معصومه تاجیک، وحید خوری، عبدالجلال مرجانی، شهره تازیکی، محمدعلی ضیغمی، آزادرضا منصوریان،
دوره 19، شماره 4 - ( 10-1396 )
چکیده
زمینه و هدف : در پیش شرطی شدن ایسکمیک (ischemic preconditioning: IPC) قلب در دورههای کوتاهمدت دچار ایسکمی شده و لذا در صورت مواجهه با ایسکمی طولانی، قسمت اعظم ناحیه دچار ایسکمی از آسیب محافظت میگردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر محافظتی لووتیروکسین با مکانیسم کاهش استرس اکسیداتیو در مدل پیش شرطی سازی ایسکمیک در قلب موش صحرایی انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در در سه گروه 10 تایی انجام شد. در گروه ایسکمی پرفیوژن مجدد (IR) ، قلب حیوان در دستگاه لانگندورف قرار گرفت. در گروه IPC قبل از ایسکمی ماژور در معرض 4 دوره ایسکمی 5 دقیقهای همراه با پرفیوژن مجدد قرار گرفت. در گروه دریافت کننده داخل صفاقی لووتیروکسین با دوز 25 میکروگرم به ازای هر 100 گرم وزن حیوان، قلب در معرض ایسکمی پرفیوژن مجدد قرار گرفت. حجم ناحیه اینفارکت و میزان مالوندیآلدئید در بافت قلب سنجیده شد.
یافتهها : حجم ناحیه آسیبدیده گروه IR 26.55 میلیمتر مکعب، گروه IPC 11.11 میلیمتر مکعب و گروه دریافت کننده لووتیروکسین 12.56 میلیمتر مکعب تعیین شد. تزریق لووتیروکسین همانند IPC حجم ناحیه آسیبدیده را بهطور معنیداری نسبت به گروه IR پایین آورد (P<0.05). میزان مالوندیآلدئید در گروه IR 1328، در گروه IPC 777 و در گروه دریافت کننده لووتیروکسین 762 تعیین شد و در گروههای IPC و دریافت کننده لووتیروکسین نسبت به گروه IR کاهش نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری : تزریق لووتیروکسین با ایجاد پیش شرطی سازی ایسکمیک سبب کاهش اثر سوء ایسکمی پرفیوژن مجدد در قلب موش صحرایی میگردد.
نسترن امین طاهری، مریم طهرانی پور، سعیده ظفربالانژاد،
دوره 20، شماره 1 - ( 1-1397 )
چکیده
زمینه و هدف : مغز قادر به تولید سلولهای عصبی جدید از طریق نوروژنز در دوران پس از بلوغ است. دو منطقه هیپوکامپ و ساب ونتریکولار در مغز شواهد نوروژنز پس از بلوغ را نشان میدهند. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره الکلی میوه گیاه نسترن کوهی بر دانسیته نورونی هیپوکامپ موش سفید آزمایشگاهی انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 24 سر موش سوری نر بالغ انجام شد. در ابتدا از میوه گیاه نسترن کوهی توسط روش سوکسله عصاره الکلی تهیه شد. سپس موشها بهطور تصادفی به چهار گروه ششتایی شامل کنترل و گروههای تیمار با عصاره با دوز 25, 50, 75 mg/kg/bw تقسیم شدند. در گروههای تیمار عصاره به روش داخل صفاقی به مدت 21 روز بهطور پیوسته با فاصله زمانی 24 ساعت تزریق شد. به گروه کنترل نرمال سالین تزریق گردید. بعد از گذشت یک ماه از اولین تزریق حیوانات بیهوش و مغز به آرامی از جمجه خارج گردید. پس از مراحل پاساژ بافتی برشهای سریال 7 میکرونی با رنگ آبی تولوئیدین و اریتروزین رنگآمیزی شدند. سپس از مناطق مختلف هیپوکامپ عکسبرداری شد و توسط روشهای استریولوژی و دایسکتور، دانسیته نورونی مناطق مختلف هیپوکامپ در گروههای مختلف ارزیابی و با گروه کنترل مقایسه گردید.
یافتهها : میانگین دانسیته نورونی هیپوکامپ در ناحیه CA1 گروههای کنترل و تجربی دریافتکننده دوزهای 25, 50, 75 mg/kg/bw از عصاره به ترتیب 2±55 ، 3±70 ، 3±65 و 2±61 تعیین شد که فقط گروه دریافت کننده دوز 25 mg/kg/bw در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنیداری نشان داد (P<0.05). مقایسه میانگین دانسیته نورونی هیپوکامپ در نواحی CA2 و CA3 گروههای تجربی در مقایسه با گروه کنترل از نظر آماری تفاوت معنیداری نشان نداد.
نتیجهگیری : عصاره الکلی میوه گیاه نسترن کوهی در دوز حداقل سبب افزایش دانسیته نورونهای هیپوکامپ موش آزمایشگاهی شد.
ناهید ربانی، مریم طهرانی پور، ناصر مهدوی شهری،
دوره 20، شماره 3 - ( 7-1397 )
چکیده
زمینه و هدف : آرتریت روماتوئید یک بیماری التهابی خودایمنی است که میتواند منجر به تخریب مفصل و ناتوانی شود. با توجه به ترکیبات بیولوژیکی فعال موجود در گیاه سکبینه بهنظر میرسد که این گیاه دارای قابلیت ضدالتهابی باشد. این مطالعه به منظور تعیین اﺛﺮ ﻋﺼﺎره ﻫﻴﺪرواﻟﻜﻠﻲ ﺻﻤﻎ گیاه سکبینه (Ferula persica) ﺑﺮ آرﺗﺮﻳﺖ روﻣﺎﺗﻮﺋﻴﺪ اﻟﻘﺎﺷﺪه ﺗﻮﺳﻂ ادجوانت کامل فروند در ﻣﻮش صحرایی انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 36 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با محدوده وزنی 200 تا 250 گرم و با سن 8 هفته بهطور تصادفی در 6 گروه 6 تایی نرمال، کنترل منفی، کنترل مثبت و گروههای تیمارشده با عصاره هیدروالکلی صمغ گیاه سکبینه با دوزهای 25، 50 و 75 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن تقسیم شدند. ابتدا صمغ سکبینه به روش خیساندن عصارهگیری شد. آرتریت روماتوئید با تزریق داخل مفصل زانو به میزان 0.2ml ادجوانت کامل فروند (Freund's Complete Adjuvant) در روز اول در حیوانات ایجاد گردید و از روز پانزدهم عصاره هیدروالکلی، روزانه به صورت داخل صفاقی تزریق شد. در روز سی ام از قلب آنها برای اندازهگیری عامل روماتوئید خونگیری بهعمل آمد و از مفصل زانوی آنها برای بررسیهای هیستوپاتولوژی لام تهیه گردید.
یافتهها : کاهش آماری معنی دار عامل روماتوئید در سه گروه تیمار شده نسبت به گروه کنترل منفی مشاهده شد (p<0.05). در گروه تیمار با دوز 25 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن در مقایسه با گروه کنترل مثبت و دوزهای 50 و 75 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن تخریب غضروف و همچنین در گروه کنترل منفی هایپرپلازی سینوویال و بافت پانوس و تخریب غضروف مشاهده گردید.
نتیجهگیری : بهنظر میرسد عصاره هیدروالکلی صمغ گیاه سکبینه بهصورت وابسته به دوز میتواند باعث کاهش التهاب و تخریب غضروفی ناشی از آرتریت روماتوئید القاء شده در موشهای صحرایی گردد.
مسعود معتبر رودی، مریم طهرانی پور، نسترن امین طاهری،
دوره 21، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: حافظه حفظ و انبار کردن دانش بهدست آمده و یادگیری فرایند تغییرات سازشی در رفتار فرد است که بر اثر کسب تجربه صورت میگیرد. گیاه ارزن حاوی پروتئینها، مواد معدنی، ویتامینها و آنتیاکسیدانهای مورد نیاز برای حفظ حیات و سلامت سلولهای بدن پستانداران است. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصارههای الکلی دانه گیاه ارزن پروسو (Panicum miliaceum L.) بر حافظه فضایی موش سفید آزمایشگاهی نر انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 24 سر موش سوری نر به 4 گروه 6 تایی در گروههای کنترل و سه گروه تیمار تقسیم شدند. عصاره الکلی دانه گیاه ارزن پروسو به روش سوکسله تهیه شده و به سه گروه تیمار بهترتیب با دوزهای 25، 50 و 75 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن بهروش داخل صفاقی، بهمدت 21 روز تزریق شد. گروه کنترل نرمال سالین دریافت نمود. پس از سپری شدن یک ماه از اولین تزریق، رفتارهای یادگیری و تستهای حافظه روی موشها اجرا شد. برای بررسی حافظه فضایی از ماز آبی موریس و برای یادگیری اجتنابی غیرفعال از شاتل باکس استفاده شد.
یافتهها: نتایج حاصل از مقایسه حافظه احترازی غیرفعال بین گروههای مورد مطالعه با استفاده از دستگاه شاتل باکس نشان داد که زمان تأخیر در هر سه گروه تیمار شده با عصاره الکلی دانه گیاه ارزن پروسو در دوزهای 25 ، 50 و 75 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن افزایش آماری معنیداری نسبت به گروه کنترل داشتند (P<0.05). میانگین زمان پیدا کردن سکو در ماز آبی موریس در گروه تیمار شده با عصاره الکلی دانه گیاه ارزن پروسو در دوز 75 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن در مقایسه با گروه کنترل کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری: عصاره الکلی دانه گیاه ارزن پروسو در دوز 75 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن سبب بهبود یادگیری و افزایش حافظه فضایی در موش سفید آزمایشگاهی گردید.
سید علی حقیقت جو، مهرداد شریعتی، مختار مختاری، داوود مقدم نیا،
دوره 21، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: حشرهکش دیازینون کنترل کننده قوی استیل کولین استراز در پایانه های عصبی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر دیازینون بر آزمونهای عملکردی و تغییرات بافتی کبد موش صحرایی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر بالغ از نژاد ویستار به 5 گروه 8 تایی تقسیم شدند. گروههای تجربی اول، دوم و سوم به ترتیب مقادیر 50 ، 100 و 150 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن دیازینون را به صورت خوراکی به مدت 21 روز دریافت کردند. گروه کنترل هیچ دارویی دریافت نکرد و گروه شاهد حلال دارو را دریافت نمود. در روز 22، نمونه خونی از همه گروهها تهیه و آنزیمهای کبدی شامل آلانین ترانس آمیناز (ALT)، آسپارتات ترانس آمیناز (AST)، آلکالین فسفاتاز (ALP)، پروتئین تام، آلبومین و بیلیروبین اندازهگیری شدند. پس از بیهوشی حیوانات بافت کبد جدا و با رنگآمیزی هماتوکسیلین- ائوزین مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: سطح آنزیمهای ALT و AST در گروههای تجربی دریافت کننده مقادیر 100 و 150 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن دیازینون نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). سطح آنزیم ALP در تمام گروههای دریافت کننده دیازینون نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). سطح پروتئین تام در تمام گروههای دریافت کننده دیازینون نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). سطح آلبومین در گروه تجربی دریافت کننده مقدار حداکثر دیازینون نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). در گروههای تجربی در نمونههای بافتی تهیه شده با افزایش مقدار دارو نکروز بافتی بیشتری مشاهده شد.
نتیجهگیری:این مطالعه نشان داد که مصرف خوراکی دیازینون باعث افزایش سطح آنزیمهای کبدی و کاهش سطح پروتئین تام، آلبومین و تغییرات نکروتیک در کبد موشهای صحرایی میگردد.
محمد نصرتی، حمید سپهری،
دوره 21، شماره 1 - ( 1-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: آتورواستاتین یک عضو چربی دوست خانواده استاتین است که جز داروهای ضدهیپرلیپیدمیک است. شواهد زیادی دال بر اثر محافظتی آتورواستاتین بر روی اعمال شناختی مغز وجود دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر آتورواستاتین بر حافظه فضایی موشهای دریافت کننده رژیم غذایی پرچرب انجام گردید.
روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 35 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (سن 2±60 هفته) انجام شد. موشها در 5 گروه 7 تایی تقسیم شدند. گروهها شامل کنترل، کنترل- آتورواستاتین و شم (دریافت رژیم غذایی پرچرب برای 8 هفته) و گروههای دریافت کننده رژیم پرچرب + آتورواستاتین (با دوزهای 10 و 50 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن به مدت 4 هفته) بود. یادگیری و حافظه فضایی با استفاده از ماز آبی موریس در یک دوره شش روزه شامل 5 روز آموزش و روز آخر، روز آزمون (روز probe) اندازهگیری شد.
یافتهها: رژیم غذایی پرچرب باعث کاهش یادگیری و عملکرد ضعیف حافظه در دوره آموزش و probe نسبت به گروه کنترل گردید و همچنین در روز probe نیز گروه پرچرب مدت زمان کمتری را در ربع هدف سپری نمود (P<0.05). تیمار با آتورواستاتین بعد از دریافت رژیم غذایی پر چرب باعث بهبود حافظه نسبت به گروه پرچرب گردید (P<0.05).
نتیجهگیری: درمان کوتاه مدت (4 هفته) با آتورواستاتین در موشهای صحرایی دریافت کننده رژیم غذایی پرچرب میتواند حافظه فضایی آنها را بهبود ببخشد.
زهرا کرم پور قبچاق، رضا حیدری، سیدمیثم ابطحی فروشانی، فرح فرخی،
دوره 21، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: ﻧﻔﺮوﭘﺎﺗﻲ دﻳﺎﺑﺘﻲ ﻳﻜﻲ از مهمترین ﻋﻮاﻣﻞ ﻧﻘﺺ در ﻋﻤﻠﻜﺮد ﻓﻴﺰﻳﻮﻟﻮژﻳﻚ ﻛﻠﻴﻪﻫﺎ در ﺑﻴﻤﺎری دﻳﺎﺑﺖ ﻣﻠﻴﺘﻮس اﺳﺖ. ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻛﻠﻴﻪﻫﺎ ﺑﻪ اﻋﺘﺒﺎر ﻧﻘﺶ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻛﻨﻨﺪهای ﻛﻪ در ﻓﻴﻠﺘﺮاﺳﻴﻮن دارﻧﺪ؛ در ﻣﺤﻴﻂ ﻫﻴﭙﺮﮔﻠﻴﺴﻤﻴﻚ ﺳﺮﻳﻊﺗﺮ و ﺑﻴﺸﺘﺮ از بقیه ﺑﺎﻓﺖﻫﺎ آﺳﻴﺐﭘﺬﻳﺮی از ﺧﻮد ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﻨﺪ. این مطالعه به منظور تعیین اثر ترکیبی آتورواستاتین و اکسیدروی بر تغییرات بیوشیمیایی سرم و هیستوپاتولوژی کلیه موشهای صحرایی دیابتی شده با استرپتوزوتوسین انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار به صورت تصادفی به 5 گروه 8 تایی تقسیم شدند. گروهها شامل کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابتی تیمار شده با 20 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن آتورواستاتین، دیابتی تیمار شده با 30 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن اکسیدروی و دیابتی تیمار شده با 10 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن آتورواستاتین و 15 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن اکسیدروی بودند. موشهای صحرایی با تزریق داخل صفاقی 60 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن استرپتوزوتوسین دیابتی شده و به مدت یک ماه تحت تیمار قرار گرفتند. در پایان آزمایش ابتدا تغییرات وزن حیوانات و وزن کلیه، سپس عوامل بیوشیمیایی کراتینین و اوره سرم برای ارزیابی عملکرد کلیه اندازهگیری شدند. برای بررسی آسیبشناسی بافت کلیه نیز برشهایی با رنگآمیزی هماتوکسیلین- ائوزین طبق روشهای معمول تهیه مقاطع هیستوپاتولوژی تهیه گردید.
یافتهها: میزان کراتینین و اوره سرم در حیوانات دیابتی افزایش آماری در مقایسه با گروه کنترل معنیداری یافت (P<0.05). تنها تیمار با ترکیبی از نصف دوز آتورواستاتین و اکسیدروی، نسبت به دوز کامل آنها به تنهایی، موجب کاهش آماری معنیداری (P<0.05) سطح کراتینین، اوره و آسیبهای بافتی کلیه نسبت به گروه کنترل دیابتی گردید.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که ترکیب آتورواستاتین و اکسیدروی اثر بهتری در کنترل نفروپاتی دیابتی دارد.
بهروز شکری، فاطمه نژاد حبیب وش، فرح فرخی، محمدباقر رضایی،
دوره 21، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: هیپرلیپیدمی و افزایش کلسترول تام سرمی از مهمترین عوامل خطر دخیل در شیوع و شدت اختلالات قلبی - عروقی مانند بیماری عروق کرونر قلب محسوب میگردد. از آنجایی که گیاهان تیره نعنا به دلیل داشتن ترکیبات فلاونوئیدی و ترپنوئیدی توانایی کاهش چربی خون را دارند؛ لذا این مطالعه به منظور تعیین اثر تغذیه با اسانس آویشن دنایی (Thymus deanensis Celak.) بر پروفایل چربی، اوره و آنزیمهای کبدی سرم خون موشهای صحرایی نر هیپرکلسترولمیک انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 36 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار انجام شد. حیوانات بهطور تصادفی در 6 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروهها شامل کنترل، شم، مداخله اول (هیپرکلسترولمی دریافت کننده آویشن دنایی 200ppm)، مداخله دوم (هیپرکلسترولمی دریافت کننده آویشن دنایی 500ppm)، مداخله سوم (دریافت کننده آویشن دنایی 200ppm) و مداخله چهارم (دریافت کننده آویشن دنایی 500ppm) بودند. هیپرکلسترولمی با خوراندن رژیم غذایی پرچرب حاوی پودر کلسترول (2.5%) و روغن بادام شیرین (97.5%) ایجاد گردید. حیوانات گروههای مداخله روزانه به مدت 32 روز با اسانس آویشن دنایی تحت درمان قرار گرفتند. در پایان دوره آزمایش 32 روزه، خونگیری انجام شد. سطح کلسترول تام، تریگلیسیرید، اوره و آنزیمهای کبدی آلانین آمینوترانسفراز (ALT) و آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) مورد سنجش قرار گرفتند.
یافتهها: میزان آنزیم آلانین آمینوترانسفراز و آسپارتات آمینوترانسفراز در موشهای هیپرکلسترولمی نسبت به گروه شاهد افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05). اسانس آویشن دنایی در همه گروههای مداخله موجب کاهش آماری معنیدار تریگلیسیرید و کلسترول سرم شد. اسانس آویشن دنایی با دوز بالا (500ppm) بیشتر از دوز پایین (200ppm) سبب کاهش آماری معنیدار سطح کلسترول و تریگلیسیرید سرم گردید (P<0.05). میزان نیتروژن اوره خون در گروه هیپرکلسترولمی نسبت به گروه شاهد افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05). در پی تجویز اسانس با دوز حداقل و حداکثر در موشهای صحرایی هیپرکلسترولمی، میزان اوره خون در مقایسه با گروه هیپرکلسترولمی کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05).
نتیجهگیری: به نظرمیرسد گیاه آویشن دنایی به صورت وابسته به دوز در بهبود عملکرد کبد، کلیه و درمان چربی خون بالا موثر باشد.
پریسا راجی، باقر سید علیپور، اکبر حاجی زاده مقدم،
دوره 21، شماره 2 - ( 4-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: فنوالریت (Fenvalerate) جزء حشرهکش پیرتیروئیدی است که سبب القاء استرس اکسیداتیو میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره هیدروالکلی سیر (Garlic Extract:GE) و N-استیلسیستئین (N-acetylcysteine: NAC) بر استرس اکسیداتیو ناشی از القاء فنوالریت بر سرم و بیضه موش صحرایی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 42 سر موش صحرایی بهطور تصادفی در 7 گروه 6 تایی قرار گرفتند. گروهها شامل کنترل، شم (نرمال سالین)، گروه تجربی اول دریافت کننده داخل صفاقی N-استیل سیستئین (80mg/kg/bw)، گروه تجربی دوم دریافت کننده فنوالریت (10mg/kg/bw)، گروه تجربی سوم دریافت کننده عصاره هیدروالکلی سیر (40mg/kg/bw) بهعلاوه فنوالریت (10mg/kg/bw)، گروه تجربی چهارم دریافت کننده N-استیل سیستئین (80mg/kg/bw) بهعلاوه فنوالریت (10mg/kg/bw) و گروه تجربی پنجم دریافت کننده N-استیل سیستئین (80mg/kg/bw) بهعلاوه عصاره هیدروالکلی سیر (40mg/kg/bw) بهعلاوه فنوالریت (10mg/kg/bw) بودند. تزریق فن والریت بهصورت داخل صفاقی به مدت 7 روز متوالی برای گروههای تجربی انجام شد. پس از آن برای 10 روز متوالی N-استیل سیستئین و عصاره سیر تزریق شد. در این مطالعه از یکچهلم LD50 فنوالریت استفاده شد. بعد از خونگیری، جداسازی سرم و بیضه، فعالیت آنزیمهای کاتالاز (activity of the catalase: CAT)، گلوتاتیون s-ترانسفراز (Glutathione S-transferase: GST)، سطح مالوندیآلدئید (malondialdehyde: MDA) و آنتیاکسیدان تام (total antioxidant capacity: TAC) اندازهگیری و مقایسه گردید.
یافتهها: سطح MDA سرم و بیضه گروه فنوالریت در مقایسه با گروه کنترل بهطور معنیداری افزایش یافت (P<0.05). تزریق N-استیل سیستئین و عصاره هیدروالکلی سیر به تنهایی و نیز عصاره هیدروالکلی سیر در ترکیب با N-استیل سیستئین باعث کاهش آماری معنیدار MDA در مقایسه با گروه فنوالریت در بیضه و سرم شد (P<0.05). سطح TAC سرم در گروه فنوالریت در مقایسه با گروه کنترل کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05). سطح TAC سرم در گروههای تجربی سوم، چهارم و پنجم در مقایسه با گروه فنوالریت افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). فعالیت GST سرم در گروه فنوالریت نسبت به کنترل افزایش یافت (P<0.05). تزریق N-استیل سیستئین و عصاره هیدروالکلی سیر به تنهایی و در ترکیب باهم باعث کاهش آماری معنیدار GST سرم در مقایسه با گروه دریافت کننده فن والریت شد (P<0.05).
نتیجهگیری: فنوالریت در دوز پایین (10mg/kg/bw) سبب ایجاد استرس اکسیداتیو میشود. تزریق N-استیل سیستئین و عصاره هیدروالکلی سیر به تنهایی و در ترکیب با هم، میتوانند آسیب ناشی از فنوالریت را بهبود دهند.
حسین مهدیان، پروین فرزانگی، امین فرزانه حصاری،
دوره 21، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی (non-alcoholic fatty liver disease: NAFLD) یکی از مهمترین اختلالات مزمن کبدی است که احتمالاً با مشکلات قلبی نیز مرتبط است. این مطالعه به منظور تعیین اثر درمان ترکیبی مکمل رزوراترول و ورزش تناوبی بر میزان آپوپتوز سلولهای بافت قلبی موشهای صحرایی نر دچار کبد چرب غیرالکلی به روش تانل انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 35 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار انجام شد. حیوانات به 5 گروه 7 تایی شامل گروه کنترل (سالم) و چهار گروه NAFLD شامل گروه بیمار، گروه دریافت کننده رزوراترول، گروه ورزش تناوبی و گروه رزوراترول توام با ورزش تناوبی تقسیم شدند. میزان آپوپتوز سلولهای بافت قلبی به روش TUNEL بررسی گردید.
یافتهها: گروه بیمار بهطور معنیداری دارای بیشترین میانگین درصد سلولهای آپوپتوز شده قلبی )0.69±24.38%( در مقایسه با سایر گروهها بود (P<0.05). در حالی که گروههای ترکیبی رزوراتول + ورزش تناوبی )0.49±9.02%( و مکمل رزوراتول )0.83±9.47%( دارای کمترین میانگین درصد سلولهای آپوپتوز شده قلبی در مقایسه با گروههای بیمار و صرفاً ورزش تناوبی بودند (P<0.05). تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه رزوراترول + تمرین ورزشی و مکمل رزوراترول مشاهده نگردید. میانگین درصد سلولهای آپوپتوز قلبی در گروه ورزش تناوبی برابر با 0.28±11.39% درصد تعیین شد.
نتیجهگیری: بیماری کبد چرب غیرالکلی بهطور چشمگیری با آپوپتوز سلولهای قلبی همراه است. تجویز مکمل رزوراترول، بهویژه همراه با ورزش تناوبی، بهطور چشمگیری سبب کاهش میزان آپوپتوز سلولهای بافت قلبی میگردد.
تارا دانیاری، مینا رمضانی، بهاره پاکپور،
دوره 21، شماره 4 - ( 10-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: گیاه کوله خاس (Ruscus aculeatus L) از تیره مارچوبه در درمان بعضی از بیماریها از جمله بیماریهای عروقی، لنفاوی و هموروئید مورد بررسی قرار گرفته است. این مطالعه به منظور تعیین اثر ضد دردی و ضدالتهابی عصاره هیدروالکلی گیاه کوله خاس در موش کوچک آزمایشگاهی نر نژاد NMRI انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 80 سر موش کوچک آزمایشگاهی نر نژاد NMRI با سن تقریبی 8-6 هفته و وزن 25-23 گرم انجام شد. حیوانات برای هر تست بهطور تصادفی به 5 گروه 8 تایی شامل گروه شاهد (دریافت کننده آب مقطر)، گروه کنترل مثبت (دریافت کننده مورفین با دوز 10 میلی گرم بر کیلو گرم در تست درد و دریافت کننده دگزامتازون با دوز 15 میلیگرم بر کیلوگرم در تست التهاب) و همچنین سه گروه دریافت کننده دوزهای 75، 150 و 300 میلیگرم بر کیلوگرم عصاره هیدروالکلی گیاه کوله خاس تقسیم شدند. بررسی درد توسط تست فرمالین و بررسی التهاب با تورم گوش القاشده با زایلین انجام شد.
یافتهها: عصاره هیدروالکلی کوله خاس باعث کاهش آماری معنیدار درد حاد در دوز 300 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن نسبت به گروه شاهد گردید (P<0.05). درصد مهار درد حاد 60 درصد در مقایسه با 85 درصدی مهار درد توسط مورفین تعیین شد. همچنین این گیاه سبب کاهش آماری معنیدار درد مزمن ناشی از فرمالین در دوزهای 150 و 300 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن نسبت به گروه شاهد گردید (P<0.05). دوز 150 و 300 میلیگرم بر کیلوگرم عصاره به ترتیب باعث مهار 71درصدی و 94درصدی درد مزمن در مقایسه با 97 درصدی کاهش درد توسط مورفین شدند.
نتیجهگیری: عصاره هیدروالکلی گیاه کوله خاس در دوز 300 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن باعث کاهش درد حاد و مزمن و در دوز 150 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن سبب کاهش درد حاد در حیوانات آزمایشگاهی میگردد.
حمیدرضا ثامنی، افسانه طالبیان، عباسعلی وفایی، سام زربخش، زهرا یعقوبی، محمدرضا الداغی،
دوره 22، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: آلزایمر شایعترین شکل فراموشی در افراد مسن است. استرس اکسیداتیو یکی از عوامل پاتولوژیک مهم در بیماری آلزایمر است. این مطالعه به منظور تعیین اثر کروسین بر تغییرات بافتی هیپوکامپ و اختلال حافظه القا شده به وسیله اسکوپولامین در موشهای صحرایی نر انجام گردید.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 30 سر موش صحرایی نر بهصورت تصادفی به 3 گروه 10 تایی کنترل، دریافت کننده اسکوپولامین و دریافت کننده اسکوپولامین همراه با کروسین تقسیم شدند. اسکوپولامین با دوز mg/kg/bw3 به مدت یک هفته و کروسین با دوز mg/kg/bw30 به مدت دو هفته به صورت داخل صفاقی تزریق گردید. پس از آن شاخصههای یادگیری و حافظه فضایی با استفاده از ماز آبی موریس ارزیابی گردید. سپس موشها قربانی شده و بلافاصله هیپوکمپ آنها خارج و ارزیابی بافتشناسی انجام شد.
یافتهها: تزریق اسکوپولامین سبب افزایش معنیدار تعداد سلولهای تیره در ناحیه CA1 هیپوکمپ نسبت به گروه کنترل گردید. (P<0.05). درمان با کروسین منجر به کاهش تعداد سلولهای تیره و افزایش سلولهای روشن در ناحیه CA1 هیپوکمپ گردید (P<0.05). همچنین درمان با کروسین اختلال حافظه القا شده بهوسیله اسکوپولامین را در موشهای صحرایی کاهش داد (P<0.05).
نتیجهگیری: بهنظر میرسد درمان با کروسین میتواند اثر محافظتی در برابر آسیب نورونی ناحیه CA1 هیپوکمپ و اختلال حافظه القا شده توسط اسکوپولامین داشته باشد.
امیر باقر ایلخانی، مریم طهرانی پور، سعیده ظفر بالانژاد،
دوره 22، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: ناباروری، ناتوانی جنسی فعال است. عوامل مردانه مسؤول 50 درصد از موارد ناباروری است. اختلال در عملکرد اسپرم و آسیب در اسپرماتوژنز از شایعترین علل ناباروری مردان است. دیازپام نیز دارویی مسکن و خوابآور از گروه بنزودیازپینها است که مصرف طولانی مدت آن میتواند اعتیادآور باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر داروی دیازپام بر پارامترهای بافتی بیضه و اسپرماتوژنز موشهای صحرایی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 30 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن تقریبی 200-250gr انتخاب و به طور تصادفی به پنج گروه شش تایی تقسیم شدند. دوزهای 2، 3، 4 و 5 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن دیازپام به مدت 14 روز به گروهها به صورت داخل صفاقی تزریق گردید. به گروه کنترل سرم فیزیولوژی تزریق شد. سپس موشها بیهوش و بیضه، دفران و اپیدیدیم خارج و برای بررسی بیضه، تحرک اسپرم و درصد اسپرم زنده مورد مطالعه قرار گرفتند.
یافتهها: وزن، قطر بزرگ و کوچک بیضه، درصد اسپرمهای زنده و تعداد اسپرم با تحرک رو به جلو در مقایسه گروه کنترل با گروههای تزریقی در دوز 3mg/kg/bw در تمامی فاکتورها غیر از تعداد اسپرم با تحرک رو به جلو، کاهش نشان دادند. در سایر گروهها تنها وزن بیضه در دوز 2mg/kg/bw کاهش آماری معنیداری داشت (P<0.05).
نتیجهگیری: داروی دیازپام میتواند بر روند اسپرماتوژنز تاثیر کاهشی داشته باشد.
سجاد کریمی پور، شیلا نایبی فر، محمود فاضل بخششی،
دوره 22، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: تمرینات ورزشی و تغذیه میتوانند اثرات متفاوتی بر روی سطوح عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (Brain Derived Neurotrophic Factor: BDNF) سرمی و فشارخون استراحتی افراد جوان غیرفعال بگذارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر یک دوره تمرینات تناوبی شدید و مصرف مکمل امگا-3 بر سطوح فاکتور نروتروفیک مشتق از مغز سرمی و فشارخون استراحتی دانشجویان پسر غیر فعال انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 32 نفر از دانشجویان پسر غیر ورزشکار با میانگین سنی 1.20±21.81 سال بهصورت تصادفی در 4 گروه مساوی 8 نفری کنترل، مکمل، تمرین و تمرین + مکمل قرار گرفتند. گروههای مصرف کننده مکمل، روزانه 2000 میلیگرم امگا-3 به صورت کپسول رژیمی - غذایی دریافت کردند. گروههای تمرینی نیز تحت تمرینات تناوبی شدید (High-Intensity Interval Training: HIIT) به مدت 6 هفته قرار گرفتند. گروه تمرین+ مکمل نیز ترکیبی از همان برنامه تمرینی به همراه مصرف مکمل امگا-3 قرار گرفتند. مقادیر BDNF با روش الایزا به ترتیب 24 و 48 ساعت پیش از شروع پروتکل تمرینی و پس از آخرین جلسه تمرینی سنجیده شد. فشار خون استراحتی نیز در همین زمانها و قبل از خونگیری بر طبق توصیههای انجمن قلب بریتانیا مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافتهها: مقادیر سرمی BDNF درون گروهی پس از 6 هفته، در گروه تمرین+ مکمل و گروه تمرین، در مقایسه با مقادیر پیشآزمون افزایش آماری معنیداری داشت (P<0.05). همچنین نتایج بین گروهی افزایش آماری معنیداری بین گروه تمرین+ مکمل نسبت به گروههای تمرین، مکمل و کنترل نشان داد (P<0.05). نتایج درون گروهی فشار خون سیستولی و فشار خون دیاستولی، در گروههای تمرین+ مکمل، تمرین و مکمل در مقایسه با مقادیر پیشآزمون کاهش معنیداری داشت (P<0.05)؛ اما نتایج بین گروهی کاهش معنیدار فشار خون سیستولی در گروه تمرین+ مکمل نسبت به گروههای مکمل و کنترل نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری: تمرین ورزشی تناوبی شدید همراه با مصرف مکمل امگا-3 بهبود بیشتری در سطوح سرمی BDNF دانشجویان و کاهش فشارخون استراحتی پسر غیرفعال نسبت به اثر منفرد هر کدام بر جای گذاشت.
راضیه کارشناس، علی نوری، فاطمه شهبازی،
دوره 22، شماره 2 - ( 4-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: از آنجایی که نانوذرات اکسید مس علاوه بر کاربردهای مفید، ممکن است دارای اثرات سوء بر جانداران باشند؛ این مطالعه به منظور تعیین اثر نانوذرات اکسید مس بر میزان سمیت، تغییرات آنزیمی و ساختار بافتی کبد موش صحرایی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار بهطور تصادفی در 4 دسته 10 تایی تقسیم شدند. سپس طی مدت 10 روز، 5 مرتبه (به صورت یک روز در میان) به 3 گروه از موشها 10،20 و 30 میلیگرم بر کیلو گرم نانوذرات اکسید مس با قطر کمتر از 50 نانومتر و خلوص 99 درصد و سطح 80 مترمربع بر گرم به روش درون صفاقی تزریق گردید و یک گروه به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. سپس فعالیت آنزیمهای لاکتات دهیدروژناز (Lactate dehydrogenase: LDH)، آلکالین فسفاتاز (Alkaline Phosphatase: ALP)، آسپارتات ترانس آمیناز (Aspartate transaminase: AST) و آلانین آمینو ترانسفراز (Alanine aminotransferase: ALT) در دو مرحله خونگیری (یک روز و 15 روز پس از تیمار) مورد بررسی قرار گرفت. همچنین مقاطع بافت کبد با رنگ آمیزی هماتوکسیلین- ائوزین تهیه و مطالعه گردید.
یافتهها: فعالیت آنزیم AST بین گروه های مختلف در دو مرحله خونگیری تغییر معنیداری نشان نداد. فعالیت آنزیمهای ALT ، ALP و LDH در اولین خونگیری افزایش معنیداری را در هر سه گروه تیمار نسبت به گروه کنترل نشان داد و پس از 15 روز (دومین خونگیری) به حالت طبیعی بازگشت. تغییرات وزن موشها بین گروههای مختلف اختلاف آماری معنیداری نداشت. بررسیهای بافتشناسی آسیبهای بافتی متعدد را به صورت وابسته به دوز در گروههای تیمار نشان داد که شامل پرخونی خفیف و شدید، دژنراسیون هپاتوسیتها، هایپرپلازی و التهاب بودند.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که با تزریق دوزهای پایین نانوذرات اکسید مس، پس از گذشت 15 روز، با وجود آن که تغییرات فعالیت آنزیمی به حالت طبیعی بازمیگردد؛ اما همچنان اختلالات قابل توجهی در ساختار بافت کبد مشاهده میشود.
هدی رادمنش، مریم طهرانی پور، آمنه سازگارنیا،
دوره 23، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان میتواند به قسمتهای دورتری از بدن از طریق سیستم لنفاتیک یا جریان خون گسترش یابد. آنژیوژنز یک گام اساسی در انتقال تومورها از حالت خفته به بدخیم است. گیاه مریم گلی آذربایجانی متعلق به خانواده نعنا است. گونههای Salvia در طب سنتی ایران علیه عفونتهای مختلف، درمان بیماریهای التهابی و سرطان بهکار رفته است. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره آبی برگ گیاه مریم گلی (Salvia atropatana) روی مدل تومور زیرجلدی کارسینومای کولون CT26 موش نر نژاد BALB/c انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 18 سر موش نر نژاد BALB/c انجام شد. به منظور القای کارسینومای کولون سلولهای CT26 به صورت زیرجلدی در ناحیه لومبار راست موشها تزریق شد. زمانی که اندازه تومور به 50±350 میلیمترمکعب رسید؛ 18 سر موش بهطور تصادفی به 3 گروه 6 تایی (یک گروه کنترل و دو گروه تیمار) تقسیم شدند. برای گروه کنترل تیماری صورت نگرفت. به گروههای تیمار اول و دوم به ترتیب روزانه 50 و 100 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن عصاره آبی گیاه مریم گلی آذربایجانی به مدت 14 روز تزریق شد. برای پیگیری اثرات درمانی، پارامترهای میزان توقف در رشد تومور، تغییرات حجم نسبی و زمان دوبرابر شدن حجم تومورها ارزیابی گردید. پس از قربانی شدن حیوانات در پایان روز چهاردهم، تومورها برای ارزیابی بافتشناسی اتوپسی شدند.
یافتهها: حجم نسبی تومور در گروه تیمار اول 14.7±216.3 ، تیمار دوم 7.5±174.9 در مقایسه با گروه کنترل 5.2±322.5 کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05). کاهش آماری معنیداری در میانگین دانسیته تعداد عروق در واحد سطح در دو گروه تیمار نسبت به نسبت به گروه کنترل مشاهده شد (P<0.05). همچنین نتایج هیستولوژیک کاهش تراکم سلولها و مقاطع عروق در دو گروه تیمار را نسبت به گروه کنترل نشان داد.
نتیجهگیری: عصارههای آبی گیاه مریم گلی آذربایجانی در دوزهای 50 و 100 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن فعالیت آنتیآنژیوژنز و اثرات مهارکنندگی قابل توجهی علیه رشد سلولهای کارسینومای کولون رده CT26 نشان دادند.
نرگس زادسر، حسن مروتی، زهرا طوطیان، محمدتقی شیبانی، محمد طاهری، حجت عنبرا،
دوره 23، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: آسپارتام نوعی شیرین کننده مصنوعی و غیرقندی است که به عنوان جایگزین قند در برخی از غذاها و نوشابهها مورد استفاده قرار میگیرد. این مطالعه به منظور تعیین اثر آسپارتام بر تغییرات هیستومورفومتریک، عملکرد کلیه و بیان ژنهای Bcl2 ، Bax ، Caspase 3 و P53 در موش سوری انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی تعداد 36 سر موش نر بالغ نژاد NMRI در 4 گروه 9 تایی، یک گروه کنترل و سه گروه آزمایشی قرار گرفتند. موشها در گروه کنترل به مدت 90 روز 0.3 ml آب مقطر به روش گاواژ و به صورت خوراکی دریافت نمودند و گروههای تجربی به ترتیب 40، 80 و 160 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن آسپارتام را به روش گاواژ و خوراکی دریافت کردند. یک روز پس از دوره تیمار، نمونههای خون و هیستولوژی برای ارزیابی پارامترهای بیوشیمیایی، هیستومورفومتری و بیان ژن اخذ گردید.
یافتهها: قطر جسمک کلیوی، قطر کلافه مویرگی و ارتفاع لایه اپیتلیوم لولههای پیچیده دور و نزدیک با افزایش دوز مصرفی آسپارتام در مقایسه با گروه کنترل به صورت چشمگیری کاهش داشت (P<0.05)؛ اما اندازه فضای ادراری و قطر دهانه داخلی لولههای پیچیده دور و نزدیک در مقایسه با گروه کنترل به صورت معنیدار افزایش یافت (P<0.05). با افزایش دوز مصرفی آسپارتام، میزان نیتروژن اوره و کراتینین خون در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنیداری داشت (P<0.05). با افزایش دوز مصرفی آسپارتام میزان بیان ژن Bcl2 در مقایسه با گروه کنترل به صورت چشمگیری کاهش یافت (P<0.05). درحالی که میزان بیان ژنهایBax ، Caspase 3 و P53 در مقایسه با گروه کنترل به صورت معنیدار افزایش یافتند (P<0.05).
نتیجهگیری: آسپارتام میتواند سبب تغییرات بیوشیمیایی، تغییرات هیستومورفومتریک کلیه و بیان ژنهای Bcl2 ، Bax ، Caspase 3 و P53 در موش سوری گردد.
وکیل ندیمی، شهره تازیکی، فاطمه کلنگی، محمد مازندرانی، زهرا معماریانی،
دوره 24، شماره 3 - ( 7-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: کبد اصلیترین ارگان دخیل در متابولیزاسیون انواع داروها و سموم است. یکی از عوارض محتمل در مصرف بیرویه گیاهان دارویی بروز آسیب کبدی است. گیاه خولنجان (Alpinia officinarum) دارای خواص بیولوژیک مختلفی از جمله اثرات آنتی هایپرلیپیدمیک، ضدالتهاب، ضد ویروس، ضد باکتری، ضد سرطان و آنتی اکسیدان است. این مطالعه به منظور تعیین سمیت کبدی عصاره آبی ریزوم گیاه خولنجان در موشهای صحرایی نر انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 35 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به صورت تصادفی در 5 گروه 7 تایی شامل گروه کنترل و چهار گروه تجربی تقسیم شدند. عصاره آبی ریزوم گیاه خولنجان در دوزهای 100، 200، 400 و 800 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن روزانه به مدت 4 هفته گاواژ شد. پس از 28 روز نمونههای بافت کبد با ضخامت 5 میکرون تهیه و به روش رنگآمیزی H&E بررسی شدند. آنزیمهای کبدی آسپارتات آمینوترانسفراز (AST)، آلانین ترانسفراز (ALT) و آلکالین فسفاتاز (ALP) با کیت شرکت پارس آزمون ارزیابی شدند.
یافتهها: سطح آنزیمهای کبدی AST، ALT و ALP در همه گروههای تجربی نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05). آسیبهای بافتی در گروههای دریافت کننده عصاره آبی ریزوم گیاه خولنجان مشاهده شد و بیشترین آسیب کبدی شامل دژنره شدن گسترده هپاتوسیتها و نکروز هپاتوسیتهای کبدی در گروههای دریافت کننده دوزهای 400 و 800 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن مشاهده شد.
نتیجهگیری: مصرف عصاره آبی ریزوم گیاه خولنجان با دوز بیش از 100 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن میتواند سبب آسیب کبدی شود و در دوز 800 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن مرگآور است.
مینو دادبان شهامت، اسرا عسکری، فاطمه حبیب اللهی اردهایی،
دوره 24، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: لپتین با اختلالات متابولیکی همراه بوده و ابتلاء استئاتوز کبدی به استئاتو هپاتیتیس را پیشرفت میدهد. لپتین به طور انتخابی ترشح سایتوکاین TNF-α را در پاسخ به اسید چرب اشباع شده افزایش میدهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین تداومی و مصرف عصاره هیدروالکلی گیاه خار مریم بر فاکتور نکروزدهنده تومور-آلفا و لپتین کبدی موشهای صحرایی نر نژاد ویستار با مدل کبد چرب انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با سن سه هفته و میانگین وزنی 3±159 گرم پس از دو هفته سازگاری با محیط به روش تصادفی به 5 گروه 8 تایی شامل جیره معمولی + سالین، جیره پر چرب + سالین (کنترل)، جیره پرچرب + مکمل، جیره پرچرب + تمرین + سالین و جیره پرچرب + تمرین + مکمل تقسیم شدند. تغذیه روزانه حیوانات 10 گرم به ازای هر 100 گرم وزن بدن موشهای صحرایی (جیره استاندارد 13 درصد چربی و جیره پر چرب 41 درصد چربی) به مدت 8 هفته و مکمل سیلی مارین با دوز 140 میلیگرم به ازای هر کیلو وزن بدن در دو هفته آخر تمرین گاواژ شد. پروتکل تمرینی پس از دو هفته سازگاری حیوانات با محیط آزمایشگاه به مدت 8 هفته کامل تمرین هوازی تداومی شامل 30 دقیقه با شدت 70 تا 75 درصد Vo2max روی نوارگردان انجام شد که به تعداد 5 روز در هفته اجرا شد. پس از کشتار، نمونهها برای آنالیز بافتی به آزمایشگاه ارسال و اندازهگیری بیان پروتئینهای لپتین و TNF-α کبدی به روش الایزا و کیتهای لپتین و تومور نکروز دهنده آلفا انجام گردید.
یافتهها: غلظت لپتین کبدی در گروه تجربی دریافت کننده جیره پرچرب + تمرین هوازی تداومی + مکمل سیلیمارین (P<0.05) در مقایسه با گروه تجربی دریافت کننده جیره پرچرب + تمرین هوازی تداومی + سالین (P<0.05) کاهش آماری معنیدار بیشتری نشان داد. همچنین میزان غلظت TNF-α کبدی در گروه جیره پرچرب + سالین در مقایسه با گروه تجربی دریافت کننده جیره پرچرب + مکمل سیلیمارین (P<0.05) و گروه تجربی دریافت کننده جیره پرچرب + تمرین هوازی تداومی + سالین (P<0.05) کاهش آماری معنیدار بیشتری نشان داد. وزن موشهای صحرایی گروه جیره معمولی+سالین نسبت به تمامی گروهها تفاوت آماری معنیداری نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری: تاثیر توام تمرین هوازی تداومی همراه با مصرف مکمل سیلیمارین اثر معنیداری بر میزان کاهش لپتین و TNF-α در گروههای پرچرب داشت؛ اما این تغییرات در گروههای مکمل به تنهایی معنیدار نبود. بنابراین تمرینات هوازی تداومی میتواند به همراه مکمل در جهت اکسیداسیون بیشتر چربی و کاهش التهاب در بدن گردد.
الهام حاجیان کلاریجانی، مریم مهاجرانی،
دوره 24، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: جلبک اسپیرولینا (Spirulina platensis) دارای ارزش غذایی و درمانی زیادی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر جلبک اسپیرولینا بر تغییرات آنزیمهای کبدی موشهای نر نژاد BALB/c در معرض دوز بالای استامینوفن انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی از 42 سر موش نر بالغ نژاد BALB/c در هفت گروه ششتایی و دوز سمی استامینوفن 600 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن استفاده شد. گروه کنترل تنها رژیم غذایی استاندارد و آب دریافت نمود. گروه شم با محلول نمکی گاواژ شدند. گروههای سوم تا هفتم به ترتیب شامل موشهای تیمارشده با استامینوفن 600 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن؛ پودر جلبک 600 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن؛ پودر جلبک 300 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن؛ پودر جلبک 600 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن به اضافه استامینوفن و آخرین گروه با پودر جلبک 300 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن به اضافه استامینوفن بودند. در همه گروهها موشها با دارو و پودر جلبک به روش گاواژ به مدت 14روز متوالی تیمار شدند. تمامی حیوانات 24 ساعت بعد از دریافت آخرین دوز داروها و محرومیت از غذا (دسترسی به آب آزاد بود)؛ بیهوش و از قلب آنها خونگیری انجام شد. فعالیت آنزیمهای کبدی (آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز) به روش اسپکتروفتومتری اندازهگیری شد. غلظت پروتئین به روش لوری تعیین شد. سنجش فعالیت آنزیم کاتالاز با استفاده از آب اکسیژنه انجام شد. میزان مالون دی آلدئید اندازهگیری و ظرفیت آنتیاکسیدانی تام به روش FRAP با احیاء یون Fe3+ (فریک) به یون Fe2+ (فرو) تعیین شدند.
یافتهها: سطح آنزیمهای ترانسآمینازی سرمی (آلانین آمینوترانسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز) و همچنین میزان آنتیاکسیدانتام و سطح مالوندیآلدئید در گروه تیمارشده با استامینوفن، نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). همچنین سطح این آنزیمها در گروه تیمار شده با جلبک 300 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن به اضافه استامینوفن، کاهش آماری معنیداری نسبت به گروه تیمار شده با گروه استامینوفن داشت (P<0.05). سطح آنزیم کاتالاز در گروه استامینوفن، کاهش آماری معنیداری نسبت به گروه کنترل نشان داد (P<0.05) و در گروه جلبک 300 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن به اضافه استامینوفن، افزایش آماری معنیداری نسبت به گروه استامینوفن مشاهده شد (P<0.05). نتایج آزمایشات در دو گروه همزمان اسپیرولینا و استامینوفن نشان داد که مواد موثره جلبک در دوز 300 بهتر از 600 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن در پاسخ به استرس اکسیداتیو عمل نمود.
نتیجهگیری: مصرف جلبک اسپیرولینا 300 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن به همراه استامینوفن در حدود دوز سمیت آن، با تاثیر بر فعالیت آنزیمها و سیستم دفاعی آنتیاکسیدانی، باعث افزایش مقاومت در برابر استرس اکسیداتیو و صدمات ناشی از مسمومیت دارویی میگردد.