معصومه حبیبیان،
دوره 0، شماره 0 - ( 6-1403 )
چکیده
کمبود ویتامینD بر طیف وسیعی از عوامل مرتبط با سلامتی اثرگذار است. هر دو عامل چاقی و کمبود ویتامینD با توسعه استرساکسایشی و التهاب سیستمیک همراه است. التهاب میتواند بهواسطه القاء استرس اکسایشی منجر به کاهش سطح ویتامینD شود. بر اساس شواهد، تمرینات ورزشی ممکن است منجر به بهبود وضعیت ویتامینD شود. با این وجود اثر مداخلات تمرینی بر التهاب و استرساکسایشی در همزمانی دو وضعیت کمبود ویتامینD و چاقی / اضافهوزن بهخوبی مشخص نیست. لذا این مطالعه مروری به منظور ارزیابی اثر تمرینات ورزشی بر التهاب و استرس اکسایشی در وضعیت کمبود ویتامینD همراه با چاقی / اضافهوزن انجام شد. جستجوی مقالات از سالهای 2006 لغایت 2023 در پایگاههای تخصصی PubMed، Scopus و SID انجام شد. مطالعات جستجو شده از نوع مقالات پژوهشی اصیل، مروری و کارآزمایی بالینی بودند که با استفاده از کلید واژههای کمبود ویتامینD، التهاب سیستمیک، استرساکسایشی، کموکاین، تمرین ورزشی، چاقی و اضافه وزن انتخاب شدند. براساس مطالعات، تمرینات ورزشی منظم میتواند بهواسطه تنظیم منفی برخی از عوامل التهابی و کموکاینها، کاهش سطح پراکسیداسیون لیپیدی و افزایش وضعیت آنتیاکسیدانی منجر به مهار سیکل معیوب استرس اکسایشی-التهاب در وضعیت کمبود ویتامینD همراه با چاقی / اضافه وزن گردد. همچنین افزایش سطح 25-هیدروکسی ویتامینD حاصل از تمرینات ورزشی هم میتواند از مکانیسمهای دیگر کاهش استرس اکسایشی-التهاب در وضعیت کمبود ویتامینD همراه با چاقی / اضافه وزن محسوب شود.
دکتر محمدرضا رمضان پور، عباس خسروی،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : چاقی و رژیم غذایی با چربی اشباع شده بر لیپوپروتئینهای سرم اثر منفی میگذارد. بهترین روش برای درمان چاقی و کاهش لیپوپروتئینهای سرم استفاده از رژیم غذایی حاوی اسیدهای چرب اشباع نشده توأم با ورزشهای استقامتی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین هوازی و مصرف بادام زمینی بر سطح سرمی لیپوپروتئینهای مردان دارای اضافه وزن و چاق انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی روی 36 مرد چاق و دارای اضافه وزن با میانگین سنی 3.4±41.82 سال و نمایه توده بدنی 2.50±32.38 در شهرستان گالیکش استان گلستان در سال 1388 انجام شد. افراد به صورت غیرتصادفی هدفمند انتخاب شدند. آزمودنیها به سه گروه 12 نفری کنترل، تمرین هوازی (گروه تجربی اول) و تمرین هوازی توأم با مصرف روزانه 50 گرم بادام زمینی (گروه تجربی دوم) تقسیم شدند. نمونه خون اخذ شده قبل و بعد از دوره تمرینی از نظر کلسترول تام، تریگلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی بالا، لیپوپروتئین با چگالی پایین و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت. دادهها با استفاده از SPSS-16 و آزمونهای ANOVA و LSD تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میزان کاهش سطح میانگین کلسترول تام، تریگلیسرید، لیپوپروتئین با چگالی پایین و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین در گروه تجربی دوم نسبت به دیگر گروههای مورد مطالعه از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده بهبود سطح سرمی لیپوپروتئین به ویژه تریگلیسرید و لیپوپروتئین با چگالی خیلی پایین در اثر تمرینات هوازی توأم با مصرف بادام زمینی در مردان دارای اضافه وزن و چاق بود.
فرهاد کوهی آچاچلویی، فتاح مرادی، مهدی عباس زادگان،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف:مطالعات پیشین نتایج متناقضی را در خصوص اثر تمرین استقامتی بر سطوح در گردش اینترلوکین-18 (IL-18) وC-reactive protein با حساسیت بالا (hsCRP) در افراد چاق گزارش کردهاند. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین مقاومتی بر سطوح سرمی IL-18 و hsCRP در مردان چاق انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 18 مرد چاق بهطور تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. متعاقب 12 ساعت ناشتا، قد، وزن، نمایه توده بدن، درصد چربی بدن، سطوح سرمی IL-18 و hsCRP پیش و پس از دوره تمرین اندازهگیری شد. پروتکل تمرین مقاومتی شامل دوازده هفته تمرین با وزنه 3 جلسه تمرین در هفته و هر جلسه به مدت 60 دقیقه بود. یافتهها :به دنبال دوازده هفته تمرین مقاومتی سطوح سرمی IL-18 و hsCRP در گروه مداخله به طور غیرمعنیداری در مقایسه با گروه کنترل کاهش یافت. نتیجهگیری : اجرای تمرین مقاومتی به مدت دوازده هفته کاهش معنیداری در سطح سرمی IL-18 و hsCRPمردان چاق نداشت.
علی ربیع نژاد، حمیدرضا جوشقانی، امین فرزانه حصاری، حمید آقا علی نژاد، مهیار خوشدل،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : فعالیتی که با الگوی حرکتی جدید و یا با شدت زیادی انجام شود؛ اغلب منجر به احساس درد و ناراحتی عضلانی میشود که مشخصه آن تاخیر در بروز درد بوده و تحت عنوان کوفتگی عضلانی تاخیری نامیده میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر ویتامین C و E بر شاخص پراکسیداسیون لیپید و کوفتگی عضلانی تاخیری در بازیکنان حرفهای تیم بسکتبال شهرداری گرگان انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 24 بسکتبالیست حرفهای مرد به صورت تصادفی در چهار گروه مکمل Vitamin C (1000 mg) ، Vitamin E (800 IU) ، Vitamin E (400 IU)+Vitamin C (500 mg) و دارونما (Glucose 500 mg) قرار گرفتند. گروهها مکمل و دارونما را دو ساعت قبل و 22 ساعت بعد از فعالیت پرس پا و اسکوات مصرف نمودند. نمونههای خونی قبل، بلافاصله، 24 و 48 ساعت بعد از فعالیت اندازهگیری و میزان کراتین کیناز، مالون دیآلدهید و ویتامین C و E سرم تعیین شد. میزان درد عضلانی ادراک شده در عضلات ساق و ران تعیین گردید. یافتهها : غلظت مالوندیآلدهید در گروه ویتامین E در دوره زمانی 24 تا 48 ساعت پس از فعالیت کاهش معنیداری را در مقایسه درونگروهی نشان داد (P<0.05). فعالیت کراتینکیناز سرم پس از فعالیت نسبت به سطوح پایه در هرچهار گروه افزایش یافت و این تفاوتها 24 و48 ساعت بعد از فعالیت نسبت به سطوح پایه در هر چهار گروه معنیدار بود (P<0.05). میزان درد عضلانی ادراک شده در هر چهار گروه پس از فعالیت افزایش یافت؛ اما تفاوت معنیداری در بین گروهها مشاهده نشد. نتیجهگیری : مصرف کوتاه مدت مکمل ویتامین C و E چه به تنهایی و چه توام اثری بر کاهش درد و آسیب عضلانی و پراکسیداسیون لیپید حاصل از فعالیت پرس پا و اسکوات ندارد.
حسن عموزاد مهدیرجی، ابوالفضل آقاباباییان، مجتبی میرسعیدی، ساجده فدائی ریحان آبادی، آرشین عباسپور سیدی،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : تغییرات و عدم تعادل در سیستم هموستاز یکی از علل اصلی حملات قلبی است. اطلاعات متناقضی در مورد اثر تمرین منظم ورزشی به ویژه تمرین مقاومتی بر این عوامل وجود دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین مقاومتی بر شاخصهای هموستاز و نیمرخ لیپیدی مردان انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 16 مرد در محدوده سنی 7.7±48.5 سال به طور تصادفی در دو گروه هشتنفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. افراد گروه مداخله در یک برنامه تمرین مقاومتی (3 روز در هفته، به مدت 8 هفته) شرکت نمودند. وزن بدن، شاخص توده بدن و سطح عوامل انعقادی فیبرینوژن، زمان پروترومبین (PT) ، زمان نسبی ترومبوپلاستین فعال شده (PTT) و تعداد پلاکتها و نیز عامل فیبرینولیتیک D-dimer و لیپیدهای پلاسما شامل تریگلیسرید، کلسترول، لیپیوپروتئین پرچگال و لیپیوپروتئین کمچگال اندازهگیری شدند. یافتهها : پس از 8 هفته تمرین مقاومتی سطح فیبرینوژن، PT ، PTT و تعداد پلاکتها در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل بهطور معنیداری کاهش و عامل فیبرینولیتیک D-dimer افزایش یافت (P<0.05). در حالی که سطح کلسترول، تریگلیسرید، لیپیوپروتئین پرچگال و لیپیوپروتئین کمچگال تغییر معنیداری نداشت. نتیجهگیری : اجرای تمرین مقاومتی باعث کاهش شاخصهای هموستاز در مردان بالغ گردید؛ اما بر نیم رخ لیپیدی اثری نداشت.
طالب عموزاد مهدیرجی، علی رضا براری، پروین فرزانگی، مهران احمدی،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : پاراکسوناز-1 عامل مهم جلوگیری از اکسیداسیون لیپیدها و تشکیل اکسید لیپوپروتئین کمچگال است. مطالعات متناقضی از اثر فعالیت بدنی بر پاراکسوناز-1 وجود دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر چهار هفته تمرین استقامتی بر سطح سرمی آنزیم پاراکسوناز-1 و نیمرخ لیپیدی مردان چاق غیرورزشکار انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 16 مرد چاق غیرورزشکار سالم به صورت تصادفی در دو گروه هشت نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. افراد گروه مداخله به مدت چهار هفته، هفتهای سه جلسه با شدت 80-65 درصد ضربان قلب بیشینه به دویدن استقامتی تناوبی پرداختند. نمونهگیری خون 48 ساعت قبل از اولین جلسه تمرین و ۴۸ ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین در حالت ناشتا 12 ساعته انجام شد و سطح سرمی پاراکسوناز-1 و نیمرخ لیپیدی شامل کلسترول، تریگلیسرید، لیپوپروتئین کمچگال و لیپوپروتئین پرچگال با روش ELISA اندازهگیری شدند. یافتهها : غلظت پاراکسوناز-1 بعد از دوره تمرین در گروه مداخله 15.57% افزایش (P<0.05) و در گروه کنترل 19.25% کاهش غیرمعنیدار داشت. در انتهای مطالعه و مقایسه برونگروهی، غلظت سرمی پاراکسوناز-1 در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنیدار نشان داد (P<0.05). در انتهای مطالعه و مقایسه برونگروهی سطح سرمی لیپوپروتئین کمچگال در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05). نتیجهگیری : چهار هفته تمرین استقامتی سبب افزایش غلظت سرمی پاراکسوناز-1 و کاهش لیپوپروتئین کمچگال مردان چاق گردید.
مهدی مدیر، فرهاد دریانوش، هنگامه فیروزمند، حسین جعفری، مصطفی خانزاده،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : فعالیتهای جسمانی متفاوت بر روی سیستم ضداکسایشی موثرند. انتخاب نوع، زمان و شدت تمرین به عنوان الگویی مناسب برای بهبود سطح سلامت جامعه ضروری است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرینات هوازی شدید فزاینده کوتاه و میان مدت بر سطح سرمی آنزیمهای سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز در موشهای صحرایی ماده انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 45 سر موش صحرایی ماده نژاد اسپراگوداولی بهطور تصادفی در سه گروه 15 تایی کنترل، هوازی کوتاهمدت و میانمدت قرار گرفتند. برنامه تمرینی کوتاهمدت و میانمدت به ترتیب به مدت 4 و 8 هفته، هفتهای 5 جلسه با سرعت 10 تا 17 متر در دقیقه، شیب 5 تا 15 درجه و مدت زمان 15 تا 60 دقیقه اجرا شد. میزان سرمی آنزیمهای سوپراکسید دیسموتاز و کاتالاز به روش ELISA اندازهگیری شد. یافتهها : سطح سرمی آنزیم سوپراکسیددیسموناز (U/ml) در گروههای کنترل 12.8±98.8، تمرینات هوازی کوتاهمدت 10.2±126.4 و میانمدت 10.2±115.1 و سطح سرمی آنزیم کاتالاز (U/ml) در گروههای کنترل 7.2±51.2، تمرینات هوازی کوتاهمدت 5.3±43.7 و 6.3±52.1 تعیین شد. این تغییرات از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : تمرینات هوازی کوتاهمدت و میانمدت اثری بر سطح سرمی آنزیمهای ضداکسایشی سوپراکسیددیسموتاز و کاتالاز موشهای ماده نداشت.
شیرین دهقان پیشه، فرهاد دریانوش، حسین جعفری، داوود مهربانی، مریم کوشکی جهرمی، مهسا یاغی کش،
دوره 16، شماره 3 - ( 7-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : نتایج متناقضی در رابطه با اثر تمرین ورزشی بر سطح ویسفاتین و سایتوکین TNF-α گزارش شده است. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرین هوازی بر سطح سرمی ویسفاتین و سایتوکین TNF-α زنان جوان سالم غیرورزشکار انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 30 دختر سالم غیرورزشکار براساس وزن، قد، شاخص توده بدن و درصد چربی در دو گروه کنترل و تمرین تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت هشت هفته به صورت سه روز در هفته روی دوچرخه ثابت رکاب زدند. سطح سرمی ویسفاتین و سایتوکین TNF-α آزمودنیها قبل از اولین جلسه و در پایان تمرینات بعد از 14-12 ساعت ناشتایی بهروش ELISA اندازهگیری شد. یافتهها: در پایان مطالعه بین سطح سرمی هورمونهای ویسفاتین و سایتوکین TNF-α گروه تمرین در مقایسه با گروه کنترل کاهش آماری معنیداری داشت (P<0.05). نتیجهگیری : هشت هفته تمرینات هوازی در زنان جوان سالم غیرورزشکار باعث کاهش سطح سرمی ویسفاتین و سایتوکین TNF-α گردید.
وحید تأدیبی، ناصر بهپور، مهرعلی رحیمی، صیاد رشیدی، محمداحسان دلبری، پیمان یوسفیپور، زهرا بیات،
دوره 17، شماره 1 - ( 1-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : هورمون لپتین نقش مهمی در چاقی و دیابت نوع 2 دارد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر هشت هفته تمرین هوازی و ترکیبی (تمرین هوازی و مقاومتی) بر سطوح هورمون لپتین و گلوکز سرم مردان مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 24 مرد مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز دیابت بیمارستان طالقانی کرمانشاه در سال 1391 انجام شد. بیماران بهطور تصادفی در سه گروه هشت نفری کنترل، تمرین هوازی و تمرین ترکیبی (تمرین هوازی و مقاومتی) قرار گرفتند. تمرینات در هشت هفته شامل سه جلسه در هفته به مدت یک ساعت انجام گردید. گروه کنترل هیچگونه فعالیت ورزشی نداشت. سطح لپتین و گلوکز ناشتا سرم 48 ساعت پیش از آغاز مداخله و 48 ساعت پس از پایان مداخله در حالت ناشتا به عنوان مقادیر پیش آزمون و پس آزمون اندازهگیری شد. یافتهها : در پیشآزمون تفاوت آماری معنیداری در سطح هورمون لپتین و گلوکز ناشتا سرم بین سه گروه مشاهده نشد. پس از مداخله در گروه تمرین هوازی گلوکز ناشتا سرم و در گروه تمرین ترکیبی سطح لپتین و گلوکز ناشتا سرم کاهش آماری معنیداری در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (P<0.05). نتیجهگیری : تمرین هوازی و ترکیبی با کاهش در گلوگز سرم برای بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 پیشنهاد میشوند؛ اما تمرین ترکیبی با توجه به کاهش در سطح لپتین، برای این دسته از بیماران سودمندتر است.
بهروز بقایی، بابک نخستین روحی، معرفت سیاه کوهیان، لطفعلی بلبلی،
دوره 17، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
رادیکالهای آزاد مولکولهای بیثباتی هستند که در واکنش با سایر مولکولها منجر به ایجاد صدمات و بیماریهای مختلفی میگردند. با این حال برای جلوگیری از فرایندهای فوق، آنتیاکسیدانها در هر دو شکل آنزیمی و غیرآنزیمی به شکلهای مختلف وارد واکنش میشوند. لیکن هر نوعی از رادیکالهای آزاد و نیز آنزیمهای آنتیاکسیدان با مکانیسمهای مختلفی فعالیت داشته و عواملی همچون سن، جنسیت و فعالیت ورزشی آنها را تحت تاثیر قرار میدهد. به طوری که بین زنان مردان، افراد جوان و پیر و نیز بین افراد فعال از نظر آمادگی جسمانی و افرادی فاقد تمرینات جسمانی شاهد پاسخهای مختلفی از فشار اکسایشی و سازگاریها هستیم. مقاله مروری حاضر به بررسی اثرات فشار اکسایشی و سازگاریهای ناشی از فعالیت ورزشی میپردازد.
مجتبی ایزدی، مسعود حاج رسولی، فاطمه کیانی، داوود خورشیدی، حسین دوعلی،
دوره 17، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : مکانیسمهای مولکولی ارتباط بین ظرفیت هوازی و سطوح گلوکز خون بهطور کامل مشخص نیست. این مطالعه به منظور تعیین اثر 12 هفته فعالیت ورزشی بر تغییرات ظرفیت هوازی و گلوکز خون مردان چاق انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 32 مرد چاق بزرگسال به صورت غیرتصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. شاخصهای آنتروپومتریکی، غلظت گلوکز سرم، انسولین ناشتا، ضربان قلب در وضعیت استراحت و ظرفیت هوازی به عنوان مشخصههای آمادگی قلبی- عروقی در شرایط قبل و بعد از 12 هفته تمرین ورزشی هوازی و بیتمرینی به ترتیب در گروههای کنترل و مداخله اندازهگیری شد. از مقادیر انسولین و گلوکز ناشتا برای محاسبه عملکرد سلولهای بتا استفاده گردید. یافتهها : برنامه تمرینات هوازی طولانیمدت سبب کاهش آماری معنیدار گلوکز ناشتا، شاخصهای آنتروپومتریکی، افزایش ظرفیت هوازی و عملکرد سلولهای بتا در گروه مداخله منجر شد (P<0.05). ارتباط آماری معنیداری بین تغییرات در ظرفیت هوازی با تغییرات عملکرد سلولهای بتا و گلوکز خون مشاهده شد (P<0.05) و ارتباط بین آنها مستقل از تغییرات در شاخص توده بدن بود. تغییرات در سطح انسولین سرم در پاسخ به برنامه تمرینی معنیدار نبود. برنامه تمرینی همچنین به کاهش معنیدار نمایه توده بدنی منجر شد (P<0.05). نتیجهگیری : افزایش ظرفیت هوازی یا آمادگی قلبی - عروقی به واسطه فعالیت ورزشی به بهبود سطح گلوکز ناشتای خون در افراد چاق در اثر کاهش توده بدن منجر میشود.
سیدکاظم موسوی، امیرحسین براتی، سیدصدرالدین شجاع الدین، رغد معمار،
دوره 17، شماره 2 - ( 4-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : زانوی پرانتزی عامل خطری برای بروز آرتروز شناخته شده است و درک متغیرهای بیومکانیکی در حرکت فرود افراد دارای زانوی پرانتزی در پیشگیری از بروز آرتروز در این افراد مفید است. این مطالعه به منظور مقایسه حداکثر نیروهای عمودی عکسالعمل زمین و نرخ بارگذاری در حرکت فرود تک پا از ارتفاعات مختلف در مردان با و بدون زانوی پرانتزی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی روی 20 دانشجوی مرد با زانوی پرانتزی و 20 دانشجوی مرد بدون زانوی پرانتزی انجام شد. ناهنجاری زانوی پرانتزی با استفاده از کولیس و گونیامتر اندازهگیری شد. آزمودنیها حرکت فرود تک پا را از سه ارتفاع 20، 40 و 60 سانتیمتری روی صفحه نیرو انجام دادند. یافتهها : تفاوت حداکثر نیروی عمودی عکسالعمل زمین هنگام برخورد پاشنه پا و میزان بار بین دو گروه معنیدار بود (P<0.05)؛ اما در میزان حداکثر نیروی عمودی عکسالعمل زمین به هنگام برخورد پنجه پا بین دو گروه اختلاف آماری معنیداری مشاهده نشد. نتیجهگیری : بهنظر میرسد تغییرات زاویه مفصل زانو در صفحه فرونتال بر نرخ بارگذاری اثرگذار است. احتمالاً افزایش خطر آسیبدیدگی و ابتلا به آرتروز در افراد با زانوی پرانتزی، افزایش نیروهای عکسالعمل زمین و نرخ بارگذاری بالا است.
پروین فرزانگی، معصومه حبیبیان، سیدمهدی انوری،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : استرس اکسایشی نقش مهمی در تغییرات ساختاری و عملکرد میوکارد ناشی از دیابت ایفا میکند. این مطالعه به منظور تعیین اثر شنا و مکمل آربوتین بر سطح آنزیمهای آنتیاکسیدان و استرس اکسیداتیو قلب موشهای صحرایی دیابتی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 42 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به صورت تصادفی به شش گروه کنترل، دیابت، آربوتین، دیابت+آربوتین، دیابت+تمرین و دیابت+ترکیبی تقسیم شدند. دیابت با تزریق یک دوز آلوکسان درون صفاقی به میزان 90 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن القا شد و مکمل آربوتین 50 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن 5 روز در هفته به صورت درون صفاقی تزریق گردید. پروتکل ورزشی شامل شش هفته شنا به مدت 6-30 دقیقه در روز، 5 روز در هفته بود. سطح مالوندیآلدئید، کاتالاز و فعالیت سوپراکسید دیسموتاز قلب موشهای صحرایی تعیین شد. یافتهها : دیابت منجر به افزایش معنیدار سطح مالون دی آلدئید، کاهش سطح کاتالاز و فعالیت سوپراکسید دیسموتاز قلبی شد (P<0.05). شش هفته مصرف آربوتین، تمرین شنا و ترکیب این دو روش با افزایش سطح کاتالاز و فعالیت سوپراکسید دیسموتاز قلبی همراه بود؛ اما کاهش سطح مالون دی آلدئید قلبی تنها در گروههای ترکیبی و تمرین معنیدار بود (P<0.05). نتیجهگیری : هر دو مداخله فعالیت منظم ورزشی (شنا) و مکمل آنتیاکسیدانی (آربوتین) ممکن است به واسطه اثرات آنتیاکسیدانی خود از بافت قلبی در مقابل استرس اکسیداتیو ناشی از دیابت حمایت نمایند و ترکیب این دو شیوه درمانی ممکن است با اثرات همافزایی همراه باشد.
فرهاد دریانوش، مریم شکیبایی، علی زمانی، مهدی محمدی،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : آلفالیپوئیک اسید (Alpha - lipoic acid: ALA) یک آنتیاکسیدان زیستی قوی است و به عنوان یک کوفاکتور در کمپلکس آنزیمی دهیدروژناز میتوکندریایی در متابولیسم و تولید انرژی فعالیت دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرینات ورزشی هوازی و مکمل آلفالیپوئیک اسید بر میزان مقاومت به انسولین در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 44 زن مبتلا به دیابت نوع 2 به صورت داوطلبانه انتخاب و سپس بهصورت غیرتصادفی در چهار گروه کنترل، مکمل، تمرین و تمرین توأم با مکمل (ترکیبی) قرار گرفتند. بیماران گروههای مکمل و ترکیبی به مدت 8 هفته، روزانه 3 عدد کپسول 100 میلیگرمی آلفالیپوئیک اسید مصرف کردند. برنامه تمرینی شامل سه جلسه تمرینی در هر هفته به مدت هشت هفته انجام شد. افراد در هر جلسه، گرم کردن به مدت 15-10 دقیقه، دویدن بر روی تردمیل با شدت 40-50% حداکثر ضربان قلب به مدت 30 دقیقه و سپس سرد کردن به مدت 10-5 دقیقه را انجام دادند. خونگیری بعد از 14-12 ساعت ناشتایی در دو مرحله ابتدای مطالعه و انتهای هشت هفته انجام گردید. یافتهها : هشت هفته مصرف مکمل ALA سبب کاهش مقاومت به انسولین گردید (P<0.05). در گروه تمرین کاهش غیرمعنیداری در میزان مقاومت به انسولین نسبت به گروه کنترل مشاهده شد. در گروه ترکیبی اثر تعاملی ورزش و مکمل سبب کاهش معنیدار مقاومت به انسولین گردید (P<0.05). نتیجهگیری : مصرف مکمل ALA به تنهایی توانست موجب کاهش انسولین و در نتیجه موجب کاهش مقاومت به انسولین گردد؛ اما در گروه مکمل + ورزش بر خلاف گروه مکمل، کاهش در میزان قندخون ناشتا موجب کاهش در مقاومت به انسولین گردید.
الهه غیاثی، محمدحسین دباغمنش، فرهاد دریانوش، غلامحسین ناظم زادگان،
دوره 17، شماره 3 - ( 7-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : دیابت قندی شایعترین بیماری متابولیکی است که با هیپرگلیسمی ناشی از کمبود مطلق یا نسبی انسولین مشخص شده و با چاقی ارتباط دارد. یکی از مهمترین هورمونها، پروتئین وابسته به آگوتی است. پروتئین وابسته به آگوتی (Agouti-related protein: AGRP) دارای 132 اسیدآمینه است و باعث افزایش اشتها در انسان میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته فعالیت ورزشی ایروبیک بر تغییرات سطح سرمی پروتئین وابسته به آگوتی، هموگلوبین گلیکوزیله و گلوکز در زنان میانسال غیرورزشکار مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 30 زن میانسال دارای اضافه وزن یا چاق مبتلا به دیابت نوع 2 بهطور داوطلبانه انتخاب و به صورت غیرتصادفی به دو گروه 15 نفری کنترل و مداخله تقسیم شدند. تمرینات به مدت 8 هفته، هفتهای 3 جلسه و هر جلسه به مدت 60 دقیقه انجام شد. در طول مدت مطالعه، گروه کنترل هیچگونه فعالیتی ورزشی انجام نداد. برای اندازهگیری هورمون AGRP، هموگلوبین A1c و گلوکز سرم از آزمودنیها نمونه خون اخذ گردید. یافتهها : بین سطح هورمون AGRP، HbA1c و گلوکز سرم دو گروه کنترل و مداخله و نیز مقایسه درون گروهی، ارتباط آماری معنیداری یافت نشد. بین هورمون AGRP با گلوکز ، هورمون AGRP با HbA1c و گلوکز سرم با HbA1c نیز در گروههای مورد مطالعه ارتباط آماری معنیداری مشاهده نگردید. نتیجهگیری : هشت هفته فعالیت هوازی در سطح هورمون AGRP، هموگلوبین A1c و گلوکز سرم زنان میانسال دارای اضافهوزن یا چاق مبتلا به دیابت نوع 2 تغییری ایجاد ننمود.
حسین شیروانی،
دوره 17، شماره 4 - ( 10-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : فعالیتهای ورزشی شدید ممکن است تعادل سیستم اکسیدانتی و آنتیاکسیدانتی بدن را بر هم بزند و سبب بروز پدیده استرس اکسیداتیو و افت عملکرد ورزشکان شود. این مطالعه به منظور تعیین اثر مصرف مکمل کوآنزیم Q10 بر شاخصهای پراکسیداسیون لیپیدی ناشی از مسابقه فوتبال انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 36 بازیکن فوتبال (با میانگین سن 1.12±20.08 سال، وزن 1.65±63.28 کیلوگرم و حداکثر اکسیژن مصرفی 0.98±53.12 میلیلیتر به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) طی 14 روز در سه گروه 12 نفری قرار گرفتند. گروه کنترل تحت دریافت مکملها و فعالیت ورزشی مذکور قرار نداشت؛ اما گروههای تجربی تحقیق شامل گروه پلاسبو و گروه کوآنزیم Q10 در طول دوره علاوه بر دریافت دارونما (5 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن آسپارتام) و مکمل (5 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن مکمل یوبیکینون-10) به اجرای دو مسابقه 90 دقیقهای فوتبال به فاصله کمتر از 48 ساعت از هم پرداختند. سپس در دو مرحله 24 ساعت قبل و بعد از دوره، شاخصهای مالون دی آلدئید (MDA)، لاکتات دهیدروژناز (LDH)، کراتینکیناز (CK) و آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) سرم اندازهگیری گردید. یافتهها : مقادیر سرمی مالون دی آلدئید و AST بعد از دو مسابقه متوالی فوتبال در گروه پلاسبو افزایش معنیداری یافت (P<0.05)؛ اما غلظت سرمی مالون دی آلدئید و AST در گروه تجربی با مصرف مکمل در مقایسه با گروه کنترل و پلاسبو افزایش معنیداری پیدا نکرد. نتیجهگیری : مصرف کوتاه مدت کوآنزیم Q10 به صورت مصرف قبل و در حین دو مسابقه متوالی فوتبال میتواند از افزایش سطح برخی نشانگرهای پراکسیداسیون لیپیدی بکاهد.
جواد جلالی، لطفعلی بلبلی، علی رجبی، معرفت سیاهکوهیان،
دوره 17، شماره 4 - ( 10-1394 )
چکیده
زمینه و هدف : نتایج متفاوتی در خصوص مصرف ال - کارنیتین بر درصد چربی و نیم رخ لیپیدی گزارش شده است. این مطالعه به منظور تعیین اثر مصرف مکمل ال-کارنیتین طی شش هفته بر درصد چربی و نیمرخ لیپوپروتئین پسران غیرورزشکار انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 20 دانشجوی پسر غیرورزشکار به طور غیرتصادفی در دو گروه ده نفری تجربی و کنترل قرار گرفتند. هر دو گروه به مدت شش هفته به تمرینات هوازی بر مبنای اصل اضافه بار پرداختند. در این مدت گروه تجربی روزانه 13 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن خود مکمل ال-کارنیتین و گروه کنترل روزانه 3 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن خود نشاسته مصرف کردند. قبل و بعد از دوره تمرین خونگیری انجام شد و سطح تریگلیسیرید، کلسترول تام، HDL-c و VLDL اندازهگیری شد. همچنین درصد چربی بدن و نمایه توده بدن تعیین گردید. یافتهها : تمرین هوازی و مکمل ال-کارنیتین موجب افزایش HDL-c و کاهش آماری معنیدار کلسترول تام، VLDL و درصد چربی بدن گردید (P<0.05)؛ ولی بر نمایه توده بدن، LDLو TG اثری نداشت. نتیجهگیری : مصرف مکمل ال-کارنیتین همراه با تمرینات هوازی سبب کاهش درصدچربی و کاهش نیمرخ لیپوپروتئین پسران گردید.
سعید رمضانی، فاطمه شب خیز، سیروس چوبینه، زینب فیروزه،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : رهیدراسیون سریع و کافی برای ورزشکاران زیادی به ویژه شرکتکنندگان در جلسات متعدد روزانه و یا شرکتکنندگان در ورزشهای با طبقهبندی وزنی مهم است. غلظت درشت مغذیها و محتوی الکترولیتهای مایع مصرفی بهدنبال ورزش میتواند بر مقدار مایع حفظ شده در بدن موثر باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر مصرف شیر بر وضعیت رهیدراسیونی و عملکرد استقامتی مردان جوان سالم بعد از دهیدراسیون ناشی از فعالیت تناوبی در گرما انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبه تجربی 10 مرد جوان سالم پروتکل آزمایشگاهی را در سه نوبت جداگانه با فاصله یک هفته و با مصرف نوشیدنی شامل آب، شیر و نوشابه ورزشی (پاوراید) اجرا کردند. در روز اجرای پروتکل، در چهار نوبت در دوره زمانی یک ساعت، بعد از ورزش دهیدراته کننده مصرف گردید. افراد برای دستیابی به کاهش وزن 1.8% توده بدنی به انجام فعالیت تناوبی روی چرخ کارسنج پرداختند. مقدار مصرف هر نوشیدنی در هر نوبت مصرف 150درصد توده بدنی از دست رفته طی دهیدراسیون بود. نمونههای ادرار در 6 مرحله (قبل از ورزش، بعد از ورزش، بعد از مصرف نوشیدنی و هر یک ساعت طی ریکاوری) جمعآوری شد. 10 دقیقه بعداز پایان ریکاوری 3 ساعته یک تست عملکرد استقامتی با شدتی معادل 70 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی در شرایط دمایی تست اول بر روی تردمیل تا درماندگی ارادی انجام شد. ضربان قلب و میزان درک تلاش هر 5 دقیقه و در پایان فعالیت ثبت شد. یافتهها : وزن مخصوص ادرار قبل از ورزش، بین نوبتهای مصرف شیر، نوشابه ورزشی و آب اختلافی نداشت. حجم کل ادرار تولیدی در گروه مصرفکننده شیر (108.95±521) به صورت معنیداری در مقایسه با گروههای نوشابه ورزشی (235.99±1118.50) و آب (197.73±1082.80) کاهش داشت (P<0.05). در پایان مطالعه تعادل خالص مایع برای گروه مصرفکننده شیر در مقایسه با نوشابه ورزشی و آب بهطور معنیداری مثبت بود (P<0.05). زمان فعالیت تا درماندگی در تست ظرفیت ورزشی، با شدت 70درصد حداکثر اکسیژن مصرفی در گروه مصرفکننده شیر نسبت به نوشابه ورزشی بهطور معنیداری بیشتر بود (P<0.05). نتیجهگیری : شیر کم چرب نسبت به نوشابه ورزشی و آب، محلول رهیدراسیون موثرتری ارزیابی شد.
نادر شوندی، عباس صارمی، شهناز شهرجردی، لیلا پوریامنش،
دوره 18، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : مکمل دانه کتان نقش مهمی در درمان و پیشگیری دیس لیپیدمی و التهاب دارد و ممکن است مزایای تمرین ورزشی را افزایش دهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین هوازی به همراه مکمل دانه کتان بر لیپیدها و پروتئین واکنشگر C سرم زنان چاق انجام شد.
روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 45 زن چاق در دامنه سنی 30 تا 45 سال به صورت در دسترس و بهطور تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. برنامه تمرین هوازی 50 تا 60 دقیقه در روز، سه روز در هفته، با شدت 50 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه برای 10هفته اجرا شد. گروه تمرین هوازی به علاوه مکمل و گروه مکمل به مدت 10 هفته پودر دانه کتان را به مقدار 6 تا 9 گرم در روز مصرف نمودند. ترکیب بدنی و شاخصهای متابولیکی قبل و بعد از دوره تمرینی ارزیابی شد.
یافتهها : مصرف دانه کتان موجب کاهش آماری معنیداری در مقادیر تریگلیسیرید، HDL-c، TC-HDL، وزن بدن، نمایه توده بدن، دور کمر و توده چربی گردید (P<0.05). از طرفی مصرف دانه کتان همراه با تمرین هوازی منجر به کاهش در شاخصهای آدیپوسیتی وزن، نمایه توده بدن، دور کمر، توده چربی، تریگلیسیرید، HDL-c، LDL-c، LDL/HDL و TC-HDL شد (P<0.05).
نتیجهگیری : مصرف دانه کتان برای بهبود سلامت قلبی - متابولیکی زنان یک روش ایمن و موثر است و ترکیب کردن دانهکتان با تمرین هوازی میتواند برخی اثرات مفید آن را طی یک دوره 10 هفتهای افزایش دهد.
معصومه سرمدیان، داود خورشیدی،
دوره 18، شماره 3 - ( 7-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماریهای قلبی و عروقی عامل اصلی 50 درصد از مرگ و میر زنان بعد از یائسگی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین ترکیبی استقامتی و مقاومتی بر سطح سیستاتین c ، پروتئین واکنشی C با حساسیت بالا و برخی عوامل خطرزای قلبی - عروقی زنان یائسه غیرفعال انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 24 زن یائسه غیرفعال در محدوده سنی 50 تا 65 سال به صورت غیرتصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. گروه مداخله تمرینات ورزشی ترکیبی شامل تمرینات هوازی با شدت 65 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه و تمرینات مقاومتی با شدت 55 تا 65 درصد یک تکرار بیشینه را چهار روز در هفته به مدت 10 هفته انجام دادند. گروه کنترل در هیچ فعالیت بدنی شرکت ننمودند. در ابتدا و انتهای دوره مطالعه سطح سیستاتین c، پروتئین واکنشی C، تری گلیسیرید، HDL-c، LDL-c، وزن، درصد چربی بدن، فشارخون و نمایه توده بدن زنان ثبت گردید.
یافتهها : تمرینات ورزشی اثر معنیدار آماری بر سطح سرمی سیستاتین c، پروتئین واکنشی C با حساسیت بالا و عوامل خطرزای قلبی - عروقی نظیر HDL ، LDL ، تریگلیسیرید و فشارخون زنان یائسه نشان نداد.
نتیجهگیری : تمرینات ترکیبی کوتاهمدت با شدت متوسط بر سطح سیستاتین c و دیگر عوامل خطرزای قلبی - عروقی زنان یائسه غیرفعال اثری نداشت.