دکتر علی دباغ، دکتر محمد فتحی، دکتر فرشاد کسرایی، دکتر سید سجاد رضوی،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : ایست قلبی-ریوی مسؤول نیمی از موارد مرگ و میر بیماران است. در بسیاری از موارد با احیای قلبی-ریوی موثر و فوری میتوان بیمار را از مرگ نجات داد. در سالهای اخیر پیشرفتهای بسیاری در زمینه احیای قلبی-ریوی صورت گرفته است؛ ولی متاسفانه آمار دقیقی از میزان موفقیت احیای قلبی-ریوی در ایران وجود ندارد. این مطالعه به منظور مقایسه میزان بقای کوتاه مدت بیماران پس از احیای قلبی ریوی در بخش اورژانس بیمارستانهای آیتاله طالقانی و شهید مدرس تهران انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی تحلیلی گذشتهنگر روی 178 بیماری که در بخش اورژانس دو بیمارستان دانشگاهی آیتاله طالقانی (54 نفر) و شهیدمدرس (124 نفر) احیای قلبی-ریوی شده بودند؛ در سال 1384 انجام شد. مدت زمان تاخیر تیم احیاء، مدت زمان احیای قلبی-ریوی و نتیجه احیای قلبی-ریوی با استفاده از آزمونهای تی و کایاسکوئر تجریه و تحلیل شدند.
یافتهها : پس از گذشت 24 ساعت از ایست قلبی، احیای قلبی-ریوی در 54 فرد مورد مطالعه در بیمارستان طالقانی تنها در 7مورد (13%) موفقیتآمیز بود. از 124 مورد احیای قلبی-ریوی در بیمارستان شهید مدرس ، 33 مورد (26.6%) با بقای بیماران همراه بود (P<0.05). مدت زمان تاخیر در شروع عملیات احیاء در بیمارستان آیتاله طالقانی 2.9±0.9 دقیقه و در بیمارستان شهیدمدرس 2.7±1.1 دقیقه بود. میانگین مدت زمان احیاء گروه اول 44.2±11.2 دقیقه و گروه دوم 44±7.5 دقیقه بود.
نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که میزان بقای 24 ساعته بیماران به دنبال احیای قلبی-ریوی در مقایسه با سایر نقاط کشور مشابه بوده؛ اما از میزان جهانی کمتر میباشد.
دکتر ابراهیم علیجانپور، ام لیلا ربیعی، دکتر فرشته نظیری، دکتر نادیا بنی هاشم، دکتر سیدمظفر ربیعی،
دوره 12، شماره 2 - ( 4-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : استفاده از راه هوائی ماسک حنجرهای (laryngeal mask air way, LMA) برای اداره راه هوایی عملهای انتخابی کوتاهمدت توصیه شده است؛ اما افزایش ترشحات راه هوایی و اسپاسم حنجره از عوارض آن است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر آتروپین و هیوسین ان - بوتیل - بروماید (NBB) بر همودینامیک و تهوع استفراغ در بیهوشی با راه هوائی ماسک حنجرهای انجام پذیرفت.
روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی دوسوکور 100 بیمار 50-20 ساله با کلاس 1 و 2 انجمن بیهوشی امریکا با LMA تحت بیهوشی عمومی کمتر از یک ساعت برای انجام عمل انتخابی جراحی عمومی و ارتوپدی در بیمارستان شهید بهشتی بابل طی سالهای 87-1386 قرار گرفتند. بیماران به طور تصادفی به صورت یک درمیان به دو گروه 50 نفری تقسیم شدند. ضربان قلب و فشارخون اولیه بیماران اندازهگیری شد. به هردو گروه میدازولام 0.05mg/kg ، مورفین 0.1mg/kg و فنتانیل 1.5mcg/kg به عنوان پیش دارو تجویز شد. سپس به گروه اول 0.5mg آتروپین و به گروه دوم 10mg هیوسین NBB با حجم مساوی 5ml وریدی تزریق و پس از دو دقیقه همودینامیک کنترل شد. القاء بیهوشی با تیوپنتال سدیم (5mg/kg) انجام و LMA گذاشته شد. سپس تعداد ضربان قلب و میزان فشارخون در دقایق متعدد ثبت گردید. در پایان عمل جراحی و خروج LMA میزان ترشحات راه هوائی بیماران براساس نیاز به دفعات ساکشن مورد بررسی قرار گرفت و شدت تهوع و استفراغ پس از عمل با توجه به نیاز بیماران به آنتیامتیک در ریکاوری و بخش به فواصل 6-2 ساعت پس از عمل بررسی و ثبت گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS-13 و با آزمونهای آماری کایاسکوئر، یومن ویتنی و Repeated measurement تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : دراین مطالعه با توجه به نیاز به آنتیامتیک بین اثر ضد استفراغی دو دارو تفاوت معنیداری مشاهده نشد. اثر ضدترشح بزاقی به میزان کم ، متوسط و زیاد به ترتیب در گروه هیوسین 80% ، 18% و 2% بود و این میزان در گروه آتروپین به ترتیب 72% ، 22% و 6% بود (P<0.05). در هر دو گروه افزایش ضربان قلب (کمتر از 20%) وجود داشت؛ ولی فشار متوسط شریانی افزایشی نداشت و اختلاف آماری معنیداری بین دو گروه یافت نشد.
نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که اثرات دو دارو در کاهش میزان ترشحات راه هوائی و تهوع استفراغ تقریباً یکسان میباشد.
دکتر سیدابراهیم صادقی، محمد نبی رحیمیان، رحیمه رزمی، دکتر غلامرضا عبداللهی فرد،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : یکی از عوارض نسبتاً شایع بیحسی نخاعی، سردرد پس از سوراخ شدن پرده سخت شامه [Post dural puncture headache (PDPH)] میباشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر تک دوز آمینوفیلین داخل وریدی در پیشگیری از سردرد بعد از سوراخ شدن سخت شامه در بیماران تحت بیحسی نخاعی برای سزارین انتخابی انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی ، 120 بیمار تحت سزارین انتخابی با بیحسی نخاعی در بیمارستان شهیدمطهری مرودشت طی سال 1387 مطالعه شدند. پس از کلامپ نمودن بندناف نوزاد، به 60 نفر از بیماران (گروه مداخله) آمینوفیلین وریدی به میزان 1.5 mg/kg/body weight به آهستگی تجویز شد. در 60 بیمار (گروه دارونما) از نرمال سالین استفاده گردید. بیماران در زمانهای 1، 4، 24 و 48 ساعت بعد از اتمام عمل از لحاظ بروز سردرد ارزیابی شدند. یافتهها : میزان بروز سردرد پس از سوراخ شدن پرده سخت شامه طی 24 ساعت اول پس از عمل در 5 درصد از بیماران گروه مداخله و 31 درصد از بیماران گروه دارونما دیده شد (P<0.001). میزان PDPH در 48 ساعت پس از عمل در بیماران گروه مداخله و دارنما به ترتیب 5 و 23.3 درصد تعیین شد که این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (P<0.004). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که استفاده از آمینوفیلین داخل وریدی به میزان 1.5 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن در بیحسی نخاعی، سردرد را به طور معنیداری کاهش میدهد.
دکتر محمدرضا غفاری، دکتر هرمز ایرملو، دکتر علی تقی زادیه،
دوره 13، شماره 1 - ( 1-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : میوپاتی دیافراگم ناشی از بیماریهای کریتیکال در بیماران تحت ونتیلاسیون مکانیکی از علل اصلی ضعف، موربیدیتی و تهویه مکانیکی طولانی مدت میباشد. برآورد زمان شروع این تغییرات بهعنوان معیار مهم در پیشآگهی بیماران کریتیکال تحت ونتیلاسیون مکانیکی، ضروری است. مطالعات الکترودیاگنوستیک دیافراگم و عصب فرنیک به عنوان عناصر مهم دخیل در تنفس، نسبت به سایر روشهای ارزیابی کننده سیستم تنفسی از اهمیت خاصی برخوردار میباشند. لذا این مطالعه به منظور برآورد متوسط زمان شروع تغییرات میوپاتیک عضله دیافراگم در بیماران تحت ونتیلاسیون مکانیکی با استفاده از روش الکترودیاگنوستیک انجام گردید.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 56 بیمار تحت ونتیلاسیون مکانیکی در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان امام خمینی (ره) تبریز طی سالهای 86-1384 انجام شد. بیماران در روز چهارم و سپس در فواصل هر چهار روز تحت الکترومیوگرافی عضله دیافراگم و تعیین سرعت انتقال عصب (NCV) فرنیک قرار گرفتند.
یافتهها : الکترومیوگرافی و NCV در روز چهارم و هشتم روی 56 بیمار انجام شد که شواهدی به نفع درگیری دیافراگم نداشتند. در ادامه 24بیمار روز دوازدهم الکترومیوگرافی شدند که در 3بیمار میوپاتی خفیف گزارش شد. از 18 بیماری که در روز شانزدهم تحت الکترومیوگرافی قرار گرفتند؛ در 5 بیمار شواهد میوپاتی دیافراگم مشاهده شد. در 10 بیماری که در روز بیستم بررسی شدند؛ در همگی موارد میوپاتی خفیف تا متوسط گزارش گردید.
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که حداقل زمان لازم برای ایجاد ضعف دیافراگم در بیماران کریتیکال تحت ونتیلاسیون مکانیکی با علل متعدد در بخش مراقبتهای ویژه 12 روز میباشد و با افزایش زمان میزان بروز تغییرات الکتروفیزیولوژیک افزایش مییابد.
دکتر محمدرضا عابدین زاده، کبری نوریان، دکتر سلیمان خیری، دکتر زهرا نجات،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : تغییرات همودینامیک حاصل از بیحسی نخاعی و افت فشارخون حاصل از آن میتواند سبب کاهش پرفوزیون بافتی، افزایش خطر ایسکمی، سکته قلبی، نارسایی کلیه، آسیبهای نخاعی و حتی ترومبوز وریدهای عمقی گردد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر تجویز پروفیلاکسی سه داروی فنیلافرین مخاطی، آتروپین و افدرین وریدی در تغییرات همودینامیک زنان با سزارین انتخابی به روش بیحسی نخاعی انجام شد. روش بررسی : این کار آزمایی بالینی دوسوکور روی 90زن باردار تک قلو، با سن حاملگی بیش از 37 هفته و با گروه ASA I, II مراجعه کننده به اتاق عمل بیمارستان هاجر شهرکرد به منظور انجام سزارین انتخابی تحت بیحسی نخاعی در سال 1388 صورت گرفت. زنان باردار به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند. گروههای اول، دوم و سوم به ترتیب 0.5 mg آتروپین وریدی، 5میلیگرم افدرین وریدی و 100میکروگرم فنیلافرین مخاطی بلافاصله قبل از انجام بیحسی نخاعی دریافت نمودند. قبل و بعد از انجام بیحسی نخاعی و بعد از آن هر 5دقیقه تا 30 دقیقه سپس هر 15 دقیقه تا دوساعت بعد از انجام بیحسی نخاعی فشارخون و ضربان قلب و تغییرات اشباع اکسیژن خون افراد توسط پالساکسیمتری و فشارسنج اندازهگیری و ثبت گردید. هرگونه عارضه نیز در این مدت ثبت شد. در صورت افت فشارخون به کمتر از 80 میلیمترجیوه، 5میلیگرم افدرین وریدی به صورت مداخلهای به افراد تزریق گردید و مداخلات ثبت گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-11.5 و آزمونهای آماری کایاسکوئر و آنالیز واریانس تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : شاخصهای همودینامیک طی مطالعه تغییر نمود؛ اما سه دارو اثر یکسانی در روند تغییرات فشارخون، نبض و اشباع اکسیژن خون داشتند (P<0.05). تفاوت معنیداری در میزان افدرین اضافی دریافتی برای حفظ فشارخون سه گروه وجود داشت (P<0.05). بهطوری که در گروه افدرین بیشترین (56.7 درصد) و در گروه فنیلافرین کمترین (20 درصد) میزان افدرین اضافی تجویز گردید. میزان عارضه تهوع در گروه فنیل افرین (6.7 درصد) نسبت به دو گروه آتروپین وریدی (50 درصد) و افدرین وریدی (46.7 درصد) کمتر بود (P<0.05). نتیجهگیری : نتایج این مطالعه نشان داد که برای جلوگیری از افت فشارخون متعاقب بیحسی نخاعی، میتوان به طور پروفیلاکسی یکی از داروهای آتروپین، افدرین یا فنیلافرین را استفاده نمود. تجویز فنیل افرین با توجه به کاهش تهوع توصیه میگردد.
رسول کاویان نژاد، مهدی طیبی آراسته، محمود کهن، محمود مرادی، جمال الدین علی طلب، صفورا امانی،
دوره 14، شماره 3 - ( 7-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : درد از عوارض مهم و شایع بعد از عمل میباشد که میتواند موجب بروز عوارض ناگهانی در سیستمهای مختلف بدن گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر متوکاربامول در مقایسه با دارونما بر میزان درد بعد از عمل جراحی کله سیستکتومی انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی دوسوکور روی 60 بیمار (53 زن و 7 مرد) کاندید عمل جراحی کله سیستکتومی به روش لاپاراتومی بستری شده در بیمارستان بعثت سنندج در سال 1387 انجام گردید. بیماران در کلاس ASA I, II انجمن بیهوشی آمریکا قرار داشتند. بیماران در محدوده سنی 60-30 سال با وزن کمتر از 100 کیلوگرم در نظر گرفته شدند. افراد به صورت تصادفی در دو گروه 30نفری مداخله و پلاسبو قرار گرفتند. هیچیک از گروهها پرهمدیکاسیون دریافت نکردند و تحت شرایط بیهوشی یکسان قرار گرفتند. نیمساعت قبل از خروج بیمار از بخش ریکاوری، گروه مداخله 500 میلیگرم متوکاربامول (5سیسی دارو رقیق شده با 5سیسی نرمالسالین) و گروه پلاسبو 10 سیسی نرمالسالین بهصورت وریدی دریافت کردند. بیماران از لحاظ میزان درد براساس معیار سنجش بصری 1 ، 3 ، 6 ، 12 و 24 ساعت بعد از عمل ارزیابی شدند. در صورت نیاز (نمره درد بیش از 4) مسکن پتیدین به میزان کمتر از 0.5 mg/kg تجویز شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-16 و آزمونهای ANOVA ، Chi-Square و student’s t-test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : بیماران از لحاظ سنی و جنسی اختلاف آماری معنیداری نداشتند. میانگین شدت درد در ساعات 6 و 24 بعد از عمل در گروه مداخله کمتر بود (P<0.05)؛ ولی در ساعات 1 ، 3 و 12 تفاوت آماری معنیداری نشان نداد. میزان مسکن دریافتی در گروه مداخله کمتر بود (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که مصرف متوکاربامول بعد از عمل جراحی کله سیستکتومی، باعث کاهش درد و میزان مسکن دریافتی بیماران میگردد.
دکتر حیدر حسین نژاد، دکتر مسعود رزاقی،
دوره 15، شماره 1 - ( 1-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : فشار ورید مرکزی (central venous pressure: CVP) یکی از پایشهای ضروری طی عمل جراحی پیوند عروق کرونر است. گذاشتن کاتتر ورید محیطی و اندازهگیری فشار آن (peripheral venous pressure: PVP) به نسبت کاتتر ورید مرکزی راحتتر، کمعارضهتر و کمهزینهتر است. این مطالعه به منظور مقایسه فشار ورید مرکزی با فشار ورید محیطی جلوی آرنج در جراحی پیوند عروق کرونر قلب در سه مرحله زمانی قبل از پمپ، روی پمپ و بعد از پمپ انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 84 بیمار (58 مرد و 26 زن) با کلاس فیزیکی ASA III داوطلب پیوند عروق کرونر قلب مراجعه کننده به بیمارستان شفا کرمان طی دی ماه 1386 تا مرداد ماه 1387 انجام شد. پس از برقراری بیهوشی با فنتانیل با دوز 10میکروگرم در کیلوگرم، دیازپام با دوز 0.2 mg/kg ، اتومیدیت با دوز 0.4 mg/kg ، آتراکوریم با دوز 0.5 mg/kg و یا پاولن با دوز 0.1 mg/kg برای تمام بیماران تنفس کنترله برقرار شد. نگهداری بیهوشی با سوفنتانیل (1cc) و میدازولام (1 mg/10kg) صورت گرفت. سپس کاتتر ورید مرکزی برای تمام بیماران گذاشته شد. وریدهای ناحیه جلوی آرنج ورید بازیلیک با کاتتر کانوله گردید. هر دو کاتتر به یک سیستم اندازهگیری متصل شدند. سپس برای هر بیمار CVP و PVP هم زمان و به فواصل هر 20 دقیقه در سه مرحله زمانی قبل از پمپ، روی پمپ و بعد از پمپ اندازهگیری شد. میانگین مقادیر و سپس هماهنگ یا ناهماهنگ بودن تغییرات ثبت شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری STATA-10 و آزمون آماری ANOVA و رگرسیون خطی تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میانگین CVP قبل از پمپ 0.9±6.8 میلیمترجیوه و میانگین PVP 1±8.8 میلیمترجیوه و ضریب همبستگی این دو متغیر 0.67 بود و اختلاف میانگین CVP و PVP 2± میلیمترجیوه تعیین شد (P<0.05). میانگین CVP روی پمپ 1±3.9 میلیمترجیوه و میانگین PVP 1±7.6 میلیمترجیوه و ضریب همبستگی آنها 0.46 بود. اختلاف میانگین این دو متغیر 3.7± میلیمترجیوه بود (P<0.05). میانگین CVP بعد از پمپ 1±6.5 میلیمترجیوه و میانگین PVP 1±8.5 میلیمترجیوه و ضریب همبستگی آنها 0.72 بود. اختلاف میانگین این دو متغیر 2± میلیمترجیوه بود (P<0.05). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که CVP و PVP در جراحی پیوند عروق کرونر قلب حتی در شرایط روی پمپ که تغییرات همودینامیک شدیدتر است؛ با یکدیگر رابطه دارند و جهت تغییرات آنها با یکدیگر هماهنگ است. لذا PVP میتواند به عنوان یک جایگزین مفید بالینی برای تخمین CVP بهکار رود.
علی شهریاری، مریم خوشیده، محمدحسن حیدری،
دوره 15، شماره 2 - ( 4-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : تهوع و استفراغ بعد از عمل و لارنگواسپاسم از علل شایع و مهم مشکلات بعد از اعمال جراحی است. این مطالعه به منظور مقایسه بروز تهوع و استفراغ و لارنگواسپاسم بعد از عمل جراحی زیرناف در کودکان با دو روش بیهوشی تنفس کنترله و خودبخود انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی دوسوکور روی 192 کودک (125 پسر و 67 دختر) 7-2 ساله کاندید اعمال جراحی زیرناف با کلاس ASA-I و تخمین زمان یکساعته عمل جراحی در بیمارستان مرکز طبی کودکان تهران طی سالهای 88-1389 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه تنفس کنترله و خودبخود تقسیم شدند. پس از القای بیهوشی به بیماران گروه اول (تنفس کنترله) آتراکوریوم تزریق شد و بیهوشی با تنفس مکانیکی ادامه داده شد. در بیماران گروه دوم (تنفس خودبخود) بعد از افزایش تدریجی دوز هالوتان و اطمینان از عمق کافی بیهوشی، لولهگذاری داخل تراشه انجام شد و اجازه تنفس خودبخود حین عمل داده شد. بعد از لولهگذاری، بیهوشی تمام بیماران با هالوتان 2-1درصد و مخلوط N2O/O2 انجام شد. میزان تهوع، استفراغ، لارنگواسپاسم، ترشحات فراوان بعد از عمل در دو گروه ثبت گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-13 ، student’s t-test ، chi-square و Fisher's exact test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : میزان تهوع بعد از عمل به طور غیرمعنیداری در بیماران گروه تنفس کنترله (8 درصد) بیشتر از گروه تنفس خودبخود (6.52%) بود. همچنین میزان استفراغ در گروه تنفس کنترله (16 درصد) نسبت به گروه تنفس خودبخود (2.17%) بیشتر بود (CI95%:1.91-38.41, RR=8.57, P<0.001). میزان لارنگواسپاسم در پایان عمل در بیماران گروه تنفس کنترله (15.21%) بیشتر از گروه تنفس خودبخود (26 درصد) بود (CI95%:0.05-1.77, RR=0.94, P<0.02). میزان ترشحات فراوان در پایان عمل به طور معنیداری در بیماران گروه تنفس کنترله (52 درصد) بیشتر از گروه تنفس خودبخود (11.95%) بود (CI95%:16.75-30.80, RR=7.97, P<0.001). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که در اعمال جراحی زیرناف در مدتی کمتر از یکساعت، بروز استفراغ و لارنگواسپاسم در گروه تنفس کنترله بیشتر از گروه تنفس خودبخود است که شاید علت آن تزریق نئوستیگمین در این گروه برای خنثی کردن اثر شلکنندههای عضلانی باشد.
یوسف مرتضوی، نوین نیک بخش، ابراهیم علیجانپور، ام لیلا ربیعی، آسیه خلیل پور، سبحان مرتضوی،
دوره 16، شماره 1 - ( 1-1393 )
چکیده
زمینه و هدف:تهوع و استفراغ پس از عمل یکی از علل شایع موربیدیتی پس از اعمال جراحی است که میتواند باعث هیپوکسی، پنومونی آسپیراتیو، دهیدراتاسیون، تاخیر در ترخیص بیمار و اختلالات الکترولیتی شود. این خطر در بیماران لاپاراسکوپی، معده پر، ترومای چشم، ضربه به سر و سزارین بیشتر است. این مطالعه به منظور تعیین اثر داروهای اندانسترون و متوکلوپرامید همراه با دگزامتازون بر میزان تهوع و استفراغ بعد از جراحی کله سیستکتومی به روش لاپاراسکوپی انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی دوسوکور روی 100 بیمار ASA,I-II تحت عمل کلهسیستکتومی به روش لاپاراسکوپی انجام شد. بیماران به طور تصادفی به دو گروه 50 نفری تقسیم شدند. به همه بیماران داروهای پرهمدیکاسیون، اینداکشن و بیهوشی یکسان داده شد. به گروه اول متوکلوپرامید (10 mg/kg/bw) به همراه دگزامتازون (8 mg/kg/bw)و به گروه دوم اندانسترون(4 mg/kg/bw)با دگزامتازون(8 mg/kg/bw)داخل وریدی 5 دقیقه قبل ازاتمام عمل جراحی تزریق گردید و تا 4 ساعت بعد از عمل شیوع تهوع و استفراغ در هر دو گروه ثبت شد. یافتهها :بروز تهوع در گروه اول و دوم به ترتیب در 19 نفر (38 درصد) و 14 نفر (28 درصد) و میزان بروز استفراغ در گروههای اول و دوم به ترتیب در 15 نفر (30 درصد) و 8 نفر (16 درصد) تعیین شد و این مقادیر اختلاف آماری معنیداری نداشتند. نتیجهگیری : داروی اندانسترون همراه با دگزامتازون در مقایسه با داروی متوکلوپرامید همراه با دگزامتازون سبب کاهش غیرمعنیدار تهوع و استفراغ پس از عمل جراحی کلهسیستکتومی به روش لاپاراسکوپی گردید.
پرویز امری مله،
دوره 16، شماره 2 - ( 4-1393 )
چکیده
(APRV) Airway Pressure Release Ventilation یک روش تهویهای جدید است. از این روش در مواردی از Acute Respiratory Distress Syndrome (ARDS) که به استراتژی حجم جاری کم با روش Assist Controlled Mandatory Ventilation (ACMV) پاسخ نمیدهد؛ استفاده میشود. در این مقاله چهار بیمار مبتلا به ARDS که با روش تهویهای ACMV دچار هیپوکسی تهدیدکننده حیات شدند و هیپوکسی آنها با روش تهویهای APRV اصلاح گردید؛ معرفی شده است. گرچه هبپوکسی در تمام بیماران با روش APRV برطرف شد؛ ولی دو بیمار فوت کردند.
رامین امینی، صادقعلی تازیکی، غلامرضا روشندل، کاظم کاظم نژاد،
دوره 20، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده
زمینه و هدف: الکتروشوک درمانی (Electro Convulsion Therapy: ECT) از روشهای رایج در درمان اختلالات روانپزشکی است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر داروهای پروپوفول و اتومیدات با تیوپنتال سدیم بر مدت زمان تشنج و ریکاوری متعاقب انجام الکتروشوک درمانی انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 90 بیمار مبتلا به اختلال روانپزشکی نیازمند ECT با تشخیص روانپزشک در بخش روانپزشکی مرکز آموزشی درمانی 5 آذر گرگان انجام شد. بیماران با تخصیص تصادفی ساده در سه گروه 30 نفری قرار گرفتند. مداخله شامل مانیتورینگ استاندارد و پره اکسیژناسیون با اکسیژن 100 درصد به مدت 3 دقیقه در سه گروه بیهوشی بیماران بود. گروه اول تیوپنتال سدیم (mg/kg/bw 1.5)، گروه دوم اتومیدات (mg/kg/bw 0.1) و گروه سوم پروپوفول (mg/kg/bw 0.6) را دریافت نمودند. داروهای سوکسینیل کولین (mg/kg/bw 0.5) و آتروپین (mg/kg/bw 0.01) به عنوان شل کننده عضلانی و پیشگیری از برادی کاردی برای همه بیماران تجویز شد. مدت تشنج و ریکاوری، تغییرات وضعیت همودینامیک شامل ضربان قلب و متوسط فشار خون شریانی و مقدار شارژ برای هر بیمار اندازهگیری و ثبت گردید.
یافتهها: میانگین مدت تشنج متعاقب ECT در گروه تیوپنتال سدیم 43.72±11.81 ثانیه، گروه اتومیدات 45.81±17.26 ثانیه (P<0.05) و گروه پروپوفول 35.47±10.58 ثانیه (P<0.05) تعیین شد. مقدار شارژ الکتریکی مورد استفاده در سه نوبت درمان و تغییرات ضربان قلب در سه گروه مورد مطالعه تفاوت آماری معنیداری نداشت. تغییرات متوسط فشار شریانی گروه پروپوفول کمتر از دو گروه دیگر بود (P<0.05). مدت ریکاوری متعاقب ECT در گروه اتومیدات در مقایسه با دو گروه دیگر کمتر بود (P<0.05).
نتیجهگیری: اتومیدات و تیوپنتال سدیم به طور مشابه منجر به افزایش مدت زمان تشنج متعاقب ECT شدند. با توجه به کاهش معنیدار مدت ریکاوری در مقایسه با تیوپنتال سدیم، اتومیدات میتواند به عنوان بهترین گزینه دارویی در نظر گرفته شود.
صالحه آخوندی، فاطمه مهرآور، فرانک رختابناک، امید مومن، سید بابک مجاور عقیلی،
دوره 21، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: کنترل درد بعد از جراحی یکی از مهمترین مراحل ریکاوری بیماران پس از جراحی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر ترکیب اندانسترون با آپوتل در کنترل درد بعد از عمل جراحی شکستگی اندام فوقانی تحت بیهوشی عمومی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه کارآزمایی بالینی دوسوکور روی 50 بیمار (41 مرد و 9 زن) مراجعه کننده به دلیل شکستگی اندام فوقانی به مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان که تحت بیهوشی عمومی مورد عمل جراحی ارتوپدی قرار گرفتند؛ طی سال 1396 انجام گردید. بیماران به روش بلوکسازی تصادفی در دو گروه 25 نفری قرار گرفتند. بعد از پایان عمل جراحی و در مرحله ریکاوری برای هر دو گروه پمپ درد (Patient Controlled Analgesia) تعبیه شد. در گروه کنترل، پمپ درد شامل 2 گرم آپوتل و در گروه مداخله، پمپ درد شامل 2 گرم آپوتل به همراه 8 میلیگرم اندانسترون بود. مقیاس دیداری درد (VAS) برای هر دو گروه طی 24 ساعت بعد از عمل جراحی ارزیابی گردید. متغیر نمره درد بیماران در دو گروه طی سه مقطع زمانی پس از اعمال جراحی مقایسه گردید.
یافتهها: میانگین درد 4 ساعت پس از عمل جراحی شکستگی اندام فوقانی گروه مداخله (0.707±3.20) در مقایسه با گروه کنترل (0.569±3.64) کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05). میانگین درد 12 ساعت پس از عمل جراحی شکستگی اندام فوقانی گروه مداخله (0.927±1.88) در مقایسه با گروه کنترل (1.186±2.64) کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). میانگین درد 24 ساعت پس از عمل جراحی شکستگی اندام فوقانی گروه مداخله (0.645±1.40) در مقایسه با گروه کنترل (0.997±2.08) کاهش آماری معنیداری یافت (P<0.05).
نتیجهگیری: تجویز آپوتل و اندانسترون در کنترل درد پس از اعمال جراحی شکستگیهای اندام فوقانی موثرتر از تجویز آپوتل به تنهایی است.
کاظم کاظم نژاد، سیدمسعود حسینی، احمد حیدری، ارازبردی قورچائی،
دوره 22، شماره 1 - ( 1-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: کنترل درد پس از جراحی یکی از نگرانیهای عمده پزشکان و بیماران است. یکی از روشهای کاهش درد تزریق داروی بیحسی در محل برش جراحی است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر موضعی داروهای کتامین و لیدوکایین بر کاهش درد پس از جراحی هرنی اینگوینال انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی دوسوکور روی 60 بیمار کاندید جراحی هرنی اینگوینال با بیهوشی عمومی انجام شد. بیماران به صورت تصادفی در سه گروه 20 نفری شامل گروه کنترل (بدون داروی تزریقی)، گروه مداخله اول (تزریق زیر جلدی 0.5mg/kg کتامین در ناحیه بخیه محل جراحی) و گروه مداخله دوم (تزریق زیر جلدی 1mg/kg لیدوکایین در ناحیه بخیه محل جراحی) قرار گرفتند. سپس درد بعد از عمل در هر سه گروه با مقیاس بصری درد (VAS) مورد مقایسه قرار گرفت و علایم حیاتی ثبت گردید. بیماران با نمرات درد 3 و بیشتر، شیاف دیکلوفناک سدیم (100mg) و در صورت عدم پاسخ، پتیدین وریدی mg 30 (0.5mg/kg) دریافت نمودند. عوارضی مثل تهوع و استفراغ، گیجی، نیستاگموس و هالوسینیشن ثبت گردید.
یافتهها: کاهش درد در گروه مداخله اول و دوم در ساعات اول و دوم پس از عمل دیده شد که در مقایسه با گروه کنترل درد کمتری داشتند (P<0.05) ؛ اما بین دو گروه مداخله در ساعات اول و دوم پس از عمل جراحی تفاوتی دیده نشد.
نتیجهگیری: به نظر میرسد میتوان برای کاهش درد در محل برش جراحی به جای لیدوکایین از تزریق کتامین استفاده کرد که تقریباً مشابه لیدوکایین اثر دارد.
محمود گنجی فرد، مسعود مدیحی، محمدرضا مفتح، بی بی فاطمه شخص امام پور،
دوره 22، شماره 3 - ( 7-1399 )
چکیده
زمینه و هدف: درد متعاقب جراحی تونسیلکتومی یکی از شایعترین عوارض این جراحی است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر داروهای گاباپنتین و پرومتازین به عنوان پیش دارو در کاهش درد پس از عمل جراحی تونسیلکتومی انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی سه سویه کور روی 104 بیمار 15-7 ساله کاندیدای عمل تونسیلکتومی در بیمارستان ولی عصر بیرجند انجام شد. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه 52 نفری گاباپنتین و پرومتازین تقسیم شدند. یک ساعت قبل از بیهوشی، به گروه اول گاباپنتین خوراکی 20 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن و به گروه دوم شربت پرومتازین 0.5 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن تجویز شد. نمره درد براساس شاخص MOPS طی ساعات 3 ، 6 ، 12 و 24 ساعت بعد از عمل ثبت و مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار شدت درد در گروه مورد مداخله با پرومتازین در 3 ، 6 ، 12 و 24 ساعت پس از عمل به ترتیب 0.84±1.35 ، 0.87±0.9 ، 0.52±0.25 و 0.19±0.04 و در گروه گاباپنتین به ترتیب 0.98±1.58 ، 0.91±1.13 ، 2.7±0.69 و 0.24±0.06 به دست آمد. بین میزان درد دو گروه در ساعات 3 ، 6 ، 12 و 24 ساعت بعد از عمل تفاوت آماری معنیداری یافت نشد.
نتیجهگیری: داروهای گاباپنتین و پرومتازین به عنوان پیش دارو دارای اثر کاهنده درد مشابهی در بیماران با جراحی تونسیلکتومی بودند.
سیده ماهرخ علینقی مداح، پیمان اصغری، امیرحسین محمدشفیعی، فاطمه مهرآور، محمد آریایی،
دوره 24، شماره 1 - ( 1-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: پروپوفول یکی از رایجترین داروهای مورد استفاده در بیهوشی بوده و درد هنگام تزریق از عوارض جانبی این دارو است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر لیدوکائین، منیزیوم سولفات و کتامین در کاهش درد ناشی از تزریق وریدی پروپوفول در بیماران تحت عمل جراحی انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی دوسویه کور 80 بیمار 18 تا 65 ساله به صورت تصادفی در 4 گروه 20 نفری لیدوکائین، کتامین، منیزیوم سولفات و نرمال سالین قرار گرفتند. برای ارزیابی درد از معیارAmbesh Score استفاده شد. تغییرات همودینامیک گروههای مورد مطالعه در دقایق 1 و 3 و 5 ارزیابی شد.
یافتهها: بیماران در گروههای لیدوکائین، کتامین و منیزیم سولفات به ترتیب با مقادیر 75 درصد، 70 درصد و 55 درصد در مقایسه با گروه نرمال سالین (25 درصد) پس از تزریق پروپوفول، احساس درد نداشتند (P<0.05). میانگین روند زمانی فشار خون سیستولیک، فشار خون دیاستولیک و متوسط فشار خون شریانی بین گروههای مورد مطالعه از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05).
نتیجهگیری: استفاده از داروهای لیدوکایین یا کتامین در زمان تزریق پروپوفول میتواند در کاهش درد هنگام تزریق پروپوفول موثر باشد.
سیده رویا موسوی، منصور دیلمی، رامین آذرهوش، ارازبردی قورچائی، کاظم کاظم نژاد، سیدبابک مجاورعقیلی، سیده ماهرخ علینقی مداح، سیدامیرحسن موسوی،
دوره 24، شماره 4 - ( 10-1401 )
چکیده
زمینه و هدف: پنومونی وابسته به ونتیلاتور دارای اهمیت ویژهای در بین عفونتهای بیمارستانی است که باعث افزایش مرگومیر در بیماران مبتلا میگردد. این مطالعه به منظور تعیین شیوع ابتلا به پنومونی وابسته به ونتیلاتور و ارتباط آن با مقادیر پروتئین واکنشی C، پروکلسیتونین و هموگلوبین در بیماران مبتلا به ضربه مغزی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 138 بیمار (99 مرد و 39 زن) بستری در بخش مراقبتهای ویژه با انتوباسیون و ونتیلاسیون مکانیکی در مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان طی سالهای 97-1396 انجام شد. سطح بیومارکرهای پروتئین واکنشی C، پروکلسیتونین و هموگلوبین در 6 روز متوالی پس از بستری سنجیده شد و ارتباط بین این بیومارکرها با وقوع پنومونی وابسته به ونتیلاتور ارزیابی گردید.
یافتهها: شیوع ابتلا به پنومونی وابسته به ونتیلاتور 29.71% (29 مرد و 27 زن) تعیین شد. میانگین هموگلوبین اولیه بیماران در زنان و مردان به ترتیب 10 و 11.5 گزارش شد. میانگین بیومارکرهای پروکلسیتونین و پروتئین واکنشی C بیماران مبتلا به پنومونی وابسته به ونتیلاتور در مقایسه با گروه غیروابسته به ونتیلاتور در روز ششم بستری نسبت به روز اول افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری: بیومارکرهای پروکلسیتونین و پروتئین واکنشی C در بیماران تحت ونتیلاسیون مکانیکی، میتوانند احتمال ابتلا به پنومونی را پیشبینی نمایند.
ارازبردی قورچائی، گودرز کوشکی، سیده ماهرخ علینقی مداح،
دوره 25، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: لیدوکائین بهعنوان بیحس کننده موضعی یکی از داروهای موثر برای کنترل و مدیریت دردهای عصبی است و دگزامتازون کاربردهای زیادی نظیر جلوگیری و درمان ادم راه هوایی و پیشگیری از تهوع و استفراغ در بیهوشی دارد. همچنین همراه با بیحس کننده موضعی بلوک عصبی محیطی را تقویت میکند. بلوک عصبی انگشت یک روش آنستزی است که برای بسیاری از آسیبهای انگشت مثل لاسیواسیون، دررفتگی و شکستگی انگشت، تخلیه آبسه، برداشتن جسم خارجی و اکسزیون ناخن استفاده میشود. این روش نسبت به بیهوشی عمومی برتری نسبی دارد؛ زیرا به صورت موضعی عمل میکند و احتمال عوارض جانبی بسیار کمتر است. این مطالعه به منظور تعیین اثر ترکیبی دگزامتازون و لیدوکائین بر مدت اثر بلوک عصبی انگشت در جراحی ارتوپدی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی گذشتهنگر روی 50 بیمار ۱۸ تا ۷۰ ساله کاندید جراحی ارتوپدی مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی ۵ آذر شهر گرگان در سال ۱۴۰۰ انجام شد. بیماران به صورت در دسترس و با بررسی شرایط ورود به مطالعه انتخاب شدند. بلوک عصبی انگشت به عنوان روش بیهوشی روتین بوده که عوارض کمتری نسبت به بیهوشی عمومی دارد. در روش بیهوشی اول (گروه یک) از 10 میلیلیتر لیدوکائین 1 درصد و در روش بیهوشی دوم (گروه دو) از 8 میلیلیتر لیدوکائین 1درصد و 2 میلیلیتر دگزامتازون (8 میلیگرم) بهصورت اینفیلتراسیون در محل عمل استفاده گردید. میانگین شروع اثر بیدردی و مدت زمان بیدردی و نیز درد بعد از عمل بین هر دو روش بیهوشی با مقیاس بصری درد (Visual Analog Scale: VAS) تعیین و مقایسه گردید.
یافتهها: میانگین مدت اثر بیحسی در گروه ترکیبی بهطور معنیداری بیشتر از گروه لیدوکائین به تنهایی بود (P<0.05). همچنین میانگین مدت زمان درد در بیماران گروه ترکیبی از بدو ورود تا خروج از ریکاوری روندی نزولی داشت (P<0.05).
نتیجهگیری: روش بیهوشی ترکیب دگزامتازون و لیدوکائین، مدت اثر بلوک عصبی انگشت و بیدردی بعد از عمل جراحی ارتوپدی در بیماران را افزایش میدهد.