نداشت.


نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که دمای پایین، فشار هوای بالا و نوسانات زیاد میدان مغناطیسی، با بروز بیشتر سکته مغزی در ارتباط است.


علی جعفری، زهرا نوروزی، فاضل عیسی پناه املشی، ایمان شهابی نسب، پوریا قدیریان، شاهین شاه یوسفی، محمدتقی بادله شموشکی، سیده فاطمه موسوی عمادی، سیما بشارت،
دوره 24، شماره 4 - ( زمستان 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری سلیاک که نوعی سوءجذب موادغذایی است؛ می‌تواند در صورت عدم رعایت رژیم غذایی فاقد گلوتن منجر به عوارض مختلفی از جمله بیماری‌های روانشناختی و افسردگی گردد. این مطالعه به منظور برآورد فراوانی اختلال خلقی افسردگی و ارتباط آن با پایبندی به رژیم فاقد گلوتن در بیماران مبتلا به سلیاک انجام شد.


روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 47 بیمار مبتلا به سلیاک (30 زن و 17 مرد) با میانگین سنی 10.7±40.88 سال در مرکز تحقیقات گوارش و کبد گلستان طی تابستان 1399 انجام شد. از بیماران خواسته شد تا پرسشنامه بک 13 سوالی را تکمیل نمایند. تست پایبندی به رژیم غذایی سلیاک (CDAT) برای بررسی پایبندی از دید خود فرد و ارزیابی استاندارد شده توسط متخصص تغذیه (SDE) برای ارزیابی پایبندی بیمار از دیدگاه مصاحبه گر استفاده گردید.


یافته‌ها: 28 بیمار مبتلا به سلیاک (6/59 درصد) دچار درجاتی از افسردگی بودند. بر اساس SDE میزان پایبندی بیماران به رژیم فاقد گلوتن 83 درصد گزارش شد. بین میزان پایبندی به رژیم فاقد گلوتن و افسردگی در این بیماران ارتباط آماری معنی‌داری یافت نشد. بین افسردگی با جنسیت و سن بیماران ارتباط آماری معنی‌داری یافت نشد.


نتیجه‌گیری: فراوانی افسردگی در بیماران مبتلا به سلیاک بالا ارزیابی شد؛ اما رابطه آماری معنی‌داری با پایبندی به رژیم فاقد گلوتن نداشت.


مریم اسماعیل پور، سیما بشارت، تقی امیریانی،
دوره 25، شماره 2 - ( تابستان 1402 )
چکیده

زمینه و هدف: روش تشخیص بیماری التهابی روده (Inflammatory Bowel Diseases: IBD) با کولونوسکوپی، نمونه‌برداری و یافته‌های هیستوپاتولوژیک است. کالپروتکتین مدفوع تستی است که برای ارزیابی میزان التهاب در روده و دستگاه گوارش استفاده می‌شود. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین سطح کالپروتکتین مدفوع با یافته‌های کولونوسکوپی در مبتلایان به کولیت اولسراتیو مراجعه کننده به کلینیک گوارش مرکز آموزشی درمانی شهید صیاد شیرازی گرگان انجام شد.


روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 100 بیمار مبتلا به کولیت اولسراتیو مراجعه کننده به کلینیک گوارش مرکز آموزشی درمانی شهید صیاد شیرازی گرگان طی سال 1399 انجام شد. بیماران یک روز قبل از پروسه (درست پس از شروع مصرف دارو برای پاکسازی روده) نمونه مدفوع خود را جمع‌آوری کردند. پاکسازی روده با استفاده از تجویز محلول پلی اتیلن گلیکول محلول در آب انجام شد. میزان فعالیت بیماری کولیت اولسراتیو با استفاده از disease activity score اندازه‌گیری و امتیاز بیشتر یا مساوی 5 به عنوان بیماری فعال در نظر گرفته شد. بیماران برحسب محل درگیری به دو دسته کلی، درگیری گسترده (extensive) یا پان کولیت و درگیری سمت چپ تقسیم شدند. نمونه‌های مدفوع برای کالپروتکتین در یک آزمایشگاه واحد با استفاده از یک کیت تجاری در دسترس (Calprest- EuorociationspA.Trieste) در مقادیر کمتر از 50 میکروگرم بر گرم طبیعی ارزیابی شد و ارتباط بین میزان سطح کالپروتکتین مدفوع با یافته‌های کولونوسکوپی بیماران مورد بررسی قرار گرفت.


یافته‌ها: میانگین مدت زمان ابتلا 4±3.1 سال در محدوه زمانی 14-1 سال بود. سطح کالپروتکتین مدفوع در 16 بیمار کمتر از 50 میکروگرم بر گرم تعیین شد. میزان سطح کالپروتکین با سن و جنس ارتباط آماری معنی‌داری نداشت. براساس یافته‌های کولونوسکوپی 84 درصد بیماری فعال داشتند. بیشترین محل درگیری (60 درصد) در سمت چپ بود. میزان سطح کالپروتکتین مدفوع در افرادی که در فاز فعال بیماری بودند؛ به طور معنی‌داری بیشتر از حالت بهبودی و نیز در حالت severe بیشتر از remission بود (P<0.05). بین میزان سطح کالپروتکتین مدفوع با محل درگیری، وسعت درگیری بیماری و طول مدت بیماری ارتباط آماری معنی‌داری یافت نشد.


نتیجه‌گیری: سطح کالپروتکتین مدفوع در بیماران مبتلا به کولیت اولسراتیو منطقه ما ارتباط معنی‌داری با شدت و فعالیت بیماری داشت.


محسن یکرنگ، مهسا بشارت، سیما بشارت، جواد عنایت، خدیجه امجدی،
دوره 26، شماره 4 - ( زمستان 1403 )
چکیده

زمینه و هدف: مسمومیت یکی از شایع‌ترین دلایل مراجعه به بخش اورژانس در سراسر جهان است. آگاهی از الگوی مسمومیت به شناسایی عوامل خطر و امکان تشخیص زودهنگام کمک می‌کند. در ایران یکی از علل اصلی مسمومیت در اطفال، موادمخدر شناخته شده است. این مطالعه به منظور تعیین ﻓﺮاواﻧﻲ ﻣﺴﻤﻮﻣﻴﺖ ﺑﺎ ﻣﻮاد ﻣﺨﺪر در ﻛﻮدﻛﺎن زﻳﺮ 18 ﺳﺎل ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﻛﻨﻨﺪه ﺑﻪ ﻣﺮﻛﺰ آﻣﻮزﺷﻲ - درﻣﺎﻧﻲ آل‌جلیل آق‌قلا، استان گلستان انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه توصیفی گذشته‌نگر روی 36 کودک یک ماهه تا 18 ساله (22 پسر و 14 دختر) با میانگین سنی 51.62±36.25 ماه مراجعه کننده به‌دلیل مسمومیت با موادمخدر به مرکز آموزشی - درمانی آل‌جلیل آق‌قلا طی سال‌های 1399 لغایت 1401 انجام شد. نمونه‌ها به صورت سرشماری وارد مطالعه شدند. سوابق پزشکی بیماران از پرونده بررسی و در چک‌لیست ثبت گردید.

یافته‌ها: بیشترین مسمومیت ناشی از مصرف ماده مخدر تریاک (69.4%) و سپس مصرف متادون (25%) تعیین گردید. کاهش سطح هوشیاری بدو مراجعه به بیمارستان 66.7% تعیین شد. فاصله مسمومیت تا مراجعه به بیمارستان 5.60±3.86 ساعت بود. میانگین مدت اقامت در بیمارستان 1.25±0.80 روز بود و هیچ بیماری فوت نشد. بیشتر کودکان پسر (61.1%)، از قومیت ترکمن (69.4%) و ساکن روستا (86.1%) بودند. بیشترین موارد مسمومیت در فصل تابستان (36.1%) تعیین شد. راه رایج تماس از طریق دهان (97.2%) بود.

نتیجه‌گیری: میزان مسمومیت با تریاک در مقایسه با سایر موادمخدر بالا ارزیابی شد. با این‌حال، شواهد قوی مبنی بر افزایش مصرف تریاک در بین جوانان و برخی شواهد برای افزایش مصرف متادون وجود دارد.


محمد شکرزاده، محبوبه رحمتی کوکنده، محمد کرمی، سمانه سادات بشارت،
دوره 27، شماره 2 - ( تابستان 1404 )
چکیده

زمینه و هدف: دوستاکسل یکی از داروهای شیمی‌درمانی موثر برای درمان سرطان ریه است؛ اما اثرات جانبی و سمیت سلولی آن محدودیت‌هایی در کاربرد آن ایجاد کرده است. ترکیبات طبیعی مانند کارواکرول و تیمول به دلیل خواص ضدسرطانی و ضدالتهابی به‌عنوان عوامل کمکی برای کاهش سمیت و افزایش اثربخشی داروهای شیمی‌درمانی مورد توجه قرار گرفته‌اند. این مطالعه به منظور تعیین اثر هم‌افزایی کارواکرول و تیمول بر سمیت سلولی ناشی از دوستاکسل در رده سلولی A549 با ارزیابی حیات سلولی و استرس اکسیداتیو انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی رده سلولی اپیتلیال مشتق شده از بافت سرطانی ریه (A549) در دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی مازندران طی سال 1402 انجام شد. سلول‌های A549 تحت پیش تیمار با غلظت‌های مختلف کارواکرول و تیمول (5، 10، 20، 40، 80 ،100 و 200 میکروگرم بر میلی‌لیتر) با دوز آسیب‌زای دوستاکسل (8.92 میکروگرم بر میلی‌لیتر) در بازه زمانی 48 ساعت قرار گرفتند. سمیت سلولی توسط تست MTT مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین برای سنجش میزان ROS سلول با معرف DA-DCFH و میزان MDA با استفاده از معرف تیوباربیتوریک اسید (TBA) انجام شد.


یافته‌ها: کارواکرول و تیمول اثرات سیتوتوکسیک دوستاکسل را در غلظت‌های 5-200 میکروگرم بر میلی‌لیتر کاهش دادند (P<0.05). ارزیابی سمیت سلولی نشان داد که کارواکرول و تیمول در غلظت 200 میکروگرم بر میلی‌لیتر (1.64±98.11%) نسبت به غلظت 5 میکروگرم بر میلی‌لیتر (2.03±54.64%) اثر افزایشی بارزتری از خود نشان دادند. از طرفی این دو ترکیب به‌طور معنی‌دار استرس اکسیداتیو ناشی از دوستاکسل را از طریق کاهش تولید گونه‌های فعال اکسیژن (ROS) و مالون‌دی‌آلدهید (MDA) اعمال کردند. (P<0.05). به‌طوری که در غلظت 200 میزان ROS و MDA به ترتیب 0.09±13.57% و 0.003±0.55% نسبت به غلظت 5 میکروگرم بر میلی‌لیتر به ترتیب 0.59±20.50% و 0.01±0.98% اثر مهاری بارزتری بر رشد سلول‌های سرطانی از خود نشان دادند.

نتیجه‌گیری: کارواکرول و تیمول به عنوان ترکیبات پتانسیل بالا در بهبود عملکرد سلولی و کاهش سمیت سلولی ناشی از دوستاکسل در سلول‌های سرطانی A549 موثر ارزیابی شدند.


شیرین رضائی، عبداله پوشانی، سیما بشارت، مهرانگیز پیچک، علیرضا نوروزی،
دوره 27، شماره 2 - ( تابستان 1404 )
چکیده

زمینه و هدف: درمان چهارگانه مبتنی بر کلاریترومایسین، درمان رایج برای ریشه‌کنی هلیکوباکترپیلوری در ایران است، اما به دلیل افزایش مقاومت آنتی بیوتیکی در سال های اخیر میزان موفقیت قابل قبولی نداشته است. این مطالعه به منظور مقایسه دو رژیم درمانی فورازولیدون و کلاریترومایسین در ریشه‌کنی هلیکوباکترپیلوری انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی گذشته‌نگر روی پرونده پزشکی 100 بیمار با میانگین سنی بیماران 11.97±45.86 سال (54 زن و 46 مرد) علامت‌دار مبتلا به عفونت هلیکوباکترپیلوری تایید شده توسط تست تنفسی اوره یا تست سریع اوره‌آز مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی شهید صیاد شیرازی گرگان به منظور انجام اندوسکوپی طی سال 1398 انجام شد. بیماران به مدت دو هفته تحت درمان با یکی از دو رژیم چهاردارویی خوراکی روتین مبتنی بر فورازولیدون و کلاریترومایسین قرار گرفته بودند. رژیم چهاردارویی اول ساب نیترات بیسموت ۲۴۰ میلی‌گرم 2 بار در روز، کلاریترومایسین ۵۰۰ میلی‌گرم 2 بار در روز، امپرازول ۲۰ میلی‌گرم یک‌بار در روز و آموکسی سیلین ۱۰۰۰ میلی‌گرم دو بار در روز دریافت نمودند. رژیم چهاردارویی دوم سابنیترات بیسموت ۲۴۰ میلی‌گرم 2 بار در روز، فورازولیدون ۲۰۰ میلی‌گرم 2 بار در روز، امپرازول ۲۰ میلی‌گرم یک‌بار در روز و آموکسی سیلین ۱۰۰۰ میلی‌گرم 2 بار در روز دریافت نمودند. میزان ریشه‌کنی هلیکوباکترپیلوری با استفاده از آزمایش آنتی‌ژن مدفوع در افراد کامل کننده کل دوره درمان (چهار هفته پس از پایان رژیم درمانی) تعیین گردید.

یافته‌ها: میزان ریشه‌کنی با درمان رژیم چهارگانه مبتنی بر فورازولیدون و کلاریترومایسین به ترتیب 98 درصد و 94 درصد تعیین شد که تفاوت آماری معنی‌داری نداشتند. نسبت شانس ریشه‌کنی هلیکوباکترپیلوری با متغیرهای سن و جنس و نوع رژیم درمانی ارتباط آماری معنی‌داری نداشت.

نتیجه‌گیری: هر دو رژیم درمانی دوهفته‌ای چهارگانه مبتنی بر فورازولیدون و کلاریترومایسین در ریشه‌کنی هلیکوباکترپیلوری موثر بوده و نسبت به هم برتری نداشتند.


مهسا بشارت، جواد عنایت، فاطمه نساج ترشیزی،
دوره 27، شماره 2 - ( تابستان 1404 )
چکیده

زمینه و هدف: اکثر استان‌های ایران از جمله استان گلستان به اهداف توسعه پایدار ۲۰۱۵  برای مرگ و میر کودکان دست یافته‌اند؛ اما شواهد نشان می‌دهند که میزان مرگ و میر در بعضی از گروه‌های جمعیتی در این مناطق بالا و نگران کننده است. این مطالعه به منظور تعیین میزان مرگ و میر کودکان در شهر آق قلا، استان گلستان انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی 416 مورد (243 مذکر، 172 مونث، یک مورد مبهم بودن دستگاه جنسیتی) مرگ و میرهای کودکان 0-18 سال ساکن مناطق روستایی و شهری آق‌قلا طی سال‌های 1396 لغایت 1401 انجام شد. تمامی مرگ و میرهای ثبت شده از سامانه پرونده الکترونیک سلامت دانشگاه علوم پزشکی گلستان استخراج شدند. پرونده‌هایی که ناقص بودند یا علت مرگ به طور دقیق ثبت نشده بود؛ وارد مطالعه نشدند. علل مرگ و میر کودکان براساس طبقه‌بندی بین‌المللی بیماری‌ها (بازبینی دهم، ۲۰۱۶) دسته‌بندی شدند. تقسیم‌بندی سنی شامل 0-28 روز، 1-12 ماه، 1-2 سال، 2-6 سال، 6-12 سال و 12-18 سال به ترتیب برای نوزادان، شیرخواران، کودکان نوپا، کودکان پیش دبستانی، کودکان در سنین مدرسه و نوجوانان در نظر گرفته شد.

یافته‌ها: نرخ کل مرگ و میر 2.15 مرگ در هر 1000 تولد زنده در کودکان مذکر 23.1 و کودکان مونث 10.3 تعیین گردید. این میزان از 22.7 مرگ در هر ۱۰۰۰ تولد زنده در سال 1396 به 12.3 مرگ در سال 1401 کاهش نشان داد. میزان مرگ و میر نوزادان 32.8 در هر 1000 تولد زنده و در شیرخواران 5.5 مرگ در هر ۱۰۰۰ تولد زنده تعیین شد. علل اصلی مرگ و میر به ترتیب فراوانی شامل شامل شرایط خاص حول و حوش تولد (پری ناتال) (28.2%)، ناهنجاری‌های مادرزادی و کروموزومی (17.2%)، حوادث مرتبط با حمل و نقل (12%) تعیین شد.

نتیجه‌گیری: علیرغم سیر نزولی میزان کلی مرگ و میر کودکان زیر 18 سال در شهر آق قلا استان گلستان، میزان مرگ و میر نوزادان در این منطقه به شکل نگران کننده‌ای بالاتر از میانگین ایران است که نیازمند توجه و اقدامات لازم برای ارزیابی‌ بیشتر و مقابله با آن است.



صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.16 seconds with 43 queries by YEKTAWEB 4714
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)