|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
7 نتیجه برای جوان
خدابخش جوانشیر، دکتر محمدعلی محسنی بندپی، دکتر محسن امیری، دکتر اصغر رضاسلطانی، دکتر مهدی رهگذر، دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده
زمینه و هدف : اندازه عضله تعیین کننده مناسبی از عملکرد عضله است. نقش ویژهای برای عضله Longus Colli در ثبات ستون فقرات گردنی ثابت شده است. این مطالعه به منظور مقایسه اندازه عضله Longus Colli به وسیله اولتراسونوگرافی در افراد سالم و بیماران مبتلا به درد مزمن گردن غیراختصاصی انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 20 بیمار (10 مرد و 10 زن) مبتلا به درد دوطرفه گردن مراجعه کننده به کلینیک فیزیوتراپی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و 20 فرد سالم (10 مرد و 10 زن) که هیچگونه ضایعه یا دردی در گردن نداشتند؛ در سال 1387 انجام شد. تصویربرداری به وسیله اولتراسونوگرافی از عضله Longus Colli در ناحیه 2سانتیمتر پایینتر از غضروف تیروئید در دو گروه مورد و شاهد انجام شد. سطح مقطع (سانتیمترمربع) و شکل عضله (تقسیم پهنابرضخامت) اندازهگیری شد. از آزمون آماری تی برای مقایسه سطح مقطع و شکل عضله در دو گروه به تفکیک سمت راست و چپ استفاده گردید.
یافتهها : سطح مقطع عضله Longus Colli سمت راست و چپ گروه شاهد به ترتیب 0.11±0.85 سانتیمترمربع و 0.12±0.86 سانتیمترمربع بود. این مقدار در سمت راست و چپ گروه مورد 0.11±0.76 سانتیمترمربع و 0.07±0.68 سانتیمترمربع به دست آمد که بهطور معنیداری بزرگتر بود (P<0.05). همچنین شکل عضله Longus Colli در سمت راست و چپ گروه شاهد به ترتیب 0.17±1.18 سانتیمتر و 0.19±1.16 سانتیمتر بود که نسبت به شکل عضله Longus Colli سمت راست و چپ گروه مورد که به ترتیب 0.25±1.50 سانتیمتر و 0.27±1.50 سانتیمتر به دست آمد؛ به طور معنیداری کوچکتر بود (P<0.05).
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که سطح مقطع عضله Longus Colli در بیماران مبتلا به درد مزمن گردن در مقایسه با افراد سالم کوچکتر و شکل آن بزرگتر است.
الهه توتونچی، محمدعلی جوانشیر، ملاحت اکبرفهیمی، دکتر محمد کمالی، دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1390 )
چکیده
زمینه و هدف : اسپاستیسیتی یکی از مشکلات شایع به دنبال سکته مغزی میباشد که سبب نقص حرکتی و محدودیت فعالیتها میشود. اغلب این بیماران دچار اختلال در عملکرد دست میگردند. این مطالعه به منظور تعیین اثر اسپیلنت قابل تنظیم مچ دست بر کاهش اسپاستیسیته عضلات اندام فوقانی بیماران به دنبال سکته مغزی انجام شد.
روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 15 بیمار مبتلا به سکته مغزی مراجعه کننده به مراکز کاردرمانی بیمارستان توانبخشی رفیده شهر تهران و مرکز کاردرمانی دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی تهران طی ششماه نخست سال 1388 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه مداخله (4 زن و3 مرد) و کنترل (5زن و 3 مرد) قرار گرفتند. هر دو گروه طی مدت 4 هفته تحت تمرینات کاردرمانی یکسانی قرار گرفتند و برای گروه مداخله علاوه بر تمرینات کاردرمانی، اسپیلنت قابل تنظیم مچ دست نیز استفاده گردید. ارزیابی اسپاستیسیته مچ دست قبل و پس از مداخله بر اساس مقیاس تعدیل یافته اشورث ارزیابی گردید. دادهها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS-17 و آزمونهای آماری t مستقل و زوجی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : میانگین و انحراف معیار سنی بیماران در گروه مداخله 4±61.4 سال و در گروه کنترل 5±58.9 سال تعیین شد. میانگین اسپاستیسیتی بین دو گروه مداخله و کنترل تفاوت آماری معنیداری را نشان نداد. در حالی که میانگین اسپاستیسیتی درون گروهی (گروههای مداخله 1.14 و کنترل 0.62) از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05).
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که استفاده از اسپیلنت قابل تنظیم مچ دست در کاهش اسپاستیسیته عضلات اندام فوقانی بیماران مبتلا به سکته مغزی مؤثر نمیباشد.
همت آقاگل زاده حاجی، علیرضا خوش بین خوش نظر، رقیه قرائی، بیتا جوان، جهانبخش اسدی، دوره 16، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : والپروئیک اسید یک مهار کننده هیستون داستیلاز است که در درمان صرع و انواع خاصی از افسردگی به کار میرود. اخیراً این ترکیب به عنوان یک عامل ضدسرطان مورد بررسی قرار گرفته که میتواند به تنهایی و یا در ترکیب با سایر درمانهای رایج سرطان از جمله شیمیدرمانی و پرتودرمانی بهکار رود. این مطالعه به منظور تعیین اثر والپروئیک اسید و پرتودرمانی بر زیستپذیری رده سلولی MCF-7 سرطان پستان در محیط کشت سلولی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی - تحلیلی سلولهای MCF-7 با غلظتهای مختلف والپروئیک اسید به تنهایی و در ترکیب با دوزهای مختلف پرتودرمانی تیمار و سپس انکوبه شدند. پس از بررسی سمیت سلولی با تست رنگآمیزی نوترال رد، نزدیک ترین نتایج به LD50 انتخاب شدند. سپس سلولها تحت اثر 3 غلظت والپروئیک اسید (2، 8 و 16 میلیمولار) و دوز Gy 4 پرتودرمانی قرار گرفتند و زیستپذیری سلولها با رنگآمیزی trypan blue بررسی شد. یافتهها : نزدیکترین غلظتها به LD50 از بین دوزهای 1، 2، 4، 8، 16، 32، 64 و 128 میلیمولار والپروئیک اسید در کاربرد ترکیبی با دوزهای مختلف پرتودرمانی 0.5، 2، 4، 6 و 8 گری غلظتهای 2، 8 و 16 میلیمولار والپروئیک اسید و دوز Gy 4 پرتودرمانی بود. همچنین کاهش زیستپذیری سلولها به غلظت والپروئیک اسید وابسته بود (P<0.05). نتیجهگیری : والپروئیک اسید هم به تنهایی و هم در ترکیب با پرتودرمانی، باعث کاهش معنیداری در زیستپذیری سلولها میشود. اگرچه در کاربرد ترکیبی اثر فزاینده بر کاهش زیستپذیری سلولها دارد.
فاطمه نقینسب اردهائی، ابوالفضل کرمی، محمد جوان، محسن سیفی، دوره 16، شماره 4 - ( زمستان 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : تکنیکهای رواندرمانی بدنی، به افراد نحوه موثر کنار آمدن با عوامل تنشزا را میآموزد. این مطالعه به منظور تعیین اثر آموزش تکنیکهای رواندرمانی بدنی بر سطح کورتیزول بزاقی و میزان استرس دختران دبیرستانی انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 30 دختر دبیرستانی 18-15 ساله شهر گرگان به طور تصادفی در دو گروه 15 نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. آموزش رواندرمانی بدنی به صورت گروهی در 9 جلسه طی دو ماه برای گروه مداخله انجام گردید. میزان استرس با مقیاس سنجش استرس کوهن ابتدا و انتهای مطالعه مورد سنجش قرار گرفت. همچنین در ابتدا و انتهای مطالعه نمونههای بزاقی آزمودنیها صبح پس از بیدار شدن از خواب (دقیقه صفر) و دقایق 15، 30 و 45 جمعآوری شد. میزان کورتیزول با روش ELISA سنجیده شد. یافتهها : میانگین میزان استرس گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت (P<0.05). همچنین میانگین غلظت کورتیزول بزاقی گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل بهطور معنیداری کاهش یافت (P<0.05). نتیجهگیری : رواندرمانی بدنی باعث کاهش استرس و میزان کورتیزول بزاقی دانشآموزان دختر شد.
صفورا قانع، جوانشیر اسدی، فیروزه درخشانپور، دوره 20، شماره 1 - ( بهار 1397 )
چکیده
زمینه و هدف : جمعیت سالمندی با سرعت چشمگیری در سراسر دنیا در حال افزایش است. یکی از معیارهای سنجش نیازها و شرایط سلامتی سالمندان و همچنین بهبود آن، شاخص کیفیت زندگی است. ذهنآگاهی نوعی هشیاری است و زمانی پدیدار میشود که ما با تجربیاتمان به گونهای دقیقتر و با جزئیات حاضر در زمان حال و بدون قضاوت مواجه شویم. این مطالعه به منظور تعیین اثر آموزش ذهنآگاهی بر بهزیستی فردی و سلامت روان سالمندان زن انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 46 زن سالمند بالای 60 سال مرکز نگهداری روزانه کانون جهاندیدگان گرگان به صورت غیرتصادفی در دو گروه 23 نفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله در هشت جلسه دو ساعته آموزش ذهنآگاهی شرکت نمودند. ابزار مورد استفاده شامل پرسشنامه سلامت عمومی-28 (GHQ-28) و پرسشنامه بهزیستی شخصی بزرگسالان (PWI-A) (personal well-being index – adult) بود که در ابتدا و انتهای مطالعه توسط سالمندان تکمیل گردید.
یافتهها : در گروه مداخله آموزش ذهنآگاهی سبب افزایش آماری معنیدار خرده مقیاس بهزیستی شخصی در پسآزمون (53±57.4) در مقایسه با پیشآزمون (10.6±43.2) و نیز خرده مقیاس سلامت روان و مولفههای آن در پسآزمون (5.3±13.47) در مقایسه با پیشآزمون (10.9±35.6) گردید (P<0.05). خرده مقیاسهای بهزیستی شخصی و سلامت روان و مولفههای آن در ابتدا و انتهای مطالعه گروه کنترل تفاوت آماری معنیداری یافت نشد.
نتیجهگیری : آموزش ذهنآگاهی سبب بهبود خرده مقیاسهای بهزیستی شخصی و سلامت روان در زنان سالمند میگردد.
رویا فصیحی، جوانشیر اسدی، رمضان حسن زاده، فیروزه درخشانپور، دوره 20، شماره 4 - ( زمستان 1397 )
چکیده
زمینه و هدف: باورهای غیرمنطقی زمینهساز دامنه وسیعی از اختلالات شناختی است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر درمان شناختی - رفتاری و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر باورهای غیرمنطقی دانشجویان رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی گلستان انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه شبهتجربی 45 دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی گلستان به صورت غیرتصادفی در گروههای 15 نفری کنترل، گروه درمان شناختی - رفتاری (مداخله اول) و گروه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (مداخله دوم) تقسیم شدند. هر سه گروه پیش آزمون را تکمیل کردند؛ اما گروه کنترل هیچگونه درمانی دریافت نکرد. گروههای مداخله 8 جلسه درمان را دریافت نمودند. دادهها از طریق پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز سال 1969 (IBQ-40) جمعآوری گردید.
یافتهها: هر دو روش درمانی در گروههای مداخله در مقایسه با گروه کنترل سبب کاهش نمره کلی باورهای غیرمنطقی گردید (P<0.05). میانگین نمره زیرمقیاس اجتناب از مشکل (35.26±6.32) در گروه مداخله دوم در مقایسه با گروه مداخله اول (30.53±9.47) کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05). همچنین میانگین نمره زیرمقیاس بیمسؤولیتی هیجانی در گروه مداخله اول (22.73±9.49) در مقایسه با گروه مداخله دوم (29.93±1.75) افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05).
نتیجهگیری: دو روش درمان شناختی - رفتاری و درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش باعث کاهش باورهای غیرمنطقی دانشجویان رشته پزشکی گردید.
مهدیه کلبادی نژاد، جوانشیر اسدی، مهدی پوراصغرعربی، مهرداد آقایی، دوره 24، شماره 1 - ( بهار 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سندرم فیبرومیالژیا یک بیماری مزمن همراه با درد گسترده اسکلتی عضلانی است که در درجه اول زنان را مبتلا میکند و بر بسیاری از ابعاد زندگی روانشناختی و اجتماعی فرد تاثیر منفی میگذارد. درمان شناختی رفتاری احساسات ناکارآمد و رفتارها، فرآیندها و مضامین شناختی ناسازگارانه را به روشهای نظاممند بررسی میکند. هیپنوتراپی شناختی رفتاری ترکیب هیپنوتراپی با روشها و مفاهیم درمان شناختی رفتاری است. این مطالعه به منظور مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری با هیپنوتراپی شناختی رفتاری بر رضایت جنسی زنان مبتلا به سندروم فیبرومیالژیا انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 9 زن مبتلا به سندرم فیبرومیالژیا مراجعه کننده به کلینیک جامع فوق تخصصی روماتولوژی در شهر گرگان طی سال 1399 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در 3 گروه 3 نفری شامل گروه درمان شناختی رفتاری، گروه درمان شناختی رفتاری به همراه هیپنوتراپی و گروه کنترل قرار گرفتند. درمانهای مورد استفاده به مدت 8 جلسه به تفکیک برای 2 گروه سه نفره در مرکز جامع پارس توان شهر گرگان اجرا شد. گروه کنترل مداخلهای دریافت نکرد. برای ارزیابی رضایت جنسی بیماران از مقیاس چند بعدی رضایت جنسی زنان (Sexual Satisfaction Scale for Women: SSSW) روشن چسلی 1393 استفاده شد. نمره برش شاخصهای پایا 1.96 در نظر گرفته شد.
یافتهها: رضایت جنسی در پس آزمون برای هر دو گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل، موثر ارزیابی شد (P<0.05)؛ اما درمان شناختی رفتاری به همراه هیپنوتراپی (59.38%) در مقایسه با درمان شناختی رفتاری (43.01%) اثربخشی بیشتری داشت و در پیگیری دو ماهه نیز اثربخشی را حفظ نمود (P<0.05). در تمامی مداخلههای انجام شده شاخصهای پایا در مرحله پیش آزمون و پس آزمون بیشتر از مقدار ملاک (1.96) بود.
نتیجهگیری: درمان هیپنوتراپی شناختی رفتاری بیش از درمان شناختی رفتاری باعث افزایش رضایت جنسی در زنان مبتلا به سندرم فیبرومیالژیا میگردد.
|
|
|
|
|
|