33 نتیجه برای عملکرد
غلامرضا محمودی شن، سید عابدین حسینی،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
بیماری ایدز اینک یک وحشت عمومی در جهان ایجاد کرده است و آرایشگران از کسانی هستند که از وسایل تیز و برنده به عنوان وسیله کار استفاده می کنند و آلوده بودن این وسایل در انتقال بیماری به دیگران نقش موثری دارد. لذا مطالعه ای به منظور تعیین آگاهی نگرش و عملکرد آرایشگران زن و مرد در مورد پیشگیری از بیماری ایدز انجام شد. مطالعه حاضر، یک مطالعه توصیفی است که نمونه های آن از بین آرایشگران شاغل در شهر گرگان انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه ای بود که به وسیله 150 آرایشگر تکمیل گردید. نتایج نشان داد که 50 درصد آنها آگاهی و 48.43 درصد آنان عملکرد متوسط و 43.4 درصد هم نگرش ضعیفی داشتند و آزمون آماری، بین عملکرد زنان و مردان تفاوت معنی داری را نشان داد (P≤0.02) ضمنا بین آگاهی و نگرش نیز نگرش و عملکرد با توجه به سابقه کار رابطه معنی داری وجود داشت .(P≤0.01) به طور کلی نتایج تحقیق نشان داد که آرایشگران از آگاهی و نگرش و عملکرد ضعیفی برخوردارند و به آموزش رفتارهای بهداشتی نیاز دارند.
دکتر حمیدرضا بذر افشان، دکتر محمد علی رمضانی، دکتر عارف صالحی، دکتر احمد شیرافکن، دکتر سکینه محمدیان، دکتر مهران فرج اللهی، دکتر فربد رئیس زاده، دکتر فریدون عزیزی،
دوره 2، شماره 1 - ( 1-1379 )
چکیده
عوامل خطر ساز بیماری های عروقی کرونر مانند افزایش فشار خون و افزایش چربی خون در مبتلایان به دیابت قندی شایع تر از افراد طبیعی است. علاوه بر این شواهدی از اختلال عملکرد تیرویید به صورت افزایش سطح سرمی هورمون محرک تیرویید (TSH) و کاهش هورمون های تیرویید T3 در مبتلایان به دیابت نوع 2 به دست آمده است. این بررسی با 210 بیمار دیابتی سرپایی درکلینیک دیابت مرکز آموزشی درمانی 5 آذر گرگان انجام شد. پس از اخذ شرح حال و اندازه گیری فشار خون، قد و وزن، مقادیر آزمایشگاهی کلسترول تام، تری گلیسرید، قند خون ناشتا، هموگلوبین گلیکوزیله (HbA1c) و هورمن های تیرویید شامل T3 – T4 و TSH اندازه گیری شد. بیماران بسته به میزان HbA1c به دو گروه دارای کنترل مناسب دیابت (HbA1c)و کنترل نامناسب (HbA1c≥8) تقسیم شدندو یافته های مربوط به آنها با هم مقایسه شد. نمایه توده بدن (BMI) در افراد مورد بررسی kg/m228±5.9بود و در 35 درصد افراد، چاقی به صورت BMI بالای 30 دیده شد. در 65 درصد افراد مورد بررسی، افزایش چربی خون، و در 38 درصد موارد، افزایش فشار خون دیده شد. در 30 درصد موارد نیز گواتر مشاهده شد. کم کاری تیرویید تحت بالینی در 13 درصد، کم کاری تیرویید بالینی در 4 درصد و پرکار تیرویید بالینی 0.5 در صد از بیماریان دیده شد. از مجموع 27 بیمار مبتلا به کم کاری تیرویید، در 24 نفر سطح HbA1c بالای 8 بود. میانیگین HbA1c در این افراد 2.5± 11و در گروه دیابتی بدون کم کاری تیرویید 2.4± 9 بود. P<0.01) ،0.2 r =)، HbA1c و P<0.05) ،0.3 r =) رابطه معنی دار داشت. همبستگی معنی داری بین TSH و HbA1c P<0.01) ،0.2 r =)، HbA1c و نمایه توده بدنP<0.05) ،0.15 r =)، نمایه توده بدن TSH P<0.05) ،0.14 r =) دیده شد. در این بررسی، علاوه بر افزایش بروز عوامل خطر ساز بیماری عروق کرونر، بین گواتر و اختلال عملکرد تیرویید و کنترل سوخت و ساز (متابولیک) دیابت رابطه معنی دار دیده شد. توصیه می شود تشخیص اختلال عملکرد تیرویید در بیماران دیابتی پس از تثبیت وضعیت سوخت و ساز صورت گیرد.
محمد تقی پور، دکتر اسماعیل ابراهیمی، دکتر محمد جعفر شاطرزاده، دکتر مهیار صلواتی،
دوره 2، شماره 2 - ( 7-1379 )
چکیده
امروزه در توان بخشی نوین آسیب های ارتوپدی اندام تحتانی، از روش دویدن به عقب به عنوان یک روش مؤثر در بهبود کنترل عصبی عضلانی اندام در حین انجام فعالیت های عملکردی و ورزشی یاد می شود. با این حال نیاز به مقایسه این روش با روش مرسوم دویدن به جلو به لحاظ تاثیر آنها بر کارآیی عملکردی اندام تحتانی احساس می گردد. هدف از انجام این کارآزمایی بالینی تصادفی مقایسه تأثیر دو روش تمرینی دویدن به جلو و دویدن به عقب روی برخی از آزمون های عملکردی اندام تحتانی بوده است. یک نمونه 30 نفری از مردان سالم و جوان به روش احتمالی ساده انتخاب، و به روش تصادفی منظم به دو گروه 15 نفری تقسیم شدند. برای یک گروه به مدت شش هفته، هر هفته سه جلسه و 15 دقیقه در هر جلسه با سرعت انتخابی دویدن به جلو، و برای گروه دیگر دقیقاً با همان حجم تمرین، دویدن به عقب انجام شد. آزمون عملکردی شامل پرش عمودی، پرش طول روی یک پا، زمان جهش متوالی روی یک پا در مسافت شش متری، و دویدن رفت و برگشت سریع بودند که در چهار مرحله به فواصل زمانی دو هفته ای انجام و نتایج حاصله در هر گروه با آزمون آماری t زوج، و بین دو گروه با آزمون آماری t مستقل تجزیه و تحلیل شد. داده های حاصل، نمایانگر بهبود معنی دار تمامی آزمون ها در هر گروه و همچنین نبودن اختلاف معنی دار بین پیشرفت دو گروه پس از شش هفته بودند. بر اساس این پژوهش دو روش تمرینی دویدن به جلو و عقب به یک میزان در افزایش توانایی های عملکردی اندام تحتانی موثر هستند، و هر دو می توانند درصورت نبودن ممنوعیت، در توان بخشی فعال عملکردی اندام تحتانی متعاقب آسیب های ارتوپدی و ورزشی، مورد استفاده قرار گیرند.
کبری خاجوی شجاعی، دکتر سوسن پارسای، نادر فلاح،
دوره 3، شماره 2 - ( 7-1380 )
چکیده
بزرگ ترین فشار فیزیولوژیکی در طول زندگی زنان، هنگام بارداری ایجاد می شود که مهم ترین تغییر را در وضعیت زیستی آنان پدید می آورد. این فشار فیزیولوژی ناشی از نیاز جنین است. به همین علت نیاز زن حامله به انرژی و مواد مغذی در مقاسه با زنان معمولی افزایش می یابد. امروزه، ثابت شده است آموزش مداوم تغذیه و بالا بردن آگاهی زنان در کنار دادن غذاهای اضافی برای مادرهای فقیر به بهبود سلامت مادر و بچه کمک می کند. این پژوهش به منظور تعیین میزان آگاهی، نگرش و عملکرد زنان باردار شهر تهران در مورد تغذیه دوران بارداری انجام شده است. تعداد نمونه ها با توجه به میزان کم وزنی هنگام تولد و همچنین مطالعه راهنما، 315 نفر برآورد شد که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای و با مراجعه به 10 بیمارستان واقع در 5 نقطه شهر تهران انتخاب شدند. اطلاعات به وسیله پژوهشگر و با مصاحبه در پرسشنامه جمع آوری شد. این پژوهش نشان داد که 60 درصد از زنان مورد بررسی نسبت به تغذیه دوران بارداری آگاهی پایین داشتند و 10.5 درصد زنان از آگاهی خوبی نسبت به تغذیه دوران بارداری برخوردار بودند. در بخش نگرش این پژوهش، نشان داده شد که اکثر زنان باردار به تغییر رژیم غذایی در دوران بارداری اعتقاد داشتند(71.4 درصد). همچنین 87.6 درصد زنان به خوردن لبنیات در دوران بارداری اعتقاد داشتند ولی 69.8 درصد به خوردن قرص آهن اعتقاد نداشتند و خوردن غذاهای آهن دار را کافی می دانستند. به علاوه بین میزان تحصیلات زنان در مورد مطالعه و نگرش آنها درباره لزوم مصرف قرص آهن در زمان بارداری رابطه معنی داری نشان داده شده است(0.0001 ?P ). با توجه به یافته های پژوهش به نظر می رسد آگاهی زنان باردار در مورد تغذیه دوران باردای کافی نیست و در نتیجه عملکرد آنها را تحت تاثیر قرار داده است .بنابراین نیاز به آموزش تغذیه در دوران بارداری به وسیله کادر پزشکی لازم و ضروری است.
علی اکبر عبداللهی، حسین رحمانی انارکی، دکتر بهناز خدابخشی، ناصر بهنامپور،
دوره 5، شماره 1 - ( 1-1382 )
چکیده
زمینه و هدف: عفونتهای بیمارستانی بدون تردید یکی از مهمترین معضلات مراکز بهداشتی درمانی جهان است. میزان وقوع آن در هر کشوری متفاوت است. این مطالعه با هدف تعیین سطح آگاهی، نگرش و عملکرد کارکنان شاغل پرستاری نسبت به عفونتهای بیمارستانی در سال 80-1379 در مراکز درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی گلستان انجام گرفت.مواد و روشها: این مطالعه از نوع توصیفی تحلیلی بوده که تمامی پرستاران شاغل (518) 189 مرد و 328 زن شاغل در 11 بیمارستان استان گلستان به وسیله پرسشنامه مورد پژوهش قرار گرفتند. سپس داده های جمع آوری شده توسط برنامه نرم افزار آماری SPSS-10 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج تحقیق نشان داد که 26.5 درصد پرستاران از آگاهی ضعیف، 63.9 درصد آگاهی متوسط و 9.6 درصد از آگاهی خوبی برخوردار بودند. در رابطه با کنترل عفونت، 52.4 درصد نگرش منفی، 36.4 درصد نگرش متوسط و 11.2 درصد نگرش مثبت داشتند. در مورد عملکرد ، 37.1 درصد عملکرد ضعیف ، 49 درصد عملکرد متوسط و 13.9 درصد عملکرد خوب داشتند. در ضمن بین آگاهی و نگرش و همچنین بین آگاهی و عملکرد ارتباط معنی داری وجود نداشت. ولی بین نگرش و عملکرد ارتباط معنی داری وجود داشت (P<0.05).نتیجه گیری: با توجه به نقش مهم پرستار جهت افزایش آگاهی و نگرش لازم است آموزشهای لازم به عمل آید تا بتوانند رفتارهای صحیحی در کنترل عفونت انجام دهند.
دکتر مصطفی حسینی، دکتر داوود شجاعیزاده، مشرفه چالشگر، حمیده پیشوا،
دوره 8، شماره 3 - ( 7-1385 )
چکیده
زمینه و هدف: فقر آهن شایع تر ین مشکل تغذیه ای در جهان و یکی از عمده ترین علت های کم خونی می باشد. شیوع فقر آهن و کم خونی ناشی از آن در کشورهای در حال توسعه بیشتر از توسعه یافته است که در این میان بیشترین سهم از آن کودکان و زنان می باشد. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر مداخله آموزشی بر آگاهی، نگرش و عملکرد دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی قائم شهر به منظور پیشگیری از کم خونی ناشی از فقر آهن انجام شد.روش بررسی: این مطالعه یک مداخله آموزشی بود که روی دانش آموزان دختر مقطع راهنمایی قائم شهر در بهار 1384 در دو گروه مداخله و کنترل (هر گروه 300 نفر) انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ای این مطالعه شامل اطلاعات دموگرافیک و پایه و سوالات سنجش آگاهی، نگرش و عملکرد بود. در ابتدای مطاله میزان آگاهی، نگرش و عملکرد همه دانش آموزان به وسیله پرسشنامه ارزیابی شد. سپس برنامه های آموزشی برای گروه مداخله انجام گردید و پس از گذشت 1.5 ماه از مداخله، دو گروه مقایسه شدند. داده ها با استفاده از از نرم افزارهای آماری SPSS(11.5) و STATA(8.0) تجزیه و تحلیل گردید. یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که قبل از آموزش اختلاف معنی داری بین گروه های مورد مطالعه از نظر آگاهی، نگرش و عملکرد وجود نداشت. اما بعد از انجام مداخله آموزشی، افزایش معنی داری در میانگین نمره آگاهی، نگرش و عملکرد گروه مداخله ملاحظه گردید(P < 0.05) . بدین صورت که مداخله آموزشی به اندازه 15 امتیاز در ارتقای آگاهی، 5 امتیاز در ارتقای نگرش و 1.6 امتیاز در بهبود عملکرد تاثیر داشت. هر چند در بین عوامل موثر متغیرهای تحصیلات مادر و شغل پدر بر آگاهی، پایه تحصیلی بر نگرش و تحصیلات مادر بر عملکرد دانش آموزان نیز موثر بود. نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که مداخله آموزشی بر آگاهی، نگرش و عملکرد دانش آموزان دختر در مورد فقر آهن و کم خونی ناشی از آن تاثیر دارد. بنابراین برنامه های آموزشی در این رابطه برای گروه های سنی نوجوان و جوان پیشنهاد می گردد.
عبدالرحمان چرکزی، قربان محمد کوچکی، محمدتقی بادله، شهربانو گزی، زلیخا اکرامی، فوزیه بخشا،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : فشارخون بالا یکی از مهمترین عوامل خطر بروز بیماریهای قلبی- عروقی و شایعترین عامل بروز نارسایی قلبی و سکته مغزی در بسیاری از کشورها و شایعترین عامل نارسایی کلیوی است. این مطالعه با هدف ارزشیابی تاثیر آموزش از طریق الگوی اعتقاد بهداشتی بر دانش، نگرش و عملکرد کادر پرستاری شهر گنبدکاووس درباره بیماری پرفشاری خون صورت گرفت. روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی روی 136 نفر از کادر پرستاری شهر گنبد در سال 1384 که به صورت تصادفی طبقهای از میان 370 کارکنان شاغل انتخاب شدند، انجام گردید. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه و چک لیست مشاهده بود. در ابتدا میزان دانش، نگرش و عملکرد افراد مورد مطالعه به وسیله این ابزار مورد بررسی قرار گرفت. سپس نیازهای آموزشی آنان مشخص و برنامهای آموزشی بر مبنای الگوی اعتقاد بهداشتی طراحی، تدوین و اجرا گردید. سه ماه پس از اجرای برنامه آموزش میزان دانش، نگرش و عملکرد نمونههای مورد مطالعه از طریق همان پرسشنامه و چک لیست، تعیین و با یافتههای به دست آمده از مرحله اولیه (pre-test) مقایسه گردید. برای دستیابی به میزان تاثیرآموزش از آزمونهای آماری ویلکاکسون، تی مستقل، ANOVA و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. یافتهها: میانگین نمرات دانش، منافع درک شده، موانع درک شده، تهدید درک شده، نگرش (مجموع اجزاء مدل اعتقاد بهداشتی) و عملکرد قبل از آموزش به ترتیب برابر با 68/9، 76/23، 63/25، 82/22، 99/71 و 55/4 بود که بعد از آموزش همه آنها افزایش نشان داده و به ترتیب به 66/16، 06/26، 94/28، 98/24، 08/80 و83/4 رسید. نتایج نشان داد که آموزش کادر پرستاری ازطریق الگوی اعتقاد بهداشتی سبب ارتقاء دانش و تغییر نگرش و همچنین سبب بهبود عملکرد آنان میشود (05/0P<). بین متغیرهای سن، جنس، وضعیت تاهل، سابقه کاری و زمینه خانوادگی مثبت با میزان دانش، نگرش و عملکرد ارتباط معنیدار مشاهده نشد. ولی بین متغیرهای رده شغلی، میزان تحصیلات و بخش کاری با دانش قبل از آموزش و عملکرد قبل از آموزش و همچنین بین متغیر واحد سازمانی با نگرش قبل از آموزش ارتباط معنیدار مشاهده شد (05/0P<). نتیجهگیری : این مطالعه نشاندهنده ضرورت آموزش دورهای کادر پرستاری در خصوص پرفشاری خون با استفاده از یک مدل آموزشی مناسب و برنامهریزی شده میباشد.
علی عباسی، صدیقه فیاضی، دکتر فرزانه احمدی، محمدحسین حقیقی زاده،
دوره 9، شماره 1 - ( 1-1386 )
چکیده
زمینه و هدف : تنگینفس و خستگی در نارسایی قلبی، باعث اختلال قابل توجهی در کیفیت زندگی و توانایی عملکردی این بیماران میگردد. این مطالعه به منظور تعیین تاثیر برنامه ورزشی پیادهروی خانگی بر کیفیت زندگی و توانایی عملکردی بیماران مبتلا به نارسایی قلبی انجام پذیرفت. روش بررسی: در این پژوهش نیمه تجربی، 60 بیمار بستری مبتلا به نارسایی قلبی کلاس II و III در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی اهواز طی سال 1384، با روش جورکردن در دو گروه آزمون (30=n) و کنترل (30=n) قرار گرفتند. ابزار گردآوری دادهها شامل فرم اطلاعات دموگرافیک، چک لیست کیفیت زندگی مینهسوتا و فرم زمانبندی شده برنامه ورزشی بود. برنامه ورزشی پیادهروی در این بیماران سه بار در هفته و تا هشت هفته انجام گرفت. در ابتدا و انتهای مداخله نیز چک لیست کیفیت زندگی مینهسوتا برای تعیین کیفیت زندگی در اختیار بیماران دو گروه قرار گرفت. همچنین تست پیاده روی 6 دقیقهای نیز به منظور تعیین توانایی عملکردی بیماران در ابتدا و انتهای مداخله در دو گروه انجام گرفت. دادهها به وسیله نرمافزار SPSS تجزیه و تحلیل گردید. یافتهها: اختلاف قابل توجهی میان میانگین مسافت طی شده در MWT 6 در ابتدا و انتهای مداخله در بیماران گروه آزمون وجود داشت (86/373 متر در ابتدای مداخله تا 30/412 متر در انتهای مداخله، 05/0P<). این تفاوت در بیماران گروه کنترل معنیدار نبود (79/376 متر در ابتدای مداخله تا 63/377 متر در انتهای مداخله). اختلاف قابل توجهی میان نمرات کیفیت زندگی، در ابتدا و انتهای مداخله در گروه آزمون وجود داشت (32/52 در ابتدای مداخله تا 80/43 در انتهای مداخله). این تفاوت در گروه کنترل معنیدار نبود (32/52 در ابتدای مداخله تا 80/43 در انتهای مداخله). همچنین بین مدت زمان ورزش هفتههای اول، چهارم و هشتم تفاوت معنیدار وجود داشت (05/0P<). نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که فعالیتهای ورزشی پیادهروی میتواند به عنوان یک روشدرمانی در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی بهکار رود، زیرا باعث کیفیت زندگی و نیز توانایی عملکردی و ظرفیت ورزشی بیماران میگردد.
صدیقه مقسمی، دکتر سعیده ضیائی، زینب حیدری،
دوره 11، شماره 4 - ( 10-1388 )
چکیده
زمینه و هدف : عملکرد جنسی یکی از جنبههای مهم کیفیت زندگی است که بر سلامت جسمی ، روانی و ذهنی افراد تاثیرگذار است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تیبولون بر عملکرد جنسی زنان یائسه سالم انجام شد. روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 96 زن یائسه سالم 60-45 ساله مراجعه کننده به مراکز درمانی منتخب که کنترااندیکاسیون قطعی هورمون درمانی نداشتند؛ طی دی ماه 1385 تا فروردین ماه 1387 وارد مطالعه شدند. بیماران به طور تصادفی به دو گروه درمان با تیبولون (52نفر) و پلاسبو (44 نفر) تقسیم شدند. گروه تیبولون روزانه 5/2 میلیگرم تیبولون + کلسیم ـ د (500میلیگرم + 200 واحد) و گروه پلاسبو منحصراً کلسیم ـ د (500میلیگرم + 200 واحد روزانه) دریافت کردند. بیماران به مدت شش ماه پیگیری شدند. عملکرد جنسی با استفاده از ایندکس بررسی عملکرد جنسی زنان (FSFI) ارزیابی و به منظور تعیین سطح هورمونها نمونه خون در شروع و پایان درمان گرفته شد. در پایان درمان عوارض جانبی و رضایت از مصرف تعیین و دادهها بااستفاده از نرمافزار آماری SPSS-15 و آزمونهای آماری تی، کای اسکوئر و منویتنی تجزیه و تحلیل شد. یافتهها : 41 زن در گروه تیبولون و 40 زن در گروه پلاسبو مطالعه را به پایان رساندند. تیبولون در مقایسه با شروع درمان و پلاسبو باعث بهبود معنیدار همه جنبههای عملکرد جنسی شد. در گروه تیبولون سطح سرمی هورمون تستوسترون ، ایندکسهای تستوسترون و استرادیول آزاد افزایش و سطح سرمی پروتئین انتقالدهنده هورمونهای جنسی (SHBG) 57درصد کاهش یافت (P<0.05). تیبولون با برخی عوارض جانبی مانند سردرد ، افزایش وزن ، خونریزی و لکهبینی همراه بود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تیبولون با ایجاد تغییرات مطلوب در سطح هورمونهای جنسی و SHBG حیطههای عملکرد جنسی زنان یائسه را به طور معنیداری بهبود میبخشد.
مختار عراضپور، دکتر بصیر مجدالاسلامی، محمود بهرامی زاده، محمدعلی مردانی، محمدرضا کیهانی،
دوره 12، شماره 4 - ( 10-1389 )
چکیده
زمینه و هدف : روشهای متنوع جراحی و غیرجراحی برای درمان پارگی تاندون آشیل استفاده میشود. یکی از روشهای درمان غیرجراحی پارگی تاندون آشیل، استفاده از بریسهای عملکردی میباشد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر بریس عملکردی با تحمل وزن و بدون تحمل وزن از تاندون پاتلا بر درمان بیماران مبتلا به پارگی تاندون آشیل انجام گردید. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 17 بیمار مبتلا به پارگی تاندون آشیل مراجعه کننده به کلینیکهای ارتوپدی فنی شهر تهران در سال 1387 بررسی شدند. 3 بیمار در طی مطالعه حذف شدند و 14 بیمار باقیمانده به طور تصادفی به دو گروه بریس عملکردی با تحمل وزن و بریس عملکردی بدون تحمل وزن از تاندون پاتلا تقسیم شدند. مقدار درد، قدرت پلانتار فلکشن و دورسی فلکشن و نیز مدت زمان لازم برای افزایش مقدار دورسی فلکشن بریس و رسیدن به وضعیت نوترال اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS-13 و آزمونهای تی مستقل، تی زوجی و اسمیرونوف کولموگروف تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : سه نفر از 17 بیمار مطالعه را به پایان نرساندند. در هر گروه تفاوت میزان درد و قدرت دورسی فلکشن و پلانتار فلکشن در دو مرحله قبل و بعد از مداخله از نظر آماری معنیدار بود (P<0.05)؛ ولی بین دو گروه تفاوتی در میزان درد، قدرت دورسی فلکشن و پلانتار فلکشن از نظر آماری وجود نداشت. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که هر دو نوع بریس عملکردی با تحمل وزن و بریس عملکردی بدون تحمل وزن از تاندون پاتلا به یک میزان در کاهش درد و نیز مدت زمان لازم برای رسیدن مچ به وضعیت نوترال و افزایش قدرت دورسی فلکشن و پلانتار فلکشن بیماران موثر میباشند.
روشنک بقایی رودسری، دکتر سیدمحمدابراهیم موسوی، دکتر مهیار صلواتی، دکتر اسماعیل ابراهیمی، دکتر سهراب کیهانی، رضا وهاب کاشانی، دکتر مسعود کریملو،
دوره 13، شماره 2 - ( 4-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : یکی از آسیبهای متداول در مفصل زانو، پارگی لیگامان صلیبی قدامی میباشد. آستانه حس تشخیص حرکت، شامل اطلاعاتی است که از گیرندههای مکانیکی در حالت پویا حاصل میگردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر بریس عملکردی بر آستانه تشخیص حرکت در بیماران با پارگی لیگامان صلیبی قدامی انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه شبه تجربی روی 20 بیمار مبتلا به پارگی لیگامان صلیبی قدامی، با محدوده سنی 18 تا 44 سال طی سالهای 86-1385 انجام شد. نمونهگیری به صورت غیراحتمالی ساده بود. به منظور ارزیابی آستانه تشخیص حرکت قبل و بعد از مداخله، از دستگاه Continuous passive motion استفاده شد. آستانه تشخیص حرکت با دو سرعت با و بدون بریس اندازهگیری گردید. از آزمون تی زوجی و کولموگروف- اسمیرونوف برای تجزیه و تحلیل دادهها استفاده شد.
یافتهها : آستانه تشخیص حرکت در اندام مبتلا به پارگی لیگامان صلیبی قبل و بعد از پوشیدن بریس با چشم باز به ترتیب 1.67±3.93 و 1.86±4.45 درجه (P<0.063) و با چشم بسته 1.61±3.82 و 1.96±4.31 درجه تعیین شد (P<0.05).
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که استفاده از بریس عملکردی در بیماران با پارگی لیگامان صلیبی قدامی اثر بارزی در بهبود آستانه تشخیص حرکت ندارد.
آسیه پیرزاده، دکتر غلامرضا شریفی راد،
دوره 13، شماره 4 - ( 10-1390 )
چکیده
زمینه و هدف : داروی بدون عارضه وجود ندارد و مصرف بیرویه و خودسرانه داروها به عوارض داروها میافزاید. این مطالعه به منظور تعیین آگاهی و عملکرد زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر اصفهان نسبت به خوددرمانی با دارو براساس مدل اعتقاد بهداشتی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 385 نفر از زنان مراجعه کننده به 14 مرکز بهداشتی درمانی شهر اصفهان در سال 1388 انجام گردید. ابزار گردآوری دادهها مشتمل بر چهار قسمت (آگاهی، عملکرد و اجزای مختلف مدل اعتقاد بهداشتی) بود. دادهها توسط آمار توصیفی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها : میانگین نمره آگاهی زنان در زمینه خوددرمانی 13.80+-82.97، میانگین حساسیت درک شده 17.11+-72.48، شدت درک شده 14.73+-71.60، منافع درک شده 17.13+-68.29 و موانع درک شده 19.67+-61.64 تعیین شد. 86 درصد از زنان طی 6 ماه گذشته حداقل در مورد یک بیماری خوددرمانی کرده بودند که شامل سرماخوردگی 57.6 درصد (223 نفر)، سردرد 53.7 درصد (208 نفر) و کمخونی 13.2 درصد (51 نفر) بود. عمدهترین علل خوددرمانی نیز تجربه قبلی از بیماری و در دسترس بودن داروها بود. مهمترین عامل پیشگیری کننده در زمینه خوددرمانی ترس از ابتلاء به عوارض ناشی از مصرف خودسرانه داروها بود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که میتوان از میزان خوددرمانی با دارو از طریق افزایش آگاهی و آموزش اثرات جانبی داروها جلوگیری نمود.
دکتر کرم اله دانش فرد، صفدر شیراوند،
دوره 14، شماره 2 - ( 4-1391 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از ضرورتهای اصلاح ساختار اقتصادی بخش بهداشت و درمان، اصلاح روشهای بودجهریزی و توزیع منابع آن میباشد. از جمله راهکارهای اصلاح ساختار بودجهریزی استفاده از روش بودجهبندی عملیاتی در حوزه درمان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی است. این روش بودجهریزی در حوزه درمان وزارت بهداشت از سال 1382 درحال اجرا است. این مطالعه به منظور تعیین موانع استقرار بودجهریزی عملیاتی در حوزه درمان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی انجام گرفت. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی دادههای موردنیاز از طریق پرسشنامه برای شناسایی موانع در شش محور نیروی انسانی، سیستم مدیریت مالی، سیستم اطلاعات مالی، ساختار سازمانی، سیستم ارزیابی عملکرد و الزامات قانونی در سال 1389 جمعآوری شد. 80 فرد از مجریان ستادی اجرای طرح بودجهریزی عملیاتی به صورت تمامشماری مورد پرسش قرار گرفتند. دادههای به دست آمده با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-16 و آزمونهای آماری دقیق فیشر، کارل پیرسون، ضریب همبستگی اسپیرمن و ملاک آنتروپی تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : در شاخص سیستم اطلاعات مالی، عدم بهکارگیری سیستم حسابداری تعهدی (0.1464) و در شاخص سیستم ارزیابی عملکرد، ضعیف بودن شاخصهای کمی و مناسب برای برآورد عملکرد برنامهها (0.1442) بهعنوان بالاترین موانع تعیین شدند. در ساختار سازمانی، واگذاری اختیارات و مسؤولیت به مدیران و کارشناسان (0.1447) از اولویت بیشتری برخوردار بود. ضعف سیستم کنترل دقیق هزینهها (0.1449) بیشترین رتبه را در سیستم مدیریت مالی به خود اختصاص داد. مقاومت و ایستادگی کارکنان (0.1449) بالاترین رتبه در شاخص نیروی انسانی و ضعف مقررات و دستورالعملهای داخلی برای پیادهسازی بودجهریزی (0.1454) بالاترین رتبه را در الزامات قانونی به خود اختصاص داد. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که بین شاخصهای سیستم اطلاعات مالی، سیستم ارزیابی عملکرد، سیستم مدیریت مالی، ساختار سازمانی، نیروی انسانی و الزامات قانونی با عدم استقرار بودجهریزی عملیاتی همبستگی وجود دارد.
پوپک معتمدوزیری، فرید بحرپیما، سیدمحمد فیروزآبادی، بیژن فروغ،
دوره 14، شماره 4 - ( 10-1391 )
چکیده
زمینه و هدف : ناتواناییهای بهجا مانده از سکته مغزی در اندام فوقانی ماندگار بوده و مشکلات عملکردی متعدد اندام فوقانی کمتر از اندام تحتانی مورد توجه قرار گرفته است. استفاده از تحریکات مغناطیسی به عنوان وسیلهای برای تولید جریانهای القایی در مغز با اهداف درمانی، روش جدیدی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین بر بهبود عملکرد حرکتی و قدرت مفاصل ساعد، مچ دست و انگشتان دست مبتلا در سکته مغزی انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 12 بیمار مبتلا به همیپلژی ناشی از سکته مغزی مراجعه کننده به بخش توانبخشی بیمارستان فیروزگر تهران در سالهای 90-1389 انجام شد. بیماران در دو گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی کاذب (دستگاه خاموش) و توانبخشی با تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین (واقعی) به منظور تسهیل مکانیسمهای حرکتی به مدت 20 دقیقه (10 جلسه درمان و 3بار در هفته) قرار گرفتند. سپس برای بیماران دو گروه توانبخشی مرسوم اندام فوقانی انجام شد. عملکرد حرکتی و قدرت دست پیش از شروع درمان و در انتهای درمان بهوسیله پرسشنامههای بارتل (Barthel Index) ، فوگل-مایر (Fugl-Meyer) و دینامومتر ارزیابی شد. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-15 و آزمونهای Kolmogorov-Smirnov، paired t-test ، independent t-test و Wilcoxon تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : براساس نمره پرسشنامههای بارتل و فوگل-مایر در گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی کاذب و نیز گروه توانبخشی با تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین، قبل و بعد از مداخله اختلاف آماری معنیداری مشاهده شد (P<0.05). با توجه به ارزیابی انجام شده با استفاده از دینامومتر دستی فشاری نیز قدرت به دست گرفتن اشیاء در گروه با تحریک واقعی قبل و بعد از مداخله از نظر آماری افزایش معنیداری نشان داد (P<0.05) و این میزان در گروه با تحریک کاذب قبل و بعد از مداخله از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تحریک مغناطیسی مکرر خارج مغزی فرکانس پایین توأم با درمان توانبخشی مرسوم بر بهبود عملکرد و قدرت دست مبتلا در بیماران سکته مغزی طی مراحل مزمن سکته مغزی اثربخش است.
وحید نجاتی، هاجر بهرامی، مصطفی آبروان، شرمین روبنزاده، حورا مطیعی،
دوره 15، شماره 3 - ( 7-1392 )
چکیده
زمینه و هدف : بیشفعالی و نقصتوجه، اختلالی عصبی-تحولی است. رفتار بدون توجه به عنوان خصیصه نافذ و فراگیر اختلال محسوب میشود. این مطالعه به منظور مقایسه عملکردهای اجرایی و حافظه کاری کودکان مبتلا به اختلال کمتوجهی - بیشفعالی و کودکان سالم آنها انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 50 کودک مبتلا به اختلال کمتوجهی - بیشفعالی و 40کودک سالم مدارس مقطع ابتدایی شهرستان قزوین انجام شد. آزمودنیها با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس و به کمک آزمون کانرز معلم و تشخیص یک روانپزشک کودک مورد مقایسه قرار گرفتند. عملکرد حافظه کاری از طریق تعیین نمره خطا با استفاده از آزمون n-back و عملکردهای اجرایی شامل مؤلفههای خطا، زمان واکنش مرحله سوم آزمون استروپ، خطا، درجاماندگی و تعداد دستههای کارت آزمون ویسکانسین و مؤلفه خطای حذف در آزمون عملکرد مداوم برای هر کودک تعیین گردید. یافتهها : میانگین نمره خطای آزمون n-back در گروههای مورد 14.035±17.3 و شاهد 5.795±10.725 تعیین شد (P<0.05). بین مؤلفههای عملکردهای اجرایی دو گروه مورد و شاهد تفاوت آماری معنیداری یافت شد (P<0.05). همچنین مؤلفه خطای حذف آزمون عملکرد مداوم در گروه مورد و شاهد از نظر آماری معنیداری بود (P<0.05). نتیجهگیری : اختلال کمتوجهی - بیشفعالی در کودکان باعث کاهش عملکرد اجرایی و حافظه کاری میگردد.
امید صدیقی، صمد گلشنی، فائزه نیک زاد،
دوره 16، شماره 4 - ( 10-1393 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماریهای قلبی - عروقی شایعترین علت مرگ و میر در بیماران همودیالیزی محسوب میشوند. هایپرتروفی و کاهش عملکرد سیستولیک بطن چپ از عوامل مهم پیشبینی کننده ناتوانی و مرگ و میر قلبی - عروقی در این بیماران است. این مطالعه به منظور تعیین رابطه سطح سرمی تروپونین قلبی T و I با هایپرتروفی و کاهش عملکرد سیستولیک بطن چپ بیماران همودیالیزی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه مورد – شاهدی روی 56 بیمار همودیالیزی براساس یافتههای اکوکاردیوگرافی در دو گروه با هایپرتروفی بطن چپ (35 نفر) و بدون هایپرتروفی بطن چپ (21 نفر) در مراکز آموزشی - درمانی امام خمینی (ره) و فاطمه الزهرا (س) ساری انجام شد. سطح سرمی تروپونین قلبی T و I بیماران توسط نسل سوم کیتهای Elecys 2010 به روش Electro chemiluminscence immune assey مورد سنجش قرار گرفت. یافتهها : بیماران با هایپرتروفی بطن چپ بهطور معنیداری سطوح سرمی بالاتری از تروپونین قلبی T (نانوگرم بر میلی لیتر) (0.12±.099) را در مقایسه با بیماران بدون هایپرتروفی بطن چپ (0.05±0.37) نشان دادند (P<0.05). همچنین مقادیر تروپونین قلبی I گروه مورد (0.09±0.17) در مقایسه با گروه شاهد (0.09±0.13) بالاتر بود (P<0.05). بین سطح سرمی تروپونین قلبی T و I با کاهش عملکرد سیستولیک بطن چپ ارتباط آماری معنیداری یافت نشد. نتیجهگیری : سطح سرمی تروپونین قلبی T و I به عنوان شاخص کاهش عملکرد سیستولیک بیماران همودیالیزی کاربرد ندارد.
بهنام مرادی، سیدصدرالدین شجاع الدین، ملیحه حدادنژاد،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماری مولتیپل اسکلروزیس یکی از شایعترین بیماریهای سیستم عصبی - مرکزی در بزرگسالان است. این مطالعه به منظور مقایسه اثر هشت هفته تمرین ثبات مرکزی، مقاومتی با کش و تمرین ترکیبی بر استقامت عملکردی و کنترل طرز ایستادن مردان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 40 مرد مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس به صورت غیرتصادفی در سه گروه مداخله و یک گروه کنترل طی مدت هشت هفته قرار گرفتند. دامنه سنی بیماران 35-25 سال، نمایه توده بدنی 25-20 و مقیاس ناتوانی جسمانی 4.5-1 بود. از تمرین ثبات مرکزی، مقاومتی با کش، تمرین ترکیبی، آزمون تعادل برگ و تست 6 دقیقه راهرفتن به ترتیب برای انجام پروتکلهای تمرینی، ارزیابی کنترل طرز ایستادن و استقامت عملکردی بیماران استفاده گردید. یافتهها : ظرفیت حرکتی و کنترل طرز ایستادن گروههای تجربی (پسآزمون) در مقایسه با گروه کنترل بهبود معنیداری یافت (P<0.05) و بیشترین تغییرپذیری مربوط به برنامه تمرین ترکیبی بود. نتیجهگیری : هشت هفته تمرین ثبات مرکزی، مقاومتی با کش و ترکیبی موجب بهبود فعالیت راهرفتن و کنترل طرز ایستادن مردان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس گردید و استفاده از برنامه تمرین ترکیبی در این بیماران به خاطر تغییرپذیری بیشتر، توصیه میشود.
سعید رمضانی، فاطمه شب خیز، سیروس چوبینه، زینب فیروزه،
دوره 18، شماره 1 - ( 1-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : رهیدراسیون سریع و کافی برای ورزشکاران زیادی به ویژه شرکتکنندگان در جلسات متعدد روزانه و یا شرکتکنندگان در ورزشهای با طبقهبندی وزنی مهم است. غلظت درشت مغذیها و محتوی الکترولیتهای مایع مصرفی بهدنبال ورزش میتواند بر مقدار مایع حفظ شده در بدن موثر باشد. این مطالعه به منظور تعیین اثر مصرف شیر بر وضعیت رهیدراسیونی و عملکرد استقامتی مردان جوان سالم بعد از دهیدراسیون ناشی از فعالیت تناوبی در گرما انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبه تجربی 10 مرد جوان سالم پروتکل آزمایشگاهی را در سه نوبت جداگانه با فاصله یک هفته و با مصرف نوشیدنی شامل آب، شیر و نوشابه ورزشی (پاوراید) اجرا کردند. در روز اجرای پروتکل، در چهار نوبت در دوره زمانی یک ساعت، بعد از ورزش دهیدراته کننده مصرف گردید. افراد برای دستیابی به کاهش وزن 1.8% توده بدنی به انجام فعالیت تناوبی روی چرخ کارسنج پرداختند. مقدار مصرف هر نوشیدنی در هر نوبت مصرف 150درصد توده بدنی از دست رفته طی دهیدراسیون بود. نمونههای ادرار در 6 مرحله (قبل از ورزش، بعد از ورزش، بعد از مصرف نوشیدنی و هر یک ساعت طی ریکاوری) جمعآوری شد. 10 دقیقه بعداز پایان ریکاوری 3 ساعته یک تست عملکرد استقامتی با شدتی معادل 70 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی در شرایط دمایی تست اول بر روی تردمیل تا درماندگی ارادی انجام شد. ضربان قلب و میزان درک تلاش هر 5 دقیقه و در پایان فعالیت ثبت شد. یافتهها : وزن مخصوص ادرار قبل از ورزش، بین نوبتهای مصرف شیر، نوشابه ورزشی و آب اختلافی نداشت. حجم کل ادرار تولیدی در گروه مصرفکننده شیر (108.95±521) به صورت معنیداری در مقایسه با گروههای نوشابه ورزشی (235.99±1118.50) و آب (197.73±1082.80) کاهش داشت (P<0.05). در پایان مطالعه تعادل خالص مایع برای گروه مصرفکننده شیر در مقایسه با نوشابه ورزشی و آب بهطور معنیداری مثبت بود (P<0.05). زمان فعالیت تا درماندگی در تست ظرفیت ورزشی، با شدت 70درصد حداکثر اکسیژن مصرفی در گروه مصرفکننده شیر نسبت به نوشابه ورزشی بهطور معنیداری بیشتر بود (P<0.05). نتیجهگیری : شیر کم چرب نسبت به نوشابه ورزشی و آب، محلول رهیدراسیون موثرتری ارزیابی شد.
عبدالحمید حاجی حسنی، رزیتا هدایتی، فاطمه احسانی،
دوره 18، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : کمردرد یک اختلال عضلانی اسکلتی با شیوع بالا است که 85 درصد افراد جامعه ممکن است آن را تجربه کنند. ورزشهای ثبات دهنده مرکزی برای تقویت توانایی سیستمهای عصبی عضلانی و اسکلتی برای حفاظت ستون فقرات توصیه شدهاند. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرینات ثبات دهنده مرکزی و ورزشهای عمومی بر فعالیتهای عملکردی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی انجام شد.
روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 60 بیمار مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی بهطور تصادفی در دو گروه 30 نفری ورزشهای عمومی و ورزشهای ثبات دهنده مرکزی قرار گرفتند. شاخص فعالیتهای عملکردی توسط آزمونهای Bilateral squat test، Timed single hop test، Distance single hop test و Star excursion test برای همه افراد در ابتدا و پس از دوره مداخله مورد ارزیابی و مقایسه قرار گرفت. در گروه ورزشهای ثبات دهنده مرکزی هشت تمرین اختصاصی تقویتی استفاده گردید و در گروه ورزشهای عمومی، تمرینات تقویتی روتین فیزیوتراپی برای بیماران در نظر گرفته شد. کلیه تمرینات در هر دو گروه بهمدت 4 هفته و هر هفته 3 جلسه انجام گردید.
یافتهها : تمرینات ثبات دهنده مرکزی موجب افزایش معنیدار شاخصهای فعالیت عملکردی بیماران مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی نسبت به تمرینات عمومی گردید (P<0.05).
نتیجهگیری : تمرینات ثبات دهنده مرکزی نسبت به تمرینات عمومی در بیماران مبتلا به کمردرد مزمن غیراختصاصی ارجح است.
رسول محمدی، محمد آریایی، مرضیه روحانی رصاف، یاسر مخیری، محمد دهقان،
دوره 18، شماره 2 - ( 4-1395 )
چکیده
زمینه و هدف : ویتیلیگو با شیوع 1-2% در جمعیتهای مختلف، یکی از شایعترین بیماریهای پوستی است. اتیولوژی این بیماری به خوبی مشخص نیست. تئوریهای مختلفی در این زمینه وجود دارد که فرضیه خودایمنی بودن بیماری بیشتر پذیرفته شده است. این مطالعه به منظور ارزیابی اختلالات عملکرد تیروئید و آنتیبادیهای ضدتیروئید در بیماران مبتلا به ویتیلیگو انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 45 بیمار مبتلا به ویتیلیگو و 45 فرد غیرمبتلا به ویتیلیگو انجام شد. متغیرهای جنس، سن، طول مدت بیماری و نوع بیماری توسط یک چک لیست جمعآوری شد. سطح T3 و T4 آزاد، TSH، آنتیبادی ضدپراکسیداز تیروئیدی (Anti-TPO) و آنتیبادی ضدتیروگلبولین (Anti-TG) سرم افراد در دو گروه اندازهگیری شد.
یافتهها : سطح سرمی T4 آزاد 20درصد بیماران در مقابل 2/2درصد افراد شاهد کمتر از سطح طبیعی بود (P<0.05). در 14 نفر (31.1%) از افراد مبتلا به ویتیلیگو و 6 نفر (13.3%) از افراد گروه شاهد، آنتیبادی پراکسیداز ضد تیروئیدی بالاتر از سطح طبیعی (<60 IU/m) قرار داشت (P<0.05). همچنین سطح آنتیبادی ضدتیروگلبولین گروه مورد در مقایسه با گروه شاهد بیشتر بود (P<0.05).
نتیجهگیری : اختلالات عملکرد تیروئید، بهویژه کمکاری تیروئید و آنتیبادی ضدتیروئید در مبتلایان به ویتیلیگو افزایش مییابد.