[صفحه اصلی ]   [Archive] [ English ]  
:: صفحه اصلي :: معرفي مجله :: آخرين شماره :: آرشيو مقالات :: جستجو :: ثبت نام :: ارسال مقاله :: تماس با ما ::
بخش‌های اصلی
صفحه اصلی::
آرشیو مقالات::
در باره نشریه::
هیئت تحریریه::
اعضای اجرایی::
بانک‌ها و نمایه‌نامه‌ها::
ثبت نام::
راهنمای نگارش مقاله::
ارسال مقاله::
فرم تعهدنامه::
راهنما کار با وب سایت::
برای داوران::
پرسش‌های متداول::
فرایند ارزیابی و انتشار مقاله::
در باره کارآزمایی بالینی::
اخلاق در نشر::
در باره تخلفات پژوهشی::
لینکهای مفید::
تسهیلات پایگاه::
تماس با ما::
::
جستجو در پایگاه

جستجوی پیشرفته
دریافت اطلاعات پایگاه
نشانی پست الکترونیک خود را برای دریافت اطلاعات و اخبار پایگاه، در کادر زیر وارد کنید.
Google Scholar

Citation Indices from GS

AllSince 2020
Citations73933033
h-index3317
i10-index21867
:: جستجو در مقالات منتشر شده ::
23 نتیجه برای رشید

دکتر عباسعلی وفایی، دکتر عباسعلی طاهریان، دکتر علی رشیدی پور،
دوره 9، شماره 3 - ( پاييز 1386 )
چکیده

زمینه و هدف : بومبزین یک نروپپتید 14 اسیدآمینه است که در سیستم عصبی پستانداران به طور وسیعی یافت می‌شود و آثار بیولوژیکی متعددی دارد که از آن جمله ممکن است در تعدیل‌ واکنش‌های اضطرابی موثر باشد. هدف این مطالعه تعیین‌ اثرات‌ این پپتید بر واکنش‌های اضطرابی در مدل ارزیابی ماز به‌علاوه‌ای مرتفع در موش‌ سوری بود.

روش بررسی: در این‌ مطالعه‌ تجربی موش‌های‌ سوری نر (60 n=) به وزن‌ 25 تا30 گرم‌ مورد استفاده‌ قرار گرفتند. بومبزین در مقادیر 25/1، 5/2، 5، 10 و 20 میکروگرم‌ به‌ ازاء هر کیلوگرم به صورت داخل صفاقی ‌یا سالین 10 دقیقه‌ قبل‌ از انجام‌ تست‌ های‌ مورد نظر در گروه‌های‌ مختلف‌ تزریق‌ شد. سپس‌ موش‌ها در جهت افزایش فعالیت حرکتی و حس کنجکاوی به‌ مدت‌ 5 دقیقه‌ دریک جعبه با دیواره‌های مشکی قرار داده شدند و پس از آن در فواصل زمانی تنظیم شده به ماز به‌علاوه‌ای منتقل گردیدند و به مدت 5 دقیقه شاخص‌های استاندارد ‌ارزیابی اضطراب‌ (تعداد ورود و زمان صرف شده روی بازوی باز) ازطریق‌ مشاهده در آنها بررسی‌ و ثبت‌ گردید. برای بررسی آماری داده‌ها از آزمون آنالیز واریانس یک‌طرفه و آزمون توکی استفاده شد.

یافته‌ها: بومبزین وابسته به دوز باعث‌ افزایش علائم اضطراب‌ شد.‌ در مقایسه با گروه کنترل حیوانات تعداد ورود و درصد زمان کمتری را روی بازوی باز طی نمودند و بررسی آماری‌ تفاوت‌ معنی‌‌داری‌ را نشان‌ داد (05/0P<)، ولی بومبزین با دوز 25/1 میکروگرم اثر معنی‌داری نداشت.

نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه نشان‌ داد که پپتید بومبزین وابسته به دوز نقش مهمی در القاء واکنش‌های اضطرابی در مدل ارزیابی ماز به‌علاوه‌ای شکل مرتفع دارد.


دکتر علی رشیدی پور، دکتر عباسعلی وفایی، احسان حسامی، دکتر عباسعلی طاهریان،
دوره 10، شماره 1 - ( بهار 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : شواهد زیادی نشان می‌دهند که فعالیت گیرنده‌های گلوکوکورتیکوئیدی موجب تعدیل رفتارهای اضطرابی شده و احتمالاً این اثرات به وسیله سیستم نیتریک‌اکساید واسطه‌گری می‌شود. هدف این مطالعه بررسی تعامل سیستم نیتریک اکساید و گلوکوکورتیکوئیدها بر رفتارهای اضطرابی در موش کوچک آزمایشگاهی در مدل ماز به‌علاوه‌ای مرتفع بود.

 

روش بررسی: این پژوهش تجربی روی 80 سر موش سوری نر نژاد آلبینو با میانگین وزنی 30 -25 گرم در مرکز تحقیقات فیزیولوژی دانشگاه علوم پزشکی سمنان طی سال 1386 انجام شد. برای ارزیابی اضطراب از ماز به‌علاوه‌ای شکل مرتفع استاندارد استفاده شد. شاخص‌های ارزیابی شامل مدت زمان گذرانده شده در بازوی باز و تعداد ورود به آن در مدت ٥ دقیقه بود. حیوانات یک ساعت قبل از ارزیابی اضطراب، L-Name (30 میلی‌گرم به ازاء هر کیلوگرم وزن) به عنوان مهارگر یا L-Arginine (50 میلی‌گرم به ازاء هر کیلو گرم وزن) به عنوان پیش‌ساز سیستم نیتریک اکساید و یا سالین و 30 دقیقه قبل از ارزیابی کورتیکوسترون (1، 5/2 و 5 میلی‌گرم به ازاء هر کیلو گرم وزن) یا وهیکل به‌صورت تزریق داخل صفاقی دریافت می‌نمودند.

 

یافته‌ها : نتایج این مطالعه نشان داد که کورتیکوسترون در دوزهای 1و 5/2 میلی‌گرم به ازاء هر کیلوگرم به‌طور معنی‌داری اضطراب را کاهش داده است (05/0P<). همچنین تزریق L-Name اثر ضداضطرابی کورتیکوسترون را به طور معنی‌داری تقویت نمود (05/0P<). در حالی که تزریق L-Arginine اثر آن را به طور معنی‌داری مهار نمود (05/0P<).

 

نتیجه‌گیری: یافته‌های این مطالعه نشان داد که کورتیکوسترون اثر ضداضطرابی داشته و این اثر احتمالاً با مهار تولید NO تقویت و با افزایش تولید آن مهار می‌شود. بنابراین به‌نظر می‌رسد که بین گلوکوکورتیکوئیدها و سیستم نیتریک اکساید در کنترل رفتارهای اضطرابی تعامل وجود دارد.


دکتر ابوالقاسم عجمی، عرازمحمد میرابی، فرشیده عابدیان، رویا قوامی،
دوره 10، شماره 1 - ( بهار 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : با وجود مطالعات زیادی که روی حیوانات آزمایشگاهی انجام گرفته و نقش لنفوسیت‌های Th2 در ایمنی بر علیه کرم‌ها موثر دانسته شده، اما مطالعات جدیدتری که روی موش انجام شده، سلول‌های Th1 را نیز در بعضی از عفونت‌های ناشی از کرم مثل Hymenolepis nana دخیل دانسته‌اند. در مطالعه حاضر به منظور روشن شدن نقش لنفوسیت‌های Th1 و Th2 در ایمنی برعلیه Hymenolepis nana در سرم افراد آلوده به این انگل با استفاده از اندازه‌گیری میزان سایتوکاین‌های IL12 ، IFNγ ، IL5 و IL13 انجام گردید. روش بررسی: این مطالعه مورد – شاهدی طی سال 1385 در دانشگاه علوم پزشکی مازندران انجام شد. 31 بیمار که در آزمایش مدفوع آنها تخم انگل Hymenolepis nana دیده شد و 30 فرد سالم که از نظر سن و جنس مشابه گروه آزمایش بودند، وارد مطالعه شدند. میزان IL5، IL13،IFNγ و IL12 در سرم آنها به وسیله روش ELISA اندازه‌گیری شد. شمارش گلبول‌های سفید و درصد لنفوسیت‌ها، منوسیت‌ها، ائوزینوفیل‌ها و بازوفیل در خون محیطی تعیین گردید. برای مقایسه داده‌ها از آزمون‌های تی، من‌ویتنی و ویلکاکسون استفاده شد. یافته‌ها : میانگین غلظت سرمی هر کدام از سایتوکاین‌های IFNγ ، IL12 ، IL5 و IL13 در سرم بیماران بیشتر از گروه کنترل بود. ولی فقط بین غلظت IFNγ و IL13 در دو گروه اختلاف معنی‌دار وجود داشت (05/0P<). تعداد منوسیت‌ها، لنفوسیت‌ها و ائوزینوفیل‌ها در بیماران بیشتر از گروه کنترل بود. ولی این اختلاف از نظر آماری معنی‌دار نبود. نتیجه‌گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که علاوه بر Th2 ، لنفوسیت‌های Th1 نیز در پاسخ‌های ایمنی بر علیه Hymenolepis nana فعالیت دارند.
حسین میلادی گرجی، دکتر علی رشیدی پور، دکتر یعقوب فتح الهی، دکتر عباسعلی وفایی، دکتر عباسعلی طاهریان،
دوره 10، شماره 2 - ( تابستان 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : تجویز داروهای مخدر به صورت حاد و مزمن روی فرآیند اضطراب اثرات متناقضی برجای می‌گذارد. این مطالعه به منظور بررسی نقش وابستگی به مرفین بر سطح اضطراب در موش صحرائی صورت گرفت. روش بررسی: در این مطالعه‌ تجربی از 20 سر موش صحرائی نر نژاد ویستار با وزن‌ 300-250 گرم‌ استفاده‌ شد که‌ با تجویز مزمن مرفین در آب آشامیدنی به مدت 21 روز وابسته شدند. موش‌های صحرائی گروه کنترل فقط سوکروز در آب آشامیدنی دریافت ‌کردند. از مدل ماز به‌علاوه‌ای شکل مرتفع (EPM) برای ارزیابی رفتار شبه‌اضطرابی در موش‌های صحرائی استفاده شد و به مدت 5 دقیقه متغیرهای تعداد ورود به بازوهای باز، مدت زمان ماندن در بازوهای باز ،Stretched-attend posture (SAP) و تعداد دفع مدفوع ارزیابی و ثبت گردید. بعد از آزمون اضطراب فعالیت حرکتی حیوان با استفاده از یک سیستم مونیتورینگ مورد بررسی قرار گرفت. در تجزیه و تحلیل آماری داده‌ها از آزمون تی مستقل و آنالیز واریانس دو طرفه (ANOVA) استفاده شد. یافته‌ها : مدت زمان ماندن در بازوی باز و تعداد ورود به بازوی باز در گروه وابسته به مرفین به طور معنی‌داری کوتاه‌تر از گروه کنترل بود (05/0P<). همچنین تعداد Stretched attend posture (SAP) و تعداد دفع مدفوع در گروه مرفینی به صورت معنی‌داری بیشتر از گروه کنترل بود (05/0P<)، در حالی که فعالیت حرکتی کل ثبت شده در بین دو گروه اختلاف معنی‌داری نداشت. نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که استعداد بروز اثرات شبه‌اضطرابی در شرایط پراسترس در موش‌های صحرائی وابسته به مرفین ممکن است سریع‌تر رخ دهد، بدون این که بر فعالیت حرکتی آنها تاثیری داشته باشد.
دکتر سیدرضا شریفی، دکتر محمدتقی پیوندی، دکتر فرشید باقری، دکتر محمد خیاط زاده،
دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1387 )
چکیده

زمینه و هدف : درمان شکستگی‌های تنه ران همیشه در حال تغییر بوده است. امروزه فیکساتورهای پیشرفته‌تری برای درمان این نوع شکستگی‌ها ابداع شده که از جمله این روش‌ها استفاده از میخ مجرای مرکزی می‌باشد. این مطالعه به منظور مقایسه نتایج دو روش درمانی جااندازی باز و پلاک‌گذاری و استفاده از میخ مجرای مرکزی استخوان در شکستگی تنه استخوان ران انجام گرفت. روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 40 بیمار بستری بالاتر از 16 سال با شکستگی ساده میانی تنه فمور به دلیل ضربه (دو گروه 20 نفری مورد و شاهد) در بیمارستان شهید کامیاب مشهد در سال 1382 مورد مطالعه قرار گرفتند. در گروه مورد درمان جراحی به روش جااندازی باز با پلاک و میخ و در گروه شاهد جراحی با گذاشتن میخ داخل مجرای مرکزی انجام شد. هر دو گروه از نظر سن و جنس یکسان بودند. پیگیری بیماران در مدت 9 تا 14 ماه انجام شد. مشخصات فردی تابع پیگیری و رادیوگرافی کنترل در پرسشنامه جمع‌آوری و با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی و آزمون‌های تی مستقل و مجذور کای پردازش شد. یافته‌ها : از 40 بیمار مورد مطالعه 75درصد مرد و 25درصد زن بودند. مدت زمان جوش خوردن بالینی و رادیوگرافیک و میزان تاخیر در جوش خوردن در دو گروه از نظر آماری معنی‌داری نبود. با توجه به 4 مورد نقص وسیله در گروه پلاک از این نظر تفاوت معنی‌داری بین دو گروه به دست آمد (P<0.05). نتیجه‌گیری: این مطالعه نشان داد که مدت جوش خوردن براساس علائم بالینی و رادیوگرافی و عوارض در دو گروه مورد مطالعه از نظر آماری تفاوت معنی‌داری ندارد، اما به علت وجود 4 مورد نقص وسیله، استفاده از روش اینترلاک با لاک استاتیک در تمام شکستگی‌های ران که منع مصرف ندارند، ارجح است.
دکتر فرشید علاءالدینی، حمیرا خدام، دکتر سیدمحمدرضا کاظمی بجستانی، دکتر فرزانه کوشان، دکتر آرش اعتمادی، دکتر عباسعلی کشتکار،
دوره 12، شماره 2 - ( تابستان 1389 )
چکیده

زمینه و هدف : کیفیت مقالات پزشکی در ارتقای دانش پزشکی موثر است. این مطالعه به منظور تعیین کیفیت مقالات منتشر شده مجلات مصوب کمیسیون نشریات وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشکی انجام شد.

روش بررسی : این مطالعه توصیفی مقطعی روی 690 مقاله منتشر شده بین سال‌های 84-1362 در مجلات علمی پژوهشی کشور که به‌صورت تصادفی و براساس اطلاعات موجود در وب سایت ایران مدکس از بین همه مقالات علوم پزشکی انتخاب شده بودند؛ در سال 1386 انجام شد.

یافته‌ها : 52% درصد مقالات از نوع توصیفی ، 21.2% مداخله‌ای و  5.8%از نوع تحلیلی بود. در سال‌های اخیر تعداد مقالات تحلیلی و مداخله‌ای به طور معنی‌داری نسبت به سایر مقالات افزایش یافته بود (P<0.05). از بین مقالات بررسی شده؛ نوع مطالعه هیچ مقاله‌ای کیفی نبود. درصد مقالات پژوهشی، گزارش مورد و مروری به ترتیب 44.9%، 36.9% و 14.1% بود. در سال‌های اخیر میزان مقالات پژوهشی در مقایسه با مقالات گزارش مورد و مروری به‌طور معنی‌داری افزایش یافته بود (P<0.05). در 80% از مقالات حداقل یک تست آماری به کار رفته بود. بیشتر مقالات (60%) بالینی و متن 82% از مقالات به زبان فارسی بود.

نتیجه‌گیری : نتایج این مطالعه نشان‌دهنده روند روبه‌رشد شاخص‌های مربوط به کیفیت مقالات چاپ شده می‌باشد. احتمالاً تغییر در سیاست‌های وزارت بهداشت و درمان در خصوص نحوه ارزشیابی معاونت‌های پژوهشی دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور، برگزاری کارگاه‌های روش‌تحقیق و مقاله‌نویسی، نحوه امتیاز‌دهی به مجلات مصوب کمیسیون نشریات علوم پزشکی کشور و قوانین ارتقاء اعضای هیأت علمی سبب بهبود شاخص‌های کیفی مقالات شده است.


دکتر فرشید باقری، دکتر محمدتقی پیوندی، دکتر علی بیرجندی، دکتر علی ذوالفقاری،
دوره 12، شماره 4 - ( زمستان 1389 )
چکیده

زمینه و هدف : شکستگی‌های باز در 24 درصد موارد در ساق پا رخ می‌دهند و در بیشتر موارد با آسیب نسج نرم همراه بوده که زمینه‌ساز قطع عضو می‌باشد. یکی از راه‌های نجات اندام حمایت از استخوان و ترمیم و بازسازی نسج نرم از طریق عمل جراحی است. این مطالعه به منظور بررسی نتایج بازسازی نسج نرم در شکستگی‌های باز ساق پا انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه توصیفی 59 بیمار دچار شکستگی باز ساق پا که در بخش جراحی استخوان بیمارستان شهیدکامیاب مشهد بستری بودند؛ طی سال‌های 86-1385 تحت عمل جراحی بازسازی نسج نرم قرارگرفتند. مشخصات فردی ، نتایج اعمال جراحی و معاینات فیزیکی و رادیوگرافی در پرسشنامه جمع‌آوری و به وسیله آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی و آزمون کای‌اسکوئر پردازش گردید. یافته‌ها : 8 بیمار به دلیل عدم مراجعه مجدد از مطالعه خارج شدند و مطالعه روی 51 بیمار صورت گرفت. میانگین سنی بیماران 27.8+-32.2 سال تعیین گردید و 84.3% از بیماران مرد بودند. شکستگی باز ساق پا در 76.5% از نوع IIIB بود. نتایج عمل بازسازی نسج نرم در 76.5% با موفقیت همراه بود. جوش‌خوردگی تاخیری در 56.9% ، عفونت عمقی و استئومیلیت در 43.3% وجود داشت. بین نتایج جراحی به عمل آمده از نظر زمان بازسازی نسج نرم با ایجاد یونیون و عفونت عمقی و استئومیلیت رابطه آماری معنی‌داری یافت شد (P<0.05). همچنین بین نتایج جراحی با ایجاد یونیون استئومیلیت رابطه آماری معنی‌داری یافت شد (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که عفونت عمقی، استئومیلیت و جوش خوردگی تاخیری به دنبال شکستگی باز با کمبود نسج نرم، شیوع بالایی دارد.
دکتر مریم ابومردانی، دکتر محمدرضا رشیدی، دکتر مریم رف رف، دکتر سیدرفیع عارف حسینی، دکتر عباسعلی کشتکار، دکتر حمیدرضا جوشقانی،
دوره 13، شماره 4 - ( زمستان 1390 )
چکیده

زمینه و هدف : یکی از مشکلات بیماران مبتلا به تالاسمی، آسیب بافتی ناشی از استرس اکسیداتیو در اثر انباشت آهن است. این مطالعه به منظور تعیین اثربخشی مکمل‌یاری ویتامینE بر فعالیت آنزیم‌های پاراکسوناز (PON)، سوپراکسیددیسموتاز (SOD) ، گلوتاتیون پراکسیداز (GPX) و لیپید پروفایل در بیماران مبتلا به بتاتالاسمی ماژور انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 60 بیمار مبتلا به بتاتالاسمی ماژور (25 مرد و 35 زن) با سن بیش از 18سال، در شهرستان گرگان طی سال 1388 انجام شد. بیماران به صورت تصادفی به دو گروه مداخله و شاهد تقسیم شدند و از نظر سن و جنس همسان شدند. گروه مداخله سه ماه تحت مکمل یاری ویتامینE به میزان 400 میلی‌گرم روزانه قرار گرفتند و گروه شاهد هیچ نوع مکملی را در این مدت دریافت نکردند. قبل از آغاز و در پایان دوره مطالعه نمونه‌های خون از همه بیماران جمع‌آوری شد و متغیرهای موردنظر شامل سطح سرمی ویتامین E، تری‌گلیسرید (TG)، لیپوپروتئین کم‌چگال (LDL-c)، لیپوپروتئین پرچگال (HDL-c)، ظرفیت کل آنتی‌اکسیدانی سرم (TAC) و فعالیت آنزیم‌های GPX، SOD و PON اندازه‌گیری شد. از Paired t-test برای مقایسه تغییرات متغیرهای مورد بررسی قبل و بعد از مداخله استفاده گردید. یافته‌ها : یافته‌ها نشان داد که در گروه مکمل یاری شده با ویتامین E ، افزایش معنی‌داری در سطح سرمی ویتامین E ، HDL-c ، فعالیت آنزیم PON و کاهش معنی‌داری در سطح GPX دیده شد (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که مکمل یاری ویتامین E در بیماران بتاتالاسمی ماژور می‌تواند اثرات کاهنده بر استرس اکسیداتیو و پروفایل لیپید داشته باشد.
مجتبی ایزدی، دکتر اصغر ظریفیان، دکتر شهرام سهیلی، داوود خورشیدی، حسین دوعلی،
دوره 14، شماره 1 - ( بهار 1391 )
چکیده

زمینه و هدف : گرلین پپتید 28 اسیدآمینه‌ای، اخیراً به عنوان یک آدیپوسایتوکین شناخته شده است؛ اما نقش آن در بیماری‌های مزمن نظیر دیابت هنوز به طور کامل شناخته نشده است. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط بین سطح گرلین و گلوکز سرم در مردان چاق مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. روش بررسی : این مطالعه توصیفی روی 45 مرد چاق 50-37 ساله مبتلا به بیماری دیابت نوع 2 در شهرستان ساوه طی سال 1389 انجام شد. سطح ناشتای گلوکز، انسولین و گرلین سرم بعد از یک گرسنگی شبانه و هموگلوبین گلیکوزیله اندازه‌گیری گردید. از رگرسیون خطی برای تعیین همبستگی بین غلظت گرلین با گلوکز، انسولین و هموگلوبین گلیکوزیله استفاده گردید. یافته‌ها : بین هموگلوبین گلیکوزیله و غلظت گرلین سرم ارتباط آماری معنی داری یافت نشد. در حالی که ارتباط آماری معنی‌داری بین گلوکز ناشتا و گرلین سرم در بیماران مشاهده گردید (P<0.05). همچنین ارتباط بین سطح گرلین با انسولین سرم از نظر آماری معنی‌دار بود (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که افزایش گرلین سرم با افزایش گلوگز سرم همراه بوده و سطح گرلین سرم می‌تواند به عنوان شاخص پیش‌بینی‌کننده مناسبی از سطح گلوکز خون در مردان مبتلا به بیماری دیابتی نوع 2 استفاده شود.
مهدی میرشکار، دکتر کتانه ابراری، دکتر ایران گودرزی، دکتر علی رشیدی‌پور،
دوره 15، شماره 1 - ( بهار 1392 )
چکیده

زمینه و هدف : فشار روانی پس از سانحه (post-traumatic stress disorder: PTSD) نوعی عارضه روانی است که در پی مواجهه با سوانح شدید بروز می‌کند و منجر به بروز اختلالات حافظه می‌گردد. این مطالعه به منظور تعیین اثر بتااسترادیول بر حافظه ترومایی ناشی از القای فشار روانی (PTSD) پس از سانحه توسط القای تک استرس طولانی مدت به همراه شوک (SPS&S) در موش صحرایی نر انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 70 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن تقریبی 200-250 gr انجام شد. در آزمایش اول 30سر موش در سه گروه 10تایی کنترل، شوک و القای تک استرس طولانی مدت به همراه شوک (SPS&S) قرار گرفتند. گروه SPS&S دو ساعت در مقیدکننده نگهداری شدند و 20 دقیقه برای شنای اجباری در آب قرار گرفتند و 15 دقیقه بعد با اتر بیهوش شدند. حیوانات پس از30 دقیقه در دستگاه ترس شرطی (CFS) قرار گرفته و شوک الکتریکی یک‌میلی‌آمپری به مدت 4 ثانیه دریافت کردند. در گروه شوک، حیوانات فقط شوک الکتریکی دریافت کردند. حیوانات گروه کنترل از محل نگهداری خارج و آزمایش شدند. حیوانات همه گروه‌ها، 1، 2 و 3 هفته بعد، به مدت 3 دقیقه بدون دریافت شوک در CFS قرار گرفتند و میزان بی‌حرکتی آنها (برحسب درصد) ثبت شد. در آزمایش دوم 40 سر موش در 4 گروه 10تایی (شم و روغن کنجد، شم و استرادیول، SPS&S و روغن کنجد، SPS&S و استرادیول) قرار گرفتند و تزریق زیرجلدی بتااسترادیول و روغن کنجد با دوز 90 µg/kgبلافاصله، یک و دو هفته پس از به‌کارگیری مدل SPS&S صورت گرفت. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار آماری SPSS-16 و آزمون‌های تکمیلی حداقل تفاوت معنی‌دار (LSD)، آنالیز واریانس دوطرفه و تحلیل واریانس با اندازه‌گیری‌های مکرر تجزیه و تحلیل شدند. یافته‌ها : پس از سه هفته، مدل SPS&S منجر به افزایش معنی‌داری در میزان بی‌حرکتی (حافظه ترومایی) نسبت به گروه‌های دریافت کننده شوک الکتریکی و کنترل گردید (P<0.05). این پاسخ در اثر تزریق مکرر بتااسترادیول کاهش معنی‌داری نشان داد (P<0.05). نتیجه‌گیری : این مطالعه نشان داد که تزریق مکرر بتااسترادیول با دوز 90 90 µg/kg میزان بی‌حرکتی ناشی از القای PTSD با استفاده از مدل SPS&S را کاهش می‌دهد و می‌تواند از شکل‌گیری حافظه ترومایی جلوگیری کند.
وحید تأدیبی، ناصر بهپور، مهرعلی رحیمی، صیاد رشیدی، محمداحسان دلبری، پیمان یوسفی‌پور، زهرا بیات،
دوره 17، شماره 1 - ( بهار 1394 )
چکیده

زمینه و هدف : هورمون لپتین نقش مهمی در چاقی و دیابت نوع 2 دارد. این مطالعه به منظور مقایسه اثر هشت هفته تمرین هوازی و ترکیبی (تمرین هوازی و مقاومتی) بر سطوح هورمون لپتین و گلوکز سرم مردان مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد. روش بررسی : این کارآزمایی بالینی روی 24 مرد مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز دیابت بیمارستان طالقانی کرمانشاه در سال 1391 انجام شد. بیماران به‌طور تصادفی در سه گروه هشت نفری کنترل، تمرین هوازی و تمرین ترکیبی (تمرین هوازی و مقاومتی) قرار گرفتند. تمرینات در هشت هفته شامل سه جلسه در هفته به مدت یک ساعت انجام گردید. گروه کنترل هیچگونه فعالیت ورزشی نداشت. سطح لپتین و گلوکز ناشتا سرم 48 ساعت پیش از آغاز مداخله و 48 ساعت پس از پایان مداخله در حالت ناشتا به عنوان مقادیر پیش آزمون و پس آزمون اندازه‌گیری شد. یافته‌ها : در پیش‌آزمون تفاوت آماری معنی‌داری در سطح هورمون لپتین و گلوکز ناشتا سرم بین سه گروه مشاهده نشد. پس از مداخله در گروه تمرین هوازی گلوکز ناشتا سرم و در گروه تمرین ترکیبی سطح لپتین و گلوکز ناشتا سرم کاهش آماری معنی‌داری در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (P<0.05). نتیجه‌گیری : تمرین هوازی و ترکیبی با کاهش در گلوگز سرم برای بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 پیشنهاد می‌شوند؛ اما تمرین ترکیبی با توجه به کاهش در سطح لپتین، برای این دسته از بیماران سودمندتر است.
مجتبی ایزدی، مسعود حاج رسولی، فاطمه کیانی، داوود خورشیدی، حسین دوعلی،
دوره 17، شماره 2 - ( تابستان 1394 )
چکیده

زمینه و هدف : مکانیسم‌های مولکولی ارتباط بین ظرفیت هوازی و سطوح گلوکز خون به‌طور کامل مشخص نیست. این مطالعه به منظور تعیین اثر 12 هفته فعالیت ورزشی بر تغییرات ظرفیت هوازی و گلوکز خون مردان چاق انجام شد. روش بررسی : در این مطالعه شبه‌تجربی 32 مرد چاق بزرگسال به صورت غیرتصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. شاخص‌های آنتروپومتریکی، غلظت گلوکز سرم، انسولین ناشتا، ضربان قلب در وضعیت استراحت و ظرفیت هوازی به عنوان مشخصه‌های آمادگی قلبی- عروقی در شرایط قبل و بعد از 12 هفته تمرین ورزشی هوازی و بی‌تمرینی به ترتیب در گروه‌های کنترل و مداخله اندازه‌گیری شد. از مقادیر انسولین و گلوکز ناشتا برای محاسبه عملکرد سلول‌های بتا استفاده گردید. یافته‌ها : برنامه تمرینات هوازی طولانی‌مدت سبب کاهش آماری معنی‌دار گلوکز ناشتا، شاخص‌های آنتروپومتریکی، افزایش ظرفیت هوازی و عملکرد سلول‌های بتا در گروه مداخله منجر شد (P<0.05). ارتباط آماری معنی‌داری بین تغییرات در ظرفیت هوازی با تغییرات عملکرد سلول‌های بتا و گلوکز خون مشاهده شد (P<0.05) و ارتباط بین آنها مستقل از تغییرات در شاخص توده بدن بود. تغییرات در سطح انسولین سرم در پاسخ به برنامه تمرینی معنی‌دار نبود. برنامه تمرینی همچنین به کاهش معنی‌دار نمایه توده بدنی منجر شد (P<0.05). نتیجه‌گیری : افزایش ظرفیت هوازی یا آمادگی قلبی - عروقی به واسطه فعالیت ورزشی به بهبود سطح گلوکز ناشتای خون در افراد چاق در اثر کاهش توده بدن منجر می‌شود.
نرگس بیگم میربهبهانی، اعظم رشیدباغان، ناصر بهنام پور،
دوره 17، شماره 2 - ( تابستان 1394 )
چکیده

با توجه به نادر بودن نقص فاکتور VII در میان اختلالات نادر مادرزادی خونریزی دهنده، اطلاعات کاملی در ارتباط با اختلالات انعقادی، ارزیابی روش‌های درمانی و اثرات جانبی آن ثبت نشده است. از این رو یک سیستم ثبت Online با نام Seven Treatment Evaluation Registry - STER تاسیس شده است که به مطالعه این بیماری به صورت یک طرح بین‌المللی چندین مرکزی مشاهده‌ای آینده‌نگر به منظور فراهم آوردن اطلاعات در ارتباط با تاثیر و ایمن بودن روش‌های درمانی موجود می‌پردازد. در این مطالعه پنج بیمار با نقص فاکتور VII در استان گلستان طی مدت یک‌سال مورد بررسی و ثبت قرار گرفتند. تمامی پروتکل‌های درمانی به بیماران توضیح داده شد و سپس اطلاعات فردی و اطلاعات مربوط به روند درمان وعوارض آن جمع‌آوری گردید و براساس پروتکل STER در سایت www.targetseven.org ثبت شد.
نرگس بیگم میربهبهانی، باقر نیک‌یار، ناصر بهنام پور، اعظم رشیدباغان، مریم کیانی، آرش نیک‌یار،
دوره 17، شماره 3 - ( پاییز 1394 )
چکیده

زمینه و هدف : دفروکسامین یک شلاتور استاندارد طلایی در مقایسه با شلاتورهای جدیدتر است. درمان ترکیبی دفریپرون و دفروکسامین بار آهن قلبی را در بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور کاهش می‌دهد. این مطالعه به منظور تعیین اثر دفریپرون - دفروکسامین بر عملکرد قلب بیماران مبتلا به تالاسمی ماژور انجام گردید. روش بررسی : در این مطالعه کوهورت تاریخی آینده‌نگر 8 بیمار مبتلا به بتاتالاسمی ماژور تحت درمان با دفروکسامین زیرجلدی به‌صورت تصادفی انتخاب و LVEF (حجم خروجی از قلب در هر ضربان) و فریتین سرم آنها تعیین گردید. سپس درمان دفریپرون به میزان 50-10 میلی‌گرم بر کیلوگرم روزانه به همراه دفروکسامین به میزان 50-30 میلی‌گرم بر کیلوگرم به مدت 3 شب در هفته، به مدت سه سال انجام گردید. در پایان هر سال LVEF و فریتین سرم تعیین و ثبت شد. یافته‌ها : میانگین فریتین انتهای سال اول از 3243.12 میلی گرم بر کیلوگرم به 2672.75 میلی گرم بر کیلوگرم در انتهای سال سوم تغییر یافت. میانگین LVEF از 71.12% به 64.62% تغییر یافت. ضریب همبستگی میانگین فریتین سرم با میانگین LVEF فقط در ایستگاه زمانی 3 از نظر آماری معنی‌دار بود (P<0.05). نتیجه‌گیری : درمان ترکیبی طی فاصله زمانی سه ساله، علی‌رغم کاهش در فریتین، LVEF نیز کاهش یافت.
معصومه سرمدیان، داود خورشیدی،
دوره 18، شماره 3 - ( پاییز 1395 )
چکیده

زمینه و هدف : بیماری‌های قلبی و عروقی عامل اصلی 50 درصد از مرگ و میر زنان بعد از یائسگی است. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرین ترکیبی استقامتی و مقاومتی بر سطح سیستاتین c ، پروتئین واکنشی C با حساسیت بالا و برخی عوامل خطرزای قلبی - عروقی زنان یائسه غیرفعال انجام شد.

روش بررسی : در این مطالعه شبه‌تجربی 24 زن یائسه غیرفعال در محدوده سنی 50 تا 65 سال به صورت غیرتصادفی در دو گروه کنترل و مداخله قرار گرفتند. گروه مداخله تمرینات ورزشی ترکیبی شامل تمرینات هوازی با شدت 65 تا 75 درصد ضربان قلب بیشینه و تمرینات مقاومتی با شدت 55 تا 65 درصد یک تکرار بیشینه را چهار روز در هفته به مدت 10 هفته انجام دادند. گروه کنترل در هیچ فعالیت بدنی شرکت ننمودند. در ابتدا و انتهای دوره مطالعه سطح سیستاتین c، پروتئین واکنشی C، تری گلیسیرید، HDL-c، LDL-c، وزن، درصد چربی بدن، فشارخون و نمایه توده بدن زنان ثبت گردید.

یافته‌ها : تمرینات ورزشی اثر معنی‌دار آماری بر سطح سرمی سیستاتین c، پروتئین واکنشی C با حساسیت بالا و عوامل خطرزای قلبی - عروقی نظیر HDL ، LDL ، تری‌گلیسیرید و فشارخون زنان یائسه نشان نداد.

نتیجه‌گیری : تمرینات ترکیبی کوتاه‌مدت با شدت متوسط بر سطح سیستاتین c و دیگر عوامل خطرزای قلبی - عروقی زنان یائسه غیرفعال اثری نداشت.


غلامرضا شریفی راد، عبدالرحمان چرکزی، کمال الدین میرکریمی، نویساسادات سیدقاسمی، حسین شهنازی، فرشید حاجیلی دوجی، عبدالمجید میرزاعلی،
دوره 18، شماره 3 - ( پاییز 1395 )
چکیده

زمینه و هدف : مصرف سیگار یکی از مهم‌ترین عوامل خطر برای بسیاری از بیماری‌ها بوده و خطر مرگ زودرس را افزایش می‌دهد. الگوی بین نظریه‌ای یکی از الگوهای مطالعه رفتار سلامتی به خصوص رفتارهای اعتیادآمیز است. این مطالعه با هدف فهم استعمال سیگار بر اساس الگوی بین نظریه‌ای در بین افراد سیگاری شهر گرگان انجام گردید.

روش بررسی : این مطالعه مقطعی با رویکرد توصیفی – تحلیلی روی 450 مرد سیگاری انجام شد. ابزار گردآوری داده‌ها پرسشنامه‌های مراحل تغییر DiClemente ، تعادل تصمیم‌گیری و خودکارآمدی Velicer و فرایندهای تغییر Prochaska و وابستگی به نیکوتین Fagerstrom بود.

یافته‌ها : بر اساس مراحل تغییر 39.1% در مرحله پیش تفکر، 13.8% در مرحله تفکر، 42.4% در مرحله آمادگی، 2.7% در مرحله عمل و 2% دیگر در مرحله نگهداری بودند. بین مراحل تغییر مصرف سیگار با تمامی سازه‌های الگوی بین نظریه‌ای و آزمون وابستگی به نیکوتین ارتباط آماری معنی‌داری وجود داشت (P<0.05). مضرات مصرف سیگار، فرایندهای خود ارزیابی مجدد، خودرهایی و آزادی اجتماعی دارای اندازه اثر بزرگ بودند و فرایند جستجوی روابط یاری‌رسان کمترین اندازه اثر را داشت.

نتیجه‌گیری : سازه مضرات مصرف سیگار، فرایند خودارزیابی مجدد، خودرهایی و آزادی بیشترین قدرت پیش‌بینی‌کنندگی حرکت در طول مراحل تغییر مصرف سیگار را دارند. همچنین جستجوی روابط یاری‌رسان کمترین اندازه اثر را داشت.


حسین طوسی خورشیدی، هوشنگ جعفری قصر الدشتی، سیده خدیجه پرندک، نازنین محمودی،
دوره 20، شماره 1 - ( بهار 1397 )
چکیده

زمینه و هدف : نشانگرهای جدید بیماری‌های قلبی - عروقی در پیش‌بینی حوادث قلبی - عروقی از حساسیت و دقت بیشتری برخوردارند. با توجه به نقش مؤثر فعالیت‌های بدنی در پیشگیری و کاهش این بیماری‌ها که کمک شایانی به ارتقای سلامت افراد جامعه خواهد کرد؛ این مطالعه به منظور تعیین اثر غواصی در اعماق مختلف بر تغییرات سطح پروتئین واکنشگر-C (CRP) و نیمرخ لیپیدی مردان غواص انجام شد.

روش بررسی : این مطالعه شبه‌تجربی روی 6 مرد غواص عضو تیم امداد و نجات جمعیت هلال احمر استان کهکیلویه و بویراحمد انجام شد. آزمودنی‌ها در روز اول در عمق 1 متر، روز دوم در عمق 10 متر و روز سوم در عمق20 متر به مدت 20 دقیقه با شدت 40 تا 50 درصد ضربان قلب ذخیره‌ای به‌صورت رفت و برگشت غواصی کردند. آزمودنی‌ها در اعماق 10 و 20 متری در ارتفاع 3 متری تا سطح آب به مدت پنج دقیقه سیفتی استاپ (توقف) داشتند. قبل و بعد از غواصی از همه غواصان خونگیری شد و میزان CRP و نیمرخ لیپیدی مورد سنجش قرار گرفت.

یافته‌ها : افزایش فشار محیطی ناشی از غواصی در سه عمق یک، 10 و 20 متری دریا سبب افزایش معنی دار سطح CRP گردید (P<0.05). تغییرات معنی‌داری در میزان تری‌گلیسرید، کلسترول تام و لیپوپروتئین کم‌چگال مشاهده نشد؛ اما این تغییرات سبب افزایش معنی‌دار لیپوپروتئین پرچگال گردید (P<0.05).

نتیجه‌گیری : غواصی اسکوبا در اثر حمل تجهیزات تنفسی در حین فعالیت، حتی با وجود تغذیه تنفسی، موجب افزایش سطح CRP و نمیرخ لیپیدی می‌گردد.


مهسا صداقت، محمد رشیدی،
دوره 21، شماره 1 - ( بهار 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: کراتین به‌طور متداول در ورزشکاران مصرف شده و اثر مکانیسم‌های مولکولی و عوارض جانبی آن کمتر شناخته شده است. افزایش بیش از حد آنزیم‌های کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز به‌عنوان نشانگر آسیب سلولی در نظر گرفته می‌شود. این مطالعه به منظور تعیین اثر مصرف مکمل کراتین بر میزان آنزیم کراتین کیناز و لاکتات دهیدروژناز متعاقب یک جلسه انقباض‌های شدید عضلانی در دختران ورزشکار انجام شد.

روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی دوسوکور 30 دختر دانشجوی ورزشکار از طریق تست 7 مرحله‌ای بروس برای شرکت در مطالعه انتخاب شدند و به شیوه تصادفی در دو گروه 15 نفری مداخله (مصرف مکمل کراتین 0.3 g/kg/bw در 4 وعده به‌مدت 7 روز) و کنترل (دارونما، پودر نشاسته) قرار گرفتند. نمونه‌گیری خون در شرایط قبل از مصرف مکمل و 24 ساعت پس از آزمون ورزشی Cunningham برای اندازه‌گیری لاکتات‌دهیدروژناز (Lactate Dehydrogenase: LDH) و کراتین‌کیناز (Creatine Kinase: CK) انجام گردید.

یافته‌ها: مقادیر CK (323±63 IU/L) و LDH (119±13 IU/L) پس‌آزمون گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل (به‌ترتیب با مقادیر 328±44 IU/L و 122±14 IU/L) اختلاف آماری معنی‌داری نشان ندادند.

نتیجه‌گیری: مصرف یک دوره 7 روزه مکمل کراتین بر مقادیر لاکتات دهیدروژناز و کراتین کیناز متعاقب متعاقب یک جلسه انقباض‌های شدید عضلانی در دختران ورزشکار اثری ندارد.


حمیدرضا خورشیدی، سجاد دانشیار، زینب السادات اسلامی، عباس مرادی،
دوره 21، شماره 2 - ( تابستان 1398 )
چکیده

زمینه و هدف: تروما سومین علت مرگ و عامل اصلی ناتوانی در کودکان ایرانی است. کودکان به‌علت شرایط فیزیولوژیک و فرآیند رشد بیشتر در معرض تروما هستند. شناسایی عوامل خطر می‌تواند از میزان بروز این حوادث و عواقب آنها بکاهد. این مطالعه به منظور ارزیابی ترومای کودکان انجام شد.

روش بررسی: این مطالعه‌ توصیفی - تحلیلی روی 482 کودک (330 پسر و 152 دختر) زیر 14 سال دچار تروما مراجعه کننده به بیمارستان بعثت شهر همدان در سال 1295 انجام شد. اپیدمیولوژی و عواقب تروما مورد بررسی قرار گرفت.

یافته‌ها: بیشترین موارد تروما به ترتیب 195 مورد (40.5%) در محدوده سنی 7 تا 14 سال (دوران مدرسه)، 189 مورد (39.2%) در محدوده سنی 2 تا 7 سال (قبل از مدرسه) و 98 مورد (20.3%) در محدوده سنی صفر تا 2 سال (شیرخوارگی) رخ داده بود. وقوع تروما در دو گروه قبل از مدرسه (67.8%) و دوران مدرسه (75.4%) در پسران بیش از دختران بود (P<0.05). بیشترین شیوع در فصل تابستان (36.9%)، بیشترین مکان وقوع حادثه در منزل (44%)، بیشترین علت آسیب سقوط (53%)، بیشترین نوع آسیب شکستگی (35%) و بیشترین محل آسیب در ناحیه سر و صورت (41%) تعیین گردید. از نظر پیامد بعد از ترخیص، 10 مورد مرگ ناشی از تروما و 42 مورد ناتوانی بعد از تروما مشاهده شد.
نتیجه‌گیری: با توجه به این که بیشترین محل وقوع حادثه در منزل به علت سقوط و شکستگی بود؛ می‌توان با ایمن کردن بیشتر منازل و آگاهی بیشتر والدین از خطرهای پیش روی کودکان جلوگیری نمود.


آذر حمیدی، امیر رشیدلمیر، رامبد خواجه ای، مهدی زارعی، احمد زنده دل،
دوره 23، شماره 2 - ( تابستان 1400 )
چکیده

زمینه و هدف: بیماری عروق کرونر قلب از مهم‌ترین علل مرگ و میر در بیشتر کشورها و از جمله ایران است. انجام فعالیت‌های ورزشی بعد از عمل بای‌پس عروق کرونر (Coronary Artery Bypass Grafting: CABG) و سازگاری‌های ناشی از آن باعث افزایش چگالی مویرگی عضله اسکلتی و قلبی همراه با رشد مویرگ‌های جدید (Angiogenesis) و بهبود عملکرد قلبی - عروقی و توانایی عملکردی آنها ناشی از افزایش بیوژنز میتوکندریایی می‌شود. این مطالعه به منظور تعیین اثر تمرینات هوازی - مقاومتی بر سطوح پلاسمایی گیرنده فعال کننده تکثیر پروگسیزوم-1آلفا (PGC1α) در بیماران کرونری پس از عمل جراحی CABG انجام شد.

روش بررسی: این کارآزمایی بالینی روی 30 مرد در محدوده سنی 60-45 سال که تحت عمل جراحی CABG قرار گرفتند؛ انجام شد. بیماران به طور تصادفی در دو گروه 15 نفری مداخله و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله به مدت هشت هفته (3 جلسه در هفته) تمرینات مقاومتی - هوازی را انجام دادند و برای گروه کنترل مداخله‌ای صورت نگرفت. برای اندازه‌گیری لنفوسیت، نمونه گیری خونی ناشتا 48 ساعت قبل از شروع اولین جلسه تمرینی و همچنین 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی به عمل آمد. برای اندازه‌گیری PGC1α از روش آزمایشگاهی الایزا استفاده شد.

یافته‌ها: تمرینات هوازی - مقاومتی سبب افزایش سطح PGC1α در گروه مداخله نسبت به گروه کنترل گردید (P<0.05). تغییرات قبل و بعد بیماران در گروه مداخله افزایش معنی‌داری را در سطوح پلاسمایی PGC1α در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (P<0.05).

نتیجه‌گیری: تمرینات ترکیبی (مقاومتی-هوازی) با افزایش سطوح سرمی PGC1α می‌تواند به عنوان فاکتور موثری در شروع فرایندهای رگ‌زایی و افزایش چگالی مویرگی نقش داشته باشد و به عنوان فاکتوری تاثیرگذار در افراد مختلف به‌ویژه بیماران قلبی - عروقی مورد استفاده قرار گیرد.




صفحه 1 از 2    
اولین
قبلی
1
 

مجله دانشگاه علوم پزشکی گرگان Journal of Gorgan University of Medical Sciences
Persian site map - English site map - Created in 0.13 seconds with 46 queries by YEKTAWEB 4710
Creative Commons License
This work is licensed under a Creative Commons — Attribution-NonCommercial 4.0 International (CC BY-NC 4.0)