7 نتیجه برای حجتی
دکتر عبدالصمد مظلومی گاوگانی، دکتر محمدحسن حجتی، اردوان فازانچائی، دکتر حسن محیط، دکتر حشمت الله طاهرخانی، دکتر کلایو دیویس،
دوره 10، شماره 1 - ( بهار 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : علیرغم گستره جغرافیایی وسیع در منطقه مدیترانه، لیشمانیا اینفانتوم زایمودم (MON1 LON-49) به عنوان زیمودم غالب در ایجاد بیماری کالاآزار شناخته شده است. هرگونه و استرین از گروه لیشمانیا انتشار جغرافیایی خاص داشته و تمایل به ایجاد بیماری منحصر به فرد با روش درمان متفاوتی دارد. این مطالعه به منظور شناسایی گونه و زیرگونههای انگلهای لیشمانیای جدا شده از انسان، مخازن حیوانی و ناقلین براساس پلیمرفیسم آنزیمی درشمال غرب ایران انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی نمونهها از 12 آسپیره مغز استخوان بیماران مبتلا لیشمانیازیس، 26 آسپیره طحال و کبد سگ و بیش از 100 پشه خاکی در طی سالهای 86-1384 از منطقه شمال غرب ایران به دست آمدند. پس از کشت نمونهها در محیط NNN و α MEM ، مقایسه با گونههای مرجع WHO، لیشمانیا (لیشمانیا) دونووانی ((DD8 ، لیشمانیا (لیشمانیا) اینفانتوم (IPT-1) ، لیشمانیا (لیشمانیا) تروپیکا K-27)) و لیشمانیا (لیشمانیا) ماژور(5-ASKH) ، با استفاده از الکتروفورز در Starch Gel انجام شد. آنزیمهای مطالعه شده ALAT،ASAT،SOD،ES،NH،MPI،GPI،MDH،6PGD،PGM ،PEPDوPK بودند. یافتهها : در این مطالعه تنها زایمودم به دست آمده در تمام نمونههای سگی و انسانی و پشهخاکیها زایمودم MON1 LON-49 بود که متعلق به گونه لیشمانیا (لیشمانیا) اینفانتوم است. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که لیشمانیوز احشایی در شمال غرب ایران از نوع مدیترانهای است که از پرتغال و مراکش، تا پاکستان در شرق و جمهوریهای آسیای مرکزی توسعه پیدا کرده است و نیز سگهای اهلی به عنوان مخازن اصلی انگل لیشمانیوز احشایی از گونه لیشمانیا اینفانتوم (زایمودم MON1) محسوب میشوند.
حمید حجتی، شمس الملوک جلال منش، دکتر محمد فشارکی،
دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : کار در شیفت شب اثرات منفی فیزیکی، روانی و اجتماعی روی زندگی فردی پرستاران دارد و در ساعات طولانی کار، سلامت آنها را به مخاطره میاندازد. این مطالعه به منظور بررسی اثر بیخوابی بر سلامت عمومی پرستاران شیفت شب شاغل در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی گلستان انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی تحلیلی مقطعی 124 پرستاری که شرایط ورود به مطالعه را داشتند؛ به صورت سرشماری از بیمارستانهای وابسته به دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی استان گلستان طی سال 1387 انتخاب شدند. دادهها در یک پرسشنامه حاوی مشخصات فردی و دو پرسشنامه در ارتباط با اثر بیخوابی و سلامت عمومی (GHQ-28) ثبت گردید. یافتهها : اثر بیخوابی به ترتیب در بیشترین و کمترین واحدهای مورد پژوهش 6/55 درصد و 4/2 درصد و میزان بیخوابی (9+-58) در حد متوسط بود. بیشترین درصد (6/60 درصد) سلامت عمومی مطلوب و کمترین درصد (5/2 درصد) سلامت عمومی نامطلوب داشتند. اثر بیخوابی بر سلامت عمومی پرستاران از نظر آماری معنیداری بود (P<0.05) و با افزایش اثرات بیخوابی، سلامت عمومی کاهش مییافت. همچنین بین اثر بیخوابی با سن، سابقه کار و تعداد شیفت شب ارتباط آماری معنیداری یافت شد (P<0.05). به طوری که با افزایش سن، سابقه کار و تعداد شیفت شب میزان اثرات و عوارض بیخوابی کمتر میشد. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که بیخوابی در پرستاران سبب کاهش سلامت عمومی میگردد. لذا برنامهریزی در راستای بهبود کیفیت خواب پرستاران ضروری است.
سکینه کابلی کفشگیری، ثریا غفاری، ویدا حجتی، ابراهیم اسدی، دکتر محمدجعفر گلعلیپور،
دوره 14، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : دیابت قندی یکی از شایعترین بیماریهای متابولیکی است که با افزایش گلوکز خون و تغییرات متابولیک لیپیدها، قندها و پروتئینها همراه است. در 5-5/3درصد از بارداریها دیابت حاملگی بروز مینماید. این مطالعه به منظور تعیین اثر دیابت بارداری بر تعداد آستروسیتهای ناحیه CA1 و CA3 هیپوکامپ نوزادان نر 7 و 21 روزه موش صحرایی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 12 سر موش صحرایی باردار نژاد ویستار به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش (دیابتی) قرار گرفتند. دیابت بارداری با تزریق داخل صفاقی استرپتوزتوسین (40 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) در اولین روز بارداری ایجاد شد. موشهای گروه کنترل در اولین روز بارداری نرمال سالین دریافت کردند. از نوزادان متولد شده از مادران گروه آزمایش و کنترل، در پایان هفته اول و سوم زندگی به طور تصادفی 6 نوزاد نر انتخاب گردید. پس از بیهوشی و نخاعی کردن نوزادان از نیمکره چپ مغز، مقاطع بافتی کرونال به صورت سریال با ضخامت 6 میکرومتر تهیه و با استفاده از رنگ PTAH رنگآمیزی شد. پس از تصویربرداری از مقاطع، تعداد آستروسیتها در مساحت 100000 میکرومترمربع نواحی CA1 و CA3 هیپوکامپ شمارش گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS-11.5 و آزمون آماری t-test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : تعداد آستروسیتها در ناحیه CA1 هیپوکامپ نوزادان 7 روزه گروه آزمایش (3.8±76.51) نسبت به نوزادان گروه کنترل (11.2±119.91) 36.25 درصد کاهش داشت (P<0.05). در نوزادان 21 روزه گروه آزمایش تعداد آستروسیتها (6.5±71.26) در مقایسه با گروه کنترل (7.7±112.26) 36.37 درصد کاهش داشت (P<0.05). همچنین در ناحیه CA3 هیپوکامپ نوزادان 7 و 21 روزه گروه آزمایش تعداد آستروسیتها به ترتیب 36.35 درصد و 26.5 درصد نسبت به گروه کنترل کاهش یافت (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که دیابت بارداری کنترل نشده در موش صحرایی باعث کاهش معنیدار تعداد آستروسیتهای نواحی CA1 و CA3 هیپوکامپ نوزادان نر موش صحرایی میگردد.
محمدرضا مهدوی امیری، پیام روشن، نسیم یوسفیان، محمدطاهر حجتی، محمدباقر هاشمی سوته،
دوره 15، شماره 2 - ( تابستان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف : هموگلوبینوپاتیها از بیماریهای ارثی شایع در سراسر دنیا است که بهواسطه جهش در ژن سازنده زنجیرههای هموگلوبین به وجود میآیند. تاکنون بیشتر از 1000 نوع نقص در ژن گلوبین شناخته شده است و هموگلوبین D یکی از انواع هموگلوبینوپاتی است که در آن جهش در موقعیت 121 بر روی زنجیره بتا رخ میدهد. این اختلال هموگلوبینی در غرب هندوستان، پاکستان و ایران شایع است. این مطالعه به منظور تعیین جهشهای هموگلوبین D به روش مولکولی در استان مازندران انجام شد روش بررسی : این مطالعه توصیفی آزمایشگاهی روی 51 بیمار دارای باند هموگلوبین D مراجعه کننده به مرکز تحقیقات تالاسمی دانشگاه علوم پزشکی مازندران و مرکز آزمایشگاهی تشخیص پزشکی فجر ساری طی سالهای 90-1389 انجام شد. در ابتدا دارا بودن باند در ناحیه S در بیماران توسط الکتروفورز به روش قلیایی و سپس دارا بودن باند هموگلوبین D تایید شد. سپس با آزمایشات مولکولی نوع هموگلوبین D به روش PCR-RFLP تعیین گردید. یافتهها : جهش beta121(GH4)Glu>Gln هموگلوبین D پنجاب در همه 51 بیمار مورد مطالعه مشاهده گردید. همچنین ژن معیوب دو نفر از نوع هموزیگوت بود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که همه بیماران با هموگلوبین D دارای هموگلوبین D پنجاب بودند.
مهرنوش کوثریان، محمدرضا مهدوی، محمدطاهر حجتی، پیام روشن،
دوره 16، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : انتقال خون مکرر، درمان اصلی بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور است. با این حال به واسطه مواجهه مستمر آنتیژنی، ممکن است واکنشهای ایمنی همچون شکلگیری آلوآنتیبادی علیه آنتیژنهای سلولهای خونی شکل گیرد. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی پدیده آلوایمونیزاسیون در بیماران مبتلا به بتا تالاسمی ماژور شهرستان ساری انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 218 بیمار (100 مرد و 118 زن) با میانگین سنی 7±22.5 سال مبتلا به تالاسمی ماژور انجام شد. روش غربالگری با استفاده از آنتیبادیهای تجاری موجود (Biotest, Dreiech, Germany) تست آنتیگلوبولین غیرمستقیم انجام شد. هر نمونه برای وجود آلوآنتیبادی علیه آنتیژنهای C ، Cw ، Lea ، E ، Lua ، Leb ، K ، Jkb ، N ، P1 ، D ، Jka ، M ، S ، Xga، e ، Fya ، s ، c ، Fyb ، k ، Kpa ، Jsb ، Lub و Coa بررسی گردید. یافتهها : 88 بیمار (40.4%, 95%CI: 33.9-46.9%) برای وجود آلوآنتیبادی مثبت تشخیص داده شدند. شایعترین آلوآنتیبادیها (40%) علیه آنتیژنهای سطحی گلبولهای قرمز C ، Cw و Lea بودند. بین وجود آلوآنتیبادی با زمان شروع دریافت خون (قبل یا بعد از سه سالگی)، دفعات و طول مدت دریافت خون، همبستگی مستقیمی یافت نشد. نتیجهگیری : آلوایمونیزاسیون پدیدهای شایع در بیماران تالاسمی است و با دریافت خون سازگار باید کنترل و پیشگیری گردد.
هاله لولاآور، عبدالحسین شیروی، ویدا حجتی،
دوره 19، شماره 2 - ( تابستان 1396 )
چکیده
زمینه و هدف : یکی از عوارض دیابت زخمهای دیابتی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر پماد ترکیبی عصاره آبی هسته انگور (Vitis Vinifera) توام با اوسرین بر ترمیم زخمهای دیابتی موش صحرایی انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 48 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در 4 گروه 12 تایی کنترل و سه گروه تجربی تقسیم شدند. موشها (بهجز گروه کنترل) با استرپتوزوتوسین (55 mg/kg/bw) دیابتی شدند. در گروههای تجربی زخمی به مساحت 3 سانتیمترمربع در سمت چپ ناحیه کمری ایجاد شد. گروه کنترل سالم بوده و فقط بافر سیترات درون صفاقی دریافت نمود. گروه تجربی یک شامل موشهای دیابتی بود که ترمیم زخم بدون استفاده از هیچگونه تیماری ارزیابی شد. محل زخم گروه تجربی 2 توسط پماد اوسرین (یک گرم روزی دوبار) به مدت 21 روز تیمار گردید. محل زخم گروه تجربی 3 توسط پماد ترکیبی عصاره آبی هسته انگور توام با اوسرین روزی دو بار (نسبت عصاره به اوسرین یک به سه) به مدت 21 روز تیمار گردید. روند ترمیم زخم به صورت ماکروسکوپی و میکروسکوپی ارزیابی شد.
یافتهها : میزان مساحت زخم و درصد سطح زخم پس از تیمار 21 روزه در گروههای تجربی دوم و سوم نسبت به گروه دیابتی بدون تیمار، کاهش آماری معنیدار و درصد بهبودی افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). در ارزیابی میکروسکوپی روند کلاژنسازی گروه تجربی سوم نسبت به سایر گروهها افزایش نشان داد.
نتیجهگیری : تیمار پماد ترکیبی عصاره آبی هسته انگور توام با اوسرین میتواند سبب افزایش قابل توجه بهبودی زخم پوستی موشهای صحرایی دیابتی گردد.
زکیه صلبی، غلامحسن واعظی، عباسعلی دهپور جویباری، ناهید مسعودیان، ویدا حجتی،
دوره 27، شماره 1 - ( بهار 1404 )
چکیده
زمینه و هدف: سدیم والپروات (Sodium valproate: SV) یک داروی ضدصرع پرکاربرد است؛ اما استفاده درمانی از آن به دلیل توانایی آن در ایجاد استرس اکسیداتیو محدود است. رزوراترول، یک پلی فنل طبیعی با خواص آنتی اکسیدانی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر رزوراترول بر استرس اکسیداتیو القا شده ناشی از مواجهه تحت سدیم والپروات در بافت هیپوکامپ مغز جنینهای موش سوری انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش ماده باردار نژاد BALB/c به پنج گروه هشت تایی شامل کنترل، سدیم والپروات mg/kg/bw 40، سدیم والپروات mg/kg/bw40 + رزوراترول 0.6 mg/kg/bw ، سدیم والپروات mg/kg/bw 40 + رزوراترول 0.35 mg/kg/bw و سدیم والپروات mg/kg/bw 40 + رزوراترول 0.225 mg/kg/bw تقسیم شدند. سدیم والپروات روزانه به روش دهانی و رزوراترول روزانه به صورت داخل صفاقی تجویز شد. در روز 8 تا 18 بارداری مداخلات دارویی شروع و تازمان تولد نوزادان ادامه یافت. در روز 18 بارداری موشهای مادر تحت بیهوشی قرار گرفتند و 8 جنین مربوط به هر گروه جدا گردید. پس از بیهوشی جنینها، بافت مغز جدا شد. سپس پارامترهای استرس اکسیداتیو از جمله میزان مالوندیآلدید (MDA) برحسب nmol/mg به عنوان شاخص پراکسیداسیون لیپیدی، تغییرات سطح گلوتاتیون (GSH) برحسب µg/mg و تغییرات سطح پروتئین کربونیل (PC) برحسب nmol/mg در بافت هیپوکامپ مغز ارزیابی شدند.
یافتهها: سدیم والپروات موجب ایجاد استرس اکسیداتیو از طریق افزایش MDA (4.8 nmol/mg) و PC (51.4 nmol/mg) و نیز کاهش GSH (31.86 μg/mg) در بافت مغزی نسبت به گروه کنترل گردید (P<0.05). رزوراترول با یک روند وابسته به غلظت باعث کاهش استرس اکسیداتیو از طریق کاهش MDA وPC به ترتیب با مقادیر 3.02 nmol/mg و 37.21 nmol/mg و همچنین افزایش GSH (49.76 μg/mg) در بافت مغزی شد. و بیشترین اثر در غلظت 0.6 mg/kg/bw بود که نسبت به گروه SV از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05).
نتیجهگیری: استفاده از سدیم والپروات به همراه رزوراترول موجب کاهش التهاب و عوامل ناشی از استرس اکسیداتیو در جنین موش میگردد.