|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
77 نتیجه برای محمدی
هادی محمدی نیا سماکوش، سید صدرالدین شجاع الدین، ملیحه حدادنژاد، دوره 21، شماره 3 - ( پاییز 1398 )
چکیده
زمینه و هدف: کاهش کارایی عضلات پس از تمرینات ورزشی طولانی مدت، سبب افزایش احتمال آسیب پس از وقوع خستگی میشود. پیچ خوردگی (sprain) جانبی مچ پا یکی از رایجترین صدماتی است که حین انجام فعالیتهای ورزشی رخ میدهد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر دو نوع تمرین هاپینگ و ترکیبی تعادلی - قدرتی بر تعادل ایستا، تعادل پویا و قدرت عضلات منتخب مردان فوتبالیست مبتلا به پیچ خوردگی مزمن یکطرفه مچ پا انجام گردید.
روش بررسی: در این مطالعه شبهتجربی 36 مرد فوتبالیست با بی ثباتی مزمن یکطرفه مچ پا به صورت غیرتصادفی در سه گروه 12 نفری شامل گروه کنترل، گروه تمرین هاپینگ و گروه تمرین ترکیبی تعادلی – قدرتی قرار گرفتند. برای جمعآوری اطلاعات دموگرافیک از چک لیست استفاده شد. برای اندازهگیری تعادل ایستا، تعادل پویا و قدرت به ترتیب از آزمونهای تعادلی باس استیک و وای و قدرتسنج دستی استفاده شد.
یافتهها: بین تعادل ایستا و نتیجه کل تعادل پویا دو گروه تمرینی در مقایسه با گروه کنترل افزایش آماری معنیداری یافت شد (P<0.05). آزمودنیهای گروه تمرین تعادلی - قدرتی در تمامی جهتهای آزمون Y عملکرد بهتری نسبت به گروه تمرینی هاپینگ نشان دادند (P<0.05). مچ پا دو گروه تمرینی پس از اعمال تمرین در قدرت ابداکشن ران، اداکشن ران و اینورژن افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). آزمودنیهای گروه تمرین تعادلی - قدرتی عملکرد نسبتاً بهتری در آزمون اورژن مچ پا داشتند. با این حال در سایر عوامل نظیر قدرت اکستنشن و فلکشن زانو و دورسی فلکشن و پلانتارفلکشن مچ پا تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه مداخله مشاهده نشد.
نتیجهگیری: هر دو تمرینات تعادلی - قدرتی و هاپینگ میتوانند در بهبود تعادل و قدرت مردان فوتبالیست مبتلا به پیچ خوردگی مزمن یکطرفه مچ پا اثرگذار باشند. با این حال بهنظر میرسد تمرینات منتخب تعادلی – قدرتی به علت جامع بودن آن و به این دلیل که به تقویت هر یک از این عوامل به صورت مجرا تاکید دارد؛ نسبت به تمرینات هاپینگ در بهبودی سریعتر ورزشکاران با پیچ خوردگی مزمن یکطرفه مچ پا بتواند تاثیر بیشتری داشته باشد.
سید حمیدرضا سیدمحمدی، پروین احتشام زاده، فریبا حافظی، رضا پاشا، بهنام مکوندی، دوره 22، شماره 1 - ( بهار 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلال کمتوجهی - بیشفعالی (Attention Deficit / Hyperactivity Disorder: ADHD) اختلالی عصبی - تحولی است که معمولاً به علت نقص در کارکردهای اجرایی مغز بهوجود آمده و باعث کم شدن میزان توجه و دقت و فزونکاری حرکتی و رفتارهای تکانشی در فرد میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی توانبخشی شناختی در مقایسه با توانبخشی شناختی پس از دارو درمانی بر کارکردهای اجرایی مغز کودکان مبتلا به اختلال ADHD انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 45 کودک مبتلا به اختلال ADHD به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفره شامل یک گروه کنترل و دو گروه مداخله تحت نظر مرکز مشاوره آموزش و پرورش قرار گرفتند. گروه مداخله یک (توانبخشی شناختی) و گروه مداخله دو (توانبخشی شناختی پس از دارودرمانی) 12 جلسه 45 دقیقهای و هفتهای دوبار تحت مداخله درمانی موردنظر قرار گرفتند. برای گروه کنترل (تحت نظر مرکز مشاوره) در فاصله زمانی اجرای پژوهش، مداخلهای صورت نگرفت. پس از پایان آخرین جلسه مداخله درمانی، پسآزمون اجرا گردید. مرحله پیگیری 1.5 ماه پس از پایان آخرین جلسه مداخله انجام پذیرفت.
یافتهها: کارکردهای اجرایی مغز کودکان مبتلا به اختلال ADHD در گروه توانبخشی شناختی و گروه توانبخشی شناختی پس از دارودرمانی در مقایسه با گروه کنترل افزایش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). کارکردهای اجرایی کودکان مبتلا به اختلال ADHD پس از پیگیری 1.5 ماهه در گروه توانبخشی شناختی پس از دارودرمانی به طور معنیداری در مقایسه با گروه توانبخشی شناختی بیشتر بود (P<0.05).
نتیجهگیری: روش درمانی توانبخشی شناختی پس از دارودرمانی در افزایش کارکردهای اجرایی مغز در میان کودکان دارای اختلال ADHD روشی موثرتر نسبت به درمان توانبخشی شناختی به تنهایی است.
مرتضی سنگدوینی، ضیاء فلاح محمدی، مرتضی اولادنبی، دوره 22، شماره 1 - ( بهار 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: هایپرتروفی عضلانی ناشی از فعالیت ورزشی از طریق افزایش مقدار سنتز پروتئین عضله که از مسیرهای سیگنالینگ مولکولی تنظیم میشود؛ اتفاق میافتد. راپامایسین در پستانداران (mTOR) یکی از مهمترین عوامل اثرگذار بر هایپرتروفی عضلانی است که از طریق فسفوریلاسیون پروتئین ریبوزومی 70 کیلو دالتونی S6 کیناز (p70S6K) باعث افزایش سنتز پروتئین در عضله میشود. نتایج درباره اثر تمرین ترکیبی بر این عوامل متناقض است. این مطالعه به منظور تعیین اثر 8 هفته تمرین مقاومتی و ترکیبی مقاومتی-استقامتی بر پاسخهای phospho-mTOR و phospho-p70S6K در عضله اسکلتی موش صحرایی انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 24 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار در سن 8 هفته به طور تصادفی در سه گروه 8 تایی تمرین مقاومتی، تمرین ترکیبی مقاومتی-استقامتی و کنترل در شرایط یکسان آزمایشگاهی قرار گرفتند. گروه مقاومتی 5 جلسه در هفته و 10 تکرار بالا رفتن از نردبان یک متری با وزنهای آویزان بر دم را اجرا کردند. مقدار بار تمرینی هر موش صحرایی بین 80-30 درصد آزمون اضافه بار بیشینه بود که قبل از هر هفته اندازهگیری شد. گروه ترکیبی علاوه بر اجرای تمرین مقاومتی و بعد از 5 دقیقه استراحت، تمرین استقامتی که شامل دویدن روی تردمیل با افزایش تدریجی شدت و مدت دویدن در دوره تمرینی بود؛ اجرا کردند. بهطوری که زمان و سرعت دویدن بر روی تردمیل به تدریج از 10 دقیقه و سرعت 9 متر در دقیقه در هفته اول به 60 دقیقه و سرعت 30 متر در دقیقه در هفته پایانی رسید. 24 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین، عضله خم کننده طویل انگشتان (Flexor Hallucis Longus: FHL) حیوانات استخراج و سطح پروتئینهای p-mTOR و p-p70S6K با استفاده از روش الایزا مورد بررسی قرار گرفت.
یافتهها: سطح p-mTOR در هر دو گروه تمرینی نسبت به کنترل بهطور معنیداری بیشتر بود (P<0.05) و تفاوت معنیداری بین گروههای تمرینی مشاهده نشد. با اینحال میزان p-p70S6K فقط در گروه مقاومتی نسبت به گروه کنترل افزایش آماری معنیداری یافت (P<0.05)
نتیجهگیری: با توجه به این که در گروه ترکیبی در مقایسه با گروه مقاومتی، افزایش p-mTOR با افزایش p-p70S6K همراه نبود؛ میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً تمرین ترکیبی باعث کاهش پاسخهای سیگنالینگ اهداف پایین دستی mTOR میشود.
سوسن محمدی، فاطمه کشاورزی، بهناز منوچهری، فریبا لاهورپور، محمدرضا جواهری، دوره 22، شماره 2 - ( تابستان 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: گونه های کاندیدا پس از عوامل باکتریایی دومین عامل شایع واژینیت در سراسر جهان محسوب میشوند. این مطالعه به منظور تعیین عوامل اتیولوژیک ولوواژنیت کاندیدایی در زنان باردار انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 100 زن باردار 18 تا 45 ساله مراجعه کننده در زمان بارداری یا ناراحتی واژینال به درمانگاه زنان و زایمان بیمارستان تامین اجتماعی شهر سنندج طی سال 1395 انجام شد. پس از جمعآوری اطلاعات زمینهای با استفاده از پرسشنامه، بیماران توسط پزشک متخصص معاینه شدند و نمونهها جمعآوری گردید. شناسایی ایزولهها بر اساس رنگ کلنی و نیز با استفاده از روش PCR-RFLP صورت گرفت.
یافتهها: ولوواژینیت کاندیدایی در 29 درصد از زنان مشاهده شد. شایعترین عامل بیماری کاندیدا آلبیکنس (86.2%) تعیین شد. سپس کاندیدا پاراپسیلوزیس (10.34%) و کاندیدا گلابراتا (3.45%) در مراتب بعدی شیوع قرار داشتند. بین ابتلا به دیابت بارداری و ولوواژینیت کاندیدایی ارتباط آماری معنیداری مشاهده نشد. بین سابقه مصرف آنتیبیوتیک، سن بالای 35 سال و سه ماهه سوم بارداری با ابتلا به ولوواژینیت کاندیدایی ارتباط آماری معنیداری مشاهده گردید (P<0.05).
نتیجهگیری: فراوانی ولوواژینیت کاندیدایی 29 درصد و کاندیدا آلبیکنس شایعترین عامل بیماری تعیین گردید.
فیروزه درخشانپور، محمدرضا محمدی، هادی زرافشان، آمنه احمدی، لیلا کاشانی، نیلوفر بشیری، سیده مریم موسوی، آلیدا کرد، اعظم کابوسی، آرزو رضایی، فاطمه صفری، سیده مریم هاشمی نسب، دوره 22، شماره 3 - ( پاييز 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: اختلالات رفتاری در کودکان و نوجوانان، اختلالاتی شایع و ناتوان کننده هستند که برای خانوادهها و خود افراد مشکلات بسیاری را ایجاد میکند و با شیوع بالایی از مشکلات و پیامدهای منفی اجتماعی همراه است. این مطالعه به منظور تعیین شیوع اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان شهر گرگان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی – تحلیلی مقطعی روی 1025 نفر از کودکان و نوجوانان (50 درصد پسر و 50 درصد دختر) در محدوده سنی 18-6 سال در شهر گرگان طی سال 1397 انجام شد. نمونهگیری به روش تصادفی خوشهای در جمعیت عمومی و مصاحبه با مراجعه به درب منازل توسط روانشناسان دوره دیده بهعمل آمد. اختلالات روانپزشکی با استفاده از نسخه دیجیتال آزمان K-SADS مورد بررسی قرار گرفت. اختلالات روانپزشکی شامل اختلال خلق، اختلال رفتاری، اختلال عصبی تکاملی، اختلال سوء مصرف مواد و اختلال دفعی بودند.
یافتهها: شیوع کلی اختلال روانپزشکی در کودکان و نوجوانان 13.2 درصد (135 نفر) تعیین شد. میزان شیوع در پسران (14.3 درصد) بهطور غیرمعنیداری بیشتر از دختران (12.1 درصد) بود. شیوع در مناطق شهری (14.1 درصد) به طور غیرمعنیداری بیشتر از مناطق روستایی (9.4 درصد) بود. بیشترین شیوع در گروه سنی 9-6 سال (17.8 درصد) تعیین شد که در مقایسه با محدوده سنی 14-10 سال (13.1 درصد) و 18-15 سال (8.4 درصد) از نظر آماری معنی دار بود (P<0.05). شیوع اختلال دفعی، اختلال رفتاری، اختلال اضطراب و اختلال عصبی تکاملی به ترتیب به میزان 6.1 درصد، 6 درصد، 4.8 درصد و 3.3 درصد تعیین گردید.
نتیجهگیری: میزان شیوع اختلالات روانپزشکی در کودکان و نوجوانان شهر گرگان در مقایسه با دیگر مطالعات داخل و خارج از کشور در دامنه متوسط قرار دارد.
مریم علی محمدی، کمال عزیزبیگی، ظاهر اعتماد، دوره 22، شماره 3 - ( پاييز 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: چاقی از طریق رهاسازی عوامل التهابی از جمله اینترلوکین-6 (IL-6) باعث ابتلا به آترواسکلروزیس و بیماریهای قلبی- عروقی میشود. همچنین مکمل ال-کارنیتین باعث کاهش عوامل التهابی نظیر IL-6 میگردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرینات استقامتی بههمراه مکمل یاری ال-کارنیتین بر IL-6 ، نیتریک اکساید (NO)، فشارخون و ترکیب بدنی زنان جوان چاق انجام شد.
روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی، 40 زن داوطلب جوان چاق (با میانگین سنی 2.3±23.3 سال و شاخص توده بدنی 1.4±31.1 کیلوگرم بر مترمربع) به صورت تصادفی در 4 گروه 10 نفری تمرین استقامتی همراه ال-کارنیتین (E+S)، تمرین استقامتی همراه دارونما (E+P)، ال-کارنیتین (S) و کنترل (C) قرار گرفتند. پروتکل تمرینی شامل 8 هفته تمرین استقامتی با شدت و مدت فزاینده (25 دقیقه با شدت 50 درصد از حداکثر ضربان قلب و افزایش تا 45 دقیقه با شدت 70 درصد از حداکثر ضربان قلب) بود که 3 جلسه در هفته اجرا گردید. گروههای مکمل روزانه به میزان 3 گرم مکمل ال-کارنیتین و گروه دارونما بههمان میزان مالتودکسترین مصرف نمودند. فشارخون و نمونههای خونی ناشتا قبل و 36 ساعت پس از پروتکل تمرینی گرفته شد و سطح سرمی IL-6 و NO به روش الایزا اندازهگیری گردید.
یافتهها: شاخص IL-6، وزن، توده چربی و درصد چربی بهطور معنیداری در گروههای E+S و E+P در مقایسه با گروههای S و C کاهش آماری معنیداری داشت (P<0.05) و میزان کاهش در گروه E+S نسبت به گروه E+P بهطور معنیداری بیشتر بود (P<0.05). همچنین NO نیز تنها در گروههای E+S و E+P در مقایسه با گروه کنترل و گروه ال-کارنتین افزایش آماری معنیداری داشت (P<0.05).
نتیجهگیری: اگرچه اجرای 8 هفته تمرین استقامتی با و بدون مکمل یاری ال-کارنیتین باعث کاهش IL-6، افزایش NO و بهبود ترکیب بدنی گردید؛ اما اثرگذاری تمرین استقامتی به همراه مصرف ال-کارنیتین بر میزان کاهش IL-6، وزن و توده چربی به شکل محسوسی بهتر بود.
ثابته شیر محمدی فرد، اکرم ثناگو، ناصر بهنام پور، غلامرضا روشندل، لیلا جویباری، دوره 22، شماره 3 - ( پاييز 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: علت اصلی ابتلا، مرگ و میر و عوارض قابل پیشگیری در سالمندان، داشتن سبک زندگی ناسالم است. انجام رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت موثرترین عامل در جهت حفظ و ارتقاء سلامت است. این مطالعه به منظور تعیین سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامتی در سالمندان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی – تحلیلی روی 110 سالمند 60 تا 88 ساله با میانگین سنی 6.50±67.49 سال مراجعه کننده به مراکز آموزشی- درمانی شهر گرگان در سال 1398 انجام شد. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامه روا و پایای سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت نسخه 2 (HPLP-II) بود. این پرسشنامه شامل شش بعد رشد معنوی، مسؤولیتپذیری در مورد سلامت، روابط بین فردی، مدیریت استرس، فعالیت بدنی و تغذیه برای ارزیابی رفتارهای ارتقاء دهنده سلامت است. در این ابزار محدوده نمره کل بین 52 تا 208 است. نمره 103-52 سطح پایین تبعیت از رفتارهای ارتقاء دهنده سلامتی و نمره 155-104 سطح متوسط و نمرات بالای 156 سطح بالا محسوب میشود.
یافتهها: میانگین و انحراف معیار سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامتی 17.36±143.52 و در حد متوسط بود. بین سبک زندگی و مشخصات جمعیت شناختی ارتباط آماری معنیداری مشاهده شد (P<0.05). رشد معنوی و ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺑﻴﻦ ﻓﺮﺩﻱ بالاترین نمره را از بین شش بعد رفتارهای ارتقاء دهنده سلامتی به خود اختصاص دادند.
نتیجهگیری: سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامتی در سالمندان از نظر فعالیت بدنی و مدیریت استرس در حد پایینی قرار داشت.
محسن ابراهیمی، حسن اسمعیلی، احمد محمدی پور، فاطمه رستمی، دوره 22، شماره 4 - ( زمستان 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: ناهنجاریهای مادرزادی یکی از علل عمده مرگ و میر نوزادان است. بیماریهای مادرزادی قلب (Congenital Heart Disease: CHD) شایعترین نقص هنگام تولد در جهان است. مطالعات اخیر میزان CHD را حدود یک درصد از تولدهای زنده گزارش کردهاند. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی ناهنجاریهای قلبی ارزیابی شده با اکوکادیوگرافی و همراهی آن با سایر ناهنجاریهای مادرزادی در مرکز آموزشی درمانی طالقانی گرگان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی 157 بیمار در محدوده سنی بدو تولد تا 12 سال مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی طالقانی گرگان طی سالهای 1391 لغایت 1396 انجام شد. 139 مورد (55 دختر و 84 پسر) ناهنجاری مادرزادی قلبی که در پرونده آنان، برگه گزارش اکوکاردیوگرافی وجود داشت؛ ارزیابی شدند. اطلاعات بیماران شامل سن، جنس، قومیت، نوع ناهنجاری خارج قلبی، ناهنجاری قلبی (آنومالی ساده، آنومالی کمپلکس و آنومالی وابسته به داکت)، وضعیت سوفل قلبی و علایم بالینی از پرونده آنان استخراج گردید.
یافتهها: از کل بیماران تحت اکوکاردیوگرافی، 139 بیمار (88.5%) مبتلا به بیماری مادرزادی قلب بودند. آنومالیها شامل 88 مورد (56.05%) آنومالی ساده، 49 مورد (31.21%) آنومالی کمپلکس و 2 مورد (1.27%) آنومالی وابسته به داکت بودند. ناهنجاریهای همراه با ناهنجاریهای مادرزادی قلبی شامل 17 مورد (12.2%) مبتلا به شکاف کام و لب، 4 مورد (2.9%) مبتلا به فتق مادرزادی دیافراگم، 8 مورد (5.8%) مبتلا به آنوس بسته، 52 مورد (37.4%) مبتلا به سندرم داون، 4 مورد (2.9%) مبتلا به سندرم ترنر، 4 مورد (2.9%) مبتلا به آترزی ایلئوم، 11 مورد (7.9%) مورد مبتلا به آترزی مری، 7 مورد (5%) مبتلا به هیرشپرونگ، 6 مورد (4.3%) مبتلا به آنومالیهای اوروژنیتال و 26 مورد (18.7%) مبتلا به سایر ناهنجاریهای خارج قلبی بودند.
نتیجهگیری: فراوان ترین ناهنجایهای همراه در ناهنجاریهای قلبی، شامل سندرم داون و شکاف کام ولب بودند.
زهرا اسلامی، زینب محمدی، شهره شریفیان، معصومه رضائی قمی، سیده وفا موسوی، محبوبه فرهادی، نجمه شیخ رباطی، زینب فغفوری، سید جواد میرغنی، دوره 23، شماره 3 - ( پاییز 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: سکته مغزی به عنوان یکی از پیامدهای ایسکمی مغزی، دومین علت مرگ و میر در جهان است. با این وجود، مداخلات درمانی محدودی برای بیماران ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی در دسترس است. این مطالعه به منظور تعیین اثر محافظتی تمرین هوازی و آدنوزین بر تغییرات واسطههای التهابی پس از ایسکمی گذرا شریانهای مشترک کاروتید مغز موشهای صحرایی نر انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 50 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی در 5 گروه شامل کنترل، کنترل ایسکمی، ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی + آدنوزین، ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی + تمرین هوازی و ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی + آدنوزین + تمرین هوازی تقسیم شدند. ایسکمی با انسداد شریان کاروتید مشترک پس از یک دوره تمرین هوازی و تزریق ادنوزین به مدت 45 دقیقه انجام شد. بررسی ساختاری نورونها به روش رنگآمیزی بافت نیسل صورت گرفت. مقادیر بیان ژن NGF و Glutamate در ناحیه CA1 نمونههای بافت هیپوکمپ از طریق روش RT-qPCR اندازهگیری شدند.
یافتهها: مرگ سلولی در نورونهای ناحیه CA1 هیپوکمپ در گروه ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی افزایش داشت. مرگ سلولی در گروههای ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی + آدنوزین و ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی + تمرین هوازی، کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). بیان ژنهای NGF و Glutamate در گروه ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی + آدنوزین و در گروه ایسکمِی مغزی با آدنوزین + تمرین هوازی نسبت به گروه کنترل ایسکمی به ترتیب افزایش و کاهش آماری معنیداری نشان دادند (P<0.05).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که تجویز همزمان داروی آدنوزین به همراه تمرین هوازی در موشهای صحرایی منجر به بهبود ترمیم آسیب ناشی از تجمع گلوتامات به دنبال ایسکمی / ریپرفیوژن مغزی، از طریق افزایش بیان mRNA NGF میگردد.
فاطمه ولی محمدی رحمانی، حسین راثی، وجیهه زرین پور، دوره 23، شماره 4 - ( زمستان 1400 )
چکیده
زمینه و هدف: هایپرکلسترولمی خانوادگی (Familial hypercholesterolemia: FH) یکی از شایعترین بیماریهای ارثی است که با افزایش سطح لیپوپروتئین با دانسیته کم (Low Density Lipoprotein: LDL) پلاسما، باعث تجمع لیپید در تاندونها و رگها میشود. اصلیترین علت ابتلا به این بیماری، جهش در ژن گیرنده لیپوپروتئین با دانسیته کم (Low Density Lipoprotein Receptor: LDLR) است. این مطالعه به منظور ارزیابی مولکولی جهشهای شایع در ژن گیرنده LDL در مبتلایان به هایپرکلسترولمی فامیلی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی 100 بیمار مشکوک به هایپرکلسترولمی خانوادگی مراجعه کننده به آزمایشگاه سپهر شهرستان کرج طی سال 1394 بر اساس معیار جهانی Simon Broom انجام شد. پس از پرکردن پرسشنامه و رسم شجره نامه مشخص گردید در 17 نفر سابقه بیماری حداقل در یکی از بستگان درجه یک وجود داشت. با استفاده از روش PCR-SSCP وجود تغییرات مورد بررسی قرار گرفت و پس از شناسایی موارد مشکوک توالی یابی مستقیم DNA انجام گردید.
یافتهها: از 17 بیمار دارای سابقه بیماری هایپرکلسترولمی، در 13 بیمار جهش در ژن LDLR به صورت هتروزیگوت مشاهده شد. جهشها شامل c.97C>T، c.445G>T، c.651-653(DEL3)، c.652-654(DEL3)، c.682G>T، c.925-931(DEL7)، c.936-940(DEL5)، c.986G>T، c.2054C>T,c.2177C>T و G>A c.313+1 بودند. 4 بیمار فاقد جهش در ژن LDLR خود بودند. در 2 بیمار پلی مورفیسم شایع c.1959T>C شناسایی گردید.
نتیجهگیری: ژن LDLR در ایجاد FH در جمعیت مورد مطالعه نقش داشت. با این حال احتمالاً ژن با لوکوس دیگری در شیوع این بیماری در جمعیت مورد مطالعه دخیل است.
ماندانا صالحی، کهین شاهانی پور، رامش منجمی، پریسا محمدی نژاد، دوره 24، شماره 2 - ( تابستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات زیادی در مورد اثرات عصاره گیاهان جینسینگ و چای سبز بر فاکتورهای التهابی و آنزیمهای کبدی انجام شده است. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره گیاهان جینسینگ و چای سبز در مقایسه با داروی پومئول برولر بر پروتئین واکنشی C
(C-reactive protein: CRP) و آنزیمهای آلکالین ترانسفراز و آسپارتات ترانسفراز موشهای تغذیه شده با رژیم غذایی پرچرب انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 42 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به صورت تصادفی به 7 گروه 6 تایی شامل گروه کنترل دارای رژیم غذایی معمولی و شش گروه تجربی هایپرلیپیدمیک شده به مدت یک ماه توسط رژیم غذایی پرچرب تقسیم شدند. تیمار گروهها به مدت 8 هفته و از طریق تزریق درون صفاقی انجام شد. گروه 1 و2 دریافت کننده mg/kg/day 5/77 و mg/kg/day 155 عصاره چای سبز؛ گروه 3 و 4 دریافت کننده mg/kg/day 103.3 و mg/kg/day 206.6 عصاره جینسینگ؛ گروه 5 دریافت کننده g/kg/day 0.16 داروی پومئول برولر و گروه 6 دریافت کننده غلظتهای توأم چای سبز mg/kg/day 155 و جینسینگ mg/kg/day 206.6 بودند. در انتهای تیماردهی پارامترهای CRP و آنزیمهای کبدی سنجش شد.
یافتهها: میانگین CRP در گروههای تیمار شده با عصاره چای سبز، عصاره جینسینگ و داروی پومئول برولرو در مقایسه با گروه کنترل کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). میزان آنزیمهای AST و ALT گروههای تیمار شده در مقایسه با گروه کنترل تفاوت آماری معنیداری نداشت.
نتیجهگیری: استفاده از عصاره گیاهان جینسینگ و چای سبز همانند داروی پومئول برولر به مدت هشت هفته موجب کاهش پروتئین واکنشی C میگردد.
زهرا سادات دامرودی، نرگس زاده راشکی، زهرا شاه محمدی، سهراب بوذرپور، نازنین منصور مشتاقی، شعبان قلندرآیشی، آرزو نگهداری، مهدی وکیلی نژاد، دوره 24، شماره 4 - ( زمستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: سرطان پستان به عنوان شایعترین سرطان در بین زنان سراسر جهان بوده و از نظر میزان مرگ و میر در رده دوم قرار دارد. این مطالعه به منظور تعیین ویژگیهای فردی، بالینی و آزمایشگاهی زنان مبتلا به ضایعات پستان در مراجعین به بیمارستان دکتر بسکی گنبدکاووس انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 130 زن دارای ضایعات پستان (خوشخیم و بدخیم) جراحی شده در بیمارستان دکتر بسکی گنبد کاووس طی فروردین 1398 لغایت اسفند 1399 انجام شد. دادههای دموگرافیک (سن، سابقه خانوادگی و قومیت) و نتایج آسیبشناسی (درجهبندی، نوع ضایعه، نوع جراحی، مکان، اندازه تومور) مورد ارزیابی قرار گرفتند.
یافتهها: ضایعات پستان در 51.53% بدخیم و در 48.46% خوشخیم بودند. بیشترین نوع توده بدخیم داکتال کارسینومای تهاجمی (71.64%) و بیشترین نوع توده خوشخیم فیبروآدنوما (69.84%) بودند. بیشتر موارد بدخیم در بیماران گروه سنی 41 تا 50 سال (43.28%) مشاهده شد. تقریباً نیمی از جمعیت مورد مطالعه (49.15%) فاقد سابقه خانوادگی مثبت و حدود یک چهارم بیماران حداقل یکی از بستگان درجه اول یا دوم مبتلا به سرطان پستان داشتند. اکثر مبتلایان (44.78%) تومورهای بدخیم درجه II داشتند. 78.51% درصد زنان قبل از جراحیهای پستان تحت شیمیدرمانی قرار نگرفته بودند. همچنین حدود نیمی از بیماران (58 بیمار، 49.57%)، پس از جراحی تحت هیچگونه درمان کمکی قرار نگرفتند؛ با این وجود شیمیدرمانی بیشترین نوع درمان کمکی (16 مورد، 13.86%) بعد از عمل بود. درمان همزمان شیمیدرمانی و رادیودرمانی در 24.78% بیماران پس از جراحی انجام گردید. ارتباط آماری معنیداری بین سن با نوع ضایعه، درمانهای کمکی بعد از عمل و درگیری گرههای لنفاوی مشاهده گردید (P<0.05). بین سن با اندازه تومور و بین سابقه خانوادگی با درجه بدخیمی تومور ارتباط آماری معنیداری وجود داشت (P<0.05). همبستگی معنیداری بین سن و درجه بدخیمی تومور (P=0.02, F(2.48)=4.19) یافت شد. به طوری که در سن ابتلا پایینتر، درجه بدخیمی بیشتر است.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشاندهنده سن پایین ابتلا به ضایعات بدخیم پستان در شهرستان گنبدکاووس در شرق استان گلستان بود. بیشتر ضایعات بدخیم از نوع داکتال کارسینومای تهاجمی و درجه II بودند. ارتباط مثبت سابقه خانوادگی سرطان بر درجهبندی تومورهای پستان بهدست آمد.
محمد رضا انصاری آستانه، آسیه اسحاقی، الهه کشاورزیان، جواد صادقی، محمدیاسر کیارودی، دوره 25، شماره 2 - ( تابستان 1402 )
چکیده
افزایش تعداد بیماران مبتلا به بیماریهای خود ایمنی سیستمیک که خواستار انجام جراحی عیوب انکساری قرنیه با لیزر هستند؛ نیازمند توجه بیشتری به اهمیت بالینی وضعیت این بیماران است. مطالعات اخیر، دانش ما را در شناسایی و ارزیابی اختلالات خود ایمنی و اثرات جانبی بالقوه آنها در نتایج جراحیهای عیوب انکساری قرنیه با لیزر را گسترش داده است. در این مقاله مروری به طور خلاصه به بررسی عوامل بیماریزا، جنبههای بالینی و عوارض احتمالی در بیماران مبتلا به اختلالات خود ایمنی سیستمیک که تحت این عملهای جراحی قرار میگیرند میپردازیم. در مجموع از بین مطالعات بررسی شده 132 مقاله برای این مطالعه انتخاب شدند. با توجه به این که آزاد شدن سیتوکینهای مختلف ناشی از اختلالات خودایمنی سیستمیک، میتواند منجر به پیامدهای مخرب قرنیه شود؛ لذا نیاز به تشخیص زودهنگام قبل از هر جراحی لیزری عیوب انکساری ضروری بهنظر میرسد. اگرچه به طور معمول روشهایی مانند LASIK و PRK در بیماران مبتلا به اختلالات خودایمنی انجام میشود؛ اما ملاحظات اساسی نیز بایستی در نظر گرفته شوند. موارد منع قطعی جراحی لیزری عیوب انکساری برای هر اختلال خود ایمنی هنوز توسط مطالعات تایید نشده است.
محمدرضا محمدی، شایان مهدی کیا، دوره 25، شماره 3 - ( پاییز 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: تومورهای سیستم عصبی مرکزی (Central Nerves System: CNS) به علت تنوع بافتی و علایم و میزان مورتالیتی و موربیدیتی بالا از جایگاه بهسزایی برخوردارند. دانستن اپیدمیولوژی این تومورها میتواند در برنامهریزی سیستم بهداشتی درمانی موثر باشد. این مطالعه به منظور ارزیابی اپیدمیولوژیک بیماران مبتلا به تومورهای سیستم عصبی مرکزی در مرکز آموزشی درمانی 5 آذر گرگان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 141 بیمار (58 مرد و 83 زن) مبتلا به تومور CNS مراجعه کننده به بخشهای جراحی اعصاب و انکولوژی مرکز آموزشی درمانی 5 آذر گرگان طی سالهای 96-1392 انجام شد. اطلاعات موردنیاز شامل مشخصات دموگرافیک، سن، جنس، نوع تومور و علایم بالینی در چک لیستی وارد شدند. در مواقع لزوم اطلاعات با انجام مصاحبه و یا تماس تلفنی تکمیل شدند.
یافتهها: تودهها در 94 بیمار (66.6%) از نوع خوشخیم و در 47 بیمار (33.3%) از نوع بدخیم بودند. شایعترین تومور خوشخیم مننژیوما و شایعترین تومور بدخیم تومورهای متاستاتیک بودند. شایعترین تومور بدخیم اولیه گلایوبلاستوما (GBM) بود. شایعترین علایم بالینی سردرد در 43 مورد (30.5%) و تشنج در 24 مورد (17%) بودند. بین ابتلاء به تومور با دیابت، فشارخون بالا و هیپرلیدمی ارتباط آماری معنیداری یافت نشد.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشاندهنده شیوع دو سوم از تومورهای CNS به صورت خوشخیم و شیوع یک سوم از تومورهای CNS به صورت بدخیم بودند. شایعترین تومورهای خوشخیم و بدخیم به ترتیب شامل مننژیوما و متاستاتیک و شایعترین تومور بدخیم اولیه گلایوبلاستوما تعیین شدند. همچنین شایعترین شکایت بیماران سردرد و سپس تشنج تعیین گردید.
فاطمه اکبری، محمد ربیعی، بنفشه محمدی، سجاد باقریان، دوره 26، شماره 1 - ( 1-1403 )
چکیده
زمینه و هدف: بیثباتی مچ پا از شایعترین آسیبها بین ورزشکاران است. تغییرات بیومکانیکی، نقصهای حسی– حرکتی و اختلالات عصبی– عضلانی در افراد مبتلابه بیثباتی مزمن مچ پا گزارش شده است. این مطالعه بهمنظور مقایسه فعالیت الکتریکی عضلات منتخب ساق و ران حین اجرای حرکات عملکردی در ورزشکاران زن با و بدون بیثباتی مزمن مچ پا انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه مورد شاهدی روی 40 ورزشکار زن در محدوده سنی 30-18 سال در دو گروه 20 نفری مورد (دارای بیثباتی مچ پا) و شاهد سالم (بدون بیثباتی مچ پا) انجام شد. فعالیت الکتریکی عضلات منتخب ساق و ران طی سه الگوی عملکردی اسکات بالای سر، اسکات بالای سر با بالا بردن پاشنه و اسکات تکپا توسط دستگاه الکترومایوگرافی ثبت شد. عضلات مورد بررسی شامل عضله دوقلو داخلی، عضله دوقلو خارجی، عضله درشتنئی قدامی، عضله نازک نئی بلند، عضله نعلی، عضله پهن خارجی، عضله پهن داخلی و عضله دوسر رانی بودند.
یافتهها: فعالیت عضلات پهن داخلی، پهن خارجی، دوسر رانی و درشت نئی قدامی در اسکات تکپا و فعالیت عضلات پهن داخلی، پهن خارجی، دو سررانی، نعلی و درشت نئی قدامی در اسکات بالای سر گروه مورد افزایش آماری معنیداری در مقایسه با گروه شاهد یافت (P<0.05). بیشترین تفاوت در فعالیت عضلات دو گروه در حرکت اسکات بالای سر با بالا بردن پاشنه مشاهده شد که در این حرکت غیر از بخش خارجی عضله دوقلو، بین تمام عضلات دیگر افزایش آماری معنیداری یافت شد (P<0.05).
نتیجهگیری: حرکات عملکردی باعث افزایش سطح فعالیت الکتریکی عضلات ساق و ران ورزشکاران زن دارای بیثباتی مچ پا میگردد.
حسین خدابخشی، سودابه باقری مقدم، مسعود محمدی*، نازنین مرتضوی، دوره 26، شماره 2 - ( تابستان 1403 )
چکیده
زمینه و هدف: سلامت دهان و دندان به عنوان مسیر ورودی تغذیه، نقش بیبدیل در تکلم و زیبایی چهره، یکی از مهمترین عوامل اثرگذار در فعالیتهای فیزیکی، اجتماعی و روانشناختی افراد است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین شاخص پوسیدگی دندانی (DMFT) و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت دهان انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 61 بیمار (29 مرد و 32 زن) در محدوده سنی 50-20 سال مراجعه کننده به کلینیک دانشکده دندانپزشکی گرگان طی سال 1398 انجام شد. شاخص DMFT آزمودنیها شامل پوسیدگی (Decay)، از دست دادن دندان (Missing) و پر کردگی دندان (Filling) محاسبه گردید. کیفیت زندگی با استفاده از پرسشنامه 36 سؤالی DIDL (Dental Impact on Daily Living) در پنج حیطه شامل ظاهر و زیبایی دندانها، احساس راحتی در دهان، عملکرد کلی دهان و دندان، محدودیتهای غذا خوردن و درد دندان و مفصل فک مورد سنجش قرار گرفت. نمرات حاصله در سه دسته ناراضی (زیر صفر)، نسبتاً راضی (صفر تا 7) و راضی (بیش از 7) تقسیمبندی شدند.
یافتهها: میانگین نمره کیفیت زندگی مرتبط با سلامت دهان برابر 5.14±0.229 محاسبه شد که نشاندهنده سطح رضایت نسبی از کیفیت زندگی است. ضریب همبستگی پیرسون بین DMFT و کیفیت زندگی مرتبط با سلامت دهان -0.358 محاسبه شد که براساس آن بین DMFT و کیفیت زندگی (سطح رضایت فرد) رابطه معکوس و معنیدار وجود داشت (P<0.05). میانگین DMFT در دامنه 0-28 برابر 9.36 با بیشترین فراوانی 7 و 11 و 13 بود که هر یک 11.5% از حجم نمونه را شامل شدند. پوسیدگی (D) در دامنه 0-12 با میانگین 3.44، از دست دادن دندان (M) در دامنه 0-19 با میانگین 1.98 و پرکردگی دندان (F) در دامنه 0-13 با میانگین 3.93 قرار داشتند.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشاندهنده اثرگذاری معکوس شاخص پوسیدگی دندانی بر کیفیت زندگی بیماران است. کیفیت زندگی وابسته به سلامت دهان و دندان به عنوان یک ساختار چندوجهی بر ابعاد مختلف ظاهر و زیبایی، احساس راحتی دهانی و محدودیتهای غذا خوردن به عنوان مؤلفههای بسیار پراهمیت در کیفیت زندگی و رضایت از زندگی تاثیر میگذارد.
نوید محمدی، کیانا اصلانی مهر، عباس علامی، دوره 27، شماره 1 - ( بهار 1404 )
چکیده
|
|
|
|
|
|