[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2019
Citations71873389
h-index3219
i10-index22084
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::

دکتر هادی پارسیان، دکتر محمد نوری، دکتر محمدحسین صومی، دکتر علی رحیمی پور، دکتر دردی قوجق، دکتر رسول استخری، دکتر مهرداد کاشی فرد، دکتر کریم آقچه لی، دکتر گلنار مجیدی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده

زمینه و هدف : در سال‌های اخیر یافتن روش‌های غیرتهاجمی به منظور جایگزینی برای روش تهاجمی بیوپسی کبد مورد توجه قرار گرفته است. سطوح افزایش یافته گلیکوپروتئین لامینین در برخی بیماری‌های کبدی همراه با فیبروز گزارش شده است. لذا این مطالعه به منظور یافتن cut off point لامینین برای پیش‌بینی وجود فیبروز، مشخص کردن ارزش تشخیصی و بررسی اثرات درمان روی سطح سرمی آن در بیماران هپاتیت مزمن انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه مورد شاهدی سطح سرمی لامینین در 62 بیمار هپاتیت مزمن مراجعه کننده به مرکز تحقیقات گوارش و کبد دانشگاه علوم پزشکی تبریز طی سال‌های 87-1386 قبل از درمان و در فواصل زمانی دو ، چهار و شش ماه پس از شروع درمان و 20 فرد سالم توسط ELISA سنجیده شد و با نتایج حاصل از بیوپسی بیماران مقایسه گردید.

یافته‌ها : میانگین غلظت سرمی لامینین در بیماران (20.9±91.9 نانوگرم بر میلی‌لیتر) نسبت به گروه کنترل (10.2±46.2 نانوگرم بر میلی‌لیتر) بالاتر بود (P<0.05). سطح سرمی لامینین در تمام مراحل فیبروز کبدی به طور معنی‌داری نسبت به گروه کنترل بالاتر بود (P<0.05). انتخاب سطح سرمی 52ng/ml برای لامینین، در تمایز وجود داشتن یا نداشتن فیبروز در بیماران نسبت به گروه کنترل، حساسیت (96.8%) و ویژگی (80%) خوبی را نشان داد. شش‌ماه پس از شروع درمان کاهشی در سطح سرمی لامینین مشاهده گردید؛ اما همچنان سطح سرمی لامینین نسبت به گروه کنترل بالاتر بود (P<0.05).

نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان‌دهنده وجود همبستگی مثبت بین سطح سرمی لامینین و شدت فیبروز بود. لذا از سنجش سطح سرمی لامینین به عنوان شاخصی غیرتهاجمی برای بررسی وجود فیبروز می‌توان استفاده نمود.


علیرضا شریعتی، دکتر محمد موجرلو، مسلم حسام، عین ا.. ملایی، علی عباسی، حمید آسایش، آسیه خلیلی،
دوره 12، شماره 1 - ( 1-1389 )
چکیده

زمینه و هدف : همودیالیز رایج‌ترین روش درمان جایگزینی نارسایی مزمن کلیه به‌شمار می‌رود. دیالیز ناکافی سبب افزایش مرگ ومیر بیماران می‌شود. لذا تعیین کفایت دیالیز در این بیماران از اهمیت زیادی برخوردار است. این مطالعه به منظور تعیین کفایت همودیالیز و رابطه آن با متغیرهای دموگرافیک بیماران با نارسایی مزمن و غیرقابل برگشت کلیه با معیار kt/v (Clearance Time Volume)  و URR (urea reduction ratio) در مرکز آموزشی درمانی 5آذر گرگان انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه توصیفی - تحلیلی از 113 بیمار تحت همودیالیز دائم مرکز آموزشی درمانی 5آذر گرگان که سابقه حداقل سه ماه و بیش از یک بار دیالیز در هفته داشتند؛ به روش سرشماری، نمونه خون قبل و بعد از انجام دیالیز طی سال 1387 تهیه گردید. سطح سرمی BUN قبل ازشروع همودیالیز و نیز در فاصله 5 دقیقه پس از خاموش کردن پمپ از مسیر شریانی اندازه‌گیری شد. سپس kt/v بیماران با استفاده از فرمول Daugirdas II اندازه‌گیری شد و رابطه آن با وزن، جنس، سطح تحصیلات، مدت زمان هرجلسه دیالیز، سرعت جریان خون، TMP -Terans Membran Presure- و Kuf -Clearance Ultrafiltration- فیلتر، بیماری زمینه‌ای، تعداد دفعات دیالیز و روش دست‌یابی به عروق محاسبه گردید. داده‌ها توسط نرم‌افزار SPSS-13 و آزمون‌های آماری تی، کای دو، فیشر و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها : متوسط سابقه همودیالیز 37 ماه و میانگین سن بیماران 42±51.6 سال بود. 77.9 درصد از افراد مورد مطالعه با توجه به معیار kt/v و URR ، دیالیز موثر داشتند. با وجود این که دوز تحویلی دیالیز از میزان استاندارد کمتر بود؛ اما تفاوت معنی‌دار آماری با میزان استاندارد مشاهده نشد. بین میزان کفایت دیالیز با مدت زمان هر جلسه دیالیز ، تعداد دفعات دیالیز در هفته ، سرعت جریان خون و روش دستیابی به عروق ارتباط آماری معنی‌داری وجود داشت (P<0.05)؛ اما بین میزان کفایت دیالیز با وزن ، جنس ، تحصیلات ، TMP ، بیماری زمینه‌ای و ku/f صافی ارتباط آماری معنی‌داری وجود نداشت.

نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که کفایت دیالیز در گرگان در مقایسه با مطالعات انجام شده در دیگر نقاط کشور از وضعیت بهتری برخوردار می‌باشد.


مرضیه اکبرزاده، فرشته مرادی، دکتر محمدحسین دباغ منش، دکتر پیمان جعفری، دکتر محمدابراهیم پارسانژاد،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1389 )
چکیده

زمینه و هدف : سندرم تخمدان پلی‌کیستیک (PCOS) یکی از شایع‌ترین اختلالات غدد اندوکرین در زنان است که 6-10% زنان در سنین باروری را درگیر می‌کند. در این بیماری وضعیت غیرطبیعی لیپوپروتئین‌ها شایع است. تجمع خانوادگی بالای سندرم تخمدان پلی‌کیستیک دلالت بر نقش وراثت در این بیماری دارد. این مطالعه به منظور تعیین سطح سرمی لیپوپروتئین‌ها در وابستگان درجه یک زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی‌کیستیک انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 107 نفر از وابستگان درجه یک افراد مبتلا به سندرم تخمدان پلی‌کیستیک (گروه مورد) و 107فرد سالم (گروه شاهد) از خانواده درجه یک زنان فاقد سابقه ابتلاء به PCOS از مراجعین به درمانگاه‌های زنان شیراز طی سال 1387 انجام شد. وابستگان درجه یک گروه مورد (پدر، مادر، خواهر و برادر) با شرط داشتن سن بالای 30 سال و سایر شرایط ورود به مطالعه، مصاحبه شدند و قسمت اول پرسشنامه که شامل اطلاعات دمو گرافیک بود؛ تکمیل شد. میزان 5سی‌سی نمونه خون از افراد مورد مطالعه برای تعیین سطح سرمی لیپوپروتئین‌های خون شامل کلسترول تام ، تری‌گلیسرید، LDL-c و LDL-c گرفته شد. یافته‌ها : میانگین‌های کلسترول تام ، LDL-c و تری‌گلیسرید در گروه مورد به ترتیب 31.64+-191 و 4.06+-167 و 31.64+-191 میلی‌گرم‌دردسی‌لیتر تعیین شد. میانگین‌های کلسترول تام و LDL-c و تری‌گلیسرید در گروه شاهد به ترتیب 18.25+-158.25 و 21.33+-123 و 17.11+-120.42 میلی‌گرم‌دردسی‌لیتر تعیین شد. این تفاوت‌ها از نظر آماری معنی‌دار بود (P<0.05). میانگین HDL-c 6.95+-40.06 میلی‌گرم‌دردسی‌لیتر در گروه مورد کمتر از گروه شاهد 6.7+-45.9 میلی‌گرم‌دردسی‌لیتر بود (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که سطح سرمی لیپوپروتئین‌ها در وابستگان درجه یک زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی‌کیستیک به‌طور معنی‌داری بالاتر از گروه شاهد می‌باشد.
دکتر رامین تاجبخش، دکتر محمد دهقان، دکتر رامین آذرهوش، دکتر سمیه سدنی، مریم کبوتری، مصطفی قربانی، سهیلا صمدزاده،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف : تظاهرات پوستی و مخاطی در بیماران همودیالیزی از شیوع بالایی برخوردار هستند. این مطالعه به منظور تعیین تظاهرات پوستی و مخاطی بیماران مبتلا به نارسایی انتهایی کلیه تحت همودیالیز مزمن در مرکز دیالیز مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه توصیفی تحلیلی 100 بیمار (51 مرد و 49 زن) از مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان به صورت تصادفی از بین 120بیمار تحت همودیالیز در سال 1388 انتخاب شدند. بیماران مورد مطالعه توسط متخصص پوست از نظر ضایعات پوستی، مخاطی، ناخن و مو معاینه شدند و یافته‌ها برای هر بیمار در پرسشنامه ثبت گردید. داده‌ها توسط نرم‌افزار آماری SPSS-13 و آزمون‌های کولموگروف- اسمیرنوف, تی, یومن‌ویتنی, کای‌اسکوئر و تست دقیق فیشر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.

یافته‌ها : میانگین سنی بیماران 12.3±49 سال بود. شایع‌ترین علت نارسایی کلیه، دیابت بود. شایع‌ترین یافته خشکی پوست (78.3%) بود و پس از آن به ترتیب خارش (39.1%)، لنتیگو (34.8%)، تغییررنگ‌ پوستی (32.6%) ، لکونیشیا (32%) و نازک شدن بستر ناخن (24%) تعیین گردید. لنتیگو در زنان (42.85%) بیشتر از مردان (21.5%) بود (P<0.042). ارتباط سن با خشکی پوستی (P<0.01)، پوسته‌ریزی (P<0.042)، لنتیگو (P<0.01)، فولیکولیت (P<0.01)، هیپوپیگمانتاسیون گوتیت ایدیوپاتیک (P<0.01)، لکونیشیا (P<0.01) و ناخن نیم‌نیم (P<0.01) معنی‌دار بود. بین زمان دیالیز و تغییر رنگ پوست (P<0.032) و لکونیشیا (P<0.041) ارتباط معنی‌داری مشاهده شد. رابطه بین کلابینگ و ضریب کلسیم فسفر از نظر آماری معنی‌دار بود (P<0.027). سطح فریتین سرم با خارش پوستی (P<0.048) و قارچ پوستی (تینه‌آ ورسیکالر) (P<0.047) رابطه آماری معنی‌داری داشت.

نتیجه‌گیری : نتایج مطالعه حاضر نشان داد که تظاهرات پوستی و مخاطی در بیماران تحت همودیالیز شایع است و لنتیگو در مقایسه با سایر مطالعات از شیوع بیشتری برخوردار است.


تقی امیریانی، سیما بشارت، شهریار سمنانی، حمیدرضا جوشقانی، غلامرضا روشندل، عباسعلی کشتکار، محمدرضا کیایی، هانیه سادات میرکریمی، سیده زینب هاشمی نسب، آزاده زنده باد،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده

زمینه و هدف : سلیاک یک بیماری ژنتیکی است که با التهاب مزمن روده کوچک مشخص می‌شود. بعضی از مطالعات ارتباط بین بیماری سلیاک با بیماری التهابی روده را مطرح کرده‌اند. آنتی‌بادی ترانس گلوتامیناز بافتی یکی از بهترین مارکرهای سرمی در بیماری سلیاک است. این مطالعه با هدف تعیین همراهی بیماری سلیاک با بیماری التهابی روده با استفاده از تیتر آنتی‌بادی ترانس گلوتامیناز بافتی انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه توصیفی 127 فرد مبتلا به بیماری التهابی روده که توسط پزشکان فوق تخصص گوارش به مرکز تحقیقات گوارش و کبد گلستان ارجاع شده بودند؛ از نظر بیماری سلیاک طی سال‌های 87-1384 ارزیابی شدند. برای همه بیماران پرسشنامه تکمیل و تیتر آنتی‌بادی ترانس گلوتامیناز بافتی به روش الیزا اندازه‌گیری گردید.

یافته‌ها : از 127 نفر، تعداد 102 نفر برای نمونه‌گیری مراجعه کردند. میانگین سنی بیماران 36.2±15.2 سال بود و 48% آنان مرد بودند. کولیت اولسراتیو در 76 نفر (74.5%) ، بیماری کرون در 7 نفر (6.9%) و کولیت نامشخص در 19 نفر (18.6%) مشاهده شد. تیتر آنتی‌بادی ترانس گلوتامیناز بافتی (19.8 واحد/لیتر) تنها در یک مرد 46ساله با تشخیص کولیت اولسراتیو مثبت گزارش شد.

نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که ترانس گلوتامیناز بافتی در بیماران مبتلا به بیماری التهابی روده تفاوت معنی‌داری با افراد سالم نداشت و در این بیماران به عنوان یکی از تست‌های معمول، قابل توصیه نیست.


دکتر سعید یزدانی، دکتر امیرحسین شکروی، دکتر مژگان قرائی،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده

بیماری سلیاک یکی از علل مهم سوء جذب می‌باشد. علت این بیماری ناشناخته است و تظاهرات مختلفی دارد که عمده آنها ثانویه به سوءجذب موادغذایی است. بیماری سلیاک با بسیاری از علائم خارج روده‌ای همراهی دارد. تغییرات آنزیم‌های کبدی یکی از علائم خارج روده‌ای این بیماری بوده که در ایران یافته معمولی برای بیماری سلیاک نمی‌باشد و در این گزارش یک مورد از آن معرفی می‌شود. بیمار مردی 27 ساله بود که بدون هیچگونه شکایت بالینی فقط به خاطر اختلال در آنزیم‌های کبدی که در بررسی‌های روتین به انجام رسیده بود؛ به کلینیک گوارش مراجعه نمود. بیمار از یک سال پیش متعاقب بررسی آنزیم‌های کبدی به صورت اتفاقی متوجه بالابودن آنزیم‌های کبدی شد و در این مدت چندین نوبت آزمایش کبدی برای وی انجام گردید. در بررسی‌های تکمیلی برای بیمار سایر علل اختلال آنزیم‌های کبدی از جمله هپاتیت‌های ویرال، اختلالات اتوایمیون کبد و علل متابویک بررسی شد که همه آنها طبیعی گزارش گردید. سونوگرافی کبد و مجاری صفراوی به انضمام سونوگرافی شکم و لگن و بیوپسی کبد هم گزارش طبیعی داشت. در نهایت با بررسی سرولوژی بیماری سلیاک و انجام بیوپسی دئودنوم ، تشخیص سلیاک برای بیمار مسجل گردید. با شروع رژیم درمانی فاقد گلوتن، تست‌های کبدی بیمار طبیعی گردید.


دکتر محمدجواد احسانی اردکانی، دکتر سعید یزدانی، دکتر بابک نوری نیر، دکتر لیلا عمادیان، دکتر امیرحسین شکروی، دکتر مژگان قرائی،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده

زمینه و هدف : شیوه درمان بیماران مبتلا به سرطان‌های دستگاه گوارش ارتباط تنگاتنگی با مرحله‌بندی تومور دارد. استفاده از یک روش مطمئن برای تعیین مرحله بیماری برای اتخاذ تصمیم مناسب در درمان بیمار ضروری است. این مطالعه به منظور ارزیابی میزان دقت روش اندوسونوگرافی در مقایسه با نتایج به‌دست آمده از مرحله‌بندی به روش جراحی در سرطان‌های دستگاه گوارش فوقانی (مری و معده) انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 23 بیمار (15 مرد و 8 زن) مبتلا به سرطان‌های مری و معده مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی طالقانی تهران از اسفند 1381 لغایت دی ماه 1383 انجام شد. در ابتدا مرحله‌بندی سرطان با استفاده از اندوسونوگرافی صورت گرفت و پس از انجام عمل جراحی، مجدداً مرحله‌بندی سرطان انجام شد. سپس نتایج حاصل از دو روش مرحله‌بندی سرطان مقایسه شد. بررسی هیستوپاتولوژیک تومور بعد از خارج شدن به طریقه جراحی، به عنوان استاندارد طلائی تشخیص قطعی در نظر گرفته شد. یافته‌ها : میانگین سنی بیماران 2/57سال و محدوده سنی 72-43 سال بود. ابتلاء به سرطان مری در 7 بیمار (30%) و سرطان معده و ناحیه اتصال مری به معده در 16 بیمار (70%) مشاهده شد. دقت تشخیصی اندوسونوگرافی در تعیین مرحله‌بندی تومور 82% برآورد گردید. دقت تشخیص 79.4% ، ارزش اخباری مثبت 69.6% و ارزش اخباری منفی 84.9% برای تعیین عمق نفوذ تومور به روش اندوسونوگرافی تعیین گردید. نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان داد که روش اندوسونوگرافی برای بررسی عمق تومور، غدد لنفاوی اطراف ضایعه و ارزیابی مرحله تومورهای دستگاه گوارش روشی ارزشمند، بادقتی نسبتاً بالا می‌باشد.
مرضیه اکبرزاده، فرشته مرادی، دکتر محمدحسین دباغ منش، دکتر پیمان جعفری،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده

زمینه و هدف : تجمع خانوادگی عدم تخمک‌گذاری و تخمدان‌های پلی‌کستیک، مؤید وجود نوعی زمینه ژنتیکی برای سندرم تخمدان پلی‌کیستیک (PCOS) است. با توجه به افزایش اختلال در متابولیسم لیپوپروتئین‌ها (کلسترول و تری‌گلیسرید)، اختلال تحمل گلوکز و افزایش شیوع پرفشاری خون در این بیماران؛ این مطالعه به منظور تعیین عوامل خطر قلب و عروق در وابستگان درجه یک زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی‌کیستیک انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 107 نفر از وابستگان درجه یک افراد مبتلا به سندرم تخمدان پلی‌کیستیک (گروه مورد) و 107فرد سالم (گروه شاهد) از خانواده درجه یک زنان فاقد سابقه ابتلاء به PCOS از مراجعین به درمانگاه‌های زنان شیراز طی سال‌های 87-1386 انجام شد. شاخص توده بدنی، چاقی مرکزی و فشارخون افراد مورد مطالعه تعیین شد. سطح سرمی لیپوپروتئین‌ها شامل کلسترول تام، تری‌گلیسرید، LDL و HDL و نیز قندخون ناشتا اندازه‌گیری شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-16.5 و آزمون‌های t مستقل، کای‌اسکوئر و کاپا تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : 3/35 درصد پدران گروه مورد دارای اضافه وزن، 26.5% چاقی کلاس I ، 76/11 درصد چاقی کلاسII و 8/5درصد چاقی کلاس III داشتند که در مقایسه با گروه شاهد از نظر آماری معنی‌دار بود (P<0.05). در 25.6% از مادران گروه مورد و 17.9% از مادران گروه شاهد نسبت دور کمر به دور باسن (waist –hip ratio:WHR) بالاتر از 0.85 بود و این تفاوت در مقایسه با گروه شاهد از نظر آماری معنی‌دار نبود. WHR در خواهران گروه مورد و شاهد به ترتیب 23.5% و 17.6% بود (P<0.05). میزان ابتلاء به فشارخون در گروه مورد 12.2% و در گروه شاهد 3.7% بود. 14.94% از گروه مورد و 6.5% از گروه شاهد تری‌گلیسرید بالاتر از حد طبیعی داشتند که این تفاوت از نظر آماری معنی‌دار نبود. ارتباط معنی‌داری بین چاقی و دیابت تیپ II در دو گروه مورد و شاهد یافت شد (P<0.05). اختلال عدم تحمل به گلوکز در گروه مورد و شاهد به ترتیب 19.62% و 7.47% بود (P<0.05). چاقی در 18.7% و 6.54% از گروه‌های مورد و شاهد مبتلا به عدم تحمل گلوکز وجود داشت (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که چاقی، چاقی مرکزی، افزایش سرمی لیپوپروتئین‌ها و پرفشاری خون در وابستگان درجه یک زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی‌کیستیک به‌طور معنی‌داری بیشتر از گروه شاهد می‌باشد.
دکتر پرویز امری مله، دکتر یاسر تقوی، سیده صدیقه سلیمانیان،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده

آسپیراسیون محتویات معده در طی عمل نادر است؛ ولی به طور واضح باعث افزایش مورتالیتی و موربیدیتی می‌شود. زن باردار 21 ساله به‌دلیل پره‌اکلامپسی تحت سزارین اورژانسی با بی‌حسی داخل نخاعی قرار گرفت. 18 ساعت پس از عمل دچار تشنج استاتوس شد. یک روز پس از کنترل تشنج پنومونیت آسپیراسیون تشخیص داده شد که با تهویه مکانیکی و PEEP (Positive End Expriration Pressure) درمان شد. در بیمارانی که سابقه کاهش سطح هوشیاری داشته‌اند؛ باید عوارض آسپیراسیون محتویات معده را در نظر داشت و عوارض آن به خصوص پنومونیت و پنومونی آسپیراسیون را با رادیوگرافی قفسه‌سینه پیگیری نمود. همچنین در صورتی که هرکدام از این عوارض رخ داده باشد PEEP یا CPAP (Continuous Positive Airway Pressure) به همراه سایر روش‌های تهویه مکانیکی توصیه می‌شود.
عبدالحمید حاجی حسنی، فرید بحرپیما، امیرهوشنگ بختیاری، محمد تقی‌خانی،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده

زمینه و هدف : ادیپونکتین هورمون مترشحه از سلول‌های ادیپوسیت است که سطح پایین آن نشان‌دهنده مقاومت انسولینی و گسترش بیماری دیابت می‌باشد. تمرین درمانی به‌صورت منظم و در میان مدت، موجب کاهش مقاومت انسولینی، افزایش جذب گلوکز در عضلات، افزایش سطح ادیپونکتین و کاهش هموگلوبین گلیکوزیله در افراد مبتلا به دیابت می‌گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر دویدن روی سطوح شیبدار مثبت (تمرینات کانسنتریک) و منفی (تمرینات اکسنتریک) بر میزان ادیپونکتین پلاسما و گلوکز سرم بیماران مبتلا به دیابت نوع2 انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 28 بیمار (13 مرد و 15 زن) در محدوده سنی 60-40 سال مبتلا به دیابت نوع 2 ارجاع شده توسط مرکز دیابت سمنان به مرکز تحقیقات توانبخشی عصبی - عضلانی دانشگاه علوم پزشکی سمنان در سال 1389 انجام شد. بیماران به‌طور تصادفی در دو گروه تمرینات اکسنتریک و کانسنتریک با استفاده از تردمیل قرار گرفتند. قبل و بعد از دوره‌های کنترل و مداخله گلوکز، هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) و ادیپونکتین سرم گروه‌ها اندازه‌گیری شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-18 و آزمون‌های Kolmogorov-Smirnov ، Repeated-Measures ANOVA ، Tukey و independent t-test تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : تمرینات اکسنتریک و کانسنتریک سبب کاهش آماری معنی‌داری در میزان گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله سرم و نیز افزایش میزان ادیپونکتین سرم بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 گردید (P<0.05). با این وجود تمرینات اکسنتریک نسبت به تمرینات کانسنتریک سبب کاهش بیشتر گلوکز و هموگلوبین گلیکوزیله سرم و افزایش بیشتر ادیپونکتین سرم بیماران نسبت به گروه تمرینات کانسنتریک گردید (P<0.05). نتیجه‌گیری : تمرینات اکسنتریک در کاهش و کنترل گلوکز سرم و بهبود ادیپونکتین سرم بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 مؤثرتر از تمرینات کانسنتریک می‌باشد.
مجید مقدس زاده، ابراهیم فتاحی، محمدرضا بنیادی، مهدی شیرزاده،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده

زمینه و هدف : سندرم روده تحریک‌پذیر یکی از شایع‌ترین اختلالات عملکردی دستگاه گوارش است که با علایم درد یا احساس ناراحتی در شکم به همراه اختلال در دفع (تواتر دفع یا قوام مدفوع) تظاهر پیدا می‌کند. اگرچه علت دقیق و اصلی این بیماری هنوز مشخص نشده؛ ولی عواملی از قبیل عوامل روحی- روانی و آلرژی به برخی مواد غذایی مطرح هستند. این مطالعه به منظور تعیین اثر حذف آلرژن غذایی بر علایم بیماری و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی – تحلیلی روی 100 بیمار (66 زن و 34 مرد) مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر ارجاع شده به کلینیک گوارش مرکز آموزشی درمانی امام رضا (ع) تبریز در سال 1390 انجام شد. آلرژی غذایی و نوع آن بررسی و اثر قطع آلرژن به‌مدت یک‌ماه روی کیفیت زندگی بیماران، شدت درد و علایم بیماری بررسی شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-16 ، student’s t-test، Chi-Square و Fisher’s exat test تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : بیماران در محدوده سنی 43-15 سالگی قرار داشتند. آنتی‌بادی اختصاصی علیه ماده غذایی آلرژن در 31 نفر (31 درصد) مثبت بود و بیشترین آلرژی غذایی به بادام زمینی در 5 بیمار (16.1%) مشاهده شد. میانگین طول مدت بیماری در بیماران با آلرژی غذایی 2.6±4.5 سال و در گروه بدون آلرژی 2.9±3.5 سال بود که تفاوت آن از لحاظ آماری معنی‌دار نبود. تغییرات مربوط به کیفیت زندگی بیماران با آلرژی بعد از یک‌ماه پرهیز از غذای آلرژن از نظر آماری معنی‌دار بود (P<0.05)؛ ولی تغییرات مربوط به علایم بیماری از قبیل شدت دفع بلغم و گاز معنی‌دار نبود. نتیجه‌گیری : با توجه به فراوانی نسبتاً بالای آلرژی غذایی در سندرم روده تحریک‌پذیر و وجود تفاوت معنی‌دار از نظر تغییرات کیفیت زندگی و شدت درد شکمی بعد از یک‌ماه پرهیز از عامل آلرژن به‌نظر می‌رسد که انجام تست آلرژی غذایی در همه مبتلایان مفید باشد.
افشین هوشیار، نسرین فولادی، فیروز امانی، حسین علی محمدی اصل، فاطمه قربانی،
دوره 14، شماره 4 - ( 10-1391 )
چکیده

زمینه و هدف : سندرم روده تحریک‌پذیر شایع‌ترین اختلال گوارشی و بیشترین علت مراجعه بیماران به متخصصین گوارش است. این مطالعه به منظور تعیین شیوع سرولوژیک سلیاک در بیماران با علائم سندرم روده تحریک‌پذیر در اردبیل انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 105 بیمار (47 مرد و 58 زن) مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر مراجعه کننده به درمانگاه گوارش مرکز آموزشی درمانی امام خمینی اردبیل از مهرماه 1388 لغایت مهر ماه 1389 انجام شد. برای تشخیص بیماری از آزمون سرولوژی anti tTG IgA استفاده شد و در صورت مثبت شدن، آندوسکوپی و بیوپسی انجام شد. بیماران در سه گروه از سندرم روده تحریک‌پذیر با غلبه اسهال (نوع D)، با غلبه یبوست (نوع C) و مخلوط (نوع M) قرار گرفتند. بیماران در سه گروه از سندرم روده تحریک‌پذیر با غلبه اسهال (نوع D)، با غلبه یبوست (نوع C) و مخلوط (نوع M) قرار گرفتند. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-16 و آزمون‌های آماری Chi-Square ، t-test و Fisher’s exact test تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : دامنه سنی بیماران دارای سندرم روده تحریک‌پذیر 16-63 سال با میانگین سنی 10.14±31.4 سال بود. بیماری سلیاک در 14بیمار (13.5%) تشخیص داده شد. دامنه سنی بیماران مبتلا به سلیاک 22-55 سال با میانگین سنی 9.47±34.93 سال بود. 85.7% از بیماران مبتلا به سلیاک مونث بودند (P<0.05). از 14بیمار گروه سلیاک 28.57% نسبت فامیلی داشتند و این میزان در مقایسه با گروه مبتلا به IBS (3.3%) از نظر آماری معنی‌دار بود (P<0.05). از بیماران مبتلا به سلیاک، 10 نفر به سندرم روده تحریک‌پذیر نوع D و 4نفر به نوع M مبتلا بودند. نتیجه‌گیری : با توجه به نتایج این مطالعه، شیوع سلیاک در مبتلایان به سندرم روده تحریک‌پذیر در اردبیل 13.5% برآورد شد که بالاتر از دیگر مطالعات انجام شده در سایر نقاط کشور است.
دکتر حمیدرضا خضرایی، دکتر بهمن خلیلی، دکتر فروزان گنجی، دکتر حسن مقیم،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده

زمینه و هدف : شناسایی آلرژن‌های شایع در هر منطقه برای پیشگیری و درمان بیماری‌های آلرژیک ضروری است. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی عوامل قارچی در افراد مبتلا به رینیت آلرژیک در شهرکرد انجام شد. روش بررسی : این مطالعه موردی - شاهدی روی 62 بیمار مبتلا به رینیت آلرژیک و 62 بیمار با علل غیررینولوژی در دامنه سنی 5-60 سال مراجعه کننده به کلینیک آموزشی گوش، حلق و بینی بیمارستان آیت‌اله کاشانی شهرکرد در سال 1388 انجام شد. از بیماران نمونه‌های خون و ترشحات بینی گرفته شد. سپس میزان IgE نمونه‌های خون با روش ELISA اندازه‌گیری شد. اسمیر مستقیم و کشت از ترشح بینی در محیط کشت سابوره برای وجود و یا عدم وجود قارچ انجام شد. سپس خصوصیات ظاهری کلنی و نیز خصوصیات بیوشیمیایی نوع قارچ مشخص گردید. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-16 و آزمون‌های کای‌اسکوئر و تی مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : از مجموع 62 بیمار گروه مورد 30 نفر مرد (48.3%) و 32 زن (51.7%) و از مجموع 62 بیمار گروه شاهد 27 مرد (43.6%) و 35 نفر زن (56.4%) بودند. از گروه مورد در 15 نفر (24%) و از گروه شاهد در 5 نفر (8%) پس از کشت ترشحات بینی، قارچ جدا گردید (P<0.05). بیشترین قارچ جدا شده از گروه مبتلا به رینیت آلرژیک 5 مورد (8%) آسپرژیلوس و پس از آن 4 مورد (6.5%) پنی‌سیلیوم بود. در اسمیر مستقیم بررسی قارچ، در 14 نفر (23%) از گروه مورد (6 مرد و 8 زن) و 5 نفر (8%) از گروه شاهد (2 مرد و 3زن) عناصر قارچی دیده شد (P<0.05). بین جنس و درصد رشد قارچ نمونه‌های کشت داده شده در دو گروه مورد و شاهد اختلاف آماری معنی‌داری یافت نشد. میزان IgE در 19نفر (31%) از افراد مبتلا به رینیت آلرژیک بالاتر از 100 IU/mLit بود و این میزان در 3 نفر (4.8%) از گروه شاهد مشاهده شد (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که قارچ‌ها می‌توانند از عوامل ایجاد کننده رینیت آلرژیک باشند.
محمد سبحانی شهمیرزادی، بهرام میرزاییان، مهلا منصوری،
دوره 15، شماره 2 - ( 4-1392 )
چکیده

زمینه و هدف : ارتباط بین استرس و بیماری‌های گوارشی به خصوص سندرم روده تحریک‌پذیر از سال‌ها پیش مورد توجه است. این مطالعه به منظور مقایسه سبک‌های دلبستگی و راهبردهای مقابله‌ای دختران دانش‌آموز مبتلا و غیرمبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر انجام شد. روش بررسی : این مطالعه موردی – شاهدی روی 50 دانش‌آموز دختر مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر و 50 دختر دانش‌آموز سالم دبیرستان‌های دولتی شهرستان گرگان در سال 1390 به روش نمونه‌گیری تصادفی انجام شد. گروه‌های مورد مطالعه از نظر سن، مقطع و رشته تحصیلی با هم یکسان بودند. از پرسشنامه‌های معیار Rome III برای تشخیص سندرم روده تحریک‌پذیر به همراه معاینه و تایید پزشک استفاده شد. برای تمام شرکت‌کنندگان در مطالعه پرسشنامه مقیاس دلبستگی بزرگسالان Rass و پرسشنامه راهبردهای مقابله‌ای Lazarus تکمیل شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-17 و آزمون آماری t تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : در گروه مورد میزان دلبستگی اضطرابی و اجتنابی بیشتر از گروه شاهد بود (P<0.05). بیشترین سبک دلبستگی در گروه شاهد از نوع ایمن تعیین شد. میانگین و انحراف معیار راهبردهای مقابله‌ای دختران گروه مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر در مقایسه با گروه شاهد شامل فاصله گرفتن، خود کنترلی، طلب حمایت اجتماعی، گریز – اجتناب، حل مسأله، ارزیابی مجدد و پذیرش مسؤولیت تفاوت آماری معنی‌داری نشان داد (P<0.05). راهبرد مقابله‌ای مستقیم در گروه مورد در مقایسه با گروه شاهد تفاوت آماری معنی‌داری نداشت. نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک‌پذیر در مقایسه با افراد سالم بیشتر از سبک‌های دلبستگی اضطرابی و اجتنابی (شیوه‌های مقابله‌ای منفی) استفاده می‌کنند.
سیامک خالقی، مهشید طالبی طاهر، سیده سعیده نقیبی، سیده سمانه نقیبی، سیده مریم نقیبی،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1392 )
چکیده

زمینه و هدف : مقاومت آنتی‌بیوتیکی میزان ریشه‌کنی هلیکوباکترپیلوری را در دنیا کاهش داده است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر رژیم ترتیبی و رژیم استاندارد چهار دارویی بر هلیکوباکترپیلوری انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی دوسوکور روی 160 بیمار مبتلا به دیس‌پپسی مزمن انجام شد. شدت گاستریت بیماران براساس نتایج آندوسکوپی به صورت خفیف ، متوسط و شدید درجه‌بندی شد. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه 80 نفری تحت درمان با رژیم ترتیبی و رژیم چهار دارویی قرار گرفتند. در روش ترتیبی طی 5 روز اول امپرازول و آموکسی‌سیلین و طی 9 روز بعدی امپرازول، فورازولیدن و کلاریترومایسین تجویز گردید. رژیم چهار دارویی شامل امپرازول، آموکسی‌سیلین، کلاریترومایسین و بیسموت به مدت 14 روز بود. پنج هفته پس از اتمام درمان، برای بیمار تست ریشه‌کنی اوره‌آز تنفسی انجام گردید. یافته‌ها : 50.9% از بیماران گروه رژیم ترتیبی و 49.1% درصد از بیماران گروه رژیم چهاردارویی بهبود یافتند. این اختلاف از نظر آماری معنی‌دار نبود. بهبودی در مبتلایان به گاستریت شدید در رژیم ترتیبی (87.5%) بالاتر از رژیم چهار دارویی (25%) بود (P<0.05). بهبودی در مبتلایان با آلودگی شدید به هلیکوباکترپیلوری در رژیم ترتیبی (64.7%) به صورت غیرمعنی‌داری بالاتر از رژیم چهار دارویی (41.2%) بود. نتیجه‌گیری : در ریشه‌کنی آلودگی به هلیکوباکترپیلوری روش رژیم ترتیبی بر چهاردارویی به خصوص در گاستریت شدید برتری دارد.
رامین آذرهوش، مهرداد آقایی،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1392 )
چکیده

زمینه و هدف : آرتریت روماتوئید بیماری التهابی منتشر و مزمن است. آنتی‌بادی‌های پپتید آنتی‌سیکلیک سیترولینه و فاکتور روماتوئید (RF) به عنوان آنتی‌بادی‌های اختصاصی در تشخیص این بیماری مطرح شده‌اند و هر دو از اهمیت تشخیصی بالایی برخوردارند. این مطالعه به منظور تعیین ارزش تشخیصی آنتی‌بادی‌های ضدپپتید حلقوی سیترولینه (Anti-CCP) و فاکتور روماتوئید (RF) در تشخیص بیماری آرتریت روماتوئید انجام شد. روش بررسی :این مطالعه تشخیصی روی 238 بیمار مبتلا به آرتریت روماتوئید و 152 فرد غیرمبتلا به آرتریت روماتوئید در شهر گرگان انجام شد. بیماری گروه مبتلا به RF با توجه به معیارهای انجمن روماتولوژی آمریکا تشخیص داده شد. تست Anit-CCP به روش الایزا و فاکتور روماتوئید با روش آگلوتیناسیون لاتکس کیفی انجام شد. یافته‌ها : آزمون Anti-CCP در 196 نفر از گروه مبتلا به RF مثبت بود و حساسیت آن 82 درصد تعیین شد. آزمون Anti-CCP در گروه غیرمبتلا به RF در 5 نفر مثبت بود و ویژگی آن برای آرتریت روماتوئید 96 درصد تعیین شد. تست RF در 206 نفر از گروه مبتلا به RF مثبت بود و حساسیت آن در آرتریت روماتوئید 86 درصد بود. تست RF در 28 نفر از گروه غیرمبتلا به RF مثبت بود و ویژگی آن برای آرتریت روماتوئید 81 درصد تعیین شد. استفاده همزمان از دو تست نشان داد که وجود یک تست مثبت حساسیت تشخیص را برای بیماری آرتریت روماتوئید به 89 درصد رساند. نتیجه‌گیری : ویژگی تست Anit-CCP از تست RF در تشخیص بیماری آرتریت روماتوئید بالاتر است.
نجمه حبیبی، سیدمحمد مرندی،
دوره 15، شماره 4 - ( 10-1392 )
چکیده

زمینه و هدف : دیابت ملیتوس به عنوان یک بیماری متابولیک با اختلال در سطح لیپید و گلوکز خون همراه است. این مطالعه به منظور تعیین اثر 12 هفته تمرین یوگا برسطح سرمی گلوکز، انسولین و تری‌گلیسیرید زنان مبتلا به دیابت نوع2 انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 26 زن مبتلا به دیابت نوع 2 در دو گروه مداخله (16 نفر) و کنترل (10 نفر) در شرایط رژیم دارویی و غذایی یکسانی قرار گرفتند. برنامه تمرینی گروه مداخله روزانه شامل 75 دقیقه تمرین یوگا، هفته‌ای سه جلسه و به مدت 12هفته به طول انجامید. سطح گلوکز، انسولین، لپتین ، تری‌گلیسرید ، HDL-C ، LDL-C و TC زنان 24 ساعت قبل و بعد از اتمام دوره تمرینی مورد سنجش قرار گرفت. یافته‌ها : پس از اتمام دوره تمرینی سطح گلوکز، انسولین و تری‌گلیسرید بیماران گروه مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش آماری معنی‌داری نشان داد (P<0.05). در حالی که سطح لپتین، HDL-C ، LDL-C و TC گروه مداخله نسبت به گروه کنترل تفاوت آماری معنی‌داری نشان نداد. نتیجه‌گیری : تمرین یوگا باعث بهبود میزان گلوکز، انسولین و تری‌گلیسیرید زنان مبتلا به دیابت نوع دو می‌گردد.
مهدی وجدانی، رضا فوائدی، علیرضا ابراهیمی،
دوره 15، شماره 4 - ( 10-1392 )
چکیده

عفونت‌های انگلی کرمی در مناطق آب هوایی گرمسیری و نیمه‌گرمسیری شایع است؛ ولی مواردی از این انگل‌ها باعث گرفتاری غیرمعمول ارگان‌های بدن می‌شوند. ضایعات و تغییرات التهابی و فیبروزی خارجی و مخاطی کیسه و مجاری صفراوی به عفونت‌های انگلی منجر به کله‌سیستیت مزمن و یا حاد می‌گردد. در این گزارش سه مورد غیرمعمول کرم‌های انگلی از بیماران مبتلا به کله‌سیستیت در بیمارستان طالقانی کرمانشاه مجزا گردید. انگل‌ها از لحاظ ماکروسکوپی و مقاطع تهیه شده و رنگ‌آمیزی با میکروسکوپ نوری تشخیص داده شدند. کرم بالغ اسکاریس لومبریکوئیدس، بند بارور تنیا ساژیناتا و کرم بالغ فاسیولا هپاتیکا از کیسه و مجرای صفراوی بیماران مجزا شد. به علت تغییرات پاتولوژیک و انسداد مجاری صفرای و نیز التهاب کیسه صفراوی عمل جراحی کله‌سیستکتومی برای بیماران انجام شد.
پروین میرمیران، زهرا بهادران، فریدون عزیزی، هانیه السادات اجتهد،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده

زمینه و هدف:مقاومت به انسولین یکی از عوامل اثرگذار بر اختلالات لیپیدی در دیابت نوع 2 است که بروز عوارض قلبی عروقی را در این بیماران افزایش می‌دهد. این مطالعه به منظور ارزیابی مقاومت به انسولین در ارتباط با فراسنج‌های لیپیدی آتروژنیک در مبتلایان به دیابت نوع 2 انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 72 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 در پژوهشکده غدد درون‌ریز و متابولیسم دانشگاه علوم پزشکی شهیدبهشتی طی سال 1389 انجام شد. شاخص‌های تن‌سنجی، سطوح گلوکز ناشتای سرم، انسولین سرم و فراسنج‌های لیپیدی اندازه‌گیری و نمایه مقاومت به انسولین و پارامترهای لیپیدی آتروژنیک محاسبه شدند. میانگین فراسنج‌ها و پارامترهای لیپیدی در میان سهک‌هایHOMA-IR(Homeostasis Model Assessment Insulin Resistance)مقایسه گردید. همچنین ارتباط بین HOMA-IR با فراسنج‌های لیپیدی در هر سهک تعیین شد. یافته‌ها : میانگین نمایه مقاومت به انسولین در سهک اول، دوم و سوم به ترتیب0.3±0.9 ، 0.4±2.1 ، 1.6±4.4تعیین شد. در سهک سوم، غلظت سرمی تری‌گلیسرید و پارامترهای لیپیدی آتروژنیک بالاتر و غلظت HDL-C به‌طور غیرمعنی‌دار پایین‌تر بود. نمایه مقاومت به انسولین در هر دو سهک دوم و سوم با غلظت تری‌گلیسرید سرم ارتباط آماری معنی‌دار بود (P<0.05). نمایه مقاومت به انسولین در مقادیر بالاتر از2.8با سطوح سرمی HDL-C ارتباط معکوس و با پارامترهای لیپیدی آتروژنیک ارتباط مستقیم داشت. نتیجه‌گیری : بین سطوح بالای مقاومت به انسولین با اختلالات لیپیدی و پارامترهای لیپیدی در مبتلایان به دیابت نوع 2 ارتباط وجود دارد.
احد اعظمی، نصراله ملکی، زهرا طاوسی،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده

سندرم کوگان یک اختلال التهابی مزمن با علت ناشناخته است که بیشتر بالغین جوان را مبتلا می‌کند. دو تظاهر اصلی این بیماری شامل کراتیت بینابینی دو طرفه و اختلال در گوش داخلی است. سندرم کوگان با واسکولیت سیستمیک به صورت آئورتیت همراهی دارد. تشخیص بیماری براساس وجود بیماری التهابی چشمی و اختلال گوش داخلی است. در این مقاله سندرم کوگان کلاسیک در یک خانم 47 ساله گزارش شده است. بیمار از 2 ماه قبل از مراجعه دچار سردرد، سرگیجه، تهوع، استفراغ، لنگش پای راست، دردهای عضلانی اسکلتی، کم‌شنوایی و نابینایی دوطرفه شده بود. در معاینه چشمی کاهش حدت بینایی در حد 0.1 به صورت دوطرفه و در معاینه با اسلیت لامپ پرخونی ملتحمه، کاتاراکت و کراتیت بینابینی دوطرفه وجود داشت. اودیوگرام با تون خالص و پاسخ شنوایی ساقه مغز، کاهش شنوایی حسی عصبی دوطرفه را نشان داد. به بیمار ابتدا پالس وریدی و سپس درمان خوراکی پردنیزولون و سیکلوفسفامید داده شد که در پیگیری، بهبودی نسبی یافت.

صفحه 1 از 3    
اولین
قبلی
1
 

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.08 seconds with 46 queries by YEKTAWEB 4660
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)