11 نتیجه برای درخشان
حسین کریمی مونقی، دکتر اکبر درخشان، مهندس ناصر ولایی، فتیحه مرتضوی،
دوره 5، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1382 )
چکیده
مقدمه و هدف: نظر به اهمیت یادگیری مهارت های عملی به ویژه در رشته های علوم پزشکی و تناقضاتی که در مورد میزان تاثیر روش های آموزش وجود دارد و این که بعضی از این روشها دارای مزایای از نظر تاثیر در یادگیری، سهولت، سرعت و هزینه می باشد. لذا به منظور مقایسه تاثیر دو روش آموزش ویدیویی و نمایش بر میزان یادگیری مهارت های عملی دانشجویان این تحقیق در سال 1381 انجام شد. مواد و روشها: تحقیق به روش تجربی روی تعداد 40 دانشجوی پرستاری و مامایی انجام گرفت. نمونه ها با توجه به رشته تحصیلی به طور تصادفی به گروه های 1 و 2 تقسیم شدند. پیش آزمون در حیطه شناختی با آزمون کتبی کوتاه پاسخ برای اندازه گیری میزان دانش و در حیطه روانی - حرکتی با چک لیست برای سنجش میزان مهارت انجام شد. هر گروه یک مهارت را با روش نمایش (متداول) و مهارت دیگر را با روش ویدیویی آموزش دیدند. مهارت ها شامل تعویض پانسمان و دست شستن به روش جراحی بود. مطابق رویه قبلی بعد از 24 ساعت پس از آزمون با همان معیار انجام و تأثیر هر یک از روش ها در دو حیطه شناختی و روانی حرکتی تعیین و با آزمون تی مورد قضاوت آماری قرار گرفت. یافته ها: میزان یادگیری کلی در روش نمایشی بیشتر از روش ویدیویی بود (0.05>p) میزان یادگیری در حیطه شناختی در مهارت دست شستن با روش نمایش 1.5±16.20 و با روش ویدیویی 1±15.25 بود. میزان یادگیری در حیطه روانی - حرکتی در مهارت دست شستن با روش نمایش 1.5±16.85 و با روش ویدئویی 1.4±15.94 بود (0.05>p). میزان یادگیری در حیطه شناختی در مهارت تعویض پانسمان با روش نمایش 1.8±15.60 و با روش ویدیویی 1±15.50 بود. میزان یادگیری در حیطه روانی - حرکتی در مهارت تعویض پانسمان با روش نمایش 1.3±16.78 و با روش ویدیویی 1±16.12 بود (0.05>p)نتیجه گیری: روش آموزش متداول (نمایشی) نسبت به روش ویدیویی تاثیر بیشتری بر یادگیری مهارت های عملی به ویژه در حیطه روانی - حرکتی دارد. لذا ضمن توصیه به کارگیری این روش، انجام پژوهش در سایر مهارت ها و در سایر رشته های تحصیلی دانشگاهی توصیه می گردد.
فیروزه درخشانپور، حمیدرضا محبوبی، ساحل کشاورزی،
دوره 16، شماره 1 - ( بهار 1393 )
چکیده
زمینه و هدف:خشونت خانگی متداولترین نوع خشونت علیه زنان است که اثر منفی بر سلامت روان مادران، کودکان، خانواده و اجتماع دارد. این مطالعه به منظور تعیین شیوع خشونت خانگی علیه زنان در بندرعباس انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی- مقطعی روی 500 زن مراجعه کننده به بیمارستان شهیدمحمدی بندرعباس انجام شد. اعمال خشونت، محدودیت و صدمات جسمی ازطریق پرسشنامه جمعآوری گردید. یافتهها :460 نفر (92%) از زنان مورد خشونت خانگی قرار گرفته بودند. میانگین سنی زنان 8.64±33.8سال و میانگین مدت ازدواج آنان 7.83±10.53سال بود. 389 نفر (77.8%) خانهدار و 102 نفر (20.4%) کارمند بودند و 9 نفر (1.8%) شغل آزاد داشتند. 14 نفر (2.8%) سابقه اعتیاد را ذکر نمودند. شایعترین نوع خشونت علیه زنان، خشونت روانی (54%) بود و خشونت کلامی ، فیزیکی و جنسی به ترتیب با مقادیر 31% ، 24.8% و 6.8% در رتبههای بعدی قرار داشتند. دو عامل مهم اثرگذار بر خشونت خانگی سطح تحصیلات و اعتیاد در خانواده بود. نتیجهگیری : خشونت روانی فراوانترین نوع خشونت خانگی بود و با سطح تحصیلات و اعتیاد مرتبط بود.
فیروزه درخشانپور، محمدعلی وکیلی، مهین نوملی، فاطمه حسینی،
دوره 16، شماره 4 - ( زمستان 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : اختلال بیش فعالی و نقص توجه (ADHD) شایعترین اختلال عصبی تکاملی دوران کودکی است. در حدود 20 تا 50 درصد از این کودکان اختلالات خواب دارند که میتواند منجر به تغییرات رفتاری و شناختی شود. این مطالعه به منظور تعیین مشکلات خواب کودکان مبتلا به ADHD در شهر گرگان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد – شاهدی روی 52 کودک مبتلا به ADHD مراجعه کننده به درمانگاه روانپزشکی مراکز آموزشی - درمانی 5 آذر و طالقانی و 52 کودک دبستانی غیرمبتلا به ADHD در گرگان طی سال 1392 انجام گردید. از پرسشنامه DSM-IV برای رد تشخیص ADHD در گروه شاهد استفاده شد. برای کودکان پرسشنامههای عوامل دموگرافیک و رفتارهای خواب کودک (CSHQ) تکمیل گردید. یافتهها : اختلالات خواب در 45 نفر (86.5%) از گروه مورد و 36 نفر (69.2%) از گروه شاهد مشاهده شد (P<0.05). میانگین نمره کلی اختلالات خواب در گروههای مورد و شاهد به ترتیب 6.61±48.25 و 6.23±45.87 برآورد گردید (P<0.05). میانگین نمرات مقاومت در به خواب رفتن، عادات اضطرابی خواب و بیدار شدن شبانه گروه مورد بیشتر از گروه شاهد بود (P<0.05). نتیجهگیری : مشکلات خواب کودکان مبتلا به ADHD از فراوانی بالاتری در مقایسه با کودکان غیرمبتلا به ADHD برخوردار است.
فریبا عربگل، فیروزه درخشانپور، لیلی پناغی،
دوره 18، شماره 1 - ( بهار 1395 )
چکیده
زمینه و هدف : کودکآزاری پدیدهای شایع است که عوامل متعددی در بروز آن دخیل هستند. یکی از مهمترین عوامل شناخته شده، اختلالات روانپزشکی مادر است. مداخلات همزمان در سیستم خانواده میتواند باعث بهبود مادر و کاهش کودکآزاری گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر آموزش مهارت فرزندپروری بر سلامت عمومی مادران کودکآزار انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 57 مادر کودکان ارجاع شده با تشخیص کودکآزاری به واحد سلامت روان کودکان در معرض آسیب واقع در بخش روانپزشکی کودک و نوجوان بیمارستان امامحسین (ع) از آبان 1387 تا فروردین 1388 مورد مطالعه قرار گرفتند. کودکان و خانواده آنها توسط روانپزشک ویزیت شده و مداخلهها و درمانهای دارویی و غیردارویی، بسته به نیاز کودک و خانواده برای آنها انجام شد. تمام مادران تحت آموزش مهارت فرزندپروری در 8 جلسه قرار گرفتند. برای تعیین میزان اثر مداخلههای درمانی، پرسشنامه سلامت عمومی پیش از مداخله و در ماه سوم و ششم پس از مداخله بهوسیله مادران تکمیل شد. یافتهها : نتایج نشاندهنده بهبود قابل توجه مادران در نمره کلی سلامت عمومی، خردهمقیاسهای افسردگی و اضطراب شش ماه بعد از مداخله به ترتیب با مقادیر 1.90±31.3 و 0.66±5.26 و 0.46±8.10 در مقایسه با قبل از شروع مداخله به ترتیب با مقادیر 2.34±37.3 و 0.72±7.48 و 0.58±10.44 بود (P<0.05). نتیجهگیری : مداخله مناسب و به موقع و آموزش مهارتهای فرزندپروری برای مادران کودکآزار میتواند باعث بهبود سلامت عمومی آنان گردد و این ممکن است منجر به کاهش موارد کودکآزاری گردد.
صفورا قانع، جوانشیر اسدی، فیروزه درخشانپور،
دوره 20، شماره 1 - ( بهار 1397 )
چکیده
زمینه و هدف : جمعیت سالمندی با سرعت چشمگیری در سراسر دنیا در حال افزایش است. یکی از معیارهای سنجش نیازها و شرایط سلامتی سالمندان و همچنین بهبود آن، شاخص کیفیت زندگی است. ذهنآگاهی نوعی هشیاری است و زمانی پدیدار میشود که ما با تجربیاتمان به گونهای دقیقتر و با جزئیات حاضر در زمان حال و بدون قضاوت مواجه شویم. این مطالعه به منظور تعیین اثر آموزش ذهنآگاهی بر بهزیستی فردی و سلامت روان سالمندان زن انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 46 زن سالمند بالای 60 سال مرکز نگهداری روزانه کانون جهاندیدگان گرگان به صورت غیرتصادفی در دو گروه 23 نفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله در هشت جلسه دو ساعته آموزش ذهنآگاهی شرکت نمودند. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه سلامت عمومی-28 (GHQ-28) و پرسشنامه بهزیستی شخصی بزرگسالان (PWI-A) (personal well-being index – adult) بود که در ابتدا و انتهای مطالعه توسط سالمندان تکمیل گردید.
یافتهها : در گروه مداخله آموزش ذهنآگاهی سبب افزایش آماری معنیدار خرده مقیاس بهزیستی شخصی در پسآزمون (53±57.4) در مقایسه با پیشآزمون (10.6±43.2) و نیز خرده مقیاس سلامت روان و مولفههای آن در پسآزمون (5.3±13.47) در مقایسه با پیشآزمون (10.9±35.6) گردید (P<0.05). خرده مقیاسهای بهزیستی شخصی و سلامت روان و مولفههای آن در ابتدا و انتهای مطالعه گروه کنترل تفاوت آماری معنیداری یافت نشد.
نتیجهگیری : آموزش ذهنآگاهی سبب بهبود خرده مقیاسهای بهزیستی شخصی و سلامت روان در زنان سالمند میگردد.
رویا فصیحی، جوانشیر اسدی، رمضان حسن زاده، فیروزه درخشانپور،
دوره 20، شماره 4 - ( زمستان 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: باورهای غیرمنطقی زمینهساز دامنه وسیعی از اختلالات شناختی است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر درمان شناختی - رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر باورهای غیرمنطقی دانشجویان رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی گلستان انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه شبهتجربی 45 دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی گلستان به صورت غیرتصادفی در گروههای 15 نفری کنترل، گروه درمان شناختی - رفتاری (مداخله اول) و گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (مداخله دوم) تقسیم شدند. هر سه گروه پیش آزمون را تکمیل کردند؛ اما گروه کنترل هیچگونه درمانی دریافت نکرد. گروههای مداخله 8 جلسه درمان را دریافت نمودند. دادهها از طریق پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز سال 1969 (IBQ-40) جمعآوری گردید.
یافتهها: هر دو روش درمانی در گروههای مداخله در مقایسه با گروه کنترل سبب کاهش نمره کلی باورهای غیرمنطقی گردید (P<0.05). میانگین نمره زیرمقیاس اجتناب از مشکل (35.26±6.32) در گروه مداخله دوم در مقایسه با گروه مداخله اول (30.53±9.47) کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05). همچنین میانگین نمره زیرمقیاس بیمسؤولیتی هیجانی در گروه مداخله اول (22.73±9.49) در مقایسه با گروه مداخله دوم (29.93±1.75) افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05).
نتیجهگیری: دو روش درمان شناختی - رفتاری و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش باعث کاهش باورهای غیرمنطقی دانشجویان رشته پزشکی گردید.
فیروزه درخشانپور، محمدرضا محمدی، هادی زرافشان، آمنه احمدی، لیلا کاشانی، نیلوفر بشیری، سیده مریم موسوی، آلیدا کرد، اعظم کابوسی، آرزو رضایی، فاطمه صفری، سیده مریم هاشمی نسب،
دوره 22، شماره 3 - ( پاييز 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات رفتاری در کودکان و نوجوانان، اختلالاتی شایع و ناتوان کننده هستند که برای خانوادهها و خود افراد مشکلات بسیاری را ایجاد میکند و با شیوع بالایی از مشکلات و پیامدهای منفی اجتماعی همراه است. این مطالعه به منظور تعیین شیوع اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان شهر گرگان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی – تحلیلی مقطعی روی 1025 نفر از کودکان و نوجوانان (50 درصد پسر و 50 درصد دختر) در محدوده سنی 18-6 سال در شهر گرگان طی سال 1397 انجام شد. نمونهگیری به روش تصادفی خوشهای در جمعیت عمومی و مصاحبه با مراجعه به درب منازل توسط روانشناسان دوره دیده بهعمل آمد. اختلالات روانپزشکی با استفاده از نسخه دیجیتال آزمان K-SADS مورد بررسی قرار گرفت. اختلالات روانپزشکی شامل اختلال خلق، اختلال رفتاری، اختلال عصبی تکاملی، اختلال سوء مصرف مواد و اختلال دفعی بودند.
یافتهها: شیوع کلی اختلال روانپزشکی در کودکان و نوجوانان 13.2 درصد (135 نفر) تعیین شد. میزان شیوع در پسران (14.3 درصد) بهطور غیرمعنیداری بیشتر از دختران (12.1 درصد) بود. شیوع در مناطق شهری (14.1 درصد) به طور غیرمعنیداری بیشتر از مناطق روستایی (9.4 درصد) بود. بیشترین شیوع در گروه سنی 9-6 سال (17.8 درصد) تعیین شد که در مقایسه با محدوده سنی 14-10 سال (13.1 درصد) و 18-15 سال (8.4 درصد) از نظر آماری معنی دار بود (P<0.05). شیوع اختلال دفعی، اختلال رفتاری، اختلال اضطراب و اختلال عصبی تکاملی به ترتیب به میزان 6.1 درصد، 6 درصد، 4.8 درصد و 3.3 درصد تعیین گردید.
نتیجهگیری: میزان شیوع اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان شهر گرگان در مقایسه با دیگر مطالعات داخل و خارج از کشور در دامنه متوسط قرار دارد.
نگین عرفانیان خدیوی، فیروزه درخشان پور، عفیفه خسروی، لیلا کاشانی،
دوره 22، شماره 4 - ( زمستان 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات اضطرابی یکی از متداولترین اختلالات روانپزشکی دوره کودکی بهشمار میرود. برخی مطالعات بعد خانوار را عامل مهمی در ایجاد این اختلالات دانستهاند. با این حال به نتایج قانع کنندهای در این زمینه نرسیدهاند. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی اختلالات اضطرابی کودکان 8 تا 12 ساله خانوادههای تک فرزند و چند فرزند شهر گرگان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 732 کودک (343 پسر و 389 دختر) مراجعه کننده به درمانگاهها بیمارستان طالقانی (بغیر از درمانگاه روانپزشکی) و مطبهای متخصصین اطفال در شهر گرگان طی سال 1396 انجام شد. افراد با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس وارد مطالعه شدند. پرسشنامه دموگرافیک و پرسشنامه مقیاس اضطراب کودکان اسپنس(Spence Children’s Anxiety Scale: SCAS) تکمیل گردید. متغیرهایی مشتمل بر اضطراب جدایی، ترس اجتماعی، اضطراب فراگیر، حملات هراس و ترس از فضای باز، وسواس فکری و عملی و ترس از آسیب فیزیکی ارزیابی شدند.
یافتهها: در تمام زیر گروههای اضطرابی به غیر از اضطراب عمومی، میانگین نمرات بهطور معنیداری در کودکان خانوادههای چندفرزند نسبت به خانوادههای تک فرزند بالاتر و از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05).
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه بیانگر شیوع بالای اختلالات اضطرابی در خانوادههای چند فرزندی در مقایسه با خانوادههای تک فرزندی است.
فیروزه درخشان پور، معصومه اسلامی، لیلا کاشانی، مهدی آسانی،
دوره 23، شماره 2 - ( تابستان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: هیپرتروفی مزمن لوزههای آدنوئید، شایعترین علت آپنه خواب در کودکان است و میتواند زمینهساز اختلالات رفتاری متعدد در کودکان باشد. اختلال بیش فعالی و نقص توجه (attention deficit hyperactivity disorder: ADHD) نوعی اختلال هتروژن است و نتیجه شرایط بیولوژیکی، اجتماعی و روانی متعدد است. این مطالعه به منظور تعیین اثر ادنوتانسیلکتومی بر علایم کودکان مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه قبل و شش ماه پس از جراحی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 37 کودک دچار هایپرتروفی آدنویید مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان در سال 1397 انجام شد. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامهای دو قسمتی در بخش اول شامل اطلاعات شخصی (سن، جنس) و در بخش دوم شامل فهرست مهارتها و مشکلات بود. بیماران در سه حوزه بیش فعالی، بی توجهی و تکانشگری بر اساس 18 معیار DSM (diagnostic and statistical manual of mental disorders) قرار داده شدند. پس از دریافت رضایت کتبی از والدین و رعایت ضوابط، پرسشنامه به طور مستقیم توسط مجری پروژه (کارورزان) تکمیل و اطلاعات توسط والدین فرزندان جمعآوری شد. از پرسشنامه تواناییها و مشکلات (Strengths and Difficulties Questionnaire: SDQ) برای ارزیابی کودکان قبل و ششماه بعد از انجام جراحی آدنوتونسیلکتومی استفاده شد.
یافتهها: در ارزیابی تغییرات نمرات آزمون SDQ پیش و پس از انجام آدنوتونسیلکتومی مشاهده شد که میانگین و انحراف معیار نمرات زیر واحدهای اختلالات احساسی، اختلال سلوک، بیش فعالی، اختلال توجه و اختلال اجتماعی میانگین نمره آزمون بهبود یافته و از نظر آماری اختلاف معنیداری قبل و بعد از آدنوتانسیلکتومی مشاهده شد (P<0.05).
نتیجهگیری: آدنوتونسیلکتومی میتواند نمره SDQ را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. بنابراین در کودکان مبتلا به بیش فعالی، یک اختلال پزشکی از جمله هیپرتروفی آدنوئید میتواند باعث بروز، تشدید و تداوم بیماری شود و درمان مناسب میتواند عامل اصلی در کنترل شدت علایم و حتی بهبود نسبی بیماری باشد.
لیلا کاشانی، فیروزه درخشانپور، مهسا الیاسی، نجمه شاهینی، سیده مریم هاشمی نسب،
دوره 24، شماره 1 - ( بهار 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری التهابی روده (Inflammatory Bowel Disease: IBD) یکی از اختلالات شایع گوارشی است که با عوامل روانی – اجتماعی در ارتباط است. IBD یک بیماری دستگاه گوارش با عود مزمن و با علت پاسخ ایمنی غیرکنترل شده است. درمانی قطعی برای IBD وجود نداشته و درمان بر اساس مدیریت پاسخ التهابی در طول عودها و حفظ بهبودی انجام میشود. این مطالعه به منظور ارزیابی اختلالات اضطرابی و افسردگی بیماران مبتلا به بیماری التهابی روده در استان گلستان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 117 بیمار (67 زن و 50 مرد) در محدوده سنی 17 تا 75 مبتلا به IBD ثبت شده در بانک IBD مرکز تحقیقات بالینی گوارش و کبد دانشگاه علوم پزشکی گرگان در سال 1396 انجام شد. تشخیص بیماری به روش آندوسکوپی معمولی، رادیولوژی و معیارهای بافتی انجام گردید. اطلاعات دموگرافیک شامل سن، جنس، قومیت و وضعیت تاهل، زمان تشخیص و مدت زمان شروع درمان ثبت شد. از مقیاس بیمارستانی اضطراب و افسردگی (Hospital Anxiety and Depression Scale: HADS) برای تعیین میزان افسردگی و اضطراب بیماران استفاده گردید.
یافتهها: کولیت اولسراتیو در 80.3% و کرون در 19.7% از بیماران مشاهده شد. میانگین نمره کل اضطراب در گروه کرون (نمره 9.43) به طور غیرمعنیداری بیشتر از گروه کولیت اولسراتیو (نمره 8.90) بود. نمره کل افسردگی در دو گروه تقریباً مشابه (نمره 7.65) و غیرمعنیدار بود. تنها بین تاهل و وضعیت اضطراب در بیماران مبتلا به کولیت اولسراتیو ارتباط آماری معنیداری دیده شد (P<0.05). به طوری که وضعیت مرزی و مشکوک اضطراب در بیماران متاهل 42.4% و در بیماران مجرد 33.3% تعیین شد. وضعیت غیرنرمال اضطراب در متاهلین 31.8% بود و در بیماران مجرد دیده نشد. بین نمره کل اضطراب با نمره کل افسردگی در بیماران مبتلا به کولیت اولسراتیو (ضریب همبستگی: 0.657، P<0.0001) و بیماران مبتلا به کرون (ضریب همبستگی: 0.644، P<0.001) همبستگی مثبت و معنیداری دیده شد. به طوری که در این بیماران با افزایش افسردگی، اضطراب بیشتر شده است. 29.8% از بیماران مبتلا به کولیت و 26.1% از بیماران مبتلا به کرون دچار اضطراب بودند. 18.1% از بیماران مبتلا به کولیت و 8.7% از بیماران مبتلا به کرون دچار افسردگی واضح بودند.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که میزان اضطراب و افسردگی در بیماران مبتلا به بیماری التهابی روده بسیار بالا است.
فیروزه درخشانپور، لیلا کاشانی، شیوا رضائیان دلوئی، نجمه شاهینی، سیده مریم هاشمی نسب،
دوره 24، شماره 1 - ( بهار 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: نزدیک به 30 درصد زنان، انواعی از اختلال اضطرابی را در زندگی خود تجربه میکنند که این اضطراب به میزان بیشتری در دوران بارداری و بعد از تولد بروز میکند. اضطراب مادر موجب کاهش ترشح اکسی توسین و کاهش شیردهی میگردد. از طرفی سطح استرس و اضطراب مادر به طور فزایندهای بروز افسردگی پس از زایمان را افزایش میدهد. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی اضطراب پس از زایمان و عوامل مرتبط با آن در زنان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی به روش نمونه گیری در دسترس روی 154 نفر از زنان 15 تا 45 ساله با میانگین سنی 5.94±27.72 سال مراجعه کننده به درمانگاه مامایی بیمارستان شهید صیاد شیرازی طی سال 1397 انجام شد. حداقل یک هفته و حداکثر 6 هفته از زایمان آنها گذشته بود. مشخصات فردی با استفاده از پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک جمعآوری شد. برای سنجش اضطراب از مقیاس اضطراب اسپیل برگ استفاده شد.
یافتهها: اختلالات اضطرابی پس از زایمان به میزان 41.99% تعیین شد. نمره اضطراب آشکار زنان پس از زایمان در وضعیتهای شدید، متوسط، خفیف و اندک یا هیچ به ترتیب 8.4% ، 44.2% ، 27.9% و 19.5% تعیین شد. نمره اضطراب پنهان زنان پس از زایمان در وضعیتهای شدید، متوسط، خفیف و اندک یا هیچ به ترتیب 9.7% ، 48.1% ، 24.7% و 17.5% تعیین شد. نمره اضطراب آشکار در مادران شاغل به طور معنیداری بیشتر از مادران خانهدار بود (P<0.05). نمره اضطراب آشکار زنان متاهل دارای اختلاف زناشویی با همسر در مقایسه با گروه زنان متاهل بدون اختلاف زناشویی با همسر به طور معنیداری بیشتر بود (P<0.05). نمره اضطراب آشکار و پنهان ارتباط معنیداری با نوع زایمان، تحصیلات مادران، محل زندگی مادران و درآمد خانواده نداشت.
نتیجهگیری: اختلالات اضطرابی پس از زایمان از شیوع بالایی برخوردار بود که با شاغل بودن مادران و دارابودن اختلاف زناشویی با همسر ارتباط داشت.