14 نتیجه برای نصیر
حسین رحمانی انارکی، علی اکبر عبداللهی، حسین نصیری، محمد علی وکیلی،
دوره 3، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1380 )
چکیده
بخش های ویژه برای بیماران، به دلیل اقدامات تهاجمی طبی و پرستاری، به عنوان محیط های استرس زا محسوب هستند. روشن بودن مداوم لامپ ها و سر و صدای زیاد مانع آرامش و خواب بیماران می شود و این استرسورها، هم در وضعیت فیزیولوژیک و هم در وضعیت روانی آنان اثر می گذارند. این مطالعه از نوع تحقیقات نیمه تجربی بوده که در آن 5 دقیقه ماساژ پشت به 25 بیمار، به عنوان یک اقدام کاهنده استرس ارائه شده است. این مطالعه از نوع تحقیقات نیمه تجربی بوده که در آن 5 دقیقه ماساژ پشت به 25 بیمار، به عنوان یک اقدام کاهنده استرس ارائه شده است. در این تحقیق پاسخ های فیزیولوژیک در طی و به دنبال 5 دقیقه ماساژ پشت مورد بررسی قرار گرفت. اطلاعات فیزیوژیک(تعداد نبض، تعداد تنفس، متوسط فشار شریانی خون و اشباع اکسیژن خون محیطی) از طریق سیستم های مانیتورینگ بیمار جمع آوری شد. نتایج، افزایش معنی داری در میزان اشباع اکسیژن محیطی خون بیماران نشان داد (P<0.002) هم چنین در تعداد نبض (P<0.001)، تعداد تنفس (P<0.001) و متوسط فشار شریانی خون آنان (P<0.001) پس از ماساژ پشت کاهش معنی دار مشاهده شد. براساس تغییرات ایجاد شده در پاسخ های فیزیولوژیک در طی ماساژ پشت، کاربرد ماساژ پشت را به عنوان یک کاهش دهنده شاخص های فیزیولوژیک شرایط استرس می توان پیشنهاد کرد.
یوسف مرتضوی درازکلا، ابراهیم نصیری فرمی، دکتر موسی میرحسینی،
دوره 4، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1381 )
چکیده
حفظ سلامت بیماران و جلوگیری از ایجاد عارضه در حین لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه، از نکات بسیار مهمی است که در صورت عدم توجه در این مرحله حساس می تواند، تغییرات مخرب همودینامیک را به دنبال داشته باشد. افزایش فشار خون (هیپرتانسیون) و افزایش ضربان قلب (تاکیکاردی)، دو عارضه بزرگ این مرحله اند که می توانند به عوارض خطرناکی همچون خون ریزی مغزی و انفارکتوس میوکارد منتهی شوند. از طرفی لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه به منظور حفظ راه هوایی مطمئن و پیشگیری از آسپیراسیون محتویات معده و ترشحات خونی و چرکی و همچنین بهبود تهویه مکانیکی در هنگام تهویه ریوی روده ای با فشار مثبت (IPPV) در سرتاسر عمل جراحی و بیهوشی عمومی ضرورت پیدا می کند. در این مطالعه، تغییرات فشار خون و نبض در دو روش لوله گذاری تراشه از طریق دهان (oral intubation) و بینی (nasal intubation) مورد ارزیابی قرار گرفته است. این بررسی با 70 بیمار ASA1، در محدوده سنی 55-16 سال، که برای عمل جراحی و بیهوشی نیاز به لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه داشته اند، انجام گردید. برای 35 بیمار، لوله گذاری تراشه از راه دهان و در 35 بیمار دیگر لوله گذاری از راه بینی انجام گردید. داروهای اولیه قبل از بیهوشی (پره مدیکاسیون) در تمام بیماران بر حسب وزن یکسان بود. القا بیهوشی در همه بیماران با تجویز 1.5 میلی گرم/ کیلوگرم ساکسنیل کولین، و 5 میلی گرم / کیلوگرم تیوپنتال سدیم انجام گرفت. سپس با تیغه مکینتاش، لارنگوسکوپی و با لوله کافدار، لوله گذاری صورت گرفت. میزان نبض و فشار خون بیماران بلافاصله بعد از لوله گذاری (دقیقه 1) و در دقایق 3 و 5 اندازه گیری و ثبت گردید. اطلاعات به دست آمده بر اساس نرم افزار رایانه ای SPSS و با استفاده از آزمون های اندازه گیری داده های تکراری و آزمون مقایسه زوج ها تجزیه و تحلیل شد و تفاوت در هر نقطه با P<0.05 معنی دار تلقی شد. نتایج نشان می دهد که در هر دو روش لوله گذاری از راه دهان و بینی، فشار خون و نبض بیماران افزایش داشته، و تفاوت این افزایش در روش لوله گذاری از راه بینی با روش مقابل، از نظر آماری معنی دار بوده است.(p=0.000). تغییرات قابل توجه همودینامیک، می تواند در بیماران قلبی و عروقی مشکل آفرین باشد. بر این اساس پیشنهاد می گردد، دست اندرکاران بیهوشی با مانیتورینگ مداوم نبض و فشار خون در این مرحله حساس و تمهیدات مراقبتی و دارویی از عوارض احتمالی ناشی از بیهوشی عمومی بکاهند.
فاطمه نصیری امیری،
دوره 5، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1382 )
چکیده
زمینه و هدف: نظر به تاثیر زایمان طولانی روی نتایج بارداری و به منظور تعیین نقش طولانی شدن مرحله دوم زایمان روی نمره آپگار نوزاد، این تحقیق روی مراجعین زایشگاه بیمارستان فاطمه الزهرا(س) ساری انجام گرفت. مواد و روشها: آزمودنی ها که به روش مورد شاهدی انتخاب شدند، 120 زن نخست زا(40 زن با طول مرحله دوم بیش از 2 ساعت و 80 زن با طول مرحله دوم کمتر از 2 ساعت) بودند. افراد دو گروه از نظر تاریخچه حاملگی، نحوه دریافت مراقبت پره ناتال و وضعیت اقتصادی و اجتماعی مشابه و نوزدان نارس، سزارینی ، دریافت کنندگان مسکن مخدر کمتر از یک ساعت مانده به زایمان و نوزادان مبتلا به ناهنجاری واضح به دلیل اثرشان بر نمره آپگار از مطالعه خارج شدند. برای تجزیه و تحلیل آماری بین متغیرهای کم پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون و آزمون Z و برای متغیرهای کیفی پژوهش از آزمون کای اسکوئر استفاده گردید.یافته ها: نتایج نشان داد بین سن بالاتر از 30سال مادر با طول مرحله دوم زایمان رابطه معنی داری وجود دارد (P<0.05) برای تقویت زایمان بیش از نیمی از افراد گروه مورد، از داروی اکسی توسین استفاده شده بود که این اختلاف معنی دار بوده است (P<0.05). بین طول مرحله دوم زایمان و نمره آپگار کمتر از 7 دقیقه اول رابطه معکوس وجود داشته است(r=-0.3) و آزمون Z نیز معنی دار بودن این همبستگی را نشان داده است (P<0.05) نمره آپگار 8-7 دقیقه پنجم در گروه مور بیش از گروه شاهد بوده که این اختلاف معنی دار بوده است (P<0.05).نتیجه گیری: مطالعات مختلف رابطه معنی داری را بین طولانی شدن مرحله دوم زایمان و نمره آپگار نوزاد و افزایش میزان لاکتات جنینی در بدو تولد نشان داده اند. طولانی شدن مرحله دوم زایمان می تواند یکی از عوامل خطر ساز برای بروز نمره آپگار کمتر از 7 در بدو تولد در نظر گرفته شود اما در نمره آپگار کمتر از 7 دقیقه پنجم، که مبین عوارض نوزادی است نقشی نداشته است.
ابراهیم نصیری، دکتر رضاعلی محمدپور، یوسف مرتضوی، میترا خرمی،
دوره 6، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1383 )
چکیده
مقدمه و هدف: کاف لوله های تراشه ای برای حفظ و نگهداری فشار مثبت راه هوایی در طی تهویه مکانیکی عمل می کند و موجب پیشگیری از آسپیراسیون محتویات حلق می شود. در روش معمول بیهوشی با نایتروس اکساید (N2O) ممکن است فشار داخل کاف افزایش یابد. از روش های مختلفی برای کنترل فشار داخل کاف استفاده شد که هر کدام از آنها ممکن مشکلاتی را داشته باشند. در این مطالعه تغییرات فشار داخل کاف که کاف به وسیله هوا یا لیدوکائین یک درصد و یا ترکیب نایتروس اکساید و اکسیژن پر می شود را مورد بررسی قرار دادیم.مواد و روش ها: در یک کارآزمایی بالینی، تغییرات فشار کاف در 224 بیمار تحت جراحی انتخابی عمومی و ارتوپدی که تحت بیهوشی با نایتروس اکساید 50 درصد و اکسیژن بودند، تحت مطالعه قرار گرفتند. ابتدا بیماران در دو بلوک لوله سوپا و راش تقسیم شدند. بعد از انجام بیهوشی عمومی مشابه کاف لوله تراشه به طور تصادفی ساده، با هوا یا لیدوکائین یک درصد و یا مخلوط نایتروس اکساید و اکسیژن به گونه ای پر می شد که در هنگام تهویه مکانیکی هیچ گونه نشتی از اطراف کاف در دهان وجود نداشت و صدایی شنیده نمی شد (روش رایج) و سپس مسیر پیلوت کاف به ماتومتر فشارسنج ژاپنی متصل شد و فشار کاف به طور مداوم از زمان شروع و به فاصله هر 10 دقیقه ثبت می شد. عوارض بعد از عمل مثل درد گلو، سرفه، گرفتگی صدا و درد محل عمل و عوارض دیگر تا 24 ساعت بعد عمل بررسی و ثبت شد. بیمارانی که لوله گذاری مشکل داشتند و طول مدت بیهوشی آنها کمتر از نیم ساعت بود حذف شدند. نتایج با استفاده از آزمون های آماری تی، Parired،ANOVA و کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج نشان داد فشار داخل کاف در هر دو نوع لوله راش و سوپا در زیر گروه هوا، به تدریج در طی بیهوشی افزایش می یافت که این افزایش در دقیقه 70 بیهوشی بیشترین میزان را داشته است به ترتیب46 ± 197 میلی متر جیوه و 25 ±86 میلی متر جیوه که افزایش قابل ملاحظه ای بوده است (P<0.05). در گروه های لیدوکائین یک درصد و مخلوط نایتروس و اکسیژن تغییرات قابل ملاحظه نبود. همچنین نتایج نشان داد که در تمامی مراحل فشار داخل کاف در هر دو نوع لوله از سطح استاندارد بالاتر بوده است. ضمن این که اختلاف فشار هم قابل ملاحظه بوده است (P<0.05).نتیجه گیری: در بیهوشی با نایتروس اکساید به علت نفوذ آن به داخل کاف لوله های تراشه سوپا و راش، افزایش فشار ایجاد می شود. زمانی که کاف لوله تراشه به وسیله لیدوکائین یک درصد و یا مخلوط نایتروس اکساید و اکسیژن که برابر با غلظت گاز دمی باشد، پر شود. این فشار ثابت بوده و در طی بیهوشی کمتر از گروهی که کاف با هوا پر می شود تغییر می کند. لذا ضمن توصیه برای استفاده از این دو پژوهش، ماتیتورینگ مداوم فشار کاف لوله تراشه توصیه می شود.
خانم فاطمه نصیری امیری، آقای محمود حاجی احمدی،
دوره 9، شماره 2 - ( تابستان 1386 )
چکیده
زمینه و هدف : هماتوکریت پایین و بالای خون مادر ممکن است نتایج بارداری را تحت تاثیر قرار دهد. هدف ما در این مطالعه تعیین رابطه بین هماتوکریت مادر با نتایج بارداری و زایمانی در زنان باردار مراجعه کننده به بیمارستان یحیی نژاد بابل طی سالهای 83-1381 بود. روش بررسی : این مطالعه بهصورت همگروهی (Cohort) روی 609 زن باردار انجام شد. زنان بارداری که برای مراقبت پرهناتال از اول دیماه 1381 لغایت 1383 به درمانگاه بیمارستان یحیی نژاد بابل مراجعه کرده بودند، در اولین ویزیت پرهناتال به آزمایشگاه این بیمارستان به منظور بررسی CBC فرستاده شدند. زنانی که هموگلوبینوپاتی نظیر تالاسمی داشتند و یا حاملگی دوقلو، زایمان نوزاد با ناهنجاریهایی مادرزادی، خونریزی قبل و حین زایمان و بیماریهای طبی داشتند، از مطالعه خارج گردیدند. به همه زنان باردار به طور روتین فولات در سه ماهه اول و آهن تکمیلی از سه ماهه دوم داده شد. نتایج مهم بارداری که ثبت گردید شامل وزن موقع تولد نوزاد، سن حاملگی ، نمره آپگار نوزاد در دقیقه اول و پنجم، نوع زایمان، مرگ و میر پریناتال و بستری نوزاد در بخش مراقبت ویژه بود. در تجزیه و تحلیل آماری از کای اسکوئر، تی و ANOVA و مدل رگرسیون لجستیک چندگانه استفاده شد. یافتهها : با مشابه در نظر گرفتن سن، پاریتی، فاصله بین حاملگی، میزان افزایش وزن مادر در طی بارداری و عوامل مداخلهگر دیگر تشخیص آنمی مادر (هماتوکریت کمتراز 34درصد) در اولین ویزیت پرهناتال با وجود دریافت آهن تکمیلی با خطر وزن کم هنگام تولد و زایمان زودرس ارتباط داشت. هماتوکریت بیش از 40درصد زایمان زودرس و مرگ و میر پریناتال را افزایش نداده بود، ولی خطر نمره آپگار پایین نوزاد و زایمان همراه با جراحی و بستری نوزاد در بخش مراقبت ویژه را افزایش داد. نتیجهگیری : هماتوکریت پایین و بالای مادر میتواند در بروز نتایج بد بارداری نقش داشته باشد. توصیه میشود که به زنان باردار با هماتوکریت غیرطبیعی به عنوان گروه پرخطر توجه بیشتری مبذول شود تا از بروز عوارض و نتایج بد بارداری پیشگیری گردد.
علیرضا محرری، حسین نصیری، دکتر مهرداد جهانشاهی، حسین رحمانی، علی اکبر عبداللهی، محمدرضا ربیعی،
دوره 9، شماره 3 - ( پاييز 1386 )
چکیده
زمینه و هدف : نواحی ونتروگلوتهآل و دورسوگلوتهآل دو ناحیه مجاز در ناحیه گلوتهآل برای تزریقات داخل عضلانی میباشد. این مطالعه به منظور بررسی و مقایسه شدت درد و میزان خونریزی حاصل از این تزریقات در دو ناحیه ونتروگلوتهآل و دورسوگلوتهآل انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 67 بیمار بستری در بخش جراحی مردان در بیمارستان پنجم آذر گرگان که دارای دو نوبت تزریق داخل عضلانی از یک دارو به فاصله 24ساعت بودند، انتخاب شدند. برای هر بیمار، یک تزریق در ناحیه دورسوگلوتهآل و تزریق دیگر در ناحیه ونتروگلوتهآل انجام گردید. اطلاعات حاصل از هر تزریق ثبت و با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-11.5 و آزمونهای آماری کولموگرف- اسمیرنف و رتبهای ویلکاکسون با سطح معنیدار 05/0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها : در ناحیه دورسوگلوتهآل 5/83 درصد از بیماران درد خفیف و یا متوسط داشتند. در حالی که 88 درصد از بیماران در ناحیه ونتروگلوتهآل درد متوسط داشتند و 9 درصد از آنها هیچ دردی نداشتند. متوسط شدت درد در ناحیه دورسوگلوتهآل 682/1±79/50 و در ناحیه ونتروگلوتهآل 878/1±79/40 تعیین شد. متوسط میزان خونریزی در دورسوگلوتهآل 102/0±73/0 میلیمتر و در ناحیه ونتروگلوتهآل 047/0±19/0 میلیمتر تعیین گردید. بین شدت درد و میزان خونریزی در دو ناحیه اختلاف معنیداری به دست آمد (05/0P<).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که تزریقات داخل عضلانی در ناحیه ونتروگلوتهآل نسبت به ناحیه دورسوگلوتهآل، شدت درد و خونریزی کمتری را در پی دارد.
یوسف مرتضوی، دکتر ابراهیم علیجان پور، ام لیلا ربیعی، حسین باباتبار، ابراهیم نصیری،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : یکی از شایعترین و ناخوشایندترین عوارض بعد از بیهوشی، تهوع و استفراغ است که باعث اسپاسم، هیپوکسی و آسپیراسیون ریوی میشود. پروپوفول و متوکلوپرامید دو داروی قابل دسترس میباشند که تجویز هر کدام میتواند؛ به نوعی در کاهش تهوع و استفراغ بعد از عمل موثر باشد. از طرفی تجویز دگزامتازون همراه با داروهای یاد شده تاثیر بهسزایی در کاهش تهوع و استفراغ دارد. این مطالعه به منظور مقایسه تاثیر داروهای متوکلوپرامید و پروپوفول همراه با دگزامتازون در جلوگیری از ایجاد تهوع و استفراغ بعد از اتمام بیهوشی عمومی انجام گرفت.
روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 100 بیمار ASAI و ASAII در محدوده سنی 60-16 سال که طی سالهای 85-1384 برای عمل جراحی انتخابی ارتوپدی اندامها تحت بیهوشی عمومی قرار گرفته بودند؛ بهطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. به تمامی بیماران داروهای پرهمدیکاسیون، اینداکشن و بیهوشی یکسان داده شد. به گروه اول (48 نفر) متوکلوپرامید (mg10) به همراه دگزامتازون (mg8) و به گروه دوم (52 نفر) پروپوفول (mg20) با دگزامتازون (mg8) داخل وریدی 5 دقیقه قبل از اتمام عمل جراحی تزریق گردید و تا 4 ساعت بعد از عمل شیوع تهوع و استفراغ در هر گروه ثبت شد. دادههای بهدست آمده با استفاده از آزمونهای تی استودنت، کایاسکوئر و تست دقیق فیشر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها : میزان تهوع در گروه اول 4/35درصد و در گروه دوم 5/11درصد به دست آمد (P<0.05). همچنین شیوع استفراغ در گروه اول 7/27 درصد و در گروه دوم 7/7 درصد بود (P<0.05).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که پروپوفول همراه با دگزامتازون باعث کاهش معنیدار تهوع و استفراغ در بیماران بعد از بیهوشی عمومی در مقایسه با متوکلوپرامید همراه دگزامتازون میگردد.
دکتر حمید سعیدی ساعدی، دکتر محمدرضا قوام نصیری، دکتر مهدی سیلانیان طوسی، دکتر فاطمه همایی، دکتر سیده ستاره رودباری،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : کارسینوم کولورکتال تقریباً 10درصد کل موارد سرطان را شامل میگردد. مرحله (Stage) بیماری مهمترین عامل تعیین کننده پیشآگهی بیمار است. این مطالعه به منظور ارزیابی اثر بعضی از عوامل پیشآگهی مفروض بر بقاء بیماران مبتلا به آدنوکارسینوم غیرمتاستاتیک رکتوم انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه همگروهی - گذشتهنگر، 76 بیمار (40 مرد ، 36 زن) مبتلا به آدنوکارسینوم غیرمتاستاتیک رکتوم ارجاعی به بخش رادیوتراپی – انکولوژی بیمارستان امید مشهد طی سالهای 85-1380 بررسی شدند. تمام بیماران تحت رزکسیون جراحی قرار گرفتند. موارد با درگیری غددلنفاوی و یا T3-T4، رادیوتراپی و شیمیدرمانی اجوانت دریافت کردند. بقاء بدون بیماری از تاریخ تشخیص تا تاریخ عود بیماری به وسیله روش کاپلان - مایر تعیین شد. از آزمون Log-rank برای ارزیابی منحنی بقاء بین گروهها استفاده شد. آنالیز چندمتغیری (Multivariate) با استفاده از روش Cox Proportional Regression به اجراء درآمد.
یافتهها : 4 بیمار در مرحله 1، 34 بیمار در مرحله 2 و 38 بیمار در مرحله 3 بیماری بودند. 48بیمار تومورهای با تمایز خوب داشتند و 11 بیمار با علایم انسدادی مراجعه کردند. با متوسط زمان پیگیری 18ماه ، 17بیمار دچار عود شدند. بقاء 3ساله برای تمام بیماران 2/68درصد تعیین شد. درصد بقاء 3ساله برای مرحله 1 و مرحله 2 در قیاس با مرحله 3 ، بیماران بدون علایم انسدادی در قیاس با بیماران با علایم انسدادی، بیماران با سن بالاتر از50سال در قیاس با بیماران کمتر از 50 سال و بیماران با تمایز خوب در قیاس با بیماران با تمایز متوسط یا ضعیف به طور معنیداری بهتر بود (P<0.05). جنس و محل تومور اثر عمدهای بر بقاء نداشت. در آنالیز چندمتغیری تنها مرحله بیماری به عنوان تعیین کننده عمده بقاء باقی ماند (P<0.05).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که مرحله بیماری مهمترین عامل تعیین کننده بقاء در بیماران با آدنوکارسینوم غیرمتاستاتیک رکتوم میباشد. هرچند بیماران کمتراز50سال، تومورهای با تمایز متوسط یا ضعیف، و وجود علایم انسدادی نیز با کاهش بقاء در محاسبات تکمتغیری همراه بودند؛ ولی در آنالیز چندمتغیری فاقد تاثیر بود.
آتوسا جان زاده، دکتر فریناز نصیری نژاد، دکتر سید بهنام الدین جامعی،
دوره 14، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : استرس اکسیداتیو به عنوان یکی از دلایل ایجاد درد نوروپاتیک شناخته شده است و Reactive Oxygen Species (ROS) عامل ایجاد آن میباشد. کوآنزیم Q10 به عنوان یک آنتیاکسیدان قادر به کاهش صدمات ناشی از استرس اکسیداتیو میباشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر کوآنزیم Q10 بر درد نوروپاتیک در مدل) (CCI Chronic Crash Injury روی موش صحرایی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 30 سر موش صحرایی بالغ نر نژاد ویستار در محدوده وزنی 200-250 گرم در دانشکده پزشکی (پردیس همت) دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد. بهروش انتخاب تصادفی، حیوانات در سه گروه دهتایی CCI ، CCI + CoQ10 و CCI + vehicle قرار داده شدند. قبل از انجام جراحی تمام حیوانات به روش self control از نظر رفتاری آزمون شدند و نتایج آزمون به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. برای القای درد نوروپاتیک از مدل CCI برای عصب سیاتیک استفاده گردید. کوآنزیم Q10 و یا حلال آن روزانه به میزان mg/kg200 یکبار در روز به مدت 10 روز بهصورت داخل صفاقی تزریق شد. آزمونهای رفتاری قبل از جراحی و در روزهای پنجم و دهم بعد از جراحی انجام شد و رفلکس کشیدن پا بهوسیله دستگاههای Randal Selitto, Analgesy Metter و رشتههای Von Frey بررسی گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-14 و آزمونهای Mann- whitney و Independent t test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : آسیب به عصب سیاتیک با روش CCI آستانه درد را کاهش داد (P<0.05) و تزریق کوآنزیم Q10 و حلال آن باعث افزایش آستانه درد مکانیکی (P<0.05) و حرارتی گردید (P<0.05). همچنین تفاوت آماری معنیدار در آستانه درد بین حیواناتی که کوآنزیم Q10 را دریافت کرده بودند؛ نسبت به حیوانات دریافت کننده حلال آن وجود داشت (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که کوآنزیم Q10 از اثرات مخرب ایجاد شده متعاقب آسیب به عصب در مدل حیوانی جلوگیری مینماید.
رسول نصیری کالمرزی، حسین محمدزاده، فاطمه کشاورزی،
دوره 23، شماره 1 - ( بهار 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت تیپ II در کشورهای پیشرفته و در حال رشد یک معضل بزرگ بهداشتی در حال گسترش است که منجر به ناتوانی و مرگ زودرس میگردد. این مطالعه به منظور ارزیابی همراهی پلی مورفیسم rs7903146 ژن TCF7L2 با دیابت تیپ II انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه مورد - شاهدی روی 100 بیمار مبتلا به دیابت تیپ II (گروه مورد) و 100 فرد سالم (گروه شاهد) انجام شد. بعد از استخراج DNA ، ژنوتیپ TCF7L2 rs7903146 با روش Tetra- Arms PCR در افراد تعیین و مقایسه گردید.
یافتهها: فراوانی ژنوتیپ CT در گروه شاهد 25 درصد و در گروه مورد 56 درصد تعیین شد (P<0.05). فراوانی ژنوتیپ TT در گروه شاهد 2 درصد و در گروه مورد 6 درصد تعیین شد. در مدل هم غالب، rs7903146 وابسته به دیابت تیپ II بود.
نتیجهگیری: افراد هتروزیگوت برای لوکوس TCF7L2 (rs7903146) که دارای الل T هستند؛ در معرض خطرپذیری بیشتری در ابتلا به دیابت تیپ II قرار دارند.
نیلوفر سادات مداحی، حبیب اله یاری زاده، عطیه میرزا بابائی، لیلا ستایش، یاسمن نصیر، خدیجه میرزایی،
دوره 23، شماره 2 - ( تابستان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات خلقی مانند افسردگی، اضطراب، استرس و کیفیت پایین خواب در بین افراد دارای اضافه وزن و چاق شایع است. کیفیت رژیم غذایی در عملکرد مغز و رفتار نقش دارد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط چگالی انرژی رژیم غذایی با شاخصهای روان در زنان دارای اضافه وزن و چاق مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی تهران انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 301 خانم با میانگین نمایه توده بدنی 3.7±30.7 کیلوگرم بر مترمربع و دامنه سنی 18 تا 56 سال مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی تهران در سالهای 1396 تا 1397 انجام شد. چگالی انرژی رژیم غذایی با استفاده از پرسشنامه نیمه کمی بسامد خوراک از طریق تقسیم کردن کل انرژی دریافتی از غذاهای مصرفی (کیلوکالری در روز) بر وزن کل غذاهای مصرف شده (به جز نوشیدنیها) محاسبه شد. شاخصهای سلامت روان با استفاده از پرسشنامه 21 سوالی اضطراب، استرس و افسردگی ((DASS-21 و کیفیت خواب با استفاده از پرسشنامه Pittsburgh sleep quality ارزیابی شد.
یافتهها: افرادی که در بالاترین چارک چگالی انرژی رژیم غذایی بودند؛ فشار خون سیستولیک و دیاستولیک بیشتری داشتند؛ اما سطح تری گلیسرید پایینتری به نسبت افراد با پایینترین چارک، داشتند. تحلیل رگرسیون لجستیک خام (95% CI=1.01-4.56, P=0.04, OR=2.15) و تعدیل شده برای سن، شاخص توده بدنی و فعالیت بدنی (95% CI=1.13-5.79, P=0.02, OR=2.56) نشان داد که چگالی انرژی رژیم غذایی بهطور معنیداری با افزایش خطر استرس در ارتباط است. هیچ ارتباط معنیداری بین چگالی انرژی رژیم غذایی با افسردگی، اضطراب و کیفیت خواب مشاهده نشد.
نتیجهگیری: دریافت رژیم غذایی با چگالی انرژی بالا با افزایش خطر استرس در ارتباط است.
آرش نصیری، رامین شعبانی، محمدرضا فدایی چافی، الهام بیدآبادی،
دوره 23، شماره 3 - ( پاییز 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: فلج مغزی دیپلژی اسپاستیک یک اختلال حرکتی با منشأ آسیب مغزی قبل، حین یا بلافاصله پس از تولد است. تمرینات ورزشی نقش به سزایی در بهبود حرکتی دارد این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرینات دایرهای با شدت بالا در تعادل و فعالیت روزمره زندگی کودکان مبتلا به فلج مغزی انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 34 کودک مبتلا به فلج مغزی به صورت تصادفی در دو گروه 17 نفری شامل گروه کار درمانی (گروه کنترل) و گروه تمرین دایرهای توام با کاردرمانی (گروه مداخله) تقسیم شدند. از ابزارهای سنجش تعادل برگ و مقیاس سنجش فعالیتها در کودکان به ترتیب برای ارزیابی تغییرات تعادل و فعالیت روزمره زندگی قبل و بعد از 12 هفته تمرین استفاده شد. تمرینات دایرهای با شدت بالا که 3 دور و هر دور متشکل از 6 ایستگاه 30 ثانیهای و وقفه 30 ثانیهای بین ایستگاهها بود که هفتهای سه جلسه و به مدت 12 هفته انجام شد. کاردرمانی یک جلسه در هفته انجام شد.
یافتهها: میزان تعادل و فعالیتهای روزمره زندگی و اجزای آن در گروه تمرین دایرهای توام با کاردرمانی در مقایسه با گروه کنترل بهبود آماری معنیداری نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری: تمرینات دایرهای به همراه کاردرمانی میتواند موجب بهبود بیشتر در فعالیت روزمره زندگی و تعادل در کودکان فلج مغزی دیپلژی اسپاستیک در مقایسه با کاردرمانی شود.
مهدی وحید بالان، محمدرضا نصیرزاده،
دوره 24، شماره 4 - ( زمستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: وینکریستین به عنوان یک داروی ضدسرطان مهم، برای کبد بسیار سمی است. رزوراترول یک پلی فنل طبیعی است که در منابع گیاهی مختلف یافت میشود. مطالعات چندی نشاندهنده اثرات ضدالتهابی و آنتیاکسیدانی رزوراترول هستند. این مطالعه به منظور تعیین اثر محافظت کبدی و آنتیاکسیدانی رزوراترول در برابر سمیت ناشی از وینکریستین سولفات روی موش سوری انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 32 سر موش سوری ماده بالغ نژاد NMRI با وزن 20 تا 25 گرم به طور تصادفی به 4 گروه 8 تایی شامل گروه کنترل، گروه وینکریستین، گروه وینکریستین + رزوراترول و گروه رزوراترول تقسیم شدند. موشها داروی وینکریستین را بهصورت صفاقی با دوز mg/kg/bw3 هفتهای یکبار به مدت 4 هفته و رزوراترول را با دوز mg/kg/bw30 به مدت 28 روز از طریق گاواژ معدی دریافت کردند. در پایان مطالعه میزان فعالیت آنزیمهای کبدی ALT وAST سرم اندازهگیری شد. فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدان شامل GPX، SOD، سطح مالون دیآلدئید و میزان ظرفیت تام آنتی اکسیدانی کبد اندازهگیری شد.
یافتهها: فعالیت آنزیمهای کبدی ALT و AST و فعالیت آنزیمهای آنتیاکسیدان SOD و GPX در گروه وینکریستین در مقایسه با گروه کنترل کاهش و سطح مالون دیآلدئید افزایش معنیداری یافت (P<0.05). همچنین تیمار با رزوراترول در گروه وینکریستین + رزوراترول در مقایسه با گروه وینکریستین موجب بهبود معنیدار پارامترهای مورد ارزیابی گردید (P<0.05).
نتیجهگیری: رزوراترول در برابر آسیب اکسیداتیو القاشده توسط وینکریستین در بافت کبد موش سوری اثر محافظتی و آنتیاکسیدانی دارد.
زهرا صفوی بیات، نادره نادری روش، ملیحه نصیری، مجید دانشفر،
دوره 25، شماره 3 - ( پاییز 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مشکلات رنجآور در سالمندان، احساس تنهایی است و خلاء ارتباطات اجتماعی در بروز احساس تنهایی افراد نقش اساسی دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر پرستاری از راه دور بر احساس تنهایی سالمندان انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی میدانی روی 100 سالمند بالای 60 سال به روش نمونهگیری در دسترس از مراجعین به مراکز سلامت جامعه شهر گناباد طی سال 1396 انجام شد. سالمندان به صورت تصادفی در دو گروه 50 نفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. سپس پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه بررسی وضعیت شناختی سالمندان و پرسشنامه احساس تنهایی دهشیری تکمیل گردید. گروه مداخله تحت آموزش حضوری به مدت 2 ساعت توسط پژوهشگر قرار گرفت. در گروه کنترل هیچ مداخلهای صورت نگرفت و سالمندان مراقبتهای روتین واحد بهداشت خانواده را دریافت کردند. بعد از انجام جلسه حضوری، تماسهای تلفنی در گروه مداخله به مدت 12 هفته توسط پژوهشگر انجام شد. یک ماه پس از اتمام مداخله مجدداً پرسشنامهها توسط دو گروه تکمیل و مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: میانگین نمره احساس تنهایی سالمندان گروه مداخله و کنترل به ترتیب قبل از مداخله 60.82±21.07 و 57.48±18.76 و بعد از مداخله 35.06±14.20 و 61.40±18.72 تعیین شد. پس از مداخله اختلاف آماری معنیداری در کاهش نمره احساس تنهایی سالمندان گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد (P<0.05).
نتیجهگیری: پرستاری از راه دور بر کاهش میزان احساس تنهایی سالمندان موثر بود.