|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
4 نتیجه برای فیاض
دکتر حمید طوفانی، دکتر فاطمه بهدانی، دکتر محمدرضا فیاضی بردبار، دکتر علی منطقی، دوره 4، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1381 )
چکیده
با توجه به شیوع بالای تعداد افرادی که با بی قراری روان پریشانه (سایکوتیک) به مراکز فوریت های روان پزشکی مراجعه می کنند یافتن درمانی که موثر و با عارضه کمتر باشد، بسیار مطلوب است. نظر به گزارش هایی که در جهان در مورد اثربخشی داروهای ضد روان پریشی نامعمول (آتیپیک) حتی به صورت خوراکی در کنترل بی قراری روان پریشانه وجود دارد، محققین بر آن شدند که اثر رسپیریدون خوراکی (یک داروی ضد روان پریشی نامعمول) را با هالوپریدون تزریقی (داروی ضد روان پریشی معمول)، همراه با لورازپام در کنترل این بیماری بسنجند. بدین منظور، 60 بیمار مراجعه کننده به مرکز فوریت بیمارستان روان پریشی ابن سینا مشهد که با تابلوی بی قراری روان پریشانه آمده بودند و سابقه بیماری جسمی، تشنج، حاملگی، سو مصرف مواد و اختلال مشخص رشدی نداشتند، به طور تصادفی در دو گروه تقسیم شدند. به یک گروه هالوپریدول تزریقی (5 میلی گرم) به علاوه لورازپام خوراکی (2 میلی گرم) و به گروه دوم رسپیریدون و لورازپام خوراکی هر کدام 2 میلی گرم داده شد. بهبود علائم با توجه به نمره 5 زیر گروه معیار پانس (PANSS) (خصومت، عدم همکاری، رفتار توهمی، کنترل ضعیف تکانه و هیجان زدگی) در بدو مراجعه و دقایق 30 و 60 بعد از دارو سنجیده شد و میزان بهبود هر گروه در موارد فوق با آزمون تی (?=0.05) مقایسه گردید. هر دو گروه در نمره کلی پانس و در هر پنج زیرگروه، به طور معنی دار بهبود نشان دادند(p<0.001) . مقایسه نمره کلی بهبود و نمره هر 5 زیرگروه در دو گروه تحت درمان تفاوت معنی داری نشان نداد. 3 نفر از هر دو گروه به دریافت داروی مجدد بعد از یک ساعت نیاز داشتند. متوسط زمانی که بعد از دریافت دارو تا به خواب رفتن بیماران بود، در گروهی که هالوپریدول عضلانی و لورازپام خوراکی گرفتند 60 دقیقه (با انحراف معیار 33 دقیقه) و در گروهی که رسپیریدون و لورازپام خوراکی گرفتند، 55 دقیقه (با انحراف معیار 34 دقیقه) بود. همانگونه که در تحقیقات دیگر نیز آمده است، درمان خوراکی رسپیریدون به همراه لورازپام تاثیر مساوی با هالوپریدول عضلانی و لورازپام خوراکی در کنترل علائم حاد بی قراری روان پریشانه دارد.
علی عباسی، صدیقه فیاضی، دکتر فرزانه احمدی، محمدحسین حقیقی زاده، دوره 9، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده
زمینه و هدف : تنگینفس و خستگی در نارسایی قلبی، باعث اختلال قابل توجهی در کیفیت زندگی و توانایی عملکردی این بیماران میگردد. این مطالعه به منظور تعیین تاثیر برنامه ورزشی پیادهروی خانگی بر کیفیت زندگی و توانایی عملکردی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی انجام پذیرفت. روش بررسی: در این پژوهش نیمه تجربی، 60 بیمار بستری مبتلا به نارسایی قلبی کلاس II و III در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی اهواز طی سال 1384، با روش جورکردن در دو گروه آزمون (30=n) و کنترل (30=n) قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها شامل فرم اطلاعات دموگرافیک، چک لیست کیفیت زندگی مینهسوتا و فرم زمانبندی شده برنامه ورزشی بود. برنامه ورزشی پیادهروی در این بیماران سه بار در هفته و تا هشت هفته انجام گرفت. در ابتدا و انتهای مداخله نیز چک لیست کیفیت زندگی مینهسوتا برای تعیین کیفیت زندگی در اختیار بیماران دو گروه قرار گرفت. همچنین تست پیاده روی 6 دقیقهای نیز به منظور تعیین توانایی عملکردی بیماران در ابتدا و انتهای مداخله در دو گروه انجام گرفت. دادهها به وسیله نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها: اختلاف قابل توجهی میان میانگین مسافت طی شده در MWT 6 در ابتدا و انتهای مداخله در بیماران گروه آزمون وجود داشت (86/373 متر در ابتدای مداخله تا 30/412 متر در انتهای مداخله، 05/0P<). این تفاوت در بیماران گروه کنترل معنیدار نبود (79/376 متر در ابتدای مداخله تا 63/377 متر در انتهای مداخله). اختلاف قابل توجهی میان نمرات کیفیت زندگی، در ابتدا و انتهای مداخله در گروه آزمون وجود داشت (32/52 در ابتدای مداخله تا 80/43 در انتهای مداخله). این تفاوت در گروه کنترل معنیدار نبود (32/52 در ابتدای مداخله تا 80/43 در انتهای مداخله). همچنین بین مدت زمان ورزش هفتههای اول، چهارم و هشتم تفاوت معنیدار وجود داشت (05/0P<). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که فعالیتهای ورزشی پیادهروی میتواند به عنوان یک روشدرمانی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بهکار رود، زیرا باعث کیفیت زندگی و نیز توانایی عملکردی و ظرفیت ورزشی بیماران میگردد.
داود آقایاری، ولی اله دبیدی روشن، افشین فیاض موقر، دوره 23، شماره 2 - ( تابستان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: چاقی شکمی عامل خطر جدی در بیماریهای قلبی عروقی بهشمار میرود که ارتباط معکوسی با حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2 max) دارد. این مطالعه به منظور پایش غیر تهاجمی آمادگی قلبی تنفسی و ارتباط آن با چاقی شکمی مردان در سنین مختلف انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه توصیفی - تحلیلی مردان 60-20 ساله به روش خوشهای از نواحی مختلف مراکز سه استان قزوین، آذربایجان شرقی و همدان انتخاب شدند. حجم نمونه به روش مورگان و به تعداد 384 مرد از هر استان بود که در چهار رده سنی 20 تا 29 سال، 30 تا 39 سال، 40 تا 49 سال و 50 تا 59 سال تقسیم شدند. توان هوازی آزمودنیها با روشهای بروس، راکپورت، گام شمار و پرسشنامه بین المللی فعالیت بدنی (IPAQ) بررسی شد. همچنین شاخصهای نسبت کمر به قد (WHtR)، نسبت کمر به لگن (WHR)، شاخص چربی بدن (BAI)، شکل بدن بر اساس سطح (SBSI) و شاخص توده بدنی (BMI) سنجیده شد.
یافتهها: بین VO2 max دستههای سنی مختلف در هر سه استان و همچنین خود استانها تفاوت آماری معنیداری یافت شد (P<0.05). همچنین در شاخصهای چاقی شکمی، بین دستههای سنی مختلف در استانهای مذکور BMI ، BAI ، WHtR و WHR تفاوت آماری معنیداری داشتند (P<0.05). VO2 max براوردی در هر سه استان با شاخصهای چاقی شکمی فقط با SBSI ارتباط معکوس معنیدار نداشت.
نتیجهگیری: کاهش سطح فعالیت بدنی و در راستای آن آمادگی قلبی تنفسی منجر به افزایش شاخصهای چاقی شکمی در رده سنی مختلف شد که نشاندهنده ارتباط معکوس معنیدار VO2 max با شاخصهای چاقی مرکزی غیر از SBSI است.
محمد فیاض، مهسا امیری رستکی، وحید تجری، سید مهران حسینی، دوره 24، شماره 3 - ( پاییز 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: میزان زمان واکنش دارای پتانسیل قابل توجهی برای کمک به ارزیابی عصبی روانشناختی در انواع محیطهای مراقبتهای بهداشتی است. اندازهگیری تنوع زمان واکنش درون فردی از اهمیت ویژهای برخوردار است. زیرا تصور میشود که منعکس کننده اختلالات بیولوژیکی - عصبی است. این مطالعه به منظور تعیین تغییرات درون فردی زمان واکنش به محرک دیداری در دید دو چشمی و تک چشمی غالب یا غیر غالب انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 12 داوطلب با میانگین سنی داوطلبین 1.448±30.08 سال از بین دانشجویان و کارشناسان (5 زن و 7 مرد) دانشگاه علوم پزشکی گلستان طی سال 1400 انجام شد. زمان واکنش توسط دستگاه زمان واکنش دست ساخت شرکت دانش سالار ایرانیان به شکل خودکار و بر اساس زمان ارایه تحریک دیداری بر صفحه رایانه و عکسالعمل فرد یعنی فشردن دکمه دستگیرههای هر یک از دو دست ثبت گردید. آزمایش برای همه داوطلبین بین ساعت 10 تا 11 صبح انجام شد و شرکت کنندگان حداقل از 2 ساعت قبل از آن تغذیه نداشتند. پس از تکمیل آزمایشهای زمان واکنش برای هر داوطلب، نسبت به تعیین چشم غالب با روش hole-in-card اقدام شد.
یافتهها: در 4 داوطلب چشم غالب چپ و در بقیه داوطلبین چشم غالب راست بود. بین دو جنس از نظر چشم غالب تفاوت آماری معنیداری مشاهده نشد. تعداد زمانهای واکنش ثبت شده در دید تک چشمی راست 902 مورد، تک چشمی چپ 911 مورد و دید دو چشمی 893 مورد بود. میانگین زمان واکنش در دید تک چشمی راست 3.410±306.81 ، تک چشمی چپ 3.339±304.28 و دید دو چشمی 4.569±312.95 و دامنه زمانهای واکنش در این سه حالت بهترتیب بین 194 تا 1750، 178 تا 1587 و 155 تا 1797 هزارم ثانیه تعیین شد. تغییرات درون فردی زمان واکنش در مورد چشم غالب چپ و دست چپ به ترتیب در مقایسه با چشم غالب راست و دست راست اختلاف آماری معنیداری داشت (P<0.05). تفاوتی بین زمان واکنش دید تک چشمی راست، تک چشمی چپ و دید دو چشمی مشاهده نشد.
نتیجهگیری: همسویی سمت غالب چپ در چشم و دست واکنش سریعتری نسبت به سمت غالب راست در چشم و دست دارد. مکانیسم این پدیده ممکن است با فرایند کلی تعیین کننده نیمکره غالب چپ در تقریبا 90 درصد جمعیت مرتبط باشد.
|
|
|
|
|
|