[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
آشنایی با مراحل امور::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
اخبار::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2020
Citations76493158
h-index3318
i10-index22670
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
6 نتیجه برای کلانتر

نرگس کلانتری، دکتر ایرج نحوی، دکتر سید علی اصغر مشتاقی،
دوره 3، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1380 )
چکیده

نیاز موجودات زنده به عناصر کمیاب از جمله آهن از مدت ها قبل شناخته شده است. از طرفی، وجود این عناصر با غلظت های بالا در محیط کشت ریز سازواره ها، منجر به عدم رشد آنها شده، و راه های سوخت و سازشان را تغییر می دهد. دراین مطالعه با سیلوس سرئوس به عنوان باکتری گرم مثبت واشر شیاکلی به عنوان باکتری گرم منفی در محیط کشت نوترینت براث حاوی آهن 11.2، 5.6، 1.12 میلی گرم در لیتر کلرید فریک و سولفات فرو و نوترینت براث خالص به مدت 5 ساعت انکوبه شدند. تغییرات رشد باکتری ها، هر نیم ساعت یک بار با دستگاه اسپکتروفتومتر مورد بررسی قرار گرفت. تمام آزمایش ها سه بار انجام شد. نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که در مقایسه با گروه کنترل غلظت 11.2 میلی گرم در لیتر آهن فرو و فریک در گروه آزمایشی موجب توقف رشد اشرشیاکلی و باسیلوس سرئوس، و 5.6 میلی گرم در لیتر آهن دو و سه ظرفیتی، باعث کاهش رشد باسیلوس سرئوس به میزان 48.4 درصد در ساعت 3.5 می گردد. در صورتی که این غلظت از‌آهن تاثیر چندانی براشرشیاکلی نداشت. رشد باکتری ها در محیط حاوی آهن فرو و فریک با غلظت 11.2 میلی گرم در لیتر مانند گروه کنترل بود. این نتایج نشان می دهد با وجود یان که آهن از عناصر ضروری برای رشد رز سازواره ها می باشد، اگر به میزان زیاد در دسترس آنها قرار گیرد، اثرات سمی بر رشد آنها دارد. ثانیا باسیلوس سرئوس به مقادیر سمی آهن فریک و فرو حساس تر است.
بهروز ابراهیم زاده کر، دکتر ناصر کلانتری، محمدجواد کبیر، دکتر علیرضا ابدی،
دوره 13، شماره 2 - ( تابستان 1390 )
چکیده

زمینه و هدف : باتوجه به گذر تغذیه‌ای ایران، چاقی دوران کودکی در کنار سوءتغذیه پروتئین - انرژی در حال گسترش است. این مطالعه به منظور تعیین رابطه نوع تغذیه تا 6 ماهگی و طول دوره شیردهی با شیوع چاقی در کودکان 24تا 59 ماهه شهرستان بندرترکمن انجام گردید.

روش بررسی : در این مطالعه توصیفی 343 کودک 24تا 59 ماهه با استفاده از روش نمونه‌گیری طبقه‌ای تصادفی متناسب با حجم از روی آخرین فهرست موجود در خانه‌های بهداشت تحت پوشش مراکز بهداشتی شهرستان بندرترکمن طی سال 1385 انتخاب شد. چاقی (بالا بودن z-score  وزن به قد) بر مبنای بیشتر از 2+ انحراف معیار استاندارد بررسی مرکز ملی سلامت آمریکا تعریف گردید. داده‌ها از طریق مصاحبه حضوری با مادران و اندازه‌گیری قد و وزن کودک در پرسشنامه ثبت شد و با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-11.5 و آزمون‌های آماری کای‌اسکوئر، تست دقیق فیشر، پیرسون و آنالیز رگرسیون لجستیک تجزیه و تحلیل گردید.

یافته‌ها : در این مطالعه 6.4% کودکان چاق بودند. طول دوره شیردهی با امتیاز z-score وزن برای قد کودکان همبستگی معنی‌دار و معکوس داشت (r= -0.158, P=0.003). چاقی کودکان با تغذیه انحصاری با شیر مادر تا 6ماهگی، 5.1% بود؛ در حالی که 15.2% کودکان با تغذیه غیر از شیر مادر چاق بودند و این تفاوت معنی‌دار بود (P=0.01) (کای دو 6.68). طول دوره شیردهی می‌بایست حداقل 18 ماه باشد تا اثر معنی‌داری در کاهش چاقی داشته باشد (P=0.005) (کای دو 7.923). در نهایت آنالیز رگرسیون لجستیک نیز نشان داد که طول دوره شیردهی بیشتر از 18 ماه باعث کاهش 64 درصدی شانس احتمال ابتلا به چاقی می‌شود (Exp(beta)= -0.36, P=0.028). با توجه به این که اکثر ساکنین بندرترکمن از قوم ترکمن می‌باشند؛ 95 درصد کودکان از قوم ترکمن بودند.

نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که تغذیه انحصاری با شیر مادر تا 6 ماهگی و دوره شیردهی بیش از 18 ماه در کاهش خطر چاقی کودکان نقش بارزی دارد.


علی هاشمی، سعید شمس، داوود کلانتر، آرزو طاهرپور، محمد براتی،
دوره 14، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده

زمینه و هدف : پسودوموناس آئروژینوزا یکی از عوامل عفونت‌های بیمارستانی بوده و در برابر بسیاری از آنتی‌بیوتیک‌ها به علت تولید بتالاکتاماز مقاوم می‌باشد. این مطالعه به منظور شناسایی پسودوموناس آئروژینوزا تولیدکننده بتالاکتاماز با طیف وسیع و متالوبتالاکتاماز جدا شده از بیماران و اثر عصاره متانولی چای سبز و چای سیاه بر روی آنها انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی آزمایشگاهی روی نمونه زخم 245 بیمار سوختگی مراجعه کننده به بیمارستان شفاء کرمان در سال 1387 انجام شد. برای تعیین باکتری‌های دارای ESBL از روش PCT و برای شناسایی Lactamase MBL از نوارهای E-test استفاده گردید. برای تعیین حداقل غلظت ممانعت کننده از رشد آنتی‌بیوتیک‌های ایمی‌پنم، مروپنم، سفوتاکسیم، سفتازیدیم و آزترونام و عصاره‌های متانولی چای سبز و سیاه از روش رقت در آگار استفاده گردید. عصاره متانولی چای سبز و سیاه به روش خیساندن تهیه شد. 20 گرم پودر گیاه با متانول به مدت 24ساعت در تاریکی قرار داده شد و صاف گردید و اثر عصاره گیاه چای روی سویه‌های استاندارد و 41 ایزوله پسودوموناس آئروژینوزا حاوی بتالاکتاماز با طیف وسیع بررسی شد. یافته‌ها : از تعداد کل بیماران مورد بررسی 120 ایزوله پسودوموناس شناسایی شد که 41 نمونه دارای بتالاکتاماز با طیف وسیع و همگی فاقد متالوبتالاکتاماز بودند. 60درصد از نمونه‌ها مقاوم به سفوتاکسیم، 66درصد مقاوم به سفتازیدیم، 42درصد مقاوم به آزترونام، 3درصد مقاوم به ایمی‌پنم و 5درصد مقاوم به مروپنم بودند. عصاره متانولی چای سبز در غلظت 1.25 میلی‌گرم بر میلی‌لیتر قادر به مهار رشد تمام سویه‌های استاندارد و نمونه‌های بالینی پسودوموناس آئروژینوزا حاوی ESBL داشت. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که عصاره متانولی چای سبز در مقایسه با آنتی‌بیوتیک‌هایی نظیر سفوتاکسیم و سفتازیدیم دارای اثرات ضدباکتریایی مؤثرتری در برابر پسودوموناس آئروژینوزا حاوی بتالاکتاماز می‌باشد.
محسن عبدالهی، رضا رضائی، عزت اله رضائی، رامین صادقی، عباس عبدالهی، محمد اعتضادپور، محمودرضا کلانتری، منور افضل آقایی،
دوره 15، شماره 4 - ( زمستان 1392 )
چکیده

زمینه و هدف : یکی از روش‌های رایج ارزیابی سرطان پستان، حذف گره‌های لنفاوی آگزیلاری است که عوارضی چون ادم، محدودیت حرکات دست و تجمع لنف را دربر دارد. از آنجا که در صورت اثبات عدم درگیری گره‌های لنفاوی آگزیلا می‌توان از این روش صرف‌نظر کرد؛ این مطالعه به منظور تعیین ارزش تشخیصی بیوپسی گره لنفاوی پیشاهنگ در مبتلایان به سرطان پستان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 30 بیمار مبتلا به سرطان پستان کوچک‌تر از 5 سانتی‌متر و عدم وجود لنفادنوپاتی آگزیلاری بستری در بیمارستان قائم (عج) مشهد در سال‌های 89-1388 انجام شد. در ابتدا لنفوسینتی‌گرافی برای همه بیماران انجام شد. سپس قبل از عمل ماده نشانگر آبی برای یافتن گره لنفاوی پیشاهنگ تزریق شد و با استفاده از پروب شمارشگر گاما و مشاهده گره‌های آبی رنگ شده، گره لنفاوی پیشاهنگ تعیین شده و جدا گردید. دیسکسیون آگزیلاری برای برداشتن گره‌های لنفاوی سطح 1 و 2 انجام شد. سپس حساسیت ، ویژگی ، ارزش اخباری مثبت و منفی گره لنفی پیشاهنگ و دیسکسیون آگزیلا ارزیابی گردید. یافته‌ها : از بین 30 بیمار مورد مطالعه فقط در 2 بیمار (6.66%) ارزش اخباری منفی کاذب گزارش شد. میزان حساسیت در این مطالعه 84.6% تعیین شد. نتیجه‌گیری : با در نظر گرفتن میزان موفقیت بالای یافتن گره لنفاوی پیشاهنگ و موارد منفی کاذب اندک، بیوپسی گره لنفاوی پیشاهنگ در موارد سرطان پستان بدون درگیری آگزیلاری توصیه می‌شود.
پرویندخت بیات، عنایت الله کلانتر هرمزی، علی خسروبیگی،
دوره 17، شماره 4 - ( زمستان 1394 )
چکیده

زمینه و هدف : لیستریامنوسایتوژنز باسیلی داخل سلولی و فاقد اسپور است و از طریق سبزیجات و لبنیات آلوده به انسان منتقل می‌شود. این باکتری عامل سقط جنین و ناهنجاری‌های جنینی در انسان می‌شود. این مطالعه به منظور تشخیص میزان کلونیزاسیون لیستریامنوسایتوژنز در موش BALB/c و اثر آن بر بافت کبد و طحال مادر و جنین انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی موش‌های باردار نژاد BALB/c هاپلوئید H – i d دو گروه شاهد و تجربی که در شرایط یکسان آزمایشگاهی قرار داشتند؛ به‌ترتیب µL200 سرم نرمال سالین و lm/UFCogL 1.2 از استرین b4 لیستریامنوسایتوژنز به‌صورت داخل صفاقی تزریق شد. در روزهای صفر تا 24 بارداری از هر گروه به‌صورت تصادفی 3 سر انتخاب و 5 میلی‌لیتر خون گرفته شد. سپس در روز سیزده بارداری نخاعی شدند و رحم پلاسنتا، کبد و طحال برای تعیین کلونیزاسیون برداشته شد. تعدادی از مادران باردار در روز 24 بارداری سزارین شدند و میزان آلودگی کبد و طحال مشخص گردید. همچنین از جنین‌هایی که به مرحله فول ترم رسیده بودند؛ کبد وطحال در ساعت اول تولد برداشته شد و مقاطع بافتی تهیه گردید. یافته‌ها : با استفاده از دوز غیرکشنده سوسپانسیون استرین‌های لیستریامنوسیتوژنز b4 نشان داده شد که تا روز سی پس از تزریق دربافت‌های موش باکتری وجود داشت. در بافت کبد بیشترین و در خون کمترین میزان کلونیزاسیون باسیل مشاهده شد. اندازه وزنی / حجمی بافت‌های بررسی شده نسبت به گروه شاهد افزایش آماری معنی‌داری داشت (P<0.05). در مقاطع بافتی کبد، دژنراسیون و تغییر شکل هپاتوسیت‌ها به‌صورت مکعبی، محو فضاهای سینوسی بر اثر فشار این سلول‌ها و در بعضی مقاطع آتروفی طناب‌های سلولی و اتساع سینوزوییدها دیده شد و باکتری در داخل هپاتوسیت‌های کبد مادر و جنین وجود داشت. در مقاطع بافتی طحال، تخریب پولپ قرمز و بهم‌ریختگی ساختمان لنفوئیدی، وجود بافت نکروزه دیده شد و به میزان زیادی باکتری در داخل سلول‌های بافت طحالی وجود داشت. نتیجه‌گیری : آلودگی به لیستریا مونو سایتوژنز در موش BALB/c باعث تغییرات ساختار کبد و طحال زاده‌های آن می‌گردد.
سیمین فاضلی پور، فائزه شهبازی زرگوش، طاهره ناجی، علی کلانتری حصاری، محمد بابائی،
دوره 25، شماره 1 - ( بهار 1402 )
چکیده

زمینه و هدف: تری اکسید مولیبدن (MoO3) یکی از نانوذراتی است که در صنعت به عنوان آنتی‌باکتریال استفاده می‌گردد. کلیه نیز یکی از اندام‌های مهم بدن در دفع مواد زاید و تنظیم بسیاری از فاکتورهای خونی است که تحت تأثیر عوامل مختلف قرار می‌گیرد. به دلیل مصرف گسترده MoO3 برای ضدعفونی وسایل مربوط به اتاق عمل و اهمیت جسمک‌های کلیوی در تصفیه پلاسمای خون، این مطالعه به منظور تعیین اثر نانوذرات تری اکسید مولیبدن بر کلیه موش صحرائی انجام شد.


روش بررسی: در این مطالعه تجربی 30 سر موش صحرایی نژاد ویستار (با وزن 250 تا 300 گرم) به صورت تصادفی به 5 گروه 6 تایی شامل کنترل، شم (دریافت کننده سرم فیزیولوژی) و سه گروه تجربی (دریافت کننده تری اکسید مولیبدن در دوزهای 50، 100 و 200 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن داخل صفاقی) تقسیم شدند. تزریقات به صورت داخل صفاقی و به مدت 35 روز انجام شد. پس از دوره تیمار، حیوانات بیهوش و خونگیری از قلب به عمل آمد. سپس نمونه‌های کلیه سمت راست خارج شدند و پس از تثبیت و آماده‌سازی بافتی، با روش استریولوژی برای تعیین تغییرات حجم قشر، حجم ناحیه مرکزی ، فضای ادراری و اجسام کلیوی مورد بررسی قرار گرفتند.


یافته‌ها: افزایش معنی‌دار حجم فضای ادراری در گروه‌های مصرف کننده MoO3 و کاهش حجم ناحیه مرکزی در گروه با دوز 200 میلی گرم بر کیلوگرم نسبت به گروه‌های کنترل و شم مشاهده شد (P<0.05). حجم قشر کلیه در گروه دریافت کننده نانو ذره با دوز 50 میلی‌گرم بر کیلوگرم افزایش معنی‌داری نسبت به گروه‌های کنترل و شم داشت (P<0.05). MoO3 موجب کاهش وزن حیوانات، افزایش اوره و کاهش حجم کلیه گردید (P<0.05).


نتیجه‌گیری: نانوذرات تری اکسید مولیبدن می‌تواند سبب تغییرات موفولوژیک کلیه موش‌های صحرایی گردد.



صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.13 seconds with 32 queries by YEKTAWEB 4714
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)