48 نتیجه برای آق
دکتر عزتا.. قائمی، محمدعلی وکیلی، دکتر بهناز خدابخشی، دکتر سپیده بخشندهنصرت، دکتر سعید آقاپور، دکتر محمد نعیمی طبیعی، علیجان تبرائی، مهندس سیدابراهیم حسینی،
دوره 6، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1383 )
چکیده
مقدمه و هدف: بیش از یک سوم جمعیت جهان آلوده به باسیل سل هستند. واکسیناسیون منظم با BCG به عنوان تنها واکسن مجاز و ایمن، سالهاست که برای کنترل این بیماری در ایران و بسیاری از نقاط جهان انجام می شود، ولی کارایی آن در نقاط مختلف، متفاوت و مورد اختلاف است. این مطالعه به منظور مشخص کردن سطح واکنش توبر کولینی 4.5 ماه و 7 سال پس از واکسیناسیون بدو تولد در سطح استان گلستان انجام شد.مواد و روش ها: 2700 شیرخوار 4.5 ماهه و 2400 کودک 7 ساله در سطح استان گلستان با نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. پس از هماهنگی و کسب مجوز از خانواده ها، مسوولین مراکز بهداشتی و نیز مسوولین اداره های آموزش و پرورش استان و مدارس انتخاب شده، در هر فرد مورد بررسی، وجود اسکار BCG بررسی شد. سپس 0.1 میلی لیتر محلول توبرکولین 5T.U به صورت داخل جلدی تزریق گردید. اندوراسیون حاصله 48-72 ساعت بعد ارزیابی و ثبت گردید. نتایج به صورت تعیین فراوانی ثبت و نیز با آزمون تی با یکدیگر مقایسه گردید.یافته ها: در این مطالعه جمعا 2559 شیرخوار 4.5 ماهه و 2193 کودک 7 ساله در بررسی نهایی شرکت کردند. فراوانی اسکار BCG در شیرخواران 97.9 درصد و در کودکان 7 ساله 87.8 درصد برآورد گردید که تفاوت معنی داری را نشان می دهد (P<0.05). میانگین قطر اندوراسیون در شیرخواران 2.92 میلی متر و در 7 ساله ها تنها 0.66 میلی متر بود که تفاوت آنها از نظر آماری معنی دار است. بیش از 82 درصد از کودکان 7 ساله و 44.7 درصد شیرخواران فاقد هرگونه واکنش توبرکولینی بودند که این تفاوت نیز از نظر آماری معنی دار است (P<0.05).نتیجه گیری: میزان واکنش توبرکولینی مثبت در شیرخواران استان علی رغم واکسیناسیون بدو تولد، 4.5 ماه پس از واکسیناسیون بدو تولد بسیار پایین است و این میزان در کودکان 7 ساله به شدت کاهش یافته است. این یافته نشانگر آنست که واکسیناسیون بدو تولد در مثبت شدن تست توبرکولین نقش زیادی ندارد. نتایج همچنین نشان می دهد که وجود اسکار در محل تزریق واکسن می تواند نشانه مناسبی برای ارزیابی سابقه واکسیناسیون در شیرخواران باشد. با توجه به منفی بودن تست توبرکولین در اکثریت شیرخواران پیشنهاد می گردد کارایی واکسن در پیشگیری از بیماری سل با روش های دیگری مثل ارزیابی بروز بیماری در کودکان در یک مطالعه دراز مدت و طی چند سال و یا از طریق تعیین سطح سیتوکین ها بعد از واکسیناسیون تعیین گردد.
دکتر رستم قربانی، آنه محمد غراوی، دکتر مظفر خزاعی، دکتر ال آقا محسن امامی، دکتر علی پورمتعبد، دکتر جهانبخش قاسمی، دکتر پرویز صیادی،
دوره 7، شماره 1 - ( بهار و تابستان 1384 )
چکیده
زمینه و هدف: (BPA) Bisphenol A، یک زنواستروژن محیطی است که به عنوان مونومر برخی پلاستیک ها (پلی کربنات ها و اپوکسی رزین) به طور وسیعی در تولید انواع مواد وسایل از جمله مواد پر کننده دندان، ظروف یکبار مصرف و پوشش های داخلی قوطی های کنسرو استفاده می شود. این ماده به دلیل داشتن اثرات استروژنی روی سیستم تولید مثل، جز مخرب های اندوکرینی طبقه بندی می گردد. تحقیق حاضر به منظور تعیین اثر Bisphenol A روی وزن و ساختار هیستولوژیک بیضه و پروستات انجام شد.روش بررسی: این مطالعه تجربی در سال 1383 انجام گردید. به رت های نر بالغ (50 سر) نژاد ویستار با سن بالای 12 الی 13 هفته روزانه یک دوز BPAمقادیر100 ?g/kgbw ,50 ?g/kgbw ,10 ?g/kgbw به مدت 6 و 12 روز از طریق داخل صفاقی تزریق شد و یک روز پس از آخرین تزریق موش ها کشته شد و وزن بیضه و پروستات آنها اندازه گیری گردید. سپس از آنها مقاطع 5 میکرونی تهیه شد و با دو روش رنگ آمیزی H&E و هماتوکسیلین ویگرت رنگ آمیزی گردید. داده ها با استفاده از آزمون ANOVA دو طرفه و آزمون کای اسکوئر تجزیه تحلیل گردید.یافته ها: در گروه های آزمایش در مقایسه با گروه کنترل وزن بیضه و پروستات کاهش یافته بود و اپی تیلوم سلول های لوله های اسپرم ساز تخریب شده بودند (0.05 P<).نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان می دهد که در دوزهای پایین Bisphenol A اثر مخرب بر روی ساختار میکروسکوپی بافت بیضه و پروستات رت های بالغ دارد.
دکتر فاطمه بهدانی، دکتر پریا حبرانی، دکتر منور افضل آقایی، دکتر شیرین ناصرنیا، دکتر زهره کرباسچی،
دوره 7، شماره 2 - ( پاييز و زمستان 1384 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی پس از زایمان یک مفهوم کلیدی برای سلامت روانی مادر – نوزاد می باشد و تعیین عوامل مرتبط با افسردگی پس از زایمان و سیستم غربالگری ضروری به نظر می رسد. هدف از این مطالعه ارزیابی عوامل مامایی و روانشناختی در افسردگی پس از زایمان است.روش بررسی: این مطالعه توصیفی – مقطعی روی 288 مادر که در مدت 8-6 هفته بعد از زایمان مراجعه کننده به کلینیک زنان و مامایی بیمارستان قائم مشهد انجام شد. بیماران از نظر آسیب پذیری برای بیمارهای روانپزشکی بر اساس پرسش نامه سلامت عمومی GHQ مورد ارزیابی قرار گرفتند و عوامل مامایی و روانشناختی نظیر سن مادر، تحصیلات مادر، تعداد فرزندان، جنس نوزاد، خواسته بودن حاملگی، وضعیت اقتصادی خانواده، رابطه با همسر، نوع زایمان و سابقه سقط قبلی با سلامت روانی زنان در 6-8 هفته بعد از زایمان ارزیابی و مقایسه گردید.یافته ها: 160 مادر (57.6 درصد) در بررسی وضعیت روانی، بالای خط برش آزمون GHQ (نمره بالای 24) قرار گرفتند که به عنوان مادران در معرض خطر برای بیماری های روانپزشکی محسوب شدند. میزان در آمد، روابط با همسر، طرح ریزی برای حاملگی، خواسته بودن حاملگی، جنس نوزاد، تعداد دفعات زایمان و نحوه زایمان از عوامل موثر بر آسیب پذیری مادران در این مطالعه بود (p<0.05).نتیجه گیری: مجموعه عوامل روانشناختی، اجتماعی و مامایی بر سلامتی روانی مادران بعد از زایمان موثر می باشد که با کنترل عوامل و تشخیص زودرس گروه در معرض خطر و اقدام درمانی مناسب، می توان از عوارض اختلالات روانپزشکی روی کودک و مادر جلوگیری کرده و یا آن را به حداقل رساند.
دکتر زهره مظلوم، سکینه شب بیدار، دکتر کامران آقا صادقی، دکتر عبدالرضا رجایی فرد،
دوره 8، شماره 2 - ( تابستان 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: هیپرکلسترولمی عامل خطری برای آتروسکلروز است که به تغییرات چربی و کلسترول رژیم جواب متفاوتی می دهد. مطالعات قبلی اثرات متناقضی را از تاثیر لسیتین بر کلسترول و تری گلیسرید پلاسما گزارش نموده اند. این مطالعه به منظور بررسی ویژگی های هیپوکلسترولمیک لسیتین در بیماران مبتلا به هیپرکلسترولمی انجام شد.روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 61 بیمار (27 مرد و 34 زن) با میانگین سنی 14±44 سال، مبتلا به هیپرکلسترولمی مراجعه کننده به درمانگاه مطهری شیراز به طور تصادفی به 2 گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. گروه مورد روزانه 3 عدد کپسول لسیتین (1200 میلی گرم) حاوی 420 میلی گرم فسفاتیدیل کولین، به مدت 6 هفته دریافت کرد. وزن، شاخص توده بدن (BMI) و غلظت چربی های خون در ابتدا و انتهای 6 هفته اندازه گیری شد.یافته ها: مقایسه وزن بدن و نیز شاخص توده بدنی بین گروه مورد و شاهد اختلاف معنی داری را بین دو گروه نشان نداد. میانگین غلظت کلسترول تام، کلسترول LDL و تری گلیسیرید پایین تر و کلسترول HDL بالاتر در گروه مورد در مقایسه با قبل از مطالعه به دست آمد. علاوه بر آن مقایسه میانگین کلسترول تام، کلسترول LDL و تری گلیسرید بین دو گروه کاهش مشخصی را در غلظت کلسترول تام، کلسترول LDL و تری گلیسرید همراه با افزایش مشخص در غلظت کلسترول HDL در گروه مورد نشان داد (0.05>P).نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که لسیتین می تواند نقش مهمی در بهبود هیپرکلسترولمی داشته باشد و از ویژگی هیپوکلسترولمیک آن می توان در درمان هیپرکلسترولمی استفاده نمود.
دکتر داوود فرزین، عباس ارجمند، فرشته آقابراری،
دوره 8، شماره 3 - ( پاييز 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: اسید اسکوربیک به عنوان یک ویتامین آنتی اکسیدان در سیستم عصبی مرکزی (CNS) پستانداران یافت می شود. اگر چه تا کنون نقش مرکزی اسید اسکوربیک به خوبی مشخص نشده، ولی شواهدی مبنی بر اثر تعدیلی آن در سندرم محرومیت اوپیوییدها وجود دارد. در این مطالعه، اثر اسید اسکوربیک بر علایم و نشانه های سندرم محرومیت ناشی از نالوکسون در خوکچه های هندی وابسته به مرفین مورد بررسی قرار گرفت.روش بررسی: در این مطالعه تجربی،120 سرخوکچه های هندی نر (300 الی 400 گرم) در15 گروه8 تایی، مرفین سولفات را به صورت زیر جلدی 3 بار در روز به مدت سه روز دریافت می کردند تا به آن وابسته گردند. در روز چهارم، نالوکسون با دوز 15 میلی گرم/ کیلوگرم به صورت داخل صفاقی، 2 ساعت پس از دهمین تزریق مرفین به حیوانات تزریق شد تا سندرم محرومیت ایجاد شود. سپس حیوانات به صورت انفرادی در داخل سیلندرهای شیشه ای (قطر 25سانتیمتر و ارتفاع 180سانتیمتر) قرار گرفتند و علایم سندرم محرومیت با روش مشاهده ای در مدت 60 دقیقه ثبت گردید. داروهای مورد آزمایش شامل اسید اسکوربیک، آپومرفین (آگونیست مختلط گیرنده های دوپامینی D1 وD2)، SCH23390 (آنتاگونیست انتخابی گیرنده D1 دوپامینی)، سولپیراید (آنتاگونیست گیرندهD2 دوپامینی) و دامپریدون (آنتاگونیست گیرنده های محیطی دوپامین) بودند. یافته ها: تزریق زیرجلدی و مزمن اسید اسکوربیک (200 میلی گرم/ کیلو گرم سه بار در روز به مدت سه روز) به حیوانات، نشانه های پرش، حفاری کردن، روی دوپا ایستادن، دل پیچه، تمیز کردن صورت، تکان دادن سرو بدن، لیسیدن آلت تناسلی و همچنین اسهال را کاهش داد. آپومرفین (0/5 میلی گرم/ کیلوگرم، زیر جلدی) اثر مهاری اسید اسکوربیک برعلایم سندرم محرومیت را آنتاگونیزه نمود. اثر مهاری آپومرفین بر پاسخ اسید اسکوربیک توسط SCH23390 ( 0.5و 1 میلی گرم/ کیلوگرم، داخل صفاقی) آنتاگونیزه گردید. ولی تحت تاثیر سولپیراید ( 50میلی گرم/ کیلوگرم، زیر جلدی) و دامپریدون (1میلی گرم/ کیلوگرم، زیر جلدی) قرار نگرفت.نتیجه گیری: تجویز مزمن اسیداسکوربیک، نشانه های سندرم محرومیت ناشی از نالوکسون در خوکچه های هندی وابسته به مرفین را از طریق مکانیسم های گیرنده ای D1 مرکزی دوپامینی مهار می کند.
دکتر مهرداد روغنی، محبوبه آقایی،
دوره 9، شماره 3 - ( پاييز 1386 )
چکیده
زمینه و هدف : هیپرآلژزی یکی از علائم بارز دیابت قندی در میان مدت محسوب میشود. با توجه به وجود شواهد تحقیقاتی مبنی بر اثر ضددیابتی تره کوهی، در این بررسی اثر تجویز خوراکی این گیاه در موشهای صحرایی دیابتی شده به وسیله استرپتوزتوسین در مراحل حاد و مزمن آزمون فرمالین مورد ارزیابی قرار گرفت.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 45 سر موش صحرایی نر سفید نژاد ویستار به طور تصادفی به پنج گروه کنترل، کنترل تحت تیمار با تره کوهی، دیابتی دریافت کننده سدیم سالیسیلات، دیابتی و گروه دیابتی تیمار شده با تره کوهی تقسیم شدند. برای دیابتی شدن از داروی استرپتوزوتوسین به صورت تک دوز و داخل صفاقی به میزان mg/kg 60 استفاده گردید. دو گروه تحت تیمار با تره کوهی نیز پودر مخلوط شده این گیاه با غذای استاندارد موش (25/6درصد) را دریافت نمودند. پس از گذشت یک ماه بعد از اندازهگیری قندخون آزمون فرمالین در هر موش انجام شد. دادهها با استفاده از آزمونهای student’s paired t-test و ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافتهها : نمرات درد در موشهای دیابتی پس از گذشت یک ماه در دو فاز حاد و مزمن به دنبال تجویز کف پایی فرمالین بیشتر از موشهای کنترل بود و درمان با تره کوهی به مدت چهار هفته موجب کاهش معنیدار در نمرات درد در مقایسه با گروه دیابتی در مراحل حاد و مزمن گردید (05/0P<). ضمناً با تجویز سدیم سالیسیلات به موشهای دیابتی، کاهش معنیدار در نمره درد فقط در مرحله مزمن آزمون فرمالین مشاهده گردید (05/0P<). همچنین تجویز گیاه تغییر معنیداری در نمرات درد دو فاز آزمون فرمالین در گروه کنترل تحت تیمار در مقایسه با گروه کنترل ایجاد ننمود.
نتیجهگیری: تجویز خوراکی تره کوهی به مدت یک ماه موجب کاهش معنیدار میزان احساس درد در مدل تجربی دیابت قندی القا شده به وسیله استرپتوزوتوسین میشود.
دکتر فرزاد نجفیپور، دکتر روحانگیز ساری سرخابی، دکتر نویده حاجی آقایی، دکتر معصومه زارعیزاده، دکتر امیر بهرامی،
دوره 10، شماره 3 - ( پاييز 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : تالاسمی ماژور یک بیماری ژنتیکی است و تجویز خون در این بیماران حیاتی میباشد. تجویز خون در 2 یا 3 دهه اخیر باعث افزایش طول عمر این بیماران شده است. با افزایش طول عمر، عوارض تجمع آهن در این بیماران بیشتر به چشم میخورد. عوارض غدددرونریز که در گذشته شایع نبود، در حال حاضر یکی از مشکلات شایع در این بیماری میباشد. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی دیابت و تست تحمل گلوکز در بیماران تالاسمی ماژور 10 تا 27 ساله در تبریز انجام شد. روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی 56 بیمار تالاسمی ماژور 27-10 ساله انجام شد. مشخصات فردی، درمان دارویی، سن شروع تزریق خون، میزان تزریق خون، سن شروع درمان با دسفرال، میزان دسفرال دریافتی، سابقه فامیلی دیابت، میزان آهن، TIBC و فریتین در پیدایش اختلالات تحمل گلوکز مورد بررسی قرار گرفتند. برای تشخیص دیابت، گلوکز ناشتای مختل و تست تحمل گلوکز مختل آزمایش FBS و OGTT انجام شد. یافتهها : فراوانی دیابت در این مطالعه 9/8درصد تعیین گردید. همچنین در 6/28 درصد تست گلوکز ناشتای مختل دیده شد. تست تحمل گلوکز مختل در 1/7درصد موارد تعیین شد. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که علیرغم درمان با دسفرال در بیماران تالاسمی ماژور فراوانی دیابت، گلوکز ناشتای مختل و اختلال تحمل گلوکز در بیماران تالاسمی ماژور بالاتر از جمعیت عمومی است. بیماران تالاسمی خصوصاً در سنین بالاتر از 10 سال بایستی به طور منظم تحت بررسی غدد مترشحه داخلی قرار گیرند.
دکتر ناصر آقامحمدزاده، دکتر فرزاد نجفی پور، دکتر اکبر علی عسگرزاده، دکتر امیر بهرامی، دکتر میترا نیافر، دکتر مجید مبصری، دکتر مهدی امیری، دکتر لیلا بگلر،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : دیابت یکی از عوامل مهم در بروز نارسایی کلیه و از مشخصههای این عارضه میکروآلبومینوری است. مکانیسم اصلی بروز میکروآلبومینوری چندان مشخص نیست. این مطالعه به منظور تعیین شیوع نفروپاتی دیابتی با استفاده از سنجش آلبومین ادراری در 100 بیمار دیابتی نوع 2 در بیمارستان سینای تبریز انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی 100 بیمار دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به درمانگاه غدد بیمارستان سینای تبریز که از تاریخ 1/7/83 لغایت 1/7/84 مراجعه کرده بودند، از نظر متغیرهای فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، سن، جنس، وزن، قد و نمایه توده بدنی (BMI) در بار اول مراجعه و قندخون ناشتا، HbA1c ، میزان کراتینین خون، میکروآلبومینوری و میزان حجم و کراتینین ادراری 3 بار متوالی هر 2 ماه یکبار، بررسی شدند. بیماران دارای فشارخون بالای کنترل نشده، عفونت ادراری، نارسایی قلبی و هیپرلیپیدمی از مطالعه خارج شدند. یافتهها : شیوع نفروپاتی دیابتی 36درصد تعیین شد. همچنین درکل 3درصد بیماران دچار ماکروآلبومینوری بودند. از نظر سنی و جنسی و متغیرهای فشارخون سیستولیک و دیاستولیک و کراتینین بین دو گروه دارای نفروپاتی و عدم نفروپاتی مقایسه گردید که تفاوت آشکاری در این دو گروه وجود نداشت. از نظرBMI بین دو جنس تفاوت آماری معنیدار وجود داشت و زنان چاقتر از مردان بودند (P<0.05). میانگین مدت ابتلا به دیابت در گروه مبتلا به نفروپاتی دیابتی 1/8±4/12 سال و در بیماران با عدم ابتلا به نفروپاتی 5/5±1/9 سال بود که اختلاف معنیداری بین دو گروه دیده شد (P<0.05). اختلاف معنیداری در مقایسه بین دو گروه از نظر HbA1c و میزان FBS در طی سه بار اندازهگیری متوالی بهدست نیامد. همچنین اختلاف معنیداری بین دو گروه در مورد مصرف داروهای کنترل کننده قندخون دیده نشد. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که نفروپاتی در این مطالعه در مقایسه با سایر مطالعات از شیوع بالاتری برخوردار است. اگرچه تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه نفروپاتی و فاقد نفروپاتی از نظر افزایش مقادیر قندخون ناشتا، HbA1c و پرفشاری خون وجود نداشت.
دکتر ناصر آقا محمد زاده، دکتر فرزاد نجفی پور، دکتر امیر بهرامی، دکتر میترا نیافر، دکتر لیلا بگلر، دکتر حمیده حاجی اقراری، دکتر اکبر علی عسگرزاده، دکتر مجید مبصری،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : استئوپروز شایعترین بیماری متابولیک استخوان است که با کاهش استحکام استخوان مشخص میشود. این مطالعه به منظور ارزیابی فراوانی عوامل مؤثر در کاهش تراکم استخوان وعلل ثانویه مؤثر در ایجاد استئوپروز انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 105 بیمار (76 زن و 29 مرد) مبتلا به کاهش تراکم استخوان که طی سالهای 85-1382 به درمانگاه غدد بیمارستان سینای تبریز مراجعه نمودند؛ انجام شد. تاریخچه بیماری و یافتههای آزمایشگاهی بررسی و نتایج با نرمافزار آماریSPSS-14 و آزمون آماری کایاسکوئر تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : از 105 بیمار مبتلا به کاهش تراکم استخوان 55درصد استئوپروز و 45درصد استئوپنی داشتند. میزان دریافت روزانه کلسیم در 8/63درصد بیماران کمتر از mg400، در 9/31درصد بیماران بین 400 تا mg1000 و در 4/3درصد بیماران بالاتر از mg1000بود. متوسط کلسیم سرم بیماران 9.5±0.6 mg/dlبود. متوسط غلظت سرمی ویتامینD 45±37.1 nmol/l بود و 2/61درصد بیماران درجاتی از کمبود ویتامینD داشتند. 3/33درصد بیماران دارای استئوپروز ثانویه بودند. بیمارانی که استئوپروز اولیه داشتند؛ 3/11درصد مبتلا به هیپرکلسیوری بودند.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که کاهش تراکم استخوانی در زنان بیشتر بود و میزان دریافت موثر کلسیم در این بیماران کم بوده است. لذا با مصرف غذاهای سرشار از کلسیم و غنیسازی مواد غذایی با ویتامین D تا حدود زیادی از ایجاد و پیشرفت استئوپروز جلوگیری خواهد شد.
میلاد فدایی، دکتر اکرم ثناگو، دکتر لیلا جویباری، کریم آق ارکاکلی، دکتر شهریار سمنانی،
دوره 11، شماره 4 - ( زمستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : سندرم روده تحریکپذیر یک اختلال عملکرد رودهای است که بهترین نشانگر آن وجود نشانههای مزمن یا عودکننده درد یا احساس ناراحتی در شکم همراه با اسهال، یبوست و یا نفخ است. حدود20-3 درصد افراد جامعه به سندرم روده تحریکپذیر مبتلا میباشند. این مطالعه به منظور تعیین شیوع سندرم روده تحریکپذیر در دانشآموزان دبیرستانهای شهر گرگان انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی تحلیلی با استفاده از نمونهگیری خوشهای سهمرحلهای 1080 دانشآموز دختر و پسر ساکن شهر گرگان طی سال 1386 به صورت تصادفی مطالعه شدند. برای جمعآوری دادهها از پرسشنامه حاوی اطلاعات دموگرافیک و معیار استاندارد رم-2 استفاده شد. یافتهها : 1063 پرسشنامه توسط دانشآموزان 19-15 ساله به طور کامل تکمیل شد. طبق معیار رم-2 شیوع سندرم روده تحریکپذیر در بین دانشآموزان دبیرستانی 7/5 درصد تعیین گردید. ارتباط بین قومیت و میزان شیوع ابتلاء به این سندرم معنیدار بود (P<0.05). دانشآموزان ترکمن نسبت به سایر قومیتها بیشترین میزان ابتلاء را داشتند. اختلاف معنیداری بین شیوع سندرم روده تحریکپذیر و متغیرهای جنس، سن و درآمد خانواده دیده نشد. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که شیوع سندرم روده تحریکپذیر در این منطقه با شیوع گزارش شده در غرب کشور و همچنین برخی از کشورهای آسیایی نزدیک است.
دکتر مهرداد روغنی، دکتر محسن خلیلی، دکتر توراندخت بلوچ نژاد مجرد، محبوبه آقایی، فریبا انصاری، مریم شرایلی،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده
زمینه و هدف : کاهش گلوکز و لیپیدهای سرم در بیماران دیابتی با استفاده از گیاهان داروئی از اهمیت بالینی بسیاری برخوردار است. این مطالعه به منظور تعیین اثر مصرف خوراکی سیرکوهی بر میزان گلوکز و لیپید خون موش صحرایی نر دیابتی شده با استرپتوزوتوسین انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 32 سر موش صحرایی نر سفید نژاد ویستار به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل، کنترل تحت درمان، دیابتی و دیابتی تحت درمان تقسیم شدند. دیابت موشها به وسیله تزریق داخل صفاقی استرپتوزوتوسین به میزان 60 میلیگرم بر کیلوگرم القاء شد. دو گروه تحت تیمار از غذای موش حاوی گیاه سیرکوهی با نسبت وزنی 6.25 درصد مخلوط شده با غذای استاندارد موش به شکل خوراکی یک هفته پس از شروع آزمایش به مدت 6 هفته استفاده نمودند. میزان گلوکز و لیپیدهای سرم در ابتدای مطالعه و در هفتههای 3 و 6 پس از دیابتی شدن اندازهگیری گردید. یافتهها : در گروه دیابتی تحت درمان با گیاه میزان گلوکز سرم بهطور معنیدار در هفتههای 3 و 6 کمتر از گروه دیابتی درمان نشده بود (P<0.05). بهعلاوه سطح کلسترول توتال در گروه دیابتی تحت تیمار در هفته ششم تغییر معنیداری در مقایسه با گروه دیابتی درمان نشده نشان نداد. تفاوت موجود بین دو گروه دیابتی و دیابتی تحت تیمار از نظر تریگلیسیرید معنیدار بود (P<0.05). میزان کلسترول LDL موشهای دیابتی تحت درمان با سیرکوهی در مقایسه با گروه دیابتی درمان نشده، به طور معنیداری کاهش یافت (P<0.05). میزان HDL موشهای دیابتی تحت درمان با سیرکوهی در مقایسه با گروه دیابتی درمان نشده افزایش معنیداری داشت (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که مصرف خوراکی سیرکوهی با نسبت وزنی 6.25 درصد در رژیم غذائی موشهای دیابتی شده با استرپتوزوتوسین باعث کاهش معنیدار گلوکز ، تریگلیسیرید و کلسترول LDL و افزایش معنیدار کلسترول HDL میگردد.
دکتر هادی پارسیان، دکتر محمد نوری، دکتر محمدحسین صومی، دکتر علی رحیمی پور، دکتر دردی قوجق، دکتر رسول استخری، دکتر مهرداد کاشی فرد، دکتر کریم آقچه لی، دکتر گلنار مجیدی،
دوره 12، شماره 1 - ( بهار 1389 )
چکیده
زمینه و هدف : در سالهای اخیر یافتن روشهای غیرتهاجمی به منظور جایگزینی برای روش تهاجمی بیوپسی کبد مورد توجه قرار گرفته است. سطوح افزایش یافته گلیکوپروتئین لامینین در برخی بیماریهای کبدی همراه با فیبروز گزارش شده است. لذا این مطالعه به منظور یافتن cut off point لامینین برای پیشبینی وجود فیبروز، مشخص کردن ارزش تشخیصی و بررسی اثرات درمان روی سطح سرمی آن در بیماران هپاتیت مزمن انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه مورد شاهدی سطح سرمی لامینین در 62 بیمار هپاتیت مزمن مراجعه کننده به مرکز تحقیقات گوارش و کبد دانشگاه علوم پزشکی تبریز طی سالهای 87-1386 قبل از درمان و در فواصل زمانی دو ، چهار و شش ماه پس از شروع درمان و 20 فرد سالم توسط ELISA سنجیده شد و با نتایج حاصل از بیوپسی بیماران مقایسه گردید.
یافتهها : میانگین غلظت سرمی لامینین در بیماران (20.9±91.9 نانوگرم بر میلیلیتر) نسبت به گروه کنترل (10.2±46.2 نانوگرم بر میلیلیتر) بالاتر بود (P<0.05). سطح سرمی لامینین در تمام مراحل فیبروز کبدی به طور معنیداری نسبت به گروه کنترل بالاتر بود (P<0.05). انتخاب سطح سرمی 52ng/ml برای لامینین، در تمایز وجود داشتن یا نداشتن فیبروز در بیماران نسبت به گروه کنترل، حساسیت (96.8%) و ویژگی (80%) خوبی را نشان داد. ششماه پس از شروع درمان کاهشی در سطح سرمی لامینین مشاهده گردید؛ اما همچنان سطح سرمی لامینین نسبت به گروه کنترل بالاتر بود (P<0.05).
نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده وجود همبستگی مثبت بین سطح سرمی لامینین و شدت فیبروز بود. لذا از سنجش سطح سرمی لامینین به عنوان شاخصی غیرتهاجمی برای بررسی وجود فیبروز میتوان استفاده نمود.
دکتر مجید محمودی، دکتر اصغر آقامحمدی، دکتر حمید قادری، دکتر آنا عیسائیان، دکتر موسی زرگر، دکتر علی خاجی، دکتر نیما رضائی، کورس دیوسالار، دکتر محمدعلی محققی،
دوره 12، شماره 4 - ( زمستان 1389 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماران فاقد طحال در خطر ابتلاء به عفونت باکتریهای کپسولدار نظیر استرپتوکوک پنومونی میباشند و تزریق واکسن پلی ساکارید پنوموکوکال (Pneumovax 23) توصیه شده است. این مطالعه به منظور تعیین پاسخ ایمنی هومورال نسبت به آنتیژنهای واکسن پلیساکارید پنوموکوکال در بیماران طحالبرداری شده به علت ترومای طحال و یا ابتلاء به بیماری ترومبوسیتوپنی مزمن انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی قبل از عمل طحالبرداری روی دو گروه از بیماران شامل 15 بیمار (11 مرد و 4 زن) ناشی از ترومای طحال و 20بیمار (10 مرد و 10 زن) مبتلا به ترومبوسیتوپنی مزمن (ITP) که به بیمارستانهای ابنسینا و مجتمع بیمارستانی امام خمینی (ره) تهران طی اردیبهشت 1386 لغایت مهر 1387 مراجعه نموده بودند؛ انجام شد. 40 فرد سالم مراجعه کننده به مرکز آسم و ایمونولوژی مرکز طبی کودکان که برای پیشگیری از ابتلاء به عفونتهای پنوموکوکی توسط واکسن پلیساکارید پنوموکوکال واکسینه شده بودند؛ به عنوان گروه شاهد در نظر گرفته شدند. به تمامی افراد سه گروه واکسن پلی ساکارید پنوموکوکال تزریق گردید. رقت آنتیبادیهای IgG و IgG2 که به آنتیژنهای واکسن اختصاص داشتند؛ در سرم خون بیماران قبل از واکسیناسیون و 4 هفته بعد از واکسیناسیون با روش الیزا اندازهگیری گردید. از آزمون آماری تی برای مقایسه دو گروه و آزمون رگرسیون برای تعیین همبستگی دو متغیر استفاده شد. یافتهها : بعد از واکسیناسیون، میانگین آنتیبادی IgG و یا IgG2 تولید شده علیه آنتیژنهای واکسن در گروه بیماران ITP به طور معنیداری کمتر از گروه شاهد و یا گروه تروما بود (P<0.05). در گروه تروما رقت آنتیبادی IgG و یا IgG2 تولید شده در مقایسه با گروه شاهد تفاوت معنیداری نداشت. از 20 بیمار مبتلا به ITP مورد مطالعه 9 نفر (45%) پاسخ ایمنی ضعیفی نسبت به آنتیژنهای واکسن نشان دادند. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که 45% از بیماران طحالبرداری شده مبتلا به ترومبوسیتوپنی مزمن، نسبت به آنتیژنهای باکتری استرپتوکوک، ضعف ایمنی هومورال دارند.
سیدمهدی سادات، دکتر رضوان ذبیح الهی، روح اله وهاب پور، دکتر سیدداور سیادت، فوزیه جوادی، دکتر عباس رضایی، دکتر کاظم پریور، دکتر محمدرضا آقاصادقی،
دوره 12، شماره 4 - ( زمستان 1389 )
چکیده
زمینه و هدف : ویروس نقص ایمنی انسان (HIV) از خانواده رتروویریده و عامل سندرم نقص ایمنی اکتسابی (AIDS) میباشد. تهدیدی که عفونت HIV برای نظام سلامت جهانی ایجاد کرده؛ باعث شده است که مطالعه برای دستیابی به ترکیبات ضدویروسی جدید و همچنین طراحی و تولید واکسن HIV اهمیت ویژهای پیدا کند. این مطالعه به منظور ساخت ویریونهای HIV با توان یک سیکل همانندسازی با نام (Single Cycle Replicable) با استفاده از پروویروسهای بدون آنزیم رونوشت بردار معکوس (RT) انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه آزمایشگاهی ویریونهایی به نام SCR HIV با قابلیت یک سیکل تکثیر، به وسیله ترانسفکشن همزمان سه پلاسمید pmzNL4-3, pMD2.G, pSPAX.2 به سلولهای HEKتولید و سپس توان همانندسازی این ویریونها در سه رده سلول MT-2, HEK و سلولهای طحال موش با بررسی روش الیزا برای ترشح p24 و میزان تشکیل سنسیشیوم بررسی گردید. همچنین عفونتزایی ویریونهای نسل دوم روی سلولهای MT-2 مورد ارزیابی قرار گرفت. یافتهها : نتیجه بررسیهای انجام شده نشاندهنده توان مناسب تولید ویریونهای SCRدر تمامی سلولهای مورد بررسی میباشد. همچنین تمامی آنتیژنهای HIV به شکل طبیعی خود به وسیله همانندسازی ویریونهای SCR تولید میشوند؛ اما این اجسام ویروسی نسل دوم بهطور کامل از نظر توانایی تکثیر، غیرفعال میباشند. نتیجهگیری : این مطالعه توانست ویریونهای SCR را تولید نماید که کاندید مناسبی برای واکسن HIV بوده و همچنین با توجه به توان یک سیکل زندگی ویریونهای SCR نیازمند تمهیدات شدید ایمنی زیستی مورد نیاز در مطالعات رتروویروسها نمیباشد.
دکتر سیما صدیقی، دکتر سمیه سدنی، دکتر زهرا رضایی یزدی، دکتر محمدرضا هاتف، دکتر جلیل توکلی افشار، دکتر محمودرضا آذرپژوه، دکتر مهرداد آقایی، دکتر حبیب الله اسماعیلی،
دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1390 )
چکیده
زمینه و هدف : لوپوس اریتماتوز سیستمیک یک بیماری التهابی چند سیستمی با علت ناشناخته میباشد. در بیماران مبتلا به لوپوس بیماری قلبی و عروقی علت اصلی افزایش مرگ و میر و ناتوانی محسوب میشود. HsCRP یک عامل التهابی تحت بالینی بوده و نقش یک عامل پیشآگهی کننده غیروابسته برای آترواسکلروزیس را در این بیماران ایفا میکند و افزایش هموسیستئین نیز میتواند باعث بیماری عروق کاروتید و انفارکتوس قلب و ترومبوز وریدهای عمقی شود. این مطالعه به منظور تعیین میزان هموسیستئین و HsCRP در بیماران مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک و ارتباط آن با عوامل خطر قلبی و عروقی و فعالیت بیماری انجام گردید.
روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 60 بیمار (55 زن و 5 مرد) مبتلا به لوپوس اریتماتوز سیستمیک مراجعه کننده به کلینیک فوق تخصصی روماتولوژی دانشگاه علوم پزشکی مشهد و 30 فرد سالم (26 زن و 4 مرد) طی سالهای 87-1386 انجام شد. میزان هموسیستئین و HsCRP اندازهگیری شد. میزان LDL ، تریگلیسیرید، پرفشاری خون و نمایه توده بدنی برای افراد مورد مطالعه تعیین گردید. فعالیت بیماری لوپوس اریتماتوز سیستمیک توسط فرمهای SLEDAI ارزیابی شد و بیمارانی که اسکور بیشتر یا مساوی 10 داشتند؛ به عنوان بیماری فعال درنظر گرفته شدند.
یافتهها : متوسط سن در گروه مورد و شاهد به ترتیب 10.3±28.8 سال و 9.13±33.8 سال بود. میانگین HsCRP در گروه شاهد 2.1±1.58 میلیگرم در دسیلیتر در مقایسه با گروه مورد با میزان 2.42±3 میلیگرم در دسیلیتر تعیین شد که این اختلاف از نظر آماری معنیدار نبود. میانگین هموسیستئین در گروه شاهد 1.93±12.3 میکرومول در دسیلیتر در مقایسه با گروه مورد با میزان 8.13±24 میکرمول در دسیلیتر تعیین گردید (P<0.001). بیماری غیرفعال در 44بیمار (73.3%) و بیماری فعال در 16 بیمار (26.8%) دیده شد. فعالیت بیماری SLE بر مبنای متوسط Score SLEDAI معادل 15.37 بود و رابطه خطی معنیداری بین میزان هموسیستئین و HsCRP با فعالیت بیماری SLE یافت نشد. میزان LDL ، تریگلیسیرید و پرفشاری خون از گروه مورد از عوامل خطر قلبی و عروقی با هموسیستئین ارتباط آماری معنیداری داشت (P<0.05). HsCRP با BMI و افزایش تریگلیسیرید ارتباط آماری معنیداری داشت (P<0.05).
نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که ارتباط خطی معنیداری بین میزان هموسیستئین و HsCRP با فعالیت بیماری SLE وجود نداشت؛ اما بین عوامل خطر قلبی و عروقی با هموسیستئین و HsCRP ارتباط آماری معنیداری وجود داشت.
شیما سادات آقاحسینی، آزاد رحمانی، فرحناز عبدالهزاده، ایرج اسودی کرمانی،
دوره 14، شماره 3 - ( پاییز 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : اطلاع از تشخیص سرطان توسط بیمار یکی از چالشهای اصلی در مراقبت از این بیماران است و این نگرانی وجود دارد که آگاهی از تشخیص بیماری سبب کاهش کیفیت زندگی آنان گردد. این مطالعه به منظور تعیین نقش اطلاع بیمار از تشخیص سرطان بر کیفیت زندگی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 300 بیمار با تشخیص قطعی سرطان، در مرکز آموزشی درمانی شهیدقاضی طباطبایی تبریز در سال 1388 انجام شد. بیماران با روش نمونهگیری در دسترس در دو گروه 150 نفری مطلع و غیرمطلع از تشخیص قطعی سرطان قرار گرفتند. کیفیت زندگی بیماران شامل ابعاد جسمی، ایفای نقش، علایم بیماری، عاطفی و اجتماعی با استفاده از پرسشنامه EORTC QLQ-C30 ارزیابی گردید. روایی پرسشنامه به روش صوری و محتوایی و پایایی آن با روش بازآزمایی تعیین گردید. دادهها بااستفاده از نرمافزار آماری SPSS-17 و student’s t-test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میانگین نمره کیفیت زندگی بیماران مطلع و غیرمطلع از تشخیص سرطان به ترتیب 18.85±64.18 و 19.02±65.16 تعیین شد و تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه یافت نشد. فقط بعد اجتماعی کیفیت زندگی بیماران غیرمطلع از تشخیص سرطان (2.88±8.78) بهتر از کیفیت زندگی بیماران مطلع (3.01±7.96) بود (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که کیفیت زندگی بیماران مطلع از تشخیص بیماری سرطان تفاوتی در مقایسه با بیماران غیرمطلع ندارد.
ایوب صوفیزاده، آقاویلی فرجیفر، مرضیه چرابین، فرهاد بدیعی، منیره چرابین، جلال سارلی، محمود یاپنگ غراوی، احمد مهراوران،
دوره 14، شماره 4 - ( زمستان 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : لیشمانیوز جلدی یکی از بیماریهای مشترک بین انسان و حیوان است که بهوسیله گونههای مختلف پشهخاکی منتقل شده و یکی از مهمترین معضلات بهداشتی در ایران است. این مطالعه به منظور تعیین وضعیت اپیدمیولوژیک لیشمانیوز جلدی در شهرستان گنبدکاووس انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی تحلیلی گذشتهنگر روی دو گروه شامل 1799 بیمار (995 نفر مذکر و 804 نفر مؤنث) مبتلا به لیشمانیوز جلدی مراجعه کننده به مراکز بهداشتی - درمانی شهرستان گنبدکاووس در سالهای 89-1388 و 100 خانوار با جمعیتی معادل 549 نفر (278 نفر مذکر و 271 نفر مؤنث) از جمعیت یک روستا به روش تصادفی با انتخاب از یکی از روستاهای شهرستان گنبد کاووس برای بررسی وضعیت زخم حاد و اسکار در بهمن ماه 1389 انجام شد. اطلاعات مربوط به بیماران شامل سن، جنس، محل سکونت، تعداد و محل زخم، ماه و سال بروز و تشخیص بیماری ثبت شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-13 و آزمون Chi-Square تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : از 1799 بیمار مورد مطالعه 55.3% مذکر و 44.7% مؤنث بودند (P<0.05). 85.7% ساکن روستا و 14.3% ساکن شهر بودند (P<0.05). بیشترین فراوانی بیماری در گروه سنی 9-0 سال (41.2%) بود (P<0.05) و بیشترین ضایعات (42.3%) روی دست بود. 37.9% مبتلایان یک زخم داشتند. بالاترین میزان بروز بیماری (45.6%) در ماه مهر اتفاق افتاده بود. در 100 خانوار بررسی شده (50.6% مذکر و 49.4% درصد مؤنث) 22 نفر (4 درصد) زخم حاد و 432 نفر (78.6%) اسکار بیماری لیشمانیوز جلدی داشتند. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده بومی شدن بیماری لیشمانیوز جلدی شهرستان گنبدکاووس در سال 1389 است. همچنین وضعیت اندمیسیته بیماری در این منطقه به حالت هیپواندمیک است.
محمدمهدی سلطان دلال، محمد کاظم شریفی یزدی، سوان آوادیس یانس، هدروشا ملاآقامیرزایی، آیلار صباغی،
دوره 15، شماره 3 - ( پاییز 1392 )
چکیده
زمینه و هدف : کلبسیلاها باکتری گرم منفی VP (وژز پروسکوئر) مثبت هستند که به صورت همسفره در دستگاه گوارش و مجاری تنفسی افراد یافت شده و به عنوان عامل عفونت جدی در بیماران بستری در بیمارستان و مقاوم در برابر آنتیبیوتیکها مطرح هستند. این مطالعه به منظور تعیین اثر سیپروفلوکساسین، سفتیزوکسیم و کاربنیسیلین بر کلبسیلاهای جدا شده از نمونه بیماران انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه آزمایشگاهی 1200 نمونه بالینی مختلف از بیماران بستری در بیمارستان امام خمینی (ره) تهران جمعآوری و برای شناسایی کلبسیلا مورد بررسی قرار گرفتند. برای تعیین حداقل غلظت کشندگی (MIC) گونههای کلبسیلا شناسایی شده، نسبت به آنتیبیوتیکهای کاربنیسیلین، سفتیزوکسیم و سیپروفلوکساسین از روش تهیه رقت در لوله macrodilution broth test استفاده شد. یافتهها : از 1200 نمونه جدا شده 300 نمونه (25درصد) کلبسیلا تشخیص داده شد. بیشترین کلبسیلای تشخیص داده شده از نمونههای ادرار (73 درصد) بود و کلبسیلا پنومونیه (94 درصد) فراوانترین گونه جدا شده بود. نتایج MIC و حداقل غلظت مهارکنندگی (MBC) حاصله با استفاده از رقتهای متوالی، محدوده غلظتهایی که رشد گونههای مختلف کلبسیلا را متوقف ساخت؛ به ترتیب برای کاربنیسیلین 16-1024 μg/ml ، سفتیزوکسیم 4-256 μg/ml و سیپروفلوکساسین 16-0.25 μg/ml به دست آمد. 94 درصد از کل گونههای کلبسیلا نسبت به کاربنیسیلین، 6 درصد به سفتیزوکسیم و یک درصد به سیپروفلوکساسین مقاوم بودند. نتیجهگیری : دو داروی سیپروفلوکساسین و سفتیزوکسیم در درمان عفونتهای ناشی از کلبسیلا مناسب هستند.
رامین آذرهوش، مهرداد آقایی،
دوره 15، شماره 3 - ( پاییز 1392 )
چکیده
زمینه و هدف : آرتریت روماتوئید بیماری التهابی منتشر و مزمن است. آنتیبادیهای پپتید آنتیسیکلیک سیترولینه و فاکتور روماتوئید (RF) به عنوان آنتیبادیهای اختصاصی در تشخیص این بیماری مطرح شدهاند و هر دو از اهمیت تشخیصی بالایی برخوردارند. این مطالعه به منظور تعیین ارزش تشخیصی آنتیبادیهای ضدپپتید حلقوی سیترولینه (Anti-CCP) و فاکتور روماتوئید (RF) در تشخیص بیماری آرتریت روماتوئید انجام شد. روش بررسی :این مطالعه تشخیصی روی 238 بیمار مبتلا به آرتریت روماتوئید و 152 فرد غیرمبتلا به آرتریت روماتوئید در شهر گرگان انجام شد. بیماری گروه مبتلا به RF با توجه به معیارهای انجمن روماتولوژی آمریکا تشخیص داده شد. تست Anit-CCP به روش الایزا و فاکتور روماتوئید با روش آگلوتیناسیون لاتکس کیفی انجام شد. یافتهها : آزمون Anti-CCP در 196 نفر از گروه مبتلا به RF مثبت بود و حساسیت آن 82 درصد تعیین شد. آزمون Anti-CCP در گروه غیرمبتلا به RF در 5 نفر مثبت بود و ویژگی آن برای آرتریت روماتوئید 96 درصد تعیین شد. تست RF در 206 نفر از گروه مبتلا به RF مثبت بود و حساسیت آن در آرتریت روماتوئید 86 درصد بود. تست RF در 28 نفر از گروه غیرمبتلا به RF مثبت بود و ویژگی آن برای آرتریت روماتوئید 81 درصد تعیین شد. استفاده همزمان از دو تست نشان داد که وجود یک تست مثبت حساسیت تشخیص را برای بیماری آرتریت روماتوئید به 89 درصد رساند. نتیجهگیری : ویژگی تست Anit-CCP از تست RF در تشخیص بیماری آرتریت روماتوئید بالاتر است.
محسن عبدالهی، رضا رضائی، عزت اله رضائی، رامین صادقی، عباس عبدالهی، محمد اعتضادپور، محمودرضا کلانتری، منور افضل آقایی،
دوره 15، شماره 4 - ( زمستان 1392 )
چکیده
زمینه و هدف : یکی از روشهای رایج ارزیابی سرطان پستان، حذف گرههای لنفاوی آگزیلاری است که عوارضی چون ادم، محدودیت حرکات دست و تجمع لنف را دربر دارد. از آنجا که در صورت اثبات عدم درگیری گرههای لنفاوی آگزیلا میتوان از این روش صرفنظر کرد؛ این مطالعه به منظور تعیین ارزش تشخیصی بیوپسی گره لنفاوی پیشاهنگ در مبتلایان به سرطان پستان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 30 بیمار مبتلا به سرطان پستان کوچکتر از 5 سانتیمتر و عدم وجود لنفادنوپاتی آگزیلاری بستری در بیمارستان قائم (عج) مشهد در سالهای 89-1388 انجام شد. در ابتدا لنفوسینتیگرافی برای همه بیماران انجام شد. سپس قبل از عمل ماده نشانگر آبی برای یافتن گره لنفاوی پیشاهنگ تزریق شد و با استفاده از پروب شمارشگر گاما و مشاهده گرههای آبی رنگ شده، گره لنفاوی پیشاهنگ تعیین شده و جدا گردید. دیسکسیون آگزیلاری برای برداشتن گرههای لنفاوی سطح 1 و 2 انجام شد. سپس حساسیت ، ویژگی ، ارزش اخباری مثبت و منفی گره لنفی پیشاهنگ و دیسکسیون آگزیلا ارزیابی گردید. یافتهها : از بین 30 بیمار مورد مطالعه فقط در 2 بیمار (6.66%) ارزش اخباری منفی کاذب گزارش شد. میزان حساسیت در این مطالعه 84.6% تعیین شد. نتیجهگیری : با در نظر گرفتن میزان موفقیت بالای یافتن گره لنفاوی پیشاهنگ و موارد منفی کاذب اندک، بیوپسی گره لنفاوی پیشاهنگ در موارد سرطان پستان بدون درگیری آگزیلاری توصیه میشود.