|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
6 نتیجه برای شجاعی
کبری خاجوی شجاعی، دکتر سوسن پارسای، نادر فلاح، دوره 3، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1380 )
چکیده
بزرگ ترین فشار فیزیولوژیکی در طول زندگی زنان، هنگام بارداری ایجاد می شود که مهم ترین تغییر را در وضعیت زیستی آنان پدید می آورد. این فشار فیزیولوژی ناشی از نیاز جنین است. به همین علت نیاز زن حامله به انرژی و مواد مغذی در مقاسه با زنان معمولی افزایش می یابد. امروزه، ثابت شده است آموزش مداوم تغذیه و بالا بردن آگاهی زنان در کنار دادن غذاهای اضافی برای مادرهای فقیر به بهبود سلامت مادر و بچه کمک می کند. این پژوهش به منظور تعیین میزان آگاهی، نگرش و عملکرد زنان باردار شهر تهران در مورد تغذیه دوران بارداری انجام شده است. تعداد نمونه ها با توجه به میزان کم وزنی هنگام تولد و همچنین مطالعه راهنما، 315 نفر برآورد شد که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و با مراجعه به 10 بیمارستان واقع در 5 نقطه شهر تهران انتخاب شدند. اطلاعات به وسیله پژوهشگر و با مصاحبه در پرسشنامه جمع آوری شد. این پژوهش نشان داد که 60 درصد از زنان مورد بررسی نسبت به تغذیه دوران بارداری آگاهی پایین داشتند و 10.5 درصد زنان از آگاهی خوبی نسبت به تغذیه دوران بارداری برخوردار بودند. در بخش نگرش این پژوهش، نشان داده شد که اکثر زنان باردار به تغییر رژیم غذایی در دوران بارداری اعتقاد داشتند(71.4 درصد). همچنین 87.6 درصد زنان به خوردن لبنیات در دوران بارداری اعتقاد داشتند ولی 69.8 درصد به خوردن قرص آهن اعتقاد نداشتند و خوردن غذاهای آهن دار را کافی می دانستند. به علاوه بین میزان تحصیلات زنان در مورد مطالعه و نگرش آنها درباره لزوم مصرف قرص آهن در زمان بارداری رابطه معنی داری نشان داده شده است(0.0001 ?P ). با توجه به یافته های پژوهش به نظر می رسد آگاهی زنان باردار در مورد تغذیه دوران باردای کافی نیست و در نتیجه عملکرد آنها را تحت تاثیر قرار داده است .بنابراین نیاز به آموزش تغذیه در دوران بارداری به وسیله کادر پزشکی لازم و ضروری است.
فریبا حسینی سازی، دکتر ابوالقاسم پوررضا، دکتر مصطفی حسینی، دکتر داوود شجاعیزاده، دوره 7، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1384 )
چکیده
زمینه و هدف:در مطالعات اخیر افسرگی حین بارداری حتی از افسردگی پس از زایمان شایع تر است. هدف اصلی این مطالعه، تعیین فراوانی افسردگی در زنان باردار مراجعه کننده به درمانگاه مراقبت های بارداری بیمارستان میرزا کوچک خان بود. روش بررسی: این مطالعه توصیفی و تحلیلی به روش مقطعی روی 180 زن باردار مراجعه کننده به درمانگاه بیمارستان میرزا کوچک خان در سال 1382 انجام گرفت. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه سنجش افسردگی بک بود. برای بررسی خصوصیات دموگرافیک زنان باردار و نگرش آنها نسبت به برخی مولفه های عرصه بهداشت باروری یک پرسشنامه تدوین و پس از پایلوت مورد استفاده قرار گرفت. داده ها با استفاده از نرم افزار آماری Spss تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: 23.3 درصد از زنان باردار، در این مطالعه، از درجات مختلف افسردگی رنج می بردند. در حالی که هیچ یک از آنان برای درمان این اختلال، درمان و مراقبت دریافت نمی کردند. میانگین و انحراف معیار نمره افسردگی بک در جمعیت مورد مطالعه 11.43+7.57 تعیین شد. با استفاده از مدل رگرسیون لجستیک، متغییر های مرتبط با خشونت فیزیکی و جنسی از جانب همسر، شغل و تحصیلات همسران به ترتیب قوی ترین متغیرهای موثر بر احتمال ابتلا به افسردگی در این مطالعه شناخته شدند. نتیجه گیری: با توجه به شیوع بالای افسردگی در جمعیت در معرض خطر ( زنان باردار) در این مطالعه و نیز مطالعات مشابه در کشورمان ضرورت ادغام بیماریابی افسردگی با استفاده از ابزارهای غربالگری مناسب در مراقبتهای معمول بارداری قابل بررسی بیشتر است و لزوم ارایه برنامه های آموزشی به منظور آگاهی همسران از تغییرات فیزیولوژیک و روانی این دروان و جلب مشارکت و همکاری آنان، در تخفیف مسایل و مشکلات دروان بارداری پیشنهاد می گردد.
دکتر مصطفی حسینی، دکتر داوود شجاعیزاده، مشرفه چالشگر، حمیده پیشوا، دوره 8، شماره 3 - ( پاييز 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: فقر آهن شایع تر ین مشکل تغذیه ای در جهان و یکی از عمده ترین علت های کم خونی می باشد. شیوع فقر آهن و کم خونی ناشی از آن در کشورهای در حال توسعه بیشتر از توسعه یافته است که در این میان بیشترین سهم از آن کودکان و زنان می باشد. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر مداخله آموزشی بر آگاهی، نگرش و عملکرد دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی قائم شهر به منظور پیشگیری از کم خونی ناشی از فقر آهن انجام شد.روش بررسی: این مطالعه یک مداخله آموزشی بود که روی دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی قائم شهر در بهار 1384 در دو گروه مداخله و کنترل (هر گروه 300 نفر) انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ای این مطالعه شامل اطلاعات دموگرافیک و پایه و سوالات سنجش آگاهی، نگرش و عملکرد بود. در ابتدای مطاله میزان آگاهی، نگرش و عملکرد همه دانش آموزان به وسیله پرسشنامه ارزیابی شد. سپس برنامه های آموزشی برای گروه مداخله انجام گردید و پس از گذشت 1.5 ماه از مداخله، دو گروه مقایسه شدند. داده ها با استفاده از از نرم افزارهای آماری SPSS(11.5) و STATA(8.0) تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که قبل از آموزش اختلاف معنی داری بین گروه های مورد مطالعه از نظر آگاهی، نگرش و عملکرد وجود نداشت. اما بعد از انجام مداخله آموزشی، افزایش معنی داری در میانگین نمره آگاهی، نگرش و عملکرد گروه مداخله ملاحظه گردید(P < 0.05) . بدین صورت که مداخله آموزشی به اندازه 15 امتیاز در ارتقای آگاهی، 5 امتیاز در ارتقای نگرش و 1.6 امتیاز در بهبود عملکرد تاثیر داشت. هر چند در بین عوامل موثر متغیرهای تحصیلات مادر و شغل پدر بر آگاهی، پایه تحصیلی بر نگرش و تحصیلات مادر بر عملکرد دانش آموزان نیز موثر بود. نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که مداخله آموزشی بر آگاهی، نگرش و عملکرد دانش آموزان دختر در مورد فقر آهن و کم خونی ناشی از آن تاثیر دارد. بنابراین برنامه های آموزشی در این رابطه برای گروه های سنی نوجوان و جوان پیشنهاد می گردد.
فرشاد نقش وار، ژیلا ترابی زاده، ندا شجاعی، فاطمه صالحی، دوره 16، شماره 1 - ( بهار 1393 )
چکیده
زمینه و هدف:اخیراً بیان گلیکودلین در بافت طبیعی و سرطانی پستان انسان و رابطه آن با سن، نوع تومور، درجه میکروسکوپی و متاستاز به غدد لنفاوی زیربغل مورد توجه واقع شده است. این مطالعه به منظور تعیین میزان بیان گلیکودلین در مبتلایان به سرطان مهاجم پستان انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی 96 نمونه بلوک پارافینی سرطان پستان بررسی و بیان مارکر گلیکودلین به روش ایمونوهیستوشیمی صورت گرفت. اطلاعات مربوط به سن بیمار، اندازه تومور و تعداد غدد لنفاوی درگیر زیربغل از پرونده بیماران استخراج گردید. یافتهها :مارکر گلیکودلین به طور غیرمعنیداری در 30.45%از تومورهای پستان با متاستاز لنفاوی بیان گردید و این مارکر در 72.7%از تومورهای بدون متاستاز بیان شد (P<0.05). بین بیان مارکر گلیکودلین و درجه میکروسکوپی یک تومور و متاستاز به تعداد کمتر از 4 غده لنفاوی ارتباط آماری معنیداری مشاهده شد (P<0.05). نتیجهگیری : بیان مارکر گلیکودلین میتواند نشانگر عدم تهاجم به غدد لنفاوی در سرطان پستان باشد.
فاطمه شجاعی، سعیده شادمهری، دوره 23، شماره 4 - ( زمستان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: ائوتاکسین یک آدیپوکاین پیش التهابی مترشحه از بافت چربی است که نقش مهمی در تنظیم عملکرد بافت چربی بازی میکند. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین تناوبی با شدت بالا (High-intensity interval training: HIIT) بر بیان ژن ائوتاکسین بافت چربی احشایی و مقاومت به انسولین به دنبال سندرم متابولیک در موشهای صحرایی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (وزن 20±180 گرم) انتخاب و پس از 12 هفته رژیم غذایی پرچرب و ایجاد مدل سندرم متابولیک به طور تصادفی در چهار گروه کنترل، سندرم متابولیک، تمرین تناوبی با شدت بالا و سندرم متابولیک توام با HIIT قرار گرفتند. برنامه تمرین تناوبی شامل 5 تا 10تناوب یک دقیقهای دویدن شدید بر روی تردمیل با شدت 80 تا 95درصد حداکثر سرعت و در تناوبهای آهسته با سرعت 55 درصد حداکثر سرعت به مدت 8 هفته اجرا گردید. حیوانات گروه تغذیه با رژیم پرچرب به مدت 12 هفته تحت رژیم خاص (30 تا 40درصد چربی) قرار گرفتند. سندرم متابولیک با تعیین مقاومت به انسولین با استفاده از مدل هموستاز (HOMA-IR) تعیین شد.
یافتهها: بیان ژن آئوتاکسین و مقاومت به انسولین در گروه سندرم متابولیک نسبت به گروه کنترل به طور معنیداری بیشتر بود (P<0.05). بیان ژن آئوتاکسین و مقاومت به انسولین در گروه HIIT و گروه سندرم متابولیک توام با HIIT نسبت به گروه سندرم متابولیک بهطور معنیداری کمتر بود (P<0.05). همچنین بیان ژن آئوتاکسین و مقاومت به انسولین در گروه HIIT نسبت به گروه سندرم متابولیک توام با HIIT به طور معنیداری کمتر بود (P<0.05).
نتیجهگیری: به نظر میرسد تمرین تناوبی با شدت بالا میتواند عاملی مهم برای تنظیم منفی ائوتاکسین و مقاومت به انسولین در سندرم متابولیک باشد.
فرزانه شجاعی، شیدا جبل عاملی، زهره لطیفی، منصور سیاوش، دوره 24، شماره 3 - ( پاییز 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت نوع 2 بیماری شایعی است که اساسیترین راه پیشگیری یا درمان آن سبک زندگی سالم است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر خودشفابخشی با درمان شناختی رفتاری تلفیق با ذهنآگاهی بر سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 45 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به درمانگاه صدیقه طاهره اصفهان در سال 1400 انجام شد. بیماران پس از انجام پیش آزمون، بهطور تصادفی در سه گروه 15 نفری کنترل، خودشفابخشی (مداخله اول) و درمان شناخت رفتاری تلفیق با ذهن آگاهی (مداخله دوم) قرار گرفتند. مداخلات برای هر درمان به صورت هفتهای یک جلسه 90 دقیقهای آنلاین یرگزار شد. پس از 12 جلسه از هر سه گروه پسآزمون و سه ماه بعد آزمون پیگیری انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامه سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت با مؤلفههای تغذیه، ورزش، مسؤولیتپذیری در مورد سلامت، مدیریت استرس، حمایت بین فردی و خودشکوفایی) بود.
یافتهها: هر دو روش خودشفابخشی و درمان شناختی رفتاری تلفیق با ذهنآگاهی در پس آزمون باعث افزایش نمرات سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 در مقایسه با گروه کنترل شدند (P<0.05) و اثر آن در هر دو گروه مداخله برای مرحله پیگیری در مقایسه با گروه کنترل حفظ شد (P<0.05). تفاوتی بین دو روش درمانی در مقایسه با گروه کنترل مشاهده نگردید.
نتیجهگیری: هر دو روش خودشفابخشی و درمان شناختی رفتاری تلفیق با ذهنآگاهی در سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 موثر ارزیابی شدند.
|
|
|
|
|
|