|
|
|
 |
جستجو در مقالات منتشر شده |
 |
|
6 نتیجه برای خیاط زاده
دکتر سیدرضا شریفی، دکتر محمدتقی پیوندی، دکتر فرشید باقری، دکتر محمد خیاط زاده، دوره 10، شماره 4 - ( زمستان 1387 )
چکیده
زمینه و هدف : درمان شکستگیهای تنه ران همیشه در حال تغییر بوده است. امروزه فیکساتورهای پیشرفتهتری برای درمان این نوع شکستگیها ابداع شده که از جمله این روشها استفاده از میخ مجرای مرکزی میباشد. این مطالعه به منظور مقایسه نتایج دو روش درمانی جااندازی باز و پلاکگذاری و استفاده از میخ مجرای مرکزی استخوان در شکستگی تنه استخوان ران انجام گرفت. روش بررسی: در این کارآزمایی بالینی 40 بیمار بستری بالاتر از 16 سال با شکستگی ساده میانی تنه فمور به دلیل ضربه (دو گروه 20 نفری مورد و شاهد) در بیمارستان شهید کامیاب مشهد در سال 1382 مورد مطالعه قرار گرفتند. در گروه مورد درمان جراحی به روش جااندازی باز با پلاک و میخ و در گروه شاهد جراحی با گذاشتن میخ داخل مجرای مرکزی انجام شد. هر دو گروه از نظر سن و جنس یکسان بودند. پیگیری بیماران در مدت 9 تا 14 ماه انجام شد. مشخصات فردی تابع پیگیری و رادیوگرافی کنترل در پرسشنامه جمعآوری و با استفاده از آمار توصیفی و جداول توزیع فراوانی و آزمونهای تی مستقل و مجذور کای پردازش شد. یافتهها : از 40 بیمار مورد مطالعه 75درصد مرد و 25درصد زن بودند. مدت زمان جوش خوردن بالینی و رادیوگرافیک و میزان تاخیر در جوش خوردن در دو گروه از نظر آماری معنیداری نبود. با توجه به 4 مورد نقص وسیله در گروه پلاک از این نظر تفاوت معنیداری بین دو گروه به دست آمد (P<0.05). نتیجهگیری: این مطالعه نشان داد که مدت جوش خوردن براساس علائم بالینی و رادیوگرافی و عوارض در دو گروه مورد مطالعه از نظر آماری تفاوت معنیداری ندارد، اما به علت وجود 4 مورد نقص وسیله، استفاده از روش اینترلاک با لاک استاتیک در تمام شکستگیهای ران که منع مصرف ندارند، ارجح است.
دکتر علیرضا خویی، دکتر جینا خیاط زاده، دکتر علیرضا فاضل، سپیده سالاری بیناباج، مینو گوهری، دوره 12، شماره 2 - ( تابستان 1389 )
چکیده
زمینه و هدف : ترکیبات قندی سطح سلول و ماتریکس سلول، دارای نقش با اهمیتی در تنظیم میانکنشهای سلول - سلول و سلول - ماتریکس هستند. تغییر قندهای سلولی، یکی از مهمترین وقایع مولکولی است که در طی فرآیند بدخیمی بافتها ایجاد میشود. این مطالعه به منظور بررسی هیستوشیمیایی موکوپلیساکاریدهای سلولی و ارتباط آن با تمایز تومور در کارسینومای مری و معده انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه آزمایشگاهی نمونههای بافتی 80 بیمار شامل 40 بیمار با اسکوآموس سل کارسینومای مری (SCC) و 40بیمار با آدنوکارسینومای معده با تمایزهای مختلف تومور، از بخش آسیبشناسی بیمارستان امام رضا (ع) مشهد طی سال 1388 انتخاب گردید. نمونهها با روش آلسینبلو PH 1 و 2.5 برای شناسایی ترکیبات موکوسی سولفاته و کربوکسیله همراه با شاهد مثبت و منفی رنگآمیزی و بررسی میکروسکوپی شدند.
یافتهها : سلولهای پوشش طبیعی و کارسینوم مری در تمایزهای مختلف در PH 1 و 2.5 رنگپذیری منفی داشتند؛ اما سلولهای استرومای طبیعی و توموری واکنش مثبت داشتند. سلولهای غددی طبیعی و سرطانی معده در PH 1 منفی؛ ولی سلولهای غددی طبیعی در PH2.5 مثبت شدند؛ اما سلولهای سرطانی در تمایزهای مختلف پاسخ ضعیفی نشان دادند. سلولهای استرومای طبیعی و توموری معده در در PH 1 و 2.5 مثبت بودند.
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که احتمالاً در فرایند سرطانی شدن، تغییر در عملکرد سلولهای پوششی مری از نظر ایجاد ترکیبات موکوسی سولفاته و کربوکسیله پدید نمیآید؛ ولی در سلولهای غددی معده تغییراتی به صورت کاهش ترشح ترکیبات موکوسی کربوکسیله ایجاد میگردد.
دکتر جینا خیاط زاده، دکتر محمد افشار، دکتر سیدعادل معلم، مرضیه شاهسون، دکتر قدرت اله ناصح، دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1390 )
چکیده
زمینه و هدف : بنزوات سدیم و بنزوات پتاسیم به عنوان نگهدارندههای غذایی در بسیاری از محصولات غذایی و داروئی برای بهتاخیر انداختن رشد میکروارگانیسمها استفاده میشوند. این مطالعه به منظور تعیین اثر بنزوات پتاسیم روی تغییرات هیستوپاتولوژیک جفت موش نژاد BALB/c انجام شد.
روش بررسی : در این مطالعه تجربی 45 سر موش ماده نژاد BALB/c با وزن 30±25 گرم به دو گروه آزمایشی 1 و2 (دریافت کننده بنزوات پتاسیم با دوز 280 و 560 میلیگرم برکیلوگرم وزن بدن) و گروه شاهد (نرمال سالین)تقسیم شدند. تزریق به صورت درون صفاقی طی مدت 10 روز قبل از بارداری و نیز از روز 5 تا 16 بارداری صورت گرفت. تعداد موشهای باردار در هر گروه 10 سر بود و از هر سر موش باردار 5 جفت به صورت تصادفی مورد مطالعه قرار گرفت. روز 18 بارداری جفتها از رحم خارج شدند. مطالعه ماکروسکوپی برای تعیین ناهنجاریهای مورفولوژیکی انجام شد. پس از اندازهگیری قطر و وزن جفتها، مراحل پاساژ بافتی و تهیه مقاطع بافتی صورت گرفت. سپس نمونهها با هماتوکسیلین ائوزین رنگآمیزی شدند و تغییرات هیستوپاتولوژیک تعیین گردید. دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS-11.5 و آزمونهای کای اسکوئر ، ANOVA و توکی تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : وزن و قطر جفت گروههای آزمایشی 1و2 نسبت به گروه شاهد کاهش معنیداری نشان داد (P<0.05). میزان آتروفی در جفتهای گروههای آزمایشی نسبت به گروه شاهد بیشتر بود (P<0.05). عدم تشکیل جفت در گروه آزمایشی 1و2 بهطور معنیداری نسبت به گروه شاهد بیشتر بود (P<0.05). تغییرات بافتی از جمله هموراژی وسیع و اختلالات و آسیبهای بافتی دو ناحیه مادری و جنینی در گروههای آزمایشی 1و2 نسبت به گروه شاهد مشاهده گردید.
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که مصرف بنزوات پتاسیم قبل و در طول دوران بارداری موش سبب تغییرات مورفولوژیکی و هیستوپاتولوژیکی جفت از جمله کاهش قطر، وزن، آتروفی، عدم تشکیل، هموراژی و آسیبهای بافتی میشود و این تغییرات وابسته به میزان بنزوات پتاسیم دریافتی بود.
دکتر مریم طهرانی پور، بی بی زهرا جواد موسوی، مریم کهترپور، دکتر جینا خیاط زاده، دوره 13، شماره 1 - ( بهار 1390 )
چکیده
زمینه و هدف : نورونها تحت تاثیر عوامل فیزیکی، شیمیایی و پاتولوژیکی دچار صدمه میشوند. اثرات ضایعه در سیستم عصبی محیطی به صورت رتروگراد بر جسم سلولی نورونهای سیستم عصبی مرکزی تاثیرگذار بوده و باعث دژنراسیون مرکزی نورونها در مغز و نخاع میشود. این مطالعه به منظور تعیین اثر عصاره آبی برگ گیاه کانابیس ساتیوا بر دژنراسیون نورونهای حرکتی آلفا شاخ قدامی نخاع پس از کمپرسیون عصب سیاتیک در موش صحرایی انجام شد.
روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار با وزن 350-300 گرم انجام شد. حیوانات به صورت تصادفی در چهار گروه هشتتایی کنترل (A)، کمپرسیون (B)، کمپرسیون + تیمار با دوز 25 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن عصاره آبی برگ گیاه کانابیس ساتیوا (C) و کمپرسیون + تیمار با دوز 50 میلیگرم برکیلوگرم وزن بدن عصاره آبی برگ گیاه کانابیس ساتیوا (D) قرار گرفتند. به منظور ایجاد کمپرسیون در گروههای B ، C و D کمپرسیون عصب سیاتیک در خلف ران با استفاده از قیچی قفلدار به مدت 60 ثانیه انجام شد. اولین تزریق عصاره به صورت درون صفاقی بلافاصله بعد از کمپرسیون عصب و دومین تزریق درون صفاقی 7 روز بعد انجام شد. پس از 28 روز از زمان کمپرسیون با استفاده از روش پرفیوژن از نخاع ناحیه کمری نمونهبرداری شد. پس از برشگیری سریال و رنگآمیزی با آبی تولوئیدین، دانسیته نورونها با روش دایسکتور و روش استریولوژی محاسبه شد. سپس دادهها با استفاده از نرمافزار Minitab 13 و آزمونهای آماری ANOVA و Tukey تجزیه و تحلیل شدند.
یافتهها : دانسیته نورونی در گروه کمپرسیون (34.2±611.5) نسبت به گروه کنترل (1633.4±30.7) کاهش معنیداری داشت (P<0.001) و دانسیته نورونی گروه C (1278.6±28.1) در مقایسه با گروه کمپرسیون افزایش آماری معنیداری داشت (P<0.001). دانسیته نورونی گروه D (1549.8±28.7) نیز نسبت به گروه کمپرسیون افزایش معنیداری نشان داد (P<0.001).
نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که عصاره آبی برگ گیاه کانابیس ساتیوا باعث افزایش دانسیته نورونهای حرکتی آلفا شاخ قدامی نخاع در موشهای صحرایی با کمپرسیون عصب سیاتیک میگردد و این افزایش دانسیته نورونی با میزان عصاره دریافتی ارتباط دارد.
دکتر محمد افشار، دکتر سیدعادل معلم، دکتر جینا خیاط زاده، نرجس طاهریان، سید محمود حسینی، دوره 15، شماره 1 - ( بهار 1392 )
چکیده
زمینه و هدف : مصرف کاربامازپین در طی بارداری میتواند باعث القاء تعدادی از ناهنجاریهایی جنینی گردد. از طرفی مطالعات اخیر حاکی از افزایش سطح هموسیستئین خون در اثر مصرف کاربامازپین است. این مطالعه به منظور ارزیابی سطح سرمی هموسیستئین موشهای کوچک باردار در معرض داروی کاربامازپین و ارتباط احتمالی آن در ایجاد ناهنجاریهای جنینی انجام شد. روش بررسی : این مطالعه تجربی روی 40 سر موش ماده نژاد BALB/c با وزن 25-30 gr و سن تقریبی دو ماه انجام شد. موشهای باردار به دو گروه کنترل و دو گروه تجربی (10 سر موش در هر گروه) تقسیم شدند. گروههای کنترل معمول و حامل (منفی)، نرمال سالین و محلول 1% تویین 20 در نرمال سالین و گروههای تجربی І و ІІ داروی کاربامازپین را به میزان 30 و 60 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن را به صورت تزریق داخل صفاقی از روز ششم تا روز پانزدهم بارداری روزانه دریافت کردند. موشها در روز 18 بارداری ابتدا با کلروفرم بیهوش و پس از خونگیری از قلب مادرها، جنینها برای تعیین ناهنجاری خارج و بررسی شدند. هموسیستئین نمونههای سرم خون مادران توسط کیت به روش الایزا بررسی شدند. دادههای با استفاده از نرمافزار SPSS-18 و آزمونهای Chi-Square ، ANOVA و Tukey تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها : سطح سرمی هموسیستئین موشهای باردار گروههای تجربی یک (1.31±10.56 µmol/L) و تجربی دو (1.64±11.11 µmol/L) در مقایسه با گروه کنترل معمولی (1.33±5.99 µmol/L) و کنترل منفی (1.25±5.89 µmol/L) افزایش معنیداری داشت (P<0.006). میانگین وزن بدن و طول سری دمی جنینها در گروههای تجربی نسبت به کنترل دارای کاهش معنیدار بودند (P<0.05) و ناهنجاریهای خاصی از قبیل اختلال در اندامها، ناهنجاریهای صورت، اختلال در ستون مهرهها و ناهنجاریهای شدید دیگری مشاهده شد. نتیجهگیری : این مطالعه نشان داد که افزایش هموسیستئین را میتوان به عنوان یک عامل خطر احتمالی در ایجاد ناهنجاریهای جنینی مرتبط با کاربامازپین مطرح کرد.
مهشید گلکار مقدم، سعیده ظفر بالانزاد، جینا خیاط زاده، دوره 22، شماره 4 - ( زمستان 1399 )
چکیده
زمینه و هدف: استفاده فراگیر از تلفن همراه نگرانی زیادی در مورد اثرات احتمالی آن بر سلامت افراد ایجاد نموده است. این مطالعه به منظور تعیین اثر امواج تلفن همراه بر مشخصات اسپرم و بیان ژن DAZL در موش نر آزمایشگاهی نژاد BALB/c انجام شد.
روش بررسی: در این مطالعه تجربی 18 سر موش نر در سه گروه شاهد، شاهد آزمایشگاهی و تجربی تقسیم شدند. موشهای تجربی 3 هفته و روزانه 2 ساعت تحت تاثیر امواج تلفن همراه قرار گرفتند. پس از 3 هفته، بیضهها خارج شد و استخراج RNA و Real-Time PCR صورت گرفت. شمارش اسپرمها در کانال دفران و مطالعه حرکت اسپرمها در کانال اپیدیدیم انجام شد.
یافتهها: درصد اسپرمهای فاقد حرکت در گروه تجربی (13.538±51.92) نسبت به گروه شاهد (9.157±32.81) افزایش آماری معنیدار نشان داد (P<0.05). میزان بیان ژن DAZL در گروه تجربی نسبت به گروه شاهد کاهش آماری معنیداری نشان داد (P<0.05). میانگین وزن بیضهها، درصد اسپرمهای زنده، درصد اسپرمهای دارای حرکت پیش رونده سریع و درصد اسپرمهای دارای حرکت پیشرونده آهسته به صورت غیرمعنی داری در گروه تجربی در مقایسه با گروه شاهد کاهش یافت.
نتیجهگیری: قرارگیری در معرض امواج تلفن همراه به مدت 21 روز و روزانه 2 ساعت، سبب اختلال در اسپرماتوژنز به صورت کاهش میزان کیفیت و تحرک اسپرمها شده و همچنین کاهش میزان بیان ژن DAZL را به دنبال دارد.
|
|
|
|
|
|