[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations70173295
h-index3119
i10-index21681
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
6 نتیجه برای شفا

دکتر مجید شربتداران، دکتر شهریار شفایی، دکتر غلامرضا جغتایی،
دوره 6، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1383 )
چکیده

بیماری kikuchi-Fujimoto یک لنف آدنیت نکروزانت خوش خیم با سیر خودمحدود شونده می باشد که در خانم های جوان با علائم تب و لنف آدنوپاتی گردنی و افزایش سدیمانتاسیون و ایجاد لکوپنی در خون محیطی تظاهر می کند. در این گزارش دو بیمار زن معرفی می گردند. بیمار اول خانمی 31 ساله با علائم بالینی تب، بزرگی یک طرفه گره های لنفاوی گردن و کاهش وزن از 20 روز قبل بوده است. از نظر پاراکلینیک mm/hr 50=ESR، gr/dr 10=Hb و شمارش گویچه های سفید برابر /m l 5300 بود. برای بیمار آسپیراسیون، بیوپسی مغز استخوان و بیوپسی گره لنفی انجام که تشخیص هیستوپاتولوژی لنف آدنیت نکروزانت (kikuchi) گزارش شد. بیمار دوم خانمی 35 ساله با توده دردناک گردن (پشت عضله استرنوکلوئید ماستوئید) از 1.5 ماه قبل همراه با تب و لرز بود. از نظر پاراکلینیکmm/hr 52=ESR،ml /5500=WBC و CRP++ بود. نتیجه بیوپسی از توده گردنی ساختمان عقده لنفی با تشخیص هیستوپاتولوژی لنف آدنیت نکروزانت )بیماری(kikuchi بود. بنابراین بیماری kikuchi را باید به عنوان یکی از تشخیص های افتراقی مهم در بیماران جوان به خصوص خانم ها که با لنف آدنوپاتی گردن و تب (F.u.o) مراجعه می نمایند، در نظر داشت.
دکتر مهریار مهرکش، دکتر سکینه محمدیان، مصطفی قربانی، دکتر سمیرا عشقی نیا، دکتر نینا شفا،
دوره 13، شماره 2 - ( تابستان 1390 )
چکیده

زمینه و هدف : سندرم متابولیک دربرگیرنده مجموعه عواملی است که به عنوان عوامل خطرساز برای ابتلاء به بیماری‌های قلبی عروقی و دیابت نوع دوم محسوب می‌شوند. تعیین شیوع این سندرم و اختلالات منسوب به آن از جمله فشارخون بالا، اختلال متابولیسم گلوکز، دیس‌لیپیدمی و چاقی مرکزی در سنین کودکی و نوجوانی به پیشگیری و درمان به موقع این اختلالات و کاهش عوارض ناتوان کننده و مرگبار ناشی از آن در آینده کمک می‌کند. این مطالعه به منظور تعیین شیوع سندرم متابولیک و اجزای تشکیل دهنده آن در نوجوانان شهر گرگان انجام شد.

روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 450 نوجوان 15 تا 17 ساله (225 دختر و 225 پسر) دبیرستان‌های شهر گرگان طی سال 1388 با نمونه‌گیری به روش تصادفی انجام شد. معیار تشخیص سندرم متابولیک وجود سه مورد یا بیشتر از پنج معیار دور کمر مساوی یا بیش از صدک 90 براساس سن و جنس، افزایش فشارخون سیستولیک و دیاستولیک مساوی یا بیشتر از صدک 90 براساس سن، جنس و قد، میزان قندخون مساوی یا بیش از 100 میلی‌گرم در دسی‌لیتر، تری‌گلیسرید مساوی یا بیش از 110 میلی‌گرم در دسی‌لیتر، HDL کمتر یا مساوی 40 میلی‌گرم در دسی‌لیتر بود. اطلاعات تن‌سنجی شامل قد، وزن و دورکمر ثبت و اندازه‌گیری فشارخون از بازوی راست انجام شد. نمونه خون وریدی ناشتا برای آزمایش‌های بیوشیمیایی جمع‌آوری گردید. داده‌ها توسط نرم‌افزار SPSS-16 و آزمون‌های توصیفی (شیوع و فاصله اطمینان 95 درصد)، آزمون تحلیلی کای‌اسکوئر و رگرسیون لجستیک تک متغیره تجزیه و تحلیل شدند.

یافته‌ها : شیوع کلی سندرم متابولیک 3.3% (95% CI: 1.8-5.4) تعیین شد. علی‌رغم این که شیوع سندرم در پسران (4.9%) و در دختران (1.8%) بود؛ اما این اختلاف از لحاظ آماری معنی‌دار نبود. از بین کل افراد 54.6% (95% CI: 49.93-59.33) مبتلا به 1 یا 2 اختلال متابولیک بودند. شایع‌ترین اختلال متابولیک در هر دو جنس افزایش تری‌گلیسرید (27.6% در پسران و 52.4% در دختران) بود. همچنین پایین بودن HDL (17.3%) و چاقی شکمی (7.6%) به ترتیب در پسران و دختران شیوع بیشتری داشت. کمترین شیوع در پسران مربوط به چاقی شکمی (0.9%) و در دختران افزایش فشارخون (3.1%) بود.

نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که شیوع سندرم متابولیک در نوجوانان 17-15 ساله شهر گرگان کمتر از شیوع آن در سایر نقاط کشور است؛ اما شیوع چاقی بیشتر از دیگر مناطق می‌باشد. با توجه به ابتلای بیش از نیمی از جمعیت مورد مطالعه به یک یا دو اختلال متابولیک، پیگیری درازمدت این افراد پیشنهاد می‌گردد.


حسین نوروزی، علی کاظمی، مسعود تشفام، شهرام تیموریان، پروانه عدیمی، محسن بشاشتی،
دوره 15، شماره 4 - ( زمستان 1392 )
چکیده

زمینه و هدف : اشعه اولتراویوله (UV) به عنوان یک ضدعفونی کننده قوی مطرح است. عفونت ناشی از گونه‌های مختلف مقاوم قارچی در بیماران منجر به برگشت بیماری با شدت بیشتر می‌شود. این مطالعه به منظور ارزیابی تست حساسیت دارویی سویه‌های مختلف قارچ کاندیدا قبل و بعد از تابش اشعه اولتراویوله نسبت به داروهای ایتراکونازول، فلوکونازول و آمفوتریسین B انجام شد. روش بررسی : این مطالعه آزمایشگاهی روی 12 سوش قارچ کاندیدا جدا شده از بیمار طبق روش (NCCLS M27-A) انجام شد. نمونه‌ها با سالین استریل به صورت سوسپانسیون درآمدند و جذب نوری با اسپکتروفوتومتر در طول موج 530 نانومتر خوانده شد. رقت‌های سریالی 16-0.0313 میکروگرم بر میلی‌لیتر برای ایتراکونازول و آمفوتریسین B و 128-0.0313 میکروگرم بر میلی‌لیتر برای فلوکونازول تهیه گردید و حداقل میزان مهارکنندگی (MIC) بعد از 48 ساعت انکوباسیون در دمای 35 درجه سانتی‌گراد تعیین شد. اشعه UV به مدت 1 ، 2 ، 5 ، 10 ، 60 ، 90 ، 120 ثانیه در فاصله یک متری به قارچ‌ها تابانده شد و MIC تعیین گردید. یافته‌ها : بیشترین MIC قبل از تابش UV در استفاده از فلوکونازول با میزان بیش از 128µg/ml مشاهده شد. بعد از تابش UV میزان MIC برای سه داروی مورد مطالعه کاهش یافت؛ به طوری که بعد از 10 ثانیه MIC برای داروهای ایتراکونازول و آمفوتریسین B بیش از 0.0313 µg/ml تعیین شد. MIC فلوکونازول بعد از 60 ثانیه تابش اشعه اولتراویوله بیش از 0.0313 µg/ml بود. با مقایسه MIC قبل و بعد از تابش اشعه اولتراویوله، داروهای مختلف سبب کاهش آماری معنی‌داری نسبت به قبل از تابش UV گردید (P<0.05). نتیجه‌گیری : اشعه UV باعث کاهش MIC سویه‌های قارچی کاندیدا نسبت به داروهای ایتراکونازول، فلوکونازول و آمفوتریسین B می‌گردد.
علی کاظمی، حسین نوروزی، مسعود تشفام، شهرام تیموریان،
دوره 15، شماره 4 - ( زمستان 1392 )
چکیده

زمینه و هدف : آسپرژیلوزیس شایع‌ترین عامل ایجاد کننده عفونت‌های بیمارستانی قارچی با منشا خارجی است. این مطالعه به منظور ارزیابی حساسیت دارویی سویه‌های بالینی آسپرژیلوس فلاووس و فومیگاتوس نسبت به داروهای ایتراکونازول و آمفوتریسین B انجام شد. روش بررسی : این مطالعه آزمایشگاهی روی 25 سویه آسپرژیلوس فلاووس و 25 سویه آسپرژیلوس فومیگاتوس جدا شده از بیماران دریافت کننده عضو پیوندی انجام شد. تست حساسیت دارویی طبق استاندارد NCCLS M 38-P انجام شد. سوسپانسیون قارچی از قارچ‌های مذکور با محدوده سلولی 0.5-5X104 CFU/ml توسط اسپکتروفوتومتر در 530 نانومتر تهیه گردید. رقت‌های سریالی از داروها از 0.03125 تا 16 میکروگرم بر میلی لیتر تهیه و میزان MIC داروها بعد از 48 ساعت انکوباسیون در دمای 35 درجه سانتی‌گراد تعیین گردید. یافته‌ها : محدوده MIC به دست آمده در مورد سویه آسپرژیلوس فومیگاتوس و آسپرژیلوس فلاووس در برابر ایتراکونازول به ترتیب یک تا 4 میکروگرم بر میلی لیتر و نیم تا 4 میکروگرم بر میلی لیتر بود. در حالی که محدوده MIC برای سویه‌های آسپرژیلوس فومیگاتوس و آسپرژیلوس فلاووس در برابر آمفوتریسین B به ترتیب نیم تا 2 میکروگرم بر میلی لیتر و 0.25 تا 2 میکروگرم بر میلی لیتر تعیین شد. میزان MIC آمفوتریسین B به طور معنی‌داری کمتر از ایتراکونازول بود (P<0.05). نتیجه‌گیری : با توجه به میزان محدوده MIC حاصل از آمفوتریسین B و ایتراکونازول، آسپرژیلوس فلاووس و آسپرژیلوس فومیگاتوس جزء سویه‌های حساس ارزیابی شدند و سویه مقاوم از لحاظ in vitro مشاهده نگردید.
سمیه تدینی لهی، مجید ملک زاده شفا رودی، هاتف قاسمی حمیدآبادی، امیر اسماعیل نژاد مقدم، علیرضا خلیلیان، نوراله رضائی،
دوره 17، شماره 3 - ( پاییز 1394 )
چکیده

زمینه و هدف : با توجه به نقش آنتی‌اکسیدانی ملاتونین و رتینوئیک‌اسید به‌نظر می‌رسد این دو در میزان بلوغ و تکوین رویانی موثرند. این مطالعه به منطور تعیین اثر توأم ملاتونین و آل- ترانس رتینوئیک‌اسید بر بلوغ، لقاح و تکوین رویانی تخمک‌های نارس موش در شرایط آزمایشگاهی انجام گردید. روش بررسی : مجموعه تخمک- کومولوس (COCs) از تخمدان موش‌های ماده نژاد NMRI جمع‌آوری شدند و به‌طور تصادفی در محیط کشت بلوغ در شش گروه قرار گرفتند. گروه‌ها شامل کنترل، شم، آزمون1 (ملاتونین در غلظت‌های 100 نانومولار، 1 و 2 میکرومولار)، آزمون 2 (رتینوئیک‌اسید در غلظت‌های1، 2 ، 4 و 6 میکرومولار)، آزمون 3 (ملاتونین 2 میکرومولار و رتینوئیک‌اسید 4 میکرومولار) و آزمون 4 (ملاتونین 100 نانومولار و رتینوئیک‌اسید 4 میکرومولار) بودند. بعد از24 ساعت تخمک‌های بالغ با اسپرم لقاح داده شدند و تکوین رویانی تا مرحله بلاستوسیست به مدت پنج روز بررسی شد. یافته‌ها : میزان بلوغ تخمک‌ها در گروه کنترل 50.6% و در گروه شم 49.4% بود و بین دو گروه اختلاف آماری معنی‌داری مشاهده نشد. در گروه ملاتونین با غلظت‌های 100 نانومولار، 1 و 2 میکرومولار به ترتیب 54.3%، 54.8% و 59.9%، در گروه رتینوئیک‌اسید با غلظت‌های 6،4،2،1 میکرومولار به ترتیب 51.6%، 51%، 59% و 49.6% و در گروه 3 و 4 توأم به ترتیب 60.4% و 54.2% بود. میزان بلوغ تخمک در گروه 2 میکرومولار ملاتونین، گروه 4 میکرومولار رتینوئیک‌اسید و در گروه 3 توأم نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنی‌داری داشت (P<0.05). میزان تکوین در گروه ملاتونین در غلظت 100نانومولار، گروه رتینوئیک‌اسید در غلظت 4 میکرومولار و گروه 4 توأم نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنی‌داری داشت (P<0.05). گرچه میزان تکوین در گروه 3 توأم نسبت به گروه کنترل بیشتر بود؛ اما نسبت به غلظت 100نانومولار ملاتونین و 4 میکرومولار رتینوئیک‌اسید که به تنهایی استفاده گردید؛ کمتر بود. نتیجه‌گیری : اضافه کردن ملاتونین و آل-ترانس رتینوئیک‌اسید با هم به محیط کشت بلوغ، سبب افزایش بلوغ و بهبود تکوین جنین‌های حاصل از آنها به صورت وابسته به دوز می‌شود.
مجید ملک زاده شفارودی، میترا شکری، زهره زارع، علیرضا رفیعی، محمدعلی ابراهیم زاده، رضا مرادپور، نوراله رضایی،
دوره 20، شماره 1 - ( بهار 1397 )
چکیده

زمینه و هدف : سلامت پوشش اندوتلیال ورید صافن برداشته شده از مهم‌ترین عناصر کلیدی سلامت رگ خونی برای باز بودن طولانی مدت آنها پس از پیوند در جراحی عروق کرونر است. نوع محلول ذخیره‌سازی قبل از پیوند  نقش مهمی در حفظ اندوتلیوم ورید دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر محافظتی محلول‌های نگهدارنده کربس حاوی وراپامیل، پروپرانولول و آدرنالین در مقایسه با کربس و خون هپارینه بر سلول‌های اندوتلیال ورید صافن خوکچه هندی انجام شد.

روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 28 سر خوکچه هندی نر با وزن تقریبی 380 گرم انجام شد. برای جداسازی حلقه‌های 3 میلی‌متری ورید صافن و سنجش نیتریک اکسید آزاد شده از اندوتلیوم آنها در محلول‌های نگهدارنده شامل کربس حاوی داروی وراپامیل، کربس حاوی پروپانولول و کربس حاوی آدرنالین در مقایسه با خون هپارینه (کنترل اول) و کربس خالص (کنترل دوم) در زمان‌های 30، 45، 60 و 90 دقیقه توسط واکنش گریس به روش میکروپلیتی مورد آزمایش قرار گرفتند. همچنین از رنگ‌آمیزی هماتوکسیلین - ائوزین برای مطالعه بافتی استفاده گردید.

یافته‌ها : میانگین غلظت نیتریک اکسید در محلول کربس وراپامیل در مقایسه با خون هپارینه، کربس خالص، کربس آدرنالین و کربس پروپرانولول افزایش آماری معنی‌داری نشان داد (P<0.05). همچنین بیشترین میزان غلظت نیتریک اکسید در فاصله زمانی 45 دقیقه از برداشت رگ خونی ظاهر شد. مطالعه بافتی نشان داد لایه اندوتلیوم تنها در محلول کربس وراپامیل مشابه گروه کنترل کاملاً سالم بود؛ اما در بقیه محلول‌ها سلول‌های انتیمای عروقی به‌درجات متفاوت دچار آسیب شدند.

نتیجه‌گیری : به‌نظر می‌رسد محلول کربس وراپامیل، مناسب‌ترین محلول برای حفظ و نگهداری فیزیولوژی طبیعی سلول‌های اندوتلیال ورید صافن در مدل حیوانی است.



صفحه 1 از 1     

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.12 seconds with 32 queries by YEKTAWEB 4660
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)