|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
2 نتیجه برای خضری
لاله مودتیان، شیوا خضری، سیدمیثم ابطحی فروشانی، دوره 24، شماره 2 - ( تابستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری مالتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis: MS) یکی از شایعترین بیماریهای نورولوژیک است که موجب افزایش استرسهای اکسیداتیو و بروز اختلالات در سیستم دفاعی بدن میگردد. کورکومین جزء فعال زردچوبه است که دارای خواص ضدالتهابی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر کورکومین بر میزان کورتیزول، کاتالاز و سطح بیان فاکتور رشد عصبی (NGF) در مدل تجربی مالتیپل اسکلروزیس القا شده انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه تجربی روی 30 سر موش صحرایی ماده نژاد ویستار انجام شد. انسفالومیلیت خودایمن تجربی (EAE) بهعنوان مدل تجربی بیماری MS انتخاب گردید. موشها در سه گروه 10تایی شامل گروه کنترل (سالم)، گروه مبتلا و گروه درمان با کورکومین تقسیم شدند. بیماری توسط ایمنسازی موشهای صحرایی با نخاع هموژنیزه شده خوکچه هندی و ادجوانت کامل فروند القاء شد. سپس حیوانات ایمنشده در دو گروه مبتلا و درمان با کورکومین قرار گرفتند. درمان با کورکومین (100 میلیگرم بر کیلوگرم روزانه) از روز دوازدهم بعد از ایمنسازی، همزمان با بروز اولین علایم ناتوانی نورولوژیک (اختلال در حرکت دم) در حیوانات آغاز شد. درمان تا 24 روز بعد از ایمنسازی ادامه یافت. همزمان گروه مبتلا حلال دارو (آب مقطر) دریافت نمود. سپس وزن حیوانات، میزان هورمون کورتیزول، آنزیم کاتالاز و سطح بیان NGF در گروههای مختلف سنجیده شدند.
یافتهها: کورکومین باعث افزایش معنیدار سطح کورتیزول و بازگشت آن به سطح موشهای صحرایی سالم (P<0.05)، افزایش بیان NGF و کاهش میزان آنزیم کاتالاز نسبت به گروه مبتلا گردید (P<0.05). لازم به ذکر است که کورکومین تاثیر معنیداری بر میزان وزن طحال موشهای صحرایی تحت تیمار نداشت؛ اما تجویز کورکومین در موشهای صحرایی مبتلا به اسکلروز متعدد موجب افزایش وزن نسبت به گروه بیمار شد.
نتیجهگیری: کورکومین به دلیل کاهش اثرات مخرب آسیبهای اکسیداتیو و افزایش فاکتور رشد عصبی، میتواند در بهبود بیماری آنسفالومیلیت خودایمن تجربی مفید واقع شود.
راضیه علیزاده، امیرعلی جعفرنژادگرو، داود خضری، حیدر ساجدی، احسان فخری میرزانق، دوره 26، شماره 3 - ( پاییز 1403 )
چکیده
زمینه و هدف: افرادی با سابقه آسیب رباط صلیبی قدامی (ACL)، احتمال بیشتری برای آسیب مجدد نسبت به افراد سالم دارند. بیماران مبتلا به آسیب ACL نسبت به افراد سالم قوس طولی ضعیفتر و پای پرونیت بیشتری را دارا هستند. این مطالعه به منظور تعیین اثر استفاده کوتاهمدت از کفی آنتیپرونیت بر متغیرهای فشارکف پایی پس از بازسازی رباط صلیبی قدامی با پای پرونیت طی راه رفتن انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه شبهتجربی روی 15 مرد پس از بازسازی ACL با پای پرونیت (میانگین سنی 23.2±4.5 سال) و 15 مرد سالم (میانگین سنی 22.7±4.3 سال) در شهرستان اردبیل طی سال 1401 انجام شد. مقادیر فشار کف پایی طی راه رفتن با و بدون استفاده از کفی آنتی پرونیت توسط دستگاه فوت اسکن (نرخ نمونهبرداری: 300 هرتز) ثبت و مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: اثر عامل گروه بر متغیر فشارکف پایی انگشت شست از لحاظ آماری معنیدار بود (P<0.05). مقایسه جفتی نتایج نشاندهنده افزایش معنیدار فشار در گروه ACLR (154.63±41.71 نیوتن بر سانتیمتر مربع) در مقایسه با گروه سالم (126.54±26.57 نیوتن بر سانتیمتر مربع) بود (P<0.05). نتایج درونگروهی نشاندهنده کاهش معنیدار فشار بر روی انگشتان دوم تا پنجم (215.73±60.74 نیوتن بر سانتیمتر مربع) و کف پایی اول (420.58±107.56 نیوتن بر سانتیمتر مربع) هنگام استفاده از کفی آنتی پرونیت در مقایسه با شرایط بدون کفی (انگشتان دوم تا پنجم 201.57±76.21 نیوتن بر سانتیمتر مربع و کف پایی اول 400.78±118.20 نیوتن بر سانتیمتر مربع) در گروه بازسازی ACL بودند (P<0.05).
نتیجهگیری: استفاده از کفی آنتیپرونیت میتواند در کاهش مقادیر فشار کف پایی پس از بازسازی رباط صلیبی قدامی در افراد با پای پرونیت طی راه رفتن موثر باشد.
|
|
|
|
|
|