15 نتیجه برای نجفی
دکتر کاظم قدوسی، دکتر جواد عاملی، دکتر علیرضا سعادت، دکتر وحید پورفرزیانی، دکتر فرزاد نجفیپور، دکتر غلامرضا کرمی، دکتر میرمحسن شریفی بناب،
دوره 8، شماره 2 - ( تابستان 1385 )
چکیده
زمینه و هدف: حوادث قلبی – عروقی از مهم ترین عوامل مرگ و میر در جوامع انسانی است. سیگار و دیس لیپیدمی دو عامل مهم این بیماری می باشند. در این مطالعه نقش این دو عامل و تاثیر مصرف سیگار در ایجاد دیس لیپیدمی مورد بررسی قرار گرفت.روش بررسی: این مطالعه اپیدمیولوژیک مقطعی روی 9632 نفر از افراد 20سال و بالاتر، از ساکنین تهران که به طور تصادفی انتخاب شدند، انجام پذیرفت. اطلاعات کامل پزشکی، وضعیت تن سنجی (آنتروپومتریک)، میزان فعالیت بدنی و سطح سرمی تری گلیسرید، کلسترول تام FBS، Creatinine ،LDL، HDL، اندازه گیری شد. سپس افراد مورد مطالعه به سه گروه سالم، دیس لیپیدمی اولیه و ثانویه تفکیک شدند. با استفاده از روش های آماری، ارتباط بین مصرف سیگار و دیس لیپیدمی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته ها: جمعا 5619 زن و 4013 مرد تحت بررسی قرار گرفتند. 68.5درصد افراد مورد مطالعه دچار دیس لیپیدمی بودند. به طوری که 65.8درصد زنان و 72.3درصد مردان مبتلا به یکی از انواع دیس لیپیدمی بودند. 1085 نفر (11.4 درصد) از جامعه مورد تحقیق سیگاری بودند. شیوع دیس لیپیدمی در سیگاری ها 2.73 درصد بود، در حالی که این عارضه در غیر سیگاری ها 67.7درصد بود (0.05>P). همچنین مقایسه سیگاری ها و غیرسیگاری ها نشان می دهد که در افراد سیگاری به طور معنی داری HDL کلسترول سرم کاهش و تری گلیسرید افزایش می یابد و همچنین سطوح کلسترول تام و LDL کلسترول نسبت به افراد غیرسیگاری کاهش می یابد (0.05>P).نتیجه گیری: جامعه شهری تهران از شیوع بالای دیس لیپیدمی رنج می برد. درصد بالایی از جمعیت مبتلا به دیس لیپیدمی ثانویه و همچنین مصرف سیگار می باشند. از آنجا که دیس لیپیدمی ناشی از مصرف سیگار قابل پیشگیری و اصلاح پذیر است، توسعه برنامه های آموزشی در این مورد به خصوص در بین قشر جوان، ضروری است.
دکتر فرزاد نجفیپور، دکتر روحانگیز ساری سرخابی، دکتر نویده حاجی آقایی، دکتر معصومه زارعیزاده، دکتر امیر بهرامی،
دوره 10، شماره 3 - ( پاييز 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : تالاسمی ماژور یک بیماری ژنتیکی است و تجویز خون در این بیماران حیاتی میباشد. تجویز خون در 2 یا 3 دهه اخیر باعث افزایش طول عمر این بیماران شده است. با افزایش طول عمر، عوارض تجمع آهن در این بیماران بیشتر به چشم میخورد. عوارض غدددرونریز که در گذشته شایع نبود، در حال حاضر یکی از مشکلات شایع در این بیماری میباشد. این مطالعه به منظور تعیین فراوانی دیابت و تست تحمل گلوکز در بیماران تالاسمی ماژور 10 تا 27 ساله در تبریز انجام شد. روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی 56 بیمار تالاسمی ماژور 27-10 ساله انجام شد. مشخصات فردی، درمان دارویی، سن شروع تزریق خون، میزان تزریق خون، سن شروع درمان با دسفرال، میزان دسفرال دریافتی، سابقه فامیلی دیابت، میزان آهن، TIBC و فریتین در پیدایش اختلالات تحمل گلوکز مورد بررسی قرار گرفتند. برای تشخیص دیابت، گلوکز ناشتای مختل و تست تحمل گلوکز مختل آزمایش FBS و OGTT انجام شد. یافتهها : فراوانی دیابت در این مطالعه 9/8درصد تعیین گردید. همچنین در 6/28 درصد تست گلوکز ناشتای مختل دیده شد. تست تحمل گلوکز مختل در 1/7درصد موارد تعیین شد. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که علیرغم درمان با دسفرال در بیماران تالاسمی ماژور فراوانی دیابت، گلوکز ناشتای مختل و اختلال تحمل گلوکز در بیماران تالاسمی ماژور بالاتر از جمعیت عمومی است. بیماران تالاسمی خصوصاً در سنین بالاتر از 10 سال بایستی به طور منظم تحت بررسی غدد مترشحه داخلی قرار گیرند.
دکتر شهریار سمنانی، دکتر غلامرضا روشندل، دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر لیلی نجفی، دکتر تقی امیریانی، دکتر مهران فرج اللهی، دکتر عبدالوهاب مرادی، دکتر حمیدرضا جوشقانی، دکتر امیرحسین نوحی، دکتر نفیسه عبدالهی،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : استرس یکی از عوامل مهم در ایجاد سندرم روده تحریکپذیر میباشد. مطالعات مختلف ارتباط بین سطح سرمی لپتین و استرس را نشان دادهاند. این مطالعه به منظور بررسی ارتباط بین سطح سرمی لپتین و ابتلا به سندرم روده تحریکپذیر انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه مورد - شاهدی 80 بیمار مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر و80 فرد سالم بررسی شدند. برای همه بیماران پرسشنامهای شامل اطلاعات دموگرافیک، سابقه پزشکی و پرسشنامه ارزیابی استرس تکمیل شد. سطح سرمی لپتین به روش ELIZA اندازهگیری و از آزمونهای آماری Chi-square، student t-test، pearson correlation ، logistic regressionبه منظور بررسی ارتباط بین متغیرها استفاده شد.
یافتهها : میزان استرس در افراد مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر به طور معناداری بالاتر از افراد سالم بود (p<0.05) از طرف دیگر سطح سرمی لپتین به طور معناداری در این گروه پائینتر از گروه کنترل بود(p<0.05). آنالیز چندمتغیره لجستیک رگرسیون نشان داد که حتی با در نظرگرفتن اثر متغیرهایی مثل میزان استرس و شاخص توده بدن، میزان لپتین سرم در گروه مورد بهطور معنیداری کمتر از گروه شاهد است (Odd Ratio=0.9 , 95% CI 0.85-0.94).
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که بین لپتین سرم و ابتلا به سندرم روده تحریکپذیر ارتباط وجود دارد. نتایج این مطالعه بیانگر آن است که سطح سرمی لپتین در افراد مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر پائین میباشد و این یافته مستقل از سایر عوامل مخدوش کننده از جمله استرس، شاخص توده بدنی میباشد.
دکتر ناصر آقامحمدزاده، دکتر فرزاد نجفی پور، دکتر اکبر علی عسگرزاده، دکتر امیر بهرامی، دکتر میترا نیافر، دکتر مجید مبصری، دکتر مهدی امیری، دکتر لیلا بگلر،
دوره 11، شماره 1 - ( بهار 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : دیابت یکی از عوامل مهم در بروز نارسایی کلیه و از مشخصههای این عارضه میکروآلبومینوری است. مکانیسم اصلی بروز میکروآلبومینوری چندان مشخص نیست. این مطالعه به منظور تعیین شیوع نفروپاتی دیابتی با استفاده از سنجش آلبومین ادراری در 100 بیمار دیابتی نوع 2 در بیمارستان سینای تبریز انجام شد. روش بررسی: در این مطالعه توصیفی 100 بیمار دیابتی نوع 2 مراجعه کننده به درمانگاه غدد بیمارستان سینای تبریز که از تاریخ 1/7/83 لغایت 1/7/84 مراجعه کرده بودند، از نظر متغیرهای فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، سن، جنس، وزن، قد و نمایه توده بدنی (BMI) در بار اول مراجعه و قندخون ناشتا، HbA1c ، میزان کراتینین خون، میکروآلبومینوری و میزان حجم و کراتینین ادراری 3 بار متوالی هر 2 ماه یکبار، بررسی شدند. بیماران دارای فشارخون بالای کنترل نشده، عفونت ادراری، نارسایی قلبی و هیپرلیپیدمی از مطالعه خارج شدند. یافتهها : شیوع نفروپاتی دیابتی 36درصد تعیین شد. همچنین درکل 3درصد بیماران دچار ماکروآلبومینوری بودند. از نظر سنی و جنسی و متغیرهای فشارخون سیستولیک و دیاستولیک و کراتینین بین دو گروه دارای نفروپاتی و عدم نفروپاتی مقایسه گردید که تفاوت آشکاری در این دو گروه وجود نداشت. از نظرBMI بین دو جنس تفاوت آماری معنیدار وجود داشت و زنان چاقتر از مردان بودند (P<0.05). میانگین مدت ابتلا به دیابت در گروه مبتلا به نفروپاتی دیابتی 1/8±4/12 سال و در بیماران با عدم ابتلا به نفروپاتی 5/5±1/9 سال بود که اختلاف معنیداری بین دو گروه دیده شد (P<0.05). اختلاف معنیداری در مقایسه بین دو گروه از نظر HbA1c و میزان FBS در طی سه بار اندازهگیری متوالی بهدست نیامد. همچنین اختلاف معنیداری بین دو گروه در مورد مصرف داروهای کنترل کننده قندخون دیده نشد. نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که نفروپاتی در این مطالعه در مقایسه با سایر مطالعات از شیوع بالاتری برخوردار است. اگرچه تفاوت آماری معنیداری بین دو گروه نفروپاتی و فاقد نفروپاتی از نظر افزایش مقادیر قندخون ناشتا، HbA1c و پرفشاری خون وجود نداشت.
دکتر ناصر آقا محمد زاده، دکتر فرزاد نجفی پور، دکتر امیر بهرامی، دکتر میترا نیافر، دکتر لیلا بگلر، دکتر حمیده حاجی اقراری، دکتر اکبر علی عسگرزاده، دکتر مجید مبصری،
دوره 11، شماره 2 - ( تابستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : استئوپروز شایعترین بیماری متابولیک استخوان است که با کاهش استحکام استخوان مشخص میشود. این مطالعه به منظور ارزیابی فراوانی عوامل مؤثر در کاهش تراکم استخوان وعلل ثانویه مؤثر در ایجاد استئوپروز انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 105 بیمار (76 زن و 29 مرد) مبتلا به کاهش تراکم استخوان که طی سالهای 85-1382 به درمانگاه غدد بیمارستان سینای تبریز مراجعه نمودند؛ انجام شد. تاریخچه بیماری و یافتههای آزمایشگاهی بررسی و نتایج با نرمافزار آماریSPSS-14 و آزمون آماری کایاسکوئر تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : از 105 بیمار مبتلا به کاهش تراکم استخوان 55درصد استئوپروز و 45درصد استئوپنی داشتند. میزان دریافت روزانه کلسیم در 8/63درصد بیماران کمتر از mg400، در 9/31درصد بیماران بین 400 تا mg1000 و در 4/3درصد بیماران بالاتر از mg1000بود. متوسط کلسیم سرم بیماران 9.5±0.6 mg/dlبود. متوسط غلظت سرمی ویتامینD 45±37.1 nmol/l بود و 2/61درصد بیماران درجاتی از کمبود ویتامینD داشتند. 3/33درصد بیماران دارای استئوپروز ثانویه بودند. بیمارانی که استئوپروز اولیه داشتند؛ 3/11درصد مبتلا به هیپرکلسیوری بودند.
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که کاهش تراکم استخوانی در زنان بیشتر بود و میزان دریافت موثر کلسیم در این بیماران کم بوده است. لذا با مصرف غذاهای سرشار از کلسیم و غنیسازی مواد غذایی با ویتامین D تا حدود زیادی از ایجاد و پیشرفت استئوپروز جلوگیری خواهد شد.
دکتر آرزو میرفاضلی، دکتر لیلی نجفی، دکتر امیرحسین نوحی، دکتر روزبه چراغعلی،
دوره 11، شماره 4 - ( زمستان 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : ایکتر یا زردی مشکل شایع دوره نوزادی است که عدم تشخیص نوع پاتولوژیک آن احتمال کرنایکتروس را افزایش میدهد که با موربیدیتی قابل توجهی همراه است. این مطالعه به منظور تعیین علل هیپربیلیروبینمی شدید غیرمستقیم در نوزادان رسیده بستری در بیمارستان کودکان طالقانی گرگان انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی تمامی نوزادان بستری شده به دلیل ایکتر نوزادی در بیمارستان طالقانی گرگان طی سالهای 84-1383 انجام شد. نوزادان مبتلا به ایکتر شدید از میان آنان انتخاب شدند. هیپربیلیروبینمی شدید => 18 میلیگرم در دسیلیتر در نوزادان ترم بالای 2500 گرم در نظر گرفته شد. آزمایشات بیلیروبین (توتال ومستقیم)، کشت خون، شمارش رتیکولوسیت، تست کومبس مستقیم، سطح آنزیم گلوکز 6 فسفات دهیدروژناز، شمارش کامل سلولهای خونی، گروه خونی مادر و نوزاد، کشت ادرار، پروتئین راکتیو C انجام شد. یافتهها : 766 نوزاد ترم بالای 2500 گرم در طول یکسال به دلیل ایکتر بستری شدند. ایکتر شدید در 92 مورد (12 درصد) (54 پسر ، 38 دختر) بروز نمود. علل هیپربیلیروبینمی شدید شامل 41 مورد (6/44 درصد) ناشناخته، 25مورد (2/27 درصد) سپسیس، 15مورد (3/16 درصد) کمبود گلوکز6 فسفات دهیدروژناز، 7 مورد (6/7 درصد) عفونت ادراری، 3 مورد (3/3 درصد) ناسازگاری ABO و 1 مورد (1/1 درصد) تغذیه با شیرمادر بود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که شایعترین علت ایکتر شدید در این منطقه ناشناخته است. سپسیس، کمبود آنزیم گلوکز6فسفات دهیدروژناز، عفونت ادراری ، ناسازگاری ABO و تغذیه با شیر مادر از دیگر علل شایع ایکتر شدید تعیین شدند.
دکتر سیاوش وزیری، دکتر احیا خان احمدی، دکتر فرید نجفی، صدیقه خزاعی،
دوره 14، شماره 2 - ( تابستان 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : ضرورت واکسیناسیون علیه هپاتیت B برای گروه در معرض خطر مانند کارکنان بهداشتی درمانی کاملاً مشخص است. از آنجایی که روش متداول واکسیناسیون هپاتیت B (ماه صفر ، یکماه و ششماه) یک پروسه طولانی محسوب میشود؛ واکسیناسیون در فواصل زمانی کوتاهتر (روزهای صفر، 10و21) یکی از راههای دستیابی سریعتر به ایمنی علیه این بیماری است. این مطالعه به منظور مقایسه سطح پادتن محافظتی واکسن هپاتیت B در روشهای تسریع شده و متداول دو سال پس از واکسیناسیون انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 160 نفر از کارکنان بهداشتی داوطلب شاغل در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه که سابقه واکسیناسیون علیه هپاتیت B نداشتند؛ در سال 1388 انجام شد. افراد مورد مطالعه به دو گروه 80 نفری تقسیم شدند. واکسیناسیون علیه هپاتیت B در گروه اول با روش تسریع شده (روزهای صفر، 10و21) و در گروه دوم با روش متداول (ماه صفر، یکماه و ششماه) انجام گردید. بلافاصله بعد از اتمام واکسیناسیون و دوسال بعد از انجام واکسیناسیون، سطح پادتن محافظتی واکسن هپاتیت B اندازهگیری و مقایسه شد. عیار پادتن بالاتر از IU/ml 10 به عنوان سطح ایمنی مطلوب در نظر گرفته شد. یافتهها : 30 تا 45 روز پس از دوز سوم واکسن، 95.6% از افراد واکسینه شده به روش تسریع شده و 93% از افراد با روش متداول از سطح ایمنی مطلوب برخوردار بودند. دوسال پس از دریافت دوز سوم واکسن در گروههای متداول و تسریع شده به ترتیب سطح ایمنی مطلوب 97.7% و 94.5% تعیین شد. از نظر میزان ایمنیزایی، اختلاف آماری معنیداری بین دو روش یافت نشد. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تفاوت معنیداری از نظر ایجاد ایمنی علیه هپاتیت B در دو روش واکسیناسیون متداول و تسریع شده وجود ندارد.
بهناز خدابخشی، مونا تفرشی، سروش امین الشریعه نجفی،
دوره 16، شماره 2 - ( تابستان 1393 )
چکیده
بورلیوزیس یا تب راجعه از دسته بیماریهای اسپیروکتی است که توسط گونههای محتلف بورلیا ایجاد میشود. این بیماری با حملات راجعه تب و لرز واسپیروکتمی مشخص میگردد و میتواند باعث انتشار و درگیری ارگانهای متعدد و حتی مرگ گردد. بیمار معرفی شده در این مقاله مردی 23 ساله با اسفروسیتوز ارثی است که با تب و لرز تکاندهنده و درد شکم از یک هفته قبل از بستری مراجعه نمود. در اسمیر خون محیطی بیمار در نوبت سوم اسپیروکت مشاهده شد و تشخیص بورلیوز داده شد و بعد از یک هفته درمان با داکسیسیکلین خوراکی با حال عمومی خوب ترخیص گردید. همراهی بورلیوزیس با همولیز زمینهای در این بیمار منجر به ایجاد تظاهرات بالینی گمراه کننده گردید.
حمیرا جعفرزاده، مهران عربی، نرگس نجفی، علی محمد احدی،
دوره 16، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : گیاه آلوئهورا (Aloe barbadensis M.) از جمله گیاهان استوایی است که به طور سنتی در ترمیم زخم استفاده میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر القاء کنندگی ژل آلوئهورا بر بیان ژن TGF-β در زخمهای پوستی موش سوری انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 36 سر موش نر سوری BALB/c به 3 گروه 12 تایی شامل کنترل منفی (پوست سالم)، کنترل کاذب (شم، زخم با تیمار سرم فیزیولوژیک) و درمانی (زخم با تیمار ژل آلوئهورا) تقسیم شدند. روی پشت موشها دو زخم یکسان به قطر 2±10 mm با برداشت کامل پوست در ناحیه خاجی ایجاد گردید. در گروه درمانی، روزانه یک بار 2 گرم از ژل آلوئهورا به صورت یک لایه نازک بر روی سطح زخمها (بدون بانداژ) به مدت 16 روز قرار داده شد. پس از روزهای 8 و 16 برای تعیین میزان بیان ژن عامل رشد تغییر شکلدهنده بتا (TGF-β) به کمک RT-PCR و نیز محتوی پراکسیداسیون لیپیدی (LPO) با اندازهگیری میزان مالونیلدیآلدیید از پوست و سرم خون موشها نمونهبرداری بهعمل آمد. یافتهها : عصاره ژل آلوئهورا سبب افزایش بیان ژن TGF-β در پوست زخمدار موشهای گروه درمان شده با ژل آلوئهورا نسبت به سایر گروهها گردید (P<0.05). تیمار با ژل آلوئهورا موجب کاهش معنیدار مالونیلدیآلدیید در سرم خون موشها در مقایسه با دیگر گروهها شد (P<0.05). نتیجهگیری : ژل آلوئهورا با القاء بیان ژن عامل رشد TGF-β و نیز کاهش میزان پراکسیداسیون لیپیدها میتواند نقش محوری در پروسه ترمیم زخمهای برشی داشته باشد.
سروس امین الشریعه نجفی، فاطمه محمدزاده، الهام مبشری، محمدعلی وکیلی،
دوره 16، شماره 3 - ( پاییز 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : قومیت، چاقی و افزایش وزن دوران بارداری از جمله عوامل موثر بر عوارض بارداری هستند. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط شاخص توده بدنی (BMI) سه ماهه سوم زنان باردار قومیتهای مختلف با عوارض مادری و نوزادی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 551 زن باردار در 3 ماهه سوم با قومیتهای فارس، سیستانی و ترکمن در مرکز آموزشی درمانی صیاد شیرازی گرگان در سال 1391 انجام شد. بر اساس BMI زمان پذیرش، زنان باردار در سه گروه لاغر و طبیعی، دارای اضافه وزن و چاق قرار گرفتند. یافتهها : میانگین سن مادران با قومیتهای فارس، سیستانی و ترکمن به ترتیب شامل 5.5±26.5 سال، 5.3±24.6 سال و 5.2±26.2 سال و میانگین سن بارداری به ترتیب شامل 2.3±38.4 هفته، 2.3±38.6 هفته و 3.2±37.4 هفته بود. بین BMI مادر با زایمان سزارین و زایمان سخت در گروههای قومیتی فارس و سیستانی ارتباط آماری معنیداری مشاهده شد (P<0.05). در حالی که ارتباط آماری معنیداری بین BMI مادر و عوارض نوزادی در گروههای قومیتی یافت نشد. نتیجهگیری : زنان دارای اضافه وزن و چاق با قومیت فارس در معرض خطر زایمان سزارین و با قومیت سیستانی در معرض خطر زایمان سخت هستند.
مریم نیک سخن، نسرین حیدریه، مریم نجفی فرد، معصومه نجفی فرد،
دوره 16، شماره 4 - ( زمستان 1393 )
چکیده
زمینه و هدف : اضطراب شایعترین اختلالات روحی روانی است که موجب اختلال در زندگی روزانه و رنج انسان میگردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره هیدروالکلی دانه گیاه انیسون (Pimpinella anisum) بر اضطراب موش صحرایی نر انجام گردید. روش بررسی : در این مطالعه تجربی 42 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به 6 گروه 7 تایی شامل کنترل منفی (بدون تزریق)، کنترل مثبت (دریافت کننده سالین) و آزمایش (دریافت کننده دوزهای mg/kg/bw 100، 200، 250 و 300 عصاره هیدروالکلی دانه گیاه انیسون) تقسیم شدند. تزریقات یکبار و به صورت داخل صفاقی انجام گردید. 30 دقیقه بعد از تزریق با استفاده از مازبهعلاوهای مرتفع و به مدت 5 دقیقه شاخصهای ارزیابی اضطراب شامل مدت زمان حضور و تعداد ورود به بازوی باز مورد ارزیابی قرار گرفت. یافتهها : عصاره هیدروالکلی دانه گیاه انیسون با دوزهای mg/kg/bw 250 و 300 بهطور معنیداری سبب افزایش مدت زمان حضور در بازوی باز و کاهش مدت زمان حضور در بازوی بسته در ماز بهعلاوهای مرتفع در مقایسه با گروه کنترل گردید (P<0.05). همچنین عصاره با دوز mg/kg/bw 300 سبب افزایش تعداد ورود به بازوی باز و کاهش تعداد ورود به بازوی بسته در ماز بهعلاوهای مرتفع در مقایسه با گروه کنترل گردید (P<0.05). هیچیک از دوزهای عصاره اثر معنیداری بر میزان فعالیتهای حرکتی نداشت. نتیجهگیری : عصاره هیدروالکلی دانه گیاه انیسون با مقادیر mg/kg/bw 250 و300 اضطراب را در موشهای صحرایی کاهش میدهد.
فریدا عابسی، احسان موعودی، سینا حقانی فر، مصطفی نجفی،
دوره 17، شماره 3 - ( پاییز 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : ناحیه قدامی فک پایین محل انجام بسیاری از اعمال جراحی فک و دندان است. از طرفی این ناحیه محل شاخه ثنایایی عصب آلوئولار تحتانی است. این مطالعه به منظور تعیین میزان رویت و پیشروی شاخه ثنایایی عصب آلوئولار تحتانی در تصاویر Cone Beam Computed Tomography انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی تحلیلی 105 تصویر CBCT از نظر وجود یا عدم وجود شاخه ثنایایی و میزان پیشروی عصب آلوئولار تحتانی بررسی شدند. یافتهها : در 83 تصویر (79%) پیشروی شاخه ثنایایی عصب آلوئولار تحتانی دیده شد و از این تعداد 15 مورد (18.07%) پیشروی یک طرفه و 68 مورد (78.31%) پیشروی دو طرفه داشتند. پیشروی کانال ثنایایی عصب آلوئولار تحتانی در 49 تصویر (59%) تا دندان سانترال، 22 مورد (26.5%) تا دندان لترال و در 12 تصویر (14.5%) تا دندان کانین بود. بین جنسیت با پیشروی و رویت شاخه ثنایایی عصب آلوئولار تحتانی ارتباط آماری معنیداری یافت نشد. همچنین پیشروی شاخه ثنایایی عصب آلوئولار تحتانی با سن افراد ارتباط آماری معنیداری نشان نداد. نتیجهگیری : با توجه به رویت درصد بالایی از شاخه ثنایایی عصب آلوئولار تحتانی و تعیین میزان پیشروی آن در تصاویر CBCT، میتوان از این روش برای ارزیابی دقیق ناحیه قدامی فک پایین استفاده نمود.
مصطفی نجفی پور، فرزاد نجفی پور، جعفر زارعی زاده، زهره رزاقی خسرقی،
دوره 19، شماره 4 - ( زمستان 1396 )
چکیده
زمینه و هدف : شیرین کنندههای بدون کالری یا مصنوعی، مواد شیمیایی و یا طبیعی هستند که در غذاها و انواع نوشیدنیها مورد استفاده قرار میگیرند. این مطالعه به منظور مقایسه وضعیت کنترل گلیسمیک در قبل و بعد از مصرف شیرین کنندههای مصنوعی با تغذیه متداول بیماران مبتلا به دیابت تیپ2 انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 30 بیمار مبتلا به دیابت تیپ2 (10 مرد و 20 زن) از مراجعین سرپایی درمانگاه غدد بیمارستان امام رضا (ع) تبریز وارد مطالعه شدند. در ابتدای مطالعه از بیماران خواسته شد تا به مدت سه ماه از مصرف رژیم غذایی حاوی شیرین کنندههای مصنوعی خودداری نمایند و رژیم متداول دیابتی را ادامه دهند. سپس به هر بیمار از تغذیه مخصوص بیماران دیابتی حاوی شیرین کنندههای مصنوعی شامل قند، بیسکوئیت اختصاصی و آبنبات تحت نظر متخصص تغذیه به مدت سه ماده تجویز گردید.
یافتهها : میانگین گلوکز سرم ناشتا و گلوکز سرم 2ساعت بعداز غذا در بیماران طی سه ماهه دوم بهدنبال مصرف محصولات حاوی شیرین کنندههای مصنوعی در مقایسه با 3 ماهه اول بهطور معنیداری افزایش نشان داد (P<0.05). میانگین گلوکز سرم ناشتای بیماران دیابتی از 25.3±121.03 میلیگرم در دسیلیتر در انتهای سه ماهه اول به 42±152 میلیگرم در دسیلیتر در انتهای سه ماهه دوم رسید. میانگین گلوکز سرم 2ساعت بعد از غذا از میزان 44.4±164.4 میلیگرم در دسیلیتر به 7.2±222 میلیگرم در دسی لیتر افزایش یافت. میانگین HbA1C در سه ماهه اول 0.9±6.89 درصد و در سه ماهه دوم 1±7.4 درصد تعیین شد.
نتیجهگیری : مصرف مواد غذایی حاوی شیرین کنندههای مصنوعی در افراد دیابتی احتمالاً منجر به افزایش گلوکز سرم میشود.
فرزانه مریمی، زهره مریمی، ایمان الله بیگدلی، محمود نجفی، مهدیه کیانی،
دوره 22، شماره 1 - ( بهار 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: افسردگی پس از زایمان افزون بر سلامت مادر، بر رشد و تکامل روانی نوزاد اثر منفی و نامطلوب دارد. همچنین الگوها و صفات شخصیتی فرد نیز میتواند با افسردگی پس از زایمان ارتباط داشته باشد. این مطالعه به منظور تعیین نقش حمایت اجتماعی و صفات شخصیتی در بروز افسردگی پس از زایمان انجام گردید.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 200 مادر مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی به روش نمونهگیری در دسترس در فاصله 6 هفته تا 6 ماه پس از زایمان انجام گردید. دادهها با استفاده از پرسشنامه اطلاعات فردی، پرسشنامه افسردگی Edinburgh (سال 1987)، پرسشنامه شخصیتی NEO-FFI (سال 1985) و پرسشنامه حمایت اجتماعی Phillips (سال 1977) گردآوری و مورد مقایسه قرار گرفت.
یافتهها: تعداد 49 نفر (24.5%) از مادران دارای افسردگی پس از زایمان بودند. روان رنجوری بیشترین رابطه را با افسردگی پس از زایمان نشان داد. ضریب همبستگی این متغیر با افسردگی پس از زایمان 52 درصد بود و این متغیر به تنهایی 27 درصد از واریانس افسردگی پس از زایمان را پیشبینی نمود. بین افسردگی پس از زایمان و حمایت اجتماعی ارتباط آماری منفی و معنیدار (r=-0.027, P<0.01) و بین افسردگی پس از زایمان و روان رنجور خویی ارتباط آماری مثبت و معنیداری وجود داشت (r=0.52, P<0.01) .
نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که ویژگیهای شخصیتی و حمایت اجتماعی دو عامل مهم در رابطه با افسردگی پس از زایمان هستند.
معصومه اسلامی، فاطمه عبدی، مرجان اکبری کامرانی، ارژنگ گردیز، فاطمه نجفی،
دوره 24، شماره 3 - ( پاییز 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: هر عاملی که موجب اختلال دستگاه خروجی اشک شود؛ میتواند سبب اشکریزش (Epiphora) گردد که یکی از علل شایع مراجعه بیماران به کلینیکهای چشم پزشکی است. انسداد مجرای نازولاکریمال میتواند مادرزادی و یا اکتسابی باشد. برای درمان انسداد مجرای اشکی درمان استاندارد، جراحی داکریوسیستورینوستومی (Dacryocystorhinostomy: DCR) است که میتواند با دو رویکرد خارجی و اندونازال انجام گیرد. این مطالعه به منظور ارزیابی نتایج موفقیت جراحی داکریوسیستورینوستومی آندوسکوپیک بیماران با انسداد مجرای اشکی انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی روی 38 بیمار (29 زن و 9 مرد) بالای 18 سال با میانگین سنی بیماران 13.83±43.07 سال مبتلا به اشکریزش که طی سالهای 1394 لغایت 1397 به مرکز آموزشی درمانی پنجم آذر گرگان مراجعه نمودند؛ در سال 1398 انجام شد. میزان موفقیت داکریوسیستورینوسکوپی اندوسکوپیک در بهبود اشک ریزش شش ماه بعد از انجام جراحی و نیز از نظر عوارض جراحی و ارتباط یافتههای سیتی اسکن ارزیابی شد.
یافتهها: نتایج جراحی برای 36 بیمار به میزان 94.74% موفقیتآمیز ارزیابی شد. انسداد مجرای اشکی سمت راست 63.2% و سمت چپ 36.8% تعیین شد. خونریزی اندک حین عمل در 76.3% و خونریزی شدید حین عمل در 7.9% مشاهده شد. در هیچیک از بیماران نشت مایع مغزی نخاعی و آسیب اربیت در حین جراحی ایجاد نشد. با توجه به یافتههای سیتی اسکن، انحراف سپتوم در 76.3% از بیماران مشاهده شد که برای 41.37% از بیماران حین عمل، جراحی سپتوپلاستی نیز انجام گردید. 50 درصد از بیماران دچار سینوزیت مزمن بودند که برای همه آنان حین جراحی، دهانه سینوسهای درگیر باز و تخلیه سینوسها انجام گردید.
نتیجهگیری: جراحی داکریوسیستورینوستومی آندوسکوپیک روش موفقیت آمیز و قابل قبولی برای اشکریزش به ویژه در بیماران دارای سینوزیت یا انحراف تیغه بینی ارزیابی شد.