150 نتیجه برای کر
فرهاد جعفری، اکرم نوده شریفی، فرید زایری،
دوره 8، شماره 4 - ( زمستان 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: تالاسمی شایع ترین اختلال ژنتیکی است که آمارها از وجود 2 تا 3 میلیون ناقل و 20 هزار بیمار تالاسمی ماژور در کشور حکایت دارد. از سال 1376 و با اجرای برنامه کشوری کنترل تالاسمی، مشاوره و ترغیب زوج های مینور به انصراف از ازدواج با مشاوره و افزایش سطح آگاهی ایشان به عنوان استراتژی اصلی پیشگیری کشور انتخاب شد. این مطالعه با هدف تعیین اثربخشی طرح پیشگیری از تالاسمی بر افزایش سطح آگاهی زوجین و انصراف زوج های ناقل از ازدواج در شهرستان گرگان انجام شد.روش بررسی: این مطالعه از نوع مقطعی و ابزار گردآوری اطلاعات فرم اطلاعاتی و پرسشنامه ای محقق ساخته بوده که روایی و پایایی آن تایید شده بود. نمونه ها برای سنجش سطح آگاهی شامل 282 نفر از زوجین در شرف ازدواج بودند. همچنین 107 زوج مینور، شناسایی شده طی سال های 82-76 نیز از نظر انصراف از ازدواج مطالعه شدند و در هر دو بخش عوامل مرتبط نیز بررسی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون های کای دو، تی و آنالیز واریانس صورت گرفت.یافته ها: میانگین سن 282 زوج مورد بررسی در خانم ها 26.5 و آقایان 24.86 سال به دست آمد. 57.8 درصد ساکن شهر و 39.4 درصد خویشاوند بودند. اکثر مردان دارای شغل آزاد و اکثر خانم ها خانه دار و نیمی از نمونه ها نیز زیر دیپلم بودند. سطح آگاهی 2.5 درصد ضعیف، 9.2 درصد متوسط، 53.2درصد خوب و 29.1 درصد عالی به دست آمد. ارتباط سطح آگاهی با سطح تحصیلات، محل سکونت و شغل معنی دار بود (P<0.05)، ولی با سن، جنس و خویشاوندی رابطه معنی دار آماری مشاهده نشد. از 10 زوج ناقل شناسایی شده تنها 2 مورد (20 درصد) از ازدواج انصراف دادند. همچنین بررسی 107 زوج ناقل سال های 82-76 نشان داد، 43 درصد آنها از ازدواج منصرف شده اند که این موضوع با خویشاوندی، محل سکونت و سطح سواد مرتبط بود (P<0.05).نتیجه گیری: با وجودی که سطح آگاهی نسبتا خوب بود اما عملکرد زوج ها مناسب نبود و درصد بالایی از افراد ناقل همچنان به این ازدواج های پرخطر تن می دهند.
دکتر مریم پاکروان، دکتر میرفرهاد قلعه بندی، دکتر کاوه علوی، خانم عزیزه افخم ابراهیمی،
دوره 9، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده
زمینه و هدف : شیوع مادامالعمر اسکیزوفرنی در ایالات متحده 1 تا 5/1درصد برآورد شده است و مطالعات مختلف نشان داده که بین 8/7 تا 6/46درصد این افراد دچار علایم وسواسی اجباری هستند. تفاوت در این آمار تا حدی به روشهای ارزیابی و درمانهای انجام شده بستگی دارد. این مطالعه با هدف تعیین فراوانی این اختلال در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بستری انجام شد. روش بررسی: در یک مطالعه مقطعی 96 بیمار (56 مرد و 40 زن) دچار اسکیزوفرنی (براساس معیار تشخیصی DSM-IV) که در بیمارستان روانپزشکی ایران بستری بودند، براساس نمونهگیری در دسترس انتخاب و به وسیله مصاحبه بالینی استاندارد (SCID) از لحاظ ابتلا به اختلال وسواسی اجباری بررسی شدند. یافتهها: دامنه سنی این بیماران 17 تا 73 سال و میانگین سنی آنان 6/12±1/35 بود. اکثریت بیماران (5/88درصد) مبتلا به نوع پارانوئید اسکیزوفرنی بودند. براساس مصاحبه بالینی 47 نفر (49درصد) دچار علایم وسواسی - اجباری بودند. متوسط سن شروع اسکیزوفرنی در کل بیماران 8/8±7/24 و متوسط سن شروع وسواس در افراد مبتلا 7/6±2/20 بود. در 17درصد افراد دو اختلال همزمان ایجاد شده بود و در 8/20درصد اسکیزوفرنی زودتر تظاهر یافته بود. نتیجهگیری : در مطالعه ما، نزدیک به نیمی از بیماران اسکیزوفرنیک بررسی شده دچار اختلال وسواسی-اجباری نیز بودند که همراهی قابل توجهی را نشان میدهد. با این حال براساس مطالعه حاضر نمیتوان روابط علیتی را بین دو اختلال مشخص نمود.
عبدالرحمان چرکزی، قربان محمد کوچکی، محمدتقی بادله، شهربانو گزی، زلیخا اکرامی، فوزیه بخشا،
دوره 9، شماره 1 - ( بهار 1386 )
چکیده
زمینه و هدف : فشارخون بالا یکی از مهمترین عوامل خطر بروز بیماریهای قلبی- عروقی و شایعترین عامل بروز نارسایی قلبی و سکته مغزی در بسیاری از کشورها و شایعترین عامل نارسایی کلیوی است. این مطالعه با هدف ارزشیابی تاثیر آموزش از طریق الگوی اعتقاد بهداشتی بر دانش، نگرش و عملکرد کادر پرستاری شهر گنبدکاووس درباره بیماری پرفشاری خون صورت گرفت. روش بررسی: این مطالعه نیمه تجربی روی 136 نفر از کادر پرستاری شهر گنبد در سال 1384 که به صورت تصادفی طبقهای از میان 370 کارکنان شاغل انتخاب شدند، انجام گردید. ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه و چک لیست مشاهده بود. در ابتدا میزان دانش، نگرش و عملکرد افراد مورد مطالعه به وسیله این ابزار مورد بررسی قرار گرفت. سپس نیازهای آموزشی آنان مشخص و برنامهای آموزشی بر مبنای الگوی اعتقاد بهداشتی طراحی، تدوین و اجرا گردید. سه ماه پس از اجرای برنامه آموزش میزان دانش، نگرش و عملکرد نمونههای مورد مطالعه از طریق همان پرسشنامه و چک لیست، تعیین و با یافتههای به دست آمده از مرحله اولیه (pre-test) مقایسه گردید. برای دستیابی به میزان تاثیرآموزش از آزمونهای آماری ویلکاکسون، تی مستقل، ANOVA و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. یافتهها: میانگین نمرات دانش، منافع درک شده، موانع درک شده، تهدید درک شده، نگرش (مجموع اجزاء مدل اعتقاد بهداشتی) و عملکرد قبل از آموزش به ترتیب برابر با 68/9، 76/23، 63/25، 82/22، 99/71 و 55/4 بود که بعد از آموزش همه آنها افزایش نشان داده و به ترتیب به 66/16، 06/26، 94/28، 98/24، 08/80 و83/4 رسید. نتایج نشان داد که آموزش کادر پرستاری ازطریق الگوی اعتقاد بهداشتی سبب ارتقاء دانش و تغییر نگرش و همچنین سبب بهبود عملکرد آنان میشود (05/0P<). بین متغیرهای سن، جنس، وضعیت تاهل، سابقه کاری و زمینه خانوادگی مثبت با میزان دانش، نگرش و عملکرد ارتباط معنیدار مشاهده نشد. ولی بین متغیرهای رده شغلی، میزان تحصیلات و بخش کاری با دانش قبل از آموزش و عملکرد قبل از آموزش و همچنین بین متغیر واحد سازمانی با نگرش قبل از آموزش ارتباط معنیدار مشاهده شد (05/0P<). نتیجهگیری : این مطالعه نشاندهنده ضرورت آموزش دورهای کادر پرستاری در خصوص پرفشاری خون با استفاده از یک مدل آموزشی مناسب و برنامهریزی شده میباشد.
خدیجه یزدی، دکتر اکرم ثناگو، دکتر لیلا جویباری،
دوره 9، شماره 2 - ( تابستان 1386 )
چکیده
زمینه و هدف : تالاسمی بیماری مزمن ارثی است که با اختلالات خونی شدید و همولیز همراه است. در بیماری تالاسمی نیز همانند سایر بیماریهای مزمن مشکلات بالینی بیمار موجب مشکلات روانی و اجتماعی برای او میشود. مشکلات روانی اجتماعی بیمار مشکلات روانی اجتماعی و اقتصادی خانواده را بهدنبال دارد. تشخیص بیماری و تطابق با آن برای خانواده یک بحران محسوب میشود و خانواده واکنشهای متفاوتی را از خود نشان میدهد. هدف از این مطالعه بررسی مشکلات روانی، اجتماعی و اقتصادی خانوادههای دارای فرزند مبتلا به تالاسمی ماژور و طرز مقابله آنها با این مشکلات بود. روش بررسی : این مطالعه روی 320 نفر از والدین (229 مادر و 91 پدر) دارای فرزند مبتلا به تالاسمی ماژور مراجعه کننده به مراکز آموزشی - درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی گرگان در سطح استان گلستان به روش سرشماری در سال 1383 انجام شد. ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسشنامه کتبی در خصوص مشکلات روانی و مشکلات اجتماعی- اقتصادی و ابزار مقابله مککوبین و تامپسون بود که از طریق مصاحبه تکمیل گردید. یافتهها : نتایج نشان داد که خانوادهها با مشکلات متعددی مواجه هستند. ترس بدتر شدن بیماری فرزند (8/82 درصد) و نگرانی نسبت به آینده فرزند (8/81 درصد) بیشترین مشکل روانی بود. کمشدن فعالیتهای تفریحی خانواده به دلیل بیماری فرزند (8/33 درصد) و اختلال در رسیدگی به کارهای منزل (1/30 درصد) بیشترین مشکل اجتماعی و نیز هزینه رفت و آمد و تهیه دارو (8/63 درصد) بیشترین مشکل اقتصادی خانوادهها بود. ایمان به خدا و توکل به او در حل مشکلات (5/97 درصد) و پذیرش بیماری کودک به عنوان یک واقعیت، از شیوههای غالب مقابله بود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که خانوادههای بیماران مبتلا به تالاسمی برای سازگاری با مشکلات روانی، اجتماعی و اقتصادی ناشی از داشتن فرزند بیمار از شیوههای متعدد مقابله استفاده مینمایند. خانواده با تکیه بر فلسفه مذهبی معتقدند که وجود مشکل راهی برای کسب توفیق و ایمان بیشتر است و این اعتقاد یک نیروی مثبت در سازگاری خانوادهها بهشمار میآید.
ندا پروین، افسانه کاظمیان، اعظم علوی، فرانک صفدری، علی حسن پور دهکردی، دکتر شهریار حسین زاده، عصمت علیدوست،
دوره 9، شماره 3 - ( پاييز 1386 )
چکیده
زمینه و هدف : یائسگی بر سلامت روان و کیفیت زندگی زنان موثر است. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر گروه درمانی حمایتی بر وضعیت سلامت روان زنان یائسه در مراکز بهداشتی درمانی شهری شهرکرد انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع نیمهتجربی با انجام آزمون مقدماتی و نهایی بود. 46 زن یائسه ساکن و تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی شهرکرد در سال 1384 که واجد شرایط شرکت در پژوهش بودند، در دو گروه مورد و شاهد قرار گرفتند. جلسات گروه درمانی در گروه مورد انجام شد. دادهها با استفاده از پرسشنامه 28 سوالی سلامت روان گلدبرگ و پرسشنامه مشخصات دموگرافیک در سه مرحله (آزمون اولیه، یکماه و یک و نیم ماه بعد) جمعآوری گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با کمک نرم افزار SPSS و آزمونهای آماری توصیفی و تحلیلی تی و آزمون همبستگی انجام گردید.
یافتهها : پس از انجام گروه درمانی در تمام ابعاد سلامت روان زنان گروه مورد بهبودی حاصل شد (05/0P<). در گروه شاهد تغییر معناداری طی مراحل مختلف در وضعیت سلامت روان افراد مشاهده نشد. بین گروه شاهد و مورد در مراحل درمانی (1 ماه و 5/1 ماه بعد) تفاوت معنیداری در ابعاد سلامت روان وجود داشت (05/0P<). بین متغیرهای دموگرافیک و سلامت روان رابطهای مشاهده نشد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که گروه درمانی حمایتی روی سلامت روان زنان یائسه تاثیر دارد. لذا با توجه به یافتههای پژوهش و در دسترس بودن منابع حمایتی و مشاورهای در سیستمهای بهداشتی درمانی، لزوم برگزاری جلسات گروهی مشابه در مراکز مختلف بهداشتی درمانی مطرح میگردد.
دکتر محمود کریمی مبارکه، دکتر علیرضا سعید،
دوره 9، شماره 3 - ( پاييز 1386 )
چکیده
دررفتگی تیبیوتالار بدون شکستگی همراه در استخوانهای اطراف صدمه نادری است. ما یکی از این صدمات را گزارش میکنیم که بعد از یک دوره 10 ماهه به صورت جااندازی نشده، تظاهر کرده بود. یک زن 25 ساله 10 ماه پس از زلزله بم به کلینیک ما مراجعه کرد. وی در طی زلزله دچار دررفتگی قدامی تالوتیبیال بدون هیچگونه شکستگی در استخوانهای همراه شده بود. دو بار جااندازی باز برای بیمار امتحان شد که هر دو به علت کیفیت بد استخوان ناموفق بودند. اگرچه گزارش شده که دررفتگی مچ پا با پیشآگهی خوب همراه است، این در مورد بیمار دیرتظاهر ما صادق نبود.
دکتر علیرضا منصف، دکتر سیدحمید هاشمی، دکتر محمد عباسی، دکتر حشمت الله طاهرخانی، دکتر زهره شالچی، اکرم الیاسی،
دوره 9، شماره 4 - ( زمستان 1386 )
چکیده
زمینه و هدف : عفونتهای انگلی رودهای، همیشه از مهمترین مشکلات بهداشتی در جوامع مختلف، حتی در کشورهای پیشرفته بودهاند. بیمارانی که تحت شیمیدرمانی قرار میگیرند، احتمال افزایشی در کسب انگلهای رودهای و همچنین افزایش شدت درجه ابتلا به این انگلها را دارند. مطالعه حاضر با هدف بررسی فراوانی انگلهای رودهای در بیماران مبتلا به بدخیمی که برای شیمیدرمانی در بخش انکولوژی بیمارستان سینا همدان بستری شده بودند، انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی کلیه بیمارانی که با تشخیص بدخیمی در سال 1384 در بیمارستان سینا همدان بستری بود، انجام شد. دادههای لازم شامل خصوصیات دموگرافیک، نوع بدخیمی و مدت زمان تشخیص بدخیمی از پرونده آنان استخراج و در پرسشنامههای از پیش طراحی شده ثبت گردید. از بیماران نمونه مدفوع تهیه شد و پس از انتقال سریع به آزمایشگاه مورد بررسی قرار گرفت. دادهها حاصله با استفاده از نرمافزار آماری SPSS تجزیه و تحلیل شد.
یافتهها : از 190 بیمار مورد بررسی، 94 نفر (5/49 درصد) مرد و 96 نفر (5/50 درصد) زن بودند. میانگین سنی بیماران مورد مطالعه 7/18±5/48 سال و در محدوده سنی 12 تا 88 سال بود. 31 بیمار (3/16 درصد) مبتلا به یکی از انواع انگلهای رودهای بودند. انگلهای رودهای ایزوله شده به ترتیب شیوع عبارت بودند از: آسکاریس 9/41 درصد، ژیاردیا 5/35 درصد، اندولیماکس نانا 2/3 درصد، بلاستوسیستیس هومینیس 2/3 درصد و کریپتوسپوریدیوم 2/3 درصد. بیشترین ابتلا به بیماریهای انگلی روده، در بیماران گروه سنی 40 تا 60سال دیده شد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که میزان آلودگی به انگلهای رودهای در بیماران مبتلا به بدخیمی تحت شیمیدرمانی در مقایسه با شیوع آن در منطقه و جمعیت عمومی کمتر است که این امر میتواند به علت اثر داروهای مورد استفاده در شیمیدرمانی این بیماران باشد.
دکتر اکرم شفیعی،
دوره 10، شماره 1 - ( بهار 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : پیلونفریت یک بیماری شایع دوران بارداری است. این مطالعه به منظور بررسی سفتریاکسون با اثرات درمانی سفازولین در پیلونفریت حاد بارداری در بیماران بستری بیمارستان فاطمیه همدان انجام شد. روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 120 بیمار مبتلا به پیلونفریت حاد که به طور تصادفی در دو گروه درمانی مختلف (60نفری) قرار گرفته بودند، انجام شد. در یک گروه سفازولین 2 گرم وریدی (mg/kg 50) هر 6 ساعت و در گروه دیگر سفتریاکسون 1گرم وریدی (mg/kg 50) روزانه تزریق شد. درمان تا محو شدن علایم بالینی ادامه یافت و در صورت محو نشدن علایم بعد از 72 ساعت، بررسی از نظر انسداد انجام شد. در صورت عدم وجود علائم انسدادی داروی دوم جنتامایسین اضافه گردید. سپس هر دو گروه با آنتیبیوتیک خوراکی که بر اساس حساسیت آنتیبیوتیک مشخص شده بود، به مدت 10-7 روز مرخص شدند. بیماران 10-7 روز بعد از اتمام دوره درمان خوراکی برای پیگیری و انجام آزمایش آنالیز ادرار و کشت ادرار مراجعه کردند. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-10 و آزمونهای آماری t-test و کای اسکوئر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتهها : نتایج نشان داد که میزان پاسخ درمانی در گروه درمانی سفازولین 7/86 درصد، موارد عود 3/13 درصد، بهبودی و در گروه سفتریاکسون بهبودی در 3/83 درصد و موارد عود در 7/16 درصد بود. از نظر آماری تفاوت معنیداری بین دو نوع درمان دارویی وجود نداشت. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که در درمان پیلونفریت حاد بارداری اثرات درمانی سفتریاکسون مشابه اثرات درمانی سفازولین است.
یوسف یحیی پور، دکتر رحیم سوادکوهی، دکتر کریم الله حاجیان، دکتر سمیه جلیلوند، دکتر رسول همکار،
دوره 10، شماره 1 - ( بهار 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : گاستروآنتریت حاد ویروسی یکی از مهمترین مشکلات بهداشتی و شایعترین عامل ناخوشی و مرگ و میر کودکان جهان است. این مطالعه با هدف تعیین فراوانی و برخی خصوصیات اپیدمیولوژیک ویروسهای روتا، آدنو و آسترو به عنوان مهمترین عوامل گاستروآنتریت ویروسی در کودکان مبتلا به اسهال حاد مراجعه کننده به بیمارستان کودکان امیرکلا بابل انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی - مقطعی از 208 کودک که با علائم گاستروآنتریت حاد از زمستان 1383 تا پاییز 1384 به بیمارستان کودکان امیرکلا بابل مراجعه کردند، نمونه مدفوع تازه گرفته شد و پرسشنامهای حاوی اطلاعاتی براساس متغیرهای مورد بررسی تکمیل گردید. نمونهها با رعایت زنجیره سرد به آزمایشگاه ویروسشناسی دانشکده بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران منتقل و شناسایی آنتیژن روتا، آدنو و آستروویروس در نمونههای مدفوع با استفاده از کیت الایزا انجام شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات با استفاده از نرمافزار SPSS-10 انجام شد. از آزمون کایاسکوئر و تست دقیق فیشر برای تعیین ارتباط احتمالی عفونت این ویروسها با متغیرهای دموگرافیک استفاده شد. یافتهها : شیوع عفونت روتا، آدنو و آستروویروس به ترتیب در 1/61درصد، 9/2درصد و 4/2درصد کودک شناسایی شد. روتاویروس شایعترین عامل گاستروآنتریت بود و بیشترین میزان آن در کودکان زیر 2 سال (70درصد) به ویژه در گروه سنی 12-6 ماه (8/29درصد) مشاهده شد (05/0P<). تمامی این کودکان مبتلا به اسهال بودند و تهوع و استفراغ (7/51درصد) و تب (1/55درصد) شایعترین علائم بود. همچنین شیوع عفونت روتاویروس در فصل زمستان (5/67 درصد) بیشتر از سایر فصول سال بود که این تفاوت از نظر آماری معنیدار بود (05/0P<). تفاوت معنیدار آماری بین عفونت ویروسی و جنسیت بیماران مشاهده نشد. نتیجهگیری: روتاویروس عامل اصلی گاستروآنتریت حاد کودکان به ویژه اسهال زمستانی در کودکان زیر 2 سال در بیمارستان امیرکلا بابل بود. وفور بالای آن فراهم نمودن واکسن مناسبی برای ایمنسازی کودکان موردنظر را ایجاب میکند.
علی مرادی، مهدی خباز خوب، تهمینه آگاه، دکتر علی جواهر فروش زاده، دکتر بیژن رضوان، دکتر زهرا حائری کرمانی، سمیه پالاهنگ،
دوره 10، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : اختلال بیشفعالی - نقصتوجه (ADHD) شایعترین اختلال روانی در کودکان است. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی اختلال بیشفعالی - نقصتوجه و برخی عوامل موثر بر آن در دانشآموزان دبستانی شهر نیشابور انجام شد. روش بررسی: این مطالعه توصیفی - مقطعی روی دانشآموزان دبستانی شهرنیشابور طی سال تحصیلی 86-1385 انجام شد. نمونهگیری به صورت خوشهای طبقهبندی شده بود. دادهها از طریق پرسشنامه والدین و معلم کانر جمعآوری و برای هر دانشآموز دو پرسشنامه مجزا توسط والدین و مربی تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل دادهها با توجه به میانگین نمرات مربیان و والدین انجام گردید. نمره 15 به عنوان معیار احتمالی به منظور بیشفعالی انتخاب شد. یافتهها : 722 نفر (میزان پاسخ 6/79درصد) در مطالعه شرکت کردند. میزان شیوع اختلال ADHD 5/12درصد با دامنهاطمینان 95درصد، از 10 تا 8/14 درصد بود. تفاوت شیوع اختلال ADHD در دو جنس معنیدار نبود. شیوع اختلال ADHD در دانشآموزان با افزایش سن، افزایش معنیداری داشت (05/0P<). بیشترین شیوع اختلال ADHD در متولدین بهار و کمترین آن در متولدین تابستان بود (05/0P<). تحصیلات پدر با بیشفعالی رابطه معنیداری داشت. به طوری که شیوع آن در کودکانی که پدرانشان تحصیلات بالاتری داشتند، کمتر بود (05/0P<). شغل پدر نیز با اختلال ADHD رابطه معنیداری داشت (05/0P<). متغیرهایی از قبیل نوع زایمان، رتبه تولد و تحصیلات مادر با این اختلال رابطه معنیداری نداشتند. نتیجهگیری: در این مطالعه شیوع اختلال ADHD نسبت به مطالعات مشابه بیشتر بود. لازم است برنامههای مداخلهای در مورد گروههای در معرض خطر در نظر گرفته شود.
دکتر بیژن فروغ، احمد محمدی، اکرم آزاد،
دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : سندرم تونل کارپ شایعترین نوروپاتی فشاری است که میتواند در شدتهای خفیف، متوسط و شدید باعث ناتوانیهایی با درجات کم یا زیاد در عملکرد دست بیماران گردد. تشخیص و درمان زودرس این سندرم منجر به بهبودی کامل و به تعویق انداختن آن عوارض جبرانناپذیری بهدنبال خواهد داشت. اولین روش درمانی استاندارد در این بیماران خصوصاً در فاز اولیه آن ارائه اسپلینت مناسب میباشد. این مطالعه به منظور مقایسه اثردرمانی دو نوع اسپلینت کوکاپ یکی با محدودیت مفاصل metacarpophalangeal انگشتان و دیگری بدون محدودیت آن مفاصل انجام گرفت. روش بررسی: در این مطالعه کارآزمایی بالینی 23 نفر از مراجعین درمانگاه بیمارستان شفا یحیاییان تهران که با توجه به یافتههای الکترودیاگنوز توسط پزشک متخصص سندرم تونل کارپ خفیف و متوسط آنان تشخیص داده شده بود، در دو گروه قرار گرفتند. به گروه اول (12 نفر) اسپلینت کوکاپ بلند (با محدودیت مفاصل mp انگشتان) و در گروه دوم (11 نفر) اسپلینت کوکاپ کوتاه (بدون محدودیت این مفاصل) ارائه شد. شرکت کنندگان قبل و پس از دوره 4 هفتهای درمان توسط آزمونهای SWMS، 2PD،VAS، Grip strength و Pinch ارزیابی شدند. یافتهها : آستانه حس لمس (SWMS) در گروه اول به صورت معنیداری بالاتر از گروه دوم بود (P<0.05). حساسیت عملکردی (2PD) در گروه اول بهصورت معنیداری بالاتر از گروه دوم بود (P<0.05). اختلاف معنیداری در شدت درد (VAS) دو گروه مشاهده نشد. قدرت گرفتن و پینچ (P&G.S) در گروه اول به صورت معنیداری بالاتر از گروه دوم بود(P<0.05). نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که اسپلینت کوکاپ بلند در مقایسه با اسپلینت کوکاپ کوتاه تاثیر بیشتری در کاهش و بهبود علائم سندرم تونل کارپ دارد.
دکتر بهزاد احسن، شعله شامی، دکتر کریم ناصری، قادر صالح نژاد،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : در بعضی از موقعیتهای پزشکی استفاده از شلکنندههای عضلانی برای لولهگذاری تراشه بهدنبال تزریق هوشبرهای وریدی ممکن است، غیرضروری و یا مضر باشد. این مطالعه به منظور مقایسه شرایط لارنگوسکوپی و لولهگذاری تراشه بهدنبال القای بیهوشی عمومی با پروپوفول یا تیوپنتال سدیم در ترکیب با رمی فنتانیل در غیاب شلکنندههای عضلانی انجام شد.
روش بررسی: در یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده دوسوکور، 42 بیمار در کلاس 1و2 درجهبندی متخصصین بیهوشی امریکا برای القای بیهوشی در یکی از دو گروه پروپوفول 2mg/kg یا تیوپنتال سدیم5 mg/kg قرار گرفتند. در هر دو گروه از بیماران 1.5 mg/kg لیدوکائین و 2.5µg/kg رمی فنتانیل 30 ثانیه قبل از هوشبرها تزریق شد. 90 ثانیه بعد از القای بیهوشی لارنگوسکوپی و لولهگذاری تراشه انجام شد. وضعیت لولهگذاری براساس سهولت تهویه با ماسک، شلی فک، لارنگوسکوپی، وضعیت طنابهای صوتی و پاسخ بیمار به لولهگذاری تراشه و بادکردن کاف لوله تراشه بهصورت عالی، خوب، مناسب و بد ارزیابی شد. میانگین فشارخون متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب قبل از القا ، بعد از القای بیهوشی و بلافاصله ،2 دقیقه و 5 دقیقه بعد از لولهگذاری تراشه ثبت شد. دادهها با استفاده از آزمونهای آماری فیشر ، کایاسکوئر و تی استودنت مقایسه شد.
یافتهها :وضعیت لارنگوسکوپی و لولهگذاری عالی یا خوب در 40درصد بیماران گروه دریافت کننده تیوپنتال سدیم و80درصد بیماران گروه پروپوفول مشاهده شد (p<0.05). افت فشار خون متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب در گروه پروپوفول بهطور معنیداری شدیدتر از گروه دریافت تیوپنتال سدیم بود (p<0.05).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که ترکیب پروپوفول با رمیفنتانیل برای لولهگذاری تراشه در غیاب شلکنندههای عضلانی نسبت به ترکیب تیوپنتال سدیم با رمیفنتانیل برتر است، اما موجب افت شدیدتر فشارخون متوسط شریانی و تعداد ضربان قلب میشود.
یوسف یحیی پور، دکتر محمد کریمی، نوشین خیر، علی هاشم زاده عمران، دکتر سیدمحمد جزایری، زهرا سعادتمند، دکتر محمود محمودی،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : انتقال عمودی مادر به فرزند یکی از مهمترین راههای انتشار ویروس هپاتیت(HBV) B است. بیش از 50درصد حاملین ایرانی عفونت را از طریق مادر به فرزند دریافت کردند که این مسیر یکی از محتملترین راه انتقال HBV در کشور ما میباشد. در این مطالعه میزان عفونت HBV در بچههایی که از مادران HBsAG مثبت استان مازندران متولد شده بودند، از نظر وجود مارکرهای سرولوژیک ویروس هپاتیت B شامل Anti-HBC, Anti-HBs, HBsAg مورد ارزیابی قرار گرفت.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی برای تعیین حضور مارکرهای سرولوژیک HBV آزمایش الایزا روی نمونه سرم 123 کودکی که از مادران HBsAG مثبت در شهرستان آمل استان مازندران طی سالهای 85-1381 متولد شده بودند، انجام گرفت. تمامی کودکان مورد مطالعه، علاوه بر ایمونوگلوبولین هپاتیت (HBIG) B واکسن هپاتیت B را در بدو تولد دریافت نموده و بهدنبال آن دوز دوم و سوم را در ماههای یک و شش تزریق کردند. نتایج با روشهای آماری کایاسکوئر و آزمون دقیق فیشر تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : از بین 31241 زن بارداری که در طی 5 سال زایمان نمودند، 140 مورد (45%) آنها از نظر وجود HBsAG، مثبت بودند که از بین آنها 123 کودک وارد مطالعه شدند. تنها یک مورد (0.8%) از این کودکان حامل HBsAg بود و91.9 درصد کودکان دارای یکی از مارکرهای سرولوژیک عفونت HBV بودند. 82.1 درصد کودکان دارای ایمنی ( Anti-HBs) مثبت و در8.9% آنها نیز Anti-HBc شناسایی گردید.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که بعد از توجه به انتقال عمودی در چندین سال و اجرای استراتژیهایی نظیر واکسیناسیون و تجویز HBIG برای نوزادانی که از مادران HBsAg مثبت متولد شدند، اکنون بهنظر میرسد که باید بیشتر به راههای افقی انتقال HBV در این منطقه پرداخت.
دکتر زهره مظلوم، هستی انصار، دکتر فریبا کریمی، فاطمه کاظمی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : شواهد فراوانی در رابطه با نقش شرایط اکسیداتیو در پیشرفت بیماری دیابت و عوارض آن وجود دارد؛ زیرا هایپرگلیسمی به شدت با افزایش استرس اکسیداتیو و گونههای اکسیژنی فعال در ارتباط بوده و به دنبال آن ظرفیت آنتیاکسیدانی کاهش خواهد یافت. این مطالعه به منظور تعیین اثر آنتیاکسیدانی آلفا-لیپوئیک اسید (ALA) بر غلظت قندخون و HbA1c بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.
روش بررسی : در این کارآزمایی بالینی 57 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2 (14 مرد و 43 زن) با میانگین سنی 5/53 سال مراجعه کننده به درمانگاه شهیدمطهری شیراز از اردیبهشت 1385 تا مهر 1385 به طور تصادفی به دو گروه مورد و شاهد تقسیم شدند. بیماران گروه مورد به مدت 8 هفته روزانه 300 میلیگرم کپسول آلفا-لیپوئیک اسید در سه نوبت و گروه شاهد نیز روزانه 3 عددکپسول پلاسبو مصرف کردند. قبل و بعد از مداخله نمونه خون بیماران برای اندازهگیری قندخون ناشتا، قندخون 2ساعته و HbA1c گرفته شد. اندازهگیریهای آنتروپومتریک شامل قد، وزن و شاخص توده بدنی برای هر یک از بیماران قبل و بعد از مداخله انجام شد.
یافتهها : مقایسه وزن و نیز شاخص توده بدنی بین دو گروه قبل و بعد از مداخله اختلاف معنیداری را نشان نداد. در گروه مورد میانگین غلظت قندخون ناشتا و قندخون 2 ساعته در پایان مطالعه، در مقایسه با قبل از مداخله کاهش معنیداری داشت (P<0.05) و این در حالی بود که کاهش مختصر میزان HbA1c در این گروه بعد از مداخله معنیدار نشد. در گروه شاهد نیز در هیچیک از متغیرهای مورد بررسی تغییر محسوسی مشاهده نگردید. علاوه بر آن مقایسه میانگین تغییرات غلظت قندخون ناشتا در انتهای این کارآزمایی، حاکی از اختلاف معنیدار بین دو گروه مورد و شاهد بود (P<0.05)؛ اما در مورد HbA1c بعد از مصرف مکمل آلفا-لیپوئیک اسید اختلاف معنیداری بین دو گروه دیده نشد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که مصرف کپسول آلفا-لیپوئیک اسید به میزان 300 میلیگرم روزانه به مدت 8 هفته در بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 به عنوان یک آنتیاکسیدان کاربردی در کاهش غلظت قندخون موثر میباشد.
نیما رضازاده، دکتر حسین شاره، محسن احدی، دکتر حسین کریمی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : اتیسم یک اختلال عصبی رشدی مغز است که در سالهای اولیه زندگی رخ میدهد و با علائمی چون اختلالات کیفی در ارتباط کلامی و غیرکلامی، اختلال در تعاملات اجتماعی، عدم توانایی در ارتباط با دیگران، رفتار کلیشهای، فقدان تماس چشمی و حالات صورتی نامناسب بروز میکند. شیوع آن 5-2 در ده هزار کودک بوده و در پسران شایعتر است. با توجه به تاخیر رشد زبان و گفتار در این کودکان باید بین اختلال رفتاری، ارتباطی و حسی با کمشنوایی حسی عصبی یا انتقالی تشخیص افتراقی صورت گیرد. هدف از این مطالعه بررسی ناهنجاریهای احنمالی تاثیرگذار بر عصب حلزونی یا مسیر شنوایی در ساقه مغز کودکان مبتلا به اتیسم بود.
روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 12 کودک مبتلا به اتیسم (گروه مورد) و 12 کودک سالم (گروه شاهد) که به صورت داوطلبانه به مرکز جامع توانبخشی ظفر تهران طی پاییز و زمستان 1384 مراجعه نمودند؛ انجام شد. پاسخهای شنیداری ساقه مغز در گروه مورد و شاهد در محدوده سنی 12-3 سال ثبت شد. مقادیر زمان نهفتگی مطلق امواج I، III و V و همچنین فواصل بین موجی I-III، III-V و I-V در کودکان مورد و شاهد مقایسه شد. موج V در تمامی کودکان مورد و شاهد تا سطح آستانه ردیابی شد.
یافتهها : زمان تاخیر موج V و فاصله بین قلهای امواج III-V و I-V در کودکان مبتلا به اتیسم افزایش معنیداری را نسبت به گروه شاهد نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که سرعت انتقال عصبی در مسیر شنوایی ساقه مغز کودکان مبتلایان به اتیسم کاهش مییابد. صدمه به ساقه مغز قسمتی از اختلال نورولوژیک در کودکان اتیستیک است که موجب تاخیر گفتار و اختلال در رشد اجتماعی و شناختی میشود. افزایش زمان تاخیر امواج انتهایی ABR در تشخیص زود به هنگام اتیسم کمککننده میباشد.
دکتر لیلی سخاوت، دکتر راضیه دهقانی فیروز آبادی، دکتر محمدعلی کریم زاده میبدی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : مطالعات نشان داده است که وضعیت قرار گرفتن مادر در مرحله اول زایمان بر طول مدت مرحله دوم مؤثر است. هدف این مطالعه تاثیر قرار گرفتن مادر در وضعیتهای نشسته و لیتوتومی (خوابیده به پشت) بر طول مدت مرحله دوم و نیز عوارض مادر و نوزاد در زنان نخستزا در شهرستان یزد بود.
روش بررسی : در این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی 110 زن نخستزای مراجعه کننده به بیمارستان آموزشی شهید صدوقی یزد که دارای حاملگی ترم و سیر زایمان طبیعی بودند؛ طی سال 85-1384 بررسی شدند. آزمودنیها به روش تصادفی طی مرحله دوم زایمان در دو وضعیت نشسته و لیتوتومی قرار گرفتند و زایمان نمودند. طول مدت مرحله دوم زایمان محاسبه و بعد از زایمان میزان اپیزیوتومی، پارگی و صدمات دیگر پرینه و آپگار 5 دقیقه اول نوزاد هر دو گروه بررسی و با هم مقایسه گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-11.5 و آزمونهای آماری T student و کایاسکوئر تجزیه و تحلیل شدند. سطح معنیداری کمتر از 05/0 معنی دار تلقی شد.
یافتهها : در گروه نشسته و لیتوتومی میانگین طول مرحله دوم به ترتیب 34 و 42 دقیقه بود (P<0.05). 15 نفر (3/27درصد) از گروه نشسته و 24 نفر (6/43درصد) از گروه لیتوتومی دچار درجاتی از پارگی پرینه شدند (P<0.05). آپگار 5 دقیقه اول نوزاد دو گروه تفاوت معنیدار آماری نداشت.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که قرار دادن مادر در وضعیت نشسته در مرحله دوم زایمان باعث سریعتر شدن این مرحله و کاهش صدمه به پرینه مادر میشود.
دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر شهریار سمنانی، دکتر غلامرضا روشندل، دکتر مریم ابومردانی، دکتر نفیسه عبدالهی، دکتر سیما بشارت، دکتر عبدالوهاب مرادی، خدابردی کلوی، صبا بشارت، هانیه سادات میرکریمی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : سرطان کولورکتال سومین بدخیمی شایع در دنیا محسوب میشود. امروزه ارتباط نزدیکی بین سرطان کولورکتال و بعضی عادات فردی نظیر شیوه زندگی و رفتارهای تغذیهای مشخص شده است. این مطالعه به منظور تعیین رابطه شاخصهای تغذیهای و ابتلاء به سرطان کولورکتال در استان گلستان انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه مورد - شاهدی روی 47 بیمار مبتلا به سرطان کولورکتال که بیماری آنان در سالهای 84-1383 تشخیص داده شده بود و 47 فرد سالم در استان گلستان در سال 1385 انجام شد. برای هر یک از افراد مورد مطالعه پرسشنامهای حاوی اطلاعات دموگرافیک و تغذیهای (FFQ) تکمیل شد. برای مقایسه نسبتها از آزمون کایاسکوئر استفاده شد.
یافتهها : در هر یک از دو گروه 4/40درصد افراد زن و 6/59درصد مرد بودند. انحراف معیار و میانگین سن گروه مورد و شاهد به ترتیب 52.4±13.4 و 52.1±13.1 سال بود. میزان انرژی مصرفی تام بیشتر از 5/1837 کیلوکالری در روز با بروز سرطان کولورکتال ارتباط معنیداری داشت (OR=3.8 95% CI: 1.2-11.3) . میزان ابتلاء به سرطان کولورکتال در افرادی که روش پخت غذا در اغلب آنها سرخ کردن بود؛ بیش از سایر گروهها دیده شد (OR=3 95% CI: 0.8-11.1). مصرف چربی در مقادیر بالاتر از 5/118 گرم در روز خطر ابتلاء به سرطان کولورکتال را 5/6 برابر نسبت به سایر الگوهای مصرف چربی افزایش داد (95% CI: 1.5-28.8). بین مصرف سبزیجات و ابتلاء به سرطان کولورکتال ارتباط معنیداری مشاهده نشد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که افزایش انرژی مصرفی تام، چربی بالا و پخت به روش سرخ کردن، نقش موثری را در ابتلاء به سرطان کولورکتال در این منطقه دارد.
محمدامین پورحسینقلی، دکتر ابراهیم حاجی زاده، دکتر علیرضا ابدی، آزاده صفایی، بیژن مقیمی دهکردی، دکتر محمدرضا زالی،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : سرطان معده یکی از سرطانهای عمده در جهان است که همچنان بخش قابل توجهی از آن در مراحل پیشرفته بیماری تشخیص داده میشود. این مطالعه به منظور تحلیل عوامل مرتبط با بقای بیماران مبتلا به سرطان معده با استفاده از مدل رگرسیون لگنرمال انجام پذیرفت.
روش بررسی : در این مطالعه گذشتهنگر به 746 پرونده بیمار مبتلا به سرطان معده که از بهمن 1381 لغایت دیماه 1385 در بخش گوارش بیمارستان طالقانی تهران تحت درمان بودند؛ مراجعه شد و با تماس تلفنی اطلاعات مربوط به بقای بیماران جمعآوری گردید. جنسیت، سن در زمان تشخیص بیماری، سابقه خانوادگی سرطان، اندازه تومور و وجود متاستاز به سایر اندامها به عنوان عوامل دموگرافیک و بالینی به مدل لگنرمال وارد شدند و از خطر نسبی (RR) برای تفسیر نتایج استفاده گردید.
یافتهها : نتایج حاصل از آنالیز تک متغیری نشان داد که خطر نسبی مرگ در بیمارانی که در زمان تشخیص بیماری بیشتر از 45 سال سن داشتند؛ به طور معنیداری بالاتر بود (RR=1.01 95% CI, 1.01-1.03). همچنین در بیماران با تومور بزرگتر از 35 میلیمتر (RR=1.64, 95% CI, 1.07-2.25) و نیز بیمارانی که سرطانشان متاستاز داده بود (RR=2.14, 95% CI, 1.60-2.86) ؛ نتایجی مشابه در آنالیز چندمتغیری برای اندازه تومور (RR=2.04, 95% CI, 1.23-3.33) و متاستاز (RR=2.01, 95% CI, 1.13-3.56) بهدست آمد.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که تشخیص سرطان معده در سنین پایینتر و مراحل ابتدایی توسعه آن، منجر به افزایش قابل توجهی در میزان بقای بیماران و کاهش خطر نسبی مرگ میگردد.
دکتر بهادر سرکاری، دکتر حدیثا تدین، شهربانو عسکریان، الهام فرنیا، مهرانگیز عسکریان،
دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : تریکومونیازیس بیماری است که توسط انگل تریکوموناس واژینالیس ایجاد میشود وپس از عفونتهای ویروسی، شایعترین بیماری منتقله از راه جنسی میباشد. درمان عفونتهای تریکومونیایی از طریق تجویز خوراکی مترونیدازول به فرد مبتلا و شریک جنسی او صورت میگیرد. با توجه به موارد مقاومت دارویی نسبت به داروی مترونیدازول وتراتوژن بودن احتمالی این دارو، مطالعه و بررسی در خصوص یافتن داروی جایگزین برای درمان تریکومونیازیس ضروری به نظر میرسد. در این مطالعه تأثیر عصاره دو گیاه سیر و آنغوزه بر رشد و تکثیر تریکوموناس واژینالیس در شرایط آزمایشگاهی (In Vitro) مورد بررسی قرار گرفت. روش بررسی : این مطالعه آزمایشگاهی (In Vitro) در دانشکده پزشکی یاسوج طی سال 1386 انجام شد. انگل تریکوموناس واژینالیس در محیط کشت TYI-S-33 رشد داده شد. سپس تأثیر عصاره سیر در غلظتهای 1/0 ، 05/0 ، 025/0 و 0125/0 میلیگرم در میلیلیتر و عصاره آنغوزه در غلظتهای 5/0 ، 1 و 2 میلیگرم در میلیلیتر در فواصل زمانی معین بر رشد انگل مورد بررسی قرارگرفت. تاثیر عصاره بر رشد انگل به وسیله شمارش انگلهای زنده 1، 2 و 24 ساعت پس از تماس صورت گرفت. یافتهها : عصاره آنغوزه در غلظت 2 میلیگرم در میلیلیتر به مدت یک ساعت پس از مجاورت با انگل تریکوموناس موجب از بین رفتن 90 درصد از انگلها گردید و عصاره سیر در غلظت 1/0 میلیگرم در میلیلیتر دو ساعت پس از مجاورت با انگلها موجب از بین رفتن 95درصد آنها شد. همچنین عصاره سیر در غلظتهای 05/0، 025/0 و 0125/0 میلیگرم در میلیلیتر پس ازگذشت 24 ساعت حتی در غلظتهای پایین نیز سبب از بین رفتن 90 درصد انگلها گردید. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که سیر و آنغوزه دارای اثرات ضدتریکومونایی مناسبی در شرایط آزمایشگاهی میباشند.
دکتر فاطمه وحید رودسری، دکتر صدیقه آیتی، دکتر سارا میرزائیان، دکتر محمد تقی شاکری، دکتر حسین اختردل،
دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : میزان موفقیت IVF به علل ناباروری و درمان آن بستگی دارد. روشهای مختلف درمانی و مراکز مختلف، میزان موفقیت متفاوتی را گزارش کردهاند. این مطالعه به منظور بررسی نتایج باروری به دنبال IVF و عوامل موثر بر آن در مرکز ناباروری منتصریه مشهد انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی- تحلیلی در مرکز ناباروری منتصریه وابسته به دانشگاه علوم پزشکی مشهد روی 150زوج نابارور به دنبال IVF طی سالهای 85-1380 انجام شد. اطلاعات به وسیله پرسشنامهای که شامل سن زن، سن همسر، علت ناباروری، اسپرموگرام، مدت ناباروری، تعداد فولیکولهای ایجاد شده به دنبال درمان، تعداد اووسیتهای به دست آمده، تعداد جنینهای تشکیل شده، منتقل شده و نتایج درمان بود؛ جمعآوری گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS و آزمونهای آماری کایاسکوئر، تی مستقل، ANOVA یکطرفه و رگرسیون لجستیک تجزیه و تحلیل شد. یافتهها : متوسط سن زنان مورد مطالعه 4/5+-7/29 سال بود. میانگین تعداد فولیکولهای شمارش شده 6+-11، تعداد اووسیتهای به دست آمده 9/3+-6 و تعداد جنینهای منتقل شده 5/1+-6/2 بود. میزان موفقیت IVF با تعداد فولیکولهای شمارش شده (P<0.05)، تعداد اووسیت به دست آمده (P<0.05) و تعداد جنینهای منتقل شده (P<0.05) رابطه معنیداری وجود داشت. میزان باروری 6/24درصد بود. میزان باروری در بین گروههای مختلف سنی اختلاف معنیداری نداشت. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که پاسخ تخمدان به تحریک تخمکگذاری و تعداد جنینهای انتقال یافته از عوامل مهم و موثر در پیشبینی نتایج IVF میباشد.