|
|
|
![::](./templates/tmpl_green/images/cnt_bar_icon_rtl.gif) |
جستجو در مقالات منتشر شده |
![::](./templates/tmpl_green/images/cnt_bar_arrow_rtl.gif) |
|
3 نتیجه برای وحیدی
دکتر محمد حسن ترابی نژاد، دکتر علی اصغر وحیدی، دکتر علیرضا رئیس زاده، دوره 2، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1379 )
چکیده
اسهال و سوء تغذیه از مشکلات بهداشتی اصلی جوامع بشری علی الخصوص کشورهای در حال توسعه به شمار می آیند. مطالعات متعددی پیرامون رابطه سوء تغذیه به عنوان یک عامل مساعد کننده و افزایش شیوع اسهال حاد انجام شده ولی به نتیجه واحدی نرسیده اند. در این پژوهش ما در یک مطالعه مقطعی با گروه شاهد، 398 شیرخوار سنین 24-1 ماه را که به علت اسهال حاد به واحد آموزش بیماران اسهالی (DTU) بیمارستان شماره یک شهر کرمان مراجعه کرده بودند مورد بررسی قرار دادیم. بعد از اصلاح کم آبی این شیرخواران، وزن و قد آنها اندازه گیری و پس از تجزیه و تحلیل آماری، شاخص های رشدی قد و وزن آنها با گروه های شاهد همسن خودشان مقایسه شد. این مطالعه نشان داد که از بیماران مبتلا به اسهال حاد بر اساس معیار گومز، 3.2 درصد، به سو تغذیه شدید، 14.8 درصد به سوء تغذیه متوسط، 48.8 درصد به سوء تغذیه خفیف مبتلا و 33.2 درصد نیز فاقد سوء تغذیه بودند. در گروه شاهد نیز 0.5 درصد واجد سوء تغذیه شدید، 2.2 درصد دارای سو تغذیه متوسط، 32.4 درصد مبتلا به سوء تغذیه خفیف و 64.8 درصد نیز طبیعی بودند. با توجه به میانگین نسبت «وزن به سن» و «وزن به قد»، اسهال حاد در بیماران مبتلا به سو تغذیه از شیوع بیشتری برخوردار است. برای شیرخواران مبتلا به اسهال حاد در مقایسه با شیرخواران سالم، «شیر مادر» درصد کمتری از غذای اصلی را تشکیل می داد و مدت زمان کمتری با شیر مادر تغذیه شده بودند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که سو تغذیه و کاهش شاخص های رشد وزنی احتمالا یکی از عوامل مهم مساعد کننده اسهال حاد می باشند و این توجه بیشتر پزشکان به تشخیص هر چه زودتر سوء تغذیه (به خصوص موارد متوسط و خفیف) و اقدام برای برطرف کردن آن را می طلبد تا بدین وسیله بتوان گام موثری در جهت کاهش اسهال و عوارض حاصل از آن برداشت.
سمیرا وحیدی، محسن خلیلی، زهرا کیاسالاری، عصمت یاقوت پور، دوره 16، شماره 4 - ( زمستان 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماران وابسته به اپیوئیدها پس از قطع، حالات ناخوشایندی نظیر اضطراب و افسردگی را تجربه میکنند. این مطالعه به منظور تعیین اثر تجویز داروی ترکیبی متادون و والپروات بر اضطراب و افسردگی ناشی از ترک مرفین در موشهای سوری نر انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 98 سر موش سوری نر انتخاب و در دو دسته تجویز حاد و مزمن قرار گرفتند. هر دسته به 7 گروه 7تایی شامل نرمال سالین (شم)، مرفین سولفات (کنترل)، متادون (10mg/kg/bw)، والپروات (150mg/kg/bw)، والپروات+متادون بهترتیب با نسبتهای 1به1، 2به1 و 1به2 تقسیم شدند. بهجز موشهای گروه سالین بقیه گروهها دوزهای افزایشی مرفین را بهمدت 8روز پیاپی دریافت کردند. در مرحله تجویز مزمن، گروههای درمانی 30 دقیقه قبل از تزریق مرفین، طی 8 روز تیمار شدند و در مرحله تجویز حاد، تیمار گروهها فقط در روز آزمایش (روز 8) انجام شد. به منظور بررسی اضطراب و افسردگی 2 ساعت بعد از تزریق نالوکسان، مشاهده رفتاری در تستهای مازبهعلاوهای مرتفع، معلق ماندن و جعبه باز انجام گردید. یافتهها : در مرحله تجویز مزمن داروها، در تست مازبهعلاوهای مرتفع گروه درمانی ترکیبی والپروات2+متادون1 منجر به افزایش معنیداری در درصد ورود به بازوی باز (1.9±53.86) و درصد زمان حضور در بازوی باز (4.15±58.58) نسبت به گروه مرفین با میانگین درصد ورود (2.03±28.12) و درصد زمان حضور (1.77±17.88) شد. در تست جعبه باز نیز در گروههای درمانی ترکیبی متادون+والپروات (2±27)، والپروات1+متادون2 (2±26) و والپروات2+متادون1 (3±23) نسبت به گروه مرفین (3±7) افزایش آماری معنیداری در نسبت تعداد ورود به مرکز به مدت زمان حضور در مربع مرکزی مشاهده شد (P<0.05) که نشاندهنده کاهش اضطراب در گروههای مذکور بود. در تست معلق ماندن نیز مدت زمان بیحرکتی بهعنوان شاخص افسردگی، در گروه درمانی والپروات2+متادون1 کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05). نتیجهگیری : ترکیب دو داروی والپروات و متادون، به خصوص با نسبت 2 به 1 دارای اثربخشی بیشتری نسبت به تجویز داروها به تنهایی در کاهش اضطراب و افسردگی ناشی از ترک مرفین بود.
فاطمه آقایی، مجید وحیدیان رضازاده، کیوان حجازی*، دوره 26، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: استرس اکسیداتیو میتواند به سلولها، پروتئینها و DNA آسیب برساند و در فرایند پیری نقش داشته باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر شش هفته تمرین پیلاتس و مکمل لیسیوم بارباروم بر شاخصهای استرس اکسیداتیو بزاق و ترکیب بدن زنان سالمند غیرفعال انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی میدانی روی 49 زن سالمند غیرفعال انجام شد. آزمودنیها به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی ساده در 4 گروه شامل کنترل، مکمل، تمرین و تمرین توام با مکمل تقسیم شدند. پروتکل برنامه تمرین طی شش هفته، هر هفته سه جلسه به مدت45 تا60 دقیقه با شدت 50 تا70 درصد حداکثر ضربان قلب بیشینه اجرا شد. گروه مکمل لیسیوم بارباروم به میزان ۱۴ گرم روزانه مصرف کردند. شاخصهای استرس اکسیداتیو بزاق و ترکیب بدن مورد مقایسه قرار گرفت. سطح فعالیت جسمانی افراد با استفاده از پرسشنامه ارزیابی فعالیت جسمانی Kaiser (Kaiser physical activity survey) و وضعیت تندرستی نمونهها با استفاده از پرسشنامه تعیین آمادگی برای فعالیت بدنی (Physical Activity Readiness Questionnaire: PAR-Q) تعیین شد.
یافتهها: میزان مالوندیآلدئید در گروه تمرین توام با مصرف مکمل در مقایسه با گروه کنترل، گروه تمرین و گروه مکمل کاهش آماری معنیداری داشت (P<0.05). میزان مالوندیآلدئید در گروه تمرین و گروه مکمل در مقایسه با گروه کنترل از نظر آماری معنیدار نبود. میزان کاتالاز بزاقی در گروه تمرین توام با مصرف مکمل در مقایسه با گروه کنترل، گروه تمرین و گروه مکمل از نظر آماری معنیدار نبود. میزان کاتالاز بزاقی در گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل و نیز در مقایسه با گروه مکمل افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05). میزان گلوتاتیون پراکسیداز در گروه تمرین توام با مصرف مکمل در مقایسه با گروه کنترل تفاوت آماری معنیداری نداشت؛ اما در مقایسه با گروه مکمل افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05). میزان گلوتاتیون پراکسیداز در گروه تمرین در مقایسه با گروه مکمل افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05).
نتیجهگیری: تمرین منظم با شدت متوسط و مکمل لیسیوم بارباروم منجربه بهبود عملکرد آنتیاکسیدانی و ترکیب بدن زنان سالمند غیرفعال گردید.
|
|
|
|
|
|