دکتر کورش اعتماد، علیرضا حیدری، دکتر حسن افتخار اردبیلی، محمدجواد کبیر، دکتر سیدمهدی صداقت،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : ایدز توصیفی از اختلالات ناشی از نقص در کارکرد سیستم ایمنی بدن انسان است که بر اثر عفونت با ویروس نقص ایمنی انسانی (HIV) به وجود میآید. از آنجایی که پرخطرترین گروه مبتلایان به ایدز را معتادان تزریقی و افراد دارای تماس جنسی غیرایمن به خود اختصاص میدهد؛ این مطالعه به منظور تعیین سطح آگاهی و نگرش نسبت به بیماری ایدز در گروههای دارای رفتارهای پرخطر تزریقی و جنسی و رابطه آن با مشخصههای اقتصادی-اجتماعی در شهرهای گرگان و گنبدکاووس در استان گلستان انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 134 فرد با رفتار پرخطر تزریقی و جنسی در شهرهای گرگان و گنبدکاووس طی سال 1386 انجام شد. آزمودنیها به وسیله نمونهگیری تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند. روش جمعآوری اطلاعات مصاحبه با پرسشنامه استاندارد بود. دادههای به دست آمده با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-16 و آزمونهای آماری آنالیز واریانس یکطرفه، تی، کروسکالوالیس و منویتنی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : این مطالعه نشان داد که در جمعیت مورد مطالعه 67% دارای تحصیلات 12-6سال، 44.8% متاهل و 53% بیکار و بدون درآمد بودند. 36.6% افراد مورد مطالعه در مورد ایدز آگاهی متوسطی داشتند و 49.3% از افراد نسبت به ایدز نگرش منفی داشتند. سطح آگاهی با سن و سطح تحصیلات رابطه آماری معنیداری داشت (P<0.05). به طوری که افرادی دارای سن بالاتر آگاهی بالاتری داشتند. سطح آگاهی گروه سنی 34-25 سال بالاتر از بقیه بود. همچنین افراد با سواد بالاتر، آگاهی بیشتری نسبت به بیسوادان وکمسوادان داشتند. سطح آگاهی با نگرش رابطه معنیداری داشت (P<0.05)؛ افراد با آگاهی بالاتر نگرش مطلوبتری داشتند.
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که 65% افراد با رفتارهای پرخطر آگاهی مطلوب در زمینه راههای انتقال ایدز دارند؛ اما نیمی از افراد در زمینه ایدز نگرش ضعیفی دارند.
دکتر فرشید علاءالدینی، حمیرا خدام، دکتر سیدمحمدرضا کاظمی بجستانی، دکتر فرزانه کوشان، دکتر آرش اعتمادی، دکتر عباسعلی کشتکار،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : کیفیت مقالات پزشکی در ارتقای دانش پزشکی موثر است. این مطالعه به منظور تعیین کیفیت مقالات منتشر شده مجلات مصوب کمیسیون نشریات وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 690 مقاله منتشر شده بین سالهای 84-1362 در مجلات علمی پژوهشی کشور که بهصورت تصادفی و براساس اطلاعات موجود در وب سایت ایران مدکس از بین همه مقالات علوم پزشکی انتخاب شده بودند؛ در سال 1386 انجام شد.
یافتهها : 52% درصد مقالات از نوع توصیفی ، 21.2% مداخلهای و 5.8%از نوع تحلیلی بود. در سالهای اخیر تعداد مقالات تحلیلی و مداخلهای به طور معنیداری نسبت به سایر مقالات افزایش یافته بود (P<0.05). از بین مقالات بررسی شده؛ نوع مطالعه هیچ مقالهای کیفی نبود. درصد مقالات پژوهشی، گزارش مورد و مروری به ترتیب 44.9%، 36.9% و 14.1% بود. در سالهای اخیر میزان مقالات پژوهشی در مقایسه با مقالات گزارش مورد و مروری بهطور معنیداری افزایش یافته بود (P<0.05). در 80% از مقالات حداقل یک تست آماری به کار رفته بود. بیشتر مقالات (60%) بالینی و متن 82% از مقالات به زبان فارسی بود.
نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده روند روبهرشد شاخصهای مربوط به کیفیت مقالات چاپ شده میباشد. احتمالاً تغییر در سیاستهای وزارت بهداشت و درمان در خصوص نحوه ارزشیابی معاونتهای پژوهشی دانشگاههای علوم پزشکی کشور، برگزاری کارگاههای روشتحقیق و مقالهنویسی، نحوه امتیازدهی به مجلات مصوب کمیسیون نشریات علوم پزشکی کشور و قوانین ارتقاء اعضای هیأت علمی سبب بهبود شاخصهای کیفی مقالات شده است.
دکتر بی بی هاجر زحمتکش، دکتر نغیمه حاجی مرادلو، شیما کاظمی ملک محمودی، حمیرا خدام،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : ماهیت کار در بخش اورژانس به نحوی است که برای حفظ حیات بیماران باید مراقبتهایی با کیفیت بالا و در کوتاهترین زمان ممکن ارائه گردد. پایش مکرر کیفیت ارائه خدمات و رضایت مراجعین بخش اورژانس به عنوان یکی از شاخصهای مهم ضروری است. مطالعه حاضر با هدف تعیین میزان رضایت بیماران مراجعه کننده به بخش اورژانس بیمارستانهای تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی گلستان از خدمات ارائه شده در سال 1385 انجام گردید. روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 2400 مراجعه کننده بخش اورژانس 13 بیمارستان تحت پوشش دانشگاه علوم پزشکی گلستان در شیفتهای مختلف ارائه خدمت که به صورت تصادفی با در نظر گرفتن سهم هر بیمارستان به نسبت ارجاعات تخصصی و غیرتخصصی از بین کل مراجعین انتخاب شده بودند؛ طی سال 1385 صورت گرفت. دادهها با استفاده از پرسشنامه تهیه شده توسط تیم تحقیق مشتمل بر دو بخش اطلاعات دموگرافیک و سؤالات مربوط به رضایت از خدمات ارائه شده به تفکیک سرپایی و فوریتی جمعآوری شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-15 و آزمون کای اسکوئر تجزیه و تحلیل شد. یافتهها : در بخش فوریت بیشترین درصد رضایت به ترتیب مربوط به توجه و برخورد پزشکان (86%)، توجه و طرز برخورد کارکنان پرستاری (85%)، میزان پاسخگویی کارکنان پرستاری به سؤالات (84.1%)، وضعیت دمای بخش (83.9%) و تمیزی سطوح و کف بخشها (81.9%) و کمترین درصد رضایت مربوط به طرز برخورد نگهبان با بیمار و همراهان (33.8%) و تمیزی سرویسهای بهداشتی و وجود صابون (45.7%) بود. بیشترین میزان رضایت بیماران بستری در بخش اورژانس به ترتیب مربوط به دسترسی به تلفن در صورت نیاز (49.7%) ، طعم و مزه غذای ارائه شده (47.4%) ، مقدار و دمای غذا (44.1%) و کمترین درصد رضایت مربوط به رعایت شأن و احترام بیمار (8.2%) بود. نتیجهگیری : این مطالعه نشاندهنده لزوم توجه بیشتر به آموزش کارکنان در ردههای مختلف درخصوص نحوه برخورد با بیمار و همراهان وی و احترام به شأن انسانی ایشان را آشکار میسازد. همچنین توجه به وضعیت سرویسهای بهداشتی ضروری است.
سیمین جهانی، نسرین الهی، اشکان شاهین زاده، اشرف السادات حکیم، سیدمحمود لطیفی،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : علیرغم اجرای استراتژی درمان کوتاه مدت تحت نظارت مستقیم (DOTs) هنوز سل یکی از ده علل مرگ و میر در کشورهای در حال توسعه است. عدم پذیرش درمان سل، رژیمهای درمانی نامناسب، ضعف اجرایی و مدیریتی برنامههای کنترل سل باعث افزایش بروز آن شده است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط کیفیت پیروی از دستورات دارویی با سطح آگاهی و نگرش بیماران مبتلا به سل در شهر اهواز انجام گردید. روش بررسی : این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 167 بیمار بالای 12 سال مبتلا به سل تحت درمان در مراکز بهداشت شهر اهواز؛ طی مهر ماه لغایت بهمن ماه سال 1387 انجام شد. برای گردآوری دادهها از پرسشنامه، مشاهده، آزمایش خلط و آزمایش ادراری پوتس کوزارت استفاده شد. روایی پرسشنامه به وسیله روش اعتبار محتوا و پایایی آن با روش انسجام درونی ابزار و ضریب آلفاکرونباخ 0.81 صورت گرفت. برای بررسی ارتباط بین متغیرها از آزمون کایاسکوئر استفاده شد. یافتهها : نتایج نشان داد که 52.7% بیماران پیروی کامل، 35.3% پیروی نسبی و 12% پیروی ضعیف از رژیم دارویی داشتند. ارتباط بین کیفیت پیروی از دستورات دارویی با سطح آگاهی و نگرش بیماران ارتباط آماری معنیداری داشت (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تنها نیمی از بیماران پیروی کامل از دستورات دارویی داشتند. آگاهی و نگرش بیماران در کیفیت پیروی از دستورات دارویی مؤثر بود. گنجاندن برنامه آموزشی مدون و مداوم در پروتکل درمانی بیماران ضروری میباشد.
دکتر محمدحسین تقدیسی، محبوبه برهانی، دکتر مهناز صلحی، دکتر محمداسحاق افکاری، فاطمه حسینی،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : مشکلات ناشی از بیماری دیابت دارای اثرات مستقیم و غیرمستقیم بر کیفیت زندگی بیماران دیابتی است و با افزایش مشکلات ناشی از این بیماری کیفیت زندگی نیز کاهش مییابد. این مطالعه به منظور تعیین اثر برنامه آموزشی بر اساس الگوی precede در ارتقاء کیفیت بیماران دیابتی نوع 2 انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه مداخلهای نیمهتجربی از نوع قبل و بعد روی 78 نفر از بیماران دیابتی نوع 2مراجعه کننده به کلینیک دیابت شهرستان مینودشت طی ماههای خرداد لغایت شهریور سال 1388 انجام شد. طراحی برنامه آموزشی بر اساس مراحل الگوی precede و محتوی آموزشی بر اساس نیازهای آموزشی بیماران تدوین گردید. قبل از اجرای مداخله آموزشی پرسشنامه کیفیت زندگی WHOQOL-BREF و پرسشنامه براساس سازههای الگوی precede برای بیماران دیابتی نوع 2 تکمیل گردید. بیماران و خانواده آنها و کارکنان بهداشتی مداخله موردنظر را دریافت نمودند و پس از چهار هفته میزان تاثیر برنامه آموزشی بر اساس الگوی precede بر کیفیت زندگی بیماران با استفاده از پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی تعیین شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-16 و آزمون تی زوج تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : میانگین نمره کل کیفیت زندگی افراد مورد مطالعه پیش از مداخله آموزشی 11.35±80.39 بود و پس از مداخله آموزشی به 8.31±81.35 افزایش یافت؛ اما این تفاوت از لحاظ آماری معنیداری نبود. یافتههای حاصل در ابعاد مختلف کیفیت زندگی نشان داد که اختلاف معنیداری در ابعاد سلامت جسمانی (P<0.05) ، ارزیابی بیماران از کیفیت زندگی خود (P<0.001) و ارزیابی از سلامت خود (P<0.001) قبل و بعد از مداخله آموزشی وجود داشت.
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که آموزش بیماران دیابتی نوع 2 براساس الگوی precede سبب افزایش بُعد جسمانی کیفیت زندگی و ارزیابی بیماران نسبت به وضیت سلامت و کیفیت زندگی میگردد.
دکتر فاطمه اسپهبدی، امیر امامی زیدی، دکتر افشین قلی پور برادری، دکتر محمد خادملو،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : کیفیت پایین خواب در بیماران همودیالیزی شایع بوده و به صورت بالقوه پیشبینی کننده میزان مرگ و میر و کیفیت زندگی در این بیماران میباشد. از طرفی بیماران تحت همودیالیز، با کمبود ویتامینC نیز مواجه هستند. این مطالعه به منظور تعیین اثر ویتامینC تزریقی بر کیفیت خواب بیماران تحت همودیالیز انجام شد.
روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 60 بیمار تحت همودیالیز در بیمارستان امام خمینی (ره) ساری در سال 1389 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفره مداخله و کنترل (دارونما) قرار گرفتند. به گروه مداخله 5سیسی (500 میلیگرم) ویتامینC و به گروه کنترل 5 سیسی نرمالسالین به عنوان پلاسبو به صورت تزریق وریدی سه بار در هفته در انتهای هر جلسه دیالیز به مدت 8 هفته تجویز شد. کیفیت خواب بیماران در دو گروه قبل و بعد از مداخله با استفاده از پرسشنامه کیفیت خواب پیترزبرگ ارزیابی شد. با استفاده از آزمونهای آماری T مستقل، T زوج ، ویلکاکسون و Chi-Square مقایسه بین دو گروه انجام شد.
یافتهها : نتایج نشان داد که کیفیت خواب در گروه دریافت کننده ویتامینC در مقایسه با گروه کنترل به صورت معنیداری بهبود یافته است (P<0.0001). ویتامینC باعث تغییرات معنیداری در کیفیت خواب ذهنی، تاخیر در به خواب رفتن، کفایت خواب و اختلالات خواب شد (P<0.05). مقایسه تغییرات نمره خواب در دو گروه ویتامین C و کنترل نسبت به شروع مطالعه از نظر آماری معنیدار بود (P<0.0001). میانگین نمره کلی کیفیت خواب در گروه مداخله از 2.58±6.23 به 3.12±4.07 رسید (P<0.0001). درگروه کنترل نمره کلی کیفیت خواب از 3.29±7.23 به 3.1±8.23 رسید و از نظر آماری معنیدار نبود. سطح CRP در گروه مداخله از 8.11±10.73 به 6.6±7.6 رسید (P<0.05). در حالی که در گروه کنترل سطح CRP از 9.81±11.26 به 7.9±10.5 رسید و از نظر آماری معنیدار نبود.
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که ویتامینC تزریقی میتواند به صورت مؤثری موجب بهبود کیفیت خواب بیماران تحت همودیالیز گردد.
دکتر کریم اله حاجیان، دکتر فرزان خیرخواه، دکتر مانی حبیبی،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : نوجوانان و جوانان از یک طرف عامل اصلی پیشرفت و اعتلای جامعه میباشند و از طرفی به عنوان گروه اصلی در معرض خطر مسائل رفتاری هستند. این مطالعه به منظور تعیین میزان شیوع رفتارهای پرخطر در دانشجویان دانشگاههای بابل انجام گرفت.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 882 دانشجوی دانشگاههای بابل با اجرای نمونهگیری ترکیبی در سال 1388 انجام گرفت. اطلاعات مورد نظر از طریق پرسشنامه مدون جمعآوری گردید که شامل اطلاعات دموگرافیک، صدمات و خشونت، مصرف سیگار، مصرف مواد نیروزا و مواد مخدر، کم تحرکی و وضعیت چاقی بود. در تجزیه و تحلیل آماری دادهها از آزمون Chi-Square استفاده گردید.
یافتهها : شیوع درگیری فیزیکی در طی یک سال گذشته 33.5% ، مصرف سیگار 13.7% ، اضافه وزن و چاقی 25.6% ، کمتحرکی 15.3% و مصرف مواد مخدر و داروهای نیروزا 0.3% تعیین شد. شیوع برخی از رفتارهای پرخطر در پسرها به نسبت دخترها (P<0.001) ، در مجردین نسبت به متأهلین (P<0.001) ، در دانشجویان ساکن منزل استیجاری و خوابگاه نسبت به ساکنین منزل شخصی (P<0.001) ، در دانشجویان دانشگاه فنی مهندسی و آزاد اسلامی نسبت به علوم پزشکی (P<0.001) و در دانشجویان مقطع کاردانی و کارشناسی نسبت به مقطع دکتری حرفهای بیشتر بود (P<0.001). به عنوان مثال شیوع سیگار کشیدن در پسرها 25.7% و در دخترها 3.6% تعیین شد که این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (P<0.001).
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که رفتارهای پرخطر در دانشجویان دانشگاههای بابل از فراوانی نسبتاً بالایی برخوردار میباشد.
غلامرضا وقاری، دکتر حمیدرضا جوشقانی، دکتر سیداحمد حسینی، دکتر سیدمهدی صداقت، دکتر فرهاد نیک نژاد، عبدالحمید انگیزه، ابراهیم تازیک، دکتر پونه مهارلوئی، دکتر عارف صالحی،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : پرفشاری خون به علت همراهی با بیماریهای ایسکمیک قلبی و نیز همراهی با بیماریهای مغزی- عروقی، یک مشکل بهداشتی- درمانی در تمام جوامع محسوب میشود. این مطالعه به منظور تعیین میزان آگاهی از ابتلا به بیماری پرفشاری خون در استان گلستان انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 2497 نفر (1250 مرد و 1247 زن) از افراد 65-15 ساله استان گلستان در سال 1384 انجام شد. افراد به روش نمونهگیری خوشهای با تخصیص مناسب از نظر جنس، جمعیت و گروه سنی انتخاب شدند. پرسشنامهای حاوی سؤوالات عوامل دموگرافیگ برای هریک تکمیل گردید. اندازهگیریهای تنسنجی و سنجش فشارخون در سه مرحله بهعمل آمد. گلوگز و کلسترول سرم در حالت ناشتا اندازهگیری شد. از شاخص JNC-7 برای طبقهبندی بیماری پرفشاری خون استفاده شد و از نرمافزار آماری SPSS-16 برای آنالیز دادهها و از آزمون آماری کایاسکوئر برای مقایسه فراوانیها استفاده شد.
یافتهها : میانگین سنی 39.2 سال و میزان شیوع پرفشاری خون 23.9% بود. فقط 48.7% از بیماران از ابتلا خود به پرفشاری خون آگاه بودند که در زنان بهطور معنیداری بیشتر از مردان بود (P<0.001). آگاهی زنان از بیماری خود (3.3%) بیش از مردان و در مناطق شهری 5 درصد بیشتر از مناطق روستائی بود. پرفشاری خون بهطور معنیداری با کاهش فعالیت فیزیکی، افزایش سن، ابتلا به دیابت، هیپرکلسترولمی، چاقی، چاقی شکمی و بیسوادی ارتباط داشت (P<0.05).
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که علیرغم ابتلاء 20 درصد از افراد بالغ به پرفشاری خون در استان گلستان، 51.3% از آنان از ابتلاء خود آگاه نبودند.
زهره رهائی، دکتر محمدعلی مروتی شریف آباد، مهدی زارعیان، جواد شجاع فرد، سهیلا لسان،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماریهای قلبی علت 46درصد مرگها در کشور هستند. برای پیشگیری و درمان این بیماریها علاوه بر درمان دارویی، تغییر عادات زندگی اهمیت زیادی دارد. اگر بیماران منافع رفتارهای پیشگیری کننده را درک نمایند؛ موانع این رفتارها ضعیف جلوه مینماید و احتمال انجام رفتارها بیشتر میشود. این مطالعه به منظور تعیین وضعیت درک منافع و موانع رفتارهای پیشگیری کننده از عود سکته قلبی و ارتباط آن با انجام این رفتارها در بیمارانی با سابقه سکته قلبی انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 100 بیمار با سابقه سکتی قلبی مراجعهکننده به مرکز تحقیقات قلب و عروق یزد در سال 1386 که به روش نمونهگیری آسان انتخاب شدند؛ انجام گردید. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامهای مشتمل بر سازههای منافع، موانع و رفتارهای پیشگیری کننده از سکته بود که روایی و پایایی آن تأیید شده و از طریق مصاحبه با بیماران تکمیل گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-13 و آزمونهای همبستگی پیرسون و رگرسیون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها : میانگین نمره آزمودنیها در سازه منافع 30.24 (از 36)، در موانع 22.07 (از 68) و در رفتارهای پیشگیری کننده 24.48 (از 37) بود. رفتار با موانع همبستگی معکوس داشت و با منافع خالص همبستگی مستقیم داشت.
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد علیرغم سطح خوب منافع درک شده بیماران از رفتارهای پیشگیری کننده از سکته قلبی؛ اما همچنان موانع انجام این رفتارها قابل توجه میباشد. لذا برطرف نمودن موانع انجام این رفتارها تاحدامکان برای اتخاذ رفتارهای سالم و ارتقای کیفیت زندگی این بیماران ضروری به نظر میرسد.
دکتر مسعود ابوالحلاج، نرگس حاتم آباد، دکتر کامبیز عباچی زاده،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : بیمارستان به عنوان یکی از سازمانهای اصلی ارائه دهنده خدمات بهداشتی درمانی، حساسیت و اهمیت ویژهای در اقتصاد و بهداشت دارد و به منظور بهینهسازی کارکرد آن به عنوان یک بنگاه اقتصادی باید از تحلیلهای اقتصادی استفاده نمود. این مطالعه به منظور تعیین منابع درآمدی بیمارستانهای عمومی و آموزشی وابسته به دانشگاههای علوم پزشکی انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی – تحلیلی 150 بیمارستان عمومی - آموزشی دانشگاههای علوم پزشکی کل استانهای کشور در سال 1386 بررسی شدند. اطلاعات موردنیاز با استفاده از نرمافزار تحت وب و تکمیل توسط مدیران مالی و بودجه دانشگاههای علوم پزشکی جمعآوری گردید. همچنین پرسشنامههای اطلاعاتی شامل متغیرهای مربوط به مشخصات بیمارستانها و ردیفهای درآمدی، توسط کارشناسان دفتر بودجه وزارت بهداشت جمعآوری گردید. یافتهها : درآمد حاصل از 23674 تخت فعال بیمارستانی، 4116 میلیارد ریال بود و از این میزان 3127 میلیارد ریال (75.97 درصد) از محل اسناد ارسالی به سازمانهای بیمهگر و 989 میلیارد ریال (24.03 درصد) از محل دریافتیهای نقدی بیماران وصول شده بود. هر تخت فعال بیمارستانی بهطور متوسط 174 میلیون ریال درآمد داشت. از مجموع درآمدهای بیمهای 46.7 درصد از سازمان بیمه خدمات درمانی، 32درصد از سازمان تامین اجتماعی، 5.8 درصد از بیمه نیروهای مسلح، 2.9 درصد از بیمه کمیته امداد، 2.7 درصد از محل سایر بیمهها و 9.7 درصد از محل مصدومین ترافیکی (بیمههای تجاری)، 0.1 درصد از منابع کمک خیرین و 0.1 درصد از سایر منابع درآمدی وصول شده بود. نتیجهگیری : نتایج بهدست آمده نشاندهنده وابستگی شدید درآمد بیمارستانها به سازمانهای بیمهگر است. هر نوع تاخیر یا اختلال در وصول این درآمد منجر به بروز اشکال در کارکرد بیمارستانها خواهد شد. انجام مداخلات متناسب مانند اصلاح ساختار بیمه و سازوکار تعیین تعرفه خدمات ضروری مینماید.
دکتر فیروز امانی، عبداله مهدوی، بتول حامدی، سولماز زارع رسولی، زهرا کارگر جاهد، المیرا محمدزاده،
دوره 13، شماره 3 - ( 7-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : کسب رضایت از بیمار برای انجام مراقبتهای پزشکی یک الزام قانونی است. رضایت بیمار یعنی تمایل قلبی و موافقت وی مبنی بر این که تعرضی بر خلاف قانون علیه حقوق و آزادیهای او انجام نشود. رضایتنامه عبارت است از مدرکی که بیمار قبل از تندادن به هرگونه رضایت، از کلیه خطرات عمل، راههای درمان و جایگزین و خطرات آن توسط پزشک آکاهی پیدا کند. این مطالعه به منظور تعیین نحوه اخذ رضایت از بیماران در بیمارستانهای شهر اردبیل انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 150 بیمار با مراجعه حضوری و مصاحبه با آنان در بخشهای جراحی سه بیمارستان آموزشی و درمانی دانشگاه علوم پزشکی اردبیل طی بهار سال 1389 انجام شد. بیماران به روش نمونهگیری تصادفی انتخاب شدند. متغیرهای مورد بررسی شامل مشخصات دموگرافیک، نسبت فرد رضایت دهنده با بیمار، نوع مراجعه، وضعیت هوشیاری بیمار (GCS) و نیز سایر متغیرها براساس پرسشنامه محقق ساخته جمعآوری و با استفاده از روشهای آمار توصیفی و تحلیلی تجزیه و تحلیل شدند. برای بررسی ارتباط بین متغیرها از آزمون آماری کایاسکوئر استفاده گردید. یافتهها : میانگین سنی افراد 35 سال بود. 86 نفر (57درصد) از بیماران زن و 64 نفر (43درصد) مرد بودند. 35 نفر (23درصد) از افراد رضایت دهنده بیسواد بودند و تحصیلات 92 نفر (61درصد) زیردیپلم و دیپلم بود. همچنین 23 نفر (16درصد) تحصیلات دانشگاهی داشتند. 45درصد از افراد در مورد بیماریشان از پزشک معالج خود اطلاعاتی کسب کرده بودند. طبق نظر رضایتدهندگان در 13درصد موارد، کارکنان بخش پذیرش بیمارستان نسبت به تکمیل فرم اهمیت نداده بودند. 65 نفر (43.3 درصد) از بیماران بیان داشتند که محتوای فرم رضایتنامه ناخوانا و طولانی بود. میزان تکمیل هر 4 قسمت پرسشنامه برای بیماران 87درصد و افراد درجه 1و2 همراه بیمار به ترتیب 71درصد و 64درصد بود. 40درصد از پرسشنامههای تکمیل شده به تایید شاهد نرسیده بود. اختلاف نظرات بین بیماران و افراد همراه نسبت به محتویات فرم از لحاظ ناخوانا بودن به لحاظ آماری معنیدار بود (P<0.001). نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که بعضی از رضایتنامههای اخذ شده اعتبار پایینی داشتند و لازم است برای بهبود کیفیت اخذ رضایتنامه از بیماران تدابیر لازم بهکار گرفته شود.
محسن شمسی، اکرم بیاتی،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : خشونت خانگی از جنبههای مختلف، مادر و جنین را با خطر مواجه میسازد. توجه و مقابله با این مشکل و پیگیری از طریق آموزش و مشاوره که در بهبود سیر حاملگی و زایمان مؤثر میباشد؛ نیاز به اطلاعات پایه در زمینه شدت، فراوانی و عوامل مؤثر بر خشونت خانگی دارد. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی و شدت خشونت خانگی بر زنان باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اراک انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 400 زن باردار مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اراک در سال 1389 انجام شد. افراد با استفاده از پرسشنامه پایا و روا و مصاحبه سازمان یافته مورد بررسی قرار گرفتند. ابعاد خشونتهای فیزیکی، عاطفی، کلامی و مالی با توجه به شدت آنها و همچنین عوامل مؤثر در بروز خشونت و راهکارهای مقابلهای مادران با خشونت مورد بررسی قرار گرفتند. دادههابا استفاده از آزمونهای کایاسکوئر ، توکی و آنالیز واریانس یکطرفه تجزیه تحلیل شدند. یافتهها : شیوع کلی خشونت در دوره بارداری 34.5 درصد تعیین شد. شیوع خشونتهای عاطفی، کلامی، مالی و جسمی به ترتیب 56درصد، 48درصد، 23درصد و 11درصد تعیین گردید. ارتباط معنیدار آماری بین سن ازدواج (P<0.035)، مدت زندگی مشترک (P<0.018)، ازدواج فامیلی (P<0.001)، سطح تحصیلات (P<0.001)، شغل زن و شوهر (P<0.001) با شیوع خشونت در طی بارداری دیده شد. نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشاندهنده شیوع بالای خشونت خانگی در دوران بارداری میباشد. لذا پیشنهاد میشود همه درمانگاههای مراقبت از بارداری، زنان باردار را از نظر مواجهه با خشونت خانگی غربالگری نمایند و همچنین مشارکت منابع جامعه، آموزش پزشکان و زنان در معرض خطر و نیز اجرای برنامههای حمایتی برای زنان آسیبدیده توصیه میشود.
آسیه پیرزاده، دکتر غلامرضا شریفی راد،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : داروی بدون عارضه وجود ندارد و مصرف بیرویه و خودسرانه داروها به عوارض داروها میافزاید. این مطالعه به منظور تعیین آگاهی و عملکرد زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اصفهان نسبت به خوددرمانی با دارو براساس مدل اعتقاد بهداشتی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 385 نفر از زنان مراجعه کننده به 14 مرکز بهداشتی درمانی شهر اصفهان در سال 1388 انجام گردید. ابزار گردآوری دادهها مشتمل بر چهار قسمت (آگاهی، عملکرد و اجزای مختلف مدل اعتقاد بهداشتی) بود. دادهها توسط آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها : میانگین نمره آگاهی زنان در زمینه خوددرمانی 13.80+-82.97، میانگین حساسیت درک شده 17.11+-72.48، شدت درک شده 14.73+-71.60، منافع درک شده 17.13+-68.29 و موانع درک شده 19.67+-61.64 تعیین شد. 86 درصد از زنان طی 6 ماه گذشته حداقل در مورد یک بیماری خوددرمانی کرده بودند که شامل سرماخوردگی 57.6 درصد (223 نفر)، سردرد 53.7 درصد (208 نفر) و کمخونی 13.2 درصد (51 نفر) بود. عمدهترین علل خوددرمانی نیز تجربه قبلی از بیماری و در دسترس بودن داروها بود. مهمترین عامل پیشگیری کننده در زمینه خوددرمانی ترس از ابتلاء به عوارض ناشی از مصرف خودسرانه داروها بود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که میتوان از میزان خوددرمانی با دارو از طریق افزایش آگاهی و آموزش اثرات جانبی داروها جلوگیری نمود.
دکتر معصومه سیمبر، مهین خواجه پور، شراره جانثاری، دکتر حمید علوی مجد،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : حاملگی ناخواسته میتواند اثر سوء بر سلامت مادر و کاهش مراقبتهای بارداری (مصرف مکملها و تغذیه) و افزایش رفتارهای پرخطر را بههمراه داشته باشد. این مطالعه به منظور مقایسه سلامت زنان با بارداری خواسته و ناخواسته مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر کرمان در سال 1389 انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 200 زن باردار (100 زن با بارداری خواسته و 100 زن با بارداری ناخواسته) مراجعه کننده به 38 مرکز بهداشتی درمانی شهر کرمان طی سهماه خرداد، تیر و مرداد ماه سال 1389 انجام شد. روش نمونهگیری از نوع چندمرحلهای تصادفی بود. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه دموگرافیک، فرم کوتاه شده بررسی وضعیت سلامت 36 (SF36) و پرسشنامه پژوهشگرساخته سلامت جسمی دوران بارداری بود که اعتبار و پایایی آن سنجیده شده بود. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-16 و آزمونهای کایاسکوئر، تی و منویتنی تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : زنان با بارداری ناخواسته سلامت روانی، جسمی و میزان مراقبت کمتری نسبت به زنان با بارداری خواسته داشتند (P<0.05). میزان مشکلات دوران بارداری و استفاده از مکملها و واکسیناسیون بارداری و همچنین نمره بهداشت تغذیه، بهداشت فردی، بهداشت لباس در زنان با بارداری ناخواسته کمتر و رفتارهای پرخطر دوران بارداری، بیشتر از زنان با بارداری خواسته بود (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که میزان سلامت زنان با بارداری خواسته بیشتر از زنان با بارداری ناخواسته بود. با توجه به احتمال کمتر شدن میزان مراقبت و افزایش رفتارهای پرخطر در این زنان توصیه میشود که مشاوره، آموزش و مراقبتهای ویژهای در دوران بارداری برای این افراد در نظر گرفته شود.
دکتر وحید تأدیبی، زهرا بیات،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : دیابت نوع 2 به عنوان اختلال متابولیکی جدی، کیفیت زندگی افراد مبتلا را تحت تأثیر قرار میدهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر مداخله دارویی و تمرین هشت هفته تمرین هوازی بر کیفیت زندگی زنان دیابتی نوع 2 انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 52 زن مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز دیابت بیمارستان طالقانی کرمانشاه از اردیبهشت لغایت تیرماه 1389 انجام شد. بیماران به طور تصادفی به چهار گروه تمرین ایروبیک با مصرف دوز کامل دارو (12 نفر)، تمرین ایروبیک با مصرف نصف دوز دارو (12 نفر)، بدون تمرین با مصرف دوز کامل دارو (14 نفر) و بدون تمرین با مصرف نصف دوز دارو (14نفر) تقسیم شدند. تمرین ایروبیک شامل جلسات تمرینی 45 دقیقه در ابتدا و افزایش تدریجی تا 105 دقیقه بود که در هر هفته 3 جلسه و به مدت 8 هفته اجراء شد. دوز کامل دارو شامل مصرف روزانه 500 میلیگرم متفورمین و 5 میلیگرم گلیبنکلامید و نصف دوز دارو شامل مصرف روزانه 250 میلیگرم متفورمین و 5/2 میلیگرم گلیبنکلامید بود. در گروههای بیتمرین، آزمودنیها هیچگونه فعالیت ورزشی انجام ندادند. از پرسشنامه SF-36 (short-form health survey with only 36 questions) برای ارزیابی کیفیت زندگی استفاده شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-18 و آزمونهای ANOVA و تی وابسته تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در ابتدای مطالعه تفاوت معنیداری در کیفیت زندگی بین چهار گروه مشاهده نشد. پس از مداخله، کیفیت زندگی در گروه اول افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). در گروه دوم همه خردهمقیاسهای کیفیت زندگی افزایش داشتند؛ اما فقط افزایش در خردهمقیاس عملکرد اجتماعی از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). در گروه سوم در همه خردهمقیاسها کاهش دیده شد و در خردهمقیاسهای عملکرد بدنی، نشاط و سرزندگی و درد جسمانی از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). در گروه چهارم کیفیت زندگی کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تمرین ایروبیک با مصرف کامل دارو میتواند باعث بهبود کیفیت زندگی زنان مبتلا به دیابت نوع2 گردد.
دکتر اعظم بحیرائی، سیده زهرا بنی حسینی، دکتر رامین حشمت، دکتر افشین محسنی فر،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : مواجهه با دود سیگار در طی بارداری با افزایش خطر عوارض پیامدهای بارداری همراه است. کوتینین متابولیت اصلی نیکوتین با نیمه عمرطولانیتر بهعنوان بیومارکر اختصاصی در مواجهه با دود سیگار محسوب میگردد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین خودگزارش دهی زنان باردار از مواجهه با دود سیگار و کوتینین ادرار انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 108 زن باردار غیرسیگاری مراجعه کننده به بیمارستان روئینتن آرش تهران برای زایمان در سال 1389 انجام شد. پرسشنامهای شامل بررسی وضعیت مواجهه با دود سیگار در دوران بارداری با روش مصاحبه تکمیل شد. همچنین نمونه ادرار مادر برای بررسی میزان کوتینین جمعآوری گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-16 و آزمونهای آماری تی مستقل، کایاسکوئر و ANOVA یکطرفه به منظور بررسی مقایسه متغیرها و آزمون کاپا برای بررسی ارتباط گزارش مادران از مواجهه با دود سیگار با سطح کوتینین ادرار تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میانگین هندسی کوتینین ادرار زنان باردار در گروه مواجهه یافته (29.96+-27.4 ng/ml) نسبت به گروه مواجهه نیافته (2.29+-0.75 ng/ml) بیشتر بود (P<0.05). بین گزارش مادر از مواجهه با دود سیگار و کوتینین ادرار مادر (کاپا 96درصد) ارتباط آماری معنیداری مشاهده شد (P<0.05). نتیجهگیری : یافتههای این مطالعه نشان داد بین خودگزارشدهی زنان باردار از مواجهه با دود سیگار در دوران بارداری با میزان کوتینین ادرار ارتباط بالایی وجود دارد.
آسیه پیرزاده، غلامرضا شریفی راد،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : هرچند سندرم نقص ایمنی اکتسابی از نظر پزشکی مهم است؛ ولی به عنوان یک رفتار شخصی و یک پدیده اجتماعی و فرهنگی از اهمیت ویژهای برخوردار بوده و نوجوانان به عنوان جمعیت در معرض خطر شناخته شدهاند. تنها راه مؤثر علیه ایدز آموزش بهداشت است. این مطالعه به منظور تعیین اثر آموزش بر آگاهی و سازههای مدل اعتقاد بهداشتی در دانشآموزان دختر دبیرستانی شهر اصفهان در ارتباط با سندرم نقص ایمنی اکتسابی (ایدز) انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی روی 72 دختر دبیرستانی شهر اصفهان در سال 1390 انجام شد. دانشآموزان به دو گروه 36 نفری مداخله و شاهد تقسیم شدند. برای گروه مداخله جلسات آموزشی در دو جلسه با استفاده از روش سخنرانی و بحث گروهی انجام گرفت و برای گروه شاهد هیچ آموزشی صورت نگرفت. پرسشنامه 3 قسمتی شامل مشخصات دموگرافیک، آگاهی و سازههای مدل اعتقاد بهداشتی به وسیله خودگزارشدهی تکمیل گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-18 ، paired t-test و independent t-test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در ابتدای مطالعه میانگین آگاهی، شدت درک شده، منافع و موانع درک شده بین دو گروه اختلاف آماری معنیداری نداشت. در انتهای مطالعه میانگین آگاهی، شدت درک شده، منافع و موانع درک شده در گروه مداخله افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05)؛ اما میانگین حساسیت درک شده در گروه مداخله اختلاف آماری معنیداری نداشت. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که آموزش براساس مدل اعتقاد بهداشتی سبب بالارفتن شدت درک و منافع درک شده و نیز کاهش موانع درک شده در دانشآموزان دختر گردید؛ اما اثر آماری معنیداری بر حساسیت درک شده نداشت.
رضاعلی محسنی، هما پاکزاد،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : مرگ و میر کودکان به عنوان نمادی از توسعه بوده و در تعیین رشد جمعیت نقش مهمی دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر عوامل اقتصادی، اجتماعی و جمعیتشناختی بر مرگ و میر کودکان زیر پنج سال شهرستان گتوند در استان خوزستان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 372 زن در محدوده سنی 48-20 سال دارای حداقل یک کودک زیر 5 سال مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهری و روستایی شهرستان گتوند در استان خوزستان به صورت تصادفی در سال 1389 انجام شد. برای افراد پرسشنامه محققساخته شامل متغیرهای مرگ و میر کودکان، جمعیت شناختی، اقتصادی و اجتماعی تکمیل گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-17 ، آزمونهای ANOVA ، Chi-Square و Pearson’s correlation coefficient تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : با افزایش تعداد مراقبتهای بهداشتی مادر در دوران بارداری و افزایش مرتبه شغلی پدر و مادر، میزان مرگ ومیر کودکان به صورت معنیداری کاهش یافت (P<0.05). سن کمتر از 18 و بیشتر از 35 سال مادر در هنگام بارداری با افزایش مرگ و میر کودکان ارتباط آماری معنیداری داشت (P<0.05). ترجیح جنسی به داشتن فرزند پسر نیز یکی دیگر از عوامل موثر بر مرگ ومیر کودکان زیر پنج سال تعیین شد (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که وضعیت شغلی بهتر والدین و افزایش دفعات دریافت مراقبتهای مادر در زمان بارداری سبب کاهش مرگ و میر کودکان زیر پنج سال شده و سن کمتر از 18 سال و بیشتر از 35 سال مادر در هنگام بارداری و ترجیح جنسی فرزند پسر سبب افزایش مرگ و میر کودکان زیر پنج سال میگردد.
شیما سادات آقاحسینی، آزاد رحمانی، فرحناز عبدالهزاده، ایرج اسودی کرمانی،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : اطلاع از تشخیص سرطان توسط بیمار یکی از چالشهای اصلی در مراقبت از این بیماران است و این نگرانی وجود دارد که آگاهی از تشخیص بیماری سبب کاهش کیفیت زندگی آنان گردد. این مطالعه به منظور تعیین نقش اطلاع بیمار از تشخیص سرطان بر کیفیت زندگی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 300 بیمار با تشخیص قطعی سرطان، در مرکز آموزشی درمانی شهیدقاضی طباطبایی تبریز در سال 1388 انجام شد. بیماران با روش نمونهگیری در دسترس در دو گروه 150 نفری مطلع و غیرمطلع از تشخیص قطعی سرطان قرار گرفتند. کیفیت زندگی بیماران شامل ابعاد جسمی، ایفای نقش، علایم بیماری، عاطفی و اجتماعی با استفاده از پرسشنامه EORTC QLQ-C30 ارزیابی گردید. روایی پرسشنامه به روش صوری و محتوایی و پایایی آن با روش بازآزمایی تعیین گردید. دادهها بااستفاده از نرمافزار آماری SPSS-17 و student’s t-test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میانگین نمره کیفیت زندگی بیماران مطلع و غیرمطلع از تشخیص سرطان به ترتیب 18.85±64.18 و 19.02±65.16 تعیین شد و تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه یافت نشد. فقط بعد اجتماعی کیفیت زندگی بیماران غیرمطلع از تشخیص سرطان (2.88±8.78) بهتر از کیفیت زندگی بیماران مطلع (3.01±7.96) بود (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که کیفیت زندگی بیماران مطلع از تشخیص بیماری سرطان تفاوتی در مقایسه با بیماران غیرمطلع ندارد.
علیرضا محجل اقدم، هادی حسنخانی، رضا قره محمدلو، منیژه اسماعیلی،
دوره 15، شماره 2 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : ارتقاء رفتارهای خودمراقبتی و خودکارآمدی به عنوان امری حیاتی در مدیریت موفق آسم نشان داده شده است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط خودکارآمدی بیماران با کنترل علایم بیماری آسم انجام شد. روش بررسی : این مطالعه همبستگی روی 257 بیمار (133 مرد و 124 زن) 35-18 ساله مبتلا به آسم مراجعه کننده به کلینیک شیخالرئیس دانشگاه علوم پزشکی تبریز در سال 1390 انجام شد. بیماران به روش نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامهای شامل مشخصات فردی– اجتماعی، پرسشنامه خودکارآمدی بیماران مبتلا به آسم، پرسشنامه کنترل آسم و پارامترهای اسپیرومتری بیماران بود. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-17 و ضریب همبستگی پیرسون تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در بین ابعاد خودکارآمدی بیشترین میانگین مربوط به مصرف منظم داروها و کمترین میانگین مربوط به بعد رابطه با پزشک بود. در بین ابعاد کنترل آسم بیشترین میانگین به میزان محدودیت در فعالیت به خاطر بیماری در طول هفته گذشته و کمترین به تعداد پاف اسپری مصرفی در طی روز در طول هفته گذشته اختصاص داشت. مابین خودکارآمدی با کنترل آسم (r= -0.378, P<0.001) ارتباط آماری معنیداری یافت شد. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که در بیماران مبتلا آسم، داشتن اعتماد به تواناییهای خود در کنترل علایم بیماری موثر است.