[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
هیئت تحریریه::
اعضای دفتر مجله::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
شرح امور دفتر مجله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
اخبار::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2020
Citations80303403
h-index3418
i10-index23980
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
7 نتیجه برای فروغ

فروغ‌ السادات مرتضوی، محمدحسن رخشانی،
دوره 6، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1383 )
چکیده

مقدمه و هدف: زایمان فرایندی توام با درد است و یکی از وظایف ماما کاستن از شدت درد بیمار می باشد. در این راستا کاهش طول مراحل زایمانی همواره مورد توجه قرار گرفته است و برای دستیابی به این هدف داروهایی جهت کاهش طول مراحل زایمان مورد استفاده قرار می گیرد که بعضا اثرات آنها هنوز مورد بررسی قرار نگرفته است. هدف این پژوهش بررسی اثرات سه داروی رایج در بخش زایمان یعنی هیوسین، آتروپین و پرومتازین بر طول مراحل زایمان و سرعت پیشرفت زایمان می باشد.مواد و روش ها: براساس یک مطالعه نیمه تجربی، طول مدت زایمان و سرعت پیشرفت زایمان و مدت مراحل زایمان در 120 زن چندزا با سابقه زایمان طبیعی که یکی از سه داروی مذکور را دریافت کرده بودند و همچنین 40 زنی که هیچ دارویی دریافت نکرده بودند، مورد مقایسه قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمون های آماری کای اسکوئر، آنالیز واریانس و آزمون کروسکال والیس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین سرعت کوتاه شدگی گردن رحم و میانگین سرعت نزول سر در لگن در چهار گروه مورد بررسی تفاوت معنی داری ندارد. ولی میانگین سرعت اتساع گردن رحم در چهار گروه مورد بررسی تفاوت معنی داری نشان می دهد (P<0.05). میانگین سرعت اتساع گردن رحم در زنانی که دارو دریافت نموده بودند، کمتر از میانگین سرعت اتساع گردن رحم در گروهی بود که هیچ دارویی دریافت نکرده بودند. میانگین مدت مرحله اول زایمان نیز در چهار گروه مورد بررسی تفاوت معنی داری نشان داد (P<0.05). در این مورد نیز میانگین مدت مرحله اول زایمان در زنان دریافت کننده دارو طولانی تر از گروهی بود که هیچ دارویی دریافت نکرده بودند. میانگین مدت مرحله دوم زایمان و مدت مرحله سوم زایمان در چهار گروه اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشت.نتیجه گیری: تجویز این داروها موجب کاهش سرعت پیشرفت زایمان و افزایش طول مرحله اول زایمان می گردد. لذا کاربرد آنها موجب به تاخیر انداختن زایمان، به هدر دادن دارو و تحمیل عوارض جانبی این داروها به بیمار می باشد.
دکتر بیژن فروغ، آقای رضا عمادی فر، آقای حسن سعیدی، دکتر محمدصادق قاسمی،
دوره 9، شماره 2 - ( تابستان 1386 )
چکیده

زمینه و هدف : آرتروز زانو از علل شایع درد ناحیه زانو می‌باشد که نیاز به درمان‌های مختلف از جمله درمان آرتزی دارد. در واقع یکی از روش‌های درمانی در مورد آرتروز زانو اصلاح بیومکانیکال راستای زانو و کاهش درد و افزایش عملکرد از طریق کاهش فشارهای وارده به زانو است. این تحقیق به منظور بررسی اثر گوه خارجی به همراه ساپورت مفصل ساب‌تالار روی زاویه فمور و تیبیال در بیماران مبتلا به واروس دفورمیتی زانو ناشی از استئوآرتروز صورت گرفت و اثر این نوع گوه با گوه خارجی داخل کفشی مقایسه گردید. روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی در دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی ایران طی سال‌های 1384 لغایت 1385 انجام شد. 20 بیمار مبتلا به استئوآرتروز زانو به مدت 8 هفته مورد بررسی قرار گرفتند. بیماران به صورت تصادفی بر حسب اولویت مراجعه، به دو گروه تقسیم گردیدند. گروه اول گوۀ خارجی به همراه ساپورت مفصل ساب‌تالار و گروه دوم گوه خارجی داخل کفش دریافت نمودند. اندازه‌گیری زاویه فمور و تیبیال در هر دو گروه انجام گردید. برای بررسی کیفی بیماران از پرسشنامه KOOS که شامل موارد درد، فعالیت‌های روزانه، علایم بیمار و کیفیت زندگی است، استفاده شد. ارزیابی دو مرحله قبل و بعد از درمان برای هر گروه صورت گرفت. آزمون‌های آماری مورد استفاده تی زوجی و تی مستقل بود و از نرم‌افزار آماری SPSS-10 استفاده گردید. یافته‌ها: در مرحله اول و شروع تحقیق هیچ‌گونه تفاوتی در زاویه فمور و تیبیال، درد، فعالیت‌های روزانه، کیفیت زندگی و علایم بیماری بین دو گروه وجود نداشت و دو گروه کاملاً همگن بودند. بعد از 8 هفته در گروه اول به طور معنی‌داری افزایش زاویه فمور و تیبیال و افزایش فعالیت‌های روزانه، کیفیت زندگی و علائم بیماری نسبت به گروه دوم مشاهده گردید. گرچه درد در گروه اول کاهش پیدا کرده بود، اما از لحاظ آماری تفاوت معنی‌داری بین دو گروه مشاهده نشد. نتیجه‌گیری: گوه خارجی به همراه ساپورت مفصل ساب‌تالار باعث حفظ اصلاح والگوسی زاویه فمور و تیبیال در بیماران مبتلا به واروس دفورمیتی ناشی از آرتروز زانو می‌شود و نتایج درمانی بهتری نسبت به گوه تنها خواهد داشت.
دکتر بیژن فروغ، احمد محمدی، اکرم آزاد،
دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : سندرم تونل کارپ شایع‌ترین نوروپاتی فشاری است که می‌تواند در شدت‌های خفیف، متوسط و شدید باعث ناتوانی‌هایی با درجات کم یا زیاد در عملکرد دست بیماران گردد. تشخیص و درمان زودرس این سندرم منجر به بهبودی کامل و به تعویق انداختن آن عوارض جبران‌ناپذیری به‌دنبال خواهد داشت. اولین روش درمانی استاندارد در این بیماران خصوصاً در فاز اولیه آن ارائه اسپلینت مناسب می‌باشد. این مطالعه به منظور مقایسه اثردرمانی دو نوع اسپلینت کوکاپ یکی با محدودیت مفاصل metacarpophalangeal انگشتان و دیگری بدون محدودیت آن مفاصل انجام گرفت. روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی 23 نفر از مراجعین درمانگاه بیمارستان شفا یحیاییان تهران که با توجه به یافته‌های الکترودیاگنوز توسط پزشک متخصص سندرم تونل کارپ خفیف و متوسط آنان تشخیص داده شده بود، در دو گروه قرار گرفتند. به گروه اول (12 نفر) اسپلینت کوکاپ بلند (با محدودیت مفاصل mp انگشتان) و در گروه دوم (11 نفر) اسپلینت کوکاپ کوتاه (بدون محدودیت این مفاصل) ارائه شد. شرکت کنندگان قبل و پس از دوره 4 هفته‌ای درمان توسط آزمون‌های SWMS، 2PD،VAS، Grip strength و Pinch ارزیابی شدند. یافته‌ها : آستانه حس لمس (SWMS) در گروه اول به ‌صورت معنی‌داری بالاتر از گروه دوم بود (P<0.05). حساسیت عملکردی (2PD) در گروه اول به‌صورت معنی‌داری بالاتر از گروه دوم بود (P<0.05). اختلاف معنی‌داری در شدت درد (VAS) دو گروه مشاهده نشد. قدرت گرفتن و پینچ (P&G.S) در گروه اول به صورت معنی‌داری بالاتر از گروه دوم بود(P<0.05). نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که اسپلینت کوکاپ بلند در مقایسه با اسپلینت کوکاپ کوتاه تاثیر بیشتری در کاهش و بهبود علائم سندرم تونل کارپ دارد.
دکتر طناز احدی، دکتر محمد سالکی، دکتر محمد رازی، دکتر غلامرضا رئیسی، دکتر بیژن فروغ،
دوره 12، شماره 4 - ( زمستان 1389 )
چکیده

زمینه و هدف : استئوآرتریت شایع‌ترین بیماری مفاصل سینوویال می‌باشد. این بیماری با تخریب پیشرونده غضروف مفصلی مشخص می‌شود. شیوع این بیماری در سنین سالمندی بوده و در رأس علل ناتوانی در این سنین قرار دارد. علائم بیماری استئوآرتریت زانو به صورت درد، خشکی صبحگاهی و محدودیت حرکات مفصلی می‌باشد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر مدالیته‌های فیزیکی و تمرین ایزومتریک بر علائم بیماران مبتلا به استئوآرتریت زانو انجام پذیرفت. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی تصادفی شده روی 40 بیمار مبتلا به استئوآرتریت زانو مراجعه کننده به درمانگاه طب فیزیکی و توانبخشی بیمارستان فیروزگر تهران در سال 1388 انجام شد. بیماران براساس علائم بالینی و رادیولوژیکی طبق معیارهای ACR انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه 20 نفره تحت درمان با مدالیته‌های فیزیکی (A) و تمرین ایزومتریک (B) قرار گرفتند. گروه A تحت درمان با مدالیته فیزیکی به مدت 12 جلسه (4 هفته) و گروه B تحت درمان با تمرین ایزومتریک در منزل (4 هفته) قرار گرفتند. برای ارزیابی از فرم پرسشنامه Koos استاندارد شده و نیز برای اندازه‌گیری شدت درد از مقیاس بصری درد (VAS) استفاده شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزاری آماری SPSS-11 و آزمون تی تحلیل شدند. یافته‌ها : در گروه مدالیته فیزیکی میانگین کیفیت زندگی پس از مداخله افزایش و میانگین شدت درد و علائم بالینی شامل تورم و سفتی مفصل کاهش یافت (P<0.05). در گروه تمرین ایزومتریک میانگین شدت علائم بالینی کاهش و کیفیت زندگی پس از مداخله افزایش یافت (P<0.05). همچنین میانگین درجه بهبود فعالیت‌های روزمره زندگی پس از مداخله در گروه مدالیته فیزیکی به میزان معنی‌داری نسبت به گروه تمرین ایزومتریک بالاتر بود (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که مدالیته‌های فیزیکی و تمرین ایزومتریک زانو در بیماران مبتلا به استئوآرتریت به یک میزان باعث کاهش درد شده است؛ اما روش درمانی مدالیته‌های فیزیکی باعث بهبود معنی‌دار فعالیت‌های روزمره زندگی در مقایسه با روش درمانی تمرین ایزومتریک می‌گردد.
دکتر سیدمحمد ابراهیم موسوی، دکتر بیژن فروغ، محمود بهرامی زاده، مختار عراضپور، معصومه ویس کرمی، علیرضا مقدمی،
دوره 13، شماره 4 - ( زمستان 1390 )
چکیده

زمینه و هدف : کاهش ارتفاع پاشنه کفش ممکن است؛ سبب افزایش میزان فعالیت عضلانی در گروه عضلات ناحیه شکمی شود. این مطالعه به منظور تعیین اثر ارتفاع کمتر از حد استاندارد پاشنه کفش روی فعالیت عضلات شکم در دختران سالم انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبه‌تجربی به صورت قبل و بعد روی 48 دختر سالم در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران طی سال 1388 انجام شد. نمونه‌گیری به صورت غیراحتمالی در دسترس بود. 24 فردی که حداقل شش‌ماه از کفش‌هایی با ارتفاع پاشنه کمتر از مقدار 3.4 سانتی‌متر استفاده نموده بودند؛ در گروه اول قرار گرفتند و 24 فرد استفاده کننده از کفش دارای پاشنه استاندارد (3.4 سانتی‌متر) به مدت حداقل شش‌ماه؛ در گروه دوم قرار گرفتند. در مرحله بعدی از گروه اول خواسته شد تا برای شش‌ماه از کفش‌هایی با پاشنه استاندارد و با ارتفاع 3.4 سانتی‌متر استفاده نمایند. بعد از استفاده شش‌ماهه از کفش‌هایی با پاشنه استاندارد؛ آنان دوباره مورد آزمون قرار گرفتند. میزان فعالیت عضلانی رکتوس ابدومینوس و مایل خارجی با استفاده از دستگاه Kinsiologic Electromyography اندازه‌گیری شد. داده‌ها توسط آزمون‌های تی زوجی، مستقل و اسمیرونوف کولموگروف تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : میانگین و انحراف معیار فعالیت عضلانی برای گروه اول و گروه دوم در عضله مایل خارجی به ترتیب 3.15+-9.72 و 2.47+-7.87 میکروولت و در عضله رکتوس ابدومینوس 3.58+-11.60 و 3.46+-9.81 میکروولت تعیین شد. میزان فعالیت عضلات در گروه اول در دو مرحله قبل و بعد از استفاده از کفش دارای پاشنه استاندارد از نظر آماری معنی‌دار بود (P<0.05). نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که استفاده از کفش دارای پاشنه کوتاه‌تر از حد استاندارد، میزان فعالیت عضلات شکمی را افزایش می‌دهد.
پوپک معتمدوزیری، فرید بحرپیما، سیدمحمد فیروزآبادی، بیژن فروغ،
دوره 14، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده

زمینه و هدف : ناتوانایی‌های به‌جا مانده از سکته مغزی در اندام فوقانی ماندگار بوده و مشکلات عملکردی متعدد اندام فوقانی کمتر از اندام تحتانی مورد توجه قرار گرفته است. استفاده از تحریکات مغناطیسی به عنوان وسیله‌ای برای تولید جریان‌های القایی در مغز با اهداف درمانی، روش جدیدی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین بر بهبود عملکرد حرکتی و قدرت مفاصل ساعد، مچ دست و انگشتان دست مبتلا در سکته مغزی انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 12 بیمار مبتلا به همی‌پلژی ناشی از سکته مغزی مراجعه کننده به بخش توانبخشی بیمارستان فیروزگر تهران در سال‌های 90-1389 انجام شد. بیماران در دو گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی کاذب (دستگاه خاموش) و توانبخشی با تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین (واقعی) به منظور تسهیل مکانیسم‌های حرکتی به مدت 20 دقیقه (10 جلسه درمان و 3بار در هفته) قرار گرفتند. سپس برای بیماران دو گروه توانبخشی مرسوم اندام فوقانی انجام شد. عملکرد حرکتی و قدرت دست پیش از شروع درمان و در انتهای درمان به‌وسیله پرسشنامه‌های بارتل (Barthel Index) ، فوگل-مایر (Fugl-Meyer) و دینامومتر ارزیابی شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-15 و آزمون‌های Kolmogorov-Smirnov، paired t-test ، independent t-test و Wilcoxon تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : براساس نمره پرسشنامه‌های بارتل و فوگل-مایر در گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی کاذب و نیز گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین، قبل و بعد از مداخله اختلاف آماری معنی‌داری مشاهده شد (P<0.05). با توجه به ارزیابی انجام شده با استفاده از دینامومتر دستی فشاری نیز قدرت به دست گرفتن اشیاء در گروه با تحریک واقعی قبل و بعد از مداخله از نظر آماری افزایش معنی‌داری نشان داد (P<0.05) و این میزان در گروه با تحریک کاذب قبل و بعد از مداخله از نظر آماری معنی‌دار نبود. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین توأم با درمان توانبخشی مرسوم بر بهبود عملکرد و قدرت دست مبتلا در بیماران سکته مغزی طی مراحل مزمن سکته مغزی اثربخش است.
پوپک معتمدوزیری، فرید بحرپیما، سیدمحمد فیروزآبادی، آریان شمیلی، بیژن فروغ،
دوره 16، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده

زمینه و هدف : ناتوانایی‌های به‌جا مانده از سکته مغزی در اندام فوقانی مشکلات عملکردی ماندگارتری دارد. استفاده از دسته‌های بازی به عنوان وسیله‌ای برای تولید تحریکات ارادی با اهداف درمانی، روش جدیدی است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر توانبخشی و درمان ترکیبی دسته بازی و توانبخشی بر سفتی مفصلی دست مبتلا در بیماران دچار سکته مغزی انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 12 بیمار دچار همی‌پلژی اسپاستیک ناشی از سکته مغزی حاد و مزمن انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه 6 نفری توانبخشی و استفاده کاذب از دسته بازی (کنترل) و درمان ترکیبی دسته بازی و توانبخشی (مداخله) قرار گرفتند. درمان 3 بار در هفته طی 10 جلسه انجام گردید. سپس سفتی مفصل هنگام حرکت فلکشن - اکستنشن مچ دست و سوپینیشن - پرونیشن ساعد، قبل و بعد از درمان با روش Wrist Robo Hab ارزیابی شد. یافته‌ها : مقاومت عضلات فلکسور مچ دست و عضلات پروناتور گروه مداخله در انتهای مطالعه کاهش آماری معنی‌داری نشان داد (P<0.05)؛ اما این کاهش در گروه کنترل و در مقایسه دو گروه مداخله و کنترل از نظر آماری معنی‌دار نبود. نتیجه‌گیری : بین دو روش توانبخشی مرسوم و روش ترکیبی دسته‌بازی و توانبخشی به منظور درمان سفتی مفصل دست بیماران دچار همی‌پلژی اسپاستیک ناشی از سکته مغزی تفاوتی وجود ندارد.

صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.36 seconds with 33 queries by YEKTAWEB 4725
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)