[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2020
Citations72962948
h-index3317
i10-index21465
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
90 نتیجه برای سعید

سعید رجبعلیان، دکتر منظومه شمسی میمندی، دکتر شهریار دبیری، رفعت حسینی،
دوره 9، شماره 3 - ( پاييز 1386 )
چکیده

زمینه و هدف : دیکلوفناک از گروه داروهای ضدالتهابی غیراستروئیدی است که برای کاهش درد و التهاب تجویز می‌شود. اطلاعات اندکی در مورد اثر دیکلوفناک بر سلول‌های عصبی موجود است. این مطالعه به منظور بررسی اثرات دیکلوفناک سدیم بر تکثیر و تمایز سلول‌های PC12 در محیط کشت انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه تجربی در سال 1383 در مرکز تحقیقات علوم اعصاب کرمان انجام شد. تکثیر سلول در دو محیط کشت بدون سرم Neurobasal تکمیل شده با مکمل B27 و محیط کشت DMEM/F12 دارای 10درصد FBS با روش XTT-assay سنجش شد. تمایز سلولی القاء شده به وسیله عامل رشد عصب (NGF) با اندازه‌گیری طول نوریت‌های سلول بررسی شد.

یافته‌ها : سمیت دارو در محیط کشت Neurobasal تکمیل شده با مکمل B27 در رقت‌های بالاتر از 310 میکرومول مشاهده شد. سمیت در محیط کشت DMEM/F12 افزایش یافت، به ترتیبی که در رقت‌های 155 و 310 میکرومول رشد سلول 40 و 85 درصد کاهش یافت (05/0P<). ژنریک‌های مختلف دارو سمیت برابری بر سلول‌های PC12 اعمال کردند. تمایز سلول PC12 القاء شده با NGF در رقت‌های توکسیک دارو نیز کاهش یا افزایش نیافت.

نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه دلیل سمیت دیکلوفناک بر سلول‌های عصبی را از طریق تداخل در رشد سلولی و نه تمایز سلولی معرفی می‌کند. تفاوت سمیت سلولی دیکلوفناک در دو محیط کشت، با توجه به این که مکمل B27 دارای چندین ترکیب آنتی‌اکسیدان است، استرس اکسیداتیو را به عنوان یکی از مکانیسم‌های سمیت دارو پیشنهاد می‌کند.


دکتر محمود کریمی مبارکه، دکتر علیرضا سعید،
دوره 9، شماره 3 - ( پاييز 1386 )
چکیده

دررفتگی تیبیوتالار بدون شکستگی همراه در استخوان‌های اطراف صدمه نادری است. ما یکی از این صدمات را گزارش می‌کنیم که بعد از یک دوره 10 ماهه به صورت جااندازی نشده، تظاهر کرده بود. یک زن 25 ساله 10 ماه پس از زلزله بم به کلینیک ما مراجعه کرد. وی در طی زلزله دچار دررفتگی قدامی تالوتیبیال بدون هیچ‌گونه شکستگی در استخوان‌های همراه شده بود. دو بار جااندازی باز برای بیمار امتحان شد که هر دو به علت کیفیت بد استخوان ناموفق بودند. اگرچه گزارش شده که دررفتگی مچ پا با پیش‌آگهی خوب همراه است، این در مورد بیمار دیرتظاهر ما صادق نبود.


دکتر حسین آیت اللهی، دکتر عباسعلی امیدی، دکتر مهرداد کاتبی، دکتر سعیده صباغ، دکتر هومن توسلیان، دکتر محمدرضا خلیقی، دکتر عباس پرداختی، دکتر مهدی شریعت،
دوره 9، شماره 4 - ( زمستان 1386 )
چکیده

زمینه و هدف : تتراکلرید کربن‌ به‌ عنوان‌ یک‌ سم‌ مرجع‌ کبدی در مسمومیت‌ حاد و مزمن‌ خود باعث‌ ایجادنکروز، تغییر چربی‌، سیروز و کانسر کبدی‌ می‌شود. سیلای مارین مجموعه‌ای‌ از سه‌ فلاونولیگنان‌ موجود در گیاه‌ خارمریم (Silybum marianum) دارای‌ آثار هپاتوپروتکتیو و آنتی‌‌هپاتوتوکسیک ‌می‌باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثرات درمانی حفاظتی سیلای مارین در سمیت حاد کبدی CCL4 در موش انجام گردید.

 

روش بررسی: این مطالعه تجربی در دانشگاه علوم پزشکی مشهد طی سال 1383 انجام پذیرفت. پس‌ از بررسی‌های‌ مقدماتی‌، دوز mL/kg 25 تتراکلرید کربن‌ (در حلال‌ Mineral Oil) به ‌عنوان‌ دوز مناسب‌ انتخاب‌ گردید. روند هپاتوتوکسیسته‌ ناشی‌ از تزریق‌ داخل‌ صفاقی‌ تک‌ دوز آن‌ به‌ منظور ارزیابی‌ و به‌ دست‌ آوردن‌ متغیرهای‌ لازم برای‌ سنجش‌ میزان‌ سمیت‌ و درمان ‌مورد بررسی‌ قرار گرفت‌. با توجه‌ به‌ نتایج‌ آنزیمی‌ (افزایش‌ فعالیت‌ AST و ALT) و هیستوپاتولوژی‌ (بررسی‌ و درجه‌ بندی‌ عوارض‌ پاتولوژیک‌ CCl4 در بافت‌ کبد به‌ شکل‌ گرانولاسیون‌ سیتوپلاسم‌، تورم ‌ابری‌ شکل‌، نکروز و تغییر چربی‌) زمان‌های‌ تجویز سیلای‌ مارین‌ و نمونه‌گیری‌ مشخص‌ گردید. سیلای‌ مارین‌ به‌ شکل‌ سوسپانسیون‌ در حامل‌ CMC2درصد پروپیلن‌گلایکول‌ (به‌ نسبت‌ 3 به‌ 2) با دوزهای‌50، 200 و 800 میلی‌گرم‌ بر کیلوگرم‌ در زمان‌های‌ مختلف‌ تجویز و نمونه‌های‌ سرمی‌ و کبدی‌ تهیه‌ شد. گروه‌ کنترل‌ منفی‌، حامل‌ سیلای‌ مارین‌ در برابر حلال‌ CCl4، گروه‌ کنترل‌ دارو، دوزmg/kg 800 سیلای‌ مارین‌ در برابر حلال‌ CCl4 و گروه‌ کنترل‌ مثبت‌، حامل‌ سیلای‌ مارین‌ در برابر CCl4 را دریافت‌ نمود.

 

یافته‌ها :  نتایج حاکی از آن است که تجویز دوز mg/kg 50 سیلای مارین ، یک ساعت بعد از تزریق CCL4 علاوه بر مهار نسبی افزایش فعالیت ترانس‌آمینازها، از افزایش و پیشرفت ضایعات کبدی تا حدود 50 درصد نسبت به گروه کنترل مثبت جلوگیری می‌نماید. علاوه بر آن روند ترمیم و رژنراسیون سلولی را سرعت بخشیده، به طوری که نکروز درجه سه در گروه کنترل مثبت در زمان 48 ساعت تا نکروز درجه 5/0 در گروه دریافت کننده این دوز کاهش یافته است.

 

نتیجه‌گیری: این ‌تحقیق‌ نشان‌ می‌دهد که‌ تجویز سیلای‌ مارین‌ با دوز mg/kg 50 تا 6ساعت‌ پس‌ از تزریق‌ CCl4 به‌نحو قابل‌ توجهی‌ از پیشرفت‌ هپاتوتوکسیته‌ جلوگیری‌ نموده‌ و موجب‌ تسریع‌ بهبودی‌ ضایعات‌می‌شود.


دکتر عبدالوهاب مرادی، دکتر بهناز خدابخشی، دکتر عزت الله قائمی، دکتر آزادرضا منصوریان، عبدالجلیل ساریخانی، محسن سعیدی،
دوره 10، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : واکسیناسیون یکی از موثرترین روش‌های پیشگیری از بیماری هپاتیت B در سرتاسر دنیا می‌باشد. این مطالعه به منظور بررسی میزان پاسخ‌دهی به واکسیناسیون هپاتیتB در کودکان کمتر از یک‌سال در شهر گرگان انجام گردید. روش بررسی: این مطالعه توصیفی- مقطعی روی 215کودک 7 تا 12 ماهه (3/55 درصد پسر و 7/46 درصد دختر) شهر گرگان که سه‌نوبت واکسیناسیون بر علیه هپاتیت B را کامل دریافت کرده بودند، در سال 1385 انجام شد. ابتدا از آنها سرم تهیه و سپس به روش الیزا جستجوی Anti-HBs و Anti-HBc و HBsAg در سرم آنها صورت گرفت. یافته‌ها : در سرم 30 نفر (14 درصد) از 215 کودک علی‌رغم دریافت سه نوبت واکسیناسیون هیچ‌گونه آنتی‌بادی علیه ویروس وجود نداشت. از بین 185 نفری که Anti-HBs مثبت بودند در 4 مورد Anti-HBc یافت شد. در افراد مورد مطالعه 86درصد بالای 10 واحد بین المللی Anti-HBs داشتند و پاسخ به واکسیناسیون را نشان می‌دادند. میانگین تیتر آنتی‌بادی علیه واکسن در پسرها 48/158 با انحراف معیار 02/12 و در دخترها 55/187 با انحراف معیار 83/13 بود. میزان پاسخ‌دهی به سه نوبت واکسیناسیون در بین پسرها 84درصد و در بین دختران 9/89درصد به دست آمد. نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان ‌داد که علی‌رغم واکسینه شدن، تعدادی از این کودکان با ویروس آلوده شده‌اند و علت عدم پاسخ‌دهی در تعدادی از کودکان می‌تواند به دلایل نقص در سیستم ایمنی، نداشتن زمینه ژنتیکی مناسب برای پاسخ‌دهی، عدم رعایت شرایط نگهداری واکسن و نوع واکسن به‌کار رفته، شیوه تلقیح واکسن، شرایط نگهداری و طریقه حمل و نقل آن باشد.
دکتر عباسعلی ایمانی فولادی، دکتر مرتضی ستاری، دکتر کیومرث قاضی سعیدی،
دوره 10، شماره 3 - ( پاييز 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : بیماری سل یکی از مشکلات بهداشتی جهان است. مقاومت دارویی مایکوباکتریوم توبرکلوزیس نیاز دستیابی به داروهای جدید را به طور جدی مطرح ساخته است. سیر به عنوان یکی از گیاهان دارویی سرشار از موادی است که می‌تواند در درمان عفونت‌های میکروبی کاربرد داشته باشد. هدف از انجام این مطالعه بررسی تغییرات مرفولوژیک مایکوباکتریوم توبرکلوزیس بعد از مجاورت با عصاره کلروفرمی سیر بود. روش بررسی: در این مطالعه in vitro مایکوباکتریوم توبرکلوزیس سویه استاندارد H37RV و سویه‌های جدا شده از بیماران با غلظت‌های مختلف عصاره کلروفرمی سیر در زمان‌های 12و24و48 و 72 ساعت در محیط آبگوشتی میدل بروک 7H9 Broth و محیط لون استاین جانسون کشت داده شد. تغییرات شکلی باکتری در مطالعه میکروسکوپی بر روی مرفولوژی باکتری و در مطالعه ماکروسکوپی شکل ظاهری، قوام و سطح کلنی ایجاد شده در محیط لون استاین جانسون بررسی شد. یافته‌ها : مجاورت عصاره کلروفرمی سیر با باکتری موجب تبدیل کلنی باکتری از شکل خشن با سطح گل کلمی به حالت صاف و موکوئیدی ‌شد. در مطالعه میکروسکوپی در زمان‌های مختلف تغییرات شکلی باکتری از باسیل به کوکسی به خوبی مشهود بود. همچنین مشخص شد که در زمان‌های 48و72 ساعت مجاورت غلظت mg/ml67/0 از عصاره سیر با سویه حساس استانداردH37RV و سویه‌های کلینیکی مقاوم به دارو جدا شده از بیماران اثر مهاری دارد. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که از نظر تغییرات مرفولوژی، باسیل سل در مقایسه با آنتی‌بیوتیک‌های رایج و کنترل منفی باعث تبدیل باکتری از حالت باسیلی به کوکوباسیل و تغییر کلنی از ظاهری خشن به صاف شده و میزان رشد را کاهش می‌دهد.
دکتر سیاوش وزیری، دکتر سعید سلیمان میگونی، دکتر علیرضا جانبخش، دکتر فیض الله منصوری، دکتر بابک صیاد، دکتر ماندانا افشاریان،
دوره 10، شماره 3 - ( پاييز 1387 )
چکیده

تب مالت بیماری مشترک بین انسان و دام می‌باشد و سندرم‌های بالینی متنوعی از جمله اسپوندیلیت ایجاد می‌نماید. اسپوندیلیت و ساکروالیت از جمله شایع‌ترین عوارض ناشی از درگیری سیستم اسکلتی در تب مالت می‌باشند و عفونت‌های عضلانی و تشکیل آبسه نیز از جمله عوارض نادر و اغلب ثانویه به اسپوندیلیت هستند. در این مقاله دو مورد اسپوندیلیت بروسلائی و پیدایش آبسه در یکی از آنان به عنوان یک عارضه نسبتاً ناشایع معرفی می‌گردد. این بیماران که با علائم کمردرد و تب مراجعه کرده بودند، پس از انجام MRI و تست‌های آزمایشگاهی مثبت رایت با تشخیص اسپوندیلیت درمان دارویی شامل داکسی‌سیکلین و ریفامپین به مدت 4 ماه قرار گرفتند و کمردرد و سایر علائم بالینی بهبود چشمگیری پیدا نمود.
دکتر لیلی چمنی تبریز، دکتر حجت زراعتی، سهیلا عسگری، دکتر سرور اسدی، دکتر سعید زارعی،
دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : بیماری تبخال تناسلی در دنیا و در آسیا رو به افزایش است. تحقیقات نشان داده، داشتن آگاهی در مورد بیماری منجر به تغییر رفتارهای پرخطر جنسی و در نتیجه اجتناب از خطر می‌گردد. این تحقیق به منظور تعیین سطح آگاهی دانشجویان دانشگاه شهیدبهشتی در مورد تبخال تناسلی صورت پذیرفت. روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی و مقطعی روی 409 دانشجوی دانشگاه شهید بهشتی تهران در پاییز 1383 انجام گرفت. ابزار این تحقیق پرسشنامه بود و داده‌های به دست آمده با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-13 و آزمون های آماری تی مستقل، کای دو، من‌ویتنی و کروسکال‌والیس مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند. یافته‌ها : میانگین و انحراف معیار سطح آگاهی کلی از بیماری 26±5/26درصد تعیین گردید. همچنین میانگین و انحراف معیار سطح آگاهی از ماهیت بیماری و راه‌های انتقال بیماری به ترتیب 2/24± 7/23درصد و 36±5/30درصد به دست آمد. 8/18درصد از شرکت کنندگان از علائم بیماری آگاهی داشتند و میزان آگاهی دانشجویان در خصوص درمان و چگونگی پیشگیری به ترتیب 4/16 درصد و 2/46درصد بود. براساس تحلیل انجام ‌شده بین سن، وضعیت تاهل و مقطع تحصیلی با سطح آگاهی در حیطه‌های مختلف بیماری ارتباط معنی‌دار آماری به دست آمد (P<0.05).  سطح آگاهی دانشجویان دانشکده‌های علوم فنی بیش ازدانشکده‌های علوم انسانی بود (P<0.05).  نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که اکثریت جامعه مورد مطالعه در زمینه بیماری ‌آگاهی‌کافی نداشتند و تمایل به داشتن اطلاعات بیشتری از بیماری نشان دادند. پیشنهاد می‌شود در مراکز آموزشی راجع به بیماری‌های منتقله از راه تماس جنسی و تبخال تناسلی آموزش داده شود.
دکتر حمید سعیدی ساعدی، دکتر محمدرضا قوام نصیری، دکتر مهدی سیلانیان طوسی، دکتر فاطمه همایی، دکتر سیده ستاره رودباری،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده

زمینه و هدف : کارسینوم کولورکتال تقریباً 10درصد کل موارد سرطان را شامل می‌گردد. مرحله (Stage) بیماری مهم‌ترین عامل تعیین کننده پیش‌آگهی بیمار است. این مطالعه به منظور ارزیابی اثر بعضی از عوامل پیش‌آگهی مفروض بر بقاء بیماران مبتلا به آدنوکارسینوم غیرمتاستاتیک رکتوم انجام شد.

 

روش بررسی : در این مطالعه همگروهی - گذشته‌نگر، 76 بیمار (40 مرد ، 36 زن) مبتلا به آدنوکارسینوم غیرمتاستاتیک رکتوم ارجاعی به بخش رادیوتراپی – انکولوژی بیمارستان امید مشهد طی سال‌های 85-1380 بررسی شدند. تمام بیماران تحت رزکسیون جراحی قرار گرفتند. موارد با درگیری غددلنفاوی و یا T3-T4، رادیوتراپی و شیمی‌درمانی اجوانت دریافت کردند. بقاء بدون بیماری از تاریخ تشخیص تا تاریخ عود بیماری به وسیله روش کاپلان - مایر تعیین شد. از آزمون Log-rank برای ارزیابی منحنی بقاء بین گروه‌ها استفاده شد. آنالیز چندمتغیری (Multivariate) با استفاده از روش Cox Proportional Regression به اجراء درآمد.

 

یافته‌ها : 4 بیمار در مرحله 1، 34 بیمار در مرحله 2 و 38 بیمار در مرحله 3 بیماری بودند. 48بیمار تومورهای با تمایز خوب داشتند و 11 بیمار با علایم انسدادی مراجعه کردند. با متوسط زمان پیگیری 18ماه ، 17بیمار دچار عود شدند. بقاء 3ساله برای تمام بیماران 2/68درصد تعیین شد. درصد بقاء 3ساله برای مرحله 1 و مرحله 2 در قیاس با مرحله 3 ، بیماران بدون علایم انسدادی در قیاس با بیماران با علایم انسدادی، بیماران با سن بالاتر از50سال در قیاس با بیماران کمتر از 50 سال و بیماران با تمایز خوب در قیاس با بیماران با تمایز متوسط یا ضعیف به طور معنی‌داری بهتر بود (P<0.05). جنس و محل تومور اثر عمده‌ای بر بقاء نداشت. در آنالیز چندمتغیری تنها مرحله بیماری به عنوان تعیین کننده عمده بقاء باقی ماند (P<0.05).

 

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که مرحله بیماری مهم‌ترین عامل تعیین کننده بقاء در بیماران با آدنوکارسینوم غیر‌متاستاتیک رکتوم می‌باشد. هرچند بیماران کمتراز50سال، تومورهای با تمایز متوسط یا ضعیف، و وجود علایم انسدادی نیز با کاهش بقاء در محاسبات تک‌متغیری همراه بودند؛ ولی در آنالیز چندمتغیری فاقد تاثیر بود.


دکتر علیرضا مفید، دکتر سیداحمد سیدعلی نقی، دکتر سعید زندیه، دکتر طاهره یزدانی،
دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1388 )
چکیده

زمینه و هدف : اختلال نعوظ از شایع‌ترین عوارض دیابت است و سبب کاهش کیفیت زندگی مردان دیابتی می‌شود. این مطالعه به منظور تعیین شیوع اختلال نعوظ و برخی از عوامل خطر آن در بیماران مرد دیابتی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 700 مرد دیابتی 20 تا 69 ساله مراجعه کننده به درمانگاه غدد بیمارستان سینا و مرکز درمانی ابوذر تهران طی سال‌های 83-1381 انجام شد. برای تعیین اختلال نعوظ در بیماران از پرسشنامه IIEF استفاده گردید. داده‌ها بااستفاده از نرم‌افزار SPSS-10 و آزمون‌ آماری کای اسکوئر تجزیه و تحلیل شدند و آلفای کمتر از 05/0 سطح معنی‌داری در نظر گرفته شد. یافته‌ها : فراوانی اختلال نعوظ در 1/35 درصد بیماران مشاهده شد. فراوانی اختلال نعوظ در بیماران دیابتی نوع یک و دو به ترتیب 8/25 درصد و 7/36 درصد بود (P<0.05). اختلال نعوظ خفیف، متوسط و شدید به ترتیب برابر 6/5، 3/19 و 3/10درصد بود. اختلال نعوظ از 7/9درصد در سنین 30-20 سال به 4/43درصد در سنین بالای 60 سال رسید (P<0.05). مدت ابتلای 5-1 سال (4/25درصد) در مقایسه با مدت ابتلای 11-6 سال (3/34درصد) و 30-12 سال (5/43درصد) با شیوع کمتر اختلال نعوظ همراه بود (P<0.05). شیوع اختلال نعوظ در افرادی که به خوبی تحت کنترل قند نبودند؛ افزایش چشمگیری داشت. اختلال نعوظ در کنترل قند خوب، متوسط و بد به ترتیب برابر 4/28، 0/39 و 4/44درصد بود (P<0.05). بین اختلال نعوظ و نوع درمان، نوع دیابت و مصرف سیگار رابطه معناداری وجود داشت (P<0.05). نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که کنترل مناسب قندخون و کاهش مصرف سیگار برای کاهش اختلال نعوظ در بیماران دیابتی ضروری به نظر می‌رسد.
صدیقه مقسمی، دکتر سعیده ضیائی، زینب حیدری،
دوره 11، شماره 4 - ( زمستان 1388 )
چکیده

زمینه و هدف : عملکرد جنسی یکی از جنبه‌های مهم کیفیت زندگی است که بر سلامت جسمی ، روانی و ذهنی افراد تاثیرگذار است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تیبولون بر عملکرد جنسی زنان یائسه سالم انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 96 زن یائسه سالم 60-45 ساله مراجعه کننده به مراکز درمانی منتخب که کنترااندیکاسیون قطعی هورمون درمانی نداشتند؛ طی دی ماه 1385 تا فروردین ماه 1387 وارد مطالعه شدند. بیماران به طور تصادفی به دو گروه درمان با تیبولون (52نفر) و پلاسبو (44 نفر) تقسیم شدند. گروه تیبولون روزانه 5/2 میلی‌گرم تیبولون + کلسیم ـ د (500میلی‌گرم + 200 واحد) و گروه پلاسبو منحصراً کلسیم ـ د (500میلی‌گرم + 200 واحد روزانه) دریافت کردند. بیماران به مدت شش ماه پیگیری شدند. عملکرد جنسی با استفاده از ایندکس بررسی عملکرد جنسی زنان (FSFI) ارزیابی و به منظور تعیین سطح هورمون‌ها نمونه خون در شروع و پایان درمان گرفته شد. در پایان درمان عوارض جانبی و رضایت از مصرف تعیین و داده‌ها بااستفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-15 و آزمون‌های آماری تی، کای اسکوئر و من‌ویتنی تجزیه و تحلیل شد. یافته‌ها : 41 زن در گروه تیبولون و 40 زن در گروه پلاسبو مطالعه را به پایان رساندند. تیبولون در مقایسه با شروع درمان و پلاسبو باعث بهبود معنی‌دار همه‌ جنبه‌های عملکرد جنسی شد. در گروه تیبولون سطح سرمی هورمون تستوسترون ، ایندکس‌های تستوسترون و استرادیول آزاد افزایش و سطح سرمی پروتئین انتقال‌دهنده هورمون‌های جنسی (SHBG) 57درصد کاهش یافت (P<0.05). تیبولون با برخی عوارض جانبی مانند سردرد ، افزایش وزن ، خونریزی و لکه‌بینی همراه بود. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که تیبولون با ایجاد تغییرات مطلوب در سطح هورمون‌های جنسی و SHBG حیطه‌های عملکرد جنسی زنان یائسه را به طور معنی‌داری بهبود می‌بخشد.
دکتر مهدی صائب، دکتر سعید نظیفی، مهسا ثابت، دکتر حبیب اله ناظم، دکتر حمیدرضا قیصری، سعیده صائب، جعفر جلائی،
دوره 11، شماره 4 - ( زمستان 1388 )
چکیده

زمینه و هدف : مصرف چربی‌های غیراشباع مانند روغن پسته وحشی سبب کاهش سطح سرمی لپتین می‌شود. با توجه به نقش محوری هورمون لپتین و هورمون‌های تیروئیدی در متابولیسم، این مطالعه به منظور تعیین اثر خوراکی روغن پسته وحشی بر میزان لپتین سرم و ارتباط آن با هورمون‌های تیروئیدی در موش صحرایی نر مبتلا به پرکاری تجربی تیروئید انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 30 سر موش صحرایی نر بالغ سفید نژاد Sprague Dawely با میانگین وزن 220 گرم انجام شد. برای ایجاد پرکاری تجربی تیروئید از لوتیروکسین با غلظت 12 میلی‌گرم در لیتر در آب خوراکی به مدت یک ماه استفاده گردید. حیوانات به‌طور تصادفی به 5 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروه اول به عنوان کنترل 1 طبیعی در طول دوره مطالعه فقط رژیم غذایی معمولی و آب معمولی و گروه دوم به عنوان کنترل 2 رژیم غذایی معمولی به اضافه لوتیروکسین دریافت نمودند. گروه‌های 3 ، 4 و 5 به‌ترتیب میزان 5درصد ، 10درصد و 20درصد روغن پسته وحشی در جیره غذایی همراه با لوتیروکسین در آب را دریافت نمودند. طول دوره مطالعه یک ماه بود. هر ده روز یک‌بار از حیوانات خونگیری به عمل آمد. سطح سرمی هورمون‌های T4 ، T3 ، fT4 و fT3 و لپتین با روش RIA و الیزا و سطح سرمی لیپیدها به روش آنزیمی اندازه‌گیری شد. یافته‌ها : هورمون‌های تیروئیدی، چربی‌ها و لپتین سرم موش‌های صحرایی گروه کنترل در هیچ‌یک از روزهای آزمایش اختلاف آماری معنی‌داری را نشان نداد. غلظت‌های سرمی fT3, fT4, T3, T4 درگروه دوم، fT3, fT4, T4 در گروه سوم، T4 در گروه چهارم در طول دوره آزمایش و T4 در گروه پنجم در برخی روزها افزایش معنی‌دار نشان داد (P<0.05). غلظت لپتین سرم به‌طور معنی‌داری در طول دوره آزمایش در گروه‌های سوم تا پنجم کاهش یافت (P<0.05) و چربی‌های سرم تفاوت‌های آماری معنی‌داری را در روزهای مختلف آزمایش در گروه‌های دوم تا پنجم نشان نداد؛ ولی نسبت HDLc/LDLc افزایش یافت. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که میزان هورمون‌های T3 ، T4 ، fT3 و fT4 در روز 30 مطالعه در گروه‌های دریافت‌کننده عصاره پسته وحشی و لووتیروکسین در مقایسه با گروه دریافت کننده لووتیروکسین به تنهایی، کاهش داشت. همچنین مصرف خوراکی روغن پسته‌وحشی سبب افزایش نسبت HDLc/LDLc در گروه‌های آزمایشی شد.
مجید شرفی، دکتر محمد صادق قاسمی، دکتر محمد کمالی، حسن سعیدی،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده

زمینه و هدف : سندرم درد مفصل پتلوفمورال یکی از شایع‌ترین بیماری‌های ارتوپدی در بین ورزشکاران، نظامیان و افراد عادی است. هرچند علت این بیماری ناشناخته است؛ ولی یکی از مهم‌ترین علل بروز این بیماری می‌تواند؛ مشکلات ساختاری اندام تحتانی باشد. یکی از موثرترین روش‌های درمان افراد مبتلا به این سندرم، استفاده از ارتزهای neoprene palumbo و Geno direxa stable می‌باشد؛ اما مطالعات اندکی در مورد اثر این ارتزها وجود دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر ارتز neoprene palumbo و Geno direxa stable بر درد و فعالیت‌های روزمره افراد مبتلا به سندرم درد مفصل پتلوفمورال انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 30 بیمار مرد مبتلا به سندرم درد مفصل پتوفمورال در رده سنی 18 تا 40 ساله مراجعه کننده به بیمارستان حضرت ولیعصر (عج) اراک در طی سال 1387 به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفره استفاده کننده از ارتز neoprene palumbo و ارتز Geno direxa stable قرار گرفتند. با استفاده از مقیاس بصری درد (VAS) و پرسشنامه KOOS شدت درد، سطح فعالیت‌های روزمره ADL و سفتی مفصلی، قبل و سه هفته بعد از درمان مورد ارزیابی قرار گرفت. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های تی زوج و تی مستقل مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته‌ها : بعد از استفاده از ارتز میانگین شدت درد کاهش و فعالیت فیزیکی روزانه افزایش معنی‌داری از نظر آماری نشان دادند (P<0.05)؛ ولی در مقایسه بین دو نوع ارتز neoprene palumbo و Geno direxa stable تفاوت آماری معنی‌داری از نظر شدت درد و فعالیت فیزیکی روزانه مشاهده نشد. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که هر دو نوع ارتز neoprene palumbo و Geno direxa stable تقریباً به یک میزان باعث بهبود علائم سندرم درد مفصل پتلوفمورال مانند شدت درد و سطح فعالیت‌های فیزیکی روزمره بیماران می‌شوند.
دکتر محمد کاظمی عرب آبادی، دکتر علی اکبر پور فتح اله، دکتر عبداله جعفرزاده، دکتر غلامحسین حسن شاهی، سعید دانشمندی، محمد رضا افروز، محمود حدادیان، فهیمه محمدی زاده،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده

زمینه و هدف : عفونت نهفته هپاتیت B شکل بالینی از بیماری هپاتیت B می‌باشد که در آن فرد علی‌رغم این که از نظر HBsAg منفی است؛ اما دارای HBV-DNA در خون محیطی می‌باشد. هنوز علت عدم توانایی پاکسازی کامل ویروس از بدن مشخص نشده است. به نظر می‌رسد که تفاوت‌های ژنتیکی و ایمونولوژیکی در این امر سهم عمده‌ای را دارا می‌باشند. از جمله مواردی که پاسخ ایمنی علیه ویروس‌ها را دستخوش تغییر می‌کند؛ سیستم سیتوکینی است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط پلی‌مرفیسم‌های موجود در ناحیه 874+ ژن IFN-Gama با عفونت نهفته هپاتیت B انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه توصیفی ابتدا 3700 عدد پلاسمای تازه منجمد شده (FFP) که از نظر HBsAg منفی بودند؛ جمع‌آوری و از نظر anti-HBc بررسی شدند. سپس نمونه‌های HBsAg منفی و anti-HBc مثبت از نظر وجود HBV-DNA با روش PCR بررسی شدند. نمونه‌های HBV-DNA مثبت به عنوان موارد عفونت نهفته هپاتیت B از نظر پلی‌مرفیسم‌های موجود در ناحیه 874+ ژن IFN-Gama با روش ARMS-PCR مورد بررسی قرار گرفتند.

یافته‌ها : نتایج این تحقیق روی نمونه‌های HBsAg منفی نشان داد که 352 نمونه (9.51%) از این نمونه‌ها از نظر anti-HBc مثبت بود. با انجام PCR روی نمونه‌های HBsAg منفی و anti-HBc مثبت؛ مشخص گردید که 57 نمونه (%16.1 از افراد anti-HBc مثبت و HBsAg منفی) HBV-DNA مثبت هستند. دو گروه مورد و شاهد از نظر وجود تمامی ژنوتیپ‌های موجود در ناحیه 874+ ژن IFN-Gama تفاوتی نداشتند.

نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که هیچ‌گونه ارتباطی بین پلی‌مرفیسم‌های موجود در ناحیه 874+ ژن IFN-Gama و بیماری عفونت نهفته هپاتیت B وجود ندارد.


مهرانگیز راوریان، محمدهادی صادقیان، سعید ابراهیم زاده، دانیال دانشور،
دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1390 )
چکیده

زمینه و هدف : در مطالعاتی ارتباط احتمالی بین لوسمی حاد و برخی گروه‌های خونی گزارش شده است. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی گروه‌های خونی در بیماران مبتلا به لوسمی‌های حاد انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه مورد - شاهدی 214 بیمار (132 مرد و 82 زن) مبتلا به لوسمی حاد بستری شده در بیمارستان قائم (عج) مشهد طی سال‌های 86-1380 و 117026 داوطلب سالم اهداء کننده خون به عنوان گروه شاهد بررسی شدند. اطلاعات مربوط به سن، جنس و گروه خونی بیماران و افراد سالم به ترتیب از پرونده‌های موجود در بایگانی بیمارستان و سازمان انتقال خون استخراج گردید. داده‌ها با استفاده از آزمون‌های آماری Chi-Square ، فیشر و Odds ratio تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها : فراوانی گروه‌های خونی A ، B ، AB ، O و RH مثبت به ترتیب در گروه بیماران مبتلا به لوسمی‌های حاد 23.8%، 32.8%، 7%، 36.4% و 90.7% و در افراد سالم به ترتیب 29.8% ، 27.4% ، 8.9% ، 33.9% و 88.3% تعیین شد. آزمونOdds Ratio  ارتباط معنی‌داری را بین گروه‌های خونی و خطر ابتلاء به لوسمی حاد نشان نداد. آزمون Odds ratio رابطه معنی‌داری بین گروه‌های خونی B و خطر ابتلاء به لوسمی حاد در جنس مونث را نشان داد (OR=0.571, 95% CI: 0.358-0.908, P=0.021)

نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که گرچه فراوانی گروه‌های خونی (RH, ABO) در بیماران مبتلا به لوسمی حاد مشابه افراد سالم است؛ اما احتمالاً افراد با گروه خونی B دارای شانس بیشتری برای ابتلاء به لوسمی لنفوبلاستیک حاد در جنس مونث می‌باشند.


زینب فیروزه، دکتر ناهید بیژه، دکتر احمد ابراهیمی عطری، سعید رمضانی،
دوره 13، شماره 2 - ( تابستان 1390 )
چکیده

زمینه و هدف : لیپوپروتئینa یکی از عوامل خطرزای جدید قلبی - عروقی است که بالارفتن غلظت آن باعث افزایش بیماری‌های قلبی - عروقی می‌شود. به دلیل اهمیت فعالیت بدنی درپیشگیری از بیماری‌های قلبی - عروقی، این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته پیاده‌روی بر غلظت لیپوپروتئینa سرم زنان یائسه غیرورزشکار انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه نیمه‌تجربی ٢٢زن یائسه با دامنه سنی 55-47 سال که فاقد بیماری خاص بودند؛ توسط فراخوان در شهرستان بجنورد طی تابستان 1388 انتخاب شدند. زنان به صورت تصادفی به گروه‌های تجربی (١٢ نفر) و کنترل (١٠ نفر) تقسیم شدند. ابتدا اندازه‌گیری ابعاد بدنی و آنتروپومتریکی شامل قد، وزن، شاخص توده بدنی، درصدچربی بدن و نسبت دورکمر به دورباسن انجام شد. سپس نمونه‌خون ناشتا از ورید قدامی بازوی افراد گرفته شد. افراد گروه تجربی در برنامه پیاده‌روی هشت هفته‌ای (با شدت ٦٠درصد ضربان قلب ذخیره، به مدت٣٠دقیقه در هفته اول و ٧٠درصد ضربان قلب ذخیره و زمان ٦٠دقیقه در هفته آخر) شرکت کردند. گروه کنترل در برنامه ورزشی شرکت نکردند. سپس مجدداً اندازه‌گیری‌های آنتروپومتریکی و خونگیری انجام شد و میزان لیپوپروتئینa سرم اندازه‌گیری شد. برای مقایسه اطلاعات پیش‌آزمون و پس‌آزمون بین گروه‌ها از آزمون t-student مستقل و آزمون یومن‌ویتنی استفاده شد. از آزمون ضریب همبستگی پیرسون برای بررسی ارتباط لیپوپروتئینa با اندازه‌های آنتروپومتریکی استفاده گردید.

یافته‌ها : میزان لیپوپروتئینa سرم قبل و بعد از تمرینات (پیش‌آزمون 4.1±12.5 و پس‌آزمون 3±10.5)، شاخص توده بدنی، نسبت دورکمر به دورباسن و درصدچربی در گروه تجربی کاهش معنی‌داری یافت (P<0.05)؛ اما این تغییرات در گروه کنترل معنی‌دار نبود. در بررسی رابطه بین عوامل در گروه تجربی بین لیپوپروتئینa با اندازه‌های آنتروپومتریکی نیز ارتباط آماری معنی‌داری یافت نشد.

نتیجه‌گیری : نتایج این تحقیق نشان داد که انجام هشت هفته برنامه پیاده‌روی سبب کاهش غلظت لیپوپروتئینa سرم، شاخص توده بدنی، درصد چربی بدن و نسبت دور کمر به دور باسن زنان یائسه شده است.


دکتر سعید یزدانی، دکتر امیرحسین شکروی، دکتر مژگان قرائی،
دوره 13، شماره 2 - ( تابستان 1390 )
چکیده

بیماری سلیاک یکی از علل مهم سوء جذب می‌باشد. علت این بیماری ناشناخته است و تظاهرات مختلفی دارد که عمده آنها ثانویه به سوءجذب موادغذایی است. بیماری سلیاک با بسیاری از علائم خارج روده‌ای همراهی دارد. تغییرات آنزیم‌های کبدی یکی از علائم خارج روده‌ای این بیماری بوده که در ایران یافته معمولی برای بیماری سلیاک نمی‌باشد و در این گزارش یک مورد از آن معرفی می‌شود. بیمار مردی 27 ساله بود که بدون هیچگونه شکایت بالینی فقط به خاطر اختلال در آنزیم‌های کبدی که در بررسی‌های روتین به انجام رسیده بود؛ به کلینیک گوارش مراجعه نمود. بیمار از یک سال پیش متعاقب بررسی آنزیم‌های کبدی به صورت اتفاقی متوجه بالابودن آنزیم‌های کبدی شد و در این مدت چندین نوبت آزمایش کبدی برای وی انجام گردید. در بررسی‌های تکمیلی برای بیمار سایر علل اختلال آنزیم‌های کبدی از جمله هپاتیت‌های ویرال، اختلالات اتوایمیون کبد و علل متابویک بررسی شد که همه آنها طبیعی گزارش گردید. سونوگرافی کبد و مجاری صفراوی به انضمام سونوگرافی شکم و لگن و بیوپسی کبد هم گزارش طبیعی داشت. در نهایت با بررسی سرولوژی بیماری سلیاک و انجام بیوپسی دئودنوم ، تشخیص سلیاک برای بیمار مسجل گردید. با شروع رژیم درمانی فاقد گلوتن، تست‌های کبدی بیمار طبیعی گردید.


علی هاشمی، سعید شمس، داوود کلانتر، آرزو طاهرپور، محمد براتی،
دوره 14، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده

زمینه و هدف : پسودوموناس آئروژینوزا یکی از عوامل عفونت‌های بیمارستانی بوده و در برابر بسیاری از آنتی‌بیوتیک‌ها به علت تولید بتالاکتاماز مقاوم می‌باشد. این مطالعه به منظور شناسایی پسودوموناس آئروژینوزا تولیدکننده بتالاکتاماز با طیف وسیع و متالوبتالاکتاماز جدا شده از بیماران و اثر عصاره متانولی چای سبز و چای سیاه بر روی آنها انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی آزمایشگاهی روی نمونه زخم 245 بیمار سوختگی مراجعه کننده به بیمارستان شفاء کرمان در سال 1387 انجام شد. برای تعیین باکتری‌های دارای ESBL از روش PCT و برای شناسایی Lactamase MBL از نوارهای E-test استفاده گردید. برای تعیین حداقل غلظت ممانعت کننده از رشد آنتی‌بیوتیک‌های ایمی‌پنم، مروپنم، سفوتاکسیم، سفتازیدیم و آزترونام و عصاره‌های متانولی چای سبز و سیاه از روش رقت در آگار استفاده گردید. عصاره متانولی چای سبز و سیاه به روش خیساندن تهیه شد. 20 گرم پودر گیاه با متانول به مدت 24ساعت در تاریکی قرار داده شد و صاف گردید و اثر عصاره گیاه چای روی سویه‌های استاندارد و 41 ایزوله پسودوموناس آئروژینوزا حاوی بتالاکتاماز با طیف وسیع بررسی شد. یافته‌ها : از تعداد کل بیماران مورد بررسی 120 ایزوله پسودوموناس شناسایی شد که 41 نمونه دارای بتالاکتاماز با طیف وسیع و همگی فاقد متالوبتالاکتاماز بودند. 60درصد از نمونه‌ها مقاوم به سفوتاکسیم، 66درصد مقاوم به سفتازیدیم، 42درصد مقاوم به آزترونام، 3درصد مقاوم به ایمی‌پنم و 5درصد مقاوم به مروپنم بودند. عصاره متانولی چای سبز در غلظت 1.25 میلی‌گرم بر میلی‌لیتر قادر به مهار رشد تمام سویه‌های استاندارد و نمونه‌های بالینی پسودوموناس آئروژینوزا حاوی ESBL داشت. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که عصاره متانولی چای سبز در مقایسه با آنتی‌بیوتیک‌هایی نظیر سفوتاکسیم و سفتازیدیم دارای اثرات ضدباکتریایی مؤثرتری در برابر پسودوموناس آئروژینوزا حاوی بتالاکتاماز می‌باشد.
دکتر محمدجواد احسانی اردکانی، دکتر سعید یزدانی، دکتر بابک نوری نیر، دکتر لیلا عمادیان، دکتر امیرحسین شکروی، دکتر مژگان قرائی،
دوره 14، شماره 2 - ( تابستان 1391 )
چکیده

زمینه و هدف : شیوه درمان بیماران مبتلا به سرطان‌های دستگاه گوارش ارتباط تنگاتنگی با مرحله‌بندی تومور دارد. استفاده از یک روش مطمئن برای تعیین مرحله بیماری برای اتخاذ تصمیم مناسب در درمان بیمار ضروری است. این مطالعه به منظور ارزیابی میزان دقت روش اندوسونوگرافی در مقایسه با نتایج به‌دست آمده از مرحله‌بندی به روش جراحی در سرطان‌های دستگاه گوارش فوقانی (مری و معده) انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 23 بیمار (15 مرد و 8 زن) مبتلا به سرطان‌های مری و معده مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی طالقانی تهران از اسفند 1381 لغایت دی ماه 1383 انجام شد. در ابتدا مرحله‌بندی سرطان با استفاده از اندوسونوگرافی صورت گرفت و پس از انجام عمل جراحی، مجدداً مرحله‌بندی سرطان انجام شد. سپس نتایج حاصل از دو روش مرحله‌بندی سرطان مقایسه شد. بررسی هیستوپاتولوژیک تومور بعد از خارج شدن به طریقه جراحی، به عنوان استاندارد طلائی تشخیص قطعی در نظر گرفته شد. یافته‌ها : میانگین سنی بیماران 2/57سال و محدوده سنی 72-43 سال بود. ابتلاء به سرطان مری در 7 بیمار (30%) و سرطان معده و ناحیه اتصال مری به معده در 16 بیمار (70%) مشاهده شد. دقت تشخیصی اندوسونوگرافی در تعیین مرحله‌بندی تومور 82% برآورد گردید. دقت تشخیص 79.4% ، ارزش اخباری مثبت 69.6% و ارزش اخباری منفی 84.9% برای تعیین عمق نفوذ تومور به روش اندوسونوگرافی تعیین گردید. نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که روش اندوسونوگرافی برای بررسی عمق تومور، غدد لنفاوی اطراف ضایعه و ارزیابی مرحله تومورهای دستگاه گوارش روشی ارزشمند، بادقتی نسبتاً بالا می‌باشد.
سعید مهرآبادی، شاهرخ مکوند حسینی، حسین میلادی گرجی، معصومه نیک فرجام هفت آسیا،
دوره 14، شماره 3 - ( پاییز 1391 )
چکیده

زمینه و هدف : اختلال استرس پس از سانحه (post-traumatic stress disorder: PTSD) موجب اختلال در یادگیری و حافظه می‌گردد. دسموپرسین استات (یکی از مشتقات وازوپرسین) موجب بهبود نقایص شناختی ناشی از شوک الکتریکی می‌گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر حفاظتی دسموپرسین استات بر اختلال به خاطرآوری حافظه فضایی ناشی از اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) در موش‌های صحرایی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی از 21 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن تقریبی 250-220 گرم استفاده شد. تمام حیوانات به مدت 5 روز در ماز آبی موریس تحت آموزش حافظه فضایی قرار گرفتند و 24 ساعت پس از آموزش به طور تصادفی به سه گروه 7تایی شم+حامل، PTSD به‌علاوه دسموپرسین استات، PTSD به‌علاوه نرمال سالین تقسیم شدند و در یک آزمون 60 ثانیه‌ای مورد ارزیابی قرار گرفتند. استرس در موش‌ها به‌وسیله غوطه‌وری در آب به مدت 40 ثانیه در قفس پلی‌کربناتی انجام شد. در روز ششم ده دقیقه قبل از PTSD دسموپرسین استات (10میکروگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و هم حجم آن نرمال سالین به صورت داخل صفاقی تزریق شد و ده دقیقه پس از PTSD تست ارزیابی حافظه فضایی (Probe) انجام شد. در گروه شم+حامل بدون ایجاد PTSD، 20 دقیقه قبل از اجرای تست ارزیابی حافظه فضایی، نرمال سالین تزریق شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-16 و آزمون‌های One-Way ANOVA و Tukey تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : حیوانات گروه PTSD به‌علاوه دسموپرسین استات در مقایسه با گروه PTSD به‌علاوه نرمال سالین در زمان کمتری (4.24 ثانیه) به محل سکو رسیدند (P<0.05) و میانگین فاصله شنا از مرکز سکوی ماز (33.87 cm) نسبت به گروه نرمال سالین PTSD شده کمتر بود (P<0.05) و مدت زمان بیشتری (21.65%) را در ناحیه هدف گذراندند (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که دسموپرسین استات باعث جلوگیری از تخریب حافظه فضایی ناشی از PTSD در موش‌های صحرایی می‌گردد.
دکتر حمید کریمان، دکتر جمشید جورابیان، دکتر علی شهرامی، دکتر حسین علیمحمدی، زهرا نوری، دکتر سعید صفری،
دوره 15، شماره 1 - ( بهار 1392 )
چکیده

زمینه و هدف : وجود یک سیستم تریاژ کارآمد از نیازهای اساسی بخش اورژانس در راستای افزایش بهره‌وری و کاهش عوارض ناشی از تاخیر در دسترسی به موقع خدمات است. این مطالعه به منظور ارزیابی دقت نسخه فارسی سیستم پنج سطحی (ESI) (emergency severity index) در تریاژ مراجعین به بخش اورژانس بیمارستان امام حسین (ع) انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی تریاژ پنج سطحی برای تمامی مراجعین (613 مرد و 437 زن) بخش اورژانس بیمارستان امام‌حسین(ع) تهران از فروردین ماه لغایت تیر ماه سال 1390 انجام شد. داده‌ها توسط یک پرسشنامه و به‌طور مجزا توسط یک پرستار و یک متخصص اورژانس ثبت شد و سپس مورد مقایسه قرار گرفت. برای تعیین میزان توافق بین مشاهده‌کنندگان (inter-rater agreement) تریاژ انجام شده توسط متخصص اورژانس و پرستار، ضریب کاپا مورد قیاس قرار گرفت و برای تعیین روایی، حساسیت و ویژگی تریاژ پنج سطحی از نرم‌افزار STATA-11.0 ، آزمون‌های Chi-Square و Fisher و رسم جدول roctab استفاده شد و با پیامد بیماران مقایسه گردید. یافته‌ها : کاپای محاسبه شده برای تعیین میزان توافق بین مشاهده‌کنندگان بین تریاژ پرستار و پزشک برابر 0.81 ؛ (95%CI: 0.79-0.83) تعیین شد. حساسیت و ویژگی تریاژ به ترتیب برای سطح یک 100% و 99.8% ؛ سطح دو 53.2% و 97.5% ؛ سطح سه 90.7% و 93.7% ؛ سطح چهار 67.1% و 98.3% و سطح پنج 98% و 94% تعیین شد. همچنین همپوشانی بالایی بین سطح تریاژ و پیامد بیماران مشاهده گردید (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که سیستم تریاژ پنج سطحی از دقت و صحت بالایی در تریاژ و همچنین تخمین پیامد بیماران برخوردار است و می‌تواند به عنوان یک سیستم کارآمد در تریاژ بیمارستانی مورد استفاده قرار گیرد.

صفحه 2 از 5     

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.22 seconds with 45 queries by YEKTAWEB 4704
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)