[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations71893393
h-index3219
i10-index22086
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
7 نتیجه برای مردانی

دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر شهریار سمنانی، دکتر غلامرضا روشندل، دکتر مریم ابومردانی، دکتر نفیسه عبدالهی، دکتر سیما بشارت، دکتر عبدالوهاب مرادی، خدابردی کلوی، صبا بشارت، هانیه سادات میرکریمی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده

زمینه و هدف : سرطان کولورکتال سومین بدخیمی شایع در دنیا محسوب می‌شود. امروزه ارتباط نزدیکی بین سرطان کولورکتال و بعضی عادات فردی نظیر شیوه زندگی و رفتارهای تغذیه‌ای مشخص شده است. این مطالعه به منظور تعیین رابطه شاخص‌های تغذیه‌ای و ابتلاء به سرطان کولورکتال در استان گلستان انجام شد.

 

روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 47 بیمار مبتلا به سرطان کولورکتال که بیماری‌ آنان در سال‌های 84-1383 تشخیص داده شده بود و 47 فرد سالم در استان گلستان در سال 1385 انجام شد. برای هر یک از افراد مورد مطالعه پرسشنامه‌ای حاوی اطلاعات دموگرافیک و تغذیه‌ای (FFQ) تکمیل شد. برای مقایسه نسبت‌ها از آزمون کای‌اسکوئر استفاده شد.

 

یافته‌ها : در هر یک از دو گروه 4/40درصد افراد زن و 6/59درصد مرد بودند. انحراف معیار و میانگین سن گروه مورد و شاهد به ترتیب 52.4±13.4 و 52.1±13.1 سال بود. میزان انرژی مصرفی تام بیشتر از 5/1837 کیلوکالری در روز با بروز سرطان کولورکتال ارتباط معنی‌داری داشت (OR=3.8 95% CI: 1.2-11.3) . میزان ابتلاء به سرطان کولورکتال در افرادی که روش پخت غذا در اغلب آنها سرخ کردن بود؛ بیش از سایر گروه‌ها دیده شد (OR=3 95% CI: 0.8-11.1). مصرف چربی در مقادیر بالاتر از 5/118 گرم در روز خطر ابتلاء به سرطان کولورکتال را 5/6 برابر نسبت به سایر الگوهای مصرف چربی افزایش داد (95% CI: 1.5-28.8). بین مصرف سبزیجات و ابتلاء به سرطان کولورکتال ارتباط معنی‌داری مشاهده نشد.

 

نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که افزایش انرژی مصرفی تام، چربی بالا و پخت به روش سرخ کردن، نقش موثری را در ابتلاء به سرطان کولورکتال در این منطقه دارد.


مختار عراضپور، دکتر بصیر مجدالاسلامی، محمود بهرامی زاده، محمدعلی مردانی، محمدرضا کیهانی،
دوره 12، شماره 4 - ( زمستان 1389 )
چکیده

زمینه و هدف : روش‌های متنوع جراحی و غیرجراحی برای درمان پارگی تاندون آشیل استفاده می‌شود. یکی از روش‌های درمان غیرجراحی پارگی تاندون آشیل، استفاده از بریس‌های عملکردی می‌باشد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر بریس عملکردی با تحمل وزن و بدون تحمل وزن از تاندون پاتلا بر درمان بیماران مبتلا به پارگی تاندون آشیل انجام گردید. روش بررسی : در این مطالعه شبه‌تجربی 17 بیمار مبتلا به پارگی تاندون آشیل مراجعه کننده به کلینیک‌های ارتوپدی فنی شهر تهران در سال 1387 بررسی شدند. 3 بیمار در طی مطالعه حذف شدند و 14 بیمار باقی‌مانده به طور تصادفی به دو گروه بریس عملکردی با تحمل وزن و بریس عملکردی بدون تحمل وزن از تاندون پاتلا تقسیم شدند. مقدار درد، قدرت پلانتار فلکشن و دورسی فلکشن و نیز مدت زمان لازم برای افزایش مقدار دورسی فلکشن بریس و رسیدن به وضعیت نوترال اندازه‌گیری شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPSS-13 و آزمون‌های تی مستقل، تی زوجی و اسمیرونوف کولموگروف تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : سه نفر از 17 بیمار مطالعه را به پایان نرساندند. در هر گروه تفاوت میزان درد و قدرت دورسی فلکشن و پلانتار فلکشن در دو مرحله قبل و بعد از مداخله از نظر آماری معنی‌دار بود (P<0.05)؛ ولی بین دو گروه تفاوتی در میزان درد، قدرت دورسی فلکشن و پلانتار فلکشن از نظر آماری وجود نداشت. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که هر دو نوع بریس عملکردی با تحمل وزن و بریس عملکردی بدون تحمل وزن از تاندون پاتلا به یک میزان در کاهش درد و نیز مدت زمان لازم برای رسیدن مچ به وضعیت نوترال و افزایش قدرت دورسی فلکشن و پلانتار فلکشن بیماران موثر می‌باشند.
دکتر محمدرضا پورمند، هومن صدیقیان، زهرا عبدالصمدی، مریم کشت ورز، نادیا مردانی، صدیقه قورچیان، مرضیه حاجتی،
دوره 13، شماره 3 - ( پاييز 1390 )
چکیده

زمینه و هدف : نایسریا مننژیتیدیس باکتری بیماری‌زای اجباری انسان می‌باشد که به طور گذرا در بخش فوقانی دستگاه تنفس کلونیزه شده و در صورت عدم وجود علائم بیماری فرد به عنوان ناقل موقت شناخته می‌شود. بررسی اپیدمیولوژی و جمع‌آوری اطلاعات در مورد وضعیت کلونیزاسیون، اقدام مؤثری در راستای طراحی به موقع برنامه واکسیناسیون خواهد بود. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی ناقلین حلقی نایسریا در دانش آموزان 12-10ساله شهر تهران انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 364 دانش‌آموز پسر پایه چهارم و پنجم ابتدایی چهار دبستان مناطق یک، شش و سیزده تهران در بهار و زمستان سال 1387 انجام شد. نمونه‌گیری با استفاده از سواب استریل و کشت به روی محیط تایرمارتین آگار صورت گرفت. یافته‌ها : نایسریا مننژیتیدیس از ناحیه حلق هیچ دانش‌آموزی جدا نگردید. هیچ‌یک از دانش‌آموزان مورد مطالعه دارای علائم بیماری نبودند. ناحیه حلق 3 نفر (0.8 درصد) از دانش‌آموزان کلاس پنجم ناقل نایسریا لاکتامیکا بود. نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان‌دهنده عدم حضور عامل اصلی ایجاد کننده مننژیت در اوروفارنکس دانش‌آموزان بود.
دکتر مریم ابومردانی، دکتر محمدرضا رشیدی، دکتر مریم رف رف، دکتر سیدرفیع عارف حسینی، دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر حمیدرضا جوشقانی،
دوره 13، شماره 4 - ( زمستان 1390 )
چکیده

زمینه و هدف : یکی از مشکلات بیماران مبتلا به تالاسمی، آسیب بافتی ناشی از استرس اکسیداتیو در اثر انباشت آهن است. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی مکمل‌یاری ویتامینE بر فعالیت آنزیم‌های پاراکسوناز (PON)، سوپراکسیددیسموتاز (SOD) ، گلوتاتیون پراکسیداز (GPX) و لیپید پروفایل در بیماران مبتلا به بتاتالاسمی ماژور انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 60 بیمار مبتلا به بتاتالاسمی ماژور (25 مرد و 35 زن) با سن بیش از 18سال، در شهرستان گرگان طی سال 1388 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند و از نظر سن و جنس همسان شدند. گروه مداخله سه ماه تحت مکمل یاری ویتامینE به میزان 400 میلی‌گرم روزانه قرار گرفتند و گروه شاهد هیچ نوع مکملی را در این مدت دریافت نکردند. قبل از آغاز و در پایان دوره مطالعه نمونه‌های خون از همه بیماران جمع‌آوری شد و متغیرهای موردنظر شامل سطح سرمی ویتامین E، تری‌گلیسرید (TG)، لیپوپروتئین کم‌چگال (LDL-c)، لیپوپروتئین پرچگال (HDL-c)، ظرفیت کل آنتی‌اکسیدانی سرم (TAC) و فعالیت آنزیم‌های GPX، SOD و PON اندازه‌گیری شد. از Paired t-test برای مقایسه تغییرات متغیرهای مورد بررسی قبل و بعد از مداخله استفاده گردید. یافته‌ها : یافته‌ها نشان داد که در گروه مکمل یاری شده با ویتامین E ، افزایش معنی‌داری در سطح سرمی ویتامین E ، HDL-c ، فعالیت آنزیم PON و کاهش معنی‌داری در سطح GPX دیده شد (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که مکمل یاری ویتامین E در بیماران بتاتالاسمی ماژور می‌تواند اثرات کاهنده بر استرس اکسیداتیو و پروفایل لیپید داشته باشد.
ابراهیم بنی‌طالبی، کیهان قطره سامانی، گشتاسب مردانی، علی سهیلی، رویا انصاری سامانی، حسین تیموری،
دوره 14، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده

زمینه و هدف : اسفنگوزین-1-فسفات (S1P) در تنظیم، تکثیر، تمایز، هایپرتروفی و مقابله با مرگ برنامه‌ریزی شده سلولی و فعال‌سازی سلول‌های ماهواره‌ای (satellite cell) نقش دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین مقاومتی بر مقدار اسفنگوزین-1-فسفات، میزان بیان ژن اسفنگوزین-1-فسفات کیناز1 و ایزوفرم‌های مختلف زنجیره سنگین میوزینی (MHC I, IIa, IIb, IIx) عضلات اسکلتی تند و کند انقباض موش صحرایی نر انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار 8 هفته‌ای با وزن تقریبی 250-190 گرم انجام شد. موش‌ها به صورت تصادفی در دو گروه 12 تایی کنترل و تمرینی قرار گرفتند. نردبان مقاومتی یک متری با فاصله میله‌های 2 سانتی‌متری با شیب 85 درجه به‌عنوان وسیله تمرین مقاومتی و وزنه‌های متصل شده به دم حیوان به‌عنوان مقاومت استفاده شد. مقدار S1P در لایه کلروفرم به‌وسیله دستگاه HPLC اندازه‌گیری شد. برای بررسی بیان ژن اسفنگوزین-1-فسفات کیناز1 (SK1) و ایزوفرم‌های مختلف زنجیره سنگین میوزینی (MHC I, IIa, IIb, IIx) عضلات اسکلتی تند و کند موش‌ها از روش Real-Time PCR استفاده شد. بیان ژن‌ها در عضلات تاکننده بلند انگشت شست پا (Flexor Hallucis Longus: FHL) به عنوان عضله تندانقباض و عضله نعلی (Soleus: SOL) به عنوان کندانقباض بررسی گردید. داده‌ها با میانگین و انحراف معیار توصیف گردید و پس از انجام آزمون نرمالیتی Kolmogorov-Smirnov، مقایسه میانگین‌ها با نرم‌افزار SPSS-17 و independent t-test مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته‌ها : تمرین مقاومتی محتوای S1P در عضله FHL 0.292±1.042 pmol/mg weight و SOL 0.111±0.587 pmol/mg weight را در گروه تمرینی در مقایسه با عضله FHL 0.146±0.608 pmol/mg weight و SOL 0.159±0.427 pmol/mg weight گروه کنترل افزایش داد (P<0.05). به‌علاوه تمرین مقاومتی باعث تغییرات در بیان ژن SK1 در عضله تندانقباض FHL و کندانقباضSOL ، MHC I در عضله تندانقباضFHL و کندانقباضSOL ، MHC IIa در عضله تندانقباض FHL و کندانقباض SOL، MHC IIb در عضله تندانقباض FHL و کندانقباض SOL و MHC IIx در عضله کندانقباضSOL گروه‌تمرینی نسبت به گروه کنترل شد (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که تمرین مقاومتی سبب افزایش میزانS1P عضلانی و بیان MHCs و SK1 می‌گردد.
مختار عراض‌پور، منیره احمدی بنی، محمود بهرامی زاده، محمدعلی مردانی، مسعود غریب، نفیسه رستمی جمیل،
دوره 14، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده

زمینه و هدف : بهبود در راه‌رفتن غیرطبیعی کودکان مبتلا به فلج مغزی، اغلب یک هدف کلیدی در توانبخشی ارتوزها است. این مطالعه به منظور طراحی و ساخت ارتوز دینامیکی نئوپرنی و تعیین اثر آن بر راه رفتن کودکان مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک دای‌پلژی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبه‌تجربی روی 12 کودک (7 پسر و 5 دختر) مبتلا به فلج مغزی اسپاستیک دای‌پلژی در مرکز تحقیقات توانبخشی اعصاب کودکان دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران در سال 1389 انجام شد. ابتدا ارتوز دینامیکی نئوپرنی برای هر کودک به‌طور اختصاصی طراحی و ساخته شد. سپس به مدت شش هفته و روزانه به مدت 8-6 ساعت توسط کودکان استفاده گردید. از آزمون استاندارد راه‌رفتن ده‌متری برای ارزیابی سرعت، از معیار Visual Analogue Scale برای تعیین میزان تغییرات راه‌رفتن و از الکتروگونیومتر برای ارزیابی میزان دامنه حرکتی زانو استفاده شد. اطلاعات قبل و بعد استفاده از ارتوز ثبت شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-16 و آزمون‌های آماری Kolmogorov-Smirnov و Paired t-test تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : میزان تغییرات قبل و بعد استفاده از ارتوز در میزان زاویه زانو 4.61±18.31- درجه، سرعت راه رفتن 1.82±0.50- متر بر ثانیه و راه‌رفتن 1.51±4.18 تعیین شد. میزان بهبودی در زاویه زانو و راه‌رفتن پس از استفاده از ارتوز معنی‌دار بود (P<0.05). تغییرات مقادیر در سرعت راه‌رفتن قبل و بعد استفاده ارتوز از نظر آماری معنی‌دار نبود. نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که ارتوز دینامیکی نئوپرنی سبب بهبود تغییرات راه‌رفتن و زاویه زانو کودکان مبتلا به فلج مغزی می‌گردد.
مهین روزی طلب، بیژن محمدی، صدیقه ابراهیمی، عزیزالله پورمحمودی، جان محمد ملک‌زاده، کرامت اله زندی قشقایی، مرجان مردانی حموله،
دوره 15، شماره 2 - ( تابستان 1392 )
چکیده

زمینه و هدف : شیوع ناهنجاری‌های لوله عصبی براساس نژاد، موقعیت جغرافیایی و عوامل مستعد کننده دیگر در هر ناحیه متفاوت است. این مطالعه ده ساله به منظور تعیین شیوع ناهنجاری‌های لوله عصبی و عوامل خطرزای مرتبط با آن در یاسوج انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد – شاهدی روی نوزادان متولد شده در زایشگاه بیمارستان امام سجاد (ع) شهر یاسوج طی سال‌های 89-1380 انجام شد. گروه مورد شامل 78 نوزاد با ناهنجاری‌های لوله عصبی از بین 36755 نوزاد متولد شده انتخاب گردید و 78 نوزاد سالم که در همان مدت و در همان بیمارستان به‌دنیا آمدند؛ به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شدند. اطلاعات توسط چک لیست ثبت شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-19 و آزمون‌های آماری Chi-Square، رگرسیون لجستیک و نسبت شانس (OR) تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : شیوع ناهنجاری‌های لوله عصبی 12/2 در هزار تولد زنده تعیین شد. در 59 نوزاد (75.65%) آنانسفالی و در 19 نوزاد (24.35%) اسپینابیفیدا مشاهده شد. نسبت جنسی ناهنجاری دختران به پسران 1.5 تعیین شد. بیشترین موارد ناهنجاری‌های لوله عصبی در مادران رده سنی 36-27 سال (53.85%) یافت شد. تفاوت آماری معنی‌داری بین تعداد حاملگی و تعداد سقط بین دو گروه مورد و شاهد یافت نشد. 10 مادر (12.8%) از گروه مورد و 7 مادر (8.97%) از گروه شاهد سابقه مصرف دخانیات (قلیان) داشتند که از نظر آماری تفاوت معنی‌داری نشان نداد. 52 مادر (66.7%) از گروه مورد و 30 مادر (38.5%) از گروه شاهد سابقه عدم مصرف اسیدفولیک داشتند (CI95%: 1.4-6.15, OR=2.93, P<0.001). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که شیوع ناهنجاری‌های لوله عصبی در یاسوج نسبتاً بالا بوده و عدم مصرف اسیدفولیک توسط مادران 2.93 برابر خطر ابتلا به ناهنجاری را می‌افزاید.

صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.13 seconds with 33 queries by YEKTAWEB 4660
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)