11 نتیجه برای مرتضوی
یوسف مرتضوی درازکلا، ابراهیم نصیری فرمی، دکتر موسی میرحسینی،
دوره 4، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1381 )
چکیده
حفظ سلامت بیماران و جلوگیری از ایجاد عارضه در حین لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه، از نکات بسیار مهمی است که در صورت عدم توجه در این مرحله حساس می تواند، تغییرات مخرب همودینامیک را به دنبال داشته باشد. افزایش فشار خون (هیپرتانسیون) و افزایش ضربان قلب (تاکیکاردی)، دو عارضه بزرگ این مرحله اند که می توانند به عوارض خطرناکی همچون خون ریزی مغزی و انفارکتوس میوکارد منتهی شوند. از طرفی لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه به منظور حفظ راه هوایی مطمئن و پیشگیری از آسپیراسیون محتویات معده و ترشحات خونی و چرکی و همچنین بهبود تهویه مکانیکی در هنگام تهویه ریوی روده ای با فشار مثبت (IPPV) در سرتاسر عمل جراحی و بیهوشی عمومی ضرورت پیدا می کند. در این مطالعه، تغییرات فشار خون و نبض در دو روش لوله گذاری تراشه از طریق دهان (oral intubation) و بینی (nasal intubation) مورد ارزیابی قرار گرفته است. این بررسی با 70 بیمار ASA1، در محدوده سنی 55-16 سال، که برای عمل جراحی و بیهوشی نیاز به لارنگوسکوپی و لوله گذاری تراشه داشته اند، انجام گردید. برای 35 بیمار، لوله گذاری تراشه از راه دهان و در 35 بیمار دیگر لوله گذاری از راه بینی انجام گردید. داروهای اولیه قبل از بیهوشی (پره مدیکاسیون) در تمام بیماران بر حسب وزن یکسان بود. القا بیهوشی در همه بیماران با تجویز 1.5 میلی گرم/ کیلوگرم ساکسنیل کولین، و 5 میلی گرم / کیلوگرم تیوپنتال سدیم انجام گرفت. سپس با تیغه مکینتاش، لارنگوسکوپی و با لوله کافدار، لوله گذاری صورت گرفت. میزان نبض و فشار خون بیماران بلافاصله بعد از لوله گذاری (دقیقه 1) و در دقایق 3 و 5 اندازه گیری و ثبت گردید. اطلاعات به دست آمده بر اساس نرم افزار رایانه ای SPSS و با استفاده از آزمون های اندازه گیری داده های تکراری و آزمون مقایسه زوج ها تجزیه و تحلیل شد و تفاوت در هر نقطه با P<0.05 معنی دار تلقی شد. نتایج نشان می دهد که در هر دو روش لوله گذاری از راه دهان و بینی، فشار خون و نبض بیماران افزایش داشته، و تفاوت این افزایش در روش لوله گذاری از راه بینی با روش مقابل، از نظر آماری معنی دار بوده است.(p=0.000). تغییرات قابل توجه همودینامیک، می تواند در بیماران قلبی و عروقی مشکل آفرین باشد. بر این اساس پیشنهاد می گردد، دست اندرکاران بیهوشی با مانیتورینگ مداوم نبض و فشار خون در این مرحله حساس و تمهیدات مراقبتی و دارویی از عوارض احتمالی ناشی از بیهوشی عمومی بکاهند.
حسین کریمی مونقی، دکتر اکبر درخشان، مهندس ناصر ولایی، فتیحه مرتضوی،
دوره 5، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1382 )
چکیده
مقدمه و هدف: نظر به اهمیت یادگیری مهارت های عملی به ویژه در رشته های علوم پزشکی و تناقضاتی که در مورد میزان تاثیر روش های آموزش وجود دارد و این که بعضی از این روشها دارای مزایای از نظر تاثیر در یادگیری، سهولت، سرعت و هزینه می باشد. لذا به منظور مقایسه تاثیر دو روش آموزش ویدیویی و نمایش بر میزان یادگیری مهارت های عملی دانشجویان این تحقیق در سال 1381 انجام شد. مواد و روشها: تحقیق به روش تجربی روی تعداد 40 دانشجوی پرستاری و مامایی انجام گرفت. نمونه ها با توجه به رشته تحصیلی به طور تصادفی به گروه های 1 و 2 تقسیم شدند. پیش آزمون در حیطه شناختی با آزمون کتبی کوتاه پاسخ برای اندازه گیری میزان دانش و در حیطه روانی - حرکتی با چک لیست برای سنجش میزان مهارت انجام شد. هر گروه یک مهارت را با روش نمایش (متداول) و مهارت دیگر را با روش ویدیویی آموزش دیدند. مهارت ها شامل تعویض پانسمان و دست شستن به روش جراحی بود. مطابق رویه قبلی بعد از 24 ساعت پس از آزمون با همان معیار انجام و تأثیر هر یک از روش ها در دو حیطه شناختی و روانی حرکتی تعیین و با آزمون تی مورد قضاوت آماری قرار گرفت. یافته ها: میزان یادگیری کلی در روش نمایشی بیشتر از روش ویدیویی بود (0.05>p) میزان یادگیری در حیطه شناختی در مهارت دست شستن با روش نمایش 1.5±16.20 و با روش ویدیویی 1±15.25 بود. میزان یادگیری در حیطه روانی - حرکتی در مهارت دست شستن با روش نمایش 1.5±16.85 و با روش ویدئویی 1.4±15.94 بود (0.05>p). میزان یادگیری در حیطه شناختی در مهارت تعویض پانسمان با روش نمایش 1.8±15.60 و با روش ویدیویی 1±15.50 بود. میزان یادگیری در حیطه روانی - حرکتی در مهارت تعویض پانسمان با روش نمایش 1.3±16.78 و با روش ویدیویی 1±16.12 بود (0.05>p)نتیجه گیری: روش آموزش متداول (نمایشی) نسبت به روش ویدیویی تاثیر بیشتری بر یادگیری مهارت های عملی به ویژه در حیطه روانی - حرکتی دارد. لذا ضمن توصیه به کارگیری این روش، انجام پژوهش در سایر مهارت ها و در سایر رشته های تحصیلی دانشگاهی توصیه می گردد.
ابراهیم نصیری، دکتر رضاعلی محمدپور، یوسف مرتضوی، میترا خرمی،
دوره 6، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1383 )
چکیده
مقدمه و هدف: کاف لوله های تراشه ای برای حفظ و نگهداری فشار مثبت راه هوایی در طی تهویه مکانیکی عمل می کند و موجب پیشگیری از آسپیراسیون محتویات حلق می شود. در روش معمول بیهوشی با نایتروس اکساید (N2O) ممکن است فشار داخل کاف افزایش یابد. از روش های مختلفی برای کنترل فشار داخل کاف استفاده شد که هر کدام از آنها ممکن مشکلاتی را داشته باشند. در این مطالعه تغییرات فشار داخل کاف که کاف به وسیله هوا یا لیدوکائین یک درصد و یا ترکیب نایتروس اکساید و اکسیژن پر می شود را مورد بررسی قرار دادیم.مواد و روش ها: در یک کارآزمایی بالینی، تغییرات فشار کاف در 224 بیمار تحت جراحی انتخابی عمومی و ارتوپدی که تحت بیهوشی با نایتروس اکساید 50 درصد و اکسیژن بودند، تحت مطالعه قرار گرفتند. ابتدا بیماران در دو بلوک لوله سوپا و راش تقسیم شدند. بعد از انجام بیهوشی عمومی مشابه کاف لوله تراشه به طور تصادفی ساده، با هوا یا لیدوکائین یک درصد و یا مخلوط نایتروس اکساید و اکسیژن به گونه ای پر می شد که در هنگام تهویه مکانیکی هیچ گونه نشتی از اطراف کاف در دهان وجود نداشت و صدایی شنیده نمی شد (روش رایج) و سپس مسیر پیلوت کاف به ماتومتر فشارسنج ژاپنی متصل شد و فشار کاف به طور مداوم از زمان شروع و به فاصله هر 10 دقیقه ثبت می شد. عوارض بعد از عمل مثل درد گلو، سرفه، گرفتگی صدا و درد محل عمل و عوارض دیگر تا 24 ساعت بعد عمل بررسی و ثبت شد. بیمارانی که لوله گذاری مشکل داشتند و طول مدت بیهوشی آنها کمتر از نیم ساعت بود حذف شدند. نتایج با استفاده از آزمون های آماری تی، Parired،ANOVA و کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج نشان داد فشار داخل کاف در هر دو نوع لوله راش و سوپا در زیر گروه هوا، به تدریج در طی بیهوشی افزایش می یافت که این افزایش در دقیقه 70 بیهوشی بیشترین میزان را داشته است به ترتیب46 ± 197 میلی متر جیوه و 25 ±86 میلی متر جیوه که افزایش قابل ملاحظه ای بوده است (P<0.05). در گروه های لیدوکائین یک درصد و مخلوط نایتروس و اکسیژن تغییرات قابل ملاحظه نبود. همچنین نتایج نشان داد که در تمامی مراحل فشار داخل کاف در هر دو نوع لوله از سطح استاندارد بالاتر بوده است. ضمن این که اختلاف فشار هم قابل ملاحظه بوده است (P<0.05).نتیجه گیری: در بیهوشی با نایتروس اکساید به علت نفوذ آن به داخل کاف لوله های تراشه سوپا و راش، افزایش فشار ایجاد می شود. زمانی که کاف لوله تراشه به وسیله لیدوکائین یک درصد و یا مخلوط نایتروس اکساید و اکسیژن که برابر با غلظت گاز دمی باشد، پر شود. این فشار ثابت بوده و در طی بیهوشی کمتر از گروهی که کاف با هوا پر می شود تغییر می کند. لذا ضمن توصیه برای استفاده از این دو پژوهش، ماتیتورینگ مداوم فشار کاف لوله تراشه توصیه می شود.
فروغ السادات مرتضوی، محمدحسن رخشانی،
دوره 6، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1383 )
چکیده
مقدمه و هدف: زایمان فرایندی توام با درد است و یکی از وظایف ماما کاستن از شدت درد بیمار می باشد. در این راستا کاهش طول مراحل زایمانی همواره مورد توجه قرار گرفته است و برای دستیابی به این هدف داروهایی جهت کاهش طول مراحل زایمان مورد استفاده قرار می گیرد که بعضا اثرات آنها هنوز مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف این پژوهش بررسی اثرات سه داروی رایج در بخش زایمان یعنی هیوسین، آتروپین و پرومتازین بر طول مراحل زایمان و سرعت پیشرفت زایمان می باشد.مواد و روش ها: براساس یک مطالعه نیمه تجربی، طول مدت زایمان و سرعت پیشرفت زایمان و مدت مراحل زایمان در 120 زن چندزا با سابقه زایمان طبیعی که یکی از سه داروی مذکور را دریافت کرده بودند و همچنین 40 زنی که هیچ دارویی دریافت نکرده بودند، مورد مقایسه قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمون های آماری کای اسکوئر، آنالیز واریانس و آزمون کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین سرعت کوتاه شدگی گردن رحم و میانگین سرعت نزول سر در لگن در چهار گروه مورد بررسی تفاوت معنی داری ندارد. ولی میانگین سرعت اتساع گردن رحم در چهار گروه مورد بررسی تفاوت معنی داری نشان می دهد (P<0.05). میانگین سرعت اتساع گردن رحم در زنانی که دارو دریافت نموده بودند، کمتر از میانگین سرعت اتساع گردن رحم در گروهی بود که هیچ دارویی دریافت نکرده بودند. میانگین مدت مرحله اول زایمان نیز در چهار گروه مورد بررسی تفاوت معنی داری نشان داد (P<0.05). در این مورد نیز میانگین مدت مرحله اول زایمان در زنان دریافت کننده دارو طولانی تر از گروهی بود که هیچ دارویی دریافت نکرده بودند. میانگین مدت مرحله دوم زایمان و مدت مرحله سوم زایمان در چهار گروه اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشت.نتیجه گیری: تجویز این داروها موجب کاهش سرعت پیشرفت زایمان و افزایش طول مرحله اول زایمان می گردد. لذا کاربرد آنها موجب به تاخیر انداختن زایمان، به هدر دادن دارو و تحمیل عوارض جانبی این داروها به بیمار می باشد.
دکتر احمدعلی شیرافکن، دکتر بهنوش مرتضوی مقدم، دکتر محمد موجرلو، دکتر زهرا رزقی، ناصر بهنام پور، دکتر محمدمهدی مطهری،
دوره 10، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : هایپرتروفی بطن چپ (LVH) عامل خطر مستقل برای مرگ و حوادث قلبی و عروقی میباشد. LVH و اختلال عملکرد کلیوی هر دو علایم آسیب به اندامهای انتهایی میباشند. این مطالعه به منظور تعیین همبستگی هایپرتروفی بطن چپ در اکوکاردیوگرافی با یافتههای کلیوی در بیماران مبتلا به فشارخون اولیه انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی - تحلیلی 102بیمار مبتلا به پرفشاری خون اولیه بدون بیماری زمینه دیگر که در اکوکاردیوگرافی نیز هایپرتروفی مرکز بطن چپ اثبات شده بود، در مرکز آموزشی درمانی 5 آذر گرگان طی سالهای 85-1384 بررسی شدند. آزمایش تجزیه ادرار، BUN و کراتینین سرم، سونوگرافی کلیهها و مجاری ادرار برای بیماران انجام شد. LVH براساس LVMI> 135 g/m² در مردان و LVMI> 110 g/m² در زنان تعریف شد. اختلال عملکرد کلیوی از طریق اندازهگیری سطح کراتینین سرم و ارزیابی پروتئینوری و یافتههای سونوگرافی کلیهها و مجاری ادراری بررسی شد. یافتهها : میانگین سنی افراد 8/8±60 تعیین شد. 59 نفر نوع خفیف ، 36 نفر نوع متوسط و 7 نفر به نوع شدید LVH مبتلا بودند. انحرافمعیار و میانگین کراتینین و BUN به ترتیب 12/1±09/1 و 76/10±6/20 میلیگرم در دسیلیتر تعیین شد. این مطالعه نشان داد که با افزایش شدت LVH مقدار آسیب کلیوی افزایش یافته است. بین وجود اسکار در سونوگرافی و شدت LVH در اکوکاردیوگرافی رابطه معنیداری وجود داشت (05/0P<). نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که درصد بالایی از بیماران مبتلا به فشارخون اولیه به آسیب کلیوی مبتلا هستند و BUN ، کراتینین و وجوداسکار در سونوگرافی میتواند مارکرهای مناسبی برای شناسایی آسیب اندامهای انتهایی ناشی از فشارخون و میزان کنترل آن باشد.
یوسف مرتضوی، دکتر ابراهیم علیجان پور، ام لیلا ربیعی، حسین باباتبار، ابراهیم نصیری،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : یکی از شایعترین و ناخوشایندترین عوارض بعد از بیهوشی، تهوع و استفراغ است که باعث اسپاسم، هیپوکسی و آسپیراسیون ریوی میشود. پروپوفول و متوکلوپرامید دو داروی قابل دسترس میباشند که تجویز هر کدام میتواند؛ به نوعی در کاهش تهوع و استفراغ بعد از عمل موثر باشد. از طرفی تجویز دگزامتازون همراه با داروهای یاد شده تاثیر بهسزایی در کاهش تهوع و استفراغ دارد. این مطالعه به منظور مقایسه تاثیر داروهای متوکلوپرامید و پروپوفول همراه با دگزامتازون در جلوگیری از ایجاد تهوع و استفراغ بعد از اتمام بیهوشی عمومی انجام گرفت.
روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 100 بیمار ASAI و ASAII در محدوده سنی 60-16 سال که طی سالهای 85-1384 برای عمل جراحی انتخابی ارتوپدی اندامها تحت بیهوشی عمومی قرار گرفته بودند؛ بهطور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. به تمامی بیماران داروهای پرهمدیکاسیون، اینداکشن و بیهوشی یکسان داده شد. به گروه اول (48 نفر) متوکلوپرامید (mg10) به همراه دگزامتازون (mg8) و به گروه دوم (52 نفر) پروپوفول (mg20) با دگزامتازون (mg8) داخل وریدی 5 دقیقه قبل از اتمام عمل جراحی تزریق گردید و تا 4 ساعت بعد از عمل شیوع تهوع و استفراغ در هر گروه ثبت شد. دادههای بهدست آمده با استفاده از آزمونهای تی استودنت، کایاسکوئر و تست دقیق فیشر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها : میزان تهوع در گروه اول 4/35درصد و در گروه دوم 5/11درصد به دست آمد (P<0.05). همچنین شیوع استفراغ در گروه اول 7/27 درصد و در گروه دوم 7/7 درصد بود (P<0.05).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که پروپوفول همراه با دگزامتازون باعث کاهش معنیدار تهوع و استفراغ در بیماران بعد از بیهوشی عمومی در مقایسه با متوکلوپرامید همراه دگزامتازون میگردد.
دکتر محمدرضا مطیع، دکتر مجتبی موسوی بزاز، ناصر بهنام پور، دکتر بهنوش مرتضوی، دکتر محمدرضا کلانی،
دوره 11، شماره 4 - ( زمستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : آپاندیسیت حاد یکی از شایعترین اورژانسهای جراحی است و علیرغم معاینه فیزیکی و شرح حال دقیق، تشخیص آن قبل از عمل، یک مشکل اساسی است. روشهایی که به تشخیص آپاندیسیت کمک میکنند؛ شامل سونوگرافی، لاپاراسکوپی، سیتی اسکن و MRI میباشند. این مطالعه به منظور ارزیابی دقت سونوگرافی در تشخیص آپاندیسیت حاد انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی آیندهنگر روی 265 بیمار مشکوک به آپاندیسیت مراجعه کننده به اورژانس مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان طی شهریور 1384 لغایت شهریور 1385 انجام شد. بیماران مشکوک به آپاندیسیت توسط جراح عمومی ویزیت شدند و تمامی بیماران تحت سونوگرافی قرار گرفتند. بررسیهای سونوگرافی با روش High graded compression انجام شد و نتایج آن با یافتههای بالینی و آسیبشناسی مقایسه شد. یافتهها : نتایج سونوگرافی نشاندهنده 66 درصد حساسیت، 94 درصد ویژگی ، 98 درصد ارزش اخباری مثبت و 40 درصد ارزش اخباری منفی بود. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که سونوگرافی در تایید تشخیص بالینی کمککننده است و استفاده از سونوگرافی قدرت تشخیص را افزایش داده و در کاهش لاپاروتومی منفی و اجتناب از آپاندکتومی غیرضروری کمککننده است.
دکتر محمدعلی خلیلی، محمدهادی مرتضوی، علیرضا ملاعباسی، مجید لطفی هرمزد آبادی، دکتر محمود اخوان تفتی، سمیه صفری ممزوجی،
دوره 13، شماره 4 - ( زمستان 1390 )
چکیده
زمینه و هدف : دوران حاملگی یکی از حساسترین و پرمخاطرهترین دوران زندگی است. مصرف موادمخدر از جمله داروی محرک و توهمزای اکستازی یا 3 و 4 متیلن دیاکسیمتآمفتامین (MDMA) میتواند مستقیماً این دوره را تحتالشعاع قراردهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر داروی اکستازی در دوران حاملگی بر دستگاه تولید مثل موش ماده BALB/c انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 15 سر موش ماده از نژاد BALB/c با وزن تقریبی 25 گرم مورد استفاده قرار گرفتند. 10 سر موش در گروه تجربی و 5 سر موش در گروه کنترل به صورت تصادفی قرار گرفتند. حاملگی موشها پس از تحریک تخمکگذاری با داروی PMSG+hCG و جفتگیری ثبت شد. داروی اکستازی به میزان mg/kg5 به گروه تجربی و سالین فیزیولوژیک به گروه کنترل در روزهای 7 و 14 حاملگی تزریق شد. پس از فیکس کردن نمونهها، مقاطعی با ضخامت µm5 و فواصل منظم µm200 با استفاده از دستگاه میکروتوم دوار (Leitz, Germany) به صورت نمونهگیری تصادفی منظم از اجزاء دستگاه تناسلی موش تهیه گردید. از هر جزء دستگاه تناسلی 8 اسلاید انتخاب و پس از رنگآمیزی با رنگ هماتوکسیلین- ائوزین، وضعیت فولیکولهای تخمدان از نظر تعداد فولیکولهای بدوی، اولیه، ثانویه، بالغ، Atretic و همچنین اجسام زرد و سفید و نیز ساختار بافتی لوله رحم، شاخ رحم، تنه رحم و واژن در دو گروه تجربی و کنترل با میکروسکوپ نوری مطالعه شد. نتایج حاصله از شمارش فولیکولها با استفاده از نرمافزار SPSS-17 و آزمونهای کایاسکوئر و تست دقیق فیشر تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میزان فولیکولهای اولیه در گروه تجربی 18.42 درصد و در گروه کنترل به میزان 33.33 درصد افزایش یافت (P<0.01). در حالی که فولیکولهای بالغ در گروه تجربی افزایش چشمگیر داشت (P<0.03). همچنین تعداد اجسام سفید در گروه تجربی کمتر از اجسام سفید گروه کنترل بود (P<0.01). نتایج بهدست آمده از فولیکولهای بدوی ، ثانویه ، Atretic و جسم زرد تفاوت معنیداری را بین دو گروه نشان نداد. در نواحی لوله رحم و شاخهای رحم گروه تجربی تغییرات سلولی، به خصوص در مرز بین سلولی و در داخل لومن شاخ رحم مواردی با ماهیت ترشحی مشاهده شد. در دیگر بخشهای مجاری تولید مثل شامل جسم رحم و واژن بین دو گروه تغییرات بافتی - سلولی ایجاد نگردید. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که اکستازی با دوز 5 میلیگرم بر کیلوگرم در موشهای ماده باعث تغییرات بافتی بر روی ساختار سلولی بخش اولیه لولههای تولید مثل میشود. همچنین روند بالغ شدن فولیکولها را سرعت بخشیده و در روند تبدیل آنها به جسم سفید اثر بازدارنده دارد.
یوسف مرتضوی، نوین نیک بخش، ابراهیم علیجانپور، ام لیلا ربیعی، آسیه خلیل پور، سبحان مرتضوی،
دوره 16، شماره 1 - ( بهار 1393 )
چکیده
زمینه و هدف:تهوع و استفراغ پس از عمل یکی از علل شایع موربیدیتی پس از اعمال جراحی است که میتواند باعث هیپوکسی، پنومونی آسپیراتیو، دهیدراتاسیون، تاخیر در ترخیص بیمار و اختلالات الکترولیتی شود. این خطر در بیماران لاپاراسکوپی، معده پر، ترومای چشم، ضربه به سر و سزارین بیشتر است. این مطالعه به منظور تعیین اثر داروهای اندانسترون و متوکلوپرامید همراه با دگزامتازون بر میزان تهوع و استفراغ بعد از جراحی کله سیستکتومی به روش لاپاراسکوپی انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی دوسوکور روی 100 بیمار ASA,I-II تحت عمل کلهسیستکتومی به روش لاپاراسکوپی انجام شد. بیماران به طور تصادفی به دو گروه 50 نفری تقسیم شدند. به همه بیماران داروهای پرهمدیکاسیون، اینداکشن و بیهوشی یکسان داده شد. به گروه اول متوکلوپرامید (10 mg/kg/bw) به همراه دگزامتازون (8 mg/kg/bw)و به گروه دوم اندانسترون(4 mg/kg/bw)با دگزامتازون(8 mg/kg/bw)داخل وریدی 5 دقیقه قبل ازاتمام عمل جراحی تزریق گردید و تا 4 ساعت بعد از عمل شیوع تهوع و استفراغ در هر دو گروه ثبت شد. یافتهها :بروز تهوع در گروه اول و دوم به ترتیب در 19 نفر (38 درصد) و 14 نفر (28 درصد) و میزان بروز استفراغ در گروههای اول و دوم به ترتیب در 15 نفر (30 درصد) و 8 نفر (16 درصد) تعیین شد و این مقادیر اختلاف آماری معنیداری نداشتند. نتیجهگیری : داروی اندانسترون همراه با دگزامتازون در مقایسه با داروی متوکلوپرامید همراه با دگزامتازون سبب کاهش غیرمعنیدار تهوع و استفراغ پس از عمل جراحی کلهسیستکتومی به روش لاپاراسکوپی گردید.
سید غلامرضا مرتضوی مقدم، اصغر زربان، علی میرشاهی،
دوره 24، شماره 3 - ( پاییز 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: آسم اختلال مزمن راههای هوایی، با انسداد برگشت پذیر، التهاب مجاری هوایی و با عوارض زیادی همراه است. امروزه شیوع بیماری در حال افزایش است. رژیم غذایی، شاخصهای آنتی اکسیدانی و همچنین کمبود ویتامین D با بروز بیماری در ارتباط است. این مطالعه به منظور تعیین اثر ویتامین D بر عملکرد ریه و سطح سرمی ایمنوگلبولین E و ظرفیت تام آنتیاکسیدانی در بیماران مبتلا به آسم انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی شاهددار تصادفی شده روی 60 بیمار مبتلا به آسم بالای 16 سال با عدم کنترل کامل علائم مراجعه کننده به کلینیک فوق تخصصی بیمارستان ولیعصر در سال 1398 انجام شد. بیماران به طور تصادفی ساده به روش بلوکه سازی به دو گروه 30 نفری کنترل (دریافت کننده پلاسبو) و مداخله (دریافت کننده کپسول 2000 واحدی ویتامین D به مدت 12 هفته) تقسیم شدند. در ابتدا و انتهای مطالعه از بیماران نمونه خون به میزان 5 میلیلیتر اخذ و اسپیرومتری انجام شد. در سرم بیماران پارامترهای ظرفیت تام آنتیاکسیدانی (TAC)، ایمنوگلبولین E و ویتامین D اندازهگیری و مقایسه گردید.
یافتهها: میانگین FVC، سطح سرمی ویتامین D و TAC گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل در انتهای مطالعه افزایش آماری معنیدار و میانگین سطح IgE کاهش آماری معنیدار نشان دادند (P<0.05). میانگین نمره FEV1 و FEV1 / FVC در دو گروه کنترل و مداخله در انتهای مطالعه تفاوت آماری معنیداری نداشتند.
نتیجهگیری: مصرف قرص ویتامین D سبب افزایش میانگین FVC و TAC در بیماران مبتلا به آسم گردید.
حسین خدابخشی، سودابه باقری مقدم، مسعود محمدی*، نازنین مرتضوی،
دوره 26، شماره 2 - ( تابستان 1403 )
چکیده
زمینه و هدف: سلامت دهان و دندان به عنوان مسیر ورودی تغذیه، نقش بیبدیل در تکلم و زیبایی چهره، یکی از مهمترین عوامل اثرگذار در فعالیتهای فیزیکی، اجتماعی و روانشناختی افراد است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین شاخص پوسیدگی دندانی (DMFT) و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت دهان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 61 بیمار (29 مرد و 32 زن) در محدوده سنی 50-20 سال مراجعه کننده به کلینیک دانشکده دندانپزشکی گرگان طی سال 1398 انجام شد. شاخص DMFT آزمودنیها شامل پوسیدگی (Decay)، از دست دادن دندان (Missing) و پر کردگی دندان (Filling) محاسبه گردید. کیفیت زندگی با استفاده از پرسشنامه 36 سؤالی DIDL (Dental Impact on Daily Living) در پنج حیطه شامل ظاهر و زیبایی دندانها، احساس راحتی در دهان، عملکرد کلی دهان و دندان، محدودیتهای غذا خوردن و درد دندان و مفصل فک مورد سنجش قرار گرفت. نمرات حاصله در سه دسته ناراضی (زیر صفر)، نسبتاً راضی (صفر تا 7) و راضی (بیش از 7) تقسیمبندی شدند.
یافتهها: میانگین نمره کیفیت زندگی مرتبط با سلامت دهان برابر 5.14±0.229 محاسبه شد که نشاندهنده سطح رضایت نسبی از کیفیت زندگی است. ضریب همبستگی پیرسون بین DMFT و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت دهان -0.358 محاسبه شد که براساس آن بین DMFT و کیفیت زندگی (سطح رضایت فرد) رابطه معکوس و معنیدار وجود داشت (P<0.05). میانگین DMFT در دامنه 0-28 برابر 9.36 با بیشترین فراوانی 7 و 11 و 13 بود که هر یک 11.5% از حجم نمونه را شامل شدند. پوسیدگی (D) در دامنه 0-12 با میانگین 3.44، از دست دادن دندان (M) در دامنه 0-19 با میانگین 1.98 و پرکردگی دندان (F) در دامنه 0-13 با میانگین 3.93 قرار داشتند.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشاندهنده اثرگذاری معکوس شاخص پوسیدگی دندانی بر کیفیت زندگی بیماران است. کیفیت زندگی وابسته به سلامت دهان و دندان به عنوان یک ساختار چندوجهی بر ابعاد مختلف ظاهر و زیبایی، احساس راحتی دهانی و محدودیتهای غذا خوردن به عنوان مؤلفههای بسیار پراهمیت در کیفیت زندگی و رضایت از زندگی تاثیر میگذارد.