|
|
|
![::](./templates/tmpl_green/images/cnt_bar_icon_rtl.gif) |
جستجو در مقالات منتشر شده |
![::](./templates/tmpl_green/images/cnt_bar_arrow_rtl.gif) |
|
6 نتیجه برای سبحانی
دکتر مریم اصغرنیا، دکتر عبدالرسول سبحانی، دکتر زهرا امیدوار جلالی، دوره 4، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1381 )
چکیده
عوارض جنینی- نوزادی در نوزادان نارس نسبت به نوزادان رسیده شیوع بیشتری دارد. تعداد زیادی از داروها برای مهار زایمان زودرس به کار رفته اند ولی هیچ کدام به طور کامل موثر نبوده اند. هدف این مطالعه، مقایسه میزان موفقیت ایندومتاسین و سولفات منیزیوم در به تاخیر انداختن زایمان زودرس بوده است. در این مطالعه که به صورت کارآزمایی شاهددار تصادفی شده انجام گرفت، 120 زن حامله به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. معیارهای ورود برای ارزیابی شامل سن حاملگی 32-24 هفته و مبتلا به زایمان زودرس، پرده های جنینی سالم، اتساع (دیلاتاسیون) حداقل دو سانتی متر، عدم ابتلا به خون ریزی شدید یا کوریوآمنیونیت و حاملگی سه قلویی یا بیشتر، عدم هر گونه اندیکاسیون مادری یا جنینی برای ختم حاملگی، وجود حداقل دو انقباض رحمی در ده دقیقه. گروه اول با ایندومتاسین خوراکی، با دوز 25 میلی گرم هر 8 ساعت تا 4 دوز و گروه دیگر با سولفات منیزیوم، با دوز اولیه 4 گرم وریدی و سپس 2 گرم هر ساعت به صورت انفوزیون وریدی تا زمان کاهش یا توقف انقباضات رحمی تحت درمان و مقایسه قرار گرفتند. موفقیت درمان زایمان زودرس بر اساس کاهش و در نهایت توقف انقباضات رحمی و عدم افزایش دیلاتاسیون یا افاسمان نسبت به مقادیر اولیه تعریف شده بود. دو گروه مورد مطالعه از نظر سن مادر، سن حاملگی، تعداد زایمان، دیلاتاسیون و افاسمان اولیه و تعداد انقباضات رحم تفاوت معنی داری نداشتند. در گروه تحت مطالعه با سولفات منیزیوم، زایمان در 66.6 درصد به مدت 24 ساعت و 58.3 درصد به مدت 48 ساعت و در گروه تحت مطالعه با ایندومتاسین، زایمان در 40 درصد به مدت 24 ساعت و در 35 درصد به مدت 48 ساعت به تاخیر انداخته شد .(p<0.0001) هیچ گونه عارضه مادری و نوزادی در بین دو گروه گزارش نشد. نتیجه نهایی این که سولفات منیزیوم در به تاخیر انداختن زایمان زودرس موثرتر از ایندومتاسین است.
محمد سبحانی شهمیرزادی، بهرام میرزاییان، مهلا منصوری، دوره 15، شماره 2 - ( تابستان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف : ارتباط بین استرس و بیماریهای گوارشی به خصوص سندرم روده تحریکپذیر از سالها پیش مورد توجه است. این مطالعه به منظور مقایسه سبکهای دلبستگی و راهبردهای مقابلهای دختران دانشآموز مبتلا و غیرمبتلا به سندرم روده تحریکپذیر انجام شد. روش بررسی : این مطالعه موردی – شاهدی روی 50 دانشآموز دختر مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر و 50 دختر دانشآموز سالم دبیرستانهای دولتی شهرستان گرگان در سال 1390 به روش نمونهگیری تصادفی انجام شد. گروههای مورد مطالعه از نظر سن، مقطع و رشته تحصیلی با هم یکسان بودند. از پرسشنامههای معیار Rome III برای تشخیص سندرم روده تحریکپذیر به همراه معاینه و تایید پزشک استفاده شد. برای تمام شرکتکنندگان در مطالعه پرسشنامه مقیاس دلبستگی بزرگسالان Rass و پرسشنامه راهبردهای مقابلهای Lazarus تکمیل شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-17 و آزمون آماری t تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در گروه مورد میزان دلبستگی اضطرابی و اجتنابی بیشتر از گروه شاهد بود (P<0.05). بیشترین سبک دلبستگی در گروه شاهد از نوع ایمن تعیین شد. میانگین و انحراف معیار راهبردهای مقابلهای دختران گروه مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر در مقایسه با گروه شاهد شامل فاصله گرفتن، خود کنترلی، طلب حمایت اجتماعی، گریز – اجتناب، حل مسأله، ارزیابی مجدد و پذیرش مسؤولیت تفاوت آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). راهبرد مقابلهای مستقیم در گروه مورد در مقایسه با گروه شاهد تفاوت آماری معنیداری نداشت. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که بیماران مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر در مقایسه با افراد سالم بیشتر از سبکهای دلبستگی اضطرابی و اجتنابی (شیوههای مقابلهای منفی) استفاده میکنند.
محمد سبحانی شهمیرزادی، میلاد فدایی، احسان علائی، فاطمه قاسمی کبریا، غلامرضا روشندل، فائزه سلامت، دوره 16، شماره 1 - ( بهار 1393 )
چکیده
زمینه و هدف:یکی از علل شایع درد شکم کودکان، یبوست است و مصرف شیر گاو به عنوان یکی از علتهای آن مطرح است. این مطالعه به منظور تعیین اثر حذف شیر گاو از رژیم غذایی کودکان مبتلا به یبوست مزمن انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی روی 80 کودک مبتلا به یبوست مزمن انجام شد. بیماری با استفاده از معیار Rome-III تشخیص داده شد. به مدت سه هفته شیر گاو از رژیم غذایی کودکان حذف و پس از آن علایم بالینی کودکان بررسی شد. یافتهها :33.8%درصد کودکان به درمان قطع کوتاه مدت شیر گاو از رژیم غذایی پاسخ مثبت دادند. فراوانی پاسخ به درمان در کودکانی که یبوست آنان از سن زیر 2 سالگی (52.6%) شروع شده بود؛ به طور معنیداری از کودکان با سابقه یبوست از سن بالای 2 سال (16.6%) بیشتر بود (P<0.05). میزان پاسخ به درمان با جنس کودک و میزان مصرف شیر گاو رابطه آماری معنیداری نداشت. نتیجهگیری : حذف شیر گاو از رژیم غذایی باعث بهبود یبوست مزمن کودکان گردید.
منصوره توکلی، محمد سبحانی شهمیرزادی، حسین زائری، علی ژیانی اصغرزاده، مصطفی زارع، محمدهادی قریب، غلامرضا روشندل، دوره 19، شماره 3 - ( پاییز 1396 )
چکیده
زمینه و هدف : کبدچرب غیرالکلی شایعترین بیماری کبدی سراسر جهان بوده و اختلالی است که با تجمع چربی اضافی در کبد تعریف میشود. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی کبدچرب در کودکان با نمایه توده بدنی طبیعی، اضافه وزن و چاق انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه همگروهی تاریخی بر روی 90 کودک 13-5 ساله در مرکز آموزشی درمانی کودکان طالقانی گرگان در شمال ایران انجام گردید. نمایه توده بدنی طبیعی، دارای اضافه وزن و چاق به ترتیب با مقادیر 85-5 درصد، 95-85 درصد و بیشتر یا مساوی 95 درصد درنظر گرفته شد. کودکان از لحاظ سن و جنس همسانسازی شدند. تستهای آزمایشگاهی شامل آنزیمهای کبدی ALT (Alanine aminotransferase) و AST (Aspartate aminotransferase) و پروفایل چربی شامل تریگلیسرید (Triglyceride: TG)، کلسترول تام، لیپوپروتئین با چگالی بالا (High Density Lipoprotein: HDL) و لیپوپروتئین با چگالی پایین (Low Density Lipoprotein: LDL) انجام شد. کودکان توسط رادیولوژیست غیرمطلع از مقادیر نمایه توده بدنی از لحاظ متغیرهای سونوگرافیک کبدچرب ارزیابی شدند.
یافتهها : فراوانی کبدچرب در کودکان چاق (23.3%) بهطور غیرمعنیداری بیشتر از کودکان دارای اضافه وزن (16.7%) و طبیعی (16.7%) بود. همچنین فراوانی کبدچرب غیرالکلی در میان دو جنس تفاوت آماری معنیداری نداشت. میزان AST کودکان طبیعی بهطور معنیداری (P<0.05) بیشتر از دو گروه دیگر بود. در گروه چاق بیشترین میزان کلسترول و در گروه با BMI طبیعی، کمترین میزان کلسترول مشاهده گردید (P<0.05).
نتیجهگیری : فراوانی کبدچرب در کودکان چاق در مقایسه با کودکان با وزن طبیعی و دارای اضافهوزن بهطور غیرمعنیداری بالاتر بود.
محمد صالحی، محمد سبحانی شهمیرزادی، لیلا براتی، دوره 21، شماره 2 - ( تابستان 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: درد راجعه و مزمن شکم در 7 تا 20 درصد از کودکان دیده میشود و علت 2 تا 4 درصد از مراجعات پزشکی کودکان است. عفونت هلیکوباکترپیلوری در کودکان یکی از علل مشکلات گوارشی است که عدم درمان آن موجب عوارض جدی میشود. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی آنتیژن مدفوعی هلیکوباکترپیلوری در کودکان با درد شکم مزمن انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه مورد - شاهدی تعداد 33 کودک با تشخیص درد شکم مزمن و 30 کودک بدون شکایت مورد بررسی قرار گرفتند. مدفوع به روش ELISA برای ارزیابی آنتی ژن هلیکوباکترپیلوری مورد آزمایش قرار گرفت.
یافتهها: در گروه مورد 9 پسر (27.3%) و 24 دختر (72.7%) بودند. 5 کودک (15.2%) از کودکان گروه مورد تست مدفوعی هلیکوباکترپیلوری مثبت داشتند و در گروه شاهد هیچ مورد مثبتی یافت نشد. این تفاوت از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05).
نتیجهگیری: 15.2% کودکان در گروه مورد تست مدفوعی هلیکوباکترپیلوری مثبت داشتند. در میان گروه شاهد هیچ مورد مثبتی یافت نشد.
مهلا منصوری، افسانه خواجوند خوشلی، محمد سبحانی شهمیرزادی، دوره 24، شماره 4 - ( زمستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات دفعی از جمله شب ادراری، بی اختیاری ادرار در روز و بی اختیاری مدفوع مشکلات رایج دوران کودکی هستند. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی آموزش مادران با رویکرد آدلری – درایکورس بر اضطراب کودکان مبتلا به اختلالات دفعی انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی میدانی روی مادران 20 کودک مبتلا به اختلالات دفعی مراجعه کننده به کلینیک فوق تخصصی گوارش کودکان شهر گرگان با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری در سال 1399 انجام شد. بیاختیاری ادرار و بیاختیاری مدفوع کودکان بر اساس تشخیص پزشک از نوع اختلالات آناتومیک نبود و صرفاً با علایم روانشناختی و اختلالات دفعی کارکردی شناسایی شده بودند. مادران در دو گروه 10 نفری آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش، برنامه آموزشی به روش آدلری – درایکورس را در 12 جلسه 90 دقیقهای دریافت کردند. برای گروه کنترل مداخلهای صورت نگرفت. ابزار پژوهش مقیاس اضطراب کودکان اسپنس فرم والد سال 2001 (SCAS-P) بود که توسط مادران در سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری طی دوماه اجرا گردید و خرده مؤلفههای اضطراب شامل اضطراب فراگیر، هراس اجتماعی، وسواس-بی اختیاری، فوبی خاص و اضطراب جدایی مورد سنجش قرار گرفت.
یافتهها: میانگین نمره اضطراب کلی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری گروه آزمایش به ترتیب 4.04±69.1، 6.1±45.8 و 5.94±47.8 و در گروه کنترل به ترتیب 6.58±69 ، 4.89±67.8 و 5.59±67.6 به دست آمدند. نمرات پسآزمون تمامی زیرمقیاسهای اضطراب کودکان در گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل تفاوت آماری معنیداری داشتند (P<0.05) و این تفاوت در طول دوره پیگیری به جز زیرمقیاس وسواس –بیاختیاری پایدار بودند (P<0.05).
نتیجهگیری: آموزش مادران به روش آدلری –درایکورس باعث کاهش اضطراب کودکان مبتلا به اختلالات دفعی میگردد.
|
|
|
|
|
|