|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
8 نتیجه برای عسکری
دکتر بهادر سرکاری، دکتر حدیثا تدین، شهربانو عسکریان، الهام فرنیا، مهرانگیز عسکریان، دوره 11، شماره 3 - ( پاییز 1388 )
چکیده
زمینه و هدف : تریکومونیازیس بیماری است که توسط انگل تریکوموناس واژینالیس ایجاد میشود وپس از عفونتهای ویروسی، شایعترین بیماری منتقله از راه جنسی میباشد. درمان عفونتهای تریکومونیایی از طریق تجویز خوراکی مترونیدازول به فرد مبتلا و شریک جنسی او صورت میگیرد. با توجه به موارد مقاومت دارویی نسبت به داروی مترونیدازول وتراتوژن بودن احتمالی این دارو، مطالعه و بررسی در خصوص یافتن داروی جایگزین برای درمان تریکومونیازیس ضروری به نظر میرسد. در این مطالعه تأثیر عصاره دو گیاه سیر و آنغوزه بر رشد و تکثیر تریکوموناس واژینالیس در شرایط آزمایشگاهی (In Vitro) مورد بررسی قرار گرفت. روش بررسی : این مطالعه آزمایشگاهی (In Vitro) در دانشکده پزشکی یاسوج طی سال 1386 انجام شد. انگل تریکوموناس واژینالیس در محیط کشت TYI-S-33 رشد داده شد. سپس تأثیر عصاره سیر در غلظتهای 1/0 ، 05/0 ، 025/0 و 0125/0 میلیگرم در میلیلیتر و عصاره آنغوزه در غلظتهای 5/0 ، 1 و 2 میلیگرم در میلیلیتر در فواصل زمانی معین بر رشد انگل مورد بررسی قرارگرفت. تاثیر عصاره بر رشد انگل به وسیله شمارش انگلهای زنده 1، 2 و 24 ساعت پس از تماس صورت گرفت. یافتهها : عصاره آنغوزه در غلظت 2 میلیگرم در میلیلیتر به مدت یک ساعت پس از مجاورت با انگل تریکوموناس موجب از بین رفتن 90 درصد از انگلها گردید و عصاره سیر در غلظت 1/0 میلیگرم در میلیلیتر دو ساعت پس از مجاورت با انگلها موجب از بین رفتن 95درصد آنها شد. همچنین عصاره سیر در غلظتهای 05/0، 025/0 و 0125/0 میلیگرم در میلیلیتر پس ازگذشت 24 ساعت حتی در غلظتهای پایین نیز سبب از بین رفتن 90 درصد انگلها گردید. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که سیر و آنغوزه دارای اثرات ضدتریکومونایی مناسبی در شرایط آزمایشگاهی میباشند.
اسرا عسکری، بابی سان عسکری، دکتر زین العابدین فلاح، شیما کاظمی، دوره 14، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماریهای قلبی و عروقی یکی از مهمترین علل مرگ و میر در جهان میباشند. افزایش لیپیدهای خون به خصوص کلسترول و تری گلسیرید دو عامل خطر بیماریهای قلبی و عروقی میباشند. این مطالعه به منظور تعیین اثر هشت هفته تمرین هوازی بر سطح لیپیدو لیپو پروتئینهای سرم زنان غیرورزشکار انجام شد. روش بررسی : این مطالعه شبهتجربی روی 30 زن غیرورزشکار با دامنه سنی 45-30سال در شهرستان گلوگاه از استان مازندران در سال 1387 انجام شد. روش نمونهگیری از نوع تصادفی بود. افراد با روش همتاسازی از روی Vo2max به دست آمده به دو گروه 15 تایی کنترل و آزمایش تقسیم شدند. لیپوپروتئین پرچگال (HDL-c)، کلسترول تام (TC)، تریگلیسرید (TG)، لیپوپروتئین کمچگال (LDL-c)، لیپوپروتئین بسیارکمچگال (VLDL-c)، عامل خطر بیماریهای قلبی (RF=TC/HDL) و درصد چربی زیرپوستی قبل از تمرین هوازی ارزیابی گردید. سپس گروه آزمایش به مدت هشت هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه یک ساعت تحت تمرین هوازی (با شدت 60 تا 70 درصد ضربان قلب بیشینه) قرار گرفتند. پس از هشت هفته تمرین لیپید و لیپوپروتئینهای سرم گروههای آزمایش و کنترل تعیین گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-14 و آزمونهای t همبسته و t مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : بین میزان کلسترول تام ، عامل خطر بیماریهای قلبی (RF) و درصد چربی زیرپوستی در گروه آزمایش در مرحله پسآزمون نسبت به پیشآزمون کاهش معنیداری مشاهده گردید (P<0.05). همچنین مقادیر HDL-c، تریگلیسرید، LDL-c و VLDL-c در گروه آزمایش نسبت به کنترل افزایش نشان داد؛ اما این افزایش از نظر آماری معنیدار نبود. بین میزان کلسترول تام ، LDL-c ، RF و درصد چربی زیرپوستی در گروه آزمایش نسبت به کنترل در پسآزمون کاهش معنیداری مشاهده گردید (P<0.05). افزایش مقدار HDL-c و کاهش در مقادیر تریگلیسرید و VLDL-c در گروه آزمایش نسبت به کنترل مشاهده گردید؛ ولی از نظر آماری معنیدار نبود. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که تمرینات هوازی سبب کاهش درصد چربی زیرپوستی، کلسترول تام ، RF و لیپوپروتئینهای کمچگال پلاسما در زنان غیرورزشکار میگردد.
دکتر فرهاد ایرانمنش، دکتر فاطمه پیغمبری، دکتر نجمه عسکری، دوره 14، شماره 2 - ( تابستان 1391 )
چکیده
زمینه و هدف : مولتیپل اسکلروزیس یکی از شایعترین و ناتوان کنندهترین بیماریهای اعصاب محسوب میگردد. یکی از عوامل مطرح در پاتوژنز این بیماری تغییرات سطح سرمی اسیداوریک میباشد این مطالعه به منظور ارزیابی سطح سرمی اسیداوریک در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه مورد - شاهدی سطح سرمی اسیداوریک 70 بیمار مبتلا به بیماری مولتیپل اسکلروزیس دارای پرونده در بیمارستان علیابنابیطالب (ع) رفسنجان با 70 فرد سالم از مراجعین به اورژانس با ترومای بسته اندام به عنوان گروه شاهد در سال 1388 مقایسه گردید. دو گروه مورد و شاهد از نظر سن و جنس یکسان بودند. دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS-17 و روشهای آمار توصیفی و آزمون تی تجزیه تحلیل شدند. یافتهها : میانگین سنی در هر دو گروه مورد و شاهد 32.99 سال بود. میانگین سطح سرمی اسیداوریک در بیماران 1.193+-3.871 mg/dl و در گروه شاهد 1.39+-4.171 mg/dl تعیین گردید. تفاوت مشاهده شده سطح سرمی اسیداوریک بین دو گروه از نظر آماری معنیدار نبود. همچنین هیچ ارتباط آماری معنیداری بین سطح سرمی اسیداوریک و جنس در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مشاهده نشد. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که سطح سرمی اسیداوریک بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس تغییری نمییابد.
طیبه متقی، غلامرضا عسکری، فریبرز خوروش، محمدرضا مراثی، دوره 17، شماره 2 - ( تابستان 1394 )
چکیده
زمینه و هدف : بیماری میگرن در سراسر جهان شایع است. در سالیان اخیر کمبود ویتامین D به عنوان مشکل سلامت عمومی شناخته شده است.این مطالعه به منظور تعیین ارتباط سطح سرمی ویتامین D با بیماری میگرن انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 76 بیمار (21 نفر مذکر و 55 نفر مونث) مبتلا به میگرن در محدوده سنی 61-10 سال انجام شد. متغیرهای سن، جنس، دور کمر، شاخص توده بدنی، تعداد بیماریهای مزمن و سطح تحصیلات تعدیل شد. سطح سرمی ویتامین D مورد سنجش قرار گرفت. یافتهها : کاهش ویتامین D در 13.2% از بیماران تعیین شد. بین افزایش سطح سرمی ویتامین D با نتیجه سردرد روزانه ارتباط آماری معنیداری مشاهده گردید (P<0.05)؛ اما بین سطح سرمی ویتامین D با شدت میگرن ارتباط آماری معنیداری مشاهده نشد. نتیجهگیری : بین سطح ویتامین D با شدت بیماری میگرن ارتباطی وجود نداشت.
راحله کرمانی زاده، امیرحسین حقیقی، رویا عسکری، دوره 20، شماره 2 - ( تابستان 1397 )
چکیده
زمینه و هدف : چاقی و اضافه وزن روی بسیاری از شاخصهای فیزیولوژیکی تنفس شامل انطباق و مقاومت حجم ریه، عملکرد اسپیرومتری، عملکرد مکانیکی راههای هوایی، قدرت عصبی - عضلانی، ظرفیت انتشار و تبادلات گازی اثر گذاشته و افراد چاق مستعد ابتلا به سندرم کاهش حجم هوای تنفسی هستند. این مطالعه به منظور مقایسه اثر سه برنامه تمرین مقاومتی با شدتهای متفاوت بر عملکرد ریوی، عملکرد جسمانی و ترکیب بدن در دختران دارای اضافه وزن انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه شبهتجربی 30 دانشجوی دختر غیرفعال دارای اضافه وزن بهصورت غیرتصادفی در سه گروه دهنفری تمرین مقاومتی با شدتهای سبک (55-65%)، متوسط (65-75%) و سنگین (75-85% 1RM) قرار گرفتند. برنامه تمرینی به مدت 9 هفته (3 جلسه در هفته) انجام شد. هر جلسه تمرین شامل انجام 5 حرکت ایستگاهی به تعداد 3 ست در هر ایستگاه و فاصله استراحت 60 تا 90 ثانیه بین تکرارها و 90 تا 120 ثانیه بین ایستگاهها بود. قبل و بعد از پایان دوره تمرینی، آزمونهای اسپیرومتری، ترکیب بدن، قدرت و استقامت عضلانی بالاتنه و VO2max از آزمودنیها گرفته شد.
یافتهها : 9 هفته تمرین مقاومتی با شدتهای سبک، متوسط و سنگین اثر معنیداری بر شاخصهای اسپیرومتری، وزن بدن، نمایه توده بدن، استقامت عضلانی بالاتنه و VO2max نداشت. درصد چربی در گروه تمرینی سبک نسبت به گروههای تمرینی متوسط و شدید کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). همچنین قدرت عضلانی بالاتنه در گروه تمرینی شدید نسبت به گروههای تمرینی سبک و متوسط افزایش بیشتری نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری : دختران دارای اضافه وزن میتوانند برای کاهش درصدچربی بدن از تمرینات مقاومتی با شدت سبک استفاده کنند و برای بهبود قدرت بالاتنه از تمرینات با شدت سنگین سود ببرند. در رابطه با شاخصهای عملکرد ریوی و سایر شاخصهای عملکرد جسمانی و ترکیب بدنی، هیچ گونه برتری در استفاده از سه برنامه تمرینی وجود ندارد.
مینو دادبان شهامت، اسرا عسکری، فاطمه حبیب اللهی اردهایی، دوره 24، شماره 4 - ( زمستان 1401 )
چکیده
زمینه و هدف: لپتین با اختلالات متابولیکی همراه بوده و ابتلاء استئاتوز کبدی به استئاتو هپاتیتیس را پیشرفت میدهد. لپتین به طور انتخابی ترشح سایتوکاین TNF-α را در پاسخ به اسید چرب اشباع شده افزایش میدهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین تداومی و مصرف عصاره هیدروالکلی گیاه خار مریم بر فاکتور نکروزدهنده تومور-آلفا و لپتین کبدی موشهای صحرایی نر نژاد ویستار با مدل کبد چرب انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با سن سه هفته و میانگین وزنی 3±159 گرم پس از دو هفته سازگاری با محیط به روش تصادفی به 5 گروه 8 تایی شامل جیره معمولی + سالین، جیره پر چرب + سالین (کنترل)، جیره پرچرب + مکمل، جیره پرچرب + تمرین + سالین و جیره پرچرب + تمرین + مکمل تقسیم شدند. تغذیه روزانه حیوانات 10 گرم به ازای هر 100 گرم وزن بدن موشهای صحرایی (جیره استاندارد 13 درصد چربی و جیره پر چرب 41 درصد چربی) به مدت 8 هفته و مکمل سیلی مارین با دوز 140 میلیگرم به ازای هر کیلو وزن بدن در دو هفته آخر تمرین گاواژ شد. پروتکل تمرینی پس از دو هفته سازگاری حیوانات با محیط آزمایشگاه به مدت 8 هفته کامل تمرین هوازی تداومی شامل 30 دقیقه با شدت 70 تا 75 درصد Vo2max روی نوارگردان انجام شد که به تعداد 5 روز در هفته اجرا شد. پس از کشتار، نمونهها برای آنالیز بافتی به آزمایشگاه ارسال و اندازهگیری بیان پروتئینهای لپتین و TNF-α کبدی به روش الایزا و کیتهای لپتین و تومور نکروز دهنده آلفا انجام گردید.
یافتهها: غلظت لپتین کبدی در گروه تجربی دریافت کننده جیره پرچرب + تمرین هوازی تداومی + مکمل سیلیمارین (P<0.05) در مقایسه با گروه تجربی دریافت کننده جیره پرچرب + تمرین هوازی تداومی + سالین (P<0.05) کاهش آماری معنیدار بیشتری نشان داد. همچنین میزان غلظت TNF-α کبدی در گروه جیره پرچرب + سالین در مقایسه با گروه تجربی دریافت کننده جیره پرچرب + مکمل سیلیمارین (P<0.05) و گروه تجربی دریافت کننده جیره پرچرب + تمرین هوازی تداومی + سالین (P<0.05) کاهش آماری معنیدار بیشتری نشان داد. وزن موشهای صحرایی گروه جیره معمولی+سالین نسبت به تمامی گروهها تفاوت آماری معنیداری نشان داد (P<0.05).
نتیجهگیری: تاثیر توام تمرین هوازی تداومی همراه با مصرف مکمل سیلیمارین اثر معنیداری بر میزان کاهش لپتین و TNF-α در گروههای پرچرب داشت؛ اما این تغییرات در گروههای مکمل به تنهایی معنیدار نبود. بنابراین تمرینات هوازی تداومی میتواند به همراه مکمل در جهت اکسیداسیون بیشتر چربی و کاهش التهاب در بدن گردد.
مریم علیمرادیان، حجیه بی بی رازقی نصرآباد، ملیحه علی مندگاری، عباس عسکری ندوشن، دوره 25، شماره 3 - ( پاییز 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: یکی از علل کاهش باروری و رسیدن به سطوح باروری پایین، تاخیر در فرزندآوری است. این مطالعه به منظور ارزیابی و تحلیلی از تفاوتها و تعیینکنندههای طول دوران بیفرزندی زوجین شهر خرمآباد انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه توصیفی تحلیلی روی 535 زن متاهل 49-15 ساله ساکن شهرستان خرم آباد در استان لرستان انجام شد. دادهها با یک پیمایش مقطعی در سال 1399 با استفاده از پرسشنامه محققساخته در فاصله زمانی شهریور ماه 1398 لغایت دی ماه سال 1398 به صورت حضوری جمعآوری شد. برای برآورد زمان بقاء بیفرزندی از روش تحلیل بقاء از آزمون کاپلان مایر و برای بررسی اثر متغیرهای مستقل از مدل پارامتری لگ لجستیک با شکنندگی مشترک گاما استفاده گردید.
یافتهها: میانگین زمان بقاء بیفرزندی 31.76 ماه با میانه 24 ماه تعیین شد. براساس آزمون کاپلان مایر و لگاریتم رتبهای الگوهایی از تفاوتهای اجتماعی مشخص شد. بهطوریکه زنان گروه سنی 15 تا 30 سال، زنان دارای تحصیلات دانشگاهی، زنان با سن ازدواج زیر 25 سال، زنان با دینداری کمتر و زنانی با احساس بیشتر ناامنی اقتصادی - اجتماعی، در مقایسه با سایرین زمان بقاء بیفرزندی طولانیتری داشتند (P<0.05).
نتیجهگیری: بیفرزندی در جامعه مورد مطالعه پایین ارزیابی شد. به طوری که تا 10 سال پس از ازدواج تنها 2% از زنان بدون فرزند باقی ماندند.
سمانه برادران سلمانی، کیوان حجازی، وحیدرضا عسکری*، رویا عسکری، سیدمیلاد اسدی فریزی، دوره 25، شماره 3 - ( پاییز 1402 )
چکیده
زمینه و هدف: سمیت پاراکوات با مکانیسمهایی که هنوز بهطور کامل شناخته شده نیست؛ میتواند به ارگانیسمها آسیب برساند. شواهد حاکی از آن است که بهواسطه انجام تمرینات ورزشی منظم و استفاده از مکملهای آنتیاکسیدانی مناسب میتوان به کاهش عوارض ناشی از سمیت پاراکوات کمک کرد. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین هوازی به همراه مکمل پیپرین بر سطح کبدی فاکتور نکروزدهنده تومورآلفا (TNF-a) و اینترلوکین-10 (IL-10) موشهای صحرایی القاء شده با پاراکوات انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به صورت تصادفی در 5 گروه 8 تایی قرار گرفتند. گروهها شامل: 1) شم، 2) کنترل منفی – پاراکوات، 3) پاراکوات + تمرین، 4) پاراکوات + تمرین + مکمل پیپرین و 5) پاراکوات + مکمل پیپرین بودند. تمرین هوازی بهمدت 7 هفته، هر هفته 5 جلسه و هر جلسه به مدت 30 الی 40 دقیقه در روز با سرعت 10 تا 18 متر در دقیقه بود. سم پاراکوات به میزان 5 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن بهصورت تزریق داخل صفاقی به موشهای صحرایی القاء شد. مکمل پیپرین با دوز 10 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن روزانه گاواژ شد. غلظت TNF-a و IL-10 از بافت کبدی اندازهگیری شد.
یافتهها: بین گروه کنترل منفی - پاراکوات در مقایسه با گروههای شم، پاراکوات + تمرین، پاراکوات + پیپرین و پاراکوات + تمرین + پیپرین بهترتیب افزایش و کاهش معنیداری در غلظت IL-10 و TNF-a دیده شد (P<0.05). میانگین غلظت TNF-a بافت کبد در بین دو گروه کنترل منفی – پاراکوات با پاراکوات + مکمل پیپرین (P<0.05) و بین پاراکوات + تمرین + پیپرین (P<0.05)، پاراکوات + تمرین (P<0.05) و شم (P<0.05) تفاوت آماری معنیدار وجود داشت. بین میانگینهای غلظت IL-10 بافت کبد در بین دو گروه کنترل منفی – پاراکوات با پاراکوات + مکمل پیپرین، پاراکوات + تمرین + پیپرین، پاراکوات + تمرین و شم تفاوت آماری معنیداری وجود داشت (P<0.05).
نتیجهگیری: اجرای تمرین هوازی توام با مصرف مکمل پیپرین میتواند سبب کاهش التهاب ناشی از پاراکوات گردد.
|
|
|
|
|
|