27 نتیجه برای فرزاد
دکتر محمدرضا محمدی، مهدی رهگذر، سیدعباس باقرییزدی، دکتر بیتا مسگرپور، دکتر براتعلی ملکی، دکتر سید حسن حسینی، زهره صفری، فرزاد مؤمنی،
دوره 6، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1383 )
چکیده
مقدمه و هدف: بار اختلالات روانپزشکی در کشورهای پیشرفته تا حد زیادی به وسیله پرسشنامه های غربالگری و مصاحبه بالینی ساختار یافته شناسایی شده، ولی بررسی بار اختلالات روانپزشکی در کشور ما محدود و تعداد مطالعات انجام شده کم می باشد. برنامه ریزی برای ارایه خدمات اساسی بهداشت روان به افراد، نیازمند آگاهی از وضعیت موجود بیماری روانی در جامعه است. این مطالعه با هدف بررسی همه گیری شناسی اختلالات روانی در افراد 18 سال به بالاتر مناطق شهری و روستایی گلستان انجام گرفت. مواد و روش ها: نمونه مورد مطالعه با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و سیستماتیک از بین خانوارهای موجود استان گلستان انتخاب گردید و از طریق تکمیل پرسشنامه اختلالات عاطفی و اسکیزوفرنیا (SADS) توسط کارشناسان روانشناسی در استان، جمعاً 518 نفر مورد مطالعه قرار گرفتند. تشخیص گذاری اختلالات بر اساس معیارهای طبقه بندی DSM-IV بود. یافته ها: نتایج این بررسی نشان داد شیوع انواع اختلالات روانپزشکی در استان 14.69 درصد می باشد که این شیوع در زنان 18.14 درصد و در مردان 11.47 درصد بوده است. اختلالات اضطرابی و خلقی به ترتیب با 7.93 و 4.05 درصد، شایع ترین اختلالات روانپزشکی در استان بودند. شیوع اختلالات پسیکوتیک در این مطالعه 0.97 درصد، اختلالات عصبی- شناختی 1.16 درصد و اختلالات تجزیه ای 0.58 درصد بوده است. در گروه اختلالات اضطرابی، اختلال پانیک با 4.05 درصد و در گروه اختلالات خلقی افسردگی اساسی و اختلال هیپومانیک هر کدام با 1.93 درصد شیوع بیشتری داشته اند. نتیجه گیری: در این مطالعه 7.53 درصد افراد مورد مطالعه دچار حداقل یک اختلال روانپزشکی بودند. شیوع اختلالات روانپزشکی در استان در افراد گروه سنی 55-41 سال و بیشتر با 13.04 درصد، افراد طلاق گرفته یا جدا شده با 50 درصد، افراد ساکن در مناطق شهری استان با 11.03 درصد، افراد بی سواد با 12.75 درصد و افراد خانه دار با 13.22 درصد بیش از گروه های دیگر بود. لذا نتایج این تحقیق مسؤولیت سیاستگذاران و برنامه ریزان بهداشتی استان گلستان و کشور در رابطه با تدوین برنامه های عملی و اجرایی بهداشت روان را بیش از پیش روشن می سازد.
دکتر علی شبستانی منفرد، دکتر سیدفرزاد جلالی، دکتر حسین مزدارانی، دکتر محمود حاجیاحمدی،
دوره 6، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1383 )
چکیده
مقدمه و هدف: رامسر در شمال ایران، بالاترین میزان پرتوزایی زمینه را در سطح جهان داراست. این پرتوزایی عمدتاً به دلیل وجود عنصر رادیواکتیو رادیوم و فرآورده های استحاله آن است که توسط چشمه های آب گرم به سطح زمین آورده می شوند. آثار دزهای کم پرتو بر سلامت انسان همچنان در هاله ای از ابهام قرار داشته و هنوز تحت بررسی های متعدد قرار دارد. هدف از این تحقیق بررسی وضعیت سلامت ساکنین مناطق با پرتوزایی زمینه بالا در رامسر در مقایسه با وضعیت سلامت ساکنین مناطق با پرتوزایی معمولی است. مواد و روش ها: این مطالعه در سال 1383 و به روش تحلیلی- مقطعی روی 101 خانوار (402 نفر) از ساکنین منطقه طالش محله رامسر با پرتوزایی زمینه بالا و 98 خانوار (374 نفر) از ساکنین منطقه چپرسر رامسر که در محدوده پرتوزایی معمولی زندگی می کردند، صورت گرفت. پس از مصاحبه با ساکنین این مناطق و کسب رضایت آنان و همچنین با استفاده از اطلاعات موجود در خانه بهداشت منطقه، پرسشنامه حاوی برخی شاخص های اقتصادی- اجتماعی و بهداشتی تکمیل گردید و اطلاعات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج به دست آمده در این مرحله تفاوت معنی داری را در رابطه با میزان مرگ و میر و معلولیت های مادرزادی در ساکنین دو منطقه نشان نمی دهد. همچنین تفاوت در فراوانی برخی بیماری های خاص و سقط جنین و نیز فراوانی افسردگی در میان ساکنین دو منطقه در گروه های سنی معین معنی دار نبود. اما بیماری های قلبی و بدخیمی ها در ساکنین مناطق با پرتوزایی زمینه بالا در مقایسه با مناطق دارای پرتوزایی زمینه عادی به طریقه معنی داری کمتر بود (P<0.05)نتیجه گیری: نتایج به دست آمده، نشان دهنده عدم تاثیر پرتوهای زمینه در سطوح بالا بر برخی شاخص های بیان کننده سلامت و تاثیر مثبت پرتوهای زمینه بالا بر برخی دیگر می باشد. اگر چه نتایج مطالعه حاضر به لحاظ استفاده از روش سرشماری در انتخاب نمونه ها، از پشتوانه آماری قوی برخوردار است، اما مطالعات رادیواپیدمیولوژیک دیگر به ویژه به شکل پایش شاخص های سلامت از نوع آینده نگر می تواند به اطلاعات موجود در زمینه بیولوژی دزهای کم پرتو بیافزاید.
دکتر فرزاد جلالی، دکتر محمدرضا خصوصی نیاکی، دکتر محمود حاج احمدی،
دوره 7، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1384 )
چکیده
زمینه و هدف: طولانی شدن زمان کمپلکس QRS به ویژه در جریان بلوک کامل شاخه چپ (LBBB) با افزایش مرگ و میر در بیماران با بیماری زمینه ای قلبی همراه است. این مطالعه به منظور تعیین رابطه مدت زمان کمپلکس QRS نوار قلبی با میزان کسر جهشی در اکوکاردیوگرافی بیماران دچار بلوک شاخه چپ انجام شد.روش بررسی: در این مطالعه توصیفی آینده نگر که از اردیبهشت ماه 1378 لغایت آذر 1381 در بخش های CCU، قلب و درمانگاه قلب بیمارستان شهید بهشتی انجام شد، تعداد 150 بیمار با تشخیص بلوک کامل شاخه چپ تحت مطالعه نوار قلبی و اکوکاردیوگرافی 2D ،M-Mode، رنگی و داپلر قرار گرفتند و ارتباط بین زمان کمپلکس QRS، انحراف محور به چپ (LAD) و کسر جهشی بطن چپ قلب (EF) (به روش Simpson) مورد بررسی قرار گرفت. داده ها در نرم افزار آماری SPSS 11.0 و با استفاده از آزمون های آماری تی و دو طرفه و کایدو و Fisher Exact مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته ها: 131 بیمار (87 درصد) زمان QRS بین 0.16 – 0.12 ثانیه و متوسط کسر جهشی در آنها (0.36 ± 16) بود. 19 بیمار دیگر (13 درصد) QRS مساوی یا بیشتر از 0.16 ثانیه داشتند و متوسط کسر جهشی آنها (0.24 ± 10) بود (P<0.05). متوسط کسر جهشی در موارد QRS مساوی یا بیشتر از 0.16 ثانیه با انحراف محور به سمت چپ ( 25±16درصد) و در موارد بدون همراهی با انحراف محور به سمت چپ 13 ± 23 درصد بود. بین سن، جنس، نوع بیماری قلبی با کسر جهشی در بیماران دچار LBBB ارتباطی دیده نشد.نتیجه گیری: زمان کمپلکس QRS مساوی یا بیشتر از 0.16 ثانیه دارای یک ارتباط معکوس با کسر جهشی بطن چپ بوده و لذا بلوک کامل شاخه چپ در صورت زمان QRS بیشتر یا مساوی 0.16 می تواند معیاری مفید دال بر نارسایی سیستولیک شدید بطن چپ باشد.
علی ظفرزاده،
دوره 8، شماره 1 - ( بهار 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: جمع آوری و ذخیره آب باران برای مصارف مختلف از دیرباز در ایران و سایر کشورهای جهان معمول بوده است. در استان گلستان هم تعدادی از ساکنین واقع در شمال و شمال شرق استان (ترکمن صحرا) با این روش، بخشی از آب شرب و مصارف خانگی مورد نیازشان را تامین می کنند. هدف از این پژوهش تعیین کیفیت شیمیایی آب های جمع آوری شده در آب انبارها و شناسایی منابع احتمالی آلودگی در مناطق ترکمن نشین استان گلستان بود.روش بررسی: تعداد 140 نمونه آب از آب انبارهای مورد مطالعه جمع آوری و از نظر پارامترهای شیمیایی در طی مدت سه فصل مورد ارزیابی قرار گرفت. مقدار قلیائیت به روش تیتراسیون با اسید سولفوریک، سختی به روش E.D.T.A، کلرور به روش مور، نیترات و فسفات با استفاده از اسپکتروفتومتر DR-2000 HACH و فلزات سنگین به روش جذب اتمی با دستگاه مدل 2380 Perkins-Elmer تعیین شد. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون کولموگروف- اسمیرنوف تجزیه و تحلیل شد.یافته ها: پارامترهای شیمیایی شامل: اسیدیته، هدایت الکتریکی، قلیائیت، سختی، کلرور، نیترات و منگنز در مقایسه با استانداردهای آب آشامیدنی در حد مطلوب بودند، اما غلظت بعضی از پارامترهای شیمیایی از جمله فسفات در 15 درصد نمونه ها، غلظت آهن در 12 درصد نمونه ها، غلظت سرب در 51 درصد نمونه ها و غلظت کروم در 6 درصد نمونه های جمع آوری شده از حد مجاز بیشتر بوده است. نتیجه گیری: کیفیت آب تعداد قابل توجهی از آب انبارها از نظر بعضی از پارامترهای شیمیایی به خصوص فلزات سنگین به علت بیش از حد مجاز بودن، برای شرب مناسب نمی باشند. علل احتمالی آلودگی های شیمیایی می تواند ناشی از نفوذ آب های سطحی، کشاورزی، انتقال و ذخیره آب گرگان رود در آب انبارها و آلودگی هوا و ریزش آنها هنگام نزولات جوی روی سطوح آبگیر باشد.
دکتر کاظم قدوسی، دکتر جواد عاملی، دکتر علیرضا سعادت، دکتر وحید پورفرزیانی، دکتر فرزاد نجفیپور، دکتر غلامرضا کرمی، دکتر میرمحسن شریفی بناب،
دوره 8، شماره 2 - ( تابستان 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: حوادث قلبی – عروقی از مهم ترین عوامل مرگ و میر در جوامع انسانی است. سیگار و دیس لیپیدمی دو عامل مهم این بیماری می باشند. در این مطالعه نقش این دو عامل و تاثیر مصرف سیگار در ایجاد دیس لیپیدمی مورد بررسی قرار گرفت.روش بررسی: این مطالعه اپیدمیولوژیک مقطعی روی 9632 نفر از افراد 20سال و بالاتر، از ساکنین تهران که به طور تصادفی انتخاب شدند، انجام پذیرفت. اطلاعات کامل پزشکی، وضعیت تن سنجی (آنتروپومتریک)، میزان فعالیت بدنی و سطح سرمی تری گلیسرید، کلسترول تام FBS، Creatinine ،LDL، HDL، اندازه گیری شد. سپس افراد مورد مطالعه به سه گروه سالم، دیس لیپیدمی اولیه و ثانویه تفکیک شدند. با استفاده از روش های آماری، ارتباط بین مصرف سیگار و دیس لیپیدمی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: جمعا 5619 زن و 4013 مرد تحت بررسی قرار گرفتند. 68.5درصد افراد مورد مطالعه دچار دیس لیپیدمی بودند. به طوری که 65.8درصد زنان و 72.3درصد مردان مبتلا به یکی از انواع دیس لیپیدمی بودند. 1085 نفر (11.4 درصد) از جامعه مورد تحقیق سیگاری بودند. شیوع دیس لیپیدمی در سیگاری ها 2.73 درصد بود، در حالی که این عارضه در غیر سیگاری ها 67.7درصد بود (0.05>P). همچنین مقایسه سیگاری ها و غیرسیگاری ها نشان می دهد که در افراد سیگاری به طور معنی داری HDL کلسترول سرم کاهش و تری گلیسرید افزایش می یابد و همچنین سطوح کلسترول تام و LDL کلسترول نسبت به افراد غیرسیگاری کاهش می یابد (0.05>P).نتیجه گیری: جامعه شهری تهران از شیوع بالای دیس لیپیدمی رنج می برد. درصد بالایی از جمعیت مبتلا به دیس لیپیدمی ثانویه و همچنین مصرف سیگار می باشند. از آنجا که دیس لیپیدمی ناشی از مصرف سیگار قابل پیشگیری و اصلاح پذیر است، توسعه برنامه های آموزشی در این مورد به خصوص در بین قشر جوان، ضروری است.
دکتر فرزاد نجفیپور، دکتر روحانگیز ساری سرخابی، دکتر نویده حاجی آقایی، دکتر معصومه زارعیزاده، دکتر امیر بهرامی،
دوره 10، شماره 3 - ( پاييز 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : تالاسمی ماژور یک بیماری ژنتیکی است و تجویز خون در این بیماران حیاتی میباشد. تجویز خون در 2 یا 3 دهه اخیر باعث افزایش طول عمر این بیماران شده است. با افزایش طول عمر، عوارض تجمع آهن در این بیماران بیشتر به چشم میخورد. عوارض غدددرونریز که در گذشته شایع نبود، در حال حاضر یکی از مشکلات شایع در این بیماری میباشد. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی دیابت و تست تحمل گلوکز در بیماران تالاسمی ماژور 10 تا 27 ساله در تبریز انجام شد. روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی 56 بیمار تالاسمی ماژور 27-10 ساله انجام شد. مشخصات فردی، درمان دارویی، سن شروع تزریق خون، میزان تزریق خون، سن شروع درمان با دسفرال، میزان دسفرال دریافتی، سابقه فامیلی دیابت، میزان آهن، TIBC و فریتین در پیدایش اختلالات تحمل گلوکز مورد بررسی قرار گرفتند. برای تشخیص دیابت، گلوکز ناشتای مختل و تست تحمل گلوکز مختل آزمایش FBS و OGTT انجام شد. یافتهها : فراوانی دیابت در این مطالعه 9/8درصد تعیین گردید. همچنین در 6/28 درصد تست گلوکز ناشتای مختل دیده شد. تست تحمل گلوکز مختل در 1/7درصد موارد تعیین شد. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که علیرغم درمان با دسفرال در بیماران تالاسمی ماژور فراوانی دیابت، گلوکز ناشتای مختل و اختلال تحمل گلوکز در بیماران تالاسمی ماژور بالاتر از جمعیت عمومی است. بیماران تالاسمی خصوصاً در سنین بالاتر از 10 سال بایستی به طور منظم تحت بررسی غدد مترشحه داخلی قرار گیرند.
سهراب حلالخور، دکتر دردی قوجق، دکتر فرزاد جلالی، دکتر مینا اسلامدوست،
دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : گلیکوزآمینوگلیکانها، پلیساکاریدهای بدون شاخهای میباشند و نقش کلیدی در ساختمان مولکولی و عملکرد غشاء سیتوپلاسمی دارند. گلیکوزآمینوگلیکانها در مکانیسم برخی بیماریها از جمله پرفشاری خون نیز نقش مهمی برعهده دارند. از آنجایی که افزایش فشارخون شریانی همواره از مهمترین معضلات سلامتی مردم در کشورهای مختلف بوده است، اما هنوز شاخص دقیق و قابل اعتمادی برای تشخیص زودرس این بیماری وجود ندارد. این مطالعه به منظور اندازهگیری گلیکوزآمینوگلیکانهای ادرار 24 ساعته و سرم به عنوان شاخص دقیق و زودرس برای بررسی بیماران مبتلا به پرفشاری خون اولیه انجام شد. روش بررسی: این مطالعه مورد – شاهدی روی 53 بیمار مبتلا به پرفشاری خون اولیه که برای درمان در بیمارستانهای آموزشی شهیدبهشتی و شهیدیحیینژاد بابل طی سالهای 82-1381 بستری شده بودند و 38 فرد سالم انجام شد. نمونه ادرار 24 ساعته و نمونه سرم از افراد شاهد بدون ابتلا به بیماری پرفشاری خون و افراد مبتلا به بیماری پرفشاری خون که از لحاظ سن و جنس همسان بودند، تهیه شد. مقدار گلیکوزآمینوگلیکان در نمونهها به روش (کالریمتریک) و با اسپکتروفتومتر اندازهگیری شد. یافتهها : نتایج این مطالعه نشان داد که بین میزان دفع گلیکوزآمینوگلیکانهای ادرار 24 ساعته و فشارخون سیستولیک نسبت مستقیمی وجود دارد و با افزایش فشارخون سیستولیک، مقدار دفع ادراری گیلکوزآمینوگلیکانها نیز افزایش مییابد. همچنین مقدارگلیکوزآمینوگلیکانها در سرم افراد مبتلا به پرفشاری خون اولیه نیز در مقایسه با گروه شاهد افزایش مییابد. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که در بیماران مبتلا به پرفشاری خون اولیه مقدار گلیکوزآمینوگلیکانها در ادرار24 ساعته و سرم نسبت به گروه شاهد افزایش مییابد. بنابراین اندازهگیری مقدار گلیکوزآمینوگلیکانهای ادرار 24 ساعته میتواند، شاخص مناسبی برای تشخیص زودرس پرفشاری خون باشد.
دکتر فرزاد رجایی، مهدی فرخی، ناظم قاسمی، دکتر مجید سررشته داری، دکتر نعمت الله غیبی، دکتر مهرزاد سرایی صحنه سرایی،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : پیشرفت در حال توسعه صنایع الکترونیک و استفاده روزافزون از دستگاههای الکتریکی منجر به افزایش مواجهه افراد با امواج الکترومغناطیسی شده است. این مطالعه به منظور بررسی اثر امواج الکترومغناطیسی بر شاخصهای مورفومتریک اپیدیدیم، مجرای دفران و بیضه موش انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 30 سر موش نر نژاد BALB/C انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه تجربی، شم (sham) و کنترل قرار داده شدند. موشهای گروه تجربی به مدت 8 هفته ، هر هفته 6 روز و هر روز 4 ساعت در معرض امواج الکترومغناطیسی با شدت0.5 میلیتسلا و فرکانس 50 هرتز قرار گرفتند. موشهای گروه کنترل و شم در معرض امواج قرار نگرفتند. بعد از پایان دوره آزمایش موشها تحت بیهوشی کشته و لاپاراتومی شدند و بیضههای طرف چپ موشها خارج و وزن گردید. نمونهها با میکروسکوپ نوری تحت فرآیندهای روتین بافتی قرار گرفتند. قطر و ارتفاع اپیتلیوم مجاری اپیدیدیم و دفران تعیین گردید. نتایج به دست آمده با آزمون آنالیز واریانس (ANOVA) و آزمون تعقیبی Tukey مورد ارزیابی آماری قرار گرفت.
یافتهها : میانگین قطر اپیدیدیم در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل کاهش معنیداری داشت (p<0.5) میانگین قطر مجرای دفران، ارتفاع سلولهای اپیتلیال اپیدیدیم و مجرای دفران در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل و شم کاهش معنیداری داشت (p<0.5) همچنین میانگین وزن بیضه در گروه تجربی نسبت به گروه کنترل و شم کاهش معنیداری داشت(p<0.5).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که میدان الکترومغناطیسی به مدت 8 هفته و به میزان0.5 میلیتسلا سبب تغییرات مورفومتریک سلولهای اپیتلیوم اپیدیدیم و مجرای دفران و کاهش وزن بیضه موش میگردد.
دکتر ناصر آقامحمدزاده، دکتر فرزاد نجفی پور، دکتر اکبر علی عسگرزاده، دکتر امیر بهرامی، دکتر میترا نیافر، دکتر مجید مبصری، دکتر مهدی امیری، دکتر لیلا بگلر،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : دیابت یکی از عوامل مهم در بروز نارسایی کلیه و از مشخصههای این عارضه میکروآلبومینوری است. مکانیسم اصلی بروز میکروآلبومینوری چندان مشخص نیست. این مطالعه به منظور تعیین شیوع نفروپاتی دیابتی با استفاده از سنجش آلبومین ادراری در 100 بیمار دیابتی نوع 2 در بیمارستان سینای تبریز انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی 100 بیمار دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به درمانگاه غدد بیمارستان سینای تبریز که از تاریخ 1/7/83 لغایت 1/7/84 مراجعه کرده بودند، از نظر متغیرهای فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، سن، جنس، وزن، قد و نمایه توده بدنی (BMI) در بار اول مراجعه و قندخون ناشتا، HbA1c ، میزان کراتینین خون، میکروآلبومینوری و میزان حجم و کراتینین ادراری 3 بار متوالی هر 2 ماه یکبار، بررسی شدند. بیماران دارای فشارخون بالای کنترل نشده، عفونت ادراری، نارسایی قلبی و هیپرلیپیدمی از مطالعه خارج شدند. یافتهها : شیوع نفروپاتی دیابتی 36درصد تعیین شد. همچنین درکل 3درصد بیماران دچار ماکروآلبومینوری بودند. از نظر سنی و جنسی و متغیرهای فشارخون سیستولیک و دیاستولیک و کراتینین بین دو گروه دارای نفروپاتی و عدم نفروپاتی مقایسه گردید که تفاوت آشکاری در این دو گروه وجود نداشت. از نظرBMI بین دو جنس تفاوت آماری معنیدار وجود داشت و زنان چاقتر از مردان بودند (P<0.05). میانگین مدت ابتلا به دیابت در گروه مبتلا به نفروپاتی دیابتی 1/8±4/12 سال و در بیماران با عدم ابتلا به نفروپاتی 5/5±1/9 سال بود که اختلاف معنیداری بین دو گروه دیده شد (P<0.05). اختلاف معنیداری در مقایسه بین دو گروه از نظر HbA1c و میزان FBS در طی سه بار اندازهگیری متوالی بهدست نیامد. همچنین اختلاف معنیداری بین دو گروه در مورد مصرف داروهای کنترل کننده قندخون دیده نشد. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که نفروپاتی در این مطالعه در مقایسه با سایر مطالعات از شیوع بالاتری برخوردار است. اگرچه تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه نفروپاتی و فاقد نفروپاتی از نظر افزایش مقادیر قندخون ناشتا، HbA1c و پرفشاری خون وجود نداشت.
محمد دادیپور، دکتر رسول صلاحی، دکتر فرزاد قزلسفلی،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : گزش حیوانات تهدیدی مهم برای سلامتی انسان است.زیرا عفونتهای متعاقب آن نظیر هاری کشنده است. این مطالعه به منظور تعیین جنبههای اپیدمیولوژی حیوانگزیدگی در شهرستان کلاله از استان گلستان طی سالهای 84-1382 انجام گردید. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی- مقطعی طی یک دوره 3 ساله دادههای مربوط به حیوانگزیدگی از سال 1382 لغایت 1384 بررسی گردید. کلیه موارد گزش در شهر کلاله و بخش مراوهتپه که به مراکز درمان هاری بعد از گزش مراجعه کرده بودند، به صورت سرشماری وارد مطالعه شدند. از آمار توصیفی با استفاده از نرمافزار SPSS-12 برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده گردید. یافتهها : از مجموع 3496 نفر که در طول سه سال دچار گزش شده بودند، 2477 نفر (9/70درصد) مرد و 1019 نفر (1/29درصد) زن بودند. میانگین سنی افراد گزیده شده 5/17±2/24 سال و دامنه سنی آنان بین 1 تا 86 سال متغیر بود. میزان بروز حیوانگزیدگی طی این سه سال افزایش یافته بود. به طوری که میزان بروز طی سالهای 82 ، 83 و 84 به ترتیب 745 ، 787 و 788 در صدهزار نفر و میزان کلی بروز 773 در صدهزار نفر تعیین گردید. از لحاظ شغلی بیشترین فراوانی گزش مربوط به دانشآموزان (1157 نفر ،37درصد) بود. پاها شایعترین محل گزش بودند (2344 مورد ، 67درصد). شایعترین گزشها مربوط به سگ بود (3344 مورد ، 6/95درصد). بیشترین فراوانی گزشها در فصل بهار رخ داده بود (1042 مورد ، 8/29درصد). 3151 نفر (1/90درصد) از گزیدهشدگان ساکن روستا بودند. 3198 فرد (5/91درصد) واکسیناسیون ناقص و 298 نفر (5/8درصد) واکسیناسیون کامل را دریافت کرده بودند. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که میزان بروز گزش حیواناتی نظیر سگ در شهرستان کلاله نسبت به سایر مناطق بالاتر است. با توجه به اهمیت موضوع ضروری است، به منظور کنترل و پیشگیری از این تهدید بهداشتی اقدام جدی از طرف ادارات و سازمانهای درگیر صورت پذیرد.
دکتر ناصر آقا محمد زاده، دکتر فرزاد نجفی پور، دکتر امیر بهرامی، دکتر میترا نیافر، دکتر لیلا بگلر، دکتر حمیده حاجی اقراری، دکتر اکبر علی عسگرزاده، دکتر مجید مبصری،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : استئوپروز شایعترین بیماری متابولیک استخوان است که با کاهش استحکام استخوان مشخص میشود. این مطالعه به منظور ارزیابی فراوانی عوامل مؤثر در کاهش تراکم استخوان وعلل ثانویه مؤثر در ایجاد استئوپروز انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 105 بیمار (76 زن و 29 مرد) مبتلا به کاهش تراکم استخوان که طی سالهای 85-1382 به درمانگاه غدد بیمارستان سینای تبریز مراجعه نمودند؛ انجام شد. تاریخچه بیماری و یافتههای آزمایشگاهی بررسی و نتایج با نرمافزار آماریSPSS-14 و آزمون آماری کایاسکوئر تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : از 105 بیمار مبتلا به کاهش تراکم استخوان 55درصد استئوپروز و 45درصد استئوپنی داشتند. میزان دریافت روزانه کلسیم در 8/63درصد بیماران کمتر از mg400، در 9/31درصد بیماران بین 400 تا mg1000 و در 4/3درصد بیماران بالاتر از mg1000بود. متوسط کلسیم سرم بیماران 9.5±0.6 mg/dlبود. متوسط غلظت سرمی ویتامینD 45±37.1 nmol/l بود و 2/61درصد بیماران درجاتی از کمبود ویتامینD داشتند. 3/33درصد بیماران دارای استئوپروز ثانویه بودند. بیمارانی که استئوپروز اولیه داشتند؛ 3/11درصد مبتلا به هیپرکلسیوری بودند.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که کاهش تراکم استخوانی در زنان بیشتر بود و میزان دریافت موثر کلسیم در این بیماران کم بوده است. لذا با مصرف غذاهای سرشار از کلسیم و غنیسازی مواد غذایی با ویتامین D تا حدود زیادی از ایجاد و پیشرفت استئوپروز جلوگیری خواهد شد.
دکتر محمد کاظمی عرب آبادی، دکتر علی اکبر پور فتح اله، دکتر عبداله جعفرزاده، دکتر غلامحسین حسن شاهی، سعید دانشمندی، محمد رضا افروز، محمود حدادیان، فهیمه محمدی زاده،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده
زمینه و هدف : عفونت نهفته هپاتیت B شکل بالینی از بیماری هپاتیت B میباشد که در آن فرد علیرغم این که از نظر HBsAg منفی است؛ اما دارای HBV-DNA در خون محیطی میباشد. هنوز علت عدم توانایی پاکسازی کامل ویروس از بدن مشخص نشده است. به نظر میرسد که تفاوتهای ژنتیکی و ایمونولوژیکی در این امر سهم عمدهای را دارا میباشند. از جمله مواردی که پاسخ ایمنی علیه ویروسها را دستخوش تغییر میکند؛ سیستم سیتوکینی است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط پلیمرفیسمهای موجود در ناحیه 874+ ژن IFN-Gama با عفونت نهفته هپاتیت B انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه توصیفی ابتدا 3700 عدد پلاسمای تازه منجمد شده (FFP) که از نظر HBsAg منفی بودند؛ جمعآوری و از نظر anti-HBc بررسی شدند. سپس نمونههای HBsAg منفی و anti-HBc مثبت از نظر وجود HBV-DNA با روش PCR بررسی شدند. نمونههای HBV-DNA مثبت به عنوان موارد عفونت نهفته هپاتیت B از نظر پلیمرفیسمهای موجود در ناحیه 874+ ژن IFN-Gama با روش ARMS-PCR مورد بررسی قرار گرفتند.
یافتهها : نتایج این تحقیق روی نمونههای HBsAg منفی نشان داد که 352 نمونه (9.51%) از این نمونهها از نظر anti-HBc مثبت بود. با انجام PCR روی نمونههای HBsAg منفی و anti-HBc مثبت؛ مشخص گردید که 57 نمونه (%16.1 از افراد anti-HBc مثبت و HBsAg منفی) HBV-DNA مثبت هستند. دو گروه مورد و شاهد از نظر وجود تمامی ژنوتیپهای موجود در ناحیه 874+ ژن IFN-Gama تفاوتی نداشتند.
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که هیچگونه ارتباطی بین پلیمرفیسمهای موجود در ناحیه 874+ ژن IFN-Gama و بیماری عفونت نهفته هپاتیت B وجود ندارد.
دکتر مجید منصوری، دکتر فریبا سیدالشهدایی، دکتر فرزاد کمپانی، دکتر شهرام ستاره، سرور مظهری،
دوره 12، شماره 3 - ( پاييز 1389 )
چکیده
زمینه و هدف : سندرم زجر تنفسی نوزادان مهمترین مشکل ریوی نوزادان است. هرچند مطالعات مختلفی اثربخشی کورتیکواستروئید در سنین حاملگی کمتر از 34 هفته را نشان دادهاند؛ ولی تاثیر این مداخلات در بارداریهای بالاتر از هفته 34، هنوز مورد بحث است. این مطالعه به منظور تعیین اثر بتامتازون تزریقی قبل از زایمان در پیشگیری از سندرم زجر تنفسی نوزادان متولد شده در هفتههای 35 و 36 بارداری انجام شد. روش بررسی : این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده دو سوکور روی 200 زن در معرض خطر زایمان پرهترم با سن بارداری 35 تا 36 هفته مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی بعثت سنندج طی سالهای 87-1386 انجام شد. 100 نفر از افراد به صورت تصادفی در گروه درمان با بتامتازون به مقدار 12 میلیگرم در 2 دوز داخل عضله به فاصله 24 ساعت و 100 نفر نیز به صورت تصادفی نرمالسالین به مقدار یکسیسی دریافت کردند. اطلاعات مورد نیاز شامل سن مادر، جنس و وزن نوزاد و ابتلا به سندرم زجر تنفسی و نیاز به بستری نوزادان جمعآوری گردید. از آزمونهای کایاسکوئر، فیشر، تی مستقل و منویتنی برای تحلیل دادهها استفاده شد. یافتهها : تفاوت معنیداری در سن مادر، وزن و جنس نوزادان در دو گروه مشاهده نشد. تعداد موارد سندرم زجر تنفسی در گروه مداخله 8 مورد (8درصد) و در گروه دارونما 20 مورد (20درصد) بود (P=0.01). نیاز به بستری در گروه مداخله و گروه دارونما به ترتیب 16 (16درصد) و 28 (28درصد) تعیین شد (P=0.04). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تزریق بتامتازون به مقدار 12 میلیگرم در 2 دوز به فاصله 24 ساعت در هفتههای 36-35 بارداری به طور معنیداری موارد سندرم زجر تنفسی در نوزادان را کاهش میدهد.
دکتر لیلا براتی، دکتر فرزاد قزلسفلی، دکتر رامین آذرهوش، فریده حیدری، محمد نورا،
دوره 13، شماره 3 - ( پاييز 1390 )
چکیده
زمینه و هدف : عفونت ادراری شایعترین عفونت باکتریایی در زمان بارداری است. زنان باردار بیشتر در معرض ابتلا به پیلونفریت میباشد. شناسایی به موقع عفونت ادراری و درمان متناسب با آن به خصوص در زنان باردار در مواقعی که دسترسی به انجام کشت ادرار وجودندارد؛ میتواند در کاهش عوارض ناشی از آن مؤثر باشد. این مطالعه به منظور تعیین حساسیت باکتری اشریشیاکلی جدا شده از کشت ادرار زنان باردار نسبت به آنتیبیوتیکهای رایج در شهرستان کلاله انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی باکتری اشرشیاکلی جدا شده از نمونه ادرار 360 زن باردار مراجعه کننده به آزمایشگاه مرکز بهداشت شهرستان کلاله در سال 1387 صورت گرفت. پس از کشت نمونههای ادرار در محیطهای ائوزین متیلن بلو EMB ، بلادآگار و محیطهای کشت افتراقی سوش اشرشیاکلی؛ آنتیبیوگرام با روش انتشار دیسک Kirby-Bauer انجام شد و هاله عدم رشد آن طبق استانداردهای کمیته ملی برای آزمایشگاههای بالینی نسبت به آنتیبیوتیکها تعیین شد. یافتهها : میزان حساسیت به آنتیبیوتیک کواموکسی کلاو 5.72 درصد، آمپیسیلین 8.86 درصد، آموکسیسیلین 11.87درصد، سفازولین 32.12 درصد، سفالکسین 36.1 درصد، جنتامایسین 40.28 درصد، کوتریموکسازول 48.15 درصد، نالیدیکسیکاسید 55.3 درصد، نیتروفورانتویین 72.48 درصد و سفتریاکسون 80.78 درصد تعیین گردید. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده میزان بالای مقاومت باکتری اشرشیاکلی جدا شده از ادرار زنان باردار نسبت به آنتیبیوتیکهای آموکسیسیلین و آمپیسیلین (داروی معرفی شده خط اول در دستورالعمل مراقبت مادران باردار) در این منطقه میباشد. همچنین بالاترین حساسیت نسبت به سفتریاکسون و نیتروفورانتویین مشاهده گردید.
حمیرا جعفرزاده، مهران عربی، نرگس نجفی، علی محمد احدی،
دوره 16، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : گیاه آلوئهورا (Aloe barbadensis M.) از جمله گیاهان استوایی است که به طور سنتی در ترمیم زخم استفاده میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر القاء کنندگی ژل آلوئهورا بر بیان ژن TGF-β در زخمهای پوستی موش سوری انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 36 سر موش نر سوری BALB/c به 3 گروه 12 تایی شامل کنترل منفی (پوست سالم)، کنترل کاذب (شم، زخم با تیمار سرم فیزیولوژیک) و درمانی (زخم با تیمار ژل آلوئهورا) تقسیم شدند. روی پشت موشها دو زخم یکسان به قطر 2±10 mm با برداشت کامل پوست در ناحیه خاجی ایجاد گردید. در گروه درمانی، روزانه یک بار 2 گرم از ژل آلوئهورا به صورت یک لایه نازک بر روی سطح زخمها (بدون بانداژ) به مدت 16 روز قرار داده شد. پس از روزهای 8 و 16 برای تعیین میزان بیان ژن عامل رشد تغییر شکلدهنده بتا (TGF-β) به کمک RT-PCR و نیز محتوی پراکسیداسیون لیپیدی (LPO) با اندازهگیری میزان مالونیلدیآلدیید از پوست و سرم خون موشها نمونهبرداری بهعمل آمد. یافتهها : عصاره ژل آلوئهورا سبب افزایش بیان ژن TGF-β در پوست زخمدار موشهای گروه درمان شده با ژل آلوئهورا نسبت به سایر گروهها گردید (P<0.05). تیمار با ژل آلوئهورا موجب کاهش معنیدار مالونیلدیآلدیید در سرم خون موشها در مقایسه با دیگر گروهها شد (P<0.05). نتیجهگیری : ژل آلوئهورا با القاء بیان ژن عامل رشد TGF-β و نیز کاهش میزان پراکسیداسیون لیپیدها میتواند نقش محوری در پروسه ترمیم زخمهای برشی داشته باشد.
مریم آل رسول دهکردی، لعبت جعفرزاده، اکبر سلیمانی، علی حاجی غلامی، سعید آل رسول،
دوره 16، شماره 4 - ( زمستان 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : ترومبوفیلی حالت افزایش انعقادپذیری خون است. این حالت سبب ایجاد مشکلات بارداری از جمله پرهاکلامپسی، مردهزایی، سقط مکرر و جداشدگی جفت میگردد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط کمبود فاکتورهای انعقادی prs ، prc و آنتیترومبین3 با بروز پرهاکلامپسی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 142 زن باردار مبتلا به پرهاکلامپسی و 142 زن باردار غیرمبتلا به پرهاکلامپسی مراجعه کننده به درمانگاه مامایی و بخش زایمان بیمارستان هاجر شهرکرد انجام شد. میزان prs ، prc سرم با استفاده از روش ELISA و آنتیترومبین3 به روش سنجش کروموژنیک اندازهگیری شد. یافتهها : کمبود prs در 2 مادر (1.4%) از گروه مورد و 6 مادر (4.2%) از گروه شاهد تعیین گردید و این اختلاف از نظر آماری معنیدار نبود. موردی از کمبود فاکتورهای انعقادی prc و آنتیترومبین3 در گروههای مورد مطالعه مشاهده نگردید. نتیجهگیری : کمبود فاکتورهای انعقادی prs ، prc و آنتیترومبین3 نقشی در بروز پرهاکلامپسی نداشت.
علی ظفرزاده، هادی رحیمزاده،
دوره 17، شماره 1 - ( بهار 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : در حال حاضر آلودگی مواد غذایی رو به افزایش بوده و مصرف آنها تهدیدی برای سلامت انسان است. این مطالعه به منظور تعیین غلظت فلزات سنگین کادمیوم، سرب، روی و مس در خیار و گوجهفرنگی توزیع شده از میدانهای میوه و ترهبار گرگان و گنبد انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی تحلیلی 48 نمونه خیار و 48 نمونه گوجهفرنگی از میدانهای میوه و ترهبار شرق گنبد و مرکزی گرگان در دو فصل بهار و تابستان سال 1391 تهیه گردید. مراحل آمادهسازی و هضم نمونهها مطابق با روش استاندارد انجام شد. غلظت فلزات سنگین کادمیوم، سرب، روی و مس با پلاروگراف به روش ولتامتری تعیین گردید. یافتهها : میانگین غلظتهای روی، کادمیوم، سرب و مس در نمونههای خیار گنبد به ترتیب 7.7±53.4، 0.013±0.09، 0.21±1.47، 0.66±4.1 و در نمونههای خیار گرگان به ترتیب 8.7±60.3، 0.017±0.12، 0.2±1.4 و 0.53±3.7 برحسب میلیگرم بر کیلوگرم وزن تر تعیین شد. میانگین غلظتهای روی، کادمیوم، سرب و مس در نمونههای گوجهفرنگی گنبد به ترتیب 2.6±17.9، 0.004±0.03، 0.07±0.5 و 0.12±0.85 و در نمونههای گوجه فرنگی گرگان به ترتیب 3.4±23.8، 0.01±0.08، 0.09±0.66 و 0.24±1.7 برحسب میلیگرم بر کیلوگرم وزن تر تعیین شد. میانگین غلظت کادمیوم و سرب به ترتیب در نمونههای خیار بیش از 2 و 14، در نمونههای گوجهفرنگی گنبد 0.6 و 5 و در نمونههای گوجهفرنگی گرگان 1.6 و 7 برابر بیش از حد مجاز تعیین شده سازمان بهداشت جهانی بود. نتیجهگیری : میانگین غلظت سرب و کادمیوم در نمونههای خیار و گوجهفرنگی بسیار بیشتر از حد مجاز و غلظت همه فلزات سنگین مورد سنجش در خیار بیشتر از گوجهفرنگی است.
لعبت جعفرزاده، زهرا موبدی، اکبر سلیمانی، مریم آل رسول، عبدالرحیم کاظمی وردنجانی،
دوره 17، شماره 3 - ( پاییز 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : آرتریت روماتوئید یک بیماری مزمن التهابی و سیستمیک با علت ناشناخته است که با پلیآرتریت متقارن محیطی مشخص میشود. عوامل متعدد ژنتیکی، محیطی و ایمونولوژیک در پاتوژنز بیماری نقش دارند. این مطالعه به منظور تعیین اثر آنتیبادی ضدپروتئین سیترولینه حلقوی (Anti - CCP) و فاکتور روماتوئید بر شاخص فعالیت بالینی بیماری در بیماران مبتلا به آرتریت روماتوئید انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه همگروهی آینده نگر 64 بیمار مبتلا به آرتریت روماتوئید براساس معیارهای ACR سال 1987 به روش نمونهگیری ساده انتخاب شدند. همه بیماران برای تعیین شاخص فعالیت بالینی بیماری اولیه مورد معاینات بالینی قرار گرفتند و برای انجام آزمایشات سرولوژیک (فاکتور روماتوئید و آنتیبادی ضد CCP) به آزمایشگاه ارجاع شدند. معاینه دوم بیماران ششماه بعد و با تکمیل چک لیست مربوط به هر بیمار انجام شد. یافتهها : 81.3% از بیماران دارای تیترهای بالایی از آنتیبادی ضد CCP بودند و 74درصد بیماران مورد مطالعه فاکتور روماتوئید مثبت داشتند. کاهش واضح شدت فعالیت بالینی ثانویه بیماری نسبت به فعالیت بالینی اولیه در گروه دارای تیتر بالای آنتیبادی مشاهده شد که این کاهش از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه حاکی از نقش مهم فاکتور روماتوئید و آنتیبادی ضدپروتئین سیترولینه حلقوی در تشخیص به موقع بیماری آرتریت روماتوئید است.
حامد فتحی، سیدفرزاد متولی حقی، محمدعلی ابراهیم زاده، سیدحسن نیکوکار، بهزاد پارسی، محسن کرمی،
دوره 19، شماره 1 - ( بهار 1396 )
چکیده
زمینه و هدف : اثر ضدالتهابی، ضددرد، آنتیاکسیدانی گیاه آقطی گزارش شده است. این مطالعه به منظور تعیین اثر دورکنندگی عصاره گیاه آقطی بر روی پشه Culex pipiens در شرایط آزمایشگاهی انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی گیاه آقطی از رویشگاه طبیعی استان مازندران (شهرستان ساری، بخش مرکزی، دهستان اسفیورد شوراب، روستای گله کلا سفلی - کردخیل) تهیه، شناسایی، خشک و سپس از اندامهای برگ و میوه آن عصارهگیری گردید. سپس غلظتهای50 ، 100 و 250 میلیگرم بر کیلوگرم عصاره متانولی و هگزانی گیاه تهیه شد و مقدار 0.4ml بر روی پوست تراشیده شده خوکچه هندی (Albino) در مساحتی به اندازه 6 در 4 سانتیمتر پخش گردید. سپس در معرض گزش پشهها قرار گرفت. پس از گذشت 30 دقیقه تعداد گزشهای پشه بالغ کولکس با سه مرحله تکرار برای هر تیمار ثبت گردید. همچنین N و N دی اتیل 3- متیل بنزامید به عنوان کنترل مثبت در نظر گرفته شد.
یافتهها : بیشترین اثر دورکنندگی مربوط به غلظت 250 در هر دو عصاره برگ و میوه گیاه بوده و در برگ با حلال متانولی بیشترین اثر دور کنندگی برابر 80درصد و با حلال هگزانی 66.8% و در میوه با حلال متانلی 84% و با حلال هگزانی 72% تعیین شد (P<0.05).
نتیجهگیری : در مقایسه عصارهگیری با دو حلال متانولی و ان هگزانی مشخص گردید اثر دورکنندگی عصارههای متانولی گیاه آقطی بازده بالاتری نسبت به عصارهگیری هگزانی داشت و در مقایسه اثر دورکنندگی اندامهای این گیاه، میوه گیاه اثربخشی بهتری نسبت به برگ دارد.
مصطفی نجفی پور، فرزاد نجفی پور، جعفر زارعی زاده، زهره رزاقی خسرقی،
دوره 19، شماره 4 - ( زمستان 1396 )
چکیده
زمینه و هدف : شیرین کنندههای بدون کالری یا مصنوعی، مواد شیمیایی و یا طبیعی هستند که در غذاها و انواع نوشیدنیها مورد استفاده قرار میگیرند. این مطالعه به منظور مقایسه وضعیت کنترل گلیسمیک در قبل و بعد از مصرف شیرین کنندههای مصنوعی با تغذیه متداول بیماران مبتلا به دیابت تیپ2 انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 30 بیمار مبتلا به دیابت تیپ2 (10 مرد و 20 زن) از مراجعین سرپایی درمانگاه غدد بیمارستان امام رضا (ع) تبریز وارد مطالعه شدند. در ابتدای مطالعه از بیماران خواسته شد تا به مدت سه ماه از مصرف رژیم غذایی حاوی شیرین کنندههای مصنوعی خودداری نمایند و رژیم متداول دیابتی را ادامه دهند. سپس به هر بیمار از تغذیه مخصوص بیماران دیابتی حاوی شیرین کنندههای مصنوعی شامل قند، بیسکوئیت اختصاصی و آبنبات تحت نظر متخصص تغذیه به مدت سه ماده تجویز گردید.
یافتهها : میانگین گلوکز سرم ناشتا و گلوکز سرم 2ساعت بعداز غذا در بیماران طی سه ماهه دوم بهدنبال مصرف محصولات حاوی شیرین کنندههای مصنوعی در مقایسه با 3 ماهه اول بهطور معنیداری افزایش نشان داد (P<0.05). میانگین گلوکز سرم ناشتای بیماران دیابتی از 25.3±121.03 میلیگرم در دسیلیتر در انتهای سه ماهه اول به 42±152 میلیگرم در دسیلیتر در انتهای سه ماهه دوم رسید. میانگین گلوکز سرم 2ساعت بعد از غذا از میزان 44.4±164.4 میلیگرم در دسیلیتر به 7.2±222 میلیگرم در دسی لیتر افزایش یافت. میانگین HbA1C در سه ماهه اول 0.9±6.89 درصد و در سه ماهه دوم 1±7.4 درصد تعیین شد.
نتیجهگیری : مصرف مواد غذایی حاوی شیرین کنندههای مصنوعی در افراد دیابتی احتمالاً منجر به افزایش گلوکز سرم میشود.