|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
5 نتیجه برای میرحسینی
یوسف مرتضوی درازکلا، ابراهیم نصیری فرمی، دکتر موسی میرحسینی، دوره 4، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1381 )
چکیده
حفظ سلامت بیماران و جلوگیری از ایجاد عارضه در حین لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه، از نکات بسیار مهمی است که در صورت عدم توجه در این مرحله حساس می تواند، تغییرات مخرب همودینامیک را به دنبال داشته باشد. افزایش فشار خون (هیپرتانسیون) و افزایش ضربان قلب (تاکیکاردی)، دو عارضه بزرگ این مرحله اند که می توانند به عوارض خطرناکی همچون خون ریزی مغزی و انفارکتوس میوکارد منتهی شوند. از طرفی لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه به منظور حفظ راه هوایی مطمئن و پیشگیری از آسپیراسیون محتویات معده و ترشحات خونی و چرکی و همچنین بهبود تهویه مکانیکی در هنگام تهویه ریوی روده ای با فشار مثبت (IPPV) در سرتاسر عمل جراحی و بیهوشی عمومی ضرورت پیدا می کند. در این مطالعه، تغییرات فشار خون و نبض در دو روش لوله گذاری تراشه از طریق دهان (oral intubation) و بینی (nasal intubation) مورد ارزیابی قرار گرفته است. این بررسی با 70 بیمار ASA1، در محدوده سنی 55-16 سال، که برای عمل جراحی و بیهوشی نیاز به لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه داشته اند، انجام گردید. برای 35 بیمار، لوله گذاری تراشه از راه دهان و در 35 بیمار دیگر لوله گذاری از راه بینی انجام گردید. داروهای اولیه قبل از بیهوشی (پره مدیکاسیون) در تمام بیماران بر حسب وزن یکسان بود. القا بیهوشی در همه بیماران با تجویز 1.5 میلی گرم/ کیلوگرم ساکسنیل کولین، و 5 میلی گرم / کیلوگرم تیوپنتال سدیم انجام گرفت. سپس با تیغه مکینتاش، لارنگوسکوپی و با لوله کافدار، لوله گذاری صورت گرفت. میزان نبض و فشار خون بیماران بلافاصله بعد از لوله گذاری (دقیقه 1) و در دقایق 3 و 5 اندازه گیری و ثبت گردید. اطلاعات به دست آمده بر اساس نرم افزار رایانه ای SPSS و با استفاده از آزمون های اندازه گیری داده های تکراری و آزمون مقایسه زوج ها تجزیه و تحلیل شد و تفاوت در هر نقطه با P<0.05 معنی دار تلقی شد. نتایج نشان می دهد که در هر دو روش لوله گذاری از راه دهان و بینی، فشار خون و نبض بیماران افزایش داشته، و تفاوت این افزایش در روش لوله گذاری از راه بینی با روش مقابل، از نظر آماری معنی دار بوده است.(p=0.000). تغییرات قابل توجه همودینامیک، می تواند در بیماران قلبی و عروقی مشکل آفرین باشد. بر این اساس پیشنهاد می گردد، دست اندرکاران بیهوشی با مانیتورینگ مداوم نبض و فشار خون در این مرحله حساس و تمهیدات مراقبتی و دارویی از عوارض احتمالی ناشی از بیهوشی عمومی بکاهند.
پانتهآ اسفندیاری، جعفر امانی، عباسعلی ایمانی فولادی، محمدمهدی فرقانی، سیدعلی میرحسینی، دوره 17، شماره 3 - ( پاییز 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : اشریشیاکلی انتروتوکسیژنیک (ETEC) شایعترین عامل اسهال باکتریایی در سراسر دنیا است. باکتری ETEC در سطح سلولهای اپیتلیالی روده کوچک کلنیزه شده و بعد انتروتوکسین مقاوم به حرارت (ST) و یا حساس به حرارت (LT) را ترشح میکند که با ورود به سلولها باعث خروج آب و الکترولیت از سلولهای اپیتلیالی روده شده و نهایتاً موجب اسهال میگردد. این مطالعه به منظور تشخیص توکسین LT باکتری اشریشیاکلی انتروتوکسیژنیک با استفاده از تکنیک PCR-ELISA انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی با استفاده از آغازگرهای اختصاصی و با کمک روش PCR-ELISA تشخیص توکسین LT باکتری ETEC انجام شد. در این روش محصولات نشاندار شده توسط دیگوکسیژنین، به کف ظرفهای دارای استرپتواویدین منتقل و به کمک آنتیبادی ضد دیگوکسی ژنین کونژوگه شناسایی شدند. همچنین از کاوشگر داخلی نشاندار با بیوتین برای تایید محصولات PCR استفاده گردید. یافتهها : توکسین LT با کمک روش PCR-ELISA شناسایی شد و میزان حساسیت آن 1.9 نانوگرم بود. همچنین این روش هیچگونه واکنش متقاطع با باکتریهایی از این خانواده نداشت. نتیجهگیری : روش PCR-ELISA 100 برابر حساستر از روش PCR معمولی بوده و بهدلیل عدم نیاز به ژل آگارز و دستگاه الکتروفورز میتواند جایگزین مناسبی برای روشهای قدیمی باشد.
نفیسه کیارستمی، جعفر امانی، عباسعلی ایمانی فولادی، سیدعلی میرحسینی، دوره 21، شماره 2 - ( تابستان 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پستان یکی از شایعترین انواع سرطان در میان زنان است . مولکول HER-2 بهعنوان گیرنده تیروزین کینازی از خانواده گیرندههای رشد عامل اپیدرمی، عامل اصلی سرطان است. مولکول پروتئینی هرسپتین که یک آنتیبادی ضد HER-2 است؛ میتواند نقش مهمی در تشخیص و درمان سرطان پستان داشته باشد. این مطالعه به منظور ساب کلون کردن ژن هرسپتین و سپس بیان در سیستم پروکاریوتی (E.coli) و تولید هرسپتین نوترکیب به منظور استفاده در درمان سرطان پستان انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی آزمایشگاهی ژن هرسپتین از سازه سنتزی با روش هضم آنزیمی جدا و درون وکتور بیانی pET28a انتقال داده شد. زیر همسانهسازی ژن موردنظر با استفاده از PCR و هضم آنزمی تایید گردید. پس از انتقال وکتور نوترکیب به میزبان E.coli BL21 DE3 ، با استفاده از القاگر IPTG ژن نوترکیب هرسپتین بیان شد. پروتئین نوترکیب با استفاده از SDS-PAGE ارزیابی و تخلیص با ستون کروماتوگرافی میل ترکیبی نیکل انجام شد و در نهایت توسط وسترن بلاتینگ با استفاده از آنتیبادی ضدهیستیدین تایید شد. میزان کشندگی و زنده ماندن سلولها در مجاورت با هرسپتین نوترکیب با روش MTT بررسی شد.
یافتهها: پس از ساب کلونینگ ژن هرسپتین، PCR و هضم آنزیمی، قطعه 741 جفت بازی ژن هرسپتین را تایید کرد. بیان پروتئین نوترکیب هرسپتین و ارزیابی آن بر روی ژل SDS-PAGE اندازه حدود 27 کیلودالتون را تایید کرد. پروتئین نوکیب با استفاده از آنتیهیستیدین نیز تایید شد. پروتئین خالص شده در مجاورت با لاین سلول SKBR3 توانایی متوقف کننده رشد سلولهای سرطانی را داشت.
نتیجهگیری: با توجه به این که آنتیژن HER2 به وفور بر سطح سلولهای سرطانی پستان بیان میشود؛ پروتئین هرسپتین میتواند بهعنوان یک آنتیبادی بازدارنده عمل نموده و رشد سلولهای سرطانی پستان را مهار کند.
گلناز میرحسینی، مریم طهرانی پور، ناصر مهدوی شهری، دوره 21، شماره 3 - ( پاییز 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis: MS) یک بیماری نورولوژیک تخریب کننده و مزمن است که در نتیجه میلینزدایی در سیستم عصبی مرکزی ایجاد میشود. یکی از نشانههای بالینی شایع در بیماری MS، اختلالات شناختی و شایعترین نقایص شناختی کاهش حافظه و سرعت پردازش اطلاعات است. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره هیدروالکلی ترکیبی سه گیاه خرفه،گزنه، کندر بر حافظه و تعداد سلولهای ناحیه CA1 هیپوکامپ موشهای صحرایی مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 30 سر موش صحرایی نر پس از کانول گذاری در ناحیه CA1 هیپوکامپ بهطور تصادفی به پنج گروه شش تایی تقسیم شدند. گروهها شامل گروه کنترل، گروه شم (تزریق سالین)، گروه MS دریافت کننده سالین، گروه MS دریافت کننده دریافت عصاره هیدروالکلی ترکیبی (تیمار اول 200mg/kg/bw) و گروه MS دریافت عصاره هیدروالکلی ترکیبی (تیمار دوم 400mg/kg/bw) بودند. مدل MS با تزریق داخل هیپوکامپی اتیدیوم بروماید به صورت تک دوز (محلول 0.01% اتیدیوم بروماید در سالین 0.9% استریل) و در حجم 3 میکرولیتر با سرعت یک میکرولیتر در دقیقه به شکل تزریق درون بطنی ایجاد شد. عصاره هیدروالکلی ترکیبی به مدت 21 روز به شکل داخل صفاقی به عنوان تیمار تزریق شد. برای ارزیابی حافظه از تست شاتل باکس و برای بررسی دانسیته نورونی از روش دایسکتور و برای سنجش تغییرات سلولی از روش هیستوپاتولوژی استفاده گردید.
یافتهها: میانگین تعداد نورونهای ناحیه CA1 هیپوکامپ در گروه MS دریافت کننده سالین نسبت به گروههای کنترل و شم کاهش آماری معنیدار نشان داد (P<0.05). افزایش تعداد نورونها در گروههای تیمار اول و دوم نسبت به گروه MS دریافت کننده سالین از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). نتایج بافتشناسی نشاندهنده اثر القای MS بر بافت و تخریب نورونی نسبت به گروه کنترل بود و اثر تزریق عصاره هیدروالکلی ترکیبی در گروههای تیمار و ایجاد نورژنز و ترمیم را در این دو گروه نشان داد. القای مولتیپل اسکلروزیس در گروه MS دریافت کننده سالین باعث اختلال در حافظه گردید که نسبت به گروههای کنترل و شم از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). تزریق عصاره هیدروالکلی ترکیبی در هر دو گروه تیمار موجب بهبود حافظه گردید که نسبت به گروه MS دریافت کننده سالین از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05).
نتیجهگیری: عصاره هیدروالکلی ترکیبی سه گیاه خرفه، گزنه و کندر با دوزهای 200 و 400 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن به دلیل اثر ترمیم و نورونزایی میتواند در بهبودی حافظه و تخریب نورونی در بیماری مولتیپل اسکلروزیس موثر باشد.
شهاب الدین ملازائی، امیرعباس مینایی فر، محبوبه میرحسینی، سعدیه دهقانی فیروزآبادی، دوره 25، شماره 4 - ( 10-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: ویروس کرونا با بروز مکانیسمهایی همچون افزایش ترومبوز میتواند منجر به نارسایی ارگانها شود که در پی آن لاکتات دهیدروژناز افزایش مییابد. این مطالعه به منظور تعیین سطح سرمی لاکتات دهیدروژناز مبتلایان به COVID-19 و عوامل موثر بر مرگ و میر آنان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 212 بیمار (57 مرد و 155 زن) مبتلا به COVID-19 با میانگین سنی 49.19±10.6 سال مراجعه کننده به بیمارستان امام علی(ع) شهر چابهار طی ششماه اول سال 1400 انجام شد. پس از کسب رضایت آگاهانه و اطلاعات دموگرافیک، از بیماران خون محیطی هپارینه اخذ شد. سطح لاکتات دهیدروژناز با استفاده از دستگاه اتوآنالیزور تعیین شد.
یافتهها: 29 نفر (13.67%) از بیماران فوت نمودند. میانگین سطح سرمی لاکتات دهیدروژناز بیماران فوت شده (708.420±96.25 U/L) در مقایسه با بیماران در قید حیات (640.360±96.80 U/L) از نظر آماری معنیداری نبود. در مقایسه بین دو گروه زنده مانده و فوت شده 25 درصد بیماران فوت شده در بخش مراقبتهای ویژه بستری و 90.90% بیماران زنده مانده در بخش داخلی بستری بودند (P<0.05). همه فوت شدگان و 85.85% زنده ماندگان سن 40 سال و بیشتر داشتند و این اختلاف از نظر آماری معنیدار نبود. 24.56% جانباختگان مرد و 90.32% بیماران زنده مانده زن بودند (P<0.05). 22.72% جانباختگان دارای تحصیلات دانشگاهی و 88.69% بیماران زنده مانده دارای تحصیلات دیپلم و زیر دیپلم بودند (P<0.05). 71.42% بیماران فوت شده لاغر و 91.37% بیماران زنده مانده دچار اضافه وزن بودند (P<0.05).
نتیجهگیری: بین سطح سرمی لاکتات دهیدروژناز بهبودیافتگان و جان باختگان بیماری COVID-19 تفاوتی وجود نداشت. سن 40 سال و بیشتر، شاخص توده بدنی لاغر و چاق مرضی، جنسیت مرد و نیاز به بستری در بخش مراقبتهای ویژه از عوامل خطر تعیین شدند.
|
|
|
|
|
|