|
|
|
![::](./templates/tmpl_green/images/cnt_bar_icon_rtl.gif) |
جستجو در مقالات منتشر شده |
![::](./templates/tmpl_green/images/cnt_bar_arrow_rtl.gif) |
|
6 نتیجه برای سعادت
دکتر کاظم قدوسی، دکتر جواد عاملی، دکتر علیرضا سعادت، دکتر وحید پورفرزیانی، دکتر فرزاد نجفیپور، دکتر غلامرضا کرمی، دکتر میرمحسن شریفی بناب، دوره 8، شماره 2 - ( تابستان 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: حوادث قلبی – عروقی از مهم ترین عوامل مرگ و میر در جوامع انسانی است. سیگار و دیس لیپیدمی دو عامل مهم این بیماری می باشند. در این مطالعه نقش این دو عامل و تاثیر مصرف سیگار در ایجاد دیس لیپیدمی مورد بررسی قرار گرفت.روش بررسی: این مطالعه اپیدمیولوژیک مقطعی روی 9632 نفر از افراد 20سال و بالاتر، از ساکنین تهران که به طور تصادفی انتخاب شدند، انجام پذیرفت. اطلاعات کامل پزشکی، وضعیت تن سنجی (آنتروپومتریک)، میزان فعالیت بدنی و سطح سرمی تری گلیسرید، کلسترول تام FBS، Creatinine ،LDL، HDL، اندازه گیری شد. سپس افراد مورد مطالعه به سه گروه سالم، دیس لیپیدمی اولیه و ثانویه تفکیک شدند. با استفاده از روش های آماری، ارتباط بین مصرف سیگار و دیس لیپیدمی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: جمعا 5619 زن و 4013 مرد تحت بررسی قرار گرفتند. 68.5درصد افراد مورد مطالعه دچار دیس لیپیدمی بودند. به طوری که 65.8درصد زنان و 72.3درصد مردان مبتلا به یکی از انواع دیس لیپیدمی بودند. 1085 نفر (11.4 درصد) از جامعه مورد تحقیق سیگاری بودند. شیوع دیس لیپیدمی در سیگاری ها 2.73 درصد بود، در حالی که این عارضه در غیر سیگاری ها 67.7درصد بود (0.05>P). همچنین مقایسه سیگاری ها و غیرسیگاری ها نشان می دهد که در افراد سیگاری به طور معنی داری HDL کلسترول سرم کاهش و تری گلیسرید افزایش می یابد و همچنین سطوح کلسترول تام و LDL کلسترول نسبت به افراد غیرسیگاری کاهش می یابد (0.05>P).نتیجه گیری: جامعه شهری تهران از شیوع بالای دیس لیپیدمی رنج می برد. درصد بالایی از جمعیت مبتلا به دیس لیپیدمی ثانویه و همچنین مصرف سیگار می باشند. از آنجا که دیس لیپیدمی ناشی از مصرف سیگار قابل پیشگیری و اصلاح پذیر است، توسعه برنامه های آموزشی در این مورد به خصوص در بین قشر جوان، ضروری است.
دکتر ننا زابلی نژاد، دکتر سعادت میرصدرائی، دکتر مهران هیرادفر، دکتر زهرا بدیعی، دکتر امیر مریخی اردبیلی، دوره 9، شماره 2 - ( تابستان 1386 )
چکیده
زمینه و هدف : تومورهای کلیه حدود 7درصد از تومورهای بدخیم کودکان را شامل میشود و کاملاً از انواع آن در بالغین متفاوت است. هدف این مطالعه بررسی ویژگیهای بالینی و آسیب شناسی تومورهای بدخیم کودکان در بیمارستان کودکان دکترشیخ و امامرضا(ع) مشهد طی سالهای 85-1370 بود. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی 52 کودک شامل 27 پسر و 25 دختر با تشخیص تومور کلیه در مراکز پاتولوژی بیمارستانهای کودکان دکتر شیخ و امام رضا (ع) مشهد طی سالهای 85-1370 مورد بررسی قرار گرفتند. یافتهها : ابتلا کلیه هر طرف در 24 نفر (3/45درصد) و دوطرفه در 5 مورد (4/9درصد) مشاهده شد. توده شکمی شایعترین شکایت و نشانه بالینی بود. ناهنجاریهای مادرزادی در 6 بیمار (6/14درصد) مشاهده گردید. در بررسی هیستوپاتولوژیک 46 مورد (8/86درصد) تومور ویلمز، 2 مورد (8/3درصد) نفروبلاستوم کیستیک با تمایز نسبی، 2 مورد (8/3درصد) نفروم مزوبلاستیک، 1مورد (9/1درصد) تومور رابدوئید کلیه، 1مورد (9/1درصد) آدنوم متانفریک با کارسینوم توبولوپاپیلری گرید پائین و 1مورد سارکوم با سلول روشن کلیه (9/1درصد) داشتند. در هنگام مراجعه 11 مورد (8/20درصد) در مرحله یک، 16 مورد (2/30درصد) در مرحله دو، 13 مورد (5/24درصد) در مرحله سه، 8 مورد (1/15درصد) در مرحله چهار و 5 مورد (4/9درصد) در مرحله پنج بودند. نتیجهگیری : اگرچه تومور ویلمز شایعترین تومور کلیه در دوران کودکی است، اما موارد اخیر توصیف شدهای نظیر تومورهای متانفریک و کارسینومهای کلیه کودکان نیز میبایست در بررسی هیستوپاتولوژیک مدنظر قرار گیرند. نقش روشهای مولکولی و سیتوژنتیک برای تقسیمبندی و درمان تومورهای کلیه کودکان رو به افزایش میباشد.
یوسف یحیی پور، دکتر محمد کریمی، نوشین خیر، علی هاشم زاده عمران، دکتر سیدمحمد جزایری، زهرا سعادتمند، دکتر محمود محمودی، دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : انتقال عمودی مادر به فرزند یکی از مهمترین راههای انتشار ویروس هپاتیت(HBV) B است. بیش از 50درصد حاملین ایرانی عفونت را از طریق مادر به فرزند دریافت کردند که این مسیر یکی از محتملترین راه انتقال HBV در کشور ما میباشد. در این مطالعه میزان عفونت HBV در بچههایی که از مادران HBsAG مثبت استان مازندران متولد شده بودند، از نظر وجود مارکرهای سرولوژیک ویروس هپاتیت B شامل Anti-HBC, Anti-HBs, HBsAg مورد ارزیابی قرار گرفت.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی برای تعیین حضور مارکرهای سرولوژیک HBV آزمایش الایزا روی نمونه سرم 123 کودکی که از مادران HBsAG مثبت در شهرستان آمل استان مازندران طی سالهای 85-1381 متولد شده بودند، انجام گرفت. تمامی کودکان مورد مطالعه، علاوه بر ایمونوگلوبولین هپاتیت (HBIG) B واکسن هپاتیت B را در بدو تولد دریافت نموده و بهدنبال آن دوز دوم و سوم را در ماههای یک و شش تزریق کردند. نتایج با روشهای آماری کایاسکوئر و آزمون دقیق فیشر تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : از بین 31241 زن بارداری که در طی 5 سال زایمان نمودند، 140 مورد (45%) آنها از نظر وجود HBsAG، مثبت بودند که از بین آنها 123 کودک وارد مطالعه شدند. تنها یک مورد (0.8%) از این کودکان حامل HBsAg بود و91.9 درصد کودکان دارای یکی از مارکرهای سرولوژیک عفونت HBV بودند. 82.1 درصد کودکان دارای ایمنی ( Anti-HBs) مثبت و در8.9% آنها نیز Anti-HBc شناسایی گردید.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که بعد از توجه به انتقال عمودی در چندین سال و اجرای استراتژیهایی نظیر واکسیناسیون و تجویز HBIG برای نوزادانی که از مادران HBsAg مثبت متولد شدند، اکنون بهنظر میرسد که باید بیشتر به راههای افقی انتقال HBV در این منطقه پرداخت.
دکتر مهری غفوریان بروجردنیا، دکتر کبری اسماعیل وندی، دکتر ویدا صفارفر، نسرین سعادتی، دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1390 )
چکیده
زمینه و هدف : عوامل مختلفی از جمله عوامل ایمونولوژیک در ایجاد ناباروری نقش دارد. این مطالعه به منظور مقایسه جمعیتهای سلولهای لنفوسیتی NK ، T و B خون محیطی در زنان نابارور و بارور انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 30 زن نابارور مراجعه کننده به کلینیک ناباروری و بخش IVF بیمارستان امامخمینی(ره) اهواز به عنوان گروه مورد و 15 زن غیرباردار مراجعه کننده به درمانگاه زنان بیمارستان امام خمینی (ره) اهواز با سابقه حداقل دو فرزند سالم و زنده به عنوان گروه شاهد طی سال 1385 انجام شد. ناباروری به جنس زن وابسته و علل عمده آن نامشخص بود. مطالعه با استفاده از روش فلوسیتومتری و آنتیبادی مونوکلونال روی خون محیطی انجام شد. لنفوسیتهای T (CD4، CD3 وCD8 )، لنفوسیتهای B (CD22) و لنفوسیتهای کشنده طبیعی یا NK CELL (CD56) در دو گروه مورد و شاهد مقایسه شدند. دادههای به دست آمده توسط نرمافزار آماری SPSS-13 و Independent t test تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : میانگین درصد جمعیت لنفوسیتهای کشنده طبیعی CD56در گروه مورد نسبت به گروه شاهد افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.009). میانگین درصد جمعیت لنفوسیتهای TCD3 (P=0.013) و TCD4 (P<0.004) در گروه مورد نسبت به گروه شاهد کاهش چشمگیری داشت. همچنین نسبت CD4/CD8 در گروه مورد نسبت به گروه شاهد کاهش یافت (P<0.05)؛ اما درصد میانگین جمعیت لنفوسیتهای B (CD22) و لنفوسیتهای T (CD8)در گروه مورد نسبت به گروه شاهد تفاوت آماری معنیداری نداشت.
نتیجهگیری : این مطالعه نشاندهنده افزایش لنفوسیتهای کشنده طبیعی و کاهش لنفوسیتهای T helper در زنان نابارور بود و به نظر میرسد که تغییرات سلولهای ایمنی با ناباروری ارتباط دارد.
یعقوب فربود، علیرضا سرکاکی، مهرداد شهرانی کرانی، مریم سعادت فرد، دوره 18، شماره 2 - ( تابستان 1395 )
چکیده
زمینه و هدف : آلزایمر یک بیماری مرتبط با سن است و با دمانس و کاهش نورونها در مغز مشخص میشود. استرس اکسیداتیو مغز نقش مهمی در پیری و اختلالات نورودژنراتیو دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره دانه انگور بر بهبود اختلالات حافظه و یادگیری ناشی از تزریق درون بطنی استرپتوزوتوسین (STZ) در موش صحرایی نر انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 80 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار بهطور تصادفی به 5 گروه 16 تایی کنترل، شم، دریافت کننده STZ، دریافت کننده عصاره دانه انگور (mg/kg 100، 30 روز، گاواژ) بهعلاوه STZ و دریافت کننده STZ بهعلاوه عصاره دانه انگور تقسیم شدند. حافظه حیوانات بهوسیله تستهای ماز آبی موریس، شاتل باکس و ماز T ارزیابی شد.
یافتهها : تزریق STZ بهصورت داخل بطنی موجب تخریب حافظه حیوانات در تمامی تستها گردید. تجویز عصاره دانه انگور قبل و بعد از تجویز داخل بطنی STZ زمان رسیدن به سکوی مخفی در تست ماز آبی موریس را نسبت به گروه آلزایمری کاهش داد (P<0.05). همچنین زمان تاخیر ورود به محفظه تاریک در تست حافظه اجتنابی غیرفعال نسبت به گروه آلزایمری افزایش معنیداری نشان داد (P<0.05). بهعلاوه درصد انتخاب بازوی صحیح در تست ماز T در حیوانات دریافت کننده عصاره دانه انگور قبل و بعد از تجویز STZ ، نسبت به گروه آلزایمری افزایش معنیداری نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری : عصاره دانه انگور اثر مهمی در پیشگیری و بهبود اختلال حافظه ناشی از تزریق داخل بطنی STZ دارد.
فرزانه دهستانی، بهرام میرزائیان، رمضان حسن زاده، پیام سعادت، دوره 24، شماره 3 - ( پاییز 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: درد نوروپاتیک (Neuropathic pain) یکی از مهمترین انواع دردهای مزمن است که با وجود پیشرفتهای روزافزون علم پزشکی، درمان آن با مشکلات زیادی همراه است. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر بهزیستی روانشناختی و ادراک درد بیماران مبتلا به درد نوروپاتیک مزمن انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 30 بیمار مبتلا به درد نوروپاتیک مزمن مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی روحانی دانشگاه علوم پزشکی بابل در شهر بابل طی سال 1400 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. پرسشنامههای بهزیستی روانشناختی (ریف) و باورها و ادراکهای درد (ویلیامز و تورن) در پیش آزمون تکمیل گردید. درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در 8 جلسه 120 دقیقهای، هفتهای یک بار برای گروه مداخله اجرا شد. پس از اتمام دوره درمانی، هر دو گروه مورد پس آزمون قرار گرفتند و دو ماه پس از اجرای پس آزمون، آزمون پیگیری اجرا گردید.
یافتهها: نمره کل بهزیستی روانشناختی و خرده مقیاسهای پذیرش خود، روابط مثبت با دیگران، خود مختاری، تسلط بر محیط، زندگی هدفمند و رشد شخصی گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل در پسآزمون افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05). نمره کل ادراک درد و خرده مقیاسهای باور به ثبات درد در زمان حال و باور به اسرارآمیزی درد گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل در پسآزمون کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05). نتایج درمان در مرحله پیگیری نیز حفظ شد. خرده مقیاسهای باور به استمرار درد در آینده و باور به خودملامتگری در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل در پس آزمون تفاوت آماری معنیداری نشان نداد؛ اما خرده مقیاسهای باور به استمرار درد در آینده و باور به خودملامتگری گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل در مرحله پیگیری، کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05).
نتیجهگیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد میتواند به عنوان یک مداخله اثربخش بر افزایش بهزیستی روانشناختی و کاهش ادراک درد بیماران نوروپاتیک مزمن در کنار درمانهای دارویی محسوب شود.
|
|
|
|
|
|