14 نتیجه برای مولتیپل اسکلروزیس
رضا مسعودی، فریدون خیری، علی صفدری،
دوره 12، شماره 3 - ( 7-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری مزمن، پیشرونده و تحلیل برنده غلاف میلینی سلولهای عصبی مرکزی است که تظاهرات و عوارض آن روی عزت نفس فرد اثر دارد. این مطالعه به منظور تعیین اثر برنامه خودمراقبتی مبتنی بر الگوی اورم بر عزت نفس بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش بررسی : این مطالعه نیمهتجربی به صورت قبل و بعد با حضور 34 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به کلینیک اعصاب بیمارستان آیتاله کاشانی شهرکرد طی سال 1387 با نمونهگیری در دسترس انجام شد. 8 جلسه برنامه آموزشی بر اساس نیازهای آموزشی بیماران و مبتنی بر الگوی اورم در طول سه ماه اجرا شد. پس از سه ماه پرسشنامه سنجش عزت نفس کوپراسمیت، مجدداً تکمیل و دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS-11.5 و آزمونهای تی زوجی ، ویلکاکسون و کروسکال والیس مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافتهها : میانگین امتیاز عزت نفس بیماران قبل و بعد از مداخله به ترتیب 4.2+-60.7 و 3.5+-118.3 تعیین شد که این اختلاف از نظر آماری معنیدار بود (P=0.001). بین مشخصات فردی نظیر سن، جنس، سطح تحصیلات، وضعیت تأهل، داشتن فرزند، شغل، میزان درآمد، مدت ابتلاء به بیماری و تعداد موارد بستری با میزان عزت نفس رابطه آماری معنیداری وجود نداشت. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که بهکارگیری برنامه خودمراقبتی طراحی شده مبتنی بر الگوی اورم بر عزت نفس بیماران مولتیپل اسکلروزیس نتیجه موثری دارد. این برنامه که براساس نیازهای آموزشی و با رویکرد مدل علمی طراحی گردید؛ به عنوان یک مداخله پرستاری در بیماران مولتیپل اسکلروزیس توصیه میشود.
دکتر عالیا صابری، دکتر سیدابراهیم نقوی، دکتر حمیدرضا حاتمیان، دکتر رحمت اله بنان، دکتر شادمان نعمتی، دکتر احسان کاظم نژاد، دکتر داریوش پوریزدان پناه،
دوره 14، شماره 1 - ( 1-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : مولتیپل اسکلروزیس یکی از بیماریهای میلنزدای سیستم عصبی مرکزی است که یکی از علل ناشایع کاهش شنوایی حسی عصبی میباشد. این مطالعه به منظور تعیین وضعیت شنوایی بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 60 بیمار (44 زن و 16 مرد) مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به درمانگاه نورولوژی کلینیک امام رضا (ع) و انجمن مولتیپل اسکلروزیس استان گیلان و 38 فرد سالم (27 زن و 11 مرد) در سال 1389 انجام شد. مطالعه با استفاده از آزمونهای ادیومتری با تون خالص (PTA) و امواج اتواکوستیک (OAE) و پاسخ شنوایی ساقه مغز (ABR) انجام شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-17 و آزمونهای آماری کای اسکوئر و تست دقیق فیشر تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : 12.5درصد از گوشهای گروه مورد و 3.9درصد از گوشهای گروه شاهد PTA مختل داشتند (P<0.05). میزان اختلال PTA تواتر بالا و دو نوع OAE بین دو گروه اختلاف آماری معنیداری نداشت. میانگین همبستگی کلی در گروه مورد 23.76±75.94درصد و در گروه شاهد 27.2±70 درصد بود که تفاوت آماری معنیداری را نشان نداد. 20درصد از گوشهای مورد و 9.2 درصد از گوشهای شاهد ABR مختل داشتند که از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). زمان تأخیر امواج I ، III و V اختلاف آماری معنیداری را در دو گروه نشان نداد؛ اما فاصله امواج I-III و III-V به ترتیب در 10درصد و 11.7درصد از گوشهای مورد و 1.3 درصد و صفر درصد از گوشهای شاهد غیرطبیعی وجود داشت (P<0.05). گوشهای مورد 6.7درصد و گوشهای شاهد 2.6 درصد اختلال رتروکوکلئار داشتند که از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که کاهش شنوایی ثبت شده توسط PTA و ABR در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس نسبت به گروه شاهد بیشتر میباشد.
دکتر فرهاد ایرانمنش، دکتر فاطمه پیغمبری، دکتر نجمه عسکری،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : مولتیپل اسکلروزیس یکی از شایعترین و ناتوان کنندهترین بیماریهای اعصاب محسوب میگردد. یکی از عوامل مطرح در پاتوژنز این بیماری تغییرات سطح سرمی اسیداوریک میباشد این مطالعه به منظور ارزیابی سطح سرمی اسیداوریک در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه مورد - شاهدی سطح سرمی اسیداوریک 70 بیمار مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس دارای پرونده در بیمارستان علیابنابیطالب (ع) رفسنجان با 70 فرد سالم از مراجعین به اورژانس با ترومای بسته اندام به عنوان گروه شاهد در سال 1388 مقایسه گردید. دو گروه مورد و شاهد از نظر سن و جنس یکسان بودند. دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS-17 و روشهای آمار توصیفی و آزمون تی تجزیه تحلیل شدند. یافتهها : میانگین سنی در هر دو گروه مورد و شاهد 32.99 سال بود. میانگین سطح سرمی اسیداوریک در بیماران 1.193+-3.871 mg/dl و در گروه شاهد 1.39+-4.171 mg/dl تعیین گردید. تفاوت مشاهده شده سطح سرمی اسیداوریک بین دو گروه از نظر آماری معنیدار نبود. همچنین هیچ ارتباط آماری معنیداری بین سطح سرمی اسیداوریک و جنس در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مشاهده نشد. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که سطح سرمی اسیداوریک بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس تغییری نمییابد.
نازنین فرشچیان، نازنین رزازیان، منصور رضایی، سمیه لیوانی،
دوره 14، شماره 4 - ( 10-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : علیرغم آن که مولتیپل اسکلروزیس بیماری ماده سفید مغز است؛ ولی درگیری هستههای قاعدهای مغز نیز گزارش شده است. برخی مطالعات کاهش سیگنال در سکانس T2 را در هستههای مغزی نشان دادهاند. این مطالعه به منظور تعیین وضعیت سیگنال هستههای قاعدهای مغز در سکانس T2 و FLAIR تصویربرداری تشدید مغناطیسی در مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد شاهدی روی 30 بیمار (7 مرد و 23 زن) مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس و 30 بیمار (6 مرد و 24 زن) غیرمبتلا به مولتیپل اسکروزیس در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه در سال 1389 انجام شد. برای بیماران تصویربرداری با تشدید مغناطیسی (magnetic resonance imaging: MRI) با شدت یک تسلا صورت گرفت. سپس سیگنال هستههای قاعدهای مغز به تفکیک محل درگیری، تعداد پلاک و آتروفی مغز در سکانسهای T2 و FLAIR مشخص گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-16 و آزمونهای Chi-Square، independent t-test و Fisher exact test تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : سیگنال پایین در تالاموس راست 10 بیمار (33.3%) و تالاموس چپ 14 بیمار (46.7%) از گروه مورد مشاهده شد که در مقایسه با گروه شاهد معنیدار بود (P<0.05). وجود پلاک در گلوبوس پالیدوس راست و چپ گروه مورد به ترتیب در 4 بیمار (13.3%) و 7 بیمار (23.3%) مشاهده شد. وجود پلاک در تالاموس راست و چپ گروه مورد به ترتیب در 10 بیمار (33.3%) و 14 بیمار (46.7%) مشاهده شد که در مقایسه با گروه شاهد (فاقد پلاک) از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). آتروفی مغز در 18بیمار (60 درصد) از گروه مورد و یک بیمار (3.3%) از گروه شاهد مشاهده شد (P<0.05). نتیجهگیری : کاهش سیگنال در سکانس T2 تالاموس با تصویربرداری تشدید مغناطیسی، یک یافته ارزشمند در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس است که میتواند به تشخیص کمک نماید.
فاطمه نظری، مژگان سهیلی، وحید شایگان نژاد، محبوبه والیانی،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماری مولتیپل اسکلروزیس یک بیماری التهابی مزمن و اتوایمون است که منجر به ناتوانیهای پیشرفته و سبب کاهش فعالیتهای روزانه و عملکرد فرد میشود. این بیماری با طیف وسیعی از نشانههای جسمی بروز مییابد. این مطالعه به منظور تعیین اثر تنآرامی بر نشانههای جسمی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 50 زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس به صورت تصادفی در دو گروه 25 نفری کنترل و مداخله قرار گرفتند. در گروه مداخله تکنیک تنآرامی (ترکیبی از تکنیک جاکوبسن و بنسون) طی 4 هفته، دو بار در هفته به مدت 40 دقیقه برای هر بیمار انجام شد. گروه کنترل تحت دریافت مراقبت و درمانهای معمول دارویی طبق دستور پزشک معالج قرار گرفت. دادهها بااستفاده از مقیاس سنجش شدت خستگی (FSS) و مقیاس عددی درد (NRS) قبل، بلافاصله و دو ماه بعد از انجام مطالعه در گروهها جمعآوری شد. یافتهها : میانگین نمره شدت خستگی در سه بار اندازه گیری (قبل، بلافاصله و دو ماه بعد از مداخله) یکسان نبود و روند زمانی بر نمره شدت خستگی موثر بود (P<0.05). قبل از مداخله تفاوت آماری معنیداری بین میانگین نمره خستگی دو گروه یافت نشد؛ اما بلافاصله بعد از مداخله و دو ماه پس از مداخله میانگین نمره خستگی بهطور معنیدار کمتر از قبل بود (P<0.05). میانگین نمره شدت درد در سه بار اندازهگیری یکسان نبود و روند زمانی بر نمره شدت درد موثر بود (P<0.05). میانگین نمره شدت درد به مرور زمان در گروه تن آرامی نسبت به گروه کنترل کاهش بیشتری داشت. هر چند میانگین نمره شدت درد بین دو گروه قبل، بلافاصله و دو ماه پس از مداخله تفاوت آماری معنیدار نداشت. نتیجهگیری : تکنیک تنآرامی بهعنوان یک روش کم هزینه، ایمن و ساده در کاهش خستگی و درد بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس موثر است.
بهنام مرادی، سیدصدرالدین شجاع الدین، ملیحه حدادنژاد،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماری مولتیپل اسکلروزیس یکی از شایعترین بیماریهای سیستم عصبی - مرکزی در بزرگسالان است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر هشت هفته تمرین ثبات مرکزی، مقاومتی با کش و تمرین ترکیبی بر استقامت عملکردی و کنترل طرز ایستادن مردان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 40 مرد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس به صورت غیرتصادفی در سه گروه مداخله و یک گروه کنترل طی مدت هشت هفته قرار گرفتند. دامنه سنی بیماران 35-25 سال، نمایه توده بدنی 25-20 و مقیاس ناتوانی جسمانی 4.5-1 بود. از تمرین ثبات مرکزی، مقاومتی با کش، تمرین ترکیبی، آزمون تعادل برگ و تست 6 دقیقه راهرفتن به ترتیب برای انجام پروتکلهای تمرینی، ارزیابی کنترل طرز ایستادن و استقامت عملکردی بیماران استفاده گردید. یافتهها : ظرفیت حرکتی و کنترل طرز ایستادن گروههای تجربی (پسآزمون) در مقایسه با گروه کنترل بهبود معنیداری یافت (P<0.05) و بیشترین تغییرپذیری مربوط به برنامه تمرین ترکیبی بود. نتیجهگیری : هشت هفته تمرین ثبات مرکزی، مقاومتی با کش و ترکیبی موجب بهبود فعالیت راهرفتن و کنترل طرز ایستادن مردان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس گردید و استفاده از برنامه تمرین ترکیبی در این بیماران به خاطر تغییرپذیری بیشتر، توصیه میشود.
آتنا شمس، حمیدرضا طاهری، کریم نیکخواه،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : مولتیپل اسکلروزیس یکی از شایعترین بیماریهای نورولوژیک پیشرونده در افراد جوان بالغ است. این بیماری منجر به ایجاد پلاکهای دمیلینه در ماده سفید دستگاه عصبی مرکزی شده و علایم نورولوژیکال را بهوجود میآورد. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته برنامه تمرینی منتخب همراه با دستورالعملهای توجه درونی و بیرونی بر تعادل ایستا بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 23 بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس به طور غیرتصادفی در گروه کنترل و دو گروه مداخله توجه درونی و بیرونی قرار گرفتند. تمرینات به مدت 8 هفته و 3 جلسه در هفته انجام شد. برای شرکت کنندگان هر سه گروه در پیشآزمون و پسآزمون، تست خطر افتادن بر روی دستگاه بایودکس انجام شد. یافتهها : تعادل ایستا در دو گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل بهبود معنیداری داشت (P<0.05). نتیجهگیری : بهکارگیری برنامه تمرینی منتخب همراه با دستورالعملهای توجهی میتواند عاملی اثرگذار بر بهبود تعادل ایستا در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس شود.
ناظم قاسمی،
دوره 20، شماره 4 - ( 10-1397 )
چکیده
مولتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis: MS) یک بیماری مزمن و چند فازی اتوایمیون است که بر سیستم عصبی مرکزی تاثیر میگذارد. اخیراً سلولهای ترشح کننده عوامل نوروتروفیک بهعنوان یکی از بهترین منابع برای سلول درمانی در بیماری MS ارایه شده است. لذا این مطالعه مروری با هدف معرفی سلولهای ترشح کننده عوامل نوروتروفیک و نقش عوامل نوروتروفیک در درمان بیماری MS صورت گرفت. در پژوهش حاضر، براساس Systematic Review و با استفاده از کلیدواژههای مولتیپل اسکلروزیس، نوروتروفینها و سلولدرمانی تعداد 98 مقاله از پایگاههای مختلف Pubmed، SID، Springer، SinceDirect Magiran، Web of sciences و Google Scholar جستجو شد و پس از حذف مقالات غیرمرتبط و تکراری تعداد 50 مقاله انتخاب شد. نتایج بهدست آمده از این مطالعات نشان داد که درمانهای مبتنی بر سلول در بیماری MS، با هدف جایگزین کردن سلولهای از بین رفته و یا با هدف حمایت نورونی با استفاده از عوامل رشد عصبی انجام میشود. سلولهای ترشح کننده عوامل نوروتروفیک با داشتن توانایی مهاجرت به سمت ضایعات عصبی و ترشح عوامل نوروتروفیکی، میتوانند نقش عمدهای در حمایت از بافت عصبی و پیشگیری از تخریب آن بر عهده داشته باشند. این عوامل از طریق رسپتورهای تیروزین کینازی خود اثرات متنوعی بر تکامل و فعالیت صحیح نورونها دارند. لذا سلولهای ترشح کننده عوامل نوروتروفیکی بهدلیل ترشح طیف وسیعی از عوامل رشد عصبی مورد نیاز برای تکامل عصبی، ممکن است یکی از منابع ایدهال سلولی برای درمانهای مبتنی بر سلول در بیماری MS باشند.
گلناز میرحسینی، مریم طهرانی پور، ناصر مهدوی شهری،
دوره 21، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis: MS) یک بیماری نورولوژیک تخریب کننده و مزمن است که در نتیجه میلینزدایی در سیستم عصبی مرکزی ایجاد میشود. یکی از نشانههای بالینی شایع در بیماری MS، اختلالات شناختی و شایعترین نقایص شناختی کاهش حافظه و سرعت پردازش اطلاعات است. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره هیدروالکلی ترکیبی سه گیاه خرفه،گزنه، کندر بر حافظه و تعداد سلولهای ناحیه CA1 هیپوکامپ موشهای صحرایی مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 30 سر موش صحرایی نر پس از کانول گذاری در ناحیه CA1 هیپوکامپ بهطور تصادفی به پنج گروه شش تایی تقسیم شدند. گروهها شامل گروه کنترل، گروه شم (تزریق سالین)، گروه MS دریافت کننده سالین، گروه MS دریافت کننده دریافت عصاره هیدروالکلی ترکیبی (تیمار اول 200mg/kg/bw) و گروه MS دریافت عصاره هیدروالکلی ترکیبی (تیمار دوم 400mg/kg/bw) بودند. مدل MS با تزریق داخل هیپوکامپی اتیدیوم بروماید به صورت تک دوز (محلول 0.01% اتیدیوم بروماید در سالین 0.9% استریل) و در حجم 3 میکرولیتر با سرعت یک میکرولیتر در دقیقه به شکل تزریق درون بطنی ایجاد شد. عصاره هیدروالکلی ترکیبی به مدت 21 روز به شکل داخل صفاقی به عنوان تیمار تزریق شد. برای ارزیابی حافظه از تست شاتل باکس و برای بررسی دانسیته نورونی از روش دایسکتور و برای سنجش تغییرات سلولی از روش هیستوپاتولوژی استفاده گردید.
یافتهها: میانگین تعداد نورونهای ناحیه CA1 هیپوکامپ در گروه MS دریافت کننده سالین نسبت به گروههای کنترل و شم کاهش آماری معنیدار نشان داد (P<0.05). افزایش تعداد نورونها در گروههای تیمار اول و دوم نسبت به گروه MS دریافت کننده سالین از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). نتایج بافتشناسی نشاندهنده اثر القای MS بر بافت و تخریب نورونی نسبت به گروه کنترل بود و اثر تزریق عصاره هیدروالکلی ترکیبی در گروههای تیمار و ایجاد نورژنز و ترمیم را در این دو گروه نشان داد. القای مولتیپل اسکلروزیس در گروه MS دریافت کننده سالین باعث اختلال در حافظه گردید که نسبت به گروههای کنترل و شم از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05). تزریق عصاره هیدروالکلی ترکیبی در هر دو گروه تیمار موجب بهبود حافظه گردید که نسبت به گروه MS دریافت کننده سالین از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05).
نتیجهگیری: عصاره هیدروالکلی ترکیبی سه گیاه خرفه، گزنه و کندر با دوزهای 200 و 400 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن به دلیل اثر ترمیم و نورونزایی میتواند در بهبودی حافظه و تخریب نورونی در بیماری مولتیپل اسکلروزیس موثر باشد.
رسول اسلامی، بختیار ترتیبیان، مجتبی نجارپور،
دوره 21، شماره 3 - ( 7-1398 )
چکیده
زمینه و هدف: تصلب چندگانه (Multiple Sclerosis: MS) رایجترین بیماری ناتوان کننده عصبی است که باعث کاهش سرعت انتقال عصبی و در نهایت کاهش تواناییهای عملکردی بیمار میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر شش هفته تمرین مقاومتی پایین تنه بر سرعت انتقال عصبی، قدرت، تعادل و سرعت راهرفتن در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه شبهتجربی 23 مرد بیمار مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس با میانگین سنی 39.45 سال و EDSS 4.37 بهطور غیرتصادفی در دو گروه کنترل (10 نفر) و تمرین مقاومتی (13 نفر) قرار گرفتند. دو روز قبل و بعد از تمرین از هر دو گروه آزمونهای سرعت هدایت عصبی، قدرت، تعادل و سرعت 25 فوت راهرفتن گرفته شد. تمرین مقاومتی با شدت 55درصد یک تکرار بیشینه برای شش هفته و هر هفته سه جلسه برگزار شد.
یافتهها: شش هفته تمرین مقاومتی پایین تنه سرعت انتقال عصبی، قدرت عضلانی، تعادل و سرعت راهرفتن در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس را بهطور معنیداری در مقایسه با گروه کنترل افزایش داد (P<0.05).
نتیجهگیری: تمرین مقاومتی کنترل شده میتواند سرعت انتقال عصبی را در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بهبود بخشد که در نهایت نیز بهبود قابلیتهای عملکردی از جمله قدرت، تعادل و سرعت راهرفتن را بهدنبال دارد.
سارا مقدسی، مهرداد عنبریان، سید حسین حسینی مهر، مهردخت مزده،
دوره 23، شماره 1 - ( 1-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis: MS) یکی از شایعترین بیماریهای سیستم عصبی بوده و میزان ابتلا در زنان شایعتر است. اختلال در الگوی راهرفتن از شایعترین اختلالات حرکتی در این بیماران است. این مطالعه به منظور مقایسه فعالیت عضلات منتخب اندام تحتانی و سطح حرکتی مرکز فشار پا حین پایان غیرارادی راهرفتن در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس و افراد سالم انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه مورد – شاهدی روی 10 زن مبتلا به MS (براساس طبقهبندی EDSS) و 10 سالم همتاسازی شده از نظر قد، سن و وزن انجام شد. فعالیت الکترومایوگرافی عضلات راست رانی (RF)، پهن داخلی (VM)، پهن خارجی (VL)، دوسررانی (BF)، نیمه وتری (SM)، دوقلوی داخلی (GM)، درشت نئی قدامی (TA) و جابجایی مرکز فشار پا (COP) با سیستم اندازهگیری فشار کف پایی حین پایان غیرارادی راهرفتن ثبت شد. آزمودنیها در پاسخ به یک سیگنال صوتی که برای توقف (مرحله انتهایی راهرفتن) در زمان ضربه پاشنه پا ارایه میشد؛ سعی میکردند به سرعت توقف کنند.
یافتهها: فعالیت عضله پهن خارجی گروه شاهد نسبت به گروه مورد بهطور معنیداری بیشتر بود (P<0.05)؛ در حالی که در گروه مورد فعالیت عضله دوقلو داخلی به میزان قابل توجهی افزایش یافت (P<0.05). همچنین، سطح حرکتی مرکز فشار پاها در گروه مورد کاهش آماری معنیداری نسبت به گروه شاهد داشت (P<0.05).
نتیجهگیری: افزایش فعالیت عضله دوقلو در گروه مبتلا به MS ممکن است ناشی از تلاش آنان برای آهسته کردن حرکت مرکز جرم به منظور پیشگیری از پیشروی استخوان درشت نی به سمت جلو و در نتیجه سعی در کنترل تعادل به عنوان یک استراتژی برای محدود کردن حرکات مرکز فشار پاها برای پیشگیری از سقوط باشد.
امیرحسین جانی، حمید طباطبایی، نجمه الصباح علوی زاده،
دوره 23، شماره 3 - ( 7-1400 )
چکیده
زمینه و هدف: بیماری مولتیپل اسکلروزیس (Multiple Sclerosis: MS) یکی از شایعترین بیماریهای نورولوژیک پیشرونده است که مسیرهای حرکتی را تحت تاثیر قرار داده و به ضعف خستگی عضلانی منجر میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی هشت هفته تمرین در آب بر خستگی، تعادل و عملکرد حرکتی مردان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 15 مرد مبتلا به MS ساکن شهرستان زاهدان انجام شد. بیماران به روش نمونهگیری انتخابی در دسترس و هدفدار در این مطالعه شرکت نمودند. پس از غربالگری اولیه و شناسایی افراد واجد شرایط، آزمودنیها به صورت تصادفی در دو گروه مداخله (8 نفر) ﺑﺎ ﻣﻴﺎﻧﮕﻴﻦ سنی 6.67±42.62 سال، ﻗﺪ 2.47±171.87 سانتیمتر، وزن 12.39±69.62 کیلوگرم و گروه کنترل (7نفر) ﺑﺎ ﻣﻴﺎﻧﮕﻴﻦ سنی 7.11±30.28 سال، ﻗﺪ 8.05±171.57 سانتیمتر، وزن 17.26±66.68 کیلوگرم قرار گرفتند. بیماران در گروه مداخله هشت هفته تمرین در آب را انجام دادند. تمرین در آب شامل هشت هفته و سه جلسه در هفته بود. بیماران داروهای تجویز شده را طبق دستور پزشک در طول دوره تحقیق مصرف نمودند. ﻣﻴﺰانﺧﺴﺘﮕﻲ، ﺗﻌﺎدل و ﻋﻤﻠﻜﺮدﺣﺮﻛﺘﻲ ﺑﻪ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﻣﻘﻴﺎس ارزﻳﺎﺑﻲ ﺟﺎﻣﻊ ﺧﺴﺘﮕﻲ، ﺗﻌﺎدل Y و ﭘﺮش ﺟﺎﻧﺒﻲ ﻣﻮرد ارزﻳﺎﺑﻲ ﻗﺮار گرفتند.
یافتهها: میانگین نمره عملکرد حرکتی در گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل افزایش آماری معنیداری داشت (P<0.05). میزان خستگی بیماران گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل کاهش آماری معنیداری داشت (P<0.05).
نتیجهگیری: هشت هفته تمرین در آب باعث بهبود عملکرد حرکتی و کاهش خستگی در مردان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس میشود.
نگار عسگری، محمدحسن نعیمی، علیرضا تهمتن، ثمین زمانی،
دوره 25، شماره 2 - ( 4-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: مولتیپل اسکلروزیس (MS) یک بیماری خودایمنی است که سیستم اعصاب مرکزی را مورد هدف قرار میدهد. مطالعات مختلف نشان دادهاند عوامل متعددی در بروز این بیماری و همچنین در جهت جلوگیری از پیشرفت آن موثر است. از جمله این عوامل میتوان به هلیکوباکترپیلوری اشاره کرد. این مطالعه به منظور تعیین عفونت هلیکوباکترپیلوری در بیماران مبتلا به مالتیپل اسکلروزیس و افراد سالم انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه مورد - شاهدی روی 100 بیمار مبتلا به MS (میانگین سنی 36.99±9.87 سال) و 100 فرد سالم (میانگین سنی 38.05±11.38 سال) در استان گلستان طی سال 1400 انجام شد. گروه مورد شامل 80 مورد عود کننده-فروکش یابنده و 20 مورد پیشرونده ثانویه بودند. از هر دو گروه نمونه خون گرفته شد و پس از جدا کردن سرم با استفاده از تست الایزا، آنتیبادی ضدهلیکوباکترپیلوری (IgG) با تعیین تیتر آنتیبادی مشخص شد.
یافتهها: حضور IgG هلیکوباکترپیلوری در گروه مورد و شاهد به ترتیب 21 درصد و 44 درصد بود (P<0.05). میانگین غلظت IgG در گروه مورد به طور معنیداری کمتر از گروه شاهد (13.48±10.83 در مقابل 19.78±16.14 AU/ml) اندازه گیری شد. درصد موارد مثبت آنتیبادی IgG علیه هلیکوباکترپیلوری در گروه عود شونده-فروکش یابنده و پیشرونده ثانویه بیماران مبتلا به MS به ترتیب 21.2% و 20% تعیین شد که اختلاف این دو گروه از نظر آماری معنیدار نبود.
نتیجهگیری: احتمالاً کمتر بودن حدود دو برابری سابقه عفونت هلیکوباکترپیلوری در مبتلایان به MS در مقایسه با افراد سالم میتواند نشاندهنده نقش محافظتی این باکتری در برابر این بیماری باشد.
فاطمه نکویان، فاطمه نظری، شهلا ابوالحسنی، محمدجواد طراحی،
دوره 25، شماره 3 - ( 7-1402 )
چکیده
زمینه و هدف: ناتوانی جسمی ناشی از بیماری مولتیپل اسکلروزیس، نیاز این بیماران را به حمایت از سوی دیگران افزایش میدهد و پایبندی به درمان دارویی، از عوامل اصلی موفقیت در درمان بیماریهای مزمن است که تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار دارد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط حمایت اجتماعی درک شده با پایبندی به درمان دارویی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 110 بیمار (70 زن و 40 مرد) در محدوده سنی 39±9 سال مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به دو مرکز آموزشی درمانی کاشانی و الزهرا دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال 1400 انجام شد. پس از نمونهگیری به روش تصادفی سیستماتیک، دادهها به روش مصاحبه و با استفاده از پرسشنامههای حمایت اجتماعی درک شده زیمت (MSPSS) و موریسکی (MMAS-8) جمعآوری شدند.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار نمرات پایبندی به درمان دارویی و حمایت اجتماعی درک شده به ترتیب 6.10±1.72 و 62.83±14.97 تعیین شد. حمایت اجتماعی درک شده با پایبندی به درمان دارویی با توجه به ضریب همبستگی پیرسون ارتباط معنیداری نشان نداد (r=0.185, P=0.053). حمایت اجتماعی درک شده با میزان رضایت از درآمد (F=4.54, P=0.01)، الگوی سیر بالینی (F=2.95, P=0.03)، مشکل دسترسی به مراقبت درمانی (t=-2.29, P=0.02)، علایم بالینی شامل اختلالات حرکتی (t=-3.72, P=0.001)، تعادلی (t=-3.23, P=0.002) و ادراری (t=-2.53, P=0.01) ارتباط آماری معنیداری نشان داد.
نتیجهگیری: حمایت اجتماعی درک شده در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس سبب پایبندی به درمان دارویی نشد.