|
|
|
|
جستجو در مقالات منتشر شده |
|
|
6 نتیجه برای آخوند
دکتر وحید خوری، دکتر سیدمحسن نایب پور، دکتر یونس اشرفیان، دکتر عباس حاجی آخوندی، دوره 1، شماره 1 - ( بهار 1378 )
چکیده
گیاهان دارویی، به دلیل سهولت دسترسی، کاهش عوارض جانبی و قیمت مناسب، به عنوان جایگزین های شایسته داروهای شیمیایی، همواره مورد توجه بوده اند، از طرفی تاکنون داروی ایده آل در درمان طیف وسیع تاکی آریتمی های فوق بطنی تعریف نشده است. تدابیر دارویی بدلیل وجود عوارض جانبی و احتمال تشدید آریتمی همواره با عدم کارایی در درمان این نوع آریتمی ها روبرو شده اند. باتوجه به گزارش های در منابع مختلفی که در مورد اثرات قلبی و عروقی گیاه سرخاب کولی فارموکولوژیک و (Phytolacca decandra) طب سنتی دیده می شود، تصمیم گرفته شد که با کمک مدل تجربی قلب ایزوله موش اثرات غلظت های صحرایی الکتروفیزیولوژیک گره دهلیزی-(Langandrof) مختلف عصاره متانولی این گیاه بر روی خواص بطنی مورد مطالعه قرار گیرد. نتایج این تحقیق بیانگر این مسئله می باشند که عصاره متانولی گیاه سرخاب کولی در یک مدل وابسته به غلظت سبب تقویت پارامترهای الکتروفیزیولوژیک گره دهلیزی-بطنی شده و با مکانیسم احتمالی شبه پاراسمپاتیکی، می تواند نقش ضد آریتمی فوق بطنی این گیاه را مطرح کند.
دکتر آزیتا آذریان، دکتر طاهر آخوندزاده، دوره 10، شماره 3 - ( پاييز 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : سیتی اسکن مغزی صحت (accuracy) شناخته شدهای در تشخیص تومورهای مغزی دارد. این مطالعه با هدف بررسی میزان هماهنگی تشخیصهای داده شده توسط سیتیاسکن با نتایج آسیبشناسی در ضایعات مغزی مراجعین بیمارستان قائم (عج) مشهد انجام گردید. روش بررسی: این مطالعه توصیفی به صورت مقطعی روی 75 بیمار 5 تا 83 ساله که مشکوک به ضایعه فضاگیر مغزی بودند، در سال 1381 انجام شد. برای این بیماران پس از بستری و معاینه توسط متخصص اعصاب یا جراح مغزواعصاب سیتیاسکن مغزی انجام گردید. سپس برحسب یافتههای سیتیاسکن یک تا سه تشخیص افتراقی برای هر بیمار مطرح گردید. پس از آن بیماران تحت عمل جراحی و انجام بیوپسی قرار گرفتند و تشخیصهای سیتیاسکن با یافتههای آسیبشناسی مقایسه گردید. یافتهها : بیشترین هماهنگی تشخیصهای رادیولوژیک و آسیبشناسی در آدنوم هیپوفیز، نورینوم آکوستیک، کیست اپیدرموئید و کرانیوفارنژیوما دیده شد. همچنین برحسب یافتههای سیتیاسکن، بیشترین حساسیت و ویژگی و ارزش اخباری مثبت و منفی مربوط به آدنوم هیپوفیز ، آستروسیتومای با درجه بالا و مننژیوما بود. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که هیچیک از روشهای تصویربرداری حساسیت و ویژگی منحصر به فرد و صددرصد برای تشخیص ضایعات مغزی را ندارند. اگرچه روشهای مختلف هرکدام اطلاعات تکمیلی و مستقل از یکدیگر را ارائه میدهند، سیتیاسکن نیز توانائی متفاوتی در تشخیص انواع مختلف تومورها و ضایعات مغزی را دارد.
آزاده اسکندری، احمدعلی معاضدی، حسین نجف زاده ورزی، محمدرضا آخوند، دوره 20، شماره 1 - ( بهار 1397 )
چکیده
زمینه و هدف : اختلال عملکرد و کاهش نورونهای کولینرژیک قاعده قدامی مغز در زمره ابتداییترین وقایع پاتولوژیکی بیماری آلزایمر است. این مطالعه به منظور تعیین اثر دونپزیل هیدروکلراید بر اختلالات حافظه مرجع و کارکردی ناشی از تخریب الکتریکی دوطرفه هسته قاعدهای مگنوسلولاریس (NBM) در مدل بیماری آلزایمر موش صحرایی انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 56 سر موش صحرایی نر بالغ نژاد ویستار بهطور تصادفی در 8 گروه 7 تایی شامل کنترل، گروه تخریب NBM (تخریب دو طرفه هسته NBM با القای جریان الکتریکی 0.5 میلیآمپر به مدت 3 ثانیه)، گروه شاهد تخریب (ورود الکترود به هسته NBM بدون القای جریان الکتریکی)، گروههای تخریب تحت تیمار با دونپزیل (0.1, 1, 5, 10 mg/kg)، گروه سالین (تخریب NBM + سالین) قرار گرفتند. در آزمونهای اکتساب و یادآوری دستگاه ماز شعاعی هشت بازویی، الگوهای ورود به بازوها در هر گروه برای محاسبه انتخاب بازوهای صحیح، خطای حافظه کارکردی، خطای حافظه مرجع و زمان سپری شده در نظر گرفته شدند.
یافتهها : تخریب الکتریکی دو طرفه هسته NBM در گروه تخریب، یادگیری فضایی را نسبت به گروه کنترل کاهش داد (P<0.05). همچنین وارد کردن الکترود به هسته NBM بدون القاء جریان الکتریکی نسبت به گروه تخریب، اثری بر یادگیری فضایی نداشت. تزریق دونپزیل بعد از القاء جریان به صورت وابسته به دوز سبب بهبود متغیرهای خطای حافظه فضایی نسبت به گروه تخریب شد (P<0.05).
نتیجهگیری : تیمار موشهای صحرایی با دونپزیل بعد از تخریب NBM بهصورت وابسته به غلظت اختلال شناختی ناشی از تخریب را بهبود میدهد.
صالحه آخوندی، فاطمه مهرآور، فرانک رختابناک، امید مومن، سید بابک مجاور عقیلی، دوره 21، شماره 3 - ( پاییز 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: کنترل درد بعد از جراحی یکی از مهمترین مراحل ریکاوری بیماران پس از جراحی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر ترکیب اندانسترون با آپوتل در کنترل درد بعد از عمل جراحی شکستگی اندام فوقانی تحت بیهوشی عمومی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور روی 50 بیمار (41 مرد و 9 زن) مراجعه کننده به دلیل شکستگی اندام فوقانی به مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان که تحت بیهوشی عمومی مورد عمل جراحی ارتوپدی قرار گرفتند؛ طی سال 1396 انجام گردید. بیماران به روش بلوکسازی تصادفی در دو گروه 25 نفری قرار گرفتند. بعد از پایان عمل جراحی و در مرحله ریکاوری برای هر دو گروه پمپ درد (Patient Controlled Analgesia) تعبیه شد. در گروه کنترل، پمپ درد شامل 2 گرم آپوتل و در گروه مداخله، پمپ درد شامل 2 گرم آپوتل به همراه 8 میلیگرم اندانسترون بود. مقیاس دیداری درد (VAS) برای هر دو گروه طی 24 ساعت بعد از عمل جراحی ارزیابی گردید. متغیر نمره درد بیماران در دو گروه طی سه مقطع زمانی پس از اعمال جراحی مقایسه گردید.
یافتهها: میانگین درد 4 ساعت پس از عمل جراحی شکستگی اندام فوقانی گروه مداخله (0.707±3.20) در مقایسه با گروه کنترل (0.569±3.64) کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05). میانگین درد 12 ساعت پس از عمل جراحی شکستگی اندام فوقانی گروه مداخله (0.927±1.88) در مقایسه با گروه کنترل (1.186±2.64) کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). میانگین درد 24 ساعت پس از عمل جراحی شکستگی اندام فوقانی گروه مداخله (0.645±1.40) در مقایسه با گروه کنترل (0.997±2.08) کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05).
نتیجهگیری: تجویز آپوتل و اندانسترون در کنترل درد پس از اعمال جراحی شکستگیهای اندام فوقانی موثرتر از تجویز آپوتل به تنهایی است.
سونایاز هیوه چی، گلبهار آخوندزاده، دوره 26، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: کیفیت زندگی مادران دارای کودکان مبتلا به اختلال اوتیسم تحت تاثیر مشکلات این اختلال قرار میگیرد. مداخلههای متعددی از جمله مداخلههای حمایتی، درمان شناختی-رفتاری، آموزش مدیریت خلق منفی، تعامل والد-کودک و مداخلات خانواده محور برای مادران این کودکان توصیه شده است و یکی از این درمانها، کیفیت زندگی درمانی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر آموزش درمان مبتنی بر کیفیت زندگی روی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال اوتیسم انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 60 مادر دارای کودک مبتلا به اختلال اوتیسم 13-6 ساله مراجعه کننده به کلینیک افق شهرستان گنبد کاووس استان گلستان طی سالهای 1402-1401 انجام شد. مادران به روش در دسترس انتخاب و با استفاده از جدول اعداد تصادفی در دو گروه 30 نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. پروتکل آموزش درمان مبتنی بر کیفیت زندگی Frisch 2006 برای مادران گروه مداخله به صورت گروهی طی 8 جلسه 90 دقیقهای طی مدت 2 ماه اجرا شد. از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی (WHOQOL-BREF) برای سنجش کیفیت زندگی مادران استفاده شد.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمره کل کیفیت زندگی مادران گروه مداخله (76.15±8.85) در مقایسه با گروه کنترل (64.82±10.15) در پسآزمون افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05). میانگین و انحراف معیار کیفیت زندگی مادران گروه مداخله در ابعاد سلامت جسمی (65.12±6.24)، سلامت روانشناختی (69.55±7.52)، سلامت محیطی (60.66±16.8) و سلامت عمومی (78.33±10.9) در مقایسه با گروه کنترل در پس آزمون افزایش آماری معنیداری نشان دادند (P<0.05).
نتیجهگیری: کیفیت زندگی مادران دارای کودک مبتلا به اختلال اوتیسم با دریافت آموزش درمان مبتنی بر کیفیت زندگی، بهبود یافت.
آی ناز آق، گلبهار آخوندزاده، دوره 26، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: دیابت نوع یک یکی از متداولترین بیماریهای مزمن دوران کودکی بهشمار میرود. تشخیص و وجود بیماری مزمن در کودک برای والدین به خصوص مادر که مسؤولیت نگهداری از کودک را برعهده دارد؛ تنیدگی، نگرانی و مشکلاتی را بهوجود میآورد. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی آموزش تابآوری بر عزتنفس مادران دارای کودک مبتلا به دیابت نوع یک انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 60 مادر دارای کودک مبتلا به دیابت نوع یک مراجعه کننده به کلینیکهای دیابت شهرستانهای گنبدکاووس و گرگان در استان گلستان طی سالهای 1402-1401 انجام شد. مادران به روش در دسترس انتخاب و با استفاده از جدول اعداد تصادفی در دو گروه 30 نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. پروتکل آموزش تابآوری برای گروه مداخله به صورت گروههای 5 نفری به مدت 9 جلسه 90 دقیقهای طی 2 ماه اجرا شد. ابزار گردآوری دادهها شامل پرسشنامه جمعیتشناختی و پرسشنامه عزتنفس Coopersmith (Coopersmith Self-Esteem Inventory: SEI) بود که در دو مرحله پیشآزمون و پسآزمون تکمیل شد. امتیازدهی عزت نفس ضعیف، متوسط و قوی به ترتیب با کسب نمرات 26 و کمتر، نمرات 43-27 و نمرات بیش از 44 لحاظ شدند.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار ابعاد عزتنفس عمومی (22.73±3.26)، اجتماعی (7.32±0.79)، شغلی / اجتماعی (7±1.46) و عزتنفس کلی (44.73±5.03) مادران گروه مداخله در مقایسه با مادران گروه کنترل در پسآزمون افزایش آماری معنیداری یافتند (P<0.05). میانگین و انحراف معیار نمرات عزتنفس مادران گروه مداخله در ابتدای مطالعه متوسط و در پس آزمون قوی ارزیابی شد (P<0.05).
نتیجهگیری: آموزش تاب آوری سبب افزایش عزتنفس مادران دارای کودک مبتلا به دیابت نوع یک گردید.
|
|
|
|
|
|