[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2020
Citations72792932
h-index3317
i10-index21465
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
6 نتیجه برای قربانیان

قدرت اله فلسفی نیا، دکتر محمدتقی قربانیان، دکتر تقی لشکر بلوکی، دکتر محمود اله دادی سلمانی،
دوره 14، شماره 2 - ( تابستان 1391 )
چکیده

زمینه و هدف : هم‌کشتی سلول‌های بنیادی یکی از روش‌های مورد استفاده محققین علم سلول‌درمانی است. با این روش می‌توان باعث بهبود شرایط کشت و تمایز بهتر سلول‌های بنیادی شد. عوامل رشد عصبی، مولکول‌هایی هستند که نقش‌های بسیار حیاتی در بقاء، تکثیر و تمایز سلول‌های بنیادی دارند. این مطالعه به منظور ارزیابی بیان عوامل نوروتروفیک یا رشد عصبی و سرعت تکثیر سلول‌های بنیادی عصبی (Neural Stem Cells: NSCs) در هم‌کشتی این سلول‌ها با سلول‌های بنیادی مزانشیمی (Mesenchymal Stem Cells: MSCs) انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 40 سر موش صحرایی بالغ نژاد ویستار در دانشکده زیست‌شناسی دانشگاه دامغان انجام شد. سلول‌های NSC و MSC از موش‌های صحرایی استخراج شدند. برای جداسازی NSCs ، ناحیه شکنج دندانه‌ای هیپوکامپ برداشته شد. پس از هضم مکانیکی و آنزیمی، توده سلولی در محیط DMEM/F12 حاوی FBS کشت داده شد. برای جداکردن MSCs مغز استخوان، استخوان‌های فمور و تیبیا تخلیه و در محیط فوق‌الذکر کشت داده شد. هم‌کشتی NSCs با MSCs در ظرف ترانس‌ول و در محیط DMEM/F12 حاوی FBS انجام شد. تعیین هویت سلولی، سرعت تکثیر و نیز بیان عوامل نوروتروفیک (CNTF‎, BDNF, ‎GDN‎F, ‎NT-‎3) به ترتیب با روش‌های ایمنوسیتوشیمی، هموسایتومتر و RT-PCR انجام گردید. یافته‌ها : مقایسه نیمه کمی بیان عوامل نوروتروفیک بین گروه‌های ‎NSC‎ هم‌کشتی و NSCs که به تنهایی (کنترل) کشت شده بود؛ تفاوتی نشان نداد؛ ولی نتایج نشان داد که الگوی بیان ‎NTFs (neurotrophins) در NSCs و ‎‎MSCs‎ مشابه یکدیگر هستند. تکثیر NSCs در شرایط هم‌کشتی به‌طور معنی‌داری افزایش یافت (P<0.05).
فاطمه طاهری، مریم حاجی قاسم کاشانی، محمدتقی قربانیان، لیلی حسین پور،
دوره 14، شماره 3 - ( پاییز 1391 )
چکیده

زمینه و هدف : استفاده از القاگرهای شیمیایی برای تمایز سلول‌های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان بالغ (BMSCs) به سلول‌های عصبی مورد توجه محققین است و در ابتدا لازم است تا اثر سمیت القاگر شیمیایی بر سلول‌های تحت القاء بررسی گردد. بدیهی است افزایش درصد سلول‌های زنده پس از القاء می‌تواند بهترین معیار برای تعین مناسب‌ترین القاء کننده باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثرات القایی دپرنیل و دی‌متیل‌سولفوکساید (DMSO) بر تکثیر و بقاء سلول‌های بنیادی مزانشیمی مغزاستخوان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 20 سر موش صحرایی بالغ نژاد ویستار در دانشکده زیست‌شناسی دانشگاه دامغان انجام شد. BMSCs از مغز استخوان موش صحرایی بالغ استخراج و در محیط αMEM حاوی FBS ده درصد کشت داده شدند. در پاساژ سوم تعیین هویت سلولی برای آنتی‌ژن‌های سطحی CD71 و CD90 به روش ایمونوسیتوشیمی و قابلیت چندتوانی BMSCs با تمایز به سلول‌های چربی و استخوان انجام شد. سلول‌ها به مدت 24 ساعت در معرض عوامل القاگر (محیط کشت تکمیل شده با 2درصد دی‌متیل سولفوکساید و محیط کشت تکمیل شده با دپرنیل 10 به توان منفی 8 مولار) قرار گرفتند و بعد از آن به محیط αMEM حاوی FBS ده درصد منتقل شدند. تکثیر و بقاء سلولی پس از 24، 48، 72 و 96 ساعت با روش آزمون MTT مورد ارزیابی قرار گرفت. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-18 و آزمون‌های One-Way ANOVA و Tukey تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : سلول‌های چسبنده به فلاسک کشت که از مغز استخوان جداشدند؛ علاوه بر بیان آنتی‌ژن‌های سطحی CD71 و CD90 توانایی تمایز به سلول‌های چربی و استخوان را داشته و نتایج حاصل از آزمون MTT نشان داد که بقاء و تکثیر سلول‌های القاء شده با دپرنیل و دی‌متیل‌سولفوکساید در زمان‌های 48، 72 و 96 ساعت پس از القاء نسبت به گروه کنترل منفی به طور معنی‌داری افزایش داشته است (P<0.05). نتیجه‌گیری : دپرنیل موجب افزایش بقاء و قابلیت تکثیر سلولی در مقایسه با دی متیل سولفوکساید شد و می‌توان این ترکیب را به عنوان القاگر سلولی مورد استفاده قرار داد.
ناهید شیخانی، مریم حاجی قاسم کاشانی، محمدتقی قربانیان،
دوره 14، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده

زمینه و هدف : اپی‌درم لایه خارجی پوست بدن است که به‌طور مداوم تجدید می‌شود. سلول‌های بنیادی اپی‌درمی نقش مهمی در ترمیم بافتی، ترمیم زخم و شکل‌گیری نئوپلاسم به‌عهده دارند. این مطالعه به منظور جداسازی و کشت سلول‌های بنیادی اپی‌درم بین فولیکولی پوست نوزاد موش بدون استفاده از لایه مغذی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 4 سر موش نژاد NMRI تازه متولد شده صفر تا سه روزه و وزن تقریبی 60-70 گرم انجام شد. کراتینوسیت‌های اپی‌درم به‌صورت مکانیکی و آنزیمی از پوست موش‌ها جدا و روی سوبسترای کشت فیبرونکتین- کلاژن 1 گسترده شدند. سلول‌های بنیادی اپی‌درمی مفروض به‌وسیله اتصال سریع در بازه زمانی 10 دقیقه روی این ماتریکس مرکب از فیبرونکتین- کلاژن انتخاب گشتند. سلول‌های نچسبیده دور ریخته شدند و سلول‌های چسبیده در محیط کشت EMEM (فاقد کلسیم) شامل 0.05 میلی‌مولار کلسیم، سرم جنین گاوی 9 درصد، محیط کشت ثانویه 50 درصد، فاکتور رشد اپی‌درمی و کلراتوکسین کشت داده شدند. از آنالیز ایمونوسیتوشیمی بتا1- اینتگرین برای تشخیص بنیادی بودن سلول‌ها استفاده شد. یافته‌ها : نتایج نشان داد که اتصال سریع سلول‌ها باعث خلوص 50 درصد می‌شود. با استفاده از این روش، سلول‌های بنیادی بدون تغییر در ویژگی‌های سلولی رشد می‌کنند. سلول‌های بنیادی اپی‌درمی جدا شده، مارکر ویژه این سلول‌ها، بتا1- اینتگرین را بیان کردند که هویت بنیادی بودن آنها را نشان داد. نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که حاصل جداسازی و کشت سلول‌های بنیادی اپی‌درم بین فولیکولی پوست نوزاد موش بدون استفاده از لایه مغذی، سلول‌های بنیادی اپی‌درمی زنده‌ای است که می‌تواند در سلول درمانی و پزشکی ترمیمی به‌کار رود.
آناهیتا سلطانیان، محمدتقی قربانیان، تقی لشکربلوکی،
دوره 15، شماره 3 - ( پاییز 1392 )
چکیده

زمینه و هدف : روند از دست رفتن نورون‌ها در سیستم عصبی مرکزی با افزایش سن روی می‌دهد. برای جلوگیری از مرگ نورون‌ها، می‌توان با پیوند سلول‌های بنیادی عصبی (NSCs) علاوه بر جایگزینی سلول‌های از دست رفته، با تولید عوامل نوروتروفیک، بقا و تکثیر سلول‌های درون زاد (آندوژنوس) را افزایش داد. این مطالعه به منظور مقایسه ظرفیت تکثیر سلولی و بیان عامل نوروژنیک از کشت چسبنده سلول‌های بنیادی عصبی نواحی Subgranular zone ، Subventricular zone و مجرای مرکزی نخاع موش صحرایی بالغ انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه آزمایشگاهی سلول‌های بنیادی عصبی نواحی SGZ ، SVZ و مجرای مرکزی نخاع موش صحرایی بالغ نژاد ویستار استخراج و تا 13 پاساژ در محیط MEM-α غنی شده با سرم به صورت تک‌لایه‌ای یا چسبنده کشت داده شد. بیان نشانگرهای نستین و GFAP به روش ایمنوسیتوشیمی و بیان ژن‌های NGF، CNTF، NT3، NT4/5، GDNF و BDNF به روش RT-PCR بررسی شد. یافته‌ها : ویژگی مورفولوژیکی سلول‌های بنیادی استخراج شده نواحی مختلف سیستم عصبی مرکزی در محیط کشت مشابه بود. زمان دو برابر شدن سلول‌های بنیادی عصبی SVZ نسبت به SGZ و مجرای مرکزی نخاع کوتاه‌تر بودند. در شرایط کشت تک‌لایه‌ای سلول‌های بنیادی عصبی قادر به تولید نوروسفر بودند. همچنین نشانگرهای نستین و GFAP توسط NSCs این سه ناحیه بیان شده بودند. الگو و پروفایل بیان ژن‌های نوروتروفیک در سلول‌های بنیادی استخراج شده از SGZ، SVZو مجرای مرکزی نخاع مشابه یکدیگر بودند. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که بیان ژن‌های نوروتروفیک در سلول‌های بنیادی جدا شده از نواحی مختلف سیستم عصبی مشابه بود؛ ولی سلول‌های بنیادی جدا شده از ناحیه SVZ دارای ظرفیت تکثیری بالاتری بودند.
مریم آذری، محمدتقی قربانیان، محمود اله دادی سلمانی،
دوره 20، شماره 2 - ( تابستان 1397 )
چکیده

زمینه و هدف : نورون‌زایی در بزرگسالان بسیاری از گونه‌های پستانداران در دو ناحیه مغزی تحت بطنی و شکنج دندانه‌ای هیپوکامپ رخ می‌دهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر تیمار 17- بتا استرادیول بر نورون‌زایی هیپوکامپ موش کوچک آزمایشگاهی اوارکتومی شده انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه تجربی 35 سر موش کوچک آزمایشگاهی ماده بالغ از نژاد NMRI در 5 گروه 7 تایی تقسیم شدند. گروه‌ها شامل گروه شم، گروه کنترل، گروه تیمار اول با یک دوز استرادیول دو هفته پس از اوارکتومی و نمونه برداری پس از 24 ساعت، گروه تیمار دوم با یک دوز استرادیول دو هفته پس از اوارکتومی و نمونه‌برداری پس از 48 ساعت و گروه تیمار سوم با یک دوز روغن کنجد دو هفته پس از اوارکتومی و نمونه‌برداری پس از 24 ساعت بودند. حیوانات پس از طی دوره تیمار، بیهوش و با پارافرمالدئید پرفیوژن شدند و مغز آنها برای تهیه مقاطع میکروسکوپی خارج شد. شمارش سلولی و مورفومتری مقاطع رنگ‌آمیزی شده با کریستال فاست ویوله و ایمونوهیستوشیمی آنتی GFAP انجام گردید.

یافته‌ها : تعداد نورون‌ها در ناحیه CA1 و تکثیر سلول‌های اجدادی هیپوکامپ تا 24 ساعت پس از درمان با استرادیول افزایش آماری معنی‌داری داشت (P<0.05). تعداد سلول‌های گلیا و به‌طور ویژه آستروسیت‌ها در مناطق مختلف هیپوکامپ پس از درمان با استرادیول کاهش آماری معنی‌داری داشت (P<0.05).

نتیجه‌گیری : تعداد نورون‌ها در ناحیه CA1 هیپوکامپ تحت تأثیر استروژن قرار دارد. همچنین استروژن بر تعداد و مورفولوژی سلول‌های گلیا به‌طور ویژه آستروسیت‌ها در هیپوکامپ موثر است.


ماندانا امام دوست، محمد تقی قربانیان، فریبا بناییان،
دوره 24، شماره 3 - ( پاییز 1401 )
چکیده

زمینه و هدف: نورون‌زایی فرایندی است که نورون‌ها از سلول‌های بنیادی عصبی در برخی نواحی مغز بالغ مانند ناحیه زیر بطنی (Subventricular zone: SVZ) دیواره جانبی بطن‌های طرفی و شکنج دندانه‌ای هیپوکامپ رخ می‌دهد. هورمون‌های جنسی بر مراحل مختلف نورون‌زایی اثر داشته و هورمون استروژن موجب افزایش تکثیر سلولی می‌گردد. این مطالعه به منظور تعیین تغییرات هورمون‌های گنادی چرخه فحلی بر نورون‌زایی ناحیه زیر بطنی موش بالغ انجام شد.


روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 26 سر موش کوچک آزمایشگاهی ماده نژاد NMRI بالغ انجام شد. موش‌ها با تهیه اسمیر واژن تعیین چرخه شدند و سپس در چهار گروه شامل پرواستروس (n=5) ، استروس (n=7) ، مت استروس (n=7) و دی استروس (n=7) قرار گرفتند. حیوانات پس از تعیین مراحل چرخه فحلی به روش رنگ‌آمیزی اسمیر واژن، بیهوش و با پارافرمالدئید پرفیوژن شدند و مغز آنها برای تهیه مقاطع میکروسکوپی خارج شد. ارزیابی تکثیر سلولی در SVZ به روش رنگ‌آمیزی کریستال فاست ویوله و ایمونوهیستوشیمی برای نشانگر آنتی GFAP انجام گردید.


یافته‌ها: مشاهده مقاطع میکروسکوپی رنگ‌آمیزی شده با کرزیل ویوله نشان از افزایش آماری معنی‌دار تکثیر سلولی در مرحله پرواستروس نسبت به سایر مراحل چرخه فحلی داشت (P<0.05). مقایسه مقاطع رنگ شده به روش ایمنوهیستوشیمی برای آستروسیت‌ها نشان‌دهنده ارتباط تراکم این سلول‌ها با تغییرات هورمونی مراحل مختلف چرخه فحلی بود.


نتیجه‌گیری: مرحله پرواستروس چرخه فحلی با تکثیر سلولی و افزایش تراکم آستروسیت‌های SVZ مغز موش بالغ همراه است. نورون‌زایی با تغییرات سطح هورمون‌های جنسی در مراحل مختلف چرخه فحلی ارتباط دارد.



صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.13 seconds with 32 queries by YEKTAWEB 4703
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)