|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
7 نتیجه برای کیانی
شعله زکیانی، دکتر سعید متولیزاده، دوره 9، شماره 2 - ( تابستان 1386 )
چکیده
تعریف مرگ و چگونگی تشخیص آن از دیدگاه فرهنگها و مذاهب مختلف متفاوت بوده و تشخیص زمان مرگ به عنوان یک چالش اخلاقی مهم مطرح است. در زمانهای گذشته عدم وجود فعالیت قلبی و ریوی را برای تشخیص مرگ کافی میدانستند. استفاده از شاخصهای نورولوژیک برای تشخیص مرگ مغزی در حقیقت مرحله گذر از روش تشخیص سنتی به روش مدرن بود و این موضوع به دلیل تنوع فرهنگی و مذهبی موجود باعث ایجاد مسائل و مشکلات اخلاقی گردید و با مطرح شدن مسأله اهداء عضو در بیماران دچار مرگ مغزی این موضوع اهمیت خاصی یافت. ریشه چالشهای اخلاقی موجود در زمینه اهداء عضو در بیماران مرگ مغزی در این است که مذاهب و فرهنگهای مختلف نمیتوانند به راحتی بپذیرند که فردی که دارای علائم حیاتی است، میتواند مرده باشد و قبول این موضوع به خصوص به وسیله نزدیکان فرد بسیار مشکل است. دودلی و ترس موجود، ناشی از شک در تشخیص دقیق زمان مرگ مغزی نیست، بلکه ناشی از تشخیص زودرس مرگ فرد و اهدای زود هنگام اعضای او میباشد (1و3). قابل توجهترین نکات موجود در زمینه اهداء عضو مسأله تشخیص زمان مرگ و نحوه تصمیمگیری در خصوص اهداء عضو میباشد (5). مرگ از دیدگاه علم پزشکی: در علم پزشکی مرگ مغزی برای تشخیص مرگ انسان بکار میرود. مرگ مغزی شامل ازبینرفتن کامل و غیرقابل برگشت فعالیتهای مغزی است که با کمای عمیق، آپنه و عدم وجود تمامی رفلکسهای ساقه مغز مشخص میشود. شایعترین علل مرگ مغزی عبارتند از: تروما، خونریزی داخل مغزی، هیپوکسی ناشی از احیای بعد از ایست قلبی، دوز بالای دارو، تومور اولیه مغزی، مننژیت و خودکشی. بهطور کلی میتوان گفت که شایعترین علت مرگ مغزی در بزرگسالان، آسیب مغزی تروماتیک و در اطفال آسیفکسی وmotor vehicle accident میباشد. اثبات تشخیص مرگ مغزی در علم پزشکی به وسیله شاخصهای زیر انجام میشود: 1 – اعلام مرگ مغزی به وسیله پزشک باتجربهای که با علائم کلینیکی و مراحل تشخیص مرگ مغزی آشنایی کامل داشته باشد. 2 – اگر هدف از تشخیص مرگ مغزی اهدای عضو باشد، بایستی 2 نفر پزشک مرگ مغزی را اعلام نموده و نبایستی هیچکدام از پزشکان با گیرنده عضو ارتباطی داشته باشند و نیز در هیچیک از مراحل اهداء عضو نباید مشارکت داشته باشند. 3 – از بینرفتن تمامی رفلکسهای ساقه مغز. 4 – پاسخهای حرکتی در محدوده توزیع اعصاب جمجمهای در هنگام تحریک در هیچ قسمتی از بدن وجود نداشته باشد. رفلکسهای نخاعی ممکن است هنوز در تعدادی از افراد وجود داشته باشد. 5 – وضعیتهای قابلبرگشتی مانند هیپوترمی (دمای کمتر از 32 درجه سانتیگراد)، شلی عضلانی در اثر دپرسیون سیستم عصبی مرکزی وجود نداشته باشد. 6 – کما غیرقابل برگشت باشد که تشخیص آن نیاز به یک دوره بررسی و مشاهده بین 2 تا 24 ساعت با توجه به کما دارد. 7 – تنفس خودبخودی در جریان تست آپنه (در صورت یک دوره قطع دستگاه تنفس مصنوعی) وجود نداشته باشد که در این حالت فشار محیطی CO2 در خون شریانی به بالای mmHg 60 و PH خون به زیر 18/7 میرسد. 8 – اقدامات تشخیصی کمکی شامل اسکن رادیونوکلوئید، آنژیوگرافی 4 رگ مغزی به منظور نشان دادن عدم وجود جریان خون مغزی (1و2و7و8و9). مرگ مغزی از دیدگاه اسلام: در اسلام هرگونه تصمیمگیری اخلاقی در چارچوب ارزشهایی انجام میشود که از وحی و سنت پیامبر و تفسیر قوانین اسلامی منشاء میگیرند. اسلام در این مسیر متناسب با رشد و پیشرفت تکنولوژی پاسخگوی مسایل اخلاقی موجود میباشد. در اسلام انسان اشرف مخلوقات و جانشین خداوند بر روی زمین است. اسلام بر ارتباط جسم با روح و ماده با ماوراء الطبیعه و اخلاق و فقه تاکید دارد. قرآن و سنت پیامبر دستورالعملهای اخلاقی مخصوصی در موضوعات مختلفپزشکی دارند. ازنظر اسلام مرگ زمانی اتفاق میافتد که روح از بدن خارج میشود. باتوجه به این که زمان دقیق خروج روح را نمیتوان مشخص کرد، لذا مـرگ را فقط از طریق علائم فیزیکی موجود میتوان تشخیص داد. دانشمندان و حقوقدانان اسلامی در سومین کنفرانس حقوقدانان مسلمان در اکتبر 1986 مفهوم مرگ مغزی و شاخصهای تشخیص آن را پذیرفتند و اکثریت کشورهای مسلمان و نه همه آنها، هماکنون شاخصهای مرگ مغزی را پذیرفتهاند. برای مثال در عربستان سعودی تقریباً نیمی از کلیههای موردنیاز برای پیوند با استفاده از شاخصهای مرگ مغزی از جسد گرفته میشود (1و4و6). تصمیمگیری در خصوص اهداء عضو در مرگ مغزی: به طور کلی تصمیمگیری به وسیله فرد جایگزین در بیمارانی انجام میشود که خود قادر به اخذ تصمیمات لازم نیستند. این کار باتوجه به اصل اخلاقی احترام به خودمختاری افراد صورت میپذیرد. اما سوال اصلی این است که چه کسی میتواند این تصمیمگیری را انجام دهد. لازم به ذکر است فردی که دارای ظرفیت نیست، به همان اندازه فرد دارای ظرفیت حق دادن رضایت برای اهداء عضو را دارد و فردی که دچار مرگ مغزی است، از این موضوع مستثنی نیست. در فرهنگ غربی تصمیمگیرنده جایگزین، باید فردی باشد که با تمایلات شخصی، ارزشها و باورهای بیمار بیش از همه آشنا باشـد و بتـواند منعکسکننـده تصمیـم بیمـار در حالتی که ظرفیت تصمیمگیری دارد، باشد. این فرد میتواند از نزدیکان و بستگان فرد و یا یک دوست و یا حتی پزشک و پرستار او باشد. در کشورهای اروپایی از دیدگاه قانون قیم قانونی فرد حق تصمیمگیری برای فرد در زمان عدم وجود ظرفیت برای فرد را دارد. مناسبترین فرد برای تصمیمگیری به جای بیمار فردی است که بیمار در زمان داشتن ظرفیت او را انتخاب کرده است، دیگر تصمیمگیرندگان به ترتیب اولویت عبارتنـد از: همسـر، فرزند، والدین، نوه یا دیگر خویشاوندان او. در کشورهای اسلامی تصمیمگیری به ولی فرد واگذار شده است. بهترین معیارها برای تصمیمگیری ارزشها و باورهای فرد و مصالح عالیه او میباشد (11). با توجه به این که احتمال خطا در تصمیمگیری به وسیله فرد جایگزین وجود دارد، استفاده از طراحی مراقبتهای پیشرفته (Advance Care Planning) برای بیمار در کشورهای غربی دارای اهمیت زیادی میباشد. طراحی مراقبتهای پیشرفته به وسیله فرد روندی است که در آن بیمار با همکاری کادردرمانـی با اعضـای خانـواده و افـراد مهم دیگر در ارتباط با آینده مراقبتهای پزشکی خود تصمیم میگیرد. در این روش رضایت بیمار در تصمیمگیریهای درمانی قبل از فقدان احتمالی ظرفیت (مرگ مغزی) کسب میشود (کارت اهدای عضو) (5). نتیجهگیری : موضوع اهداء عضو در بیماران در هنگام مرگ یکی از مباحث مهم و چالشبرانگیز اخلاقی است که در جوامع و فرهنگها و مذاهب مختلف براساس ارزشها و قوانین آنان صورت میپذیرد. دو چالش اساسی در زمینه اهداء عضو در بیماران در هنگام مرگ، تعیین زمان مرگ و دیگری چگونگی تصمیمگیری در خصوص اهداء عضو است. زمان مرگ از دیدگاه علم پزشکی با توجه به شاخصهای مرگ مغزی تعیین میگردد که در کشورهای مختلف اعم از مسلمان و غیرمسلمان پذیرفته شدهاند. لازم به ذکر است که اسلام معتقد است که مرگ زمانی به وقوع میپیوندد که روح از بدن انسان خارج شود، اما به دلیل عدم امکان تعیین دقیق زمان خروج روح از بدن در بیماران مرگ مغزی، شاخصهای مرگ مغزی برای تعیین زمان مرگ پذیرفته شدهاند. چالش بعدی چگونگی تصمیمگیری در خصوص اهداء عضو میباشد که از دیدگاه کشورهای غربی این تصمیمگیری باید به وسیله فردی که از تمایلات و خواستههای بیمار اطلاعات دقیق دارد، انجام شود. این فرد میتواند از نزدیکترین بستگان بیمار تا یک دوست یا حتی دادگاه و یا پزشک بیمار تغییر کند. ضمناً از دیدگاه کشورهای مسلمان فقط ولی فرد حق تصمیمگیری در خصوص اهداء عضو در بیماران مرگ مغزی را دارد. لازم به ذکر است که این تصمیمگیری بایستی با توجه به تمایلات و خواستههای بیمار براساس مصالح عالیه او انجام شود
مجتبی ایزدی، مسعود حاج رسولی، فاطمه کیانی، داوود خورشیدی، حسین دوعلی، دوره 17، شماره 2 - ( تابستان 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : مکانیسمهای مولکولی ارتباط بین ظرفیت هوازی و سطوح گلوکز خون بهطور کامل مشخص نیست. این مطالعه به منظور تعیین اثر 12 هفته فعالیت ورزشی بر تغییرات ظرفیت هوازی و گلوکز خون مردان چاق انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 32 مرد چاق بزرگسال به صورت غیرتصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. شاخصهای آنتروپومتریکی، غلظت گلوکز سرم، انسولین ناشتا، ضربان قلب در وضعیت استراحت و ظرفیت هوازی به عنوان مشخصههای آمادگی قلبی- عروقی در شرایط قبل و بعد از 12 هفته تمرین ورزشی هوازی و بیتمرینی به ترتیب در گروههای کنترل و مداخله اندازهگیری شد. از مقادیر انسولین و گلوکز ناشتا برای محاسبه عملکرد سلولهای بتا استفاده گردید. یافتهها : برنامه تمرینات هوازی طولانیمدت سبب کاهش آماری معنیدار گلوکز ناشتا، شاخصهای آنتروپومتریکی، افزایش ظرفیت هوازی و عملکرد سلولهای بتا در گروه مداخله منجر شد (P<0.05). ارتباط آماری معنیداری بین تغییرات در ظرفیت هوازی با تغییرات عملکرد سلولهای بتا و گلوکز خون مشاهده شد (P<0.05) و ارتباط بین آنها مستقل از تغییرات در شاخص توده بدن بود. تغییرات در سطح انسولین سرم در پاسخ به برنامه تمرینی معنیدار نبود. برنامه تمرینی همچنین به کاهش معنیدار نمایه توده بدنی منجر شد (P<0.05). نتیجهگیری : افزایش ظرفیت هوازی یا آمادگی قلبی - عروقی به واسطه فعالیت ورزشی به بهبود سطح گلوکز ناشتای خون در افراد چاق در اثر کاهش توده بدن منجر میشود.
نرگس بیگم میربهبهانی، باقر نیکیار، ناصر بهنام پور، اعظم رشیدباغان، مریم کیانی، آرش نیکیار، دوره 17، شماره 3 - ( پاییز 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : دفروکسامین یک شلاتور استاندارد طلایی در مقایسه با شلاتورهای جدیدتر است. درمان ترکیبی دفریپرون و دفروکسامین بار آهن قلبی را در بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور کاهش میدهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر دفریپرون - دفروکسامین بر عملکرد قلب بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور انجام گردید. روش بررسی : در این مطالعه کوهورت تاریخی آیندهنگر 8 بیمار مبتلا به بتاتالاسمی ماژور تحت درمان با دفروکسامین زیرجلدی بهصورت تصادفی انتخاب و LVEF (حجم خروجی از قلب در هر ضربان) و فریتین سرم آنها تعیین گردید. سپس درمان دفریپرون به میزان 50-10 میلیگرم بر کیلوگرم روزانه به همراه دفروکسامین به میزان 50-30 میلیگرم بر کیلوگرم به مدت 3 شب در هفته، به مدت سه سال انجام گردید. در پایان هر سال LVEF و فریتین سرم تعیین و ثبت شد. یافتهها : میانگین فریتین انتهای سال اول از 3243.12 میلی گرم بر کیلوگرم به 2672.75 میلی گرم بر کیلوگرم در انتهای سال سوم تغییر یافت. میانگین LVEF از 71.12% به 64.62% تغییر یافت. ضریب همبستگی میانگین فریتین سرم با میانگین LVEF فقط در ایستگاه زمانی 3 از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). نتیجهگیری : درمان ترکیبی طی فاصله زمانی سه ساله، علیرغم کاهش در فریتین، LVEF نیز کاهش یافت.
سیمین فاضلی پور، زهرا طوطیان، محمدتقی شیبانی، جمشید رزم یار، ریحانه هوشمند عباسی، مرضیه مینائی، شیوا کیانی، دوره 18، شماره 4 - ( زمستان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف : سویا به عنوان یک پروتئین ارزان قیمت و بدون عوارض جانبی در صنعت غذا معرفی شده است. این مطالعه به منظور تعیین اثر رژیم غذایی حاوی کنجاله سویا بر هیستولوژی و هیستومورفومتری پرزهای روده کوچک و مقادیر سرمی کلسیم، فسفر و گلوکز موشهای آزمایشگاهی انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 30 سر موش آزمایشگاهی نابالغ ماده نژاد BALB/c در سن سه هفتگی انتخاب شدند. حیوانات در سه گروه ده تایی کنترل، گروه تجربی اول و دوم قرار گرفتند. گروه کنترل تحت رژیم غذایی با پروتئین کامل قرار گرفت. گروه تجربی اول و دوم تحت رژیم غذایی با پروتئین کامل به ترتیب شامل 40 درصد و 20 درصد کنجاله سویه قرار گرفتند. پس از سه ماه موشها بیهوش و از قلب آنها برای تعیین سطح کلسیم، فسفر و گلوکز سرم خونگیری به عمل آمد. سپس مقاطع بافتی از دوازدهه آنها تهیه و به روش هماتوکسیلین - ائوزین رنگآمیزی و مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها : در ساختار بافتی دیواره دئودنوم گروه کنترل در مقایسه با گروههای تجربی به جز چند نمونه که درجاتی از تخریب راس پرزها را نشان دادند؛ تغییر قابل توجهی مشاهده نشد. در ارزیابی هیستومورفومتریک، ضخامت زیرمخاط و عضلات گروههای تجربی نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05). ارتفاع کرپیتها و سطح سرمی گلوکز گروههای تجربی نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنیداری داشت (P<0.05) و میزان کلسیم گروههای تجربی نسبت به گروه کنترل افزایش معنیداری یافت (P<0.05)؛ ولی میزان فسفر گروههای تجربی نسبت به گروه کنترل تغییری نشان نداد.
نتیجهگیری : مصرف طولانی مدت سویا میتواند تغییرات معنیداری بر میزان کلسیم و گلوکز سرم خون و ضخامت لایه عضلانی، زیرمخاط، ارتفاع کرکها و عمق کریپتهای دئودنوم ایجاد نماید.
فرزانه مریمی، زهره مریمی، ایمان الله بیگدلی، محمود نجفی، مهدیه کیانی، دوره 22، شماره 1 - ( بهار 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی پس از زایمان افزون بر سلامت مادر، بر رشد و تکامل روانی نوزاد اثر منفی و نامطلوب دارد. همچنین الگوها و صفات شخصیتی فرد نیز میتواند با افسردگی پس از زایمان ارتباط داشته باشد. این مطالعه به منظور تعیین نقش حمایت اجتماعی و صفات شخصیتی در بروز افسردگی پس از زایمان انجام گردید.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 200 مادر مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی به روش نمونهگیری در دسترس در فاصله 6 هفته تا 6 ماه پس از زایمان انجام گردید. دادهها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات فردی، پرسشنامه افسردگی Edinburgh (سال 1987)، پرسشنامه شخصیتی NEO-FFI (سال 1985) و پرسشنامه حمایت اجتماعی Phillips (سال 1977) گردآوری و مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: تعداد 49 نفر (24.5%) از مادران دارای افسردگی پس از زایمان بودند. روان رنجوری بیشترین رابطه را با افسردگی پس از زایمان نشان داد. ضریب همبستگی این متغیر با افسردگی پس از زایمان 52 درصد بود و این متغیر به تنهایی 27 درصد از واریانس افسردگی پس از زایمان را پیشبینی نمود. بین افسردگی پس از زایمان و حمایت اجتماعی ارتباط آماری منفی و معنیدار (r=-0.027, P<0.01) و بین افسردگی پس از زایمان و روان رنجور خویی ارتباط آماری مثبت و معنیداری وجود داشت (r=0.52, P<0.01) .
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که ویژگیهای شخصیتی و حمایت اجتماعی دو عامل مهم در رابطه با افسردگی پس از زایمان هستند.
علی وفایی، مریم بختیاری، امیرسام کیانی مقدم، بشری شیرزاد، محمدرضا صادقی، نیما حاجی تبار فیروزجایی، دوره 25، شماره 1 - ( بهار 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: پاندمی COVID-19 سلامت جسمانی و روانشناختی بسیاری از افراد را تحت تاثیر قرار داده است. این مطالعه به منظور تعیین نقش پیشبینی کنندگی ترس از COVID-19 و خستگی قرنطینه با افسردگی بیماران قلبی مادرزادی طی پاندمی ویروس کرونا انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 105 فرد (6 مرد و 99 زن) مبتلا به بیماری مادرزادی قلب مراجعه کننده به بیمارستانهای شهیدرجایی و مرکز قلب تهران در سال 1400 به روش نمونهگیری در دسترس انجام شد. دادهها با استفاده از مقیاس افسردگی، مقیاس ترس از COVID-19 و پرسشنامه خستگی قرنطینه جمعآوری شدند.
یافتهها: مبتلایان به بیماری مادرزادی قلبی دارای 28.6% افسردگی خفیف و 7.6% افسردگی شدید بودند. خستگی قرنطینه در 43.8% از بیماران خفیف ارزیابی شد. ارتباط مثبت و معنیداری بین ترس از کرونا (P=0.001, r=0.195) و خستگی قرنطینه (P=0.001, r=0.617) با افسردگی یافت شد.
نتیجهگیری: ترس از بیماری COVID-19 با افسردگی ناشی از ویروس کرونا و خستگی قرنطینه ارتباط دارد.
بهاره نیکوزر، نگین کاظمی، عباس کیانی اصفهانی، محمدحسین نصر اصفهانی، مرضیه تولائی، دوره 25، شماره 3 - ( پاییز 1402 )
چکیده
یکی از رخدادهای اصلی اسپرمیوژنز جایگزینی هیستونها با پروتئینهای کوچکی به نام «پروتامین» است. این پدیده منجربه تراکم کروماتین در هسته اسپرم و محافظت از آن در برابر آسیبهای احتمالی میشود. امروزه تستهایی مانند رنگآمیزی آنیلینبلو (AB)، تولویدینبلو (TB) و رنگآمیزی کرومایسین (CMA3) A3 براساس ویژگیهای مختلف برای ارزیابی تراکم کروماتین اسپرم استفاده میشود. برای ارزیابی قطعه قطعه شدن DNA در اسپرم، چندین تست نظیر 8-هیدروکسی-2-دئوکسی گوانوزین (8-OHdG)، TUNEL ، Comet ، SCSA ، SCD و Acridine orange معرفی شده است که بهطور مستقیم و غیرمستقیم آسیب DNA را ارزیابی میکنند. مقالههای منتشر شده توسط محققان در پایگاههای Pubmed و Google scholar و نیز کتب مرتبط از سال 2007 تا 2022 بر اساس کلید واژههای 8-OHdG ، TUNEL، Comet ، SCSA ، SCD وAcridine orange جمعآوری و مورد بررسی قرار گرفتند. تا بهحال مقالات متعددی در سطح درمان و تحقیقات بر روی تستهای کروماتین اسپرم انجام شده است؛ اما تعداد موارد بررسی شده تاکنون کم بوده و همچنین در مطالعات گوناگون از نمونههای متفاوت اسپرمی استفاده شده و حد آستانه در تستهای مختلف، متفاوت بوده است. در ویرایش ششم کتاب WHO به این موضوع پرداخته شده است که هر آزمایشگاه حد آستانه مشخص خود را دارد. لذا در این مقاله مروری، روشهای رایج ارزیابی بستهبندی کروماتین و آسیب DNA معرفی شده و مزایا و معایب هر یک از این تستها بر اساس آخرین دستاوردها در زمینه ناباروری مورد بحث و بررسی قرار میگیرد.
|
|
|
|
|
|